مفهوم درونگرایی ، چند ویژگی افراد درونگرا
شاید تا به حال واژه هایی مانند درونگرایی و برونگرایی به گوشتان خورده باشد اما ندانید که درونگرایی چیست؟ در واقع در بسیاری از نظرات روانشناسی افراد را به صورت کلی به دو دسته برونگرا و درونگرا تقسیم بندی میکنند و سپس خصوصیات و ویژگی هایی به این افراد نسبت می دهند.
اما فایده دانستن این مطالب چیست؟ برای مثال ممکن است این سوال برای شما پیش آید که درونگرایی چیست و چرا باید با چنین مفاهیمی آشنا باشیم. بعد از آشنا شدن شما به چنین مفاهیمی طبیعتا شما درک بهتری نسبت به خود یا اطرافیانتان پیدا خواهید کرد. اگر ویژگی های افراد برونگرا و درونگرا را بدانید، می توانید راحت تر با آنها برخورد کنید و تعبیر درستی از رفتارهای آنها خواهید داشت.
این موضوع هم در ارتباطات بین فردی اهمیت دارد و هم برای شناخت خود و نحوه تطبیق خود با محیط اطراف کاربرد دارد. برای مثال در روابط بین اعضای یک خانواده یا روابط بین دو دوست درک مفاهیمی مانند درونگرایی و برونگرایی میتواند بسیار کمک کننده باشد.
در این مقاله قصد داریم در مورد درونگرایی و ویژگی های افراد درونگرا صحبت کنیم و به پاسخ این سوالات برسیم که درونگرا کیست، درونگرایی چیست و ویژگی درونگرا چیست؟
درونگرایی چیست؟
حتما تا کنون با افراد درونگرا برخورد داشته اید، این افراد می توانند از اعضای خانواده مانند همسر شما باشند یا یکی از دوستان یا همکاران شما باشد، حتی ممکن است خود شما فردی درونگرا باشید. بیشتر ما افراد درونگرا را با ویژگی هایی مانند تنها بودن، آرام بودن یا خجالتی و سرد بودن می شناسیم.
اما این تصورات تا چه اندازه درست است و آیا واقعا فرد درونگرا شخصی است که از جامعه و دیگر انسان ها دوری می کند؟ اصلا درونگرایی چیست؟ برخلاف تصور عموم یک فرد درونگرا الزاما فردی سرد و گوشه نشین نیست و باید بگوییم که اگر چنین اعتقادی در مورد درونگراها دارید، هر چه سریع تر باید آنها را دور بیاندازید. در این مقاله به تدریج با خصوصیات اخلاقی مثبت و منفی افراد درونگرا آشنا می شویم و در نهایت به پاسخ سوال درونگرایی چیست می رسیم.
طبق تعاریف ارائه شده درمورد سوال درونگرایی چیست؟ یک فرد درونگرا کسی است که تمایل دارد اوقاتی را در تنهایی سپری کند؛ زیرا این تنهایی به او نیرو و انرژی تازه ای می بخشد و بعد از آن این فرد قادر خواهد بود که با محیط اطراف و اشخاصی که با او سر و کار دارند تعاملات سازنده تری برقرار کند. پس متوجه می شویم که فرد درونگرا در اصل به خلوت کردن با خود و تنهایی احتیاج دارد و این به معنی گوشه گیر بودن این فرد نیست.
در ادبیات یونگ درونگرایی چیست؟
یکی از اولین کسانی که به مفهوم درونگرایی و برونگرایی پرداخت، شخصی به نام «یونگ» است. طبق نظر «یونگ» افراد جامعه یا درونگرا هستند یا برونگرا، به این ویژگی دوگانه یا دو قطبی بودن می گویند. از نظر «یونگ» برای یک فرد درونگرا زندگی ذهنی بسیار جذاب است و او از خلوت کردن با خودش نیرو و انرژی زیادی می گیرد.
همچنین از نظر «یونگ» توجه، دغدغه ها و علاقه یک فرد درونگرا معطوف به افکار، احساسات و به طور کلی دنیای درون خود اوست. از نظر «یونگ» یک فرد درونگرا در اثر تعامل زیاد با افراد دیگر انرژی خود را از دست داده و سپس در تنهایی و خلوت این انرژی را بازمی یابد در حالی که فرد برونگرا از میان جمع قرار گرفتن و برقراری ارتباط با سایر افراد انرژی می گیرد.
یک نکته مهم
قبل از این که به بررسی بیشتر این که درونگرایی چیست؟ بپردازیم باید این نکته را ذکر کنیم که اگر چه ما برخی از ویژگی های افراد درونگرا را بیان می کنیم؛ اما این به این معنا نیست که تمامی افراد درونگرا قطعا چنین خصوصیات اخلاقی دارند، بلکه ما در مورد اکثریت افراد صحبت می کنیم و سعی داریم به پاسخ سوال درونگرایی چیست برسیم.
همچنین برخی از ویژگی های مثبت و منفی افراد درونگرا را ذکر میکنیم تا با آگاهی از این نکات، این افراد بتوانند تعاملات و روابط بهتری داشته باشند و در زندگی خود به موفقیت بیشتری دست پیدا کنند. به علاوه به این نکته توجه کنید که باید ابعاد مختلفی از شخصیت و روابط افراد درونگرا را بررسی کنیم تا به پاسخ سوال ویژگی درونگرا چیست برسیم.
ابعاد شخصیتی و روابط افراد درونگرا
درونگراها به تنهایی احتیاج دارند
پیش از این گفتیم که افراد درونگرا بیشتر از سایر افراد به زمان هایی برای تنها بودن نیاز دارند و نیز گفتیم که این به معنی جامعه ستیز بودن و دوری کردن آنها از جامعه نیست. در واقع یک فرد درونگرا به این دلیل گاهی کمی از سایر افراد فاصله می گیرد و به تنهایی خود پناه می برد که او نسبت به افراد درونگرا زمان بیشتری را صرف تجزیه و تحلیل موقعیت ها و اطلاعات میکند.
زیرا او قصد دارد تمامی جوانب کار را بسنجد و سپس نظر خود را ابراز کند. به همین دلیل شاید بتوانیم بگوییم که افراد درونگرا به نسبت سایرین، در بیشتر مواقع تصمیمات درست تر و پخته تری میگیرند. همچنین تنهایی و تفکر کردن در تنهایی به این دسته از افراد نیرو و انرژی دوباره ای می بخشد و باز هم تاکید می کنیم که نباید درونگرایی را با افسرده بودن اشتباه گرفت.
اکثر درونگراها شنونده های خوبی هستند
قطعا همه ما هنگام صحبت کردن دوست داریم توجه کامل مخاطب خود را داشته باشیم و اگر مخاطب یا طرف مقابل ما صحبت کند و حرف های ما را قطع کند از او آزرده خاطر میشویم. باید بگوییم که یکی دیگر از ویژگی های مثبت افراد درونگرا این است که آنها اکثرا شنونده های خوب و صبوری هستند.
شاید این موضوع را تجربه کرده باشید که بعد از صحبت کرد با یک فرد آرام و صبور، حتی با وجود اینکه او حرف خاصی به شما در مورد حل مشکلتان نزده است، احساس آرامش کرده باشید.
افراد درونگرا از آن جهت شنونده های ماهر و خوبی هستند که به هنگام شنیدن درد و دل و سخنان شما، از خودشان و عقایدشان نطقی طولانی نمی کنند و شما را سردرگم تر و کسل نخواهند کرد. بلکه آنها در سکوت حرف های شما را با دقت گوش داده و به سخنان شما فکر می کنند. در واقع طبق نظر روانشناسان، رویکرد افراد درونگرا با افراد برونگرا در این زمینه متفاوت است.
یک فرد برونگرا، نه به دلیل پرحرفی یا خود نمایی، بلکه به دلیل ویژگی های اخلاقی خود کمتر به گوش دادن علاقه نشان میدهد و دوست دارد هر چه سریع تر سخنان شما تمام شود تا خودش نظراتش را بیان کند. البته این یک عیب به حساب نمی آید و ما تنها قصد داریم تفاوت افراد را هنگام گوش دادن به سخنان دیگران بیان کنیم.
افراد درونگرا توجه بیشتری به محیط اطراف خود دارند
اگر شما دائما در حال صحبت کردن، برقراری ارتباط با دیگر افراد و یا تبادل اطلاعات باشید، به صورت طبیعی بخشی از حواس و توجه شما معطوف به این فعالیت ها شده و در نتیجه از توجه شما به محیط اطرافتان تا حدی کاسته می شود. اما همان طور که گفتیم افراد درونگرا کمتر صحبت میکنند و یا دیرتر و کمتر به مبادله اطلاعات می پردازند و همین امر باعث میشود که آنها توجه بیشتری به محیط اطرافشان داشته باشند.
برای مثال شاید دو فردی که با حرارت زیاد در حال صحبت با یکدیگر هستند، میخواهند سخنان طرف مقابل خود را قطع کنند تا خودشان بتوانند صحبت کنند و در نتیجه توجه آنها به سخنان طرف مقابل کمتر است؛ اما اگر یک فرد درونگرا شاهد این مناظره باشد با دقت بیشتری به سخنان هر دو طرف گوش داده و آنها را در ذهن خود مورد تجزیه و تحلیل و ارزیابی قرار میدهد.
چرا افراد درونگرا کمتر صحبت می کنند؟
شاید به عنوان شخصی برونگرا، این کم صحبتی افراد درونگرا شما را آزار دهد یا تصور کنید که این فرد تمایلی به صحبت کردن با شما و برقرار کردن ارتباط با شما ندارد. در حالی که این تصور در اکثر مواقع صحیح نیست؛ زیرا افراد درونگرا اولا بیشتر دوست دارند شنونده باشند و دوما این افراد قبل از صحبت کردن افکارشان را منظم کرده و در مورد انتخاب جملات و کلماتشان فکر می کنند.
در واقع دلیل این که افراد درونگرا اشخاص کم حرف تری هستند این نیست که تمایلی به صحبت کردن ندارند؛ بلکه آن ها زمانی صحبت می کنند که واقعا حرفی برای گفتن داشته باشند. اگر چه این خصلت که افراد درونگرا قبل از صحبت کردن کلمات را به دقت انتخاب می کنند ویژگی خوبی است؛ اما گاهی می تواند برای آنها دردسر ساز شود.
برای مثال اگر یک فرد درونگرا در یک جلسه فوری شرکت کند و نیاز داشته باشد که نظرات خود را به سرعت بیان کند، ممکن است دچار مشکل شود. پس توصیه ما به افراد درونگرا این است که قبل از قرار گرفتن در هر موقعیتی در مورد آن فکر کنند تا بتوانند با آمادگی کامل شرکت کرده و نظرات خود را سریع تر ابراز کنند.
خواندن زبان بدن توسط افراد درونگرا (زبان درونگرایی چیست؟)
شاید بتوان گفت که یکی دیگر از ویژگی های مثبت افراد درونگرا این است که آنها در خواندن زبان بدن افراد مهارت بیشتری دارند. گفته شد که افراد درونگرا کمتر صحبت کرده و به همین دلیل به محیط اطراف خود دقت بیشتری می کنند. در واقع به همین دلیل است که آنها از روی حالت چهره یا رفتارهای اطرافیانشان می توانند بهتر به حال درونی آنها پی ببرند و به اصطلاح زبان بدن آنها را بخوانند.
افراد درونگرا به همین شیوه با اطرافیان خود ارتباط برقرار میکنند و معمولا به این دلیل است که درک بالایی از وقایع و رفتارها دارند. این خصوصیات اخلاقی سبب شده است که افراد درونگرا به افرادی با ملاحظه تبدیل شوند؛ زیرا موقعیت مخاطب خود را میسنجند و اگر شرایط او را مناسب نیافتند مزاحم او نخواهند شد. به همین دلیل است که شما در اکثر مواقع در کنار افراد درونگرا احساس راحتی و آرامش خواهید کرد.
درونگراها در شبکه ها و فضاهای مجازی
تا به این جا حتما متوجه شدهاید که درونگرایی چیست؟ و احتیاط کردن یکی از ویژگی های افراد درونگرا است. همچنین گفتیم که آنها عادت دارند موقعیت را بسنجند، به محیط اطراف خود توجه زیادی دارند و قبل از این که شروع به صحبت کنند ابتدا سخنان خود را سنجیده و کلمات مناسب را انتخاب میکنند.
پس این موضوع دور از انتظار نیست که چنین افرادی در فضاهای مجازی وشبکه های اجتماعی نیز محتاطانه ظاهر شوند. شاید بتوان گفت که جلب توجه کردن و توجه خواهی رفتار برجسته افراد درونگرا نیست.
البته افراد درونگرا نیز مانند تمامی اشخاص به درجاتی از توجه نیاز دارند؛ اما این افراد توجه مورد نیاز خود را بیشتر از افراد نزدیکشان طلب می کنند تا افراد غریبه. پس به احتمال زیاد اکثر افراد درونگرا تمایل چندانی به سر و صدا کردن در شبکه های اجتماعی و فضای مجازی ندارند.
افراد درونگرا و دوست یابی
شاید افرادی را سراغ داشته باشید که به محض ورود به یک جمع ناگهان توجه زیادی به خود جلب کرده و افراد زیادی به دور آنها حلقه بزنند؛ طبیعتا افراد از معاشرت با چنین اشخاصی لذت برده و با بودن در کنار آنها احساس سرزندگی و شادابی میکنند. البته این ویژگی بیشتر به افراد برونگرا تعلق دارد.
اما این به آن معنی نیست که افراد درونگرا اشخاصی بیحال و کسل هستند و با کسی دوستی و معاشرت نمیکنند. افراد درونگرا همان طور که در انتخاب کلمات و رفتارهایشان دقت میکنند؛ در انتخاب دایره دوستان خود نیز چنین برخورد می کنند. شاید یک فرد درونگرا دایره ای از افراد مختلف را دور خودش جمع نکند و یا به افراد زیادی انرژی نبخشد؛ اما با این حال دوستان خود را با دقت زیادی انتخاب کرده، با آنها بسیار صمیمانه برخورد میکند و به دوستان خود وفادار باقی میماند.
شاید در ابتدا چنین به نظر برسد که برقرار ارتباط با افراد درونگرا و جلب توجه آنها کار سختی باشد؛ اما اگر برای شناخت این دسته از افراد زمان و حوصله کافی به خرج دهید؛ در خواهید یافت که افراد درونگرا از بهترین و قابل اعتمادترین افراد هستند. همچنین باید این ویژگی اخلاقی آنها را نیز مد نظر داشته باشید که این افراد گاهی برای شارژ شدن نیاز به تنهایی دارند؛ در این صورت احتمال ناراحت شدن از این افراد کاهش پیدا میکند.
درونگراها به عنوان شریک عاطفی چگونه رفتار می کنند؟
در بخشهای قبلی درباره این که درونگرایی چیست؟ و فرد درونگرا چه خصوصیاتی دارد صحبت کردیم. همچنین در مورد روابط دوستی افراد درونگرا صحبت کردیم و گفتیم که درونگراها دوستان خود را با وسواس و دقت انتخاب میکنند؛ اما در عین حال با دوستان اندک خود روابط بسیار صمیمانه ای خواهند داشت و به آنها وفادار می مانند.
این موضوع در مورد روابط عاطفی و عاشقانه افراد درونگرا نیز صدق میکند. یعنی افراد درونگرا با احتیاط و دقت شریک عاطفی خود را انتخاب می کنند اما اگر بتوانید به خانه دل آنها راه یابید آنها به گرمی از شما استقبال کرده و برای شما چیزی کم نمی گذارند.
همچنین افراد درونگرا از آنجایی که درک بالایی نسبت به محیط اطراف خود دارند، می توانند شما و موقعیتتان را به خوبی درک کنند. گفته شد که افراد درونگرا به تنهایی و خلوت کردن با خود نیاز دارند؛ در نتیجه این را نیز درک می کنند که شما نیز گاهی به تنهایی و فاصله گرفتن نیاز خواهید داشت.
یکی دیگر از ویژگی های مثبت افراد درونگرا که می تواند در روابط عاطفی بسیار مهم باشد این است که افراد درونگرا شنوندههای بسیار خوب و ماهری هستند. به علاوه آنها معمولا رازدار و قابل اعتماد هستند؛ پس شما می توانید به عنوان یک شریک عاطفی و همچنین یک دوست روی آنها حساب کنید و برایشان درد و دل کنید. آنها سخنان شما را خوب گوش می دهند و به شما آرامش می بخشند.
رفتار درونگراها به عنوان مدیر و کارفرما چگونه است؟
یک فرد درونگرا در صورتی که علم و کاردانی کافی را داشته باشد، یکی از بهترین مدیران خواهد شد. افراد درونگرا علاقه کمتری به جلب توجه و مورد ستایش قرار گرفتن نشان میدهند و درست به همین دلیل است که اگر تیم آنها در زمینه ای موفق شود، آنها به جای جلب توجه کردن از تک تک اعضای تیم خود تشکر می کنند و این موفقیت را متعلق به تمامی افراد تیم می دانند.
یک مدیر درونگرا با دقت بیشتری کار می کند؛ زیرا به صورت ذاتی تمایل دارد که موقعیت ها را به خوبی بسنجد و اطلاعات را با دقت زیادی تجزیه و تحلیل و بررسی کند. همچنین توجه مدیر درونگرا به محیط کاری و اعضای تیمش زیاد است و می تواند به درک خوبی از محیط کار و همکاران خود برسد و همین عامل باعث موفقیت او به عنوان یک مدیر خواهد شد.
ویژگی هایی که با درونگرایی اشتباه گرفته می شوند (تفاوت برونگرایی و درونگرایی چیست؟)
همان طور که در ابتدای مقاله نیز اشاره کردیم، ممکن است برخی از افراد به علت ناآگاهی برخی از ویژگی های منفی را به افراد درونگرا نسبت دهند. در ادامه لیستی در مورد برخی از ویژگی ها و خصوصیاتی که به غلط به افراد درونگرا نسبت داده می شوند آورده شده است:
- خجالتی بودن: به هیچ وجه درونگرایی نشان دهنده خجالتی بودن نیست؛ بلکه یک فرد درونگرا خودش شخصا تنهایی را ترجیح میدهد و دلیل این کار او خجالتی بودن نیست.
- جمع گریزی: فرد درونگرا علاقه چندانی به قرار گرفتن در جمع های شلوغ ندارد؛ اما این به معنی جامعه ستیزی او نیست بلکه او در تنهایی خود انرژی گرفته و بعد به جمع بازمی گردد.
- سرد بودن و بی توجهی: ممکن است کم حرف بودن درونگرا ها باعث شود رفتار آنها سرد تلقی شود. اما افراد درونگرا برای دوستان و نزدیکان خود هرگز کوتاهی نمی کنند و دلیل کم حرف بودن آنها بیتوجهی کردن آنها نیست.
خلاصه مقاله و نتیجه گیری
بسیاری از روانشناسان افراد جامعه را به دو دسته درونگرا و برونگرا تقسیم بندی کرده و برای هریک از آنها ویژگی هایی ارائه می دهند. در این مقاله به بررسی سوال درونگرایی چیست؟ و درونگرا کیست؟ پرداختیم همچنین این موضوع را بررسی کردیم که ویژگی درونگرا چیست؟
یکی از ویژگی های بارز افراد درونگرا این است که این افراد معمولا تنها بودن را به قرار گرفتن در جمع ترجیح می دهند؛ دلیل این موضوع خجالتی بودن یا جمع گریزی افراد درونگرا نیست؛ بلکه طبق نظر روانشناسان افراد درونگرا با پناه بردن به تنهایی و خلوت کردن با خود انرژی دوباره ای میگیرند.
همچنین در پاسخ سوال درونگرایی چیست، برخی از خصوصیات افراد درونگرا را ذکر کردیم؛ از جمله این که اکثر درونگراها شنونده های خوبی هستند، افراد درونگرا توجه بیشتری به محیط اطراف خود دارند و نیز درونگراها در انتخاب دوست یا شریک عاطفی خود سختگیرانه عمل می کنند اما در روابط خود افرادی وفادار، صادق و صمیمی هستند.
لازم به ذکر است که قصد ما از این مقاله برتری دادن افراد درونگرا نسبت به افراد برونگرا نبوده و تنها برخی از ویژگی های بارز این افراد را ذکر کردیم. همچنین ویژگی های گفته شده در این مقاله، در مورد اکثر افراد درونگرا صدق می کند و ممکن است استثناهایی هم در این مورد وجود داشته باشد.
برخی از سوالات رایج:
۱. به چه افرادی درونگرا می گویند؟
افرادی که دوست دارند تا ساعاتی را به تنهایی سپری کنند. این افراد راجع به عواطف و احساسات خود با دیگران صحبت نمی کنند و در اکثر موارد با خودشان مسائل را حل می کنند.
۲. چند مورد از ویژگی افراد درونگرا را بنویسید؟
۱. به تنهایی احتیاج دارند.
۲. شنونده خوبی هستند.
۳. بیشتر به محیط خود توجه دارند.
۳. در ارتباط با افراد درونگرا به چه مواردی باید توجه کرد؟
۱. آنها خجالتی نیستند.
۲. آنها جمع گریز نیستند.
۳. نسبت به مسائل سرد و بی توجه نیستند.
جملات انگیزشی ، بهترین جملات انگیزشی برای تقویت روحیه
در برخی از اوقات در اوج خستگی و ناامیدی، یک جمله انگیزشی می تواند نیروی تازهای را برای بلند شدن و ادامه مسیر، به ما دهد. معمولا ما از تاثیر جملات انگیزشی برای تقویت اراده و باورهای خود اطلاع داریم ولی برخی از افراد به این موضوع اهمیت چندانی نمیدهند و به آن ایمان ندارند. شما جزء هر کدام یک از افراد هستید، خواندن و مطالعه جملات این مقاله را به شما توصیه میکنیم.
بسیاری از جملات انگیزشی بزرگان به قدری فوق العاده هستند که بارها و بارها در همه جا تکرار شدهاند و نسبت به دیگر جملات معروف تر هستند. شاید یک جمله انگیزشی بتواند اثرات به سزایی در روحیه شما بگذارد. جملات انگیزشی کوتاه سبب ایجاد روحیه و انگیزه در افراد شده و به آن ها انرژی مثبت می دهد.
بسیاری از ما اغلب اوقات در حالت سکون هستیم و تمایل داریم کسی یا چیزی ما را از جای خود بلند کند. مطالعه جملات انگیزشی مثبت میتواند در افزایش امید به زندگی برای پیمودن راهی که در زندگی در پیش داریم کمک بسیاری به ما کند. به ویژه چنانچه این جملات نتیجه گذر عمر و تجارب افراد معروف جهان باشد. در این بخش چند مورد از بهترین و معروف ترین جملات انگیزشی را با یکدیگر بررسی میکنیم.
جملات انگیزشی
۱. به افرادی که به شما حسادت می کنند احترام بگذارید، آن ها افرادی هستند که از صمیم قلب باور دارند شما بهترین هستید.
۲. اغلب مردم منتظر سال جدید برای شروع جدید با عادت های قدیمی هستند.
۳. من به ضرورت اقدام، باور دارم. دانستن کافی نیست، باید دانسته های خود را به کار گیریم. تنها خواستن کافی نیست، باید کاری را انجام بدهیم. «لئوناردو داوینچی»
۴. بسیار اهمیت دارد بگذارید بعضی چیزها از بین بروند؛ خودتان را از آن ها آزاد سازید و از دست آن ها خلاص شوید. منتظر نباشید تا دیگران قدر تلاش های شما را بدانند و عشقتان را درک کنند. در را ببندید، آهنگ را عوض کنید، خانه تکانی کنید، گردوغبارها را از بین ببرید، از آنچه هستید دست بردارید و به آنچه که واقعا هستید روی اورید. «پائولو کوئلی»
۵. دلیل این که آدم ها به سختی احساس خوشبختی می کنند این است که گذشته را، بهتر از آن چه که بوده می بینند. حال را بدتر را از آنچه که هست و ترس از آینده را بیشتر از آنچه که خواهد بود، می دانند.
۶. زندگی جریان دارد، چه بخواهیم و چه نخواهیم اتفاقات خوب و بد وجود دارند و این ما هستیم که باید با انرژی روزهای خوب و بد را بگذارنیم.
۷. تا وقتی که به این فکر چسبیده اید که دلیل خوب زندگی نکردن خود، بیرون از وجود شما است، هیچ تغییر مثبتی در شما رخ نمیدهد. تنها و تنها خود شما مسئولیت جنبه های قطعی موقعیت زندگی خود را برعهده دارید؛ تنها و تنها خود شما قدرت تغییر آن را دارید.
۸. مردم اغلب می گویند انگیزهها دوام ندارند. خب، تاثیر حمام نیز ماندگار نیست. به همین سبب توصیه می شود هرموقع احساس نیاز کردید دوش بگیرید. «زیگ زیگلار» (روانشناس)
۹. نبردهای ارزشمند برای کسب مدال های طلا نیستند. نبرد درونی، آن نبرد نامرئی درون همه وجود دارد؛ نبرد ارزشمند آنجاست. «جسی اُونز» (قهرمان ورزشی سیاه پوست آمریکایی که پیروزیاش در المپیک، هیتلر را به خشم آورد).
۱۰. زمانی که شهامت قدرتمند بودن را پیدا می کنیم تا بتوانیم از توانایی ها و استعدادهای خود برای تحقق چشم اندازم استفاده کنیم، ترس ما رفته رفته بی اهمیت تر می شود. «آدری لرد» (نویسنده و فعال حقوق زنان)
۱۱. برای رسیدن به آرزوهای خود نترسید. هدفت را بزرگ انتخاب کنید. انتخاب یک هدف بزرگ موجب می شود جسارت پیدا کرده و ریسک کنید و ببینید که توانایی های شما بسیار بیشتر از این است که الان درحال استفاده از آن هستید. شما همانند یک هواپیمای جنگنده هستید که به تمام تجهیزات جنگی پیشرفته مجهز هستید؛ اما با آن تنها هندوانه جا به جا می کنید. توانایی های خود را کشف کنید و خودت را برای داشتن یک زندگی رویایی دعوت کنید و بعد برای رسیدن به آن تلاش کنید که به آن برسید.
۱۲. تمام انسان ها نابغه هستند، ولی در صورتی که برای سنجش میزان نبوغ یک ماهی، توانایی او در بالا رفتن از درخت را ملاک قرار دهید، آن ماهی در تمام مدت زندگی خود احساس خواهد کرد که یک احمق است.
۱۳. زمانی که واقعا برایتان اهمیتی نداشته باشد که دیگران در رابطه با شما چگونه فکر می کنند به درجه ای از آزادی می رسید که بعد از آن می توانید به هر موفقیتی دست پیدا کنید.
۱۴. از تمام افرادی که در زندگیم دست رد به سنه من زدند سپاسگذارم، به همان دلیل بود که کارهای خود را خودم انجام دادم و الان در این جایگاه قرار دارم. «آلبرت اینشتین»
۱۵. عمر کوتاه است پس زندگی کنید. عشق کمیاب است، پس به چنگش بیاورید. خشم بد است، پس عاشق شوید. ترس ترسناک است، تا وقتی که با آن مقابله نکردید، خاطرات شرین هستند پس قدر آنها را بدانید. «اوژن فودور»
۱۶. تنها راه انجام دادن کارهای بزرگ، دوست داشتن کاری است که انجام میدهید. چنانچه تا به حال آن را پیدا نکردید، به گشتن خود ادامه دهید و تا وقتی که آن را پیدا نکردید، متوقف نشوید. «استیو جابز»
۱۷. زمانی که میگویید سخت است مترادف جمله “من به قدر کاقی قوی نیستم تا برایش بجنگم” است. تمام کنید این حرفهای مزخرف را! مثبت باشید و هر چقدر هم سخت باشد، باید بیرون بروید و آن را به دست آورید. «وینس لومباردی»
۱۸. برای شکستهای خود ناراحت نشوید، برای فرصتهایی که بدون امتحان کردن، آنها را از دست دادهاید ناراحت باشید. «جک کنفیل»
۱۹ – درد امروز شما، میتواند به نقطه قوت شما در آینده تبدیل شود. در هر چالش، رویارویی با آن فرصتی برای رشد شما خواهد بود. «لس براون»
۲۰. اعتماد به نفس جذاب ترین ویژگی است که یک نفر میتواند داشته باشد. چهطور کسی می تواند ببیند شما چه قدر بی نظیر هستید وقتی خود شما نتوانید آن را ببینید؟
۲۱. ما از آدمهایی که وارد زندگیمان میشوند چیزهای بسیاری یاد میگیریم، حالا برخی تجربههای سخت به دست میآورند برخی تجربههای بدون سختی؛ ولی در آخر تمام آنها بیقیمت هستند. «جورج ویل»
۲۲. شاد بودن به این معنی نیست که همه چیز خوب است، شاد بودن به این معنی است که شما تصیمیم گرفتید فراتر از هر آنچه که کامل نیست را ببینید. «ری کراک مک دونالد»
۲۳. این موفقیت نیست که انسان را میسازد، این انسان است که موفقیت و ثروت را ایجاد میکند. «برایان تریسی»
۲۴. بسیاری از شکستهای زندگی به این دلیل است که نمیدانیم چقدر به موفقیت نزدیک هستیم، وگرنه هرگز تسلیم نمیشدیم.
۲۵. بزرگ ترین ریسک، ریسک نکردن است! در این دنیا که به سرعت در حال تغییر است، تنها استراتژی که شکست را ضمانت می کند، ریسک نکردن است. «مارک زاکربرگ»
۲۶. موفقیت این نیست که هرگز اشتباه نکنیم، بلکه این است که یک اشتباه را دوبار تکرار نکنیم. «جرج برناد شو»
۲۷. آدم های موفق، همواره به دنبال فرصتهایی برای کمک به دیگران هستند. افراد ناموفق همواره سوال میپرسند: این کار، چه سودی برای من دارد؟ «برایان تریسی»
۲۸. زمانی که مدام بگویی گرفتارم، هیچ وقت آزاد نمیشوی زمانی که مدام بگویی وقت ندارم، هیچ وقت زمان پیدا نمیکنی زمانی که مدام بگویی فردا انجام خواهم داد، آن فردا هیچ وقت نمیآید! «افلاطون»
۲۹. بزرگ ترین ضعف ما در تسلیم شدن پنهان است؛ همواره مطمئن ترین راه برای موفقیت، تلاش دوباره خواهد بود! «ادیسون»
۳۰. ماه راه رفتن را با زمین خوردن یاد می گیریم، اگر هرگز زمین نخوریم هیچ وقت قادر به راه رفتن نخواهیم بود. «رابرت کیوساکی»
۳۱. پول عدد است و اعداد هیچ وقت به اتمام نمیرسند. چنانچه پول تو را خوشحال میکند، جستوجوی تو برای شادمانی هرگز به پایان نخواهد رسید. «باب مارلی»
۳۲. اگر تمام مدل آدمها تو را دوست دارند یک جای کارت اشتباه است؛ هیچ کس نمیتواند همه راضی نگه دارد! «پائولو کوئیلو»
۳۳. مهمترین چیز در زندگی چیست؟ تنها یک چیز مهم است، شادی. هرگز اجازه ندهید کسی شادی شما را بگیرد.
۳۴. سختی ها برای این نیستند که شما را متوقف کنند و درهم بشکنند. سختیها وجود دارند تا شما را برای رشد و پیشرفت آماده کنند. «جول اوستین»
۳۵. آنها تو را باور نمیکنند تا وقتی که انجامش دهی!
۳۶. یکی از بهترین انواع تفریحات، انجام دادن کارهای غیرممکن است. «والت دیزنی»
۳۷. لذت بخش ترین حس از انجام کاری که دیگران می گویند: “نمیتوانید انجام دهید” به دست میآید.
۳۸. شما هیچ وقت متوجه نمی شوید که چه قدر قوی هستید تا زمانی که قوی بودن تنها راه شما باشد. «باب مارلی»
۳۹. شرکت «کوکاکولا» در سال اول تنها ۲۵ بطری به فروش رساند، به جای دلسرد شدن تلاش کنید!
۴۰. افرادی که امروز رویاهای تور را مسخره میکنند زمانی که به هدفت رسیدی برای دیگران تعریف میکنند که روزی تو را میشناختند!
۴۱. برای شروع نباید عالی باشید، ولی برای عالی بودن باید شروع کنید.
۴۲. شما به خاطر این که پول ندارید فقیر نیستید، بلکه اگر آرزویی نداشته باشید فقیر هستید. «رندی گیج»
قوی ترین جملات انگیزشی
برخی اوقات جملات انگیزشی تنها یک جمله نیستند و به سادگی نمی توان از کنار آنها گذشت. زمانی که با انگیزه و پرانرژی هستید با تاثیر جملات با انگیزه می توانید از لحظات زندگی خود لذت بیشتری ببرید و احتمالا خوش اخلاق تر و مهربان تر نیز بشوید.
با استفاده از قوی ترین جملات انگیزشی می توانید بیشتر و بهتر کار کنید و به صورت کلی خواهید دید که کیفیت زندگی با خود را در برهه هایی که پر از انگیزه و انرژی مثبت هستید به صورت محسوسی با زمانی که بی انگیزه و ناامید هستید، تفاوت دارد.
۴۳ . تنها باید متوجه شوید چه زمانی واقعا نزدیک به موفقیت هستید؛ زیرا دیگر هیچ وقت تسلیم نمیشوید و مهم نیست آن وقت دیگر شرایط چقدر رو به سختی برود.
۴۴. مسئولیت زندگی خود را به عهده بگیرید. این را بدانید که تنها شما هستید که میتوانید خود را تا جایی که میخواهید برسانید، نه هیچ کس دیگری. (لس براون)
۴۵. من از کارهایی که انجام دادم هیچ وقت پشیمان نمیشوم، ولی از شانس هایی که برای انجام یک سری کارها داشتم و هیچ کاری انجام ندادم پشیمان هستم.
۴۶. چالش ها برای سرگرم کردن زندگی هستند و غلبه بر آن موجب معنادار شدن زندگی می شود. «جاشوه جی مارین»
۴۷. یکی از کلیدهای موفقیت، داشتن نظم در انجام دادن کارهایی است که باید انجام دهید؛ حتی در صورتی که تمایلی به انجام آن ندارید ولی میدانید مهم هستند و باید انجام شوند. «برایان تریسی»
۴۸. افرادی که صبور هستند، اتفاقات خوبی برای آنها رخ میدهد و اتفاقات عالی برای افرادی رخ میدهد که اتفاقات عالی زندگی را خود با تلاششان محقق میکنند.
۴۹. در مسیر سربالایی، به منظره بالای کوه فکر کنید.
۵۰. موفقیت در آروزها ارتباط مستقیم با قدرت اراده ما دارد. «دیل کارنگی»
۵۱. کار، ارزان ترین دارویی است که برای برطرف کردن نگرانی در دسترس است. «دیل کارنگی»
۵۲. اگر انتظار و توقع نداشته باشید، همه دوست تو هستند. «رابیندرانات تاگور»
۵۳. مشورت، هنری است که با کمک آن میتوانید تمام افراد را به همکاری با خود وادارید. «رالف والدو امرسون»
۵۴. مردان کم مایه به شانس اعتقاد دارند، مردان با اراده و خردمند به علت و معلول. «رالف والدو امرسون»
۵۵. یک ستایش کوچک، نتایج شگفت انگیزی را در پی دارد. «رالف والدو امرسون»
۵۶. سرسخت و سمج و پایدار باشید و هرگز تسلیم نشوید. «وینستون چرچیل»
۵۷. ناامید، هرگز برنده نمیشود و برنده، هرگز ناامید نمیشود. «پرمودا باترا»
۵۸. سال ها کار سخت شما ممکن است یک شبه ویران شود، ولی این موضوع نباید شما را از ادامه سخت کوشی و تلاش بازدارد. «مادر ترزا»
۵۹. کار یعنی هر چیزی که وادار به انجام دادن آن باشید و بازی یعنی هر چیزی که وادار به انجام دادن آن نباشید. «مارک تواین»
۶۰ . تسلط بر سرنوشت و جامه عمل پوشاندن به رویاها هدف پایانی زندگی است. «مارک فیشر»
۶۱. برای بیشتر داشتن ابتدا باید بیشتر بشوید. «گوته»
۶۲. از اشتباهات خود شرمنده نشوید و آن را جرم ندانید. «کنفسیوس»
۶۳. اگر به خطا رفتی، از برگشتن ترسی نداشته باش. «کنفسیوس»
۶۴. ترسوی حقیقی از پرواز نمیترسد، بلکه آن کسی که با ترس پرواز را یاد میگیرد، ترسو است. «گابریل گارسیا مارکز»
۶۵. تمام انسانها میخواهند در قله کوه زندگی کنند، بی آن که به خوشبختی آرمیده در دست خود نگاهی بیندازند. «گابریل گارسیا مارکز»
۶۶. رویاهای کوچک را آرزو نکن، چرا که برای تکان دادن قلب به اندازه کافی قدرت ندارند. «گوته»
۶۷. به تنهایی قادر به تغییر دنیا نیستید اما میتوانید سنگی را به آب بیندازید تا موجهای بسیاری خلق کنید. «مادر ترزا» (فعال امور خیریه)
۶۸. اگر میدانستید که باورهای شما چقدر قدرتمند هستند، حتی برای یه ثانیه منفی فکر نمیکردید!
جملات انگیزشی اثر گذار
جملات انگیزشی تاثیرگذار شامل موارد زیر هستند:
۶۹. اگر شما شکست میخورید، نشان دهنده این است که دارید کاری را انجام میدهید و انجام دادن کاری نشان می دهد که شما یک شانس دارید.
۷۰. موفقیت شما به توجه به شایستگی، رویا و هدف شما و نحوه برخورد شما با مخالفت ها اندازه گیری می شود.
۷۱. افراد موفق از شکست ترس ندارد. ولی می دانند برای موفقیت چه طور باید از آن درس بگیرند و رشد کنند.
۷۲. افراد بازنده از شکست خوردن هراس دارند.
۷۳. این که درآمد خود را افزایش دهید مهمتر از این است که هزینههای خود را کاهش دهید. به جای این که رویاهای خود را دور بریزید، روح خود را رشد دهید.
۷۴. از تغییر هراس دارید؟ شکست خواهید خورد.
۷۵. پول هدف نیست، پول ارزش نیست. ارزش از رویاهای شما به دست میآید و پول کمک میکند به آن برسید.
۷۶. تا وقتی که جوان هستید یاد بگیرید، نه این که پول به دست آورید.
۷۷. موفق ترین افراد در دنیا کسانی هستند که سوال می کنند. آنها همواره در حال یادگیری هستند. همواره در حال رشد کردن هستند.
۷۸. همواره یادتان باشد، ذهن شما بزرگ ترین دارایی شما محسوب میشود. پس حواستان باشد که چه چیزی را درون آن میریزید.
۷۹. شکست موقتی است ولی فقر ابدی.
۸۰. باید بخواهیم تا بتوانیم.
۸۱. دیگران را همان گونه که هستند، بپذیرید.
۸۲. هنر گوش دادن را یاد بگیرید، فرصتها گاهی به آهستگی در میزنند.
۸۳. انسان زمانی که چیزی را با تمام باورش بخواهد تلاش میکند و سرانجام آن را به دست میآورد.
۸۴. منتظر نمانید تا اتفاقهای خوب به سمت شما بیایند، رویدادهای خوب را خود شما رقم میزنید.
۸۵. از گذشته خود درس بگیرید. در حال زندگی کنید و به فردای خود امیدوار باشید.
۸۶. امید برای افرادی است که جرات میکنند تا رویاهای خود را به واقعیت تبدیل کنند، پس امیدواری به رویاها و تخیلات شما بستگی دارد.
۸۷. برای سخت ترین اتفاق ها آماده هستم، ولی انتظار بهترین ها را دارم.
۸۸. پیش از این که آینده را حوادث اطراف ما رقم بزنند این اعتماد به نفس ماست که آن را می سازد.
جملات انگیزشی مثبت
جملت انگیزشی مثبت شامل موارد زیر هستند:
۸۹. ترجیح میدهم از اشتیاق بمیرم تا از ملامت
۹۰. سخت ترین کار، تصمیم گیری برای اقدام است، باقی تنها به سرسختی بر میگردد.
۹۱. فرصت ها اتفاق نمی افتند، شما خالق آن ها هستید.
۹۲. با انگیزه بودن هیچ هزینه ای برای ما ندارد ولی می تواند همه چیزی را برای شما تامین کند.
۹۳. روشن و قطعی بودن هدف نقطه آغاز تمام موفقیت های شما است.
۹۴. اگر شکست بخورید ممکن است ناامید شوید، ولی در صورتی که تلاش نکنید حتما شکست میخورید.
۹۵. موفقیت، مجموعهای از تلاشهای کوچک است که هر روز تکرار شدهاند.
۹۶. اگر چیزی هنوز ذهن شما را درگیر کرده ارزش این را دارد که برای به دست آورن آن ریسک کنید.
۹۷. یک روز خوب، یک حال خوب، یک حس فوقالعاده، اینها را خودت به دست بیاور و منتظر نباش افراد دیگر آنها را برای تو بهوجود آورند.
برخی از سوالات رایج:
۱. تاثیرات جملات انگیزشی درروزمره افراد چیست؟
در دنیای شلوغ و ماشینی این روزها رسیدن افراد به هدف های مورد نظرشان با چالش های زیادی مواجه است به همین دلیل استفاده از جملات انگیزشی می تواند باعث تقویت ذهن و روح افراد شود.
۲. چند مورد از جملات انگیزشی مثبت بنویسید؟
۱. شما خالق فرصت ها هستید آن ها اتفاق نمی افتند جز به وسیله خودتان
۲. موفقیت شامل مجموعه مشخص از اهداف شماست.
۳. شما برای رسیدن به خواسته و آرزوهایتان کافی هستید.
۳. چند مورد از جملات انگیزشی قوی را نام ببرید؟
۱. افراد صبور دستاوردهای بزرگ تری دارند.
۲. مسئولیت زندگی را خودتان بر عهده گیرید.
۳. اشتباهات باعث رشد و پیشرفت شما می شود.
مفهوم کائنات ، راهکار استفاده از کائنات برای رسیدن به اهداف
همه ما کم و بیش اهدافی در ذهن خود داریم که به دنبال راهی برای رسیدن به آنها میگردیم. ممکن است شما نیز در حال حاضر لیستی از اهداف و آرزوها در ذهنتان داشته باشید که رسیدن به برخی از آنها برای شما بسیار دور از دسترس و سخت باشد. پس حتماً خوشحال خواهید شد اگر به شما بگوییم راهی به اسم کمک گرفتن از کائنات وجود دارد که اگر به آن باور و ایمان داشته باشید و آن را به کار ببرید؛ به هر هدفی، هر چقدر هم بزرگ و دور از دسترس، خواهید رسید.
شاید تا به حال چیزهایی در مورد کائنات و تاثیر آن بر روی زندگی انسانها شنیده اید و علاقه دارید در این مورد بیشتر بدانید که کائنات چیست و کلا کائنات یعنی چه؟ در واقع استفاده از کائنات راهی است که شما به کمک آن میتوانید به آرزوها و اهداف خود برسید و زندگی رویاییتان را برای خود واقعی کنید؛ البته لازم است ابتدا با مفهوم کائنات چیست آشنا شوید و بیاموزید که چگونه از آن استفاده کنید. در این مقاله قصد داریم در مورد مفهوم کائنات، قدرت آن و راز و رمز کائنات صحبت کنیم؛ پس لطفاً تا پایان این مقاله ما را همراهی کنید.
مفهوم کائنات
قبل از اینکه بیاموزیم چگونه به کمک نیروی کائنات به خواستهها و اهداف خود برسیم؛ ابتدا لازم است که بدانیم کائنات چیست و کائنات یعنی چی (کائنات یعنی چه). در یک تعریف کلی ما میتوانیم به همه عناصر و موجودات این جهان کائنات بگوییم. یعنی دنیا از موجودات زنده و عناصر غیر زنده زیادی تشکیل شده است که به مجموع همه اینها کائنات می گویند.
اگر چه در یک نگاه اولیه و سطحی ممکن است چنین به نظر برسد که هریک از این موجودات و عناصر زنده و غیر زنده به صورت جداگانه و مستقل از هم به فعالیت میپردازند و هر کدام هدف مخصوص به خود را دارد؛ اما در نگاهی دقیقتر و عمیقتر به این موضوع پی میبریم که در اصل تمامی این موجودات و عناصر با یکدیگر در ارتباط هستند و به عبارت بهتر همه آنها جزئی از یک کل بزرگتر هستند و همه با هم در نهایت برای رسیدن به یک هدف واحد فعالیت کرده و همکاری میکنند.
پس زمانی که میگوییم ما از کائنات برای رسیدن به اهداف خود استفاده میکنیم؛ در واقع منظور ما استفاده از تمامی عناصر موجود در این جهان است. اگر بهدنبال رسیدن به جواب سوالاتی از قبیل راز کائنات چیست؟ معنی کائنات چیست؟ و … هستید
تأثیر کائنات در رسیدن به آرزوها و اهداف
یکی از سؤالات اصلی که ممکن است در حال حاضر ذهن شما را به خود مشغول کرده باشد این است که آیا به راستی قدرت کائنات میتواند ما را در دست یابی به اهداف و آرزوهایمان یاری دهد؟ یا راز کائنات چیست؟ برخی از افراد چنین تصور میکنند که به تنهایی میتوانند به آرزوها و اهداف شان در زندگی دست یابند. به شما پیشنهاد میکنیم مقاله «قدرت ذهن» را مطالعه کنید.
این افراد فکر میکنند که اگر چیزی را واقعاً بخواهند و برای رسیدن به آن برنامهریزی دقیقی کرده و نهایت سعی و تلاششان را بکنند؛ بدون شک به آن دست مییابند. ما به هیچ وجه منکر چنین برنامه ریزی و کوششی نیستیم؛ اما از طرفی این افراد باید این نکته را هم در نظر داشته باشند که تمامی افراد برای رسیدن به اهدافشان، هر هدفی، کم و بیش به کمک سایر افراد و عناصر نیاز دارند.
این یعنی چه این موضوع را قبول داشته باشیم و چه آن را انکار کنیم، کائنات همواره سرگرم کمک رسانی به ما هستند. در اکثر مواقع کمکهایی دریافت میکنیم که بعدها متوجه می شویم که بدون آنها رسیدن به خواستهمان سخت و حتی غیرممکن بود؛ این همان قدرت کائنات است.
آیا کائنات در تمامی امور اثر گذارند؟
حال که پاسخ سؤال کائنات چیست را متوجه شدید در مورد تأثیر کائنات این را بدانید که بدون کمک کائنات، کارها برای شما سخت و در برخی از اوقات غیر ممکن میشد. گفتیم که همه ما کم و بیش در زندگی خود تحت تاثیر کائنات و کمکهای آن قرار میگیریم؛ اما کسانی هستند که از این نیرو آگاهی دارند و به قدرت آن ایمان و باور دارند. به راستی راز کائنات چیست؟
چنین افرادی به کرات از قدرت کائنات در زندگی خود استفاده مثبت میکنند و معمولاً از سایر افراد نتیجه بهتری میگیرند. این افراد دائماً به دنبال دست یابی به رمز و راز کائنات هستند و در مسیر درستی به پیش میروند. دلیل این امر این است که همه چیز در این دنیا به صورت محسوس و یا نا محسوس تحت تأثیر نیرو و قوانین کائنات است و در واقع طبق نظر حکما و صاحب نظران در این زمینه، این کائنات و قوانین آن هستند که دنیای اطراف ما را اداره میکنند؛ چه متوجه این موضوع باشیم و چه متوجه نباشیم.
اما چه بهتر است که قوانین و راز و رمز کائنات را کشف کنیم و از آنها برای بهبود کیفیت زندگی خود و دستیابی به اهداف و آرزوهایمان بهره ببریم.
چگونه از کائنات برای رسیدن به اهدافمان استفاده کنیم؟
تا به این جا با معنی و مفهوم کائنات تا حد زیادی آشنا شدیم و دانستیم معنی کائنات چیست و همه چیز در دنیا از قوانین کائنات تبعیت و پیروی میکند. اما چگونه میتوانیم از این نیروی نامتناهی به نفع خود بهره ببریم (راز کائنات چیست؟) و به کمک قوانین موجود در کائنات به اهداف خود دست بیابیم؟ برای این که بتوانیم به کمک قوانین کائنات به اهداف و آرزوهایمان برسیم، باید ابتدا یاد بگیریم که چگونه از کائنات درخواست کنیم.
این مرحله میتواند بسیار مهم و اساسی باشد؛ زیرا در اکثر موارد افراد نحوه صحیح در خواست کردن از کائنات را نمیدانند و در نتیجه نمیتوانند از نیروی بی نهایت کائنات به نفع خود و در راه رسیدن به خواستههایشان بهره ببرند. در زیر سه مرحله اصلی برای درخواست کردن از کائنات را بررسی میکنیم:
- مشخص کردن خواسته خود به صورت واضح و دقیق
- فرستادن ارتعاش و همراهی با اهداف
- دریافت خواسته ها و آرزوهای مورد نظر
امیدواریم که تا اینجای کار معنی کائنات چیست را متوجه شده باشید و پاسخ سوال کائنات چیست و کائنات یعنی چه (کائنات یعنی چی) را گرفته باشید. در ادامه مقاله به مراحل در خواست کردن از کائنات میپردازیم. با ما همراه باشید.
در مرحله اول باید خواسته خود را به صورت واضح مشخص کنید
این مرحله بسیار مهم و حائر اهمیت است. شما باید به صورت کاملاً واضح، شفاف و دقیق خواستههای خود را بدانید و حتی جزئیات مربوط به آنها را هم مشخص کنید. زیرا تا شما به صورت دقیق ندانید که چه چیزی میخواهید چگونه میتوانید به آن دست یابید؟ به علاوه شما در مرحله بعدی قرار است سیگنالهایی را به ضمیر ناخودآگاه خود بفرستید و از این طریق خواسته خود را جذب کنید؛ پس باید ابتدا از جزئیات خواسته خود به صورت واضح و شفاف آگاه باشید.
پس در یک مکان آرام بنشینید و چشمان خود را ببندید و تک تک خواستههای خود را با جزئیات تصور کنید؛ سپس بهتر است که خواستههایتان را به صورت واضح و شفاف و با پرداختن به جزئیات در یک دفترچه یا در کامپیوتر یا تلفن همراه خود یادداشت کنید تا در مراحل بعدی از این یادداشتها استفاده کنید. توجه داشته باشید که این مرحله بسیار مهم و اساسی است پس هر چقدر که زمان لازم است برای آن صرف کنید و در انجام این مرحله عجله نکنید.
در مرحله دوم با تکرار عبارات تأکیدی اهداف خود را همراهی کنید
بعد از این که اهدافتان را به صورت دقیق، واضح و شفاف مشخص کردید، اکنون زمان آن فرا رسیده است که پیامها و ارتعاشهایی به ضمیر ناخودآگاه خود برای رسیدن به اهداف و آرزوهایتان ارسال کنید. خبر خوش این است که در این مرحله قرار نیست که شما به دنبال راه حلی برای رسیدن به اهدافتان یا مشخص کردن چگونگی و نحوه دست یابی به خواستهتان باشید؛ بلکه شما فقط با فرستادن ارتعاشات مثبت و تکرار اهداف و آرزوهایتان در ذهن خود، برای ضمیر ناخودآگاه تان پیام ارسال می کنید.
در این مرحله این وظیفه ضمیر ناخودآگاه است که راهی برای تحقق اهداف و آرزوهای شما بیابد و لازم است بدانید که این کار به عهده خودتان نیست. نکته مهم در این مرحله این است که شما علاوه بر تکرار جملات تأکیدی مثبت و فرستادن سیگنال و پیام برای ضمیر ناخودآگاه و کائنات، لازم است که احساسات و انرژی مثبتی در مورد خواستهها و اهداف خود داشته باشید.
یعنی در حین درخواست کردن باید احساسات بسیار عالی و مثبتی را با درخواست خود همراهی کنید. حتی برخی از افراد اعتقاد دارند که در این مرحله بهتر است شما خود را در حالی تصور کنید که به خواستهتان رسیدهاید و بهتر است که از این بابت خدا را شکر کنید.
در مرحله آخر خواسته خود را دریافت کنید
اگر در انجام دو مرحله قبلی تلاش خود را به خوبی کرده باشید؛ یعنی اهداف و خواستههایتان را به صورت کاملاً واضح و شفاف مشخص کرده باشید و خود را در حالت دستیابی از اهدافتان تصور کرده و خدا را از این بابت شکر باشید و انرژی و نیروی مثبت و سیگنالهای مداوم به ضمیر ناخودآگاه خود ارسال کرده باشید؛ به شما تبریک میگوییم زیرا سرانجام در مرحله آخر باید آماده دریافت خواستهها و رسیدن به اهداف و آرزوهای خود باشید.
هیچ فرقی نمیکند که خواستهها و اهداف شما چه باشند؛ پول و ثروت، سلامتی، شادکامی، روابط مؤثر و… مهم این است که شما مراحل جذب خواستهها به کمک کائنات را به درستی اجرا کنید و به آن ایمان داشته باشید. به علاوه لازم است که به این نکته توجه کنید که تعیین زمان دریافت خواستهها و اهداف به عهده شما نیست؛ بلکه این کائنات است که در زمان مناسب و صحیح شما را به اهداف و خواستههایتان میرساند.
چند نکته برای جذب خواسته ها و اهداف به کمک کائنات
شاید شما هم علاقه داشته باشید که بدانید راز کائنات چیست؟ و از راز و رمز کائنات آگاه شوید و از آن برای رسیدن به اهداف و خواستههایتان کمک بگیرید. با طی کردن مراحلی که پیش از این گفتیم شما به راحتی میتوانید از نیروی جادویی و بی نهایت کائنات در جهت دست یابی به اهدافتان بهره ببرید. اما در ادامه نکاتی را ذکر میکنیم که به کمک آنها بهتر و راحتتر میتوانید از نیروی کائنات در جهت رسیدن به اهداف و خواستههایتان بهره ببرید. شما برای بهره بردن بهتر و بیشتر از نیروی کائنات میتوانید:
- روی اهداف خود تمرکز کنید
- خواسته خود را احساس کنید
- خواسته و هدفتان را رها کنید
- از افکار و رفتارهای منفی دوری کنید
- ارتعاشات خود را تقویت کنید
- مقدمات دریافت خواستهتان را فراهم کنید
- نگران رسیدن به خواسته و هدف خود نباشید
- اطمینان داشته باشید که به اهداف و آرزوهایتان میرسید
- روی اهدافتان تمرکز کرده و آرزوها و اهدافتان را احساس کنید
هر چقدر تمرکز شما روی اهداف و آرزوهایتان بیشتر باشد، روند دریافت و رسیدن به خواستههایتان تسریع میشود. به همین دلیل است که توصیه میکنیم خودتان را از قبل در حال رسیدن به خواستهها و اهدافتان تصور کنید و لحظه رسیدن به آرزوهایتان را احساس کنید و از بابت رسیدن به آن ها شکرگذار باشید. با این کار شما به ضمیر ناخودآگاه و نیز کائنات پیام ها و ارتعاشاتی میفرستید که شما را برای رسیدن سریعتر به خواسته هایتان یاری می کند.
- خواستههایتان را رها کنید
در پاسخ به سؤال راز کائنات چیست باید بگوییم شاید عجیب به نظر برسد ولی برای رسیدن سریعتر به خواستهها و اهدافتان باید آنها را رها کنید. یعنی شما اهداف خود را به صورت کاملاً واضح و شفاف مشخص کنید و ارتعاشات و درخواست خود را به کائنات بفرستید؛ اما روی چگونه محقق شدن خواستهها یا زمان رسیدن به آن ها تمرکز نکنید. فقط بخواهید و سپس خواستههای خود را رها کنید تا اهداف و آرزهایتان در زمان مناسبی به شما داده شوند.
- هرگز منفی نباشید و چیزهای منفی را از خود دور کنید
شما برای رسیدن به خواستهها و آرزوهایتان قرار است که انرژی و ارتعاشات مثبت به ضمیر ناخودآگاه و همچنین کائنات ارسال کنید؛ پس این اصلا منطقی نیست که در این زمان به منفی ها فکر کنید و چیزهای منفی در اطراف خود داشته باشید. پس شما باید برای گرفتن نتایج بهتر از هر چیزی مخفی اعم از انسان های منفی، افکار منفی، حرف های منفی، اخبار منفی و به طور کلی هر چیز منفی دوری کنید.
یکی از چیزهای منفی در راه رسیدن به اهداف و خواسته ها که حتما لازم است از آن دوری کنید؛ این فکر است که شاید به هدفم نرسم. این فکر بسیار منفی و مسموم است و میتواند روند رسیدن شما به خواستههایتان را به شدت مختل کند؛ پس اگر چنین افکاری در ذهن خود دارید حتماً باید هر چه سریعتر آنها را از خود دور کنید تا به اهداف و خواستههایتان برسید.
- نگران نباشید و اطمینان داشته باشید که به خواسته خود می رسید
این نکته بسیار مهم و کلیدی است که شما به قانون جذب کائنات و قدرت کائنات در رسیدن به اهدافتان ایمان داشته باشید. این یعنی شما باید از ته دل مطمئن باشید که در نهایت به اهداف خود میرسید. پس در راه رسیدن به خواستهها و اهدافتان نگرانی و افکار نگران کننده را از خود دور کنید؛ زیرا همین نگران بودن خودش یک سری سیگنالها و پیامهای منفی به ضمیر ناخودآگاه و کائنات میفرستند که میتواند در راه رسیدن به خواستههایتان اختلال جدی ایجاد کند.
هر بار که خواسته خود را تقاضا میکنید آرام و آسوده باشید، نفس عمیق بکشید و تمامی نگرانیها و افکار منفی و محدود کننده را از خود دور کنید و اطمینان قلبی داشته باشید که به زودی به اهداف و آرزوهای خود دست خواهید یافت.
- باور و اعتقاد اشتباه در مورد قانون جذب و کائنات
در مورد جذب خواسته ها به کمک قانون جذب و قوانین کائنات باورهای اشتباهی وجود دارد. برای مثال برخی از افراد قوانین کائنات را به طور کلی نفی می کنند و چنین توجیح میکنند که چگونه ممکن است تنها با درخواست کردن و فرستادن ارتعاشات مثبت به اهداف و آرزوهایمان برسیم؟ در مورد این افراد باید گفت که در واقع آنها درک صحیحی از مفهوم قانون جذب و رسیدن به خواستهها از طریق کائنات ندارند.
زیرا قوانین حاکم بر قانون جذب هرگز نمیگوید که شما تنها با درخواست کردن و تلاش نکردن می توانید به اهداف خود برسید. بلکه شما با درخواست کردن در وهله اول به صورت شفاف و واضح اهداف خود را مشخص می کنید سپس با فرستادن انرژی و ارتعاشات مثبت راهحلها و افرادی را به سمت خود جذب میکنید که میتوانند شما را برای رسیدن سریعتر و بهتر به خواستههایتان یاری دهند.
شما تلاش میکنید و ما منکر سعی و کوشش افراد نمی شویم اما در این میان راحت تر و سریعتر به اهداف خود میرسید زیرا قرار است که نیروهای موثر و کمکهایی را از جانب کائنات دریافت کنید که مسیر را برای شما هموارتر میکنند.
چگونه ارتعاش مثبت و منفی را تشخیص دهیم؟
گفتیم که باید به کائنات و ضمیر ناخودآگاه ارتعاش مثبت بفرستید و از ارتعاش منفی دوری کنید. یک راه ساده برای تشخیص ارتعاش مثبت و منفی از یکدیگر این است که اگر در مسیر خود احساس رضایت و شادی کردید، بدانید که در حال فرستادن ارتعاشات مثبت هستید؛
اما اگر در مسیر رسیدن به اهدافتان احساسات منفی مانند ناامیدی یا سردرگمی به سراغ شما آمد، به احتمال بسیار زیاد ارتعاشات اطراف شما منفی هستند و نه تنها شما را به اهدافتان نمی رسانند بلکه حتی شما را از مسیر دست یابی به اهداف و آرزوهایتان دور می کنند. پس توجه به احساساتتان بسیار مهم است و نوع ارتعاشات شما را تعیین میکند.
نتیجه گیری
همه ما دوست داریم به اهداف و آرزوهایمان برسیم و برای آنها برنامهریزی میکنیم. اما بسیاری از افراد از نیروی کائنات و تاثیر آن برای رسیدن به اهداف و جذب خواسته ها غافل هستند. قبل از هر چیزی باید بدانیم کائنات چیست؟ در واقع همه موجودات و عناصر زنده و بی جان اطراف ما کائنات را تشکیل می دهند.
تأثیر کائنات بر زندگی ما امری اجتنابناپذیر است اما اگر از رمز و راز کائنات آگاه باشیم و از قدرت آن برای رسیدن به اهدافمان استفاده کنیم؛ میتوانیم به نتایج بهتری برسیم. برای این کار ابتدا شما باید اهداف و خواستههای خود را به صورت واضح و شفاف بیان کنید، با فرستادن ارتعاشات مثبت به ضمیر ناخودآگاهتان با اهدافتان همراهی کنید و سپس آماده دریافت اهداف و آرزوهایتان باشید.
توجه داشته باشید که در طی این مسیر باید از سخنان، افراد، افکار و اخبار منفی دوری کنید. برای مثال ناامید نباشید و اطمینان داشته باشید که به اهدافتان می رسید. به علاوه منظور ما از کمک گرفتن از کائنات، نفی تلاش و کوشش فرد نیست بلکه منظور ما نمایان شدن امکانات و راه حل هایی است که به افراد در راه رسیدن به اهدافشان کمک میکند.
در این مقاله سعی بر آن شد پاسخ سؤالاتی از قبیل کائنات یعنی چه (کائنات یعنی چی) ، معنی کائنات چیست و راز کائنات چیست؟ به درستی پاسخ داده شود. امیدوارم نهایت استفاده را از مطالب برده باشید.
برخی از سوالات رایج:
۱. کائنات را توضیح دهید؟
کائنات در لغت به معنی تمامی موجودات و عناصر تشکیل دهنده جهان می گویند. در نگاه کلیتر به مجموعه انرژیهای موجود در این دنیا کائنات گفته می شود.
۲. منظور از استفاده کائنات برای رسیدن به اهداف چیست؟
استفاده از کائنات درواقع به مجموعه انرژی هایی گفته می شود که در راه رسیدن به اهداف می توان از آنها استفاده کرد. درواقع استفاده از کائنات به مجموعه عوامل ذهنی در راه رسیدن به هدف گفته می شود.
۳. چگونه با استفاده از کائنات می توان به خواستههای خود رسید؟
۱. تمرکز روی اهداف
۲. احساس کردن خواستهها
۳. رها کردن خواستهها
۴. اطمینان داشته باشید به خواستههایتان میرسید.
تعریف قانون جذب ، اصول قانون جذب ، تاثیر قانون جذب بر کسب و کار
بدون توجه به این که شما چندسال دارید، از چه نژادی هستید و به چه کاری مشغولید، تحت تاثیر قوانین مشترکی قرار خواهید داشت که بر کل نظام هستی حاکم هستند. یکی از این قوانین، قانون جذب است. قانون جذب، قانونی است که بیانگر ورود مسائلی به زندگی ما است که در طول روز بیشترین تمرکز را بر آن ها داریم. در واقع قانون جذب همان قانونی است که تفکرات ذهنی ما را واقعی سازی کرده و به نحوی به زندگی روزمره ما وارد می کند.
اتفاقاتی که در زندگی ما رخ می دهند، تحت تاثیر افکاری هستند که دائما در ذهن ما وجود دارند و به عبارت دیگر ما به آن کسی تبدیل خواهیم شد که مدام به آن فکر می کنیم. اگر شما دائما افکار منفی داشته باشید و به مسائل آزار دهنده فکر کنید، تنهو نکات منفی را به زندگی خود وارد خواهید کرد.
اما اگر ذهن خود را با نکات مثبت و افکار خوب پر کنید، مسلما اتفاقات خوبی برای شما می افتد. قانون جذب بیان می کند که با در نظر گرفتن یک برنامه کاری مناسب و کمی تلاش، همه ما خواهیم توانست به آن چه که در ذهن ما وجود دارد و رویای آن را در سر می پرورانیم، دست پیدا کنیم. در ادامه این مقاله با ما همراه باشید تا به شما بگوئیم که قانون جذب چیست؟ و چه تاثیری بر کسب و کار ما دارد؟
قانون جذب چیست؟
قانون جذب یکی از آن رازهای بزرگ زندگی است که تنها تعداد کمی از افراد نسبت به تاثیرات شگفت انگیز آن آگاه هستند و آن را در زندگی روزانه خود وارد می کنند. با این وجود همه ما در طول زندگی خود حداقل یک بار از قانون جذب استفاده کرده ایم، حتی اگر این کار را به شکل کاملا ناآگاهانه انجام داده باشیم. راز های قانون جذب چیست؟
این اتفاق ممکن است درباره احساسات و افکار نادرست رخ دهد و همین مسئله می تواند زندگی ما را به سمت اشتباهی بکشاند. چنان چه شما نحوه استفاده صحیح از قانون جذب در زندگی روزمره تان را بیاموزید، دیگر توانایی کنترل آینده خود را خواهید داشت و می توانید یک زندگی آینده بسیار درخشان را برای خود رقم بزنید.
به کار گیری قانون جذب در زندگی برای کسب موفقیت در کسب و کار
هیچ موفقیتی به یک باره و یک شبه ایجاد نمیشود. برای رسیدن به موفقیت لازم است که شما همواره در حال تلاش باشید و در راستای رسیدن به اهدافیتان گام بردارید. ایده موفقیت در کسب و کار از این قاعده مستثنی نبوده و نیازمند تلاش مستمر و پیوسته است. نمی توان گفت تنها با رسیدن به یک هدف کوچک شما به موفقیت دست پیدا کرده اید؛ بلکه برای رسیدن به موفقیت لازم است که شما همیشه و در هر ساعت به سمت اهداف خود حرکت کنید.
تمام شدن آرزوها و رویاها به معنای سکون در مسیر دست یابی به موفقیت است. به همین علت لازم است که همواره برای دست یابی به آرزوها و رویاهایتان در تلاش باشید و همواره رویاهای جدیدی را در ذهن خود بپرورانید. این تنها روشی است که به کمک آن می توانید همواره در مسیر موفقیت گام بردارید و به کمال برسید.
۸ اصل مهم در به کارگیری قانون جذب
برای به کارگیری و استفاده از قانون جذب اصولی وجود دارد که رعایت آن ها می تواند نتایج مطلوبی را در زندگی و کسب و کار شما به همراه داشته باشد. در ادامه این مقاله ۸ تا از اصول قانون جذب را با شما در میان می گذاریم که با استفاده از آن ها می توانید کسب و کار خودتان را متحول کنید.
اصل اول قانون جذب: رضایتمندی به عنوان یک آهنربا عمل می کند و می تواند رویاهای شما را بسیار قوی کند
اولین اصل از اصول قانون جذب، اصل رضایتمندی است. شما چقدر از زندگی کنونی و وضعیت فعلی خود راضی هستید؟ شما در هر حالتی که هستید، میتوانید از شرایط فعلی خود ناراضی باشید یا رضایت داشته باشید. با این حال نارضایتی نه تنها هیچ نتیجه مطلوبی برای شما به همراه ندارد؛ بلکه می تواند به جذب اتفاقات منفی در زندگی شما کمک کند.
حال اگر به جای حس نارضایتی، حس رضایت را در خود پرورش دهید و به جای امواج منفی، فرکانس های مثبت را صادر کنید، کائنات تلاش می کنند تا مقدار بیشتری از آنچه که موجب رضایت شما را فراهم می کند به زندگیتان وارد کنند. این موضوع را می توانید حتی به روابط روزانه خود تعمیم دهید و این اصل را به ارتباطات خود وارد کنید.
به طور ذاتی افرادی که رضایتمندی شما را دریافت می کنند همواره در تلاش هستند تا میزان بیشتری از رضایت مندی شما را به دست بیاورند. به همین منظور آن ها تلاش می کنند تا با انجام کارها به شیوه ای بهتر و تاثیرگذارتر، توجه شما را بیشتر و بیشتر جلب کنند.
اصل دوم قانون جذب: تفکر مثبت می تواند به شما کمک کند تا به موفقیت بیشتری در کسب و کار خود برسید
بنا بر این قانون، داشتن تفکر مثبت می تواند رسیدن شما به رویاهایتان را تسریع کند. با داشتن افکاری مثبت و همسو با خواسته و تمایلاتتان، راه رسیدن به آرزوهایتان را هموارتر کنید. طبق تحقیقاتی که روی عده ای از مردم انجام شد، مشاهده کردند که اغلب افراد موفق که به خواسته هایشان دست پیدا کرده اند از افرادی هستند که در گذشته به مسائل مثبت فکر می کرده اند و تفکر مثبتی داشته اند.
برعکس، اغلب افرادی که در زندگی خود با شکست مواجه شده اند و در راه رسیدن به رویاهایشان مدام شکست خورده اند در گذشته افراد منفی بافی بوده اند که غالبا نسبت به زندگی نگرشی نادرست داشته اند. اینها همه موضوعاتی هستند که درستی آن ها توسط روانشناسان به اثبات رسیده است و به جرئت می توانیم بگوئیم که با از بین بردن افکار منفی خود و وارد کردن افکار و نگرش مثبت به زندگیتان خواهید توانست تا حد زیادی زندگی خود را متحول کنید و نتایج مثبت آن را در زندگیتان مشاهده کنید.
چگونه می توان افکار منفی را از خود دور کرد؟
برای دور کردن افکار منفی شما می توانید از یک روش بسیار ساده استفاده کنید. در این روش، هرگاه که افکار و تفکرات منفی به سراغ شما آمدند به آنها راه ورود ندهید و سعی کنید به مسائل دیگری فکر کنید. برای انجام این کار باید به افکار منفی خود، ایست یا نه بگویید.
همین روش را می توانید درباره افراد منفی و سمی هم به کار ببرید و ذهن خود را از تفکرات یا سخنان مسموم آن ها دور کنید. تمامی اتفاقات بد و ناگوار جهان تنها از یک تفکر منفی ساده منشا گرفته اند؛ درحالیکه به راحتی و با گفتن یک “نه” ساده به تفکرات منفی می توان از بروز بسیاری از حوادث جلوگیری کرد.
اصل سوم قانون جذب: شاد باشید و به زندگی لبخند بزنید
شاد بودن در زندگی یک اصل بسیار مهم و اساسی از اصول قانون جذب است که میزان رضایتمندی شما از وضعیت کنونی زندگیتان را نشان می دهد. شادی در زندگی با احساسات خوب همراه است و بیانگر قرار داشتن در یک وضعیت روانی مطلوب است. افراد شاد باور دارند که زندگی آن ها را در مسیر درستی پیش خواهد برد و در این مسیر می توانند به خواسته ها و رویاهایشان دست پیدا کنند.
احساس شادی در زندگی نشان می دهد که شما هیچ نارضایتی از بابت وضعیت گذشته و حال خود ندارید. این رضایت را میتوانید با زدن یک لبخند در زندگی خود به وجود بیاورید. یک لبخند شما می تواند انرژیهای مثبت کائنات را به سمت شما سرازیر کند و با کمک قانون جذب شما را در راستای رسیدن به اهدافتان یاری دهد.
لبخند و احساس شادمانی نه تنها به لحاظ روحی به شما کمک می کند؛ بلکه در بهبود وضعیت جسمانی شما نیز تاثیرگذار خواهد بود. چنان چه شما با یک روحیه خوب با مشکلات مواجه شوید، مسلما جسم شما دچار آسیب نخواهد شد و وضعیت خوبی خواهد داشت. همچنان که داشتن یک وضعیت جسمانی مناسب با سلامت روح و روان شما همراه است.
چگونه می توان احساسات منفی را از خود دور کرد؟
یکی از بهترین راه کارها برای مبارزه با احساسات و افکار منفی، خندیدن است. برای دور کردن افکار و احساسات منفی تنها لازم است که روزانه ۱۰ دقیقه را به خندیدن اختصاص دهید. خندیدن، حتی اگر غیرواقعی باشد، میتواند احساسات و افکار منفی شما را از بین ببرد و انرژی مثبت را به زندگی شما وارد کند.
اصل چهارم قانون جذب: قدرت کلام
انسان موجودی ناطق است و همین مسئله یکی از وجوه تمایز او از سایر موجودات به حساب می آید. قدرت کلام یکی از اصول اساسی قانون جذب محسوب می شود. برای دست یافتن به هرچیزی تنها لازم است که از کائنات درخواست کنید. حال این درخواست شما می تواند با استفاده از یک تفکر مثبت باشد یا با یک کلام مثبت شکل بگیرد.
برای رسیدن به موفقیت در هر موضوعی، از جمله کسب و کار، باید علاوه بر این که فکر خود را مثبت می کنید؛ همچنین کلام خود را مثبت کنید و درخواست های خود را به شکل صریح و واضح بیان کنید. اگر تفکر شما به یک شکل و کلام شما به نحوی دیگر باشد، در واقع شما یک پیام پر از تناقض را به کائنات ارسال کرده اید.
این رفتار شما نشان می دهد که هنوز نمیدانید چه خواسته ای دارید و در خواسته های خود شک و تردید دارید. در این صورت، کائنات دچار سردرگمی می شوند و نمی دانند که کدام سفارش شما را باید انجام دهند.
بیان جملات و عبارات مثبت، چه موقع در زندگی ما تاثیر خود را اعمال خواهد کرد؟
جملات و عبارات مثبت باید هرروز و به شکل مداوم در زندگی شما تکرار شوند تا بتوانند تاثیر خود را اعمال کنند. هر چه جملات مثبت را در دفعات بیشتر و با تاکید زیادتری بیان کنید، به آرزوهای خود سریع تر جامه عمل می پوشانید. حال ممکن است این سوال برای شما پیش آمده باشد که یک جمله مثبت موثر چه ویژگی هایی دارد؟ یک جمله موثر که می تواند کائنات را برای دست یابی به رویاهایمان به یاری ما بیاورد، باید بار معنایی مثبتی داشته باشد و پیغامی کاملا مثبت را در بر داشته باشد.
برای مثال به جای جمله من بی پول نیستم، که می تواند مخرب باشد و حتی بی پولی و انرژی منفی بیشتری را برای شما جذب کند، میتوانید از جمله صد در صد مثبت من پولدار هستم استفاده کنید. دومین شرط تاثیرگذاری عبارات مثبت در قانون جذب این است که باید از جملاتی استفاده کنید که مربوط به زمان حال و اکنون هستند.
قانون دیگری که لازمه اعمال تاثیرات مثبت در زندگی شما از طریق بیان جملات مثبت است، باور قلبی به جملاتی است که بیان میکنید. چنان چه هیچ باوری به سخنان و کلامی که به کار می برید نداشته باشید، هیچ اتفاق مثبتی در زندگی شما رخ نخواهد داد.
اصل پنجم قانون جذب: لیستی از رویاها و آرزوهایتان تهیه کنید
آینده شما از آرزوها و رویاهایتان منشا می گیرد. خواسته های شما زندگی شما را شکل میدهند. پس در انتخاب آرزوهای خود، نهایت دقت را به خرج دهید و لیستی از رویاهایتان تهیه کنید. آیا تاکنون به آرزوها و رویاهایتان فکر کرده اید؟ آیا می دانید که برای ۵ یا ۱۰ سال آینده زندگی خود چه برنامه هایی دارید و می خواهید به چه چیزهایی دست پیدا کنید؟ آیا می دانید که برای زندگی خود چه ماشینی می خواهید؟ قصد دارید در چه خانهای زندگی کنید؟ توقع چه درآمدی دارید؟ و…
چنان چه به آرزوهای خود بیاندیشید، خواهید دید که رویاهایی که تاکنون در زندگی شما به واقعیت تبدیل نشده اند، رویاهایی هستند که برای دست یابی به آن ها تردید داشته اید. برای از بین بردن تردید خود و دست یابی به رویاهایتان کافی است آرزوهای خود را یادداشت کنید و هرروز لیست رویاهایتان را با خود مرور کنید.
با این کار شما یک سفارش را برای کائنات ثبت می کنید و کائنات این سفارش را در اسرع وقت برای شما ارسال خواهند کرد. شاید از نظر شما انجام چنین کاری و تاثیر گذاری آن غیرقابل باور یا حتی خنده دار باشد؛ اما باور کنید که تنها با یک بار امتحان کردن این کار می توانید نتایج شگفت انگیز آن را در زندگی خود به شکل یک معجزه مشاهده کنید و به رویاهایتان جامه عمل بپوشانید.
اصل ششم قانون جذب: واقع بین باشید
برای دست یابی به رویاهایتان باید آرزوهای بزرگ و واقع بینانه ای را انتخاب کنید. این آرزوها باید به قدری واقع بینانه باشند که امکان دست یابی به آن ها برایتان وجود داشته باشد. همچنین بزرگ بودن این رویاها به شما کمک می کند که با انگیزه و انرژی بیشتری به سمت آن ها حرکت کنید.
رویاهای شما باید به شکلی باشند که امکان تجسم تک تک جزئیات آن ها برای شما وجود داشته باشد. همیشه بهترین ها را برای خودتان آرزو کنید و هرگز به کم قانع نباشید. برای دست یابی به اهداف خود، یک زمان مشخص تعیین کنید؛ اما از افعال مربوط به زمان حال استفاده کنید.
برای مثال به جای گفتن این که من در طول ۸ ماه آینده به ۲۰۰ میلیون تومان پول دست پیدا خواهم کرد، بهتر است بگوئید که من ۲۰۰ میلیون تومان پول دارم اما ۸ ماه دیگر. همچنین لازم است که رویاهایتان را جایی یادداشت کنید و همواره آن ها را با خودتان مرور کنید. نوشتن آرزوها هم به شما کمک میکند که از قانون جذب استفاده کنید و هم موجب می شود که نادانسته از کنار آرزوهای محقق شده خود عبور نکنید.
اصل هفتم قانون جذب: برای دست یابی به موفقیت باید دست به عمل بزنید و همین حالا اقدام کنید
عملی کردن شش قانون قبل بدون انجام هیچ گونه اقدامی در راستای رسیدن به رویاهایتان، بی ارزش است. برای رسیدن به خواسته هایتان قدم بردارید، هرچند این قدم بسیار کوچک باشد. ار عملی که به ذهنتان می رسد را برای رسیدن به خواسته هایتان انجام دهید و باور داشته باشید که کائنات همه چیز را برای شما فراهم می کنند؛ تنها لازم است که حرکت کنید و آرزوهایتان را از کائنات تحویل بگیرید.
اصل هشتم قانون جذب: معجزه شکرگذاری
شکرگذاری یکی از مهم ترین اصول قانون جذب کائنات است. هیچ آدم موفقی را نخواهید که از بابت موفقیت های خود، قدر دان و شکرگذار خداوند نباشد. شکرگذاری به شما کمک میکند که انگیزه و قدرت لازم را برای دست یابی به موفقیت های بیشتر در خود ایجاد کنید.
برای به کار گیری این اصل در زندگی خود می توانید لیستی از مواردی را که برای آن ها شکرگذار هستید را تهیه کنید. آن گاه خواهید دید که موارد بسیاری در زندگی شما وجود دارند که از بابت آن ها قدردان هستید. این موارد می توانند سلامتی، یا داشتن بک خانه برای زندگی کردن باشند. نوشتن این لیست با شما کمک می کند که از دارایی های خود باخبر شوید و بیشتر و بیشتر قدردان دارایی هایتان باشید. این قدردانی کمک می کند تا موارد مثبت بیشتری را به زندگیتان وارد کنید.
خلاصه مقاله و نتیجه گیری
قانون جذب یکی از قوانینی است که استفاده از آن در زندگی می تواند با به دست آوردن موفقیت های زیادی در زمینه کسب و کار یا زمینه های دیگر همراه باشد. حتی اگراعتقادی به این قانون ندارید، تنها یک بار از آن در زندگی خود استفاده کنید تا معجزات آن را به عینه در زندگی تان مشاهده کنید و ببینید که چگونه خواسته هایتان یکی پس از دیگری محقق می شوند.
برخی از سوالات رایج:
۱. قانون جذب را توضیح دهید؟
قانون جذب یکی از مهم ترین قانون در رسیدن به اهداف و خواسته ها است. طبق این قانون افراد در هر زمینه ایی برای موفقیت و پیشرفت هم زمان که در جهت رسیدن به هدف گام برمی-دارند بهتر است به رسیدن به هدف مورد نظر هم فکر کنند. درواقع تصویر رسیدنشان را در ذهن داشته باشند.
۲. چند اصل مهم از قانون جذب را نام ببرید؟
۱. رضایتمندی از خود و فعالیت ها در مسیر رسیدن به هدف
۲. تفکر مثبت راجع به مسیر و اهداف
۳. شاد و پرانرژی بودن
۴. قدرت کلام
۳. تهیه لیست آرزوها چه تاثیری در قانون جذب و رسیدن به اهداف دارد؟
در حالت کلی نوشتن و مکتوب کردن خواسته ها و اهداف باعث می شود تا افراد دید واضح تری از آن ها داشته باشند و مسیرشان را به سهولت طی کنند. از طرفی مکتوب کردن باعث تصویرسازی مناسب در ذهن می شود که همین موضوع به قانون جذب کمک می کند.
بررسی خودمحوری (Egocentrism) ، نشانه های مهم خودمحوری
خودمحوری و خود برتربینی در بینش توحیدی سرانجام سقوط انسان است؛ چرا که حرکت به سمت خدا حرکت به سمت کمال مطلق است. اما حرکت به سمت خود، گرفتن فاصله و دور شدن از کمال مطلق است و در نتیجه سقوط انسان را به دنبال دارد. از تاثیرات و پیامدهای خودبرتربینی، خودمحوری است که انسان خود را محور حق و باطل، درست و غلط بداند و تشخیص خود را معیار نیک و بد بداند و مردم را به تبعیت از خود دعوت نماید.
هر چیزی را برای خود بخواهد و تنها آنچه را که خود می فهمد صحیح بداند. ممکن است خود محوری در یک جامعه یا یک کشور بروز کند که خطرات آن به مراتب بیشتر و شدیدتر است. جامعه خود محور تمام ارزش های انسانی و اجتماعی و اخلاقی را در محورهایی قرار می دهند که منافع مذاکره را فراهم کند و چنان چه همان ارزش ها در مکانی دیگر باشد به صورت کلی از اعتبار ساقط و بی ارزش است.
در این مقاله یکی از مهم ترین سوالاتی که در ذهن بسیار از مذاکره کنندگان وجو دارد پاسخ داده میشود؛ خودمحوری چیست؟ نشانه های خودمحوری چیست؟ برای دستیابی به پاسخ این سوال در ادامه مقاله همراه ما باشید.
نشانه های خودمحوری چیست؟
نشانه های خودمحوری شامل موارد زیر هستند:
- استبداد رای
یکی از واضح ترین نشانه های انسان های خودمحور، استبداد رای و دیکتاتوری محسوب می شود. به دلیل این روحیه به هر روشی که بتوانند تلاش می کنند خواسته ها و اهداف خود را ممکن سازند و در مقابل هیچ منطقی تسلیم نمی شود؛ چرا که احساس می کنند که در صورتی که حتی در برابر سخن منطقی دیگران تسلیم شوند موقعیت و ابهت دروغین آن ها شکست خواهد خورد.
- ترویج تملق
خودمحوران، به تملق علاقه دارند، در نتیجه اشخاصی را دور خود گرد می کنند که همیشه زبان به چاپلوسی آن ها باز میکنند و در تمام حرکتها و تصمیم گیری ها آنان را تحسین کنند.
- دوری گزيدن از انتقاد
دیکتاتورهای خود محور به سبب خوگرفتن با چاپلوسان به شدن از انتقاد دیگران ترغیب می شوند. آن ها بدون بررسی انتقادها تلاش می کنند با افراد انتقاد کننده برخورد کنند تا کسی جرات انتقاد از آنها را پیدا نکند. آن ها صحبت های نصیحت کننده ها را دشمن خود تلقین کرده و حتی دلسوزی های نزدیک ترین اشخاص خود را بدخواهی برداشت می کنند.
- بيگانگي با ارزش ها
ویژگی های میسر انسان های خودمحور را به خوبی نشان می دهد که آن ها با ارزش های انسان ساز اسلامی غریبه هستند و اعتقاد چندانی به آن ها ندارند. برای نابود کردن روحیه خودمحوری علاوه بر روش های درمان بیماری، جایگزین ساختن خدا به جای خود است.
خدا محوری از بنیادی ترین و مهم ترین موارد پس از فلسفه بعثت انبیا است. قرآن می فرماید؛ به تحقیق در بین هر امتی پیامبری را به رسالت ترغیب کردم تا انسان ها را به بندگی خدا دعوت کنند. انبیا بر مبنای رسالت آسمانی خود، با تمام وجود تلاش می کردند تا انسانها را به فطرت اولیه خود بازگرداند و از آن ها موجوداتی خدا محور بسازد.
خودمرکز بینی یا خودمحوری چیست؟
در ابتدای مقاله بیان کردیم که سوال “خودمحوری چیست؟ یکی از مهم ترین سوالاتی است که در ذهن بسیاری از مذاکره کنندگان وجود دارد. کودکان تا سن ۷ سالگی این قدرت را ندارند که خود را جای فرد دیگری تصور کنند. آنها نقطه نظرات دیگران را متوجه نمی شوند. خود را محور کائنات گمان می کنند. به این امر خودمحوری یا خود مرکزگرایی می گویند.
پیاژه دارای یک ازمایش معروفی است به نام آزمایش ۳ کوه. ابزارهای این آزمایش حاوی یک میز با ۴ صندلی و ۳ تپه مقوایی با اندازه ها و رنگ های متفاوتی هستند. روی یک تپه خانه ای قرار دارد و روی تپه دیگری یک صلیب قرار دارد. کودک روی یک صندلی می نشیند و عروسک را روی صندلی در ضلع دیگری قرار می دهد. چنان چه از کودک سوال شود که عروسک چه چیزی می گوید، کودک از میان عکس ها، عکسی را برمی گزیند که خودش مشاهده می کند، یعنی نمی تواند خود را در جای دیگری تصور کند.
خود میان بینی، یک نوع حالت روانی به هنجار است که در آن کمبود تمایز میان واقعیت شخصی و واقعیت عینی آشکار است. خود میان بینی، نتیجه عدم تمایز کودک و دنیای خارج از خود است. در این حالت روانی، کودک به شی بیرونی، شکل نمی دهد، بلکه او را از جزئی از خود می پندارد. با گذر زمان، هر چه دنیا پیوسته تر شود، او نیز پیوسته تر می شود.
کودک خودمحور میان دیدگاه خود و دیدگاه دیگران تفاوتی مشاهده نمی کند و تصور میکند جهانی را که مشاهده میکند، همان جهانی است که دیگران نیز مشاهده میکنند. این نقطه نظر ممکن است در بزرگسالی نیز نمایان گردد. در صورتی که انسانها در بزرگسالی به مرحله تفکر انتزاعی و رشد شناختی مناسب با سن خود نرسیده باشند، هر چند در حوزه های رشد دیگری نیز پیشرفت کرده باشند، مانند کودکان خودمحور رفتار می کنند.
خود میان بینی یا خودمحوری به چند شکل مشاهده می شود؟
خود میان بینی یا خودمحوری به ۳ شکل قابل مشاهده هستند که در ادامه به آن ها اشاره می کنیم:
۱ . خودمحوری های مستقیم
فضا:
کودک در سن ۵ سالگی به صورت تقریبی می تواند دست راست خود را تشخیص دهد، در سن ۷ سالگی نیز قادر است دست راست شخص مقابل را تشخیص دهد.
زمان:
چنانچه از کودک سوال شود که آیا تو از پدرت جوان تر هستید، جواب کودک در پاسخ به این سوال بله هست. ولی در حقیقت جوان بودن خود را با کوچک تر بودن در نظر می گیرد.
علیت: هر چیزی که در طبیعت وجود دارد علتی دارد. به عنوان مثال خورشید روز را و ماه شب را روشن می کند، برای این که انسان بتواند ببیند. هنگام شب هوا تاریک می شود برای این که انسان ها به خواب بروند.
۲. خودمحوری های غیر مستقیم
در این خود محوری کودک مساله را با منِ خود در ارتباط قرار می دهد که عبارتند از:
- جاندار پنداری (جان گرایی)
معمولا کودکان بر این باور هستند که همه چیز جان دارو. هر غیر جانداری را صاحب اراده و هوشیاری می پندارند. جان پنداری به صورت زیر اصلاح می شود:
- بین سن ۶ الی ۷ سالگی کودکان براین باورند که همه چیز جاندار است.
- بین سن ۸ الی ۹ سالگی کودکان براین باور هستند که هر چیزی که حرکت میکند، پس جاندار است.
- بین سن ۱۱ الی ۱۲ سالگی کودکان براین باور هستند که هر چیزی که خودش حرکت می کند، پس جاندار است.
- در سن ۱۲ سالگی نیز کودکان به این باور هستند که فقط موجودات زنده و نباتات جان دارند.
- مصنوع گرایی یا ساخته پنداری
به دلیل خودمحوری، کودکان باور دارند که اتفاقات طبیعی با دست انسان و اعمال او صورت می گیرد. خورشید، ماه، ستارگان، کوهها را انسان آفریده است. ساخته پنداری یک نوع تفکر پیش علیت محسوب می شود که در آن کودک انگیزه های روان شناختی را علت حقیقی چیزها می داند.
- علیت سحری: هرچیزی که می تواند هر چیز دیگری را خلق کند.
- تفکر جادویی: از ویژگی های مرحله پیش عملیاتی است که در آن کودک تفکر را برابر عمل کردن می داند.
- واقع گرایی: برای کودکان نام اشیا و انسان ها یک حقیقت است. خواب آن ها یک حقیقت است. در نتیجه هم نام بودن یعنی مانند هم بودن.
- رابطه ناقص بین علت و معلول: یعنی هر زمانی دو ماجرا در کنار یکدیگر رخ دهد، ممکن است کودک یک رابطه علت و معلولی میان آن ها قائل شود.
۳. خودمحوری های اجتماعی
این خودمحوری در خصوص کاربرد قواعد در فعالیت ها محسوب می شود. مانند قبول نکردن قواعد بازی از سمت کودکان.
خود محوری در مذاکره، خودمحور بودن چه تاثیری بر روند مذاکره دارد؟
خود محوری در مذاکره، رفتار خودمحورانه چه در زندگی خصوصی و چه در محیط مذاکره، تاثیرات مخربی را می تواند در پی داشته باشد. رفتارهای خودخواهانه در مرور زمان افراد را دور کرده و انرژی منفی را به جهت فرد خودمحور برگشت می دهد. خود محوری در مذاکره ممکن است نتایج جبران ناپذیری را به دنبال داشته باشد و در پایان مذاکره بدون بازخوردی را ایجاد می کند. برای اطلاعات بیشتر در مورد مذاکره مقاله “ مذاکره چیست ” را مطالعه کنید.
خود محوری در مذاکره از کجا نشات می گیرد؟
افراد یا مذاکره کنندگانی که با مشکل خودمحور بودن رو به رو هستند، ممکن است در کودکی با اصول و قوانین منحصر به فردی مواجه بوده باشند. این گروه افراد در کودکی بیش از حد و به صورت غیر عادی مورد توجه قرار گرفته اند و چنان چه مورد توجه قرار نگرفته باشند رفتارهای غیرمنطقی از جمله خشم، ناراحتی، پایکوبی را از خود نشان می دهند.
برخی اوقات به افراد خودمحور بیش از حد امتیاز داده شده است و اکنون در زمان بزرگسالی چنان چه “نه!” بشنوند یا انکار شوند، تحریک شده و ناخوداگاه برخوردهای نامناسبی را از خود نشان می دهند.
خودمحوری چگونه مانع تفکر عاقلانه می شود؟
حال که متوجه شدید خودمحوری چیست و چه تاثیراتی می تواند در نتایج مذاکرات داشته باشد؛ نوبت به پاسخ دادن به سوالی دیگر می رسد؛ خودمحوری چگونه مانع تفکر عاقلانه می شود؟
زمانی که یک تیم والیبال در حال بازی است و نتایج بسیار خوبی در رقابتهای مختلفی کسب می کند، موجب افتخار مربی می شود. همین طور، زمانی که یک فروشنده در حال فروش یک محصول است، چنان چه این باور را داشته باشد آن محصول بینظیر است، میزان فروشش عالی خواهد بود.
در واقع، براساس نظر اکثر روانشناسان اجتماعی، داشتن افکار مثبت در رابطه با آینده و قابلیت های فردی می تواند تاثیر قابل توجهی در زندگی هر فردی داشته باشد. مطابق با این دیدگاه، این افکار از اعتماد به نفس ما حفاظت کرده و در مقابله با مسئولیت های سخت به ما کمک می کنند؛ ولی اعتماد بیش از حد و خود مرکز بینی غیر منطقی می تواند در نحوه مقابله کردن ما با حوادث زندگی بسیار تاثیرگذار باشد. بدون شک، چیزی که شما را به افکار افراطی و ایجاد وهمی که وجود خارجی ندارد ترغیب کند، ریسک هایی را به دنبال داشت.
خودمحوری و خودخواهی در جلسات مذاکره
زمانی که به مسائل خودمحوری یا برتری جویی در مذاکره می رسیم، عقاید مخالفی از سمت این افراد به گوش می رسد. خودخواهی بیش از حد ممکن است به بازیکن نوک حمله کمک کند تا بازی فوق العاده ای را به نمایش گذاشته را به راحتی خراب کند؛ یا یک به فروشنده کمک کند تا دیگران را متقاعد کند که محصول او را خریداری نمایند. ولی زمانی که ما قصد داریم در رابطه با استراتژی مذاکره تصمیماتی را اتخاذ کنیم، بایستی عینک خوش بینی را از روی چشمان خود برداریم.
خوش بینی غیرواقعی در جلسه مذاکره موجب میشود، بهترین پیشنهاد کاری را رد کنیم. مذاکره کنندگان بیش از حد خوشبین، ممکن است تنها با یک استراتژی برای رسیدن به توافق یا حل اختلاف وارد مذاکره شوند. آن ها تصور می کنند که برنامه مذاکره ی آن ها تاثیرگذار خواهد بود و تمام انرژی خود را برای پیشرفت و اجرای همان یک استراتژی صرف می کنند. اما یک مذاکره کننده واقع گرا به این نتیجه میرسد که استراتژی اولیه احتمال دارد تاثیرگذار نباشد و با یک برنامه شرطی برای ادامه آماده می شود.
چگونه خودمحور نباشیم؟
ما قادر هستیم تاثیرات اعتماد بیش از حد و خودبینی غیرمنطقی را خارج از میز مذاکره نیز مشاهده کنیم. گاهی خود را جای فرد مقابل خود قرار دهید و آسیب های ناشی از خودمحوری را درک نمایید. خوش بین بودن، اثرات به سزایی در ایجاد انگیزه می تواند داشته باشد ولی در صورتی که تبدیل به خودخواهی شود، هیچ مذاکره ای با نتیجه برد برد روبه رو نمی شود.
اغلب کارمندان تصور میکنند که برای سازمان خود بسیار حیاتی هستند اما زمانی که کنار گذاشته شده و یا از کار اخراج می شوند، خلع سلاح می شوند. یکی از نتایج منفی تصور برتری این است که اغلب مذاکره کنندگان متوسط، به اصطلاح به نقاط ضعف مهارت های مذاکره پی نمی برند و کماکان در شیوه سنتی و سطح پایین باقی می مانند.
نکته جالب توجه این است که فرضیات و توهم خود میانبینی، روی قضاوت ها تاثیرگذار بوده و علاوه بر این مانع نتیجه گیری های مخرب اطرافیان می شوند. چنانچه مذاکره کننده هستید و به شما برچسب خودمحوری زدهاند یک جای کار اشتباه است و نیاز به تجدید نظر در روابط و برخوردهای خود دارید.
برخی از سوالات رایج:
۱. خودمحوری چیست؟
در بینش و تعالیم اسلامی این امر پسندیده نیست به دلیل اینکه خودمحوری آغاز دورشدن از خدا است. انسان با خودمحوری به دیگران و هر چیزی که برای دیگران خوب و پسندیده است پشت می کند و در زندگی فقط به خود توجه می کند.
۲. نشانه های خودمحوری چیست؟
۱. استبداد رای
۲. عدم توجه به دیگران
۳. ترویج تملق
۴. بیگانگی از ارزش ها
۳. خودمحوری چگونه از تفکر منطقی جلوگیری می کند؟
افراد که به خودمحوری مبتلا هستند به مشورت دیگران در جنبه های مختلف زندگی توجه نمی کنند و اگر در مسئله ایی با مشکل مواجه شوند مشکل خود را انکار می کنند و به اشتباه خود اصرار می ورزند.
بررسی خطاهای شناختی ، نمونه های رایج از خطاهای شناختی
بسیاری از افرادی که دچار ناتوانی در حل مشکلات خود هستند پس از مراجعه به روانشناسان و روانپزشکان با سوالی تحت عنوان خطاهای شناختی چیست؟ روبهرو میشوند.
در پاسخ به این سوال باید گفت: خطاهای شناختی در تصمیمگیری و قضاوت افراد در موقعیتهای گوناگون اثر میگذارند. پیگیری این خطاها در زمینهی دیدگاه شناختی رفتاری انجام میگیرد. براساس این نظریه مغز انسان با بررسی و تحلیل خطرات احتمالی سبب میشد تا فرد از آنها دوری کند و در امان باشد.
اغلب روانپزشکان در درمان خطاهای شناختی بیماران و مراجعهکنندگان خود تلاش میکنند خطاهای شناختی را شناسایی کرده و به بیماران خود معرفی کنند. پس از شناسایی و معرفی این خطاهای شناختی برای حذف آن از ذهن بیمار تلاش میکنند. دلیل این امر این است که بسیاری از مشکلات و خطاهای شناختی ریشه در ذهن و طرز تفکر انسان دارد؛
پس میتوان با تغییر طرز فکر و تفکر استراتژیک به راحتی این خطاهای شناختی را از بین برد و بسیاری از مشکلات را حل کرد. به عبارتی دیگر انسانها به صورت کامل تحت تاثیر برداشتهای خود از مسائل مختلف قرار میگیرند نه خود مسئله.
انواع خطاهای شناختی کداماند؟
خطاهای شناختی انواع مختلفی دارند و در گروههای متفاوتی قرار میگیرند. تحریف شناختی و سوگیری شناخته دو دسته اصلی و مهم از خطاهای شناختی هستند که در ادامه به آن میپردازیم.
-
تحریف شناختی
در تحریف شناختی مغز انسان در برابر پذیرش واقعیت مقاومت کرده و فرد را وادار به باور کردن چیزی میکند که وجود خارجی ندارد. این امر بیشتر در مواقعی که فرد درگیر یک موقعیت غمانگیز یا شرایط تنشزا میشود اتفاق میافتد تا از فرد دربرابر آسیبهای روحی و جسمی محافظت کند.
خطاهای شناختی تحریفی منجر به بروز قوانین و نظریه در ذهن فرد میشوند و او همیشه در زندگی خود تلاش میکند تا این قوانین و نظریه را ثابت و تایید کند. هر چقدر هم که با موارد مخالف آنها روبهرو شود نمیتواند دست از این قوانین بکشد؛ چرا که انسان به صورت طبیعی موارد غیرقابل پیشبینی را قبول نمیکند و تمایل دارد نظریات خود را تایید کند. در همین راستا برای آشنایی بیشتر با باور می توانید مقاله ” باور چیست و چه اهمیتی دارد ” را مطالعه نمایید.
-
سوگیری شناختی
مغز ما نسبت به برخی موضوعات باورهایی دارد که در تصمیمگیری به آن جهت میدهد. مزایت این سوگیری در این است که سرعت تصمیمگیری را افزایش میدهد اما این نکته را در نظر داشته باشید که افزایش سرعت در تحلیل مسائل و تصمیمگیری درباره آنها میتواند دقت فرد را کاهش دهد. اغلب این سوگیریها از دوران کودکی در فرد شکل میگیرند و همراه او میمانند.
۱۰ نمونه رایج از خطا های شناختی
نمونه خطاهای شناختی شامل موارد زیر هستند:
-
نفرین آگاهی و سوگیری پسنگری
معمولا بسیاری از ما هنگامی مفهومی را درک میکنیم یا به دانش ما اضافه میشود، فراموش میکنیم که در گذشته، چنین دانشی را نداشتهایم. بنابراین، تصور میکنیم هر آنچه ما میدانیم را بقیه هم میدانند. سوگیری پسنگری نیز به نوعی ریشه در دانش دارد. وقتی از فرآیندی منحصربه فرد دادههای مرتبط به آن آگاه میشویم، تصور میکنیم که وقوع آن از آغاز قابل پیشبینی بوده است.
-
سوگیری تاییدی
دائم باید مراقب سوگیری تاییدی باشید. همه ما تمایل داریم که دیگران دانستهها و باورهای ما را تایید کنند. به صورتی مشابه، زمان تحقیق و ارزیابی به دنبال منابعی هستیم که اعتقادات ما را تایید کنند. به همین سبب چنانچه بیش از یک سو وجود دارد، باید به صورت آگاهانه هر دو سوی قضیه را بررسی کنید. باید بدانید که از نظر شناختی کامل هستیم. ما تمایل نداریم ساختار دانش و شیوه تفکر خود را تغییر دهیم.
-
هزینه هدر رفته
بسیاری از ما معتقد هستیم که در ازای هر آوردهای (پول و یا سایر موارد) باید پاداشی نصیب ما گردد؛ ولی این همواره صحیح نیست. گاهی اوقات ما هیچ چیزی به دست نمیآوریم. هزینه هدر رفته (Sunk Cost)، چیزی از بین رفته است و دیگر قابل جبران نیست. این مسئله حس بدی به ما میدهد. برای مقابله با این احساس ناخوشایند، به صورت غیرمنطقی به فکر پس گرفتن هستیم؛ ولی همان طور که در موارد فوق اشاره شد هزینه هدر رفته، از بین رفته است، دیگر نمیشود آن را پس گرفت.
-
فروپاشی انگاری
شاید بسیار شنیده باشد که فلان چیز محکوم به نابودی است. «سقراط» بارها این را در رابطه نوشتار تکرار کرده بود. خطای فروپاشی انگاری (Declinism) موجب میشود فارغ از شرایط جاری، آینده را تاریکتر از گذشته و رو به فروپاشی مشاهده کنیم. در بین ما ایرانیها بسیار رایج است که حرف از روزگار خوش گذشته و افسوس خوردن برای آینده بزنند.
البته مردم سایر کشورهای جهان نیز مخصوصا در سنین بالا، چنین گرایشی دارند. این خطای شناختی ممکن است ریشه در بیعلاقگی ما به تغییر را داشته باشد.
ما تمایلی به ناشناختهها نداریم؛ کنار آمدن با دنیایی که میشناسیم سادهتر است. زمانی که چیزی تغییر میکند، ما مجبوریم طرز فکر خود را در رابطه با آنها را تغییر دهیم؛ چرا که ما از لحاظ شناختی کافی هستیم و در مقابل تغییر طرز فکرمان مقاومت میکنیم. می توان به نوعی بیان کرد افرادی که دچار کمال گرایی هستند این مشکل را خواهند داشت.
-
خطای پس زدگی
زمانی اعتقاد به باوری حتی بعد از به چالش کشیدن آن، محکمتر میشود، خطای پسزدگی اتفاق میافتد. ممکن است این خطا و خطای فروپاشی انگاری بنیان مشترکی داشته باشد: مقاومت در مقابل تغییر.
خطای پسزدگی از نظر نگرانی در رابطه با شکست، بیشباهت به منفی گرایی نیست. ما تمایل نداریم باور و اعتقاداتمان به چالش کشیده شده یا رد شود. چرا که آن را نوعی شکست میدانیم. در نتیجه با پافشاری بیشتری، بر درستی باورمان اصرار میکنیم.
-
خطای بنیادی برچسب زدن
یکی از نمونه خطاهای شناختی میتوان به خطای بنیادی برچسب زدن اشاره کرد. خطای بنیادی برچسب زدن یا اسناد تا اندازهای مشابه خطای خود خدمتگرایی است، ولی جای مقصر در آن تعویض میشود. ما شکست خود را به دلایل زمینهای نسبت میدهیم. ولی اشتباهات و شکستهای دیگران را به قابلیتهای شخصیتی آنها نسبت میدهیم. این خطا ممکن است از اتکای ما بر راه حلهای دم دستی ریشه بگیرد.
نمونه رایج این خطا قضاوت در رابطه با رانندگی دیگران، مخصوصا خانمها است. شما پشت اتومبیلی در حال حرکت هستید، اتومبیل جلویی دائم سرعت را کم و یا زیاد میکند. شما در تلاش برای سبقت گرفتن از چنین راننده بیاحتیاطی، متوجه میشوید راننده زن است.
سریع برچسب میزنید: زن است دیگر، رانندگی خانمها بهتر از این نمیشود. چیزی که شما ممکن است ندانید این است که در ماشین آن زن، ۳ بچه در حال بازی با همدیگر هستند، آن خانم نیز کلافه شده است؛ چرا که نتوانسته است محل کار خود را در زمان همیشگی ترک کند و اکنون تلاش میکند که بچهها را به موقع به کلاس آنها برساند.
در صورتی که شما جای زن قرار میگرفتید، دلیل رانندگی بد خود را شرایط موجود میدانستید. ولی با این حال که پای دیگری در میان است، خود فرد را دلیل این گونه رانندگی کردن میدانند.
-
جانب گرایی درون گروهی
خطای خود خدمت گرایی و برچسب زدن موجب میشود ما همواره طرف خود را بگیریم. به صورتی مشابه، خطای جانب گرایی درون گروهی موجب میشود ما به صورتی غیرمنصفانه طرف افرادی را بگیریم که خود و آنها را از یک گروه میدانیم.
شاید به نظر خود شما آدم منصف و بیاشتباهی باشید، ولی تمام ما درگیر این خطا هستیم؛ طبیعت ما چنین است.از جنبه تکامل زیستی، این سوگیری نوعی مزیت است؛ چرا که به حمایت از افرادی که کمک میکنند که شبیه ما هستند. این کار در راستای اهمیت به خانواده و بقای نسل است. در همین راستا به کمک شخصیت شناسی می توانید تصمیم های سنجیده بهتری را رقم بزنید.
-
خطای شناختی اثر بارنوم
برای درک بهتر اثر «بارنوم» یا «فوور»، لازم است مجددا یادآوری میکنیم که ما انسانها دنیای همیشگی و آشنای خودمان را دوست داریم. در دنیای ناشناخته، ما الگویی برای دنبال کردن نداریم و ناچاریم برای درک اطلاعات جدید بیشتر و سختتر فکر کنیم.
زمانی هم در این رویداد با کمبود اطلاعات مواجه میشویم، ولی میتوانیم با استفاده از آن قسمت از دانستههای خود مشکل را برطرف کنیم؛ روشی که ذهن ما برای زدن مهر تایید به باورهای موجود به کار میگیرد. این گونه است که ما اطلاعات مبهم را به صورتی تحلیل میکنیم که خود ما تمایل داریم.
برمبنای طبیعت خود محور ما، زمان تحلیل اطلاعات مبهم، آنچه را برای ما معنادار است را حفظ میکنیم و چیزهایی را که با منطق ما جور در نمیآیند را دور میریزیم. آسوده از ابهام و گنگی، ما اطلاعاتی را بهتر تحلیل میکنیم که با پیشفرضهای خود همخوان هستند.
اثر «بارنوم» یعنی شخص تمایل دارد قبول کند توصیفهای شخصیتی گنگ و عمومی به صورت خاص در رابطه با او صدق میکند. فرد متوجه نیست که این اطلاعات میتواند در رابطه با هر شخصی صادق باشد. نمونه بارز تاثیر این خطای شناختی، میل به قبول صحبتهای کلی و مبهم فالگیرها است؛ گویی به صورت ویژه در رابطه با ما حرف میزنند.
-
منفی نگری
خطای منفی نگری، بسیار مشابه خطای بدبینی است که کمی هم افراد به قانون مورفی آن را ارتباط می دهند، اما تفاوت ظریف و مهمی دارد. این خطای شناختی مشابه خطای هزینه از دسته رفته ریشه در بیزاری ما از شکت دارد.
تمام ما عاشق برنده شدن هستیم، ولی بیشتر از آن، از باخت تنفر داریم. بنابراین در زمان تصمیمگیری، اغلب به خروجیها (مثبت یا منفی) فکر میکنیم. این خطا زمانی اتفاق میافتد که اثر نتایج منفی را مهمتر از نتایج مثبت ارزیابی میکنیم.
-
خودخدمت گرایی
به نظر شما زمانی که نمره کم یا ارزیابی شغلی ضعیف میگیرید، تقصیر معلم و رئیس است، ولی نمره خوب و تشویق شغلی نتیجه تلاش خود شما است؟ در صورتی که چنین است، تبریک میگویم، شما دچاری خطای شناختی خودخدمتگرایی هستید. ما تمایل داریم موفقیت و نتایج مثبت را به خود ما نسبت دهیم، ولی دیگران یا عوامل بیرونی را ریشه شکست و نتایج منفی خود میدانیم.
درمان خطاهای شناختی
درمان خطاهای شناختی شامل موارد زیر هستند:
-
شناسایی خطا های شناختی
برای تغییر خطاهای شناختی باید بدانید این افکار برای فرد مورد نظر شناخته شده نیست؛ بلکه ما تنها بعد از صرف وقت و توجه بسیار درک میکنیم که چنین افکاری در درون ما جریان دارد.
برای شناخت خطاهای شناختی ضروری است تا هر زمان که احساس منفی مانند غم، اضطراب، نارضایتی داریم، با خود فکر کنیم که الان و یا پیش از به وجود آمدن این احساس ویژه، چه فکری در ذهن ما وجود داشت؟ چه تصویر یا خاطرهای در ذهن ما وجود داشت؟ معنای آن موقعیت برای من چه بود؟ در صورتی که فکری که در ذهن شما بود عملی شود، چه معنایی برای شما دارد؟
-
به چالش کشیدن خطاهای شناختی
برای فردی که این نوع از خطای شناختی را دارد، شواهد منفی بیشتر و سادهتر از شواهد مثبت یادآوری میشود. در اغلب موارد شواهد مثبت و یا خنثی از طریق فرد به عنوان شواهد منفی درک میشود. در این راستا فرد قادر است از فرد دیگری که نظرش مورد پذیرش وی است، کمک بگیرد و یا با مشاورش گفتوگو کند تا بتواند مسئله را از دیدگاههای دیگری نیز مورد بررسی قرار دهد.
-
به کار بردن تکنیکها و انجام تمرینات
زمانی که خطاهای شناختی خود را با کمک روانپزشک شناسایی کردید؛ تمرینات لازم در جهت از بین بردن آنهای را حتما طبق دستور پزشکتان انجام دهید. تمرین های همچون توسعه فردی در این راستا بسیار موثر می باشد.
خطاهای شناختی تصمیمات
خطاهای شناختی تصمیمات شامل موارد زیر هستند:
- اعتماد به نفس بیش ازحد ( با مطالعه مقاله ” اعتماد به نفس چیست ” می توانید با این پدیده بهتر آشنا شوید )
- رضایتمندی فوری
- خطای لنگراندازی
- خطای ادراک گزینشی
- خطای راستی آزمایی
- خطای بزرگنمایی
- خطای دسترسی
- خطای غرق شدن در هزینه گذشته
برخی از سوالات رایج:
۱. چند مورد از خطاهای شناختی را نام ببرید؟
۱. تحریف شناختی
۲. سوگیری شناختی
۲. خطای شناختی چیست؟
خطای شناختی به مجموعه عواملی گفته می شود که باعث شکل گیری مجموعه باورهای غلط در افراد می شود و در تمام جنبه های زندگی افراد اثر می گذارد و باعث کاهش عملکرد فرد در زندگی می شود.
۳. چند نمونه رایج خطای شناختی را نام ببرید؟
۱. سوگیری تاییدی
۲. هدر رفتن هزینه
۳. فروپاشی انگاری
۴. خطای پس زدگی
فکر میکنید اگر کسی به هر دلیلی نیاز به کمک داشته باشد و افراد زیادی در اطرافش حضور داشته باشند، چند نفر حاضر میشوند تا به آن فرد کمک کنند؟! حالا اگر فقط و فقط یک نفر از درخواست کمک آن شخص باخبر شود، چطور؟! پاسخ به این سؤال میتواند یک موضوع مهم در روانشناسی اجتماعی را برای ما باز کند.
اینکه انسانهای صاحب اختیار چطور میتوانند تحت تأثیر جمع قرار گرفته و رفتاری به دور از شأن والای خود نشان دهند. در ادامه به بررسی موضوع اثر تماشاگر میپردازیم که از نظر روانشناختی باید بسیار مورد توجه قرار بگیرد. پیشنهاد میکنم این مطلب را به صورت کامل مطالعه کنید تا شما در دام اثر تماشاگر گرفتار نشوید.
اثر تماشاگر یا Bystander Effect چیست؟
همه چیز از یک قتل شروع شد. گفته میشود که در سال 1964 در یکی از خیابانهای نیویورک، زنی به نام کیتی جنویز «Kitty Genovese» شبهنگام در مسیر رفتن به خانهاش مورد آزار قرار گرفته و با بیرحمی کشته شد.
پس از این اتفاق، روزنامههای آمریکا اعلام کردند که در شب حادثه، حداقل ۳۷ نفر شاهد این اتفاق بودهاند اما هیچکس به کیتی کمک نکرده، تنها یک نفر بسیار با تأخیر پلیس را در جریان گذاشته که این اطلاعدادن ثمری نداشته و قبل از رسیدن پلیس، قتل انجام شده بود.
این خبر مورد توجه رسانههای عمومی قرار گرفته و واکنشهای بسیاری در پی داشت. بیشتر افراد معتقد بودند، مردمی که در شهرهای بزرگ زندگی میکنند، نسبت به همنوعان خود بیتوجه هستند. اما این موضوع به نحو جدیتر توسط روانشناسان و محققان پیگیری شد تا اینکه سرانجام، نتیجه یافتههای این محققین، مفهومی به نام «اثر تماشاگر» یا «Bystander Effect» را در انسان کشف کرد.
محققین به این نتیجه رسیدند که وقتی کسی به کمک نیاز داشته باشد و تنها یک نفر شاهد احوال وی باشد، با شتاب بیشتری به وی کمک میکند تا زمانیکه افراد زیادی شاهد احوال نامناسب وی باشند. یعنی اگر شما به تنهایی در جاده حرکت کنید و رانندهای را در یک ماشین واژگون شده ببینید، احتمالاً با نهایت شتاب به وی کمک میکنید.
حال اگر همین اتفاق در یک جاده شلوغ اتفاق بیفتد، امکان اینکه شما از ماشین پیاده شوید و به آن راننده کمک کنید، کمتر میشود. چراکه با خود میگویید: «دیگران کمک میکنند» و دیگران هم همین را میگویند و در نهایت کسی به آن راننده کمک نمیکند!!
چرا اثر تماشاگر به عنوان یک موضوع روانشناسی مورد بررسی قرار گرفته؟
اثر تماشاگر بودن، از آن جهت یک موضوع روانشناختی – اجتماعی به حساب میآید که به صورت کلی انسان را تحت تأثیر رفتار جمع قرار میدهد. در موقعیتهایی که یک فرد به کمک نیاز داشته باشد، افرادی که شاهد این وضعیت هستند، به دلایل عمده ی زیر، از کمکرسانی به وی خودداری میکنند:
- میترسند که مورد قضاوت قرار بگیرند!
- از کمک کردن به آن فرد هراس دارند!
- احساس میکنند که دیگران هم به اندازه آنها در کمکرسانی، مسئول هستند، پس اگر قرار است کمکی صورت بگیرد، باید همه به یک اندازه آن را انجام دهند!
- منتظرند تا کس دیگری اول داوطلب شود، بعد آنها اقدام کنند!
- از این نگرانند که احمق به نظر برسند!
- و ….
بنابراین میتوان نتیجه گرفت که دلیل اصلی اثر تماشاگر، بیعاطفگی نیست، بلکه این موضوع بهخاطر فرضیات معیوبی رخ میدهد که انسانها در ذهن خود با آنها دست به گریبان هستند. نمونههای اثر تماشاگر بودن را به وفور میتوانیم در جامعه خودمان ببینیم، همان وقتهایی که افراد به جای کمک به یکدیگر، دوربین موبایلهایشان را روشن میکنند و از صحنههای دلخراش فیلم میگیرند!!
آیا اثر تماشاگر فقط مختص انسان است؟
مطالعه درباره اثر تماشاگر، پس از سالها همچنان ادامه دارد و هربار چیزهای جالبتری در مورد آن کشف میشود. البته در سال ۱۹۶۹، دانشمندان این مفهوم را توسط حیوانات امتحان کردهاند. آنها موشها که زندگی اجتماعی دارند را برای آزمایش خود در نظر گرفتند تا ببینند آنها نسبت به همنوعان خود چه واکنشی نشان میدهند.
نتیجه این آزمایشها حاکی از آن است که موشها نیز مانند انسانها بشدت تحت تأثیر رفتار جمع قرار میگیرند و در صورتی که تماشگری وجود نداشته باشد، راحتتر به هم کمک میکنند!
محققان دانشگاه شیکاگو، تمایل ذاتی انسان برای کمکرسانی به همدیگر را مورد تأیید قرار داده و اقرار کردهاند که ریشه کمکرسانی به دیگران، میراثی است که در وجود تمام پستانداران قرار دارد و همین امر، موضوع اثر تماشاگر را تا حد زیادی خنثی میکند!
آیا اثر تماشاگر همیشه و در همه جا وجود دارد؟
شاید وقتی در حال مطالعه قسمتهای قبلی این متن بودید، صحنههایی را به یاد آورده باشید از اینکه انسانها به صورت دسته جمعی به یک فرد گرفتار کمک کرده باشند. افراد زیادی هستند که موضوع اثر تماشاگر را نقض میکنند و معتقدند که بارها شاهد کمک دسته جمعی انسانها به همدیگر بودهاند.
از روی همین یادآرویها میتوان به این نتیجه رسید که اثر تماشاگر، همیشه و در همه موقعیتها هم صادق نیست. در واقع، زمانهایی هم وجود دارد که افرادی، بدون توجه به اینکه دیگران در موردشان چه فکری میکنند، بلافاصله برای کمک به همنوعان خود، یا حتی برای کمک به سایر موجودات زنده، اقدام میکنند.
البته برخیها ماجرای قتل کیتی را نیز دروغ میپندارند و آن را وسیلهای برای آشفته کردن افکار عمومی میدانند. بهرحال اثر تماشاگر در بسیاری از موقعیتها وجود دارد و نمیتوان بهصورت کلی، آن را انکار کرد.
در گروههای مجازی هم میتوان اثر تماشاگر را درک کرد. به طوری که وقتی یک نفر در گروه سؤال بپرسد، اگر تعداد افراد کم باشند، سریع پاسخ وی را میدهند، اما اگر افراد زیادی در گروه حضور داشته باشند، هر فرد جواب دادن به سؤال یک فرد خاص را برعهده دیگران گذاشته و از جواب دادن طفره میرود!
اثر تماشاگر چه تاثیری بر روی کسب و کار دارد؟
رابطه اثر تماشاگر نسبت به کسبوکار و حتی تماشاگران بازیهای ورزشی، جای تأمل دارد. در بازیهای ورزشی، تأثیر وجود تماشاگران بر روحیه ورزشکاران، ثابت شده است. البته این مقوله با مفهوم کمکرسانی، تفاوت دارد. اما در کسبوکار هم میتوان اثر تماشاگر را مشاهده کرد.
به طوری که اگر یک فرد در یک فروشگاه حضور داشته باشد، امکان خرید کردن وی بالاتر است، تا وقتی که افراد زیادی در فروشگاه حاضر باشند! البته این مورد نیز در موقعیتهای خاصی صورت میگیرد و همیشه صادق نیست.
در بیشتر کسبوکارهای عصر حاضر، اثر جمع بیشتر از اثر تماشاگر اهمیت دارد؛ بهطوری که اگر افراد ببینند یک برند خاص، طرفداران بسیاری دارد، بدون آگاهی از کیفیت محصولات آن برند، صرفاً از روی اثر جمع به مشتری آن برند تبدیل میشوند. بهرحال موضوعات روانشناسی به سایر علوم نیز راه پیدا کردهاند و در هر زمینه، میتوان ردپای روانشناسی را مشاهده کرد. از این اثر در بازاریابی ویروسی نیز کمک زیادی گرفته می شود.
سخن پایانی
حالا که میدانیم اثر تماشاگر چیست و چگونه مورد توجه قرار گرفته، میتوانیم در رفتارهای خود آگاهانهتر عمل کنیم بیشتر تمرکز خود را بر روی مهارت توسعه فردی بگذاریم. بهطوری که اگر شاهد درخواست کمک شخصی بودیمِ، بدون توجه به رفتار دیگر افراد، وظیفه انسانی و ذاتی خود را رعایت کرده و برای کمک به آن فرد اقدام کنیم.
همانطور که قبلاً هم اشاره کردیم، تحقیقات در مورد اثر تماشاگر همچنان ادامه دارد و ممکن است در نتایج آتی این تحقیقات، پاسخ منطقیتری برای این رفتار انسانها در موقعیتهای شبیه به حادثهای که برای کیتی اتفاق اُفتاد، ارائه دهند.
البته امیدواریم که هرگز بیتوجهی و بیعاطفگی و حتی فرضیات معیوب ذهنی، باعث تکرار چنان حادثه دلخراشی در جهان نشوند. میتوانیم این آگاهی را از خود آغاز کنیم و اجازه ندهیم تا رفتار دیگران بر عملکرد ما چنان تأثیر غیرانسانی بگذارند…. .
برخی از سوالات رایج
اثر تماشاگر یا Bytander Effect چیست؟
همه چیز از یک قتل شروع شد. گفته میشود که در سال 1964 در یکی از خیابانهای نیویورک، زنی به نام کیتی جنویز «Kitty Genovese» شبهنگام در مسیر رفتن به خانهاش مورد آزار قرار گرفته و با بیرحمی کشته شد. پس از این اتفاق، روزنامههای آمریکا اعلام کردند که در شب حادثه، حداقل 37 نفر شاهد این اتفاق بودهاند اما هیچکس به کیتی کمک نکرده، تنها یک نفر بسیار با تأخیر پلیس را در جریان گذاشته که این اطلاعدادن ثمری نداشته و قبل از رسیدن پلیس، قتل انجام شده بود.
چرا اثر تماشاگر به عنوان یک موضوع روانشناسی مورد بررسی قرار گرفته؟
اثر تماشاگر بودن، از آن جهت یک موضوع روانشناختی اجتماعی به حساب میآید که به صورت کلی انسان را تحت تأثیر رفتار جمع قرار میدهد. در موقعیتهایی که یک فرد به کمک نیاز داشته باشد، افرادی که شاهد این وضعیت هستند، به دلایلی از جمله ترس از قضا وت و یا عوامل دیگر از انجام اینکار امتناع میورزند.
آیا اثر تماشاگر فقط مختص انسان است؟
طی مطالعات انجام شده مشخص شده که موشها نیز مانند انسانها بشدت تحت تأثیر رفتار جمع قرار میگیرند و در صورتی که تماشگری وجود نداشته باشد، راحتتر به هم کمک میکنند!
تصمیمها اهمیت فراوانی در زندگی بشر دارند. اگر یاد نگیریم به شیوه درستی، تصمیمگیری کنیم، تبعات تصمیم نادرست خود را در زندگیما خواهیم دید. اما برای یک تصمیمگیری خوب، اصولی و همهجانبه باید چکار کنیم؟! آیا راهی هست تا به کمک آن، تصمیمهای بهتری بگیریم؟! خوشبختانه پاسخ به این سؤال مثبت است و در ادامه به بررسی سادهای از موضوع تصمیم گیری چند معیاره میپردازیم که میتواند مشکل تصمیمگیری را برای ما حل کند.
پس اگر شما نیز با مسئله تصمیم گیری در زندگیتان به چالش خوردهاید، با ما همراه باشید تا با هم این مهم را بررسی کنیم.
تصمیمگیری چیست و چرا اهمیت دارد؟
تصمیمگیری فرآیندی است که براساس قضاوت، مقایسه و تجزیه و تحلیل صورت میگیرد. بهطوری که ما در پی یک سری بررسیها، چیزی را انتخاب میکنیم. این انتخاب میتواند برای خرید یک لباس یا حتی برای انتخاب یک شغل باشد.
بنابراین تصمیمها میتوانند کوچک، متوسط یا بزرگ باشند. شاید انتخاب یک کفش، ساعت مچی، مقصد سفر یا گوش دادن به یک آهنگ، چندان سخت نباشد، اما انتخابهای بزرگی مانند انتخاب شریک زندگی، انتخاب یک پروژه بزرگ برای انجام یا انتخاب خانه و ماشین برای خرید، کار سختی باشد.
البته هرکس بسته به یک سری معیار خاص، اقدام به تصمیمگیری میکند. اما یک شیوه تصمیمگیری وجود دارد که خود دارای مجموعهای از معیارها برای تصمیمگیری است. در ادامه، این تصمیم گیری چند معیاره را بررسی خواهیم کرد.
تصمیم گیری چند معیاره چیست؟
تصمیم گیری چند معیاره یا «MCDM» روشی است که وقتی برای انتخاب، با چندین معیار مختلف روبه رو هستید، به شما کمک میکند تا بهترین آنها را انتخاب کنید. MCDM مخفف عبارت «Multiple Criteria Decision Making » به معنی «ایجاد تصمیم براساس معیارهای چندگانه» است که به صورت کلی به آن «تصمیم گیری چند معیاره» گفته میشود.
این تصمیم گیری چند معیاره، در تمام جنبههای زندگی، به خصوص در موضوعات صنعتی، ملی و تجاری بسیار مورد توجه قرار گرفته است. بهطوری که از این شیوه بیشتر در تصمیمات منطقی بزرگ که گروهی از معیارها را در بر میگیرد، استفاده میشود.
برای مثال، وقتی یک سازمان بخواهد ارزش سهام خود در بازار را افزایش داده و همزمان با آن هزینههای تولید را کاهش داده و همچنین وجهه خود در جامعه را نیز به تثبیت برساند، با یک مجموعه از فاکتورها سر و کار دارد که پس از بررسی و ادغام آنهاست که میتواند استراتژی نهایی خود را اعلام کند.
در چنین موقعیتهایی، بهترین کار استفاده از اصول تصمیم گیری چند معیاره است که میتواند هر معیار را بهصورت جداگانه تحلیل کرده و نتیجه این معادله پیچیده را برای سازمانها ایجاد کند. اما فراموش نکنید داشتن استراتژی نیز یکی از مهم ترین عناصر است
ویژگیهای تصمیم گیری چند معیاره یا MCDM چیست؟
قطعاً ویژگیهای بسیاری را میتوان برای یک شیوه تصمیم گیری چند معیاره، چند جانبه و جامع بیان کرد. اما اگر بخواهیم از بین تمام ویژگیهای این شیوه، مهمترین آنها را عنوان کنیم، این ویژگیهای مهم به قرار زیر خواهند بود:
- در تصمیم گیری چند معیاره، بهجای سنجش بهینگی با یک معیار، از چندین معیار مختلف استفاده میشود تا بعدها هیچ زیان یا پشیمانی در مورد سایر معیارها وجود نداشته باشد.
- روش MCDM، انتخاب بهترین راهحل و گرفتن بهترین تصمیم در بین گزینههای متعدد که حتی گاهی با هم در تضاد هستند را فراهم میکند.
- این شیوه تصمیمگیری، امکان انتخاب در بین یک هدف یا چندین هدف برای یک تصمیم گیرنده یا چندین تصمیم گیرنده را فراهم میکند.
براساس این ویژگیها، تصمیم گیری چند معیاره، کاربردهای متنوعی پیدا کرده و در تمام جهان از آن استفاده میشود. اما این روش، انواع مختلفی دارد که در ادامه انواع آن را نیز معرفی خواهیم کرد تا اگر شما نیز با موقعیت بزرگ و پیچیدهای روبهرو هستید، تصمیم درستی را در رابطه با آن اتخاذ کنید.
انواع تصمیم گیری چند معیاره، کدامند؟
تصمیم گیری چند معیاره یا MCDM بهصورت کلی دارای دو مدل تصمیمگیری به قرار زیر است:
-
تصمیمگیری چند هدفه «MODM»
این مدل از تصمیمگیری، بیشتر برای طراحی در موقعیتهای تصمیمی پیوسته مورد استفاده قرار میگیرد. در این مدل، همانگونه که از نامش هم پیداست، چندین هدف به صورت همزمان مورد توجه قرار میگیرند.
برای مثال، اگر تصمیم به خرید یک ماشین با قیمت کم، بازدهی بالا و دارای بیمه طولانیمدت گرفتهاید، یعنی چند هدف را با هم در نظر دارید تا در نهایت تصمیمگیری کنید. البته این مفهوم معمولاً برای انتخاب چند هدف سازمانی و رسمی در موقعیتهایی فراتر از انتخاب ماشین، مورد استفاده قرار میگیرد.
-
تصمیمگیری چند شاخصه «MADM»
این مدل از تصمیمگیری نیز بیشتر برای انتخاب بهترین گزینه در موقعیتهای تصمیمی غیرپیوسته مورد استفاده قرار میگیرد. این نوع از تصمیمگیری که چندین شاخصه مختلف را مورد بررسی قرار میدهد، خود به دو مدل «جبرانی» و «غیر جبرانی» تقسیم میشود که آنها نیز زیرمجوعههای دیگری دارند. از جمله روشهای زیرمجموعه جبرانی تصمیمگیری چند شاخصهای میتوان نمونههای زیر را نام برد:
-
روش «AHP»
روش AHP مخفف عبارت «Analytical Hierarchy process» به معنی «روش تحلیل سلسلهمراتبی» است. این سیستم از یک ساختار منظم و مراتبی برای انتخاب و بررسی بهترین معیار استفاده میکند.
-
روش «ANP»
روش ANP مخفف عبارت «Analytical Network Process» به معنی «روش تحلیل شبکهای» است. زمانی که گزینههای مورد بررسی در روش قبل، به صورت پیوستهای با هم در ارتباط باشند و گزینههای سطح پایین بر سطح بالاییها تأثیر بگذارند، بهجای روش AHP از روش ANP استفاده میشود.
-
روش «Vikor»
روش ویکور به رتبهبندی و اولویتبندی اختصاص دارد. در واقع به کمک این روش میتوان از بین گزینههای موجود، نزدیکترین گزینه به گزینهی ایدهآل نهایی را پیدا کرده و آن را انتخاب کرد. به عبارت دیگر میتوان ویکور را برای اندازهگیری بهترین حالت و بدترین حالت نیز در نظر گرفت.
-
روش «TOPSIS»
در روش تاپسیس که یکی دیگر از روشهای تصمیم گیری چند معیاره شاخصهای جبرانی است، دو گزینه «ایدهآلهای مثبت» و «ایدهآلهای منفی» ایجاد شده و براساس نزدیکترین پاسخ به ایدهآل نهایی و دورترین پاسخ از ایدهآل منفی، عمل میکند.
با توجه به روشهای متنوع شیوه تصمیم گیری چند معیاره، باید تمام زوایای موضوع خود را بررسی کنید تا در نهایت بتوانید کاربردیترین شیوه را برای اخذ تصمیمگیری خود به کار بگیرید.
روشهای دیگری نیز در این زیرمجموعه قرار دارند که نسبت به نمونههای عنوان شده کاربرد کمتری دارند. به طور کلی، روشهای جبرانی به روشهای گفته میشود که در آن ضعف یک معیار، توسط دیگر معیارها پوشش داده شده و قابلیت جبرانی دارد.
اما در روشهای غیرجبرانی، مبادله بین گزینهها مجاز نیست و ضعف یک گزینه، نمیتواند توسط سایر گزینهها برطرف شود. از جمله روشهای غیرجبرانی شاخصهای چند معیاره نیز میتوان روشهای «تسلط»، «حذف»، «رضایتبخش» و …. را نام برد.
سخن پایانی
با توجه به انواع روش های تصمیم گیری که عنوان کردیم، میتوان نتیجه گرفت که بکارگیری این روشهای برای مسائل روزمره کاربرد ندارد، بلکه صرفاً برای موقعیتهای بزرگ و حرفهای مورد استفاده قرار میگیرند که در نهایت به توسعه فردی نیز منجر می شود. شاید همینطور باشد، اما قطعاً میتوان از نمونههایی از آن که با گزینههای ما تطابق دارد، برای مسائل دیگر نیز بهره برد.
بهرحال مثال برای تصمیم گیری چند معیاره در سطح صنعتی بسیار است و بیشتر هم در این زمینهها از آن استفاده میشود. اما با توجه به اثربخشی این روش، میتوان نتیجه گرفت که در آینده برای هر گونه مسئلهای میتوان آن را به کار گرفت. بهرحال باید گزینههای شما با معیارهای روشهای مختلف زیرمجموعه چندمعیاری جور باشد، تا بتوانید جاگذاریهای لازم را انجام داده و یک خروجی مناسب دریافت کنید.
ب
اصول متقاعدسازی چالدینی ، آموزش متقاعدسازی در مذاکره
حتماً تا به امروز برای شما هم پیش آمده که حقیقتاً به یک محصول خاص نیاز نداشتید، اما ناخودآگاه ترغیب شدهاید تا آن را خریداری نمایید. در چنین موقعیتهایی، محصول یا خدمت موردنظر، بشدت در ذهن ما مورد تأیید و تأکید قرار میگیرد، در حالیکه حقیقتاً چنین نیست. مانند زمانی که توجه ما به خرید یک داروی لکهبر، یک وسیله تزئینی، یک لباس خاص یا یک گوشی خاص جلب میشود. ما در اینجا به شما میگوییم که در پس این رفتار ناخودآگاه شما، ۷ اصل وجود دارد که به «اصول متقاعدسازی هفتگانه چالدینی» مشهورند. با ما همراه باشید تا این ۷ اصل را یک به یک بررسی کنیم.
اصول متقاعدسازی هفتگانه چالدینی کدامند؟
رابرت چالدینی «Robert Cialdini» یک استاد بازاریابی اهل آمریکای شمالی است که کتابهای جامع و مرجع او در زمینه اصول متقاعدسازی در فروش، در تمام سطح جهان مشهور هستند. چالدینی برای کشف این اصول، به صورت شخصی به شرکتها مراجعه کرده و عوامل تأثیرگذار در فروش هریک از آنها را مورد بررسی قرار داده است. چالدینی سرانجام ۷ اصل مهم متقاعدسازی را در طی دو کتاب خود به جهانیان معرفی کرد که این اصول به قرار زیر هستند:
-
عمل متقابل «Reciprocity»
احتمالاً برای شما هم پیش آمده که قسمت رایگانی از یک دوره اینترنتی را تماشا کردهاید و بعد برای خرید دیگر قسمتهای این دوره ترغیب شدهاید. تمام مواردی که به این صورت به فروش میرسند (یعنی به شما فرصت میدهند تا از بخشی از محصول آنها بهصورت رایگان استفاده کنید)، از اصول متقاعدسازی از نوع عمل متقابل استفاده میکنند.
در واقع وقتی کسی فرصتی را در اختیار شخصی قرار میدهد یا امتیازی به وی میدهد، آن شخص به صورت ناخودآگاه دوست دارد که این لطف وی را جبران کند.
ما همه دوست داریم تا لطف دیگران را جبران کنیم، پس هرگاه از طرف یک فروشنده مورد رایگان یا هر امتیاز دیگری به شما داده شد، به احتمال ۹۰٪، آن فروشنده میخواهد چیز بزرگتری را به شما بفروشد و معمولاً هم کیفیت محصول در این نوع اصول، حرف اول را نمیزند، این فقط ما هستیم که تحت تأثیر قرار گرفتهایم.
یک مشتری آگاه میتواند از خرید نسخه کامل یک محصول که قسمت رایگان آن برایش مفید نبوده، صرفنظر کند؛ اما معمولاً مشتریان به این اصل واقف نیستند!
-
اثبات اجتماعی «Social Proof»
اگر افراد زیادی در مورد خوب بودن یک محصول خاص اتفاق نظر داشته باشند، شما نیز بدون آگاهی از ویژگیهای اصلی آن محصول، بهصورت ناخودآگاه آن را تأیید خواهید کرد.
مثلاً اگر از چندین نفر بشنوید که فلان شامپو برای تمام موها جواب داده و خوب است، شما بدون اینکه شخصاً از آن استفاده کرده باشید، میگویید: بله همه میگویند خوب است، پس هست! هنگامی که در وبسایتها یا صفحات مجازی، نظر مثبت مشتریان یک کسبوکار را میبینید، بسیار راحتتر به آن اعتماد میکنید، نسبت به زمانی که هیچ مدرک تشکر آمیزی برای یک محصول وجود ندارد!
-
تعهد و یکپارچگی «Commitment & Consistency»
«تعهد» یک فضیلت انسانی است که همه آن را دوست دارند. در واقع هیچکس نمیخواهد به عنوان یک شخص غیرمتعهد، بیمسئولیت یا دورو شناخته شود. بنابراین میتوان از این اصل برای ترغیب مشتریان به خرید یک محصول استفاده کرد.
به این صورت که ابتدا یک یا چند سؤال از مشتری پرسیده میشود که جواب آنها در حالت عادی مثبت باشد و سپس در مورد خرید محصول از وی سؤال می پرسند و مشتری هم در اثر گرفتار شدن در اصل تعهد، به آن نیز پاسخ مثبت میدهد. مانند پرسیدن به این صورت:
- امروز هوا خوب است. مگه نه؟ بله درسته
- موافقید یک بستنی بخوریم؟ اوه بله
- موافقید یک نگاهی هم به محصولات من بیندازید؟ بله البته
علاقهمندی «Liking»
آیا شما از رفتار کسی که خیلی دوستش داشته و قبولش دارید، پیروی نمیکنید؟! اصل علاقمندی در اصول متقاعدسازی چالدینی، بر همین موضوع دلالت دارد. به همین خاطر بازیکنان فوتبالی مشهور و برخی از سلبریتیها را در بیشتر تبلیغات میبینیم.
چون کسانی که به آنها علاقه داشته باشند، محصولی که تبلیغ میکنند را خریداری میکنند. در حال حاضر، فالوورهای یک بلاگر مشهور، بشدت تحت تأثیر تبلیغات او قرار داشته و تبلیغات بلاگری در سطح بالایی از بازاریابی دیجیتال قرار گرفته است که در آن از اصول متقاعدسازی چالدینی استفاده میشود.
-
کمیابی «Scarcity»
هرچیزی که کمیاب باشد، در نظر دیگران مهم تلقی میشود. اگر به شما بگویند که فقط چند ساعت تا دریافت یک تخفیف ۵۰ درصدی برای خرید لباس یا خرید محصول دیگری وقت دارید، شما بلافاصله ترغیب میشوید تا سریعتر برای خرید اقدام کنید و شامل تخفیف شوید.
همچنین اگر شما در یک مغازه لباسفروشی از یک پیرهن خوشتان آمده باشد و فروشنده به شما بگوید که فقط همان یک عدد از آن باقی مانده، به احتمال زیاد، تردید شما برای خرید آن، تبدیل به یقین میشود. این موضوع را میتوان در مورد فروش هر محصولی به کار برد و نتیجه گرفت.
-
قدرت و اعتبار «Authority»
بچهها به حرف والدین و معلمین خود گوش میکنند، چون آنها را منبع قدرت میبینند. بزگسالان نیز اگر کسی را صاحب قدرت، مدرک، اعتبار یا تخصص خاصی ببینند، از وی پیروی میکنند. همین مورد یکی از دیگر اصول متقاعدسازی چالدینی است که در مراحل بازاریابی از آن بهره میگیرد.
برای مثال، وقتی یک آهنگساز مشهور، خرید ساز با یک برند خاص را توصیه میکند، تمام فرادی که قصد خرید آلت موسیقی را دارند، آلت خود را از آن برند خریداری میکنند. اگر یک دندانپزشک استفاده از خمیردندانی را توصیه کند، راحتتر میتوان آن خمیردندان را خرید!
-
یگانگی «Unity»
اصل یگانگی را میتوان اصل «تشابه» نیز در نظر گرفت. این مورد اخیراً به لیست اصول متقاعدسازی چالدینی اضافه شده و حقیقتاً تأثیرگذار است. این مورد را بیشتر در شبکههای اجتماعی شاهد هستیم. وقتی میبینیم که یک فروشنده برتر، دقیقاً شبیه ماست و دغدغههای ما را دارد، بسیار سریعتر و راحتتر به وی اعتماد میکنیم نسبت به وقتی که حس کنیم خیلی با ما تفاوت دارد.
برای مثال، تصور کنید که یک مربی انگیزشی که محصولات رشد فردیاش را به فرش میرساند، از لحظاتی صحبت کند که دچار بیانگیزگی میشود. وقتی افراد میبینند که چنین شخصی هم که انگیزه تدریس میکند، یکی مانند خود آنهاست و او نیز گاهی بیانگیزه، غمگین و ناامید میشود، چندین برابر بیشتر از قبل تحت تأثیر وی قرار میگیرند.
کاربرد اصول متقاعدسازی چالدینی
اصول جهانی متقاعدسازی در سراسر دنیا اجرا میشوند. حتی قبل از اینکه چالدینی آنها را کشف کند، وجود داشتهاند و قوانین جدیدی نیستند.
اما پس از کشف چالدینی، اکثر کسبوکارها از آن اصول متقاعدسازی برای توسعه برندینگ خود، کمک گرفتند. اما در این میان یک خلأ بزرگ وجود دارد و آن این است که برخی از فروشندگان از اصول متقاعدسازی در جهت نادرستی استفاده میکنند و محصولات بیکیفیت خود را با استفاده از این شگردها به مشتریان ناآگاه میفروشند.
رابرت چالدینی ترجیح میهد تا کتابها و اصول متقاعدسازی وی را، تمام افراد جامعه بخوانند – نه فقط فروشندهها – تا همه بتوانند این اصول متقاعدسازی را بشناسند و وقتی متوجه شدند که بیدلیل دارند تحت تأثیر قرار میگیرند، از خرید صرف نظر کنند.
این خیلی خوب است که ما ابتدا از قسمتهای رایگان یک محصول استفاده کنیم تا ببینیم محتوای اصلی آن چطور است و سپس برای خرید دیگر قسمتها اقدام کنیم، این خیلی خوب است که بدانیم مشتریان قبلی یک محصول چه نظری در مورد آن دارند، این خیلی خوب است که صاحب یک برند را فردی شبیه به خود ببینیم، اما باید ما نیز آگاهانهتر عمل کنیم. آنگاه به محصولاتی واکنش نشان خواهیم داد که حقیقتاً مورد نیاز ما باشند، نه اینکه جوگیرمان کنند!!
مقاله درباره استعفا ، شیوه نوشتن استعفا نامه حرفه ای
گاه امکان دارد که افراد به دلایل مختلفی از جمله نارضایتی از شرایط کار، یافتن یک شغل بهتر، تمایل به بازنشستگی، ازدواج، ادامه تحصیل و… بخواهند از شغل خود کنارهگیری کنند یا به اصطلاح استعفا دهند. این شرایط، بسیار استرسآور بوده و میتواند موجب سردرگمی افراد شود.
یکی از مواردی که میتواند برای متقاضیان استرس زیادی ایجاد کند، ناآگاهی نسبت به نحوه تنظیم استعفا نامه است. یک استعفا نامه حرفهای باید محترمانه بوده و به گونهای تنظیم شود که بیشترین اثر را روی مخاطب داشته باشد تا نویسنده آن نتیجه دلخواه و مطلوبی را دریافت کند.
این مقاله با هدف آشنایی بیشتر مخاطبین با اصول استعفا نامه نویسی و کمک به آنها در جهت تنظیم یک استعفا نامه حرفهای و تاثیرگذار تهیه شده است. برای آشنایی بیشتر با استعفا نامه و نحوه نوشتن آن، تا پایان این مقاله با ما همراه باشید.
استعفا چیست؟
درخواست داوطلبانه افراد برای رها کردن شغل، سمت و جایگاهشان را اصطلاحا کنارهگیری یا استعفا میگویند. البته این کنارهگیری در صورتی استعفا محسوب میشود که فرد دوره کاری خود را به پایان نرسانده باشد یا در دورههای بعدی مایل به ادامه کار نباشد.
دلایل استعفا و کناره گیری از شغل
حالا که متوجه شدید که استعفا چیست؟ لازم است با دلایل استعفا نیز آشنا شوید. افراد به دلایل مختلفی از کار و سمت خود کنارهگیری میکنند که در این قسمت به تعدادی از آنها اشاره میکنیم:
- پیداکردن یک فرصت شغلی بهتر با مزایای بیشتر
- عدم امنیت شغلی یا امنیت شغلی کم
- عدم فرصت پیشرفت در کار یا فرصتهای پیشرفت بسیار محدود
- فشار کاری بالا و استرس کاری زیاد
- برآورده نشدن وعدههای شغلی مقرر شده توسط مقامات ارشد
- تفاوت فرهنگی شخص و محیط کاری
- ازدواج و بچهدار شدن
- تمایل به ادامه تحصیل
- خستگی از کار
پیش از نوشتن استعفا نامه به خوبی فکر کنید!
استعفا از کار یک عمل بسیار حساس بوده و تاثیرات بزرگی روی زندگی فردی و اجتماعی شما خواهد داشت. به همین علت بهتر است پیش از تنظیم متن استعفا نامه خود، به خوبی درباره این عمل فکر کنید و عجولانه تصمیم نگیرید. پیش از هرکاری دلیل استعفای خود را مشخص کنید. گاه دلیل استعفای شما میتواند کاملا احساسی و بدون توجیه منطقی باشد.
در چنین مواردی بهتر است که از استعفای خود صرفنظر کرده یا حداقل آن را به زمان دیگری موکول کنید تا فرصت بیشتری برای فکرکردن داشته باشید. برای مثال اگر دلیل کنارهگیری شما عدم علاقه به شغلتان است بهتر است بیشتر در این باره فکر کنید؛ مگر این که موقعیت شغلی بهتر و مناسبتری برای شما مهیا شده باشد.
برای تصمیم گیری بهتر، تمام جوانب این کار را یادداشت کنید
پیش از تنظیم استعفا نامه، یک لیست از تمامی مزایا و معایب شغلتان تهیه کنید. گاه انجام این کار میتواند به شما کمک کند که بهتر در این باره تصمیمگیری کنید یا حتی از انجام این کار منصرف شوید. گاهی افراد با انجام این کار متوجه میشوند که میتوان مشکلات را به نحو دیگری حل کرد.
به چه روشهایی میتوان درخواست استعفای خود را مطرح کرد؟
روشهای متعددی وجود دارد که میتوانید از هرکدام از آنها برای مطرحکردن درخواست استعفای خود استفاده کنید. راههای ارائه درخواست استعفا عبارتند از:
-
درخواست استعفا به صورت تلفنی
بهتر است درخواست استعفای خود را از پشت تلفن مطرح نکنید؛ اما چنانچه شما به هر دلیلی نمیتوانید استعفای خود را به شکل حضوری اعلام کنید، میتوانید از این راه اقدام کنید. توجه داشته باشید که استعفای تلفنی شما باید کاملا محترمانه باشد تا نتیجه دلخواهتان را بگیرید.
-
درخواست استعفا از طریق ایمیل
این روش هم باید مانند سایر روشهای غیرحضوری نمیتواند جزو اولویتهای ارائه درخواست استعفا باشد؛ اما چنانچه به هر دلیلی قادر به ارائه درخواست خود به صورت حضوری نباشید میتوانید با رعایت اصول استعفا نویسی درخواست خود را از طریق ایمیل ارسال کنید.
-
درخواست استعفا با مراجعه حضوری شخص
این روش، بهترین و تاثیرگذارترین روش ارائه استعفا است و به این صورت انجام میشود که شخص با مراجعه حضوری به محل کارش، کنارهگیری خود را شخصا اعلام کرده و در این باره به مذاکره میپردازد.
-
نوشتن استعفا نامه کتبی
نوشتن استعفا نامه کتبی، پایه و اساس استعفا در تمامی روشهایی است که در قسمتهای قبلی درباره آنها توضیح دادیم. برای نوشتن استعفا نامه اصولی وجود دارد که باید آنها را رعایت کنید و متن استعفای استاندارد و حرفهای خود را به رئیستان ارائه کنید. در ادامه نحوه صحیح تنظیم استعفا نامه را برای شما شرح خواهیم داد.
چرا نحوه نوشتن متن استعفا نامه مهم است؟
پیش از ارائه آموزش نوشتن متن استعفا نامه لازم است که شما دلیل این کار را بدانید. هرچه نوشتن متن استعفا نامه به صورت حرفهایتر انجام شود، وجهه و پرستیژ کاری شما بالاتر میرود. این کار احتمال بازگشت شما به شغلتان در آینده، به دلیل پشیمانی از استعفا را برای شما آسانتر میکند.
چگونه یک استعفا نامه حرفهای بنویسیم؟
تنظیم یک متن مناسب تحت عنوان استعفا نامه میتواند در روند استعفای شما تاثیر زیادی داشته باشد. استعفا نامه شما باید به صورت کاملا محترمانه، مختصر و صریح نوشته شود. توجه داشته باشید که نوشتن این متن تنها برای خروج شما از کارتان نبوده و در صورت تاثیرگذاری بالای آن، میتواند در آینده برای شما مزایایی داشته باشد.
برای مثال اگر استعفا نامه شما به قدر کافی تاثیرگذار باشد، این امکان وجود دارد که در موقعیت آینده کاری دیگری از سوی این شرکت به شما پیشنهاد شود. بهتر است در روند استعفا و کناره گیری خود، علاوهبر مدیر شرکت، منابع انسانی دیگر را هم در جریان کار اقدام خود قرار دهید و استعفای خود را به آنها اعلام کنید. در ادامه، ارکان لازم برای نوشتن یک استعفا نامه حرفهای را به شما معرفی میکنیم.
ارکان لازم برای نوشتن یک استعفا نامه حرفهای
نوشتن یک استعفا نامه حرفهای، اصول و قوانینی دارد که در این قسمت به معرفی آنها پرداختهایم. اصول و ارکان استعفا نامه نویسی عبارتند از:
-
نوشتن موضوع و عنوان نامه
برای نوشتن یک نامه اداری حرفهای، لازم است که همیشه یک عنوان مناسب در نظر داشته باشید. عنوان مناسب برای نوشتن یک استعفا نامه حرفهای میتواند هر یک از عناوین ” درخواست کناره گیری، درخواست قطع همکاری یا درخواست استعفا از کار ” باشد.
-
ذکر عنوان مخاطب یا گیرنده
برای تنظیم متن استعفا نامه حتما باید نام و منصب مخاطب یا گیرنده را ذکر کنید. در اکثر استعفا نامهها معمولا گیرنده شخص مدیر است؛ اما گاه این امکان وجود دارد که مخاطب استعفا نامه شما شخص یا اشخاص دیگری باشند.
برای مثال ممکن است شما درخواست استعفای خود را خطاب به واحد منابع انسانی محل کارتان بنویسید. البته پیش از تنظیم متن نامه استعفا خطاب به واحد منابع انسانی، لازم است درخواست خود را به صورت شفاهی با مدیر بخشی که در آن کار میکنید در میان بگذارید.
-
نوشتن متن اعلام استعفا
در این قسمت لازم است به صورت مختصر، مفید، صریح و بدون پرداختن به حاشیه، درخواست استعفای خود را به صورت مکتوب بیان کنید. اولین جمله نامه شما باید پیام درخواست استعفای شما را به صورت کاملا واضح برساند.
-
تعیین یک تاریخ مشخص برای کناره گیری و ترک شغل
برای کنارهگیری و ترک محل کارتان لازم است یک تاریخ مشخص را از قبل تعیین کنید. تعیین تاریخ میتواند به کارفرمای شما این امکان را بدهد که در این مدت، یک جایگزین مناسب و کار بلد برای شما پیدا کند. ترک محل کار بدون اعلام قبلی، یک کار غیر اصولی و غیر حرفهای است.
-
بیان علت استعفا و کناره گیری
در ادامه میتوانید دلایل خود را برای کناره گیری از مقام و سمت خود بیان کنید. البته لازم به ذکر است که بیان نارضایتی و گلایه در متن استعفا نامه یک حرکت غیر حرفهای بوده و توصیه نمیشود؛ اما بیان مختصر دلیل استعفا خالی از لطف نیست. برای مثال میتوانید دلیل کنارهگیری خود را به صورت عدم رضایت شغلی، یافتن کار مناسبتر یا دلایل شخصی بیان کنید.
-
بیان تشکر و آرزوی موفقیت
در پایان استعفا نامه خود بهتر است که حتما بابت فرصت شغلی که در اختیار شما قرار داده شده است تقدیر و تشکر کنید؛ همچنین میتوانید برای آینده تیم کاری آرزوی موفقیت کنید.
-
امضا و تاریخ
نامه خود را حتما با ذکر نام و نام خانوادگی، تاریخ تحویل نامه و امضا به پایان برسانید.
خلاصه مقاله و نتیجه گیری
اگر به هر دلیلی از ادامه کار و شغلتان خسته شدهاید یا دیگر نمیتوانید در محل کار خود بمانید، احتمالا به فکر تنظیم استعفا نامه و خروج از کارتان هستید. پیش از استعفا از کار یا سمت خود بهتر است به خوبی در این باره فکر کنید و به عواقب شخصی و اجتماعی آن در آینده توجه داشته باشید.
در نظر داشته باشید که همیشه کنارهگیری از شغل بهترین راه حل موجود نیست و گاه میتوان مشکلات را به روشهای دیگری حل کرد. در نهایت اگر تصمیم قطعی خود را مبنی بر کنارهگیری از کارتان گرفتهاید، بهتر است یک استعفا نامه حرفهای تنظیم کرده و به مقامات عالی محل کارتان ارائه کنید. همچنین می توانید با مشاهده نمونه های مناسب در این زمینه دید بهتری نسبت به این موضوع پیدا کنید.
در این مقاله اصول استعفا نامه نویسی را مورد بررسی قرار دادیم که میتوانند در تنظیم متن نامه شما مفید باشند.همچنین برای نوشتن یک استعفا نامه حرفهای بهتر است نمونههای مشابه استعفا نامه را بررسی و مطالعه کنید.
برخی از سوالات رایج:
۱.استعفا چیست؟
درخواست داوطلبانه افراد برای رها کردن شغل، سمت و جایگاهشان را اصطلاحا کنارهگیری یا استعفا میگویند. البته این کنارهگیری در صورتی استعفا محسوب میشود که فرد دوره کاری خود را به پایان نرسانده باشد یا در دورههای بعدی مایل به ادامه کار نباشد.
۲.دلایل استعفا و کناره گیری از شغل چیست؟
- پیداکردن یک فرصت شغلی بهتر با مزایای بیشتر
- عدم امنیت شغلی یا امنیت شغلی کم
- عدم فرصت پیشرفت در کار یا فرصتهای پیشرفت بسیار محدود
- فشار کاری بالا و استرس کاری زیاد
- برآورده نشدن وعدههای شغلی مقرر شده توسط مقامات ارشد
- تفاوت فرهنگی شخص و محیط کاری
- ازدواج و بچهدار شدن
- تمایل به ادامه تحصیل
- خستگی از کار
۳.به چه روشهایی میتوان درخواست استعفای خود را مطرح کرد؟
- درخواست استعفا به صورت تلفنی
- درخواست استعفا از طریق ایمیل
- نوشتن استعفا نامه کتبی
- درخواست استعفا با مراجعه حضوری شخص
مفهوم ارتباط غیرکلامی (Nonverbal communication) ، اصول ارتباط غیرکلامی
حتماً بارها برای شما پیش آمده که تنها با حرکات دست و صورت خود چیزی را به دیگران فهماندهاید و آنها نیز از روی همین حرکات، منظور شما را متوجه شدهاند. ممکن است بارها نیز دیگران از حرکات بدن و چهره خود برای برقراری ارتباط با شما استفاده کرده باشند. پس قطعاً اهمیت این نوع از ارتباط در روابط انسانی جایگاه خاصی دارد که در اینجا میخواهیم بهصورت جامع آن را بررسی کنیم.
هر چقدر بیشتر در مورد ارتباط غیرکلامی بدانیم، بهتر میتوانیم با دیگران تعامل برقرار کنیم. البته لازم به ذکر است که این نوع از ارتباط در جذابیت نیز نقش دارد. پس اگر میخواهید در مورد ارتباط غیرکلامی بیشتر بدانید، این متن را تا آخر مطالعه فرمایید.
ارتباط غیرکلامی چیست؟
رفتار یا ارتباط غیرکلامی «Nonverbal Communication» به هر نوع ایجاد ارتباط با دیگران بدون استفاده از قدرت تکلم گفته میشود. در واقع شما در هر موقعیتی که از چیزهایی غیر از بیان کردن با زبان، برای فهماندن چیزی به دیگران کمک گرفتهاید، از ارتباط غیرکلامی استفاده شده است.
برخی از افراد رفتار غیرکلامی را با «زبان بدن» یکی میدانند؛ اما در حقیقیت زبان بدن (Body language) ، تنها یکی از زیرمجموعههای رفتار غیرکلامی است و این نوع از ارتباط دایره وسیعتری از رفتارها را شامل میشود.
برای مثال، حتی نحوه چیدمان یک محیط هم میتواند پیامهایی در بر داشته و یک نوع ارتباط غیرکلامی به حساب بیاید! همچنین طرز لباس پوشیدن، عطری که میزنیم، رنگهایی که از آنها استفاده میکنیم و …. همگی در زمرهی رفتارها و پیامهای غیرکلامی جای میگیرند.
تاریخچه ارتباط غیرکلامی
ارتباط و رفتار غیرکلامی سابقه بسیار طولانی دارد، به طوری که میتوان قدمت آن را با قدمت حضور انسان در زمین یکی دانست. قطعاً انسانها پیش از اختراع و استفاده از زبان گفتار، تنها و تنها از طریق رفتارهای غیرتکلمی با یکدیگر ارتباط برقرار میکردند.
مدت زمان بسیاری طول کشید تا انسانها بتوانند واژهها را کشف کرده و به یک قرارداد مشترک برای استفاده از یک دستور زبان خاص برسند و این قرارداد سابقه چندانی ندارد. البته مردم در نواحی مختلف زمین و در کشورهای متعدد با زبانهای متفاوتی سخن میگویند که باز هم برای ارتباط برقرار کردن با سایر ملل، به زبانی غیر از زبان گفتار نیاز خواهیم داشت.
اهمیت ارتباط غیرکلامی
با توجه به سابقه طولانی که رفتار غیرکلامی دارد، در ذهن ناخودآگاه انسان، این گونه از روابط نهادینه شده و بخشی از آن شده است. شاید ما خودمان متوجه نباشیم، اما حتی در هنگام حرف زدن با دیگران، به رفتار، پوشش، طرز نگاه و دیگر مواردی که در طرف مقابل وجود دارد، توجه میکنیم.
ذهن ما تمام اطلاعات را آنالیز میکند تا در مورد طرف یا طرفهای مقابل ما به یک نتیجه برسد. پس ممکن است ما بارها، نه از روی کلام یک فرد، بلکه از روی رفتار وی، در موردش قضاوت کرده باشیم. برخی از رفتارهایی که اکثراً در روابط از ما سر میزند، ریشه در ژنتیک ما دارد. برای مثال ممکن است نحوه پا روی پا گذاشتن، اخم کردن یا خنده بلند یک نفر، از طریق والدینش به او رسیده باشد.
برخی از رفتارها نیز بهصورت آگاهانه از ما سر میزند. مثلاً استفاده از بالا بردن انگشت شست (علامت لایک) یا چشمک زدن بهصورت ارادی از ما سر میزنند.ارتباطات نقش عمدهای در زندگی ما دارند و رفتار غیرکلامی به عنوان یکی از ارکان اصلی ارتباطات انسانی، اهمیت فراوانی دارد.
بدون این نوع از ارتباط، رفتارهای ما بسیار خشک خواهند بود، رفتار انسان بدون نشانههای غیرکلامی، دقیقاً مانند رفتار رباتهای هوشمند است که بیاحساس بودن آنها را با تمام وجود حس میکنیم.
کاربرد ارتباط غیرکلامی
اگرچه ارتباط غیرکلامی در هر تعامل ما با دیگران در طول شبانهروز نقش دارد، اما به صورت کلی میتوان استفاده از آن را به موارد زیر نیز نسبت داد:
- تعامل با افرادی که توان تکلم یا شنیدن ندارند
- تعامل با افرادی که با سایر زبانها صحبت میکنند در صورتی که ما بر آن زبان مسلط نباشیم
- فهماندن منظورمان از راه دور به دیگران (مانند نشان دادن اعداد با انگشتان دست)
- برای تأثیرگذاری بیشتر کلام سخنرانان در همایشهای حضوری و غیرحضوری
- برای جذابتر دیدن شدن در جمعها
- و …….
رفتار غیرکلامی با خُلق و خوی هر انسانی عجین شده است، اما عدهای از این موهبت، بیشتر از سایرین بهره میگیرند. در واقع هرچقدر رفتار غیرتکلمی شما آگاهانهتر و خلاقانهتر باشد، تأثیر بهتری از خود به جای خواهید گذاشت. البته اگر رفتار خاصی را بهصورت مکرر انجام دهیم، در نهایت آن رفتار نیز به ذهن ناخودآگاه ما وارد شده و به یک عادت تبدیل میشود.
انواع ارتباط غیرکلامی
تمام ویژگیها و اصول ارتباط غیرکلامی را میتوان در واژهای به نام «صداقت» خلاصه کرد. در واقع وقتی کسی با زبان گفتار خود دروغ بگوید، رفتار غیرکلامی و حتی زبان بدن وی، میتواند اصل قضیه را مشخص کند. اگر گاهاً فریب گفتار دروغ را میخوریم، دلیلش آن است که به اندازه کافی به رفتار غیرکلامی افراد توجه نکردهایم! با بررسی انواع ارتباطات غیرکلامی میتوانیم به ماهیت عمیق این نوع از ارتباط، بیشتر پی ببریم. انواع رفتار غیرکلامی را میتوان در گزینههای زیر بیان کرد:
-
حرکات و حالتهای بدنی
قطعاً از روی بسیاری از حرکات بدن، مانند شیوه ایستادن، راه رفتن، نشستن و …. میتوان تا حد زیادی به شخصیت افراد پی برد. برای مثال، کسی که معمولاً با حالت قوز کرده مینشیند و همیشه سرش پایین است، از روی همین حرکات میتوان به خجالتی بودن و گوشهگیر بودن وی پی برد. همچنین کسی که همیشه صاف میایستد و سرش را بالا میگیرد، با حرکات بدن خود به دیگران میفهماند که اعتماد به نفس بالایی دارد.
-
حالات مختلف چهره
حالات چهره را میتوان یک زبان مشترک به حساب آورد که تمام مردم جهان آن را میفهمند. به کمک حرکات چهره مانند بالا انداختن ابروها، تنگ کردن چشم، تکان دادن لب، حالتهای اخم و لبخند هرچیزی که بیانگر درونیات ما باشد را میتوان به نمایش گذاشت.
-
نوع ژستها
ژستهایی که در طول روز به خود میگیریم نیز به نوعی بیان کنندهی شخصیت و درونیات ما هستند که یکی از انواع رفتار غیرکلامی محسوب میشود. استفاده از ژست را می توان از مهم ترین ویژگی افراد کاریزماتیک در برخوردها دانست.
-
ارتباط چشمی
چشمها خود زبان واحدی هستند که میتوانند به جای هزاران واژه حرف برای گفتن داشته باشند. در واقع علاقه، نفرت، جذابیت، اشتیاق، خشم، کینه و هرچیزی را میتوان از روی طرز نگاه یک نفر تشخیص داد. و این از فواید زبان بدن در زندگی می باشد.
-
تُن صدا
علاوه بر چیزهایی که به زبان میآوریم، شیوه بیان آنها نیز بسیار اهمیت دارد. بلندی صدا، سرعت گفتار، انتخاب واژگان و …. همگی میتوانند بر تأثیرگذاری کلام افزوده یا از آن کم کنند.
-
فاصله اجتماعی
در فرهنگ ما معمولاً نزدیک شدن بیش از حد به افراد در هنگام صحبت کردن، احساس بدی در درون ایشان ایجاد میکند. گاهاً افراد با نیت صمیمیت به مخاطب خود نزدیک میشوند، اما در واقع فضای تسلط و تجاوز را در ذهن وی تداعی میکنند. پس رعایت فاصله اجتماعی نیز یکی دیگر از ارکان ارتباط غیرکلامی است که بسته به موقعیت، فرهنگ و شخصی که مخاطب قرار گرفته، باید به شیوه معقولی رعایت شود.
-
لمس کردن
لمس کردن را میتوان یکی از انواع تعاملات غیرکلامی در نظر گرفت که آن نیز باعث صمیمیت میشود. بغل کردن، دست دادن، نوازش کردن، دست بر شانه کسی گذاشتن و …. همگی از مواردی هستند که در آنها مخاطب خود را لمس میکنیم. البته در این نوع از تعامل نیز میتوان به درونیات فرد پی برد. مثلاً کسی که با بی حالی دست میدهد، بیحوصلگی خود را از طریق حس لامسه به شما منتقل میکند.
-
نحوه گوش دادن
گاهاً با افراد مهربان، معقول، زیبا و جنتلمنی برخورد میکنیم که از تعامل با آنها لذت فراوانی میبریم، اما همین که متوجه میشویم که علاقهای به شنیدن حرفهای ما نشان نمیدهند، از ارتباط با آنها اجتناب میکنیم. ممکن است شخص موردنظر، اصلاً از این رفتار خود آگاه نباشد، چرا که گوش دادن یک مهارت اجتماعی و بسیار مهم به حساب میآيد. بنابراین خوب گوش دادن یا ندادن هم میتواند پیامهای بسیاری در پی داشته و به عنوان یکی از اصول و انواع رفتار غیرکلامی محسوب شود.
علاوه بر مواردی که نام بردیم، هزاران رفتار دیگر وجود دارد که میتواند به جای کلام، دیگران را متوجه منظور یا حالات درونی ما کند. از دیگر انواع رفتارهای غیرکلامی میتوان خمیازه کشیدن، لم دادن، خیره شدن و …. را نام برد که هریک زیرمجموعه دیگر مواردی هستند که تا به اینجا عنوان کردیم.
برای استفاده صحیح از رفتار غیرکلامی، باید چکار کنیم؟
برای اینکه بهتر بتوانیم از تعامل غیرکلامی بهره بگیریم، باید ابتدا به رفتارهای غیرکلامی ناخودآگاهی که از ما سر میزند، آگاه شویم. برای رسیدن به آگاهی میتوانید راهکارهای زیر را در پیش بگیرید:
- بررسی شیوه نگاه و حرکات چشم خود در آینه
- ضبط کردن صدای خود و گوش دادن به آن برای پی بردن به شیوه سخن گفتن
- توجه به نحوه راه رفتن در خیابان و نشستن در خانه برای پی بردن به حرکات بدن
- پرسش از دیگران و جویا شدن نظر آنها در مورد حالات و رفتار شما
هریک از فعالیتهای فوق به شما کمک میکند تا تصویر واضحتری از خود داشته باشید. آنگاه اگر از رفتار غیرکلامی خود باخبر شوید، میتوانید در زمینه بهبود آن تلاش کنید. برای مثال، اگر بسیار سریع صحبت میکنید، میتوانید یواش حرف زدن و تبسم را تمرین کرده و به هر فتار غیرکلامی خود بیفزایید. همچنین اگر نمیتوانید سکوت کرده و به حرف دیگران گوش دهید، میتوانید به مرور این مهارت را در خود پرورش دهید تا ارتباطات شما به شیوه بهتری صورت بگیرد.
سخن نهایی
براساس تحقیقات عمیقی که در طول سالیان بسیار بر روی عوامل دخیل در حس خوشبختی انسان انجام گرفته، نتایج حاکی از تأثیر شگفت «ارتباطات» بر طول عمر و ایجاد حس خوشبختی در انسانها است. در واقع هیچ چیز به اندازه روابط خوب و باکیفیت نمیتواند حس آرامش، خوشبختی و شادکامی را در ما ایجاد کند. پس ارتباطات کلامی و غیرکلامی خود را جدی گرفته و هر روز به بهتر شدن آن فکر کنید.
برخی از سوالات رایج:
۱.ارتباط غیرکلامی چیست؟
رفتار یا ارتباط غیرکلامی «Nonverbal Communication» به هر نوع ایجاد ارتباط با دیگران بدون استفاده از قدرت تکلم گفته میشود. در واقع شما در هر موقعیتی که از چیزهایی غیر از بیان کردن با زبان، برای فهماندن چیزی به دیگران کمک گرفته اید، از ارتباط غیرکلامی استفاده شده است.
۲.تاریخچه ارتباط غیرکلامی به چه زمانی برمیگردد؟
ارتباط و رفتار غیرکلامی سابقه بسیار طولانی دارد، به طوری که میتوان قدمت آن را با قدمت حضور انسان در زمین یکی دانست. قطعاً انسانها پیش از اختراع و استفاده از زبان گفتار، تنها و تنها از طریق رفتارهای غیرتکلمی با یکدیگر ارتباط برقرار میکردند.
۳. کاربرد ارتباط غیرکلامی چیست؟
به صورت کلی میتوان استفاده از آن را به موارد زیر نیز نسبت داد:
- تعامل با افرادی که توان تکلم یا شنیدن ندارند
- تعامل با افرادی که با سایر زبانها صحبت می کنند در صورتی که ما بر آن زبان مسلط نباشیم
- فهماندن منظورمان از راه دور به دیگران (مانند نشان دادن اعداد با انگشتان دست)
- برای تأثیرگذاری بیشتر کلام سخنرانان در همایش های حضوری و غیرحضوری
- برای جذاب تر دیدن شدن در جمع ها
یادگیری ، بهترین روش های یادگیری ، تکنیک های کاربردی یادگیر
راه های زیادی برای یادگیری وجود دارد؛ در واقع هرکس بسته به شخصیت، ژنتیک، استعداد ها و شرایط زندگی خود، به شیوه ای متفاوتی یاد می گیرد. هر روش یادگیری می تواند در درس خواندن یا مهارت آموزی های جدید به کار گرفته شود؛ بنابراین هرکس باید شیوه مؤثری برای یادگیری خود پیدا کند.
خوشبختانه محققین راه های زیادی برای آموختن ارائه داده اند که هرکس بسته به شرایط خود می تواند از یکی از آن راه ها برای تقویت قدرت فراگیری خود بهره ببرد. در این مطلب ۱۰ روش یادگیری را با شما در میان می گذاریم که جزو بهترین روش یادگیری ۲۰۲۰ هستند؛ پس اگر شما هم می خواهید برترین روش فراگیری خود را پیدا کنید، با ما همراه باشید.
چرا قدرت یادگیری انسان ها با هم تفاوت دارد؟
انسان ها مخلوقات برتر این عالم هستند و از نظر روحی، فکری، عاطفی و شخصیتی با هم تفاوت های زیادی دارند. همین تفاوت ها هم باعث شده است تا دیدگاه های متفاوتی در مورد انواع روش های آموزشی ارائه شود. ممکن است کسی تصاویر را بهتر درک کند و شخص دیگری با گوش دادن، مفاهیم موردنیاز خود را دریافت کند.
بنابراین نمی توان یک روش خاص را به عنوان بهترین روش یادگیری در نظر گرفت و آن را به تمام افراد توصیه کرد. هرکس می تواند راه و روش متفاوتی را برای درک مسائل مورد نظر خود در پیش بگیرد.
در ادامه ی این مطلب روش هایی را به شما معرفی می کنیم که اکثر افراد می توانند به کمک آن ها به شیوه ای کارآمد تحت آموزش قرار بگیرند. البته ممکن است قبلاً در مورد برخی از روش ها شنیده باشید، اما سعی نکرده اید تا آن ها را به مرحله ی اجرا دربیاورید. پس الآن وقت خوبی برای آموزش و اجرای این روش ها است.
چطور بهترین روش یادگیری خود را پیدا کنیم؟
بسیاری از انسان ها هستند که به سن بالای ۲۰ یا ۳۰ سال رسیده اند، اما هنوز نتوانسته اند روش مؤثر خود در یادگیری را پیدا کنند. بنابراین اگر دانش آموز یا دانشجو هستید، نگران این موضوع نباشید؛ چرا که اگر روش های جدید را اجرا کنید، حتماً شیوه یادگیری مورد نظر خود را پیدا خواهید کرد.
بهتر است بدانید که از روی تئوری، نمی توان به مقدار کارآمد بودن روش های یادگیری پی برد. به همین خاطر هر روشی که مورد نظرتان قرار گرفت، حتماً در اسرع وقت آن را به مرحله ی اجرا درآورید. البته برای یافتن بهترین روش یادگیری خود عجله نکنید. یادتان باشد هرچقدر خودتان را بهتر بشناسید، بهتر می توانید از این روش ها استفاده کنید.
۱۰ روش یادگیری مؤثر
در بین هزاران روش مختلفی که برای یادگیری وجود دارد، برخی از آن ها بیشتر با روحیه افراد سازگارند و نتایج بهتری برای آن ها در پی دارند. در اینجا ۱۰ روش را به شما معرفی می کنیم تا در نهایت بتوانید بهترین روش یادگیری خود را در بین آن ها پیدا کنید. این روش ها به قرار زیر هستند:
-
یادگیری دیداری، شنیداری، لمسی
بهتر است از دیدگاه دیداری، شنیداری یا لمسی به روحیه آموزش پذیری خود نگاه کنید. اگر شما یک شخص دیداری باشید، به کمک فیلم، تصویر، نمودار و دیگر جنبه های بصری با مفاهیم ارتباط برقرار می کنید. بنابراین باید به دنبال آموزش های تصویری باشید تا کارایی و قدرت فراگیری خود را بالا ببرید.
اما اگر شما از نظر یادگیری یک شخص شنیداری باشید، به کمک گوش هایتان مطالب را درک می کنید؛ آن گاه دیگر برای شما فرقی ندارد که تصویر یک چیز را ببینید یا نبینید، همین که آن را توصیف کنند یا توضیح دهند، برایتان کافی خواهد بود. افرادی هم هستند که علاوه بر دیدن یا شنیدن، باید به صورت عملی، مفاهیم مورد نظر خود را مورد آزمایش قرار دهند. این افراد تنها با توصیف و توضیح راضی نمی شوند، بلکه می خواهند خود همه چیز را لمس کرده و شخصاً آزمایش کنند.
ممکن است شما تابه حال به این موضوع توجه نکرده و از دیداری، شنیداری یا لمسی بودن خود خبر نداشته باشید. بنابراین بهتر است از این بعد، بیشتر توجه کنید و ببینید با کدام یک از انواع تصویر، صوت یا آزمایش ارتباط بهتری از نظر یادگیری برقرار می کنید. با پی بردن به این موضوع می توانید گام بزرگی در راه یادگیری خود بردارید و منابع بهتری برای آموزش خود پیدا کنید. چه يادگیری درسی باشد و چه یادگیری مهارتی یا ….
- یافتن بهترین زمان یادگیری
هر شخصی به طور متوسط در طول شبانه روز، ۱۶ ساعت وقت دارد تا به یادگیری موضوعات مورد علاقه خود بپردازد. برخی از افراد صبح ها، برخی دیگر عصر و برخی دیگر نیز شب ها، قدرت و انرژی بیشتری برای آموزش دارند. ممکن است شما صبح ها هیچ تمرکزی روی موضوعات آموزشی نداشته باشید، اما شب ها تمرکز شما به بالاترین حد برسد.
همین طور ممکن است شخص دیگری شب ها نتواند چیزی یاد بگیرد، اما صبحها زمان مناسب تری برای آموزش وی باشد. پس علی رغم توجه به شیوه آموزش خود، زمان مناسب برای آموزش را نیز در نظر بگیرید. گاهی با یافتن همین زمان، میتوانید یادگیری خود را متحول کنید.
-
یادداشت برداری
یادداشت برداری از دیرباز یک روش ایده آل برای فراگیری و آموزش محسوب شده. شما به کمک یادداشت برداری می توانید کلمات کلیدی و سرفصل های اصلی یک موضوع را بارها مرور کنید، بدون اینکه مجبور باشید آموزش را از اول ببینید یا بخوانید. البته یادداشت برداشتن هم به صورت های متفاوتی انجام می شود.
برخی ها تنها سرفصل های یک موضوع را یادداشت می کنند و برخی دیگر، خلاصه ای از آموخته های خود را می نویسند تا بعداً مرور کنند. بهرحال اگر تابحال این کار را انجام نداده اید، حتماً برای آموزش بعدی خود، یادداشت بردارید. مطمئنم اگر این روش، روش یادگیری شما هم نباشد، نتایج خوبی برایتان خواهد داشت.
-
آموزش عملی و میدانی
اگر موضوع مورد نظر شما در زمینه ی فنی باشد، احتمالاً علاقه زیادی به آموزش های میدانی و عملی دارید. پس به نوشته های کتابها بسنده نکنید و تا جایی که می توانید به صورت عملی آن چه را که آموخته اید به مرحله ی اجرا درآورید. آن گاه می بینید که هر آنچه تا به امروز برایتان سخت و غیر قابل فراگیری بوده، به یکباره به موضوعی ساده تبدیل می شود.
مثلاً اگر در زمینه اجرای شبکه های کامپیوتری، تولید مبلمان، برق و دیگر موضوعات عملی تحصیل می کنید یا به صورت آزاد آموزش می بینید، حتماً وقت بیشتری را به آزمایش و اجرا اختصاص دهید.
-
خود آموزی
گاهی لازم است تا هر آنچه در کتابها یا فایل های آموزشی دیده یا شنیده ایم را یکبار دیگر برای خودمان حلاجی کنیم. در چینن مواقعی، این تنها خودمان هستیم که می توانیم به خود آموزش دهیم. اگر فکر می کنید که پس از هر کلاس یا دوره آموزشی، دوست دارید تا مطالب را مرور کنید و یک بار دیگر با صدای بلند همه چیز را برای خود توضیح دهید، حتماً این کار را انجام دهید و فکر نکنید که با داشتن چنین روحیه ای، غیر عادی هستید. چرا که این نیز خود یک روش یادگیری مؤثر است.
-
خلاصه نویسی
خلاصه نویسی مفهومی شبیه به یادداشت برداری است، اما تفاوت هایی با آن دارد. مثلاً شخصی که یاددشت برداری می کند، ممکن است تنها بخشی از مسائل مهم را برای نوشتن انتخاب کند، اما شخصی که خلاصه نویسی میکند، خلاصه تمام سرفصلها را می نویسد. خلاصه نویسی باعث می شود تا درک و مرور موضوعات بسیار راحت تر انجام شود. آن گاه می توانید در بازه های زمانی مشخص و کوتاه مدت، تمام خلاصه های خود را مرور کرده و یادگیری خود را قطعی کنید.
-
داستان سرایی
داستان سرایی یکی از انواع بهترین روش یادگیری است که به کمک آن می توانید تمام موضوعات جدا از هم را به هم متصل کنید. داستان به شما کمک می کند تا اگر چیزی را فراموش کردید، با دنبال کردن داستانی که برای آن ساخته اید، مورد فراموش شده را به یاد بیاورید.
ممکن است روند داستان سرایی زمان ببرد، اما یقیناً آموزش های شما را طوری در ذهنتان ثبت می کند که دیگر نیازی به مرور یا بازیابی آن ها باقی نماند. مثلاً می توانید برای وقایع تاریخی، اشعار و نصرهای ادبیات، کدهای یک برنامه ی کامپیوتری، شیوه طراحی یک محصول یا هر مطلب دیگری، یک داستان در ذهن خود بسازید. تحقیقات ثابت کرده اند که داستان های دنباله دار ماندگاری بیشتری در ذهن ما دارند و هر آموزشی که با داستان همراه باشد، برای همیشه در ذهن ما می ماند.
-
تصویرسازی خلاقانه
اگر برای ارائه ی یک موضوع آموزشی زمان کمی در اختیار دارید، هرچقدر اطلاعات بیشتری وارد ذهن خود کنید، مقدار کمتری از آن ها در ذهنتان تثبیت می شوند. پس در مواقع اضطرار می توانید با تصویر سازی و تجسم خلاقانه ی زمان ارائه ی خود، تنها مطالب مفید را برای یادگیری انتخاب کنید.
آن گاه به راحتی در بین تمام موضوعات و سرفصل هایی که در اختیار دارید، تنها بخش کوچکی را انتخاب خواهید کرد. وقتی شما زمان ارائه ي خود را تجسم می کنید، به صورت مجازی محیط واقعی را تجربه می کنید و از روی همان تصاویر مجازی می توانید به کم و کسر های اطلاعات خود پی ببرید. آن گاه می توانید از روی تصاویر خلاقانه ی خود، شکاف های آموزشی تان را پُر کنید.
-
روش تکرار
حتماً شما هم این جمله را شنیده اید که: «تکرار، مادر یادگیری است!»؛ پس اگر هیچکدام از روش های آموزشی برای شما مؤثر واقع نشد، تکرار را پیشه ی خود کنید. مطمئن باشید با تکرار هر موضوعی را می توانید یاد بگیرید. تکرار را از آن جهت بهترین روش یادگیری در نظر می گیرند، چون با هر بار که مفهومی را برای خود تکرار می کنید، مسیر عصبی تازه ای در ذهن خود برای آن مفهوم می سازید. وقتی تعداد مسیرهای عصبی زیادی در مورد یک مفهوم خاص در ذهن شما ساخته شود، آن موضوع حتماً در حافظه ی بلند مدت شما می ماند.
-
تبادل نظر با دیگران
اگر فرد برون گرایی هستید و دوست دارید با دیگران تعامل زیادی داشته باشید، همین امر را در آموزش خود نیز به کار بگیرید. اگر درک یک موضوع آموزشی برایتان سخت است، با شخصی که در مورد آن اطلاعات دارد، مشورت کنید. گاهی تبادل نظر با دیگران و مشورت گرفتن از آنها، می تواند بهترین روش یادگیری باشد.
سخن نهایی
روش های یادگیری برای هرکسی نتایج متفاوتی در بر دارد. ممکن است روش یادداشت برداری برای شخصی بهترین روش یادگیری به حساب بیاید، اما برای شخص دیگر اصلاً کارساز نباشد. البته علاوه بر این موضوع افرادی هم هستند که قدرت فراگیری خوبی دارند، اما به دنبال یافتن بهترین روش یادگیری سریع هستند تا در کوتاه ترین زمان ممکن، مطالب مورد نیاز خود را فرا بگیرند.
در چنین صورتی باز هم افراد باید با توجه به عادات، رفتار و شرایط خود، راه بهتر و سریع تری را برای آموزش پیدا کنند. مثلاً شخصی با خلاصه نویسی خوب یاد میگیرد، اما با داستان سرایی می تواند سرعت یادگیری خود را چند برابر کند. تمام موارد عنوان شده می توانند در زمینه های تحصیلی نیز اجرا شده و به بهترین روش درس خواندن نیز تبدیل شوند. پس تمام راه حل ها را امتحان کنید تا در نهایت به روش مورد نظر خود دست یابید.
برخی از سوالات رایج
۱.چرا قدرت یادگیری انسان ها با هم تفاوت دارد؟
انسان ها مخلوقات برتر این عالم هستند و از نظر روحی، فکری، عاطفی و شخصیتی با هم تفاوت های زیادی دارند. همین تفاوت ها هم باعث شده است تا دیدگاه های متفاوتی در مورد انواع روش های آموزشی داشته باشند.
۲.چطور بهترین روش یادگیری خود را پیدا کنیم؟
بسیاری از انسانها هستند که به سن بالای ۲۰ یا ۳۰ سال رسیدهاند، اما هنوز نتوانستهاند روش مؤثر خود در یادگیری را پیدا کنند. بنابراین اگر دانشآموز یا دانشجو هستید، نگران این موضوع نباشید؛ چراکه اگر روشهای جدید را اجرا کنید، حتماً شیوه یادگیری موردنظر خود را پیدا خواهید کرد. به طور کلی هرچقدر خودتان را بهتر بشناسید، بهتر میتوانید این روشها را پیدا کنید.
۳. ۱۰ روش یادگیری مؤثر کدامند؟
- یادگیری دیداری، شنیداری، لمسی
- یافتن بهترین زمان یادگیری
- یادداشت برداری
- آموزش عملی و میدانی
- خودآموزی
- خلاصه نویسی
- داستان سرایی
- تصویرسازی خلاقانه
- روش تکرار
- تبادل نظر با دیگران
مفهوم تفکر استراتژیک (Strategic thinking) ، ویژگی های مهم تفکر استراتژیک
تفکر استراتژیک میتواند به مدیران بسیار کمک کرده و موجبات رشد شرکت آنها را فراهم کند. برنامه ریزی استراتژیک به مجموعه ای از چهارچوبها و تئوریهایی گفته میشود که به کمک ابزارها و تکنیکها برای کمک به مدیران طراحی شده است. این برنامه الزاما قابلیت اجرا ندارد زیرا با گذر زمان تغییر پیدا میکند و گاهی مشکلی از سازمان حل نمیکند بلکه فقط موجب تسکین سازمان میشود و با از بین رفتن آن اثرش نیز از بین رفته و در نتیجه مشکلات سازمان بزرگتر میشود.
بنابراین لازم است افرادی برنامه استراتژیک را در سازمان ها طراحی نمایند که از تفکر استراتژیک برخودار باشند. این برنامه تنها یک هدف نیست بلکه مجموعه ای است که به مدیران کمک میکند تا بتوانند در تصمیمگیری های خود موفق شوند. بنابراین ضرورت تفکر استراتژیک و ضرورت آن بر هیچ کس پیچیده نیست و این رویکرد مدیریتی از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است که در ادامه شما را با آن آشنا خواهیم کرد.
منظور از تفکر استراتژیک چیست؟
یکی از اصطلاحاتی که در دنیای استرتژی جدیدا بر سر زبانها افتاده است تفکر استراتژیک است. که در ادامه آن را برای شما شرح خواهیم داد. محیط کسب و کار در امروزه پیچیدگیهای خاص خود را دارد و دچار تحولات جهشی و ناپیوسته میشود. تحولات پیدرپی در پارادایمها و تغییرات غیر خطی و پیچیده و رقابتی که حیطه بندی در آن مشخص نیست از ویژگیهای کسب و کارهای امروزی هستند که منجر میشوند پیش بینی اتفاقات آینده بسیار سخت شود.
مبنای تفکر استراتژیک بر اساس پیش بینی حوادث آینده که شامل فرصتها و تهدیدها است. و هنگامی که تفاوت بسیار زیادی میان واقعیت و پیش بینی وجود داشته باشد برنامه ریزی استراتژیک بی معنا میشود. پس برنامه ریزی راهبردی نیازمند ثبات و پایداری در محیط، عوامل موثر بر محیط و اکنش و کنش هایی قابل فهم است.
در نتیجه میتوان گفت این نوع برنامه ریزی برای محیط کسب و کار امروزی گزینه مناسبی نیست. با افزایش مشکلات در محیط کسب و کار زمینه برای پیدایش تفکر راهبردی فراهم شد. زیرا این تفکر میتواند موثرتر از برنامه استراتژیک باشد.
در حال حاضر تعریف خیلی دقیقی برای تفکر راهبردی وجود ندارد اما میتوان گفت این تفکر به عنوان یک مکمل در برنامه ریزی استراتژیک وارد شده و رویکرد راهبری مناسب در سازمان به حساب می آید. پس بهتر است به جای تعریف تفکر استراتژیک ویژگیها و ماهیت آن را بررسی کرد تا بتوانیم به خوبی آن را شناخته و در برنامه های خود به کار ببریم.
ماهیت تفکر راهبردی
افراد مختلفی در جهان تعاریفی از تفکر استراتژیک ارائه داده اند که در واقع ماهیت آن را نشان میدهد و نه تعریفی از آن. هنری مینتزبرگ این تفکر را به عنوان نمای یک پارچه ای از ایده کسب و کار بیان میکند. گری هامل تفکر راهبردی را به عنوان معماری هنرمندان های در کسب و کار میداند که نمادی از خلاقیت در محیط کسب و کار است.
رالف استیسی تفکر راهبردی را طرح ریزی تعریف میکند که بر مبنای یادگیری شکل گرفته است و هر تعبیری نمایان کننده این رویکرده است. این در حالی است که پراهالاد و هامل اعتقاد داشتند تفکر راهبردی شیوهای ویژه برای اندیشیدن است که به عنوان یک مهارت استراتژی در نظر گرفته میشود. در کل این نوع تفکر را میتوان به عنوان مبنایی جهت ایجاد کردن راهبریهای جدید دانست که میتواند قواعد رقابتی را تغییر داده و چشم انداز متفاوتی از وضعیت موجود ارائه میدهد. در نتیجه میتوان این تفکر را معماری هنرمندانه بر مبنای خلاقیت، فهم ناپیوستگیها و کشف در محیط کسب و کار دانست.
در حالت کلی میتوان تفکر استراتژیک را طرح ریزی عملکردها بر اساس یادگیریهای جدید دانست. این فرایند مداوم بوده و جهت رفع ابهام در محیطهای پیچیده به کار میرود. این تفکر میتواند منجر به مزیت رقابتی شده و این هدف با فهم قواعد بازار و جوابگویی خلاقانه انجام می گیرد که می توان در محیط ناپایدار کسب و کار آن را یک پدیده بی نظیر دانست.
منظور از تفکر راهبردی این نیست که مدیران آینده را پیش بینی کنند بلکه هدف تشخیص هر چه سریعتر وضعیت بازار و استفاده کردن از فرصتهایی است که دیگران به آنها توجه ندارند. داشتن تفکر استراتژیک به این معنا نیست که چند اقدام ساده انجام شود. بلکه مدیران باید بتوانند عواملی که بر سازمان اثر می گذارند را شناسایی کرده و با دید درستی بتوانند راه حل ها را بسط دهند.
اگر بخواهیم کلی به این ماجرا نگاه کنیم تفکر استراتژیک داشتن نوعی بصیرت از وضعیت موجود و استفاده از فرصتهای پیش آمده است که با استفاده از این تفکر میتوان سریعا و قبل از رقیبان فرصتها را پیدا کرده و از آنها استفاده نمود.
همچنین نباید فراموش کنیم که این تفکر علاوه بر توجه به روندهای اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و … نیازمند مدیری است که بتواند همبستگی این روندها را تشخیص دهد و عوامل موثر در دستیابی به هدف مورد نظر را شناسایی کند.
مزایای تفکر استراتژیک
تفکر استراتژیک دارای مزایای بسیاری است. این تفکر موجب افزایش اعتماد میان همکاران در یک سازمان می شود و آنها را ترغیب به اصل کار گروهی در کنار هم میکند. همانطورکه میدانید هماهنگی میان افراد یک سازمان از اهمیت زیادی برخودار است و ساز مخالف دلخواه هیچ کس نیست. در اثر این نوع تفکر سایر افراد سازمان متعهدتر شده و عملکرد آنها بهبود پیدا میکند و با استفاده از این نوع تفکر تفکر ناب جایگزین تمام فکرهایی میشود که فایدهای ندارند.
رابطه میان تفکر راهبردی و برنامه راهبردی
در ابتدا در مورد تفکر راهبردی و همچنین برنامه ریزی راهبردی صحبت کردیم. همانطورکه گفتیم تفکر استراتژیک و برنامه ریزی استراتژیک میتوانند به عنوان مکمل در کنار یکدیگر فعالیت کنند. تفکر راهبردی موجب خلق چشم انداز میشود و برنامه ریزی راهبردی ابزاری برای پیاده سازی این چشم انداز است.
تفکر استراتژیک سعی میکند جهت گیری مناسبی برای سازمان تعیین کند و برنامه ریزی استراتژیک تلاش میکند سازمان را در جهت مشخص شدهای پیش ببرد. میتوان گفت مفهوم این دو متمایز از هم بوده و در حالت کلی هنگامی که تفکر استراتژیک شکل گرفت در ادامه روند شکل گرفتن آن برنامه ریزی راهبردی اتفاق میافتد.
ویژگی تفکر استراتژیک
افراد استراتژیست دارای ویژگیهای خاصی می باشند که لازم است مدیران و افراد یک سازمان نسبت به آنها آگاهی داشته باشند. از جمله این ویژگیها میتوان به مواردی نظیر موارد زیر اشاره کرد.
- تفکر استراتژیک بر مبنای نگرش خلاق است به این معنا که آینده متفاوتی را برای سازمان به وجود می آورد. خاصیت اصلی این نوع تفکر ایده زایی و ایده یابی است که موجب میشود سازمان در برابر مسائل مختلف راهی را پیدا کند.
- تفکر راهبردی بر اساس تفکر سیستمی شکل گرفته است به این معنا که نگاهی جامع به گسترده تر کردن کسب و کار و صنعت دارد و فقط محدود به یک واحد یا سازمان نیست. این تفکر جریان ایجاد ارزش از اول تا آخر برای مشتری را در نظر میگیرد. در نتیجه همین نگرش سیستمی باعث میشود ایده های سازمانی و فراسازمانی ایجاد شود.
- این تفکر بر مبنای نقد و بررسی انتقادی است و نگاهی پرسشگرانه و موشکافانه در مسائل دارد. مفروضات برای یک کسب و کار ثابت نبوده و همیشه ثابت نخواهد بود. مشتریان تغییر میکنند. در نتیجه نگرش انتقادی مدلهای ذهنی و چهارچوبهای فکری در سازمان شکسته شده و سازمان به سمت و سوی جدیدی پیش میرود که منجر به یادگیری ۲ حلقه ای میشود.
- تفکر راهبردی نوعی تفکر ترکیبی است به این معنا که از انواع داده های سخت و نرم استفاده میکند. این در حالی است که برنامهریزی استراتژیک معمولا بر اساس داده های سخت است. اما تفکر استراتژیک بر اساس بینشها، تمثیلها، ایدهها، و مفاهیم جدید عمل میکند.
- تفکر استراتژیک در جست و جوی مزیتها است به این معنا که برای کسب موفقیت در بازار لازم است برتری و امتیاز مشخصی برای سازمان وجود داشته باشد. در غیر این صورت دلیلی ندارد مشتریان آن سازمان را انتخاب کنند. در نتیجه تفکر راهبردی تلاش میکند از تقلید دوری کرده و به جست و جوی نهفتهای میپردازد.
- این تفکر نتیجه گرا است. به این معنا که نه خیلی ایده آل گرا است و نه بدون تجربه و اندیشه وارد کاری میشود. این نوع تفکر رویکردی تجربی آزمایشی دارد و تلاش میکند با استفاده از تجربه های کوچک به برداشتهای جدید دست یابد.
از دیگر ویژگیهای تفکر استراتژی بر اساس تفکر لیدکا میتوان به نگرش سیستماتیک، تمرکز بر روی اهداف، تفکر در زمان، فرضیه سازی و فرصت جویی هوشمندان اشاره نمود.
ویژگی مدیرانی که تفکر راهبردی دارند
مدیرانی که تفکر راهبردی دارند همواره دارای ویژگیهایی هستند که پیش از این برای تفکر راهبردی بیان کردیم. این افراد مدام تفکرات جدید را در سازمان به کار گرفته و از تغییر نمیترسند. همیشه برای تمام تصمیمات یک دید بلندمدت داشته و برای تمام امورات سازمان برنامه ریزی قبلی در ذهن دارند. این افراد دارای ویژگیهای منحصر به فردی هستند که موجب موفقیت آنها میشود که از جمله این ویژگیها میتوان به موارد زیر اشاره کرد.
- مدیرانی که تفکر راهبردی دارند، به پدیده ها و مسائل با ژرف نگری خاصی نگاه می کنند.
- این افراد معمولا روحیه بسیار کنجکاوی دارند.
- مدیران راهبردی معمولا تفکری منطقی دارند.
- این افراد در بیان نظرات خود بسیار جسور هستند.
- این افراد از موضوعات جدید لذت می برند و از تغییر بیمی ندارند.
- این افراد روزانه تلاش می کنند اطلاعات خود را در مورد کسب و کارشان به روز کنند و به مسائل قدیمی اکتفا نمی کنند.
- مدیرانی که تفکر استراتژیک دارند معمولا افرادی با قوه تخیل خلاق هستند.
- این افراد معمولا قبل از اقدام تمام جنبه ها را بررسی نموده و سپس اقدام به عمل می کنند.
- این مدیران از رقابت و قرار گرفتن در بازار رقابتی بسیار خوشحل می شوند.
- معمولا افراد پرکار و فعالی هستند.
- به رشد حرفه ای سازمان بسیار اهمیت می دهند.
- همواره به وضع موجود قانع نبوده و تلاش می کنند خود را در شرایط بهتری قرار دهند.
چگونه تفکر استراتژیک تقویت می شود؟(روشهای بهبود تفکر راهبردی چیست)
تفکر استراتژیک قابل ارتقا دادن و تقویت است و مدیران میتوانند با انجام کارهایی این تفکر را در وجود خود تقویت کنند و سبب توسعه فردی در خود بشوند. از جمله ای تغیرات میتوان به تغییر در طرز تفکر مانند گرایش پیدا کردن به خطر پذیری، جهت گیری از نظر زمانی که از گذشته به سمت آینده است و … اشاره کرد.
همچنین با تقویت صلاحیت از طریق ابعادی مانند شخصیت و استعداد مدیران و بهبود آنها، افزایش مهارت حل مساله، افزایش آگاهی در مورد محیط پیرامون و … تفکر استراتژیک را در وجود خود تقویت نمود.
سخن پایانی
تفکر استراتژیک به عنوان یک مکمل در کنار برنامه ریزی استراتژیک است که برای تصمیمگیری در یک سازمان ضروری است. مدیرانی که از این نوع تفکر برخودارند افرادی خلاق، نترس و آینده نگر هستند که میتوانند با داشتن دیدی بلندمدت و پیش بینی حوادث آینده به موفقیتهایی دست یابند. از جمله ویژگی های تفکر استراتژیک میتوان به دید نقادانه، خلاقیت، نگرش سیتماتیک و … اشاره کرد.
برخی از سوالات رایج
۱. منظور از تفکر استراتژیک چیست؟
تفکر استراتژیک یکی از اصطلاحاتی است که در دنیای استراتژیک امروز بر سر زبانها افتاده و بر اساس پیش بینی حوادث آینده است که شامل فرصتها و تهدیدها میباشد .
۲.ماهیت تفکر راهبردی چیست؟
ماهیت تفکر راهبردی را میتوان طرح ریزی عملکردها بر اساس یادگیریهای جدید دانست که این فرآیندها به صورت مداوم هستند و به جهت رفع ابهام در محیط های پیچیده به کار می روند.
۳.چگونه می توان تفکر استراتژیک را تقویت کرد؟
تفکر استراتژیک قابل ارتقا است و میتوان با ایجاد تغییر در طرز تفکر مانند گرایش پیدا کردن به خطرپذیری و جهت گیری صحیح زمانی آن را ارتقا داد.
تعریف استراتژیست ، ویژگی های افراد استراتژیست
در حال حاضر عناوینی مانند استراتژی، استراتژیک یا استراتژیست، در مقالات، گفتگوهای روزمره، وبسایتها و شبکههای اجتماعی به وفور دیده میشود. اما ممکن است ماهیت اصلی این عبارات برای بسیاری از افراد هنوز هم ناشناخته باشد. البته با توجه به رویکردها و تعاریف متفاوتی که برای واژه «استراتژی» وجود دارد، تعاریف مشتق شده از آن مانند اینکه استراتژیست کیست یا دقیقاً چه کاری انجام میدهد هم نیاز به بررسی و تحلیل دارد.
در همین راستا تصمیم گرفتیم تا در این مطلب با بررسی جنبههای مختلف وظایف مبتنی بر استراتژی، دقیقاً بدانیم که یک استراتژیست کیست و چگونه خود میتوانیم یک استراتژیست باشیم؟! پس لطفاً در ادامه این مطلب همراه ما بمانید.
استراتژیست کیست؟
استراتژیست یا «Strategist» به فردی گفته میشود که تصمیمات و فعالیتهای خود را برپایه نظم و خلاقیت خاصی انجام میدهد. البته برای اینکه بفهمیم دقیقاً استراتژیست کیست، باید ابتدا با مفهوم «استراتژی» آشنایی داشته باشیم. از این رو توصیه میکنیم مقاله “استراتژی به زبان ساده” را مطالعه نمایید.
البته تعاریف بسیاری تا به امروز برای استراتژی ارائه شده است که تمام آنها بر نظم، تجزیه و تحلیل، خلاقیت، نوآوری و متفاوت عمل کردن تاکید دارند (چیزی که در دنیای دیجیتال امروز به وفور دیده میشود!). بر همین اساس یک شخص استراتژیست هم باید تمام این ویژگیها را در انجام فعالیتهای خود به نمایش بگذارد. بنابراین در پاسخ به سوال استراتژیست کیست، میتوانیم بگوییم:
«استراتژیست کسی است که بتواند یک سازمان (اعم از سازمانهای بزرگ، شرکتهای چند وظیفهای یا کسب و کارهای کوچک) را با دیدی همهجانبه و تفکری سازنده به سوی تحقق چشماندازهایی روشن و قابل دسترسی هدایت کند!»
براساس این تعریف، میتوان به این نتیجه رسید که استراتژیست شدن کار دشواری است و نیاز به قدرت رهبری و مدیریت بالایی دارد. در ادامه به بررسی ویژگیهای یک استراتژیست خواهیم پرداخت تا به معنی عمیقتری برای پاسخ به استراتژیست کیست برسیم و ببینم برای تبدیل شدن به چنین شخصی، به چه مهارتهایی نیاز داریم.
افراد استراتژیست چگونه عمل میکنند؟
برای پی بردن به اینکه استراتژیست کیست، باید عملکرد آنها را نیز مورد بررسی قرار دهیم. البته مطمئناً عملکرد استراتژیستها، متفاوت از عملکرد افراد عادی است. استراتژیست بودن یک ماهیت سطح بالا دارد که تقریباً همه افراد میخواهند به آن سطح دست پیدا کنند. اما لازمه آن این است که افراد بتوانند از تفکر و فعالیتهای روتین دست بردارند و به شیوهای تازه فکر و عمل کنند.
برخی از افراد به صورت ذاتی از تصمیمات، پیشنهادات و عملکردهای تازه استقبال میکنند؛ اما برخی دیگر از افراد هستند که در برابر هر چیز تازه و هر تغییر کوچکی، از خود مقاومت نشان میدهند. یکی از اصلیترین ویژگیهای تفکر استراتژیک که با ماهیت آن گره خورده است، متفاوت بودن از نظر اندیشه، تصمیمگیری، عملکرد و هدایت است. پس نمیتوان گفت همه استراتژیستها دقیقاً چگونه عمل میکنند (چون هرکدام از آنها برنامه منحصر به فردی برای خود دارند!)
۷ ویژگی افراد استراتژیست
تا به اینجای مطلب به صورت تقریبی میدانیم که استراتژیست کیست، اما برای اینکه به تعریف کلیتر و قابل فهمتری از این واژه برسیم، میتوانیم ویژگیهای مشترک استراتژيستها را بررسی کنیم که این ویژگیها به قرار زیر هستند:
-
آیندهنگر
آیندهنگر بودن و داشتن دید بلندمدت، اولین ویژگی افراد استراتژیست است. اگر قرار باشد یک مدیر تنها منابع محدود، شرایط نابسامان و کارکنان بیانگیزه فعلی را ببیند، هرگز نمیتواند برای کسب موفقیتهای آتی برنامهریزی کند. پس واجب است شخصی که خود را استراتژيست معرفی میکند، با داشتن یک دید بلندمدت، اوضاع را مرتب کرده و تمام منابع انسانی و غیرانسانی را در جهت رسیدن به یک هدف مشترک (موفقیت سازمان) هدایت کند.
-
سادهاندیش
به قول لئوناردو داوینچی: «سادگی خود بالاترین پیچیدگیها است!» پس یک فرد استراتژیست برای رسیدن به اهداف خود از راهحلهای عجیب، گُنگ یا پیچیده استفاده نمیکند، بلکه سادهترین راهکارها را با استفاده از در دسترسترین منابع به کار میگیرد. چنین فردی باید بتواند در حل هر مشکلی که پیش میآید، سادهترین راه حلها را پیدا کند. اگر خود نتوانست چنین راهحلی را بیابد، میتواند در بین پیشنهادات موجود، سادهترین و کارآمدترین آنها را انتخاب کند.
-
کنجکاو
استراتژیستها بسیار کنجکاو هستند و میتوان گفت همیشه دنبال راهی هستند تا برای رقیبان خود دردسر درست کنند. آنها هرگز یک مسیر خاص را برای مدت طولانی طی نمیکنند، بلکه در کنجکاویهای پی در پی خود، هربار به شیوه تازهای برمیخورند و آن را در فعالیتهای خود مورد آزمایش قرار میدهند. همین کنجکاوی است که باعث میشود یک استراتژیست بتواند هربار شگرد تازهای را کشف کرده و به کمک آن امتیاز یا ارزش بیشتری برای سازمان خود ایجاد کند.
-
انعطافپذیر
کسی که مرتب روشهای تازهای را امتحان میکند، ممکن است بارها به بنبست برسد یا با شکستهای بزرگی روبهرو شود؛ در چینن شرایطی تنها خاصیت انعطافپذیری استرتژیستها است که میتواند آنها را از منجلاب مشکلات خارج کرده و به امتحان کردن یک روش دیگر تشویق کند. اگر کسی نتواند خود را با شرایط مختلف سازگاری دهد، نمیتواند یک استراتژیست موفق باشد.
-
خلاق
خلاقیت هم دیگر ویژگی بارزی است که میتوان آن را به تمام استراتژیستها نسبت داد. خلاقیت در کنار کنجاوی است که میتواند باعث ظهور ایدههای تازه در ذهن استراتژیستها شود. چنین اشخاصی بهجای فرار از مشکلات، خود به دنبال چالشها میروند و از امتحان کردن هیچ ابزار یا روش تازهای بیم ندارند.
اگر لازم باشد کل پلتفرم مدیریتی خود را برای موفقیت در یک پروژه تغییر دهند، بلافاصله این کار را میکنند. اما اشتباه نکنید! این به معنی بی گدار به آب زدن استراتژیستها نیست، آنها پس از بررسی دقیق تمام منابع و شرایط موجود است که در نهایت دست به اجرای ایدههای تازه میزنند.
-
آپدیت
یک استراتژیست باید همیشه آپدیت و بهروز باشد تا بتواند از جدیدترین متدها برای رونق فعالیتهای سازمان خود استفاده کند. آگاهی از آخرین دستاورهای علمی و تکنولوژيهای تازه به استراتژیستها کمک میکند تا همواره از روشهای قدیمی و غیرکارآمد رقیبان خود پیشی بگیرند و جام موفقیت را در دستان سازمان خود قرار دهند.
-
منظبط
داشتن نظم یکی از ضروریات استراتژیست بودن است. بدون داشتن نظم، نه تنها استراتژیستها، بلکه حتی یک مدیر عادی هم نمیتواند برای یک ماه سازمانی را سرپا نگهدارد. اگرچه داشتن نظم در هر کاری لازم است، اما استراتژیستها به نسبت سایر افراد، نظم بیشتری دارند. این نظم نه تنها در کار، بلکه در تمام جنبههای شخصیتی آنها پدیدار است، چراکه وقتی از نظر ذهنی منظم نباشیم، نمیتوانیم به سرعت و دقت تصمیمگیری کنیم. این در حالی است که استراتژیستها بهشیوهای بسیار دقیق و سریع به تصمیمگیری میپردازند.
آیا همه افراد میتوانند استراتژیست باشند؟
مطمئنم شما هم به این جمله معتقد هستید که: «هیچ غیرممکنی در این عالم وجود ندارد!» حداقل در عصر باشکوهی که ما زندگی میکنیم، غیرممکن وجود ندارد. شاید در گذشته افراد زیادی از منابع آموزشی و امکانات لازم برای موفق شدن بیبهره بودند و نمیتوانستند به سطوح بالای شخصیتی یا شغلی فکر کنند.
اما با پیشرفتهای روزافزون تکنولوژی و گسترش منابع عظیم اطلاعاتی و آموزشی، رسیدن به هر سطحی از نظر شخصیتی، شغلی، مالی و ….. امری ممکن و کاملاً قابل دسترسی است.
پس حتی کسی که به صورت اتفاقی با پرسش «استراتژیست کیست؟» برخورد کرده باشد، میتواند حقیقتاً به استراتژیست شدن فکر کند! مگر غیر از این است که تمام ویژگیهای استراتژیستی که در اینجا عنوان کردیم، قابل فراگیری و آموختن هستند؟!
شما هم میتوانید؛ شاید روزی برسد که کسی با پرسیدن سوال استراتژیست کیست، به خود شما به عنوان استراتژیست برخورد کند و جواب این سوال را از تجربیات شما بخواهد!
انواع نقشهای استراتژیستی کدامند؟
همانطور که قبلاً هم اشاره کردیم، استراتژیست شدن کار دشواری است و به توانمندی بالایی نیاز دارد. اما هیچکس نمیتواند در تمام موضوعات به شیوه استراتژیستی عمل کند. در واقع هرکس میتواند در رشته یا زمینه موردعلاقه خود به یک فرد کاملاً حرفهای تبدیل شود و در نهایت به عنوان یک شخصیت استراتژیست در آن حرفه به فعالیت بپردازد. در حال حاضر استراتژیست بودن به شیوههای زیر ممکن است:
-
استراتژیست دیجیتال
یک استراتژیست دیجیتال کسی است که در زمینههای توسعه دیجیتالی، طراحی رابطهای کاربری (UX) و طراحی انواع محتواهای دیجیتالی تبحر داشته و میتواند برای ارائه بهترین راهکار در این زمینهها صاحب نظر باشد. چنین افرادی میتوانند در سازمانهای بزرگ تولید محصولات دیجیتالی مشغول به کار شوند یا خود کسبوکار مستقلی را برپایه دیجیتال مارکتینگ ایجاد کنند و آن را گسترش دهند. (وقتی متخصصین دیجیتال مارکتینگ، برنامهنویسان یا توسعه دهندگان وب، ضمن داشتن مهارت کافی در زمینه تخصصی خود، به ویژگیهای عمومی استراتژیستها نیز مجهز باشند، میتوانند خود را به عنوان استراتژیست دیجیتال معرفی کنند!)
-
استراتژیست اجتماعی
استراتژيستهای اجتماعی با بررسی ابزارها و تکنیکهای رسانهای، نگرشهای یکپارچهای را بهصورت اجتماعی ایجاد میکنند و آن را گسترش میدهند. این افراد در فرهنگسازیهای جامعه مدرن، مخابره اطلاعات جمعی و استفاده عمومی درست از منابع جدید، نقش بسزایی دارند. چنین افرادی میتوانند تحصیلات آکادمیک در زمنیههای مدیریتی داشته باشند و با توصل به ویژگیهای استراتژیستی، به عنوان یک استراتژیست اجتماعی فعالیت کنند.
-
استراتژیست طراحی
طراحی میتواند شاخه بزرگی از فعالیتها را در بر بگیرد. بنابراین یک طراح استراتژیست، باید با توجه به زمینه کاری خود (طراحی ساختمان، دکوراسیون داخلی، قطعات صنعتی و ….) بتواند طراحهای خود را با نیازهای مشتری و اهداف تجاری تولیدکنندگان هماهنگ کند و طرحهای جذاب و ارزشمندی را ارائه کند. در عصر حاضر، استراتژیستهای طراحی بسیار قدرتمندی در سطح جهان مشغول به فعالیت هستند که در نتیجهی ایدهپردازیهای آنان طرحهای بیشماری در هر زمینه کاری وجود دارد. این در حالی است که در چند سال گذشته، تنها برندهای مطرح قادر به کار بودند.
-
استراتژیست ارتباطی
استراتژیستهای ارتباطی در پی ایجاد راههای تازه برای ایجاد ارتباطات دیجیتال و توسعه ابزارهای ارتباطی در سطح گسترده فعالیت دارند. در نتیجهی همین فعالیتها هم پیشرفتهای چشمگیری را در زمینه ارتباطات شاهد بودهایم. با ظهور هر استراتژیست ارتباطی، امکانات بیشتری در زمینههای برقراری ارتباط از راه دور مانند ارتباطات اینترنتی و ماهوارهای در دسترس انسانها قرار میگیرد.
-
استراتژیست ادغام و تملک
استراتژیستهای ادغام و تملک در قالب شرکتهای خدماتی و مستقلی فعالیت میکنند که با بررسی تمام جنبههای مربوط به کسب و کارهای دیگر، برای ادغام بخشهایی از آن یا خرید و تملک بر بخشی از آنها اظهار نظر میکنند. ممکن است این شیوه کاری در کشور ما زیاد برای مردم شناخته شده نباشد.
اما این شرکتها هم خود استارت آپهای گستردهای را مدیریت میکنند و هم به سایر صاحبان مشاغل کمک میکنند تا کسبوکار خود را به شیوهای کارآمد تقسیمبندی و مدیریت کنند. آنها همچنین بخشهای مختلف صنعت را با هم ادغام میکنند تا شرایط کاری تازهای ایجاد کنند.
-
استراتژیست شرکتی
استراتژیستهای شرکتی به افراد و سازمانها کمک میکنند تا برندهای خود را از راههای سادهتری ثبت و مدیریت کنند. اطلاعات ثبت، مدیریت، استهلاک یا واگذاری کسبوکارهای مبتنی بر شرکتهای تولیدی یا خدماتی، به کمک این استراتژیستها در مسیر صحیح هدایت میشوند.
-
استراتژیست اقتصادی
اقتصاد دانان و افرادی که در حیطههای تجاری، بازرگانی و معاملاتی فعالیت میکنند، بهترین افرادی هستند که میتوانند پس از کسب تجربههای لازم، به عنوان استراتژیست اقتصادی مشغول به کار شوند. این افراد با بررسی شرایط اقتصادی ملی یا بینالمللی، تصمیمات و راهحلهای بنیادینی را به سازمان مستقل خود یا دیگر سازمانهای دولتی یا خصوصی پیشنهاد میدهند.
-
استراتژیست ورزشی
افرادی که در مورد بکارگیری بازیکنان در مسابقات ورزشی و تورنومنتها تصمیم میگیرند یا برای اجرای تاکتیکهای بازی در برابر رقیبان پیشنهادات عملی ارائه میدهند، همان استراتژيستهای ورزشی هستند.
حضور این افراد میتواند در ورزشهای جهانی و المپیک برای مدالآوری یک کشور ضروری باشد. معمولاً استراتژیستهای ورزشی با دیدن فیلم مسابقات، بررسی سابقه بازیکنان و مربیان، شیوه بازی ورزشکاران و ارائه استراتژیهای تهاجمی یا تدافعی در برابر رقیبان به فعالیت میپردازند.
-
استراتژیست سرمایهگذاری
کسی که میتواند تمام فرصتهای سرمایهگذاری در یک منطقه، کشور یا موقعیتهای مختلف جهانی را شناسایی کند و به افراد سرمایهگذار معرفی کند، یک استراتژیست سرمایهگذاری خواهد بود. چنین شخصی با داشتن اطلاعات گسترده در زمینههای سرمایهگذاری میتواند به صورت استراتژیک و کاملاً حرفهای به سرمایهگذاران مشاوره بدهد.
-
استراتژیست فروش
در حال حاضر وبسایتهای بزرگ فروشگاهی و شبکههای اجتماعی، بهترین ابزارهای موجود برای خرید و فروش انواع کالاهای فیزیکی و غیرفیزیکی در سطح جهان هستند. بررسی شیوههای کارآمد و جدید برای فروش و بازاریابی در پلتفرمهای مختلف برعهدهی استراتژیستهای فروش است. این افراد با آگاهی از آخرین متدهای بازایابی میتوانند برای مدیریت برندینگ ، تولید در راستای نیاز مشتریان و ارائه به بازارهای هدف، به کسبوکارهای مختلف کمک کنند.
-
استراتژیست فنی
تخصص فنی نیز مانند طراحی، میتواند در شاخههای مختلفی به کار گرفته شود. حتی ممکن است هر سازمان تولیدی یا خدماتی برای بررسیهای فنی خود از یک استراتژیست فنی استفاده کند. در واقع این افراد کسانی هستند که بیشترین مهارت را در مورد اجرای فنی پروژهها دارند. ممکن است فردی از نظر نظارتی در سطح بالایی قرار داشته باشد اما از نظر فنی ضعیف باشند.
استراتژیستهای فنی میتوانند تمام فعالیتهای فنی کار را متقبل شوند. شاید برخی از افراد در جواب استراتژیست کیست، تنها در مورد استراتژیستهای فنی اطلاعات دریافت کنند، چراکه نمونه این افراد در جامعه بسیار زیاد است.
-
استراتژیست نظامی
استراتژیست نظامی به بررسی شگردهای تهاجمی یا دفاعی در زمینه مقابله جنگی میپردازد. این افراد از نظر جنگاوری و تجربیات نظامی در سطح بالایی قرار دارند و میتوانند به حکومتها در زمینه چگونگی تجهیز نظامی، تربیت نیرو، بکارگیری ابزارهای تازه و دیگر مسائل نظامی کمک کنند. (جالب است بدانید که اولین استراتژیهای اجرا شده در جهان در زمینه نظامی بودهاند و حتی واژه استراتژی نیز از اصطلاحات جنگی قدرتهای نظامی گذشته مشتق شده است!)
-
استراتژیست سیاسی
یک استراتژیست سیاسی کسی است که در زمینههای سیاسی اطلاعات و تجربیات گستردهای داشته باشد. این افراد معمولاً به نامزدهای انتخاباتی کمک میکنند تا در انتخابات برنده شوند یا اگر برنده هم نشدند، در نزد مردم محبوب بمانند. جالب است بدانید که معروف ترین استراتژیست ها در سطح جهان نیز افرادی سیاسی هستند که به عنوان نمادهای استراتژیست در سطح جهان معرفی شدهاند. از جمله این افراد میتوان سیاستمدارانی چون «آیزایا برلین»، «جورج سوروس»، «ویلی برانت»، «آلوین تافلر» و ….. را نام برد.
میبینید که هرکس بسته به زمینه فعالیت خود میتواند یک استراتژیست باشد. البته اگر شما بخواهید در هر رشتهای به چینن درجهای نائل شوید، باید ویژگیهای مشترک بین استراتژیستها را در خود تقویت کنید (ویژگیهایی که در همین مطلب عنوان کردیم).
آیا استراتژیست شدن به تحصیلات آکادمیک نیاز دارد؟
معمولاً افرادی که به عنوان استراتژیست در یک رشته فعالیت میکنند، دارای تحصیلات عالیه نیز هستند. اما این مورد نمیتواند از استراتژیست شدن جلوگیری کند. چراکه برخی از افراد حتی بدون تحصیلات آکادمیک هم میتوانند به سطوح بالایی در رشته خود برسند.
لازم به ذکر است که این مورد با زمینه کاری افراد نیز ارتباط مستقیمی دارد. در واقع یک استراتژیست اقتصادی، سیاسی یا ورزشی باید حتماً در شاخه کاری خود تحصیلات بالایی داشته باشد. اما یک استراتژیست طراحی، دیجیتال یا فنی بدون این گزینه و تنها با آموزش آزاد هم میتواند به سطح استراتژیست برسد.
برای استراتژیست شدن باید از کجا شروع کنیم؟
اگر شما صاحب یک کسب و کار هستید و میخواهید آن را با موفقیت ارتقا دهید، میتوانید به استراتژیست شدن فکر کنید. در غیر اینصورت رسیدن به این درجه برای همه افراد لازم نیست. اما اگر شما تصمیم خود را گرفتهاید تا به این سطح از دانش و مهارت دست پیدا کنید، میتوانید از رشد شخصی خود آغاز کنید.
همانطور که در قسمت ویژگیها اشاره کردیم، نظم یک استراتژیست در تمام جنبههای زندگی وی نمود دارد. پس با کسب مهارتهای شخصی و حرفهای در زمینه کاری خود و همچین با کسب تجربه میتوانید در مسیر استراتژیست شدن قدم بردارید. در حال حاضر نیز دورههایی تحت عنوان «چگونه استراتژیست شویم؟» در سطح کشور برگزار میشود که میتوانید در این دورهها شرکت کنید.
سخن پایانی
فکر میکنم تا به اینجا توانستهایم به صورت دقیق بفهمیم که یک استراتژیست کیست و چه وظایف مهم آنها چیست. همچنین با رسیدن به این درک میتوانیم بفهمیم که آیا ما هم برای طی کردن این مسیر آماده هستیم یا خیر! البته لازم است بدانید که اگر خود نیز یک فرد استراتژیست نشوید، برای پیشبرد فعالیتهای خود میتوانید از چنین افرادی مشاوره بگیرید.
اگر صاحب یک کسب و کار هستید، میتوانید بسته به شرایط کاری خود، یک استراتژیست فنی، دیجیتال یا …. استخدام کنید. همینکه حالا میدانید استراتژیست کیست، میتوانید افراد استراتژیست حقیقی را پیدا کنید و از آنها کمک بگیرید.
شناخت مهارت های افراد استراتژیست به ما کمک میکند تا بیشتر به ماهیت این مفهوم پی ببریم و بدانیم استراتژیت کیست و چگونه عمل میکند. این مهارتها کاملاً اکتسابی هستند و هرکس که بخواهد میتواند استراتژیست شود. با تمام این تعاریف، فکر میکنم حالا دیگر واقعاً میدانید استراتژیست کیست؟!
برخی از سوالات رایج
۱.استراتژیست کیست ؟
استراتژیست یا «Strategist» به فردی گفته میشود که تصمیمات و فعالیتهای خود را برپایه نظم و خلاقیت خاصی انجام میدهد
۲. ۷ ویژگی شخصی استراتژیست چیست؟
- آیندهنگر
- سادهاندیش
- کنجکاو
- انعطافپذیر
- خلاق
- آپدیت
- منظبط
۳. آیا همه افراد میتوانند استراتژیست باشند؟
امروزه دیگر هیچ غیرممکنی در این عالم وجود ندارد و با پیشرفتهای روز افزون تکنولوژی و گسترش منابع عظیم اطلاعاتی و آموزشی دیگر رسیدن به هر سطحی از نظر شخصیتی، شغلی، مالی و … امری ممکن و کاملاً قابل دسترس است.
تعریف هوش کلامی ، بهترین روش ها برای تقویت هوش کلامی
هوش کلامی یکی از انواع چندگانه هوش است که انسانها با برخورداری از آن میتوانند مهارتهای سخنوری خود را افزایش دهند. تقویت این هوش میتواند سطح بالاتری از روابط صحیح را برای ما رقم بزند. مگر غیر از این است که نهایت سعادت در روابط باکیفیت معنا پیدا میکند و برقراری بهترین روابط با نفوذ کلام ایجاد میشود؟!
البته لازم به ذکر است که هوش کلامی با مفهوم سخنرانی یا بداهه گویی حرفه ای تفاوتهای عمدهای دارد، اما میتواند مکمل آنها هم باشد. اگر شما نیز به هر دلیلی میخواهید هوش کلامی خود را تقویت کنید یا از ماهیت اصلی این نوع از هوش آگاه شوید، تا انتهای این متن با ما همراه باشید.
هوش کلامی چیست؟
هوش کلامی یا «Linguistic Intelligence» یک نوع هوش است که صرفاً روی تقویت مهارتهای کلامی یک فرد تاکید دارد. این نوع از هوش تا قرن اخیر ناشناخته باقی مانده بود، تا اینکه در سال 1983 شخصی به نام هوارد گاردنر « Howard Earl Gardner» در کتابی تحت عنوان «قابهای ذهنی: نظریه هوشهای چندگانه» هوش انسان را به انواع مختلفی دستهبندی کرد. براساس نظریه گاردنر، انسان دارای هشت نوع هوش به قرار زیر است:
- هوش منطقی و ریاضی
- هوش تصویری و فضایی
- هوش کلامی و زبانی
- هوش جسمی و حرکتی
- هوش درونفردی
- هوش برونفردی
- هوش طبیعتگرا
- هوش موسیقیایی
البته گاردنر این امکان را میداد که علاوه بر گزینههای فوق، نوعی نهمی از هوش نیز تحت عنوان «هوش هستیگرا» وجود داشته باشد. وی بر این باور بود که تعریف انسان از هوش، تعریف بسیار محدود و ضعیفی است.
در واقع گاردنر معتقد بود که قضاوت کردن در مورد هوش انسانها، صرفاً بخاطر درک منطقی یا ریاضی آنها، کاملاً ناعادلانه است. این نظریه به مردم جهان کمک کرد تا دست از اندازهگیری هوش منطقی فرزندان خود بردارند و دیگر انواع هوش را نیز در آنها مشاهده کنند. در بین هشت هوشی که گاردنر ارائه داد، هوش کلامی و زبانی جایگاه ويژهای در جذابیت بخشیدن به شخصیت افراد دارد که در ادامه به جنبههای مهم آن خواهیم پرداخت.
آقای گاردنر پس از ارائه نظریههای مربوط به انواع هوش و همچنین ارائه مؤلفههایی برای هوش زبانی و کلامی، شهرت زیادی کسب کرد و پس از آن نیز وارد پروژههای روانشناختی بزرگی شد.
چه افرادی دارای هوش کلامی بالا هستند؟
افرادی که هوش کلامی بالایی دارند، ممکن است در دیگر انواع هوش ضعیف یا متوسط باشند، اما با دارا بودن مهارت زبانی بالا، میتوانند کلمات و جملات را به شیوهای صحیح به کار بگیرند، به طوری که اگر کسی به سخنان آنها گوش کند، از نحوه جملهبندی و ارائه واژگان آنها لذت خواهد برد.
البته ممکن است کسی هرگز در جمع صحبت نکند، اما به کمک هوش زبانی بالایی که دارد، متون فوقالعادهای بنویسد. بنابراین افرادی که از هوش زبانی بالایی برخوردار هستند، در پی استفاده صحیح و خلاقانه از واژگان و افعال، بهصورت گفتاری یا نوشتاری آن را عرضه میکنند.
برای مثال میتوان به شاعران و نویسندگان بزرگی در طول تاریخ اشاره کرد که ما هرگز صدای آنها را حتی در فیلمهای باقی مانده از آنها نیز نشنیدهایم، اما میتوانیم از روی نوشتههای آنان به هوش کلامی برترشان پی میبریم!
البته این هوش خارقالعاده فقط مختص بزرگان ادبی نیست و میتواند در بین اطرافیان ما نیز در حد اعلایی وجود داشته باشد. اگر شما نیز دقت کنید، میتوانید افرادی را پیدا کنید که به شیوهای کارآمد و خلاقانه از کلمات بهره میگیرند و همه از هم نشینی با آنها لذت ميبرند. شاید خود ما نیز هوش کلامی بالایی داشته باشیم و بخواهیم آن را بیشتر از پیش ارتقا دهیم!
هوش کلامی چه ویژگیهایی دارد؟
لازمه داشتن هوش زبانی یا کلامی، داشتن چهار مؤلفه است که این مؤلفهها بهصورتی گسترده میتوانند شامل ویژگیهایی به قرار زیر باشند:
-
معناشناسی
شناخت معنای صحیح هر کلمه و استفاده از آن در جای مناسب، جزو اولین ویژگی است که یک فرد دارای هوش کلامی باید از آن برخوردار باشد. برخی از کلمات در هر زبانی وجود دارند که چند معنی متفاوت دارند. هوش زبانی باید تشخیص معانی متفاوت واژگان را برای ما آسان کند.
-
آواشناسی
شناخت فراز و فرودها و شیوه ادا کردن جملات نیز اهمیت فراوانی در هوش زبانی دارد. در واقع در این نوع هوش باید فرد بتواند جملات خبری را به شیوه خبری، جملات سؤالی را به شیوه سؤالی و هر جمله را با آوای متناسب با مضمون آن به کار ببرد. در غیر اینصورت اگر آواها به شیوهای نادرست ادا شوند، ممکن است فردی سؤال خود را به شیوهای خبری یا آمرانه بیان کند و مخاطب خود را گیج کند.
-
جملهسازی
توانایی چینش صحیح کلمات در کنار هم، بهطوری که برای مخاطب کاملاً قابل فهم باشد، دیگر ویژگی برتر هوش کلامی است. افرادی که در بیان هر موضوعی میتوانند به شیوهای کارآمد و کاملاً قابل فهم کلمات مختلف را کنار هم قرار دهند و جملات خوبی خلق کنند، از هوش کلامی بالایی برخوردارند.
-
کاربرد واژگان
معمولاً برای بیان یک جمله میتوان از کلمات زیادی از فرهنگ لغت استفاده کرد، اما این استفاده از مناسبترین کلمه است که میتواند هوش کلامی بالای یک فرد را ثابت کند. بنابراین استفاده درست از کلمات و داشتن یک دایره وسیع از واژگان نیز دیگر ویژگی هوش زبانی است که جزء ضروریات برخورداری از این هوش است.
افرادی که هوش کلامی بالا دارند، چه شغلهایی را انتخاب میکنند؟
تمام افرادی که هوش زبانی خوبی دارند، در حرفههایی فعالیت نمیکنند که مختص این ویژگی آنها باشد. افراد گاهی در جایگاههای نامناسبی فعالیت میکنند که فرصت بروز خلاقیتها هرگز به آنها داده نمیشود. اما اگر ما بخواهیم به شیوهای ایدهآل شغلهایی مناسب برای افراد دارای سطح هوش زبانی بالا را انتخاب کنیم، شغلهای زیر میتوانند موفقیتهای چشمگیری را نصیب آنان کنند:
- سخنران (بهخصوص سخنرانان انگیزیشی و رشد شخصی)
- نویسنده
- شاعر
- خبرنگار
- وکیل
- مدرس
- فعال اجتماعی
- و ….
ممکن است افراد داری هوش زبانی بالا، به هیچکدام از این گزینهها علاقهای نداشته باشند، اما اگر فردی بدون داشتن این هوش، بخواهد در مشاغل عنوان شده مشغول به کار شود و در آن موفقیت کسب کند، باید هوش کلامی خود را تقویت کند!
آیا میتوانیم هوش کلامی خود را تقویت کنیم؟
حتماً تا به اینجا متوجه شدهاید که تمام عوامل دخیل در قدرت کلام بالای یک شخص، به هوش زبانی بالای وی مربوط میشود. اما آیا شخصی که چنین هوشی دارد، آن را بهصورت ذاتی و فطری در وجود خود دارد یا آن را به صورت اکتسابی کسب کرده است؟! پاسخ به این سؤال عمده نیز توسط خود آقای گاردنر پاسخ داده شده است.
ایشان در پی ارائه نظریات هوش خود به این موضوع نیز اشاره داشتهاند که انواع هوش اگرچه میتوانند ذاتی باشند، اما قابل یادگیری و ارتقا نیز هستند. در مورد ارتقای هوش کلامی نیز، افراد میتوانند با آموزش و تکرار برای فراگیری مؤلفههای چهارگانه کلامی، این هوش را در خود تقویت کنند.
حتماً شما نیز کسانی را دیدهاید که توانایی صحبت کردن خوبی نداشتند اما پس از مدتی به شیوهای اعجابآور میتوانستند در جمعها صحبت کنند و بر دیگران تاثیر بگذارند. مطمئناً چنین افرادی با کسب مهارتهای لازم و توسعه فردی ، هوش زبانی را در خود پرورش دادهاند. در بین بزرگان تاریخ نیز افرادی زیادی هستند که در ابتدا هوش زبانی پایینی داشتند اما در جریان زندگی پر فراز و نشیب خود به سطح بالایی از این هوش دست پیدا کردهاند.
از جمله این افراد میتوان «مهاتما گاندی» رهبر فقید هند را نام برد که در ابتدا یک وکیل دونپایه بود و نمیتوانست به شیوهای صحیح از موکلان خود دفاع کند. اما همین شخص پس از اینکه توانست سخنرانیهای خیرهکنندهای ارائه دهد، به یک سمبل نفوذ کلام تبدیل شد!
چرا تقویت هوش کلامی مهم است؟
سالهاست که محققین رده بالای جهانی در مورد دلیل اصلی سعادت و خوشبختی انسان تحقیق میکنند. در آخرین یافتههای این محققین، دلیل اصلی شادی و سعادت بشر، در روابط باکیفیت آنها نهفته است.
خودتان قضاوت کنید: به نظر شما اگر ما نتوانیم به شیوهای صحیح صحبت کنیم، آیا میتوانیم ارتباطات درست و باکیفیتی را نیز با اطرافیان خود ایجاد کنیم؟! اگر نتوانیم در مواقع لزوم، با گفتن جملاتی درخور شرایط موجود، دل دیگران را با خود همراه کنیم، پس چگونه روابط عالی رقم میخورند؟!
اگرچه نمیتوان منکر سایر خصوصیات و ویژگیهای انسانی در برقراری ارتباط شد، اما در بین تمام گزینههای موجود برای برقراری یک ارتباط، مانند صداقت، نگاه نافذ، زبان بدن و …..، این شیوه سخن گفتن و هوش کلامی ماست که میتواند باعث ایجاد روابط باکیفیت در زندگی ما شود. بنابراین اگر ما هرگز سخنران یا نویسنده نشویم، باز هم برای تجربه سعادت و شادی در زندگیمان، به درصدی از هوش کلامی نیاز خواهیم داشت.
هوش کلامی در کودکان چگونه ایجاد میشود؟
کودکان حدوداً از سن یک و نیم سالگی شروع به صحبت کردن میکنند. آنها ابتدا آسانترین کلمات را ادا میکنند و سپس با تمرینهای پی در پی والدین، کلمات بیشتری را یاد میگیرند. در همان سنین ابتدایی، شیوه آموزش و سخن گفتن با کودکان در شکلگیری هوش کلامی آنها تاثیر بسزایی دارد.
اگر والدین بهصورت مکرر با فرزند خود صحبت کنند و با او تعاملی دو طرفه داشته باشند، کودک یاد میگیرد از کلمات بیشتری در بین حرفهای خود استفاده کند. با این وجود، ممکن است برخی از والدین بر روی تقویت هوش زبانی فرزند خود تاکید زیادی داشته باشند. بر همین اساس برای ایجاد هوش زبانی بالا در کودکان، روشهای کاربردی زیر پیشنهاد میشود:
- داستانسرایی کردن برای کودکان
- آموزش زبان انگلیسی یا سایر زبانها
- خواندن کتابچههای متناسب با سن کودکان برای آنها
- گوش دادن به حرفهای بچهها و جواب دادن صحیح به ایشان
- تشویق کردن فرزندانی که به مدرسه میروند، برای یادداشت کردن وقایع روزانهشان
هوش کلامی کودکان بهوسیله مطالعه و تعامل با بزرگترها و دیگر بچههای هم سنوسال خودشان در آنها ایجاد میشود. بنابراین وقتی پدر و مادر از هوش کلامی بالا برخوردار باشند، کودک نیز از شیوه کلام آنها الگوبرداری خواهد کرد.
بهترین روشها برای افزایش هوش کلامی
اگر شما هم جزو افرادی هستید که میخواهید هوش کلامی خود را ارتقا دهید، باید بدانید که روشهای بسیار زیادی برای این مهم وجود دارد؛ اما در این مطلب به پنج مورد از بهترین راهکارهای تقویت هوش کلامی میپردازیم که به قرار زیر هستند:
-
مطالعه کنید
مطالعه اولین و بهترین راه کاری است که به کمک آن میتوان به صورتی آهسته و پیوسته هوش زبانی خود را تقویت کرد. نیازی نیست برای مطالعه کردن به خودتان فشار بیاورید، حتی اگر روزانه یک صفحه از یک کتاب را هم مطالعه کنید، این کار در درازمدت نتایج بزرگی برای شما در پی خواهد داشت که اولین نتیجه آن، بالا رفتن هوش زبانی شما خواهد بود.
لازم به ذکر است که مطالعات بدون برنامه تاثیری در کلام ما ندارند، به همین خاطر اگر از این روش برای ارتقای نفوذ کلام خود استفاده میکنید، یک برنامه منظم روزانه برای مطالعه خود داشته باشید.
-
متون کوتاه روزانه بنویسید
نوشتن یکی از بهترین راههای تقویت هوش زبانی به حساب میآید، چراکه وقتی مینویسیم، باید کلمات و افعال را به شیوهای مورد پسند بچینیم. وقتی به صورت مکرر و روزانه متون کوتاهی بنویسیم، در کوتاهمدت شاهد نتایج شکفتانگیزی در نحوه بیان خود خواهیم بود.
میتوانید یک دفترچه یادداشت روزانه تهیه کنید و یک زمان مقرر برای نوشتن در آن در نظر بگیرید (مثلاً صبحها بعد از بیدار شدن یا شبها قبل از خوابیدن بین ۱۰۰ تا ۲۰۰ کلمه در آن بنویسید)، موضوعاتی که برای نوشتن انتخاب میکنید را آزاد بگذارید تا این کار برای شما راحتتر انجام شود.
میتوانید از اتفاقات روزمره، خاطرات یا علایق خود بنویسید. البته اگر بخواهید، میتوانید به عنوان یک تولید کننده محتوا، برای وبسایتها، وبلاگها، مجلات یا صفحات مجازی بنویسید و اینگونه به نوشتههای خود جهت بدهید.
اگر خودتان نیز یک وبلاگ یا صفحه مجازی دارید، میتوانید نوشتههای خود را در آن منتشر کنید. قطعاً این کار انگیزهی بیشتری برای نوشتن به شما میدهد.
-
کلمات جدید یاد بگیرید
استفاده از کلمات تازه در مکالمات عادی و روزمره، یک راه آسان و البته خلاقانه دیگر برای تقویت هوش زبانی ما است. بسیاری از انسانها هرگز دایره لغات خود را افزایش نمیدهند و تمام مکالمات خود را با یک سری واژگان ساده و غیرجذاب به اتمام میرسانند.
این در حالی است که وارد کردن هر کلمه تازه به جملهبندیها، میتواند تاثیرگذری کلام ما را افزایش دهد. اگر همت کنید و هر روز یک واژه جدید را وارد دایره واژگان خود کنید و سپس از آن در جمله بندیهای روزانه خود استفاده کنید، هوش زبانیتان به صورت شگفتانگیزی رشد خواهد کرد.
-
شرکت کردن در گفتگوها
شرکت نکردن در بحثها و فقط نظارهگر بودن، هوش کلامی ما را در سطح پایینی نگهمیدارد. به همین خاطر بهتر است وقتی در یک جمع حضور پیدا کردید، هرچند کوتاه در بحثهای آن جمع شرکت کرده و نظرات خود را با دیگران به اشتراک بگذارید.
ممکن است این کار ابتدا برایتان دشوار باشد، اما با تقویت اعتماد به نفس و جرئت ورزی میتوانید در نهایت به یکی از افراد تاثیرگذار در گفتگوهای جمعی تبدیل شوید. یادتان باشد برای خوب حرف زدن، باید ابتدا بد حرف بزنید. پس از اینکه حرف هایتان برای جمع جالب نباشد نترسید و در هر صورت نظر خود را بیان کنید. این کار پس از مدتی از شما یک فرد با کلام نافذ میسازد.
-
ضبط صدا
احتمالاً شما هم این تجربه را داشتهاید که وقتی صدای ضبط شده خود را میشنوید، همش به این فکر میکنید که کاش فلان کلمه یا فلان جمله را طور دیگری ادا کرده بودم. حالا خودتان صدایتان را روزانه ضبط کنید و بارها به آن گوش کنید.
متن خاصی را بنویسید و سپس آن را ضبط کنید و بعد تجزیه و تحلیلش کنید. وقتی اصلاحات لازم را انجام دادید، متن ویرایش شده خود را دوباره ضبط کنید و پیشرفت خود را ارزیابی کنید. این گزینه نیز یکی از راههای خلاقانه برای افزایش قدرت کلام است.
اگر در گروههای شبکههای مجازی عضو هستید، نظرات خود را به صورت فایل صوتی «Voice» در آن گروهها قرار دهید و هربار سعی کنید بهتر از قبل صحبت کنید.
ممکن است تا به امروز بارها صدای خود را برای دوستانتان در شبکهها و گروههای اجتماعی ارسال کرده باشید، اما هرگز به شیوه سخن گفتن خود توجه نکرده باشید؛ اینبار حین تعامل با دوستان مجازی خود، شیوه سخن گفتن خود را نیز آنالیز کنید تا مرحله به مرحله بهتر شوید. حتی در چتها و گفتگوهای مجازی نیز میتوانید شیوه نوشتن، استفاده از واژگان و افعال را در نوشتههای خود بهتر کنید. همین کارهای روتین، میتواند بهترین تمارین موجود برای تقویت هوش زبانی شما باشند!
سخن نهایی
تعریف هوش کلامی حاکی از استفاده هرکس از دایره لغاتی است که در طول زندگی فرا گرفته است. در جامعه ما معمولاً هوش کلامی به حاضر جوابی و شوخطبعی نسبت داده میشود. البته حاضر جوابی و طنزپردازی هم مانند دیگر مؤلفههای هوش کلامی، قابل آموزش و فراگیری است.
”]
در یک مقاله هوش کلامی، تنها اطلاعات کلی مربوط به این هوش در اختیار شما قرار داده میشود؛ اما برای تقویت این هوش باید برنامه منظمی داشته باشید و راهکارهای ارائه شده را به مرحله اجرا درآورید. تستهای زیادی برای پی بردن به مقدار هوش کلامی افراد وجود دارد که شما میتوانید به کمک این تستها، هوش زبانی خود را بسنجید. برای کودکان نیز، تست هوش کلامی کودکان وجود دارد که میتواند برای پی بردن به قدرت تعامل زبانی فرزندانتان مفید باشد.
اما این نکته را فراموش نکنید که شما تا خودتان هوش کلامی خوبی نداشته باشید، نمیتوانید این انتظار را از فرزندان خود داشته باشید. پس اگر الآن بین تقویت هوش زبانی خود و فرزندتان مردد هستید، تقویت هوش زبانی خود را انتخاب کنید تا بعدها به صورت ناخودآگاه بر تعاملات فرزندتان نیز تاثیر بگذارید.
برخی از سوالات رایج
۱.هوش کلامی چیست؟
هوش کلامی یا «Linguistic Intelligence» یک نوع هوش است که صرفاً روی تقویت مهارتهای کلامی یک فرد تاکید دارد. این نوع از هوش تا قرن اخیر ناشناخته باقی مانده بود، تا اینکه در سال 1983 شخصی به نام هوارد گاردنر « Howard Earl Gardner» در کتابی تحت عنوان «قابهای ذهنی: نظریه هوشهای چندگانه» هوش انسان را به انواع مختلفی دسته بندی کرد.
۲.هوش کلامی چه ویژگی هایی دارد؟
لازمه داشتن هوش زبانی یا کلامی، داشتن چهار مؤلفه است که این مؤلفهها بهصورتی گسترده میتوانند شامل ویژگیهایی به قرار زیر باشند:
- معناشناسی
- آواشناسی
- جملهسازی
- کاربرد واژگان
۳.افرادی که هوش کلامی بالا دارند، چه شغلهایی را انتخاب میکنند؟
- سخنران (بهخصوص سخنرانان انگیزیشی و رشد شخصی)
- نویسنده
- شاعر
- خبرنگار
- وکیل
- مدرس
- فعال اجتماعی
شناخت انواع شخصیت ، معرفی ویژگی ها و انواع تیپ شخصیتی
هر یک از ما چیزهای خاصی را در زندگی خود دوست داریم که ممکن است برای دیگران زیاد جالب به نظر نرسد، در واقع هر انسان نظریهها و ایدههای مخصوص به خود را دارد. این تفاوتها باعث شکلگیری انواع شخصیت میگردند.
در واقع همین تفاوت شخصیتها باعث میشود که شما با برخی از انسانهای دیگر بتوانید به راحتی ارتباط برقرار کنید و با آنها متحد شوید. در واقع شخصیت انسان از نظر روانشناسی به انواع شخصیت تقسیم بندی میشود. همانطور که در مقالات قبلی اشاره کردیم برای آشنایی بیشتر با شخصیت شناسی ابتدا نیاز است با انواع آن آشنا شویم و آنها را بهخوبی درک نماییم.
همانطور که گفتیم شخصیتها انواع مختلفی دارند که علم روانشناسی بسیار علاقهمند است که بر روی آنها مطالعات پیچیدهای انجام دهد و ویژگیهای شخصیتی هر فرد را به خوبی بشناسد.
هر شخصیتی دارای ویژگیهایی متمایز است که این تمایزها به شخصیت انسان طبیعت کلی خود را میبخشد و این نوع شخصیتها ممکن است مثبت و یا منفی باشند. همچنین باید بدانید که عوامل مختلفی در ساخته شدن انواع شخصیتها تأثیر میگذارد.
حال اگر بخواهم به شما بگویم که شخصیت چیست باید این گونه توضیح دهیم که شخصیت یک چارچوب کلی است که شامل تمام ویژگیهای یک فرد میگردد.
این ویژگیها باعث میشوند تا انواع شخصیتها ساخته شود و یک انسان را از انسانهای دیگر متمایز کند. همانطور که انسانها ممکن است با یکدیگر تفاوتهایی داشته باشند، باید بدانید که شباهتهای زیادی هم دارند که باز هم این شباهتها و تفاوتها برگرفته از نوع شخصیت آنهاست.
شخصیت را میتوان به اثر انگشت شبیه کرد، زیرا جنبههایی دارد که فرد را از دیگران متمایز میسازد. عوامل تمایز ساز بین انسانها شامل ویژگیهای جسمی، ذهنی، شناختی، خلق و خو، احساس، اخلاق و فیزیولوژیکی است. با توجه به اهمیت این مسئله تصمیم داریم تا در این مقاله از دکتر ویز به شما انواع تیپ شخصیتی و انواع شخصیت را معرفی کنیم و به توضیح انواع ویژگی های شخصیتی آنها بپردازیم.
معرفی ۱۶ تیپ شخصیتی
آیا تا به حال شنیده اید که شخصی خود را به عنوان INTJ یا ESTP توصیف کند و از خود بپرسید که این کلمات انگلیسی به ظاهر ناشناس می توانند چه معنی داشته باشند؟ چند نوع تیپ شخصیتی داریم؟
در واقع باید بگویم که آنچه که این افراد به آن اشاره میکنند تیپ شخصیتی آن ها براساس شاخص نوع مایرز- بریگز (MBTI) است. شاخص شناخت نوع شخصیت Myers-Briggs لیستی است که برای شناخت و شناسایی تیپ شخصیتی، نقاط قوت و ترجیحات فردی طراحی شده است. این پرسشنامه توسط ایزابل مایرز و مادرش کاترین بریگز براساس مشاهدات و تحقیقات آنها از تئوری تیپهای شخصیتی کارل یونگ تهیه شده است که در ادامه انواع شخصیت انسان و ۱۶ تیپ آن را به شما معرفی میکنیم.
-
شخصیت ISTP: (درون گرا، حساس، متفکر، ادراک شده)
تیپ شخصیتی ISTP افرادی بسیار منطقی هستند. آنها عاشق انجام کارهای جدید هستند و ممکن است به سرعت از انجام کارهای روزمره خسته شوند. این افراد ساکت و ممتنع، علاقهمند به چگونگی و چرایی کارها و دارای مهارتی عالی در زمینه مکانیک هستند. این دسته از افراد در لحظه زندگی میکنند و بسیار اهل ریسک کردناند.
معمولاً به ورزشهای شدید و حرفهای علاقهمندند و در همه زمینهها استعداد بالایی دارند. بیش از حد به رعایت قوانین و مقررات توجه ندارند، همچنین آنها در یافتن حل مساله (Problem-Solving) مناسب برای مشکلات عملی سرآمد هستند.
-
شخصیت ISTJ: (بازرس)
ویژگی روتین این تیپ شخصیتی جدی و ساکت، علاقه مند به امنیت و زندگی مسالمتآمیز هستند. این افراد بسیار کامل، مسئولیتپذیر و قابل اعتمادند همچنین قدرت تمرکز خیلی بالایی دارند. معمولاً علاقهمند به حمایت و ترویج سنتها هستند و به طور پیوسته در جهت رسیدن به اهدافی مشخص کار میکنند. آنها این توانایی را دارند تا به محض اینکه راجب یک کار تصمیم گرفتند نسبت به انجام آن اقدام کنند.
-
شخصیت ISFJ: (محافظ)
این تیپ شخصیتی یکی از رایجترین هاست. به گفته دیوید کرسی ISFJ ها حدود 9 تا 14 درصد از جمعیت را تشکیل میدهند. این دسته افراد ساکت، مهربان و وظیفه شناس هستند. معمولاً نیازهای دیگران را در اولویتی بالاتر از نیازهای خودشان قرار میدهند.
شخصیتهایی بسیار پایدار و و اهل عملند، آنها برای حفظ امنیت بسیار ارزش قائل هستند. این افراد به راحتی میتوانند احساسات دیگران را درک کنند و بسیارعلاقهمندند تا به هر نحوی به دیگران کمک برسانند.
-
شخصیت ISFP: (هنرمند)
به گفته دیوید کرسی تقریباً 5 تا 10 درصد افراد تیپ شخصیتی ISFP دارند. افراد دارای تیپ شخصیتی ISFP افرادی بسیار آرام، جدی، حساس و مهربان هستند. این گروه از افراد غالبا درگیری را دوست ندارند و به احتمال خیلی قوی کارهایی را که ممکن است در انتها منجر به درگیری شود را انجام نمیدهند.
این قبیل افراد معمولاً بسیار وفادار هستند و درک بسیار بالایی از مسائل مربوط به حیطه زیبایی شناختی دارند. باید بگویم که این تیپ شخصیت هیچ علاقهای به هدایت کردن یا کنترل دیگران ندارند. انعطاف پذیرند و ذهن بازی دارند و همیشه خلاق هستند. شاید مهمترین نکته در مورد این افراد این باشد که از تکتک لحظات خود لذت میبرند.
-
شخصیت INFJ: (وکیل شخصی)
یکی دیگر از نواع تیپهای شخصیتی INFJ است که شامل افرادی بسیار با خلاق، مهربان و بسیار مراقب و محتاط است. INFJها معمولاً افرادی محافظه کارند اما نسبت به احساسات دیگران بسیار رئوف هستند. این افراد بسیار آرام، اصیل و بامتانت هستند. بخاطر پشتکاری که در انجام کارها از خود نشان میدهند همواره مورد احترام دیگرانند.
-
شخصیت INFP: (ایده آلیست)
این افراد بسیار آرام، و ایدهآلیست هستند. علاقهمند به خدمترسانی به بشریتند و افرادی بسیار وفادار و انطباق پذیرند. این دسته افراد همانطور که در بالاتر برایتان ذکر کردیم آرام هستند اما زمانی که حس کنند ارزشهایشان در حال تهدید شدن است دیگر آرام نمیمانند. این قشر افراد معمولاً تبدیل به نویسندگان زبردستی میگردند و بارزترین ویژگی این افراد این است که بسیار علاقهمند به درک و کمکرسانی به مردم هستند.
-
شخصیت INTJ: (دانشمند)
از میان انواع شخصیت Myers-Briggs این تیپ شخصیتی افرادی بسیار مستقل و مصمم دارد که توانایی استثنایی در تبدیل نظریهها به برنامههای از خود نشان میدهند. برای دانش بسیار ارزش قائند. استانداردهای بسیار بالایی در نوع عملکردشان در نظر دارند. رهبری ذاتی و با استعداد هستند.
-
شخصیت INTP:متفکر
این دسته افراد بسیار منطقی و باخلاق هستند. در برخورد با نظریهها و ایدههای مبتکرانه بسیار هیجان زده میشوند. برای این تیپ شخصیت برخورداری از ویژگی چون شایستگی و منطق بسیار بارزش محسوب میشود. معمولاً بسیار ساکتند و هیچگونه علاقهای نسبت به پیروی از دیگران از خود نشان نمیدهند.
-
شخصیت ESTP : (پر از رمز و راز)
افرادی با این تیپ شخصیتی اغلب به عنوان فردی بسیار کارگرا و جذاب شناخته میشوند. ESTP ها از گذراندن اوقاتشان با دوستان و آشنایان بسیار لذت میبرند. آنها به زمان حال علاقهمند هستند و بیشتر بر روی جزئیات تمرکز میکنند و نگاهی وسیعتر به مسائل زندگی دارند. ویژگی بارز این افراد رفتاری دوستانه، سازگار و عمل گرا است. ESTP ها افرادی بسیار خطرپذیر هستند.
-
شخصیت ESTJ: (کارگردان)
افرادی اهل عمل، سنتی و بانظم هستند و در بسیار از مواقع این تیپ شخصیتی ورزشکاران را شامل میشود. این دسته علاقهای به مباحث تئوری یا انتزاعی ندارند مگر اینکه کاربرد عملی را ببینند. همیشه دیدگاه روشنی از اوضاع اطرافشان دارند. وفادار و سخت کوشند. این تیپ شخصیتی برای موضوعاتی چون امنیت و زندگی مسالمتآمیز ارزش بسیاری قائل هستند.
-
شخصیت ESFP: مجری
افرادی که دارای تیپ شخصیتی ESFP هستند اغلب به صورت خودجوش مدبر و برونگرا توصیف میشوند. آنها دوست دارند همیشه در مرکز توجه باشند و اغلب از آنها به عنوان هنرمند یا «دلقک کلاس» یاد میشود.
این دسته افراد بسیار مردمگرا و سرگرم کننده هستند و آنها با لذت خود همه چیز را برای دیگران سرگرم کنندهتر میکنند. لحظهای زندگی میکنند ، آنها تجربیات جدید را دوست دارند. آنها از تئوری و تحلیل غیرشخصی بیزارند. علاقهمند به خدمت به دیگران است. احتمالاً در موقعیتهای اجتماعی در مرکز توجه باشد. عقل سلیم و توانایی عملی کاملاً پیشرفته.
-
شخصیت ESFJ : (مراقب)
این افراد بسیار خونگرم، محبوب و وظیفه شناس هستند. اصولاً نیازهای دیگران را برتر ازبر نیازهای خودشان میدانند. احساس مسئولیت و وظیفه قوی دارند. علاقهمند به خدمترسانی به دیگران هستند.
-
شخصیت ENFP: (قهرمان)
از میان انواع شخصیت متعددی که تا کنون برای شما ذکر کردیم این تیپ شخصیتی غالباً از افرادی مشتاق، جذاب و خلاق تشکیل شده است. این افراد بسیار پرانرژی و مستقل هستند. آنها قادر به انجام هر کاری هستند که مورد علاقه آنها باشد.
-
شخصیت ENFJ: (جهش دهنده)
از بین تیپها و انواع شخصیت که تا کنون به شما معرفی کردیم تیپ شخصیتی ENFJ اغلب به عنوان قویترین شخصیت شناخته میشود. این دسته افراد قادرند با همه تیپهای شخصیتی دیگر به راحتی دوست شوند (حتی با افراد درونگرا یا برونگرا). به دلیل توانایی بالا آنها در درک کردن دیگران میتوانند به راحتی مردم ر تحت تاثیر قرار دهند. تیپ شخصیتی ENFJ را میتوان نقطه تقابل شخصیت ISTP دانست.
-
شخصیت ENTP: بحث کننده
این دسته افراد بسیار خلاق مدور و از نظر سطح فکری بسیار باهوش هستند. همچنین این افراد در طیف وسیعی از امور مهارت بالایی از خود نشان میدهند و باعث میشوند تا دیگران از گفت و گو با آنها بسیار لذت ببرند. همچنین توانایی درک مفاهیم و استفاده از منطق برای یافتن راه حلهای مناسب دارند.
-
شخصیت ENTJ (رهبر )
اغلب افراد این تیپ شخصیتی را افرادی قاطع، با اعتماد به نفس و جذاب معرفی میکنند. این تیپ شخصیتی تمام ویژگیهای یک رهبر از جمله توانایی عالی برای درک مشکلات مردم و پیدا کردن راه حلهای جامع را دارند. این افراد به راحتی میتوانند در جامع سخنرانی کنند و برای ویژگیهایی مانند دانش و صلاحیت ارزش بسزایی قائلند و در برابر ناکارآمدی و بینظمی بسیار پرخاشگرانه عمل میکنند.
انواع تیپ شخصیتی مردان در روانشناسی
انواع شخصیت مردان شامل ۵ نوع شخصیت است که در این بخش از مقاله به تفکیک هر یک از آنها را برای شما توضیح خواهیم داد.
-
شخصیت آلفا
این نوع شخصیت دارای اعتماد به نفس بالایی است و همچنین توانایی فوق العادهای در زمینه سرمایهگذاری دارند. شخصیت آلفای مردانه با نام مستعار «پسر بد» نیز شناخته میشود. آلفاها معمولاً مردانی هستند که اعتماد به نفس بالایی دارند و میدانند هر چه را که بخواهند میتوانند به دست آورند. مردانی با چنین ویژگی شخصیتی میتوانند رهبران بسیار خوبی باشند.
-
شخصیت مردان بتا
این قبیل افراد مردانی مشارکتی و درون گرا هستند که لقب «پسر خوب» را به خود اختصاص دادهاند. نگاهی کاملاً متعادل به زندگی دارند و گاهی اوقات از ویژگیهای خوب آنها سوء استفاده میشود اما در کل میتوان مردان بتا را مردانی دوست داشتنی دانست. افراد بتا بسیار حساستر و پرخاشگرتر از یک مرد آلفا هستند. چیزی که این این نوع شخصیت را از سایر متمایز میسازد ماهیت رفتار درون گرایانه آنهاست.
-
شخصیّت مردانه امگا
شخصیت امگا یکی دیگر از انواع شخصیت مردان که قرار است به شما معرفی کنیم تیپ شخصیت مردانه امگا است. چنین مردانی میتوانند عادتهای بسیار فوق العادهای مانند؛ جمع کردن چیزهایی مثل کامیک بوک، حشرات یا حتی بازیهای ویدئویی داشته باشند. آنها بسیار آرام و تنبل هستند و به خوبی از خود مراقبت نمیکنند.
تیپ شخصیتی امگا را میتوان تا حدی نابالغ، غیر مسئول و فاقد هرگونه جاهطلبی دانست. روانشناسان معتقدند مردان امگا موجوداتی با ضریب هوشی بالا هستند اما امگاها معمولاً با اعمالشان کاملا خلاف این حرف عمل میکنند؛ زیرا جاهطلبی کافی برای استفاده از هوش خود را ندارند. تیپ شخصیتی زنان امگا چه تفاوتی با تیپ شخصیتی مردان امگا دارد؟ شخصیت زنان امگا به چه صوتی است؟
اگر می خواهید بدانید جز این دسته از افراد هستید ضریب هوشی خود را بسنجید برای آشنایی بیشتر مقاله «چگونه بفهمیم آی کیو ما چقدر است» را مطالعه نمایید.
-
شخصیت مردانه گاما
این تیپ شخصیتی عاشق تفریح است اما بههیچ وجه از زیر مسئولیتهای خود شانه خالی نمیکند. این افراد میتوانند بسیار ماجراجو و سرگرم کننده باشند و اگر برای مدت زیادی بیکار بمانند بسیار حوصلهشان سر میرود و ناآرامی میکنند.
این دسته از افراد نسبت به جنس مخالف خود بسیار حساس هستند و از نیازها و ماهیت آنچه زنان واقعاً میخواهند اطلاع دارند و به منظور تامین نیازهای شریک زندگی خود هر کاری بتوانند انجام میدهند. در واقع این تیپ شخصیتی همیشه خانواده خود را در اولویت زندگیاش قرار میدهد.
-
شخصیت مردانه دلتا
مردان دلتا در واقع روزگاری آلفا بودهاند که حوادث تلخ و سخت روزگار آنها را از سرنوشت خود جدا کرده و باعث عقبنشینی آنها شده است. این افراد اندکی کینهتوز هستند و از دیگران دوری میکنند، میتوان گفت مردان دلتا در بازی زندگی هیچ وقت پیشرفت چشمگیری نداشتهاند. این افراد اغلب نسبت به چیزی یا شخص دیگری کینه به دل دارند و همواره خود را با دیگران مقایسه میکنند.
میتوان گفت که تقریباً مجامع اجتماعی زیاد از این افراد استقبال نمیکند و اغلب تنها میمانند. یک مرد دلتا در صورت تمایل میتواند فردی با خصوصیات مشابه را به سمت خود جذب نماید و شریک زندگی او میتواند یک گاما، آلفا و یا بتا باشد.
نتیجهگیری
در این مقاله از دکتر ویز سعی کردیم تا انواع شخصیت را برای شما توضیح دهیم و به معرفی انواع تیپهای شخصیتی در روانشناسی بپردازیم. همچنین در ادامه این مقاله علاوه بر معرفی ۱۶ تیپ شخصیتی متفاوت و توضیح هر یک از آنها به تفکیک برای شما عزیزان انواع تیپ شخصیتی مردان اعم از آلفا، گاما، بتا و دلتا را توضیح دادیم که با مطالعه این قسمت از مقاله میتوانید متوجه شوید که با توجه به ویژگیهای ذکر شده شما جزو کدام یک از این دسته هستید.
امیدواریم تا مطالب ارائه شده در این مقاله در خصوص انواع شخصیت مورد توجه شما همراهان همیشگی دکتر ویز قرار گیرد.
برخی از سوالات رایج
۱.انواع تیپ شخصیتی مردان در روانشناسی؟
- شخصیت آلفا
- شخصیت مردان بتا
- شخصیّت مردانه امگا
- شخصیت مردانه گاما
- شخصیت مردانه دلتا
۲. معرفی ۱۶ تیپ شخصیتی؟
- شخصیت ISTP
- شخصیت ISTJ
- شخصیت ISFJ
- شخصیت ISFP
- شخصیت INFJ
- شخصیت INFP
- شخصیت INTJ
- شخصیت INTP
- شخصیت ESTP
- شخصیت ESTJ
- شخصیت ESFP
- شخصیت ESFJ
- شخصیت ENFP
- شخصیت ENFJ
- شخصیت ENTP
- شخصیت ENTJ
۳. شخصیت چیست؟
شخصیت یک چارچوب کلی است که شامل تمام ویژگی های یک فرد استفاده میگردد.
آموزش گام به گام شخصیت شناسی
شخصیت به مجموعهای از خصوصیات، صفات، عواطف و آمادگیهایی گفته میشود که فرد را از سایر افراد متمایز میکند. شخصیت یک شخص را میتوان به یک تصویر کامل از رفتار عمومی سازمان یافته وی تشبیه کرد که از شکل ظاهری و رفتاری او مشهود است.
عوامل مختلفی در شکلگیری شخصیت یک فرد تأثیر دارد، از جمله؛ عوامل وراثتی، فرهنگی و اجتماعی. یک شخص به دلیل ماهیت اجتماعی و به منظور ارضای حس کنجکاوی خود میتواند از طریق مهارتهای ارتباطی مانند گفتار و تکان دادن دست با دیگران ارتباط برقرار کند تا دیگران بتوانند او را بشناسند.
همه این موارد در تعیین ماهیت و شخصیت شناسی یک فرد به ما کمک میکند تا بتوایم بر اساس اطلاعات، برداشتها و واکنشهایی که نسبت به این شخص تاکنون داشتیم شخصیت وی را برای خود ارزیابی کنیم.
شخصیت شناسی دیگران باعث میشود تا شما در صورت ملاقات مجدد با آنها اطلاعات خود را دوباره ارزیابی کنید و چشم اندازی مناسبتری برای انتخاب شیوهای مناسب جهت نحوه برخورد و میزان اهمیت دادن خود به آنها اتخاذ کنید.
افراد زیادی وجود دارند که توانایی شخصیت شناسی افراد به واسطه تجزیه و تحلیل دقیق و سریع عادات و رفتارهای آنها دارند. کسب این توانایی میتواند به دلیل تجربیات طولانی و آشنایی با افراد متفاوت باشد و داشتن تبحر در شخصیت شناسی افراد ربطی به سن و سال ندارد.
در واقع این دسته از افراد همواره نگاه دقیقی بر رفتار اطرافیان خود دارند و با تجزیه، تحلیل و تمرکز برروی سخنان و رفتار دیگران سعی میکنند تا بتوانند نشانه و معنای کار آنها را کشف کنند.
شخصیت شناسی افراد را به هیچ وجه نمیتوان کاری آسان دانست و در مرحله اول نیاز به شناخت و آشنایی با افراد زیادی دارد تا بتوانید به این تجربه دست پیدا کنید. در واقع شناخت افراد زیاد باعث میشود تا بتوانید شخصیتهایی مشابه را که با مرور زمان دوباره در زندگیتان تکرار شدهاند را به خوبی بشناسید. در این مقاله از دکتر ویز قصد داریم تا با شما در مورد مبحث شخصیت شناسی و بررسی تست شخصیت شناسی یونگ و ام بی تی آی صحبت کنیم.
ویژگی های شخصیتی و انواع شخصیت
کلمه شخصیت که به انگلیسی “Personality” گفته میشود از واژه لاتین “Persona” گرفته شده است که به معنی نقابی است که نمایندگان یونانیان در قدیم به صورت خود میزدند تا در طول زمانی که در تئاتر حضور دارند شخصیت آنها روی دیگران تاثیر بگذارد نه صرفاً بر اساس شناختی که از آنها دارد.
بر اساس مطالعات روانشناسی انجام شده در حوزهی شخصیت شناسی ثابت شده که چندین تیپ شخصیتی متفاوت وجود دارد که این تیپهای شخصیتی از نظر خصوصیات با یکدیگر متفاوت هستند. در ادامه تعدادی از این تیپهای شخصیتی را به شما معرفی میکنیم
-
شخصیت درونگرا:
فرد دارای این شخصیت همواره داوطلبانه از اطرافیانش فاصله میگیرد. در واقع چنین تیپ شخصیتی در دنیای خودش زندگی میکند، سخت با دیگران ارتباط برقرار میسازد و با واقعیتهای پیرامون خود سازگار نیست. روانشناسان در خصوص این ویژگی شخصیتی میگویند: یک فرد درون گرا ممکن است در چندین زمینه موفق شود به ویژه زمینههایی که نیاز به آرامش مطلق، پوچی و انزوا دارند.
-
شخصیت برونگرا:
این دسته افراد از نظر شخصیت شناسی افرادی خوش قلب، با نشاط و خوش برخورد هستند. مردم این تیپ شخصیتی را بیشتر از سایر دوست دارند زیرا این دسته افراد همواره به خود و دیگران اعتماد به نفس میدهند، سریع تصمیم میگیرند، اندکی بینظم هستند همچنین به راحتی میتوانند با اطرافیان ارتباط برقرار کنند. افراد برونگرا دوست دارند همواره ستایش و تعارفات زیادی از دیگران بشنود.
-
شخصیت وابسته:
همانطور که از نام این تیپ شخصیتی مشخص است به اشخاصی گفته میشود که در همه چیز به دیگران وابسته هستند، قادر به تصمیم گیری نیستند و از مسئولیت میترسند، این افراد به خودشان اعتماد ندارند و ابتکار و تجربههای خود را هیچوقت کافی نمیبینند.
-
شخصیت افسرده :
افردی بدبین و همیشه غمگین هستند، اما این غم اندوه و احساس درماندگی بر عملکرد روزانه آنها تأثیر نمیگذارد.
-
شخصیت متعادل:
خصوصیات فردی که از این شخصیت برخوردار است در همه چیز متعادل است و جامعه راحت این دسته افراد را میپذیرد. این افراد در تلاش هستند با کسب و آموزش مهارت آموزی بتوانند دائم در پیشرفت باشند.
-
شخصیت مشکوک:
این تیپ شخصیت همواره با این خصوصیات شناخته میشوند اغراق در قضاوت بد، تأثیرپذیری از انتقادات دیگران، جنجال و رقابت بیش از حد، عشق به کنترل، رهبری و تمرکز بر اشتباهات دیگران.
-
شخصیت ساده لوح:
مشخصه این تیپ خاص از شخصیت عبارت است از داشتن نوعی اعتماد به نفس کورکورانه، غفلت از هر آنچه در اطراف او میگذرد، تسلیم و تبعیت از دیگران، پذیرفتن انتقادات دیگران نسبت به او حتی اگر اشتباه باشد و اغراق در صراحت حتی در مسائل خصوصی.
-
شخصیت بیرحم:
این افراد شخصیتی بی ادب در برخورد، گاها صمیمی و بی رحم، فاقد لطافت و رحمت، پرخاشگر، مجازات کننده و اهل انتقام و همواره دیگران را مجبور میکنند تا به خواسته آنها تن دهند.
-
شخصیت دلسوز:
این تیپ افراد شخصیتی مهربان و نسبت به دیگران دلسوز هستند. توانایی مدارا بالایی دارند و اصولا از هرگونه درگیری و جنجال دوری میکنند.
-
شخصیت مطیع:
این افراد دائماً دیگران احترام میگذارند به منظور جلب رضایت دیگران همواره خواسته های آنها را تایید میکند. پس از مشخص ترین ویژگی های این تیپ شخصیتی میتوان به ضعف در ابراز عقیده شخصی و سرکوب احساسات خود اشاره کرد. شما میتوانید این قبیل اشخاص را بر اساس عدم توانایی آنها در نشان دادن و بروز احساسات شان و ترس از از مستقیم نگاه کردن به چشمان افراد بشناسید.
شخصیت شناسی mbti چیست؟
شخصیت شناسی ام بی تی آی نظریه ای است که به کشف و شناسایی الگوهای شخصیتی متفاوت به ما کمک میکند، زیرا افراد را به شانزده الگو متفاوت تقسیم میکند که هر یک دارای ویژگیهای اساسی مختص یه خود مانند نحوه برخورد با کارگران، نحوه دریافت اطلاعات، نحوه سازماندهی کارها و نحوه کار در شرایط تحت فشار است.
این تئوری بر اساس چهار معیار اصلی ساخته و پرداخته شده است که انواع مختلف شخصیتها توسط آنها مشخص میشود:
-
معیار ذهن:
این معیار نوع و نحوه تعامل ما با دیگران را تعیین میکند، زیرا این معیار انسانها را به دو دسته با شخصیتهای اجتماعی و شخصیتهای درون گرا تقسیم میکند.
-
معیار انرژی استاندارد:
این استاندارد نحوه مشاهده جهان و نحوه پردازش اطلاعات را از دید هر شخص تعریف میکند زیرا این معیار افراد را به دو طبقه از لحاظ شخصیتی که شامل شخصیتهای مفصل و شخصیتهای جامع است تقسیم مینماید.
-
معیار طبیعی:
این معیار نحوه تفکر هر شخص را تعریف میکند و بر اساس آن افراد را به دو طبقه یا تیپ شخصیتی تقسیم میکند، شخصیتهای احساسی و شخصیتهای منطقی
-
معیار تاکتیکی:
این معیار سبک و روش کار را مشخص میکند. این معیار انسان را به دو دسته و تیپ شخصیت محکم و شخصیت انعطافپذیر تقسیم مینماید.
مزیت آزمون شخصیت شناسی MBTI چیست؟
- این آزمون شخصیت شناسی به ما کمک میکند مردم و خودمان را بشناسیم.
- ما را با نحوه تفکر، نحوه تصمیم گیری و نحوه تعامل خود با دنیای اطراف آشنا میکند.
- به ما کمک میکند تا بدانیم چرا با برخی از افراد بهتر ارتباط برقرار میکنیم و با یک سری ارتباط برقرار نمیکنیم.
- چرا بعضی از مشاغل را به کارهای دیگر ترجیح میدهیم؟
- نقاط قوت ما را به ما معرفی میکند تا بتوانیم آنها را توسعه دهیم، همچنین به ما کمک میکند تا نقاط ضعف خود را بشناسیم تا بتوانیم از شر آنها خلاص شده و شخصیت خود را رشد دهیم.
انجام آزمون شخصیت در درجه اول به خود فرد کمک بسزایی میکند زیرا با شناخت بهتر از خود میتواند نسبت به پیشرفت شخصیت خود در جهت مثبت قدم بردارد.
تست شخصیت شناسی یونگ چیست؟
تست شخصیت شناسی یونگ که به عنوان تست نوع یونگ یا آزمون بریکس مایرز نیز شناخته میشود، شامل تیپهای شخصیتی کارل یونگ و ایزابل بریگز مایرز است. شما با شرکت در این تست و پاسخ دادن به سوالات شخصیت شناسی یونگ طبق یکی از ۱۶ نوع شخصیت یونگ از پیش تعیین شده است طبقهبندی خواهید شد.
جامعه بشری روزبهروز بیشتر از فواید این تست شخصیت شناسی آگاه میشوند و در سعی میکنند تا از آن در ابعاد مختلف جامعه استفاده کنند، مثلاً امروزه دیگر کارفرمایان و دانشجویان از تست شخصیت شناسی یونگ برای تعیین تمایلات خود در روابط، یافتن کارمندان بالقوه، یافتن ویژگیهای مطلوب خود و کاهش کاوش در مسیر شغلی آینده خود در جهت پیشرفت شغلی استفاده میکنند.
در واقع انسان زمانی که از تیپ شخصیتی خود درک قویتر و عمیقتری داشته باشد، قادر خواهد بود تا با شناخت نقاط قوت خود آنها را تقویت کند و به همین ترتیب مسیر موفقیت را طی نماید.
به طور کلی نظریه یونگ بر چهار عملکرد اساسی روانشناختی متمرکز است:
- برون گرایی در مقابل درون گرایی
- احساس در مقابل شهود
- تفکر در مقابل احساس
- قضاوت در مقابل ادراک
از این ابعاد میتوان برای ارزیابی و توصیف سبکهای مختلف یادگیری نیز استفاده کرد. در حالی که هر بعد جنبه منحصر به فردی از سبک یادگیری را به ما نشان میدهد، سبک یادگیری فردی ممکن است ترکیبی از این ابعاد را شامل شود. به عنوان مثال، سبک یادگیری شما ممکن است حاصل ترکیبی از عناصر سبکهای یادگیری برونگرا، تفکر، احساس و درک را داشته باشد.
سبکهای یادگیری مبتنی بر نظریه و تست شخصیت شناسی یونگ فقط یک روش تفکر در مورد چگونگی یادگیری افراد را به ما نشان میدهد.
در واقع تست شخصیت شناسی یونگ میزان ترجیحات شما را در مورد نوع برخورد و ارتباط با مردم، پردازش اطلاعات و تصمیم گیریهای زندگی اندازهگیری کرده و میسنجد و در نهایت نتیجهای که به شما میدهد یک نمای واقعی و سنجیده شده از شخصیت و رفتار شماست.
در واقع نوع شناسی شخصیت یونگ نتیجه کار کارل گوستاو یونگ، روان شناس برجسته سوئیسی است. تست یون را میتوان یکی از تثبیت شده ترینها و مورد اعتمادترین الگوهای جهان در زمینه شناخت شخصیت و رفتار دانست و از آن به طور گستردهای در انواع سازمانها، مراکز ارزیابی، تیم سازی، مربیگری و رشد شخصی استفاده میشود.
عوامل تاثیرگذار در ساخته شدن یک شخصیت
هر کس شخصیتی منحصر به فرد یا متمایز خاص خود را دارد که باعث میشود تا در زمینههای زیادی با دیگران متفاوت باشد. اگر قصد شخصیت شناسی یک فرد خاص را دارید میتوانید با کسب اطلاعات از موارد ذکر شده در زیر به شناخت نسبی از او برسید.
-
وراثت
“وراثت” عامل اصلی تأثیرگذار در این تفاوتها است، زیرا وراثت همان عاملی است که به طرز چشمگیری میتواند در تعیین خصوصیات جسمی یک فرد و در شکلگیری سیستم عصبی وی تأثیر بگذارد که نقش مهمی در تعیین نوع و جنس رفتارهای او دارد.
-
محیط
محیط یکی دیگر از عوامل تاثیرگذار در شکل گیری یک شخصیت است. در واقع محیط به همراه افرادی که در آن وجود داشتهاند می توانند بر اساس نوع شخصیت یک فرد میزان متفاوتی از تاثیر را بر روی شخصیت او اعمال کنند.
-
عوامل جسمی
عوامل فیزیولوژیکی مانند، اختلالات، ترشحات غدد و ساختار کلی یک فرد میتواند تاثیر واضحی بر ساخته شدن شخصیت او داشته باشد. برای مثال افرادی که ساختار بدنی بزرگ و درشتی دارند تمایل دارند تا کنترل انسانهای اطراف خود را به دست بگیرند و افرادی که ساختار بدنی ضعیفی دارند سعی میکنند از موقعیتهای رقابتی فرار کنند و کمتر در چنین موقعیتهایی قرار گیرند.
-
تربیت خانوادگی
روشهای تربیتی میتوانند نقش روشنی در شکل گیری شخصیت یک فرد داشته باشند، زیرا اولین آموزشها و تجربیات یک فرد را برای او رقم میزنند و در نهایت بر ساخته شدن شخصیت وی تاثیر خود را اعمال میکنند.
نتیجهگیری
در این مقاله از دکتر ویز سعی کردیم تا به شما قدم به قدم آموزش شخصیت شناسی بدهیم و تستهای رایج شخصیت شناسی مانند mbti و یونگ را با یکدیگر بررسی کنیم.
همچنین در طول این مقاله با شما در مورد تعدادی از تیپ های شخصیتی متفاوت و عوامل تاثیرگذار بر شکلگیری یک شخصیت صحبت کردیم. امیدواریم تا مطالب ارائه شده در حوزه شخصیت شناسی در طول این مقاله مورد پسند شما دوستان عزیز واقع شده باشد.
برخی از سوالات رایج
۱.شخصیت چیست؟
شخصیت به مجموعهای از خصوصیات، صفات، عواطف و آمادگیهایی گفته میشود که فرد را از سایر افراد متمایز میکند.
۲. عوامل تأثیرگذار در ساخت یک شخصیت شامل چه مواردی است؟
- وراثت
- محیط
- عوامل جسمی
- تربیت خانوادگی
3. شخصیت شناسی mbti چیست؟
شخصیت شناسی ام بی تی آی نظریه ای است که در کشف و شناسایی الگوهای شخصیتی متفاوت به ما کمک میکند و افراد را به شانزده الگو متفاوت شخصیتی تقسیم میکند که هر یک دارای ویژگیهای اساسی مختص یه خود است.
معنای سروتونین serotonin ، روش های طبیعی افزایش سروتونین در بدن
اگر برای شما هم این سؤال پیش آمده که دوپامین و سروتونین چیست (serotonin چیست) ؟ باید گفت آنها انتقالدهندههای عصبی پیام رسانهای شیمیایی هستند که سیگنالهای الکتریکی را بین نورونهای مغز حمل میکنند. «دوپامین»و «سروتونین» دو انتقالدهنده عصبی مهم برای سلامت روان هستند.
آنها بر روحیه، حافظه، خواب، میل جنسی، اشتها و موارد دیگر تأثیر میگذارند. همچنین میتواند به عدم تعادل، اعتیاد، شرایط خلقی، مشکلات حافظه و مشکلات توجه کمک کند.
طی چند دهه گذشته، جهان شاهد افزایش داروهای عدم تعادل سروتونین و دوپامین بوده است. این نسخهها میتوانند علائم بسیاری از شرایط سلامت روان را درمان کنند. با این حال آنها لیست طولانی از عوارض جانبی بالقوه دارند، از سرگیجه تا بیخوابی. همچنین، اثر بخشی آنها در افراد مختلف متفاوت است. برای آشنایی بیشتر با دوپامین میتوانید راههای افزایش سروتونین کداماند؟ سروتونین گیاهی چیست؟ داروهای گیاهی افزایش دهنده سروتونین کداماند؟ اگه بهدنبال جواب این سؤالات هستید با ما همراه باشید.
بازجذب سروتونین گیاهی و سروتونین چیست؟
سروتونین، انتقالدهنده شیمیایی است که سبب افزایش احساسات مثبت شادی افزایش قدرت حافظه و یادگیری افزایش اشتها کمک به خواب بهتر و خوش اخلاقی میشود.
در زیر ۶ تا از اصلیترین و سریعترین راههای افزایش سروتونین طبیعی در بدن را برای شما آوردهایم که سبب افزایش بیش از حد سروتونین مغز در بدن و شادی در افراد میشود.
شماره ۱: در بعضی خوراکیها تریپتوفان وجود دارد که اگر با کربوهیدراتها به صورت همزمان ترکیبی مصرف شوند و این موضوع نشان میدهد که غذا فقط کارکرد شکم پر کن ندارد و بر روی احساس و اخلاق شما هم اثر میگذارد.
تعدادی از غذاهای حاوی تریپتوفان عبارتند از تخممرغ، پنیر، آناناس، سویا، ماهیسالمون، کره بادامزمینی، انواع آلو، آلوچه، شیر تازه، انواع آجیل و گوشت بوقلمون که میتوانیم با نانهای گندم کامل و سبوس نگرفته یا نان جو کامل و یا برنج قهوهای مصرف کنیم.
شماره ۲: تمرینات ایروبیک باعث آزاد شدن تریپتوفان در خون و تبدیل آن به سروتونین میشود. ورزشهایی مانند دوچرخه سواری، اسکیت، شنا، پیاده روی سریع در هوای آزاد، آهسته دویدن و سایر ورزشهای ملایم که بیش از حد ظرفیت شما نباشند این خاصیت را دارند.
شماره۳: تحقیقات نشان داده است که سروتونین در زمستان به سمت کم شدن و در تابستان به سمت زیاد شدن گرایش پیدا میکند. گذراندن ۱۵ دقیقه در زیرنور آفتاب به افزایش سطح سروتونین کمک میکند لذا اگر مستاجر هستید خانههایی را برای اجاره انتخاب کنید که آفتابگیر باشد و اگر مالک هستید حتماً تغییراتی در خانه ایجاد کنید که بیشترین میزان نور خورشید را دریافت کنید.
شماره ۴: ۲۰ دقیقه ماساژ در هفته یکی از راههای افزایش افزایش سروتونین طبیعی مغز و دوپامین است و باعث کاهش کورتیزول و از بین رفتن استرس میشود.
شماره ۵: همانطور که افزایش سروتونین طبیعی باعث ایجاد احساس خوب شود، داشتن احساس خوب خودش یکی از راههای افزایش دوپامین و سروتونین میشود و این دو با هم رابطه مستقیم دارد.
ایجاد احساس خوب در ذهنتان با تجسم خلاق صحنههای شادی آفرین تصور کنید. به خاطرات شیرین گذشته فکر کنید روزانه به تصاویر و فیلمهای شادیآور نگاه کنید. کمدیهای عاشقانه را اگر به صورت دونفره نگاه کنید احساسات منفی را از شما دور میکند.
شماره ۶: وجود مقادیر بالای باکتریهای مفید روده مستقیم در ارتباط هستند. درصدی از سروتونین طبیعی بدن در روده وجود دارد. اینجاست که نقش تغذیه و بروز مشکلات گوارشی خودش را بیشتر نشان میدهد جامعهای که دستگاه گوارش مردمش سالم باشد دچار افسردگی نمیشود.
مصرف خوراکیهای طبیعی و غیره کارخانهای اولین گام در پیشگیری از مشکلات گوارشی است و مصرف غذاهای پر از فیبر و پروبیوتیک برای افزایش باکتریهای مفید روده گام دوم است. تعدادی از خوراکیهای پروبیوتیک عبارتند از: ماست پنیر و سایر لبنیات محلی، سرکه سیب و انگور خوراکی و برنج قهوه ای، گندم، جو و نانهای با آرد گندم و جو کامل.
اگر برای شما سؤال شده است که برای افزایش سروتونین مغز چه کنیم؟ باید در جواب بگوییم که برخی افراد میخواهند برخی از درمانهای غیر دارویی را قبل از اقدام به دارو امتحان کنند. برخی دیگر از داروهای حاوی سروتونین استفاده میکنند اما میخواهند آن را با راهکارهای دیگری مکمل کنند. اکنون که به خوبی میدانید دوپامین و سروتونین چیست باید به این نکته اشاره کنیم که افزایش سروتونین طبیعی و دوپامین نیازی به قرص افزایش دوپامین و سروتونین ندارد.
در زیر ۱۰ روش برای افزایش سروتونین و دوپامین وجود دارد.
۱۰ روش برای افزایش سروتونین
-
ورزش کنید
ورزش منظم حداقل به مدت ۳۰ دقیقه در روز یکی از بهترین راههای افزایش سروتونین طبیعی است که باعث بهبود خلق و خوی کلی فرد میشود. تحقیقات نشان داده است که ورزش قلبی و عروقی طولانی مدت باعث افزایش سطح سروتونین طبیعی در مغز میشود. سروتونین میتواند خصومت و علائم افسردگی را کاهش دهد. همچنین تمایل به موفق بودن را تشویق میکند.
-
زمان زیادی را در طبیعت صرف کنید
در نسلهای گذشته، انسان بیشتر وقت خود را در فضای باز میگذراند. این روزها بسیاری از افراد در خانههای خود کار میکنند و پشت میز، زیر نور مصنوعی نشستهاند. محققان دریافتند که در کمتر از ۵ دقیقه خارج از منزل در محیط طبیعی میتواند باعث بهبود خلق و خو، افزایش انگیزه و افزایش عزت نفس شود. مقدار زمان صرف شده در نور خورشید با سنتز سروتونین و دوپامین ارتباط دارد و یک راه افزایش سروتونین است. حتی یک پیادهروی کوتاه در پارک میتواند باعث بهبود وضعیت رفاه شما شود.
-
سروتونین در مواد غذایی
حال که به سؤال سروتونین چیست، پاسخ دادهایم باید گفت که رژیم غذایی هم میتواند بر سلامت روانی فرد تأثیر بگذارد. قهوه یکی از مواد غذایی سروتونین دار است که تا زمانی که آن را مصرف میکنید سطح سروتونین و دوپامین شما را افزایش میدهد. هنگامی که نوشیدن قهوه را متوقف کردید، به ترک مصرف ادامه خواهید داد. مغز شما که به سطح بالایی از انتقالدهندههای عصبی عادت کرده است، مانند یک کمبود عمل میکند. ممکن است رژیم غذایی بدون کافئین تا ۱۲ روز طول بکشد تا مغز به حالت طبیعی خود برگردد.
اسیدهای چرب امگا ۳ نیز از دیگر موادغذایی سروتونین دار هستند که باعث افزایش سطح سروتونین مغز بدون ترک آن میشوند. آنها به سروتونین کمک میکنند گیرندههای سلول عصبی را تحریک کنند و حملونقل را راحتتر کنند. بسیاری از مطالعات نشان دادهاند که امگا ۳ به کاهش علائم افسردگی کمک میکند. شما میتوانید امگا ۳ را در ماهیهای آب سرد مانند ماهی آزاد پیدا کنید.
برخلاف شایعات اینترنتی، خوردن بوقلمون سطح سروتونین مغز شما را افزایش نمیدهد. بسیاری از مردم فکر میکنند غذاهای غنی از تریپتوفان میتوانند باعث تقویت روحیه شوند، زیرا مغز از تریپتوفان برای تولید سروتونین استفاده میکند. با این حال، تریپتوفان با چندین اسید آمینه دیگر برای انتقال به مغز رقابت میکند. از آنجا که در لیست اولویتهای بدن پایین است، معمولاً آن را از دست میدهد.
داشتن مقداری تریپتوفان در رژیم غذایی مهم است. اگر مقدار کافی از اینماده مهم را نداشته باشید، سطح سروتونین شما پایین میآید. اگر به تریپتوفان بیشتری نیاز دارید، میتوانید با خوردن غذاهای نشاستهای مانند نان گندم سبوس دار، سیب زمینی و ذرت آن را دریافت کنید.
-
مدیتیشن
این که «مدیتیشن چیست» را در مقالات قبل بررسی کردهایم اما بطور خلاصه مدیتیشن عملی تفکر آرام و متمرکز است. اغلب با تمرینات تنفسی همراه است. شواهد نشان داده است که مدیتیشن میزان ترشح دوپامین را افزایش میدهد. مدیتیشن میتواند استرس را برطرف کرده و احساس آرامش درونی ایجاد کند.
-
قدردانی
تحقیقات علمی نشان داده است که قدردانی بر سیستم پاداش مغز تأثیر میگذارد و یکی از بهترین راههای افزایش سروتونین است. این ماده با ترشح دوپامین و سروتونین ارتباط دارد. قدرشناسی به طور مستقیم با افزایش خوشبختی در ارتباط است.
مطالعات زیادی در مورد عملی به نام«تمرین سه نعمت» انجام شده است. به مدت یک هفته هر شب، سه چیز را یادداشت میکنید که از آنها سپاسگزار هستید. افرادی که این تمرین را به پایان میرسانند تمایل دارند که احساس خوشبختی بیشتر و علائم افسردگی کمتری داشته باشند. بهبود روحیه آنها میتواند تا شش ماه طول بکشد.
-
سروتونین گیاهی
اگر برای شما هم سؤال شده است که سروتونین گیاهی چیست و داروهای گیاهی افزایش دهنده سروتونین کداماند؟ باید پاسخ بدهیم که تمام روغنهای اساسی از گیاهان تأمین میشوند. این روغنها غالباً خاصیت دارویی دارند. براساس یک مطالعه روغنهای ترنج، اسطوخودوس و لیمو درمانی هستند و با استفاده از حس بویایی، مغز شما را ترغیب میکند تا سروتونین گیاهی و دوپامین آزاد کند.
توجه: همیشه دستورالعملهای روی برچسب بطری را دنبال کنید. اگرچه روغنهای اساسی «طبیعی» هستند، اما بعضی از آنها در صورت سواستفاده خطرناک هستند. اجازه ندهید کودکان خردسال با روغنهای اساسی بازی کنند.
-
دستیابی به هدف
وقتی به یکی از اهداف خود میرسیم، مغز ما دوپامین ترشح میکند. مغز این هجوم دوپامین را بسیار ارزشمند میداند. این ماده با تلاش در جهت رسیدن به هدفی دیگر به دنبال دوپامین بیشتر است.
اهداف بزرگتر به طور معمول با افزایش دوپامین به وجود میآیند. با این حال، بهتر است با اهداف کوچک شروع کنید تا شانس موفقیت خود را بهبود ببخشید. اهداف کوتاه مدت میتوانند برای رسیدن به یک هدف بلند مدت (و پاداش بزرگتر) جمع شوند. این الگو باعث ترشح مداوم دوپامین در مغز شما میشود.
-
خاطرات خوش
خاطرات خوش یک راه افزایش سروتونین است و محققان اثر متقابل خلقوخو و حافظه را بررسی کردهاند. آنها روی قشری مطالعات و آزمایشات مربوط به، منطقه مغز مرتبط با توجه تمرکز کردند. افرادی که خاطرات غم انگیزی را تجربه میکنند، در آن منطقه سروتونین کمتری تولید میکنند اما بالعکس افرادی که روی خاطرات خوش زندگی میکنند، سروتونین بیشتری تولید میکنند.
-
تجربیات جدید
یکی از راههای افزایش سروتونین کسب تجربیات جدید است. مغز با ترشح دوپامین به تجربههای جدید واکنش نشان میدهد. شما میتوانید با جستجوی تجربیات جدید، دوپامین خود را به طور طبیعی افزایش دهید. هر نوع تجربهای مؤثر خواهد بود. شما میتوانید کاری ساده مانند سرگرمی یا دستور العمل جدید انجام دهید یا میتوانید چیز بزرگی مانند چتربازی را امتحان کنید. هرچه شما با این فعالیت آشنایی کمتری داشته باشید، به احتمال زیاد مغز شما با دوپامین به شما پاداش میدهد.
-
درمان
اکنون که به خوبی میدانید سروتونین چیست (serotonin چیست) باید به این نکته توجه کنیم که تحقیقات نشان میدهد که اگر روحیه خود را تغییر دهید، میتوانید سنتز سروتونین را در مغز خود تحت تأثیر قرار دهید. این بدان معنی است که خلق و خوی و سنتز سروتونین تأثیر متقابل بر یکدیگر دارند.
روان درمانی اغلب به افراد کمک میکند تا روحیه خود را بهبود بخشند. ممکن است درمان بتواند به افزایش سطح سروتونین نیز کمک کند. در حالی که این ۱۰ روش میتوانند انتقال دهندههای عصبی شما را تقویت کنند.
نتیجهگیری:
حال که با دوپامین و سروتونین آشنا شدید و جواب سؤال دوپامین و سروتونین چیست را گرفتید و با راههای افزایش هورمون سروتونین آشنا شدید باید اشاره کنیم که جلسات رواندرمانی جایگزینی برای مراقبتهای پزشکی نیستند. اگر نگران سلامت روان هستید، همیشه باید به دنبال مشاوره پزشک یا درمانگر باشید. یک متخصص بهداشت روان میتواند به شما بگوید کدام روشها برای شرایط منحصر به فرد شما بهترین هستند. مصرف دارو یا شرکت در مشاوره شرم آور نیست. آنها در میان بسیاری از گزینهها یک روش معمول درمانی هستند و به شما در بهبود روند زندگیتان کمک شایانی میکنند.
ما در این مقاله توضیح دادیم که سروتونین (serotonin) چیست و راههای افزایش سروتونین و همینطور داروهای گیاهی افزایش دهنده سروتونین را مورد بحث قرار دادیم. منتظر نظرات شما عزیزان هستیم.
برخی از سؤالات رایج:
۱. سروتونین چیست؟
دو انتقال دهنده عصبی مهم برای روان و بدن انسان است. این ماده تأثیر مستقیمی بر فعالیتهای انسان مثل چرخه خواب و فعالیتهای جنسی نقش دارد و به بهبود عملکرد آنها کمک میکند.
۲. راههای ترشح سروتونین در بدن چیست؟
۱. ورزش کنید.
۲. زمانی را در طبیعت بگذرانید.
۳. از مواد غذایی که سروتونین تولید میکنند استفاده کنید.
۴. مدیتیشن
۳. تاثیر روان درمانی در ایجاد سروتونین چیست؟
سروتونین باعث بهتر شدن خلق افراد و در حالت کلی باعث میشود تا افراد دید بهتر و مثبتی به زندگی داشته باشند. روان درمانی نیز به بهبود عملکرد افراد و افزایش تاب آوری کمک میکند و این دو مکمل هم هستند.
مفهوم مدیتیشن meditation ، فواید مهم مدیتیشن
اگر مدتهاست این سوال ذهن شما را درگیر کرده است که مدیتیشن چیست و مدیتیشن چه فوایدی دارد باید به شما بگویم که مدیتیشن را میتوان به عنوان تمرکز ذهن بر روی صدا، بیان، دعا، شی، تصویر دیداری یا تنفس به منظور افزایش آگاهی دانست.
همچنین در پاسخ به سوال مدیتیشن چیست (meditation چیست ؟) می توان اینگونه گفت که مدیتیشن یک حالت آرامش عمیق و احساس تعادل در فرد است. مدیتیشن به فرد اجازه میدهد تا احساسات شدید خود را کنترل کند بدون اینکه خونسردی خود را از دست بدهد و به طور کلی در مدیتیشن نتیجه تعادل عاطفی، غنیتر از افکار احساسات و اعمال یک فرد است.
مراقبه نیز یکی دیگر از زیر شاخههای مدیتیشن محسوب میگردد که در شما احساس آرامش و دلسوزی و توانایی پذیرش بیشتر خود و دیگران را تسهیل میکند.
مدیتیشن همچنین گاهی اوقات این توانایی را دارد تا به عنوان مکمل درمانهای پزشکی توصیه گردد و توسط پزشکان به منظور درمان و پیشگیری از بسیاری از بیماریهای مرتبط با استرس شغلی توصیه گردد.
اگر تا به حال در ذهن خود به سوال مدیتیشن چیه برخورد کردید و تحقیق درمورد مدیتیشن کرده باشید به خوبی می دانید که بر اساس شواهد پزشکی ارائه شده مراقبه به عنوان یک درمان مناسب برای اختلال وحشت، اختلال اضطراب عمومی، سوء مصرف مواد و اعتیاد زخم کولیت، درد مزمن پسوریازیس و اختلال افسردگی توانسته تاثیر مثبتی روی افراد اعمال کند.
با توجه به فواید گسترده درباره مدیتیشن نمیتوان جواب سوال مدیتیشن چیست را تنها در چند خط به صورت خلاصه بیان کرد، بلکه مدیتیشن آنقدر گسترده و مفید است که حتی کلمات نیز نمیتوانند آن را به درستی توصیف کنند. علاوه بر هر آنچه تاکنون در مورد meditation (مدیتیشن به فارسی ) به شما گفتیم مدیتیشن همچنین یک درمان کمکی برای فشار خون، جلوگیری از ایست قلبی و پیشگیری از تصلب شرایین و آرتروز است.
در واقع انواع متفاوتی در تصاویر مدیتیشن وجود دارد که با یوگا ترکیب شدهاند و شما میتوانید با توجه به هدف خود و مشکلی که دارید از آنها برای بهبودی استفاده نمایید. با توجه به مهم بودن این مسئله در ادامه این مقاله قصد داریم تا به شما دقیقتر توضیح دهیم که مديتيشن چيست و چگونه مدیتیشن را شروع کنیم همچنین سعی میکنیم تا بهطور خلاصه از فواید مدیتیشن و مراقبه نیز برایتان صحبت نمایم تا به طور کامل بدانید فواید مدیتیشن چیست.
چگونه مدیتیشن را شروع کنیم ؟
ذهن ما به گونهای طراحی شده است که هنگام انجام چندین عملکرد به طور همزمان دچار سردرگمی میشود. اکثر مردم به طور روزمره از سردرگمی افکار و احساسات خود رنج میبرند، اما از طریق مدیتیشن شما میتوانید عادات خود را تنظیم کرده و تمرکز خود را به طرز چشمگیری افزایش دهید که در نهایت این افزایش تمرکز منجر به آرامش بیشتر در شما میگردد.
حال که برای شما توضیح دادیم مديتيشن چيست و با کلیات آن آشنا شدید دیگر زمان آن رسیده تا به شما بگوییم که چگونه مدیتیشن را شروع کنیم. در واقع پرداختن به تمرین مدیتیشن فواید زیادی دارد، به خصوص برای آن دسته از کسانی که به طور روزانه و منظم مدیتیشن انجام میدهند.
در واقع دو دسته از مردم هستند که به سمت مدیتیشن کشیده میشوند، دسته اول آن کسانی هستند که به منظور آرام کردن صدای متناقض درون خود، شناخت بهتر خود و یا برای به انجام رساندن نوعی تمرین معنوی حال هر چه که باشد اقدام به انجام مدیتیشن مینماید.
دسته دیگر را کسانی تشکیل میدهند که تنها به منظور ایجاد آرامش و توسعه فردی این کار را میکنند. همچنین اگر تازه کار هستید و به دنبال تقویت تواناییتان در زمینه مدیتیشن هستید میتوانید از مدیتیشن صوتی استفاده نمایید و از فایلهای صوتی مراقبه و مدیتیشن رایگانی که در سرتاسر اینترنت وجود دارند استفاده نمایید.
به هر حال اگر شما تاکنون اطلاعاتی در مورد مدیتیشن نداشتهاید و تنها با مراجعه به این مقاله متوجه شدید که کلیت مدیتیشن چیست پس بهتر است تا در ادامه این قسمت از مقاله ما نکاتی را مطالعه کنید که به شما کمک میکند تا مدیتیشن را از همین الان شروع کنید.
-
فضای آرام و ساکتی را انتخاب کنید
به منظور انجام مدیتیشن ابتدا باید یک فضای آرام را انتخاب نمایید تا باعث حواسپرتی شما نشود. این را بدانید که هر چه فضا آرامتر و تمیزتر باشد احتمال پرت شدن حواس شما توسط اشیا، صداها و یا افراد دیگر بسیار کمتر است.
پیدا کردن یک فضایی ساکت و آرام ممکن است گاهی بسیار سخت باشد، خصوصاً اگر بخواهید این کار را در خانه و یا محل کارتان انجام دهید اگر اینگونه باشد ممکن است مجبور شوید انجام مدیتیشن خود را به زمانی موکول کنید که فضا کاملاً ساکتتر از حد معمول باشد مانند؛ صبح زود و یا آخر شب.
همچنین بهتر است که مدیتیشن را در مکانی انجام دهید که هیچ گونه نوری نباشد تا باعث حواسپرتی شما شود به همین منظور اول صبح یا درست قبل از خواب در اتاقتان بهترین مکان و بهترین زمان برای مدیتیشن است.
-
راحت بنشینید
اگر برای شما هم این سوال پیش آمده است که حالت مدیتیشن چیست؟ باید گفت راهها و حالتهای زیادی برای نشستن در مدیتیشن وجود دارد که اگر تازه کار هستید بهتر است شیوهای را انتخاب کنید که در ابتدا به نظرتان سادهتر میرسد. نگران این نباشید که پاهایتان حالت ضربدری شده یا انگشتان شستتان در چه جهتی قرار گرفتهاند. شما میتوانید به منظور مدیتیشن حتی روی یک صندلی راحت یا چهارپایه نیز بنشینید.
اگر هم روی زمین یا روی یک بالشتک یا زیر انداز نشستهاید سعی کنید تا خیلی راحت و ریلکس باشید. پنج حالت نشستن اصلی برای مدیتیشن وجود دارد که به این ترتیب هستند: نیلوفر آبی کامل، نیمه نیلوفر آبی، زانو زدن، نشستن روی صندلی و دراز کشیدن.
حالتهای نشسته میتوانند انعطاف پذیری شما را افزایش دهند. به هر حال هر شیوهای که برای نخستین بار در مدیتیشن از آن استفاده کنید با مرور زمان در صورت مورد پسند واقع نشدن میتوانید آنرا به دلخواهتان تغییر دهید.
-
حالت بدنی ثابتی داشته باشید
داشتن حالت بدنی ایستاده و قائم به هنگام مدیتیشن باعث میشود تا گردش خون در بدنتان افزایش پیدا کند. رعایت حفظ چنین حالت بدنی به هنگام مدیتیشن ممکن است در ابتدا اندکی برایتان سخت باشد اما نگران نباشید با انجام دادن این کار به صورت روزانه و منظم کمکم به آن عادت خواهید کرد. در واقع صاف و آرامش نشستن به هنگام مدیتیشن یکی از اصول کلی انجام آن است.
-
چشمان خود را ببندید و یا به یک نقطه خیره شوید
انجام این کار با توجه به نوع مدیتیشنی که انجام میدهید میتواند متفاوت باشد. با این حال بهترین کار این است که سعی کنید در هنگام شروع مدیتیشن همان کاری را انجام دهید که برایتان راحتتر است و باعث تمرکز بیشترتان میگردد.
انجام مدیتیشن با چشمان بسته طرفداران زیادی در سرتاسر دنیا دارد. همچنین اگر تصمیم گرفتهاید تا به هنگام مدیتیشن چشمان خود را باز نگه دارید بهتر است تا سعی کنید به نقطه خاصی خیره شوید تا میزان تمرکزتان بالاتر رود. همچنین میتوانید به منظور پیدا کردن راحتترین راه برای خود هر دو مدل را امتحان نمایید اگر احساس میکنید که باز نگهداشتن چشمانتان باعث پرت شدن حواستان میشود بهتر است آن را برای یک دقیقه یا همین حدود ببندید.
-
از یک تایمر استفاده کنید
برای مدت زمانی که قصد دارید بنشینید و مدیتیشن انجام دهید یک تایمر تنظیم کنید. بهتر است تا قبل از شروع مدیتیشن زمان خاصی را برای انجام این کار مشخص نمایید و سعی کنید به آن پایبند باشید. استفاده کردن از یک ساعت و تایمر باعث میشود تا طول مدت مدیتیشن شما از یک زمان خاص کوتاهتر و بلندتر نشود.
-
روی نفس کشیدن تا مرکز کنید
تمرکز بر روی شیوه تنفستان به شما کمک میکند تا راحتتر بتوانید فرآیند مدیتیشن را انجام دهید و کمتر توجه خود را معطوف موارد دیگر کنید. هرچه بیشتر بر روی نحوه نفس کشیدنتان تمرکز کنید راحتتر میتوانید ذهنتان را از هرگونه آلودگی پاک کنید و هر گونه فکر غیرضروری را کنار بگذارید.
-
به این فکر کنید که دوست دارید از طریق مدیتیشن به چه چیزی برسید.
همانگونه که در ابتدای مقاله در پاسخ به سوال مدیتیشن چیست به شما توضیح دادیم، مدیتیشن از تقویت حافظه تا کاهش اضطراب فواید بسیار زیادی دارد. صرف وقت برای فکر کردن در مورد اینکه چرا دوست دارید مدیتیشن انجام دهید و اینکه از طریق مدیتیشن میخواهید چه چیزهایی برسید به شما در حفظ بهتر تمرکزتان کمک خواهد کرد. در انتها نیت و دلیل شما از انجام این کار هرچه که بود سعی کنید به آن پایبند بمانید و متعهد باشید.
-
یک برنامه ثابت تنظیم کنید
انجام مدیتیشن مخصوصاً برای کسانی که مبتدی هستند و یا مدت طولانی است که مدیتیشن را کنار گذاشتهاند میتواند اندکی دشوار باشد. بسیاری از تاثیرات مدیتیشن تنها پس از گذشت زمان قابل دیدن هستند.
هر چقدر که شما منظمتر و مداومتر این کار را انجام دهید مسلماً نتایج بیشتر و بهتری میگیرید و پیشرفتان قابل مشاهده خواهد بود. سعی کنید هر روز حداقل مدتی را برای نشستن و مدیتیشن کردن برنامهریزی کنید حتی اگر برای انجام این کار دو دقیقه وقت داشته باشید.
-
از میزان کم شروع کنید
همانطور که بارها در بالاتر برایتان گفتیم در ابتدا شروع مدیتیشن میتواند برایتان اندکی دشوار و گاهاً ناامید کننده باشد. باید بدانید که تحمل سختیهای مدیتیشن به منظور رسیدن آرامش و پاکسازی ذهن امری زمانبر است، به جای اینکه در انجام این کار به خود سخت بگیرید سعی کنید تا در ابتدای کار زمان کوتاهی را به انجام اینکار اختصاص دهید تا بتوانید اندکی به آن عادت کنید.
اکنون که متوجه شدید مدیتیشن یعنی چه باید ذکر کرد که هنگامی که برای اولین بار مدیتیشن میکنید میتوانید فقط با چند دقیقه نشستن این کار را شروع کنید مثلاً دو یا سه دقیقه میتواند مناسب باشد. البته میزان زمانی که در ابتدای کارتان به مدیتیشن اختصاص میدهید کاملاً بر اساس میزان تواناییهای شماست و مسلماً هر چقدر توانایی شما بیشتر باشد میتوانید ساعات بیشتری را به انجام این کار اختصاص دهید.
مراقبه چیست؟
در پاسخ به سوال مراقبه چیست و مراقبه معنوی چیست ؟ باید بیان کرد مراقبه یک سنت باستانی است که هنوز هم در فرهنگهای مختلف جهان به منظور ایجاد حس آرامش و هماهنگی درونی مورد استفاده قرار میگیرد. اگرچه این عمل با آموزههای مختلف دینی نیز ارتباط دارد، اما مراقبه کمتر به ایمان و بیشتر به آگاهی یافتن و رسیدن به آرامش درونی مرتبط است.
این روزها با نیاز بیشتر افراد به کاهش استرس در میان برنامههای شلوغ زندگی طاقتفرسایشان محبوبیت مراقبه و مدیتیشن رو به افزایش است. اگرچه روش درست یا غلطی برای انجام مراقبه وجود ندارد، اما مهم است که بتوانید این کار را به شیوهای انجام دهید که تمامی نیازهای شما را برآورده سازد و شخصیت شما را تکمیل تر کند.
۹ نوع محبوب مدیتیشن عبارتند از:
- مراقبه ذهن آگاهی
- مراقبه معنوی
- مراقبه متمرکز
- مراقبه حرکتی
- مراقبه مانترا
- مراقبه استعلایی
- آرامش تدریجی
- مراقبه مهربانی
- مراقبه تجسم
این شیوه های مختلف مراقب که به شما معرفی کردیم برای همه افراد مناسب نیستند بلکه شما باید شیوه مناسب به خود را بر اساس مهارت و ذهنیت خود انتخاب کنید.
فواید مدیتیشن چیست؟ مزایای مدیتیشن؟
همانطور که گفتیم مدیتیشن فرآیند آموزش ذهن شما برای تمرکز و تغییر مسیر افکار شماست، در در این قسمت از مقاله به شما چند تا از فواید مدیتیشن و مراقبه را معرفی میکنیم.
-
استرس را کاهش میدهد
کاهش استرس یکی از اصلیترین فواید مدیتیشن است. به طور معمول استرس ذهنی و جسمی باعث افزایش هورمون استرس کورتیزول در بدن شما میگردد که میتواند عاملی باشد که خوابتان را مختل میکند و باعث اضطراب و افسردگی در شما میگردد. طی یک مطالعه انجام شده به مدت هشت هفته ثابت شده که یک سبک مدیتیشن بنا به “مراقبه ذهن آگاهی” باعث کاهش میزان چشمگیری از استرس میگردد.
-
اضطراب را کنترل میکند
از جمله مزایای مدیتیشن کاهش سطح استرس است به این معنی است که اضطراب را نیز میتواند کنترل کند. یک متاآنالیز شامل حدود ۱۳۰۰ بزرگسال نشان داده که مدیتیشن میتواند به مقدار قابل توجهی اضطراب را در یک فرد کاهش دهد. همچنین یک مطالعه نشان داده که استفاده از مدیتیشن ذهن آگاهی به کاهش علائم اضطراب در افراد مبتلا به اختلال اضطراب عمومی و همچنین افزایش اظهارات مثبت، بهبود واکنش استرس و مقابله با آن کمک میکند.
-
سلامت عاطفی شما را ارتقا میبخشد
اکنون که می دانید مدیتیشن یعنی چه و مدیتیشن چه فوایدی دارد باید به این نکته توجه کرد که برخی از اشکال مدیتیشن میتوانند منجر به بهبود دید نسبت به خود و نگرش مثبت به زندگی گردند، به عنوان مثال یک بررسی انجام شده بر روی ۳۵۰۰ بزرگسال نشان داده که مدیتیشن ذهن آگاهی علائم افسردگی را بهبود بخشیده است.
در واقع یکسری مواد شیمیایی و التهابی به نام سیتوکینها در پاسخ به استرس در بدن ما ترشح میگردند که میتوانند بسیار بر خلق و خوی ما تاثیر بگذارند و حتی در مواردی منجر به افسردگی شوند که بررسی چندین مطالعه به ما این را ثابت کرده است که از مزایای مدیتیشن کاهش این مواد شیمیایی التهابی در بدن ما و در نهایت کاهش افسردگی است.
نتیجهگیری
اگر به هر دلیلی به دنبال یافتن آرامش در زندگیتان هستید مدیتیشن میتواند یک انتخاب بسیار مناسب باشد. ما در این مقاله سعی کردیم تا به شما توضیح دهیم که مديتيشن چيست؟ و چه فوایدی دارد؟ در واقع همه چیز درباره مدیتیشن را به صورت کامل بررسی کردیم. اکنون شما به خوبی می دانید مراقبه و مدیتیشن چیست
همچنین علاوه بر این که برایتان توضیح دادیم مدیتیشن چیست و فواید مدیتیشن چیست به شما گفتیم که میتوانید به منظور تقویت تواناییتان در زمینه مدیتیشن از مدیتیشن صوتی و فایلهای آموزشی رایگانی که در سرتاسر اینترنت وجود دارند استفاده نمایید و در ادامه به شما توضیح دادیم که فواید مراقبه چیست. امیدواریم که مطالب ارائه شده در این مقاله مورد توجه و علاقه شما دوستان قرار گرفته باشد.
برخی از سوالات رایج:
۱. مدیتیشن چیست؟
مدیتیشن یک فعالیت یا حالتی ست که انسان در آن به حالت آرامش روحی و جسمی می رسد. حالتی که می تواند بسیاری از تنش ها را از خود دور کند و تنها به ذهن و بدن خود متمرکز بماند.
۲. برای مدیتیشن چه شرایطی را باید فراهم کرد؟
۱. فضای آرام و ساکت انتخاب کنید.
۲. راحت بنشینید.
۳. چشمان خود را ببندید.
۴. بدنتان را ثابت نگه دارید.
۳. چند مورد از مدیتیشن های محبوب را نام ببرید؟
۱. مراقبه ذهن آگاهی
۲. مراقبه معنوی
۳. مراقبه حرکتی
۴. مراقبه تمرکز
۵. مراقبه تجسم
هوش معنوی ، مقاله کامل درباره هوش معنوی
هوش معنوی چیست و چه چیزی به انسان کمک میکند تا از بین هزاران راه غلط و درست یک راه درست را انتخاب کند؟ اگر میخواهید در این مورد بدانید ابتدا باید پاسخ سوال هوش معنوی چیست را بیابید. انسان با بهرهگیری از هوش معنوی راههای صحیح را پیدا کرده و از تشویش دور میشود و در نهایت به یهترین هدف میرسد.
در این مقاله قصد داریم شما را به طور کامل با هوش معنوی و کاربردهای آن آشنا سازیم. این که هوش معنوی چیست؟ و شناخت خصوصیات افرادی با هوش معنوی بالا و همچنین کاربرد هوش معنوی و اهیمت آن بسیار مهم است که در ادامه تلاش میکنیم شما را به طور کامل با آن آشنا سازیم.
هوش معنوی چیست؟
تعریف هوش معنوی چیست؟ این سوالی است که در این قسمت قصد داریم به طور کامل به آن پاسخ دهیم. در واقع هوش معنوی توانایی است که به ما کمک میکند تا قدرت داشته باشیم رویا پردازی کرده و برای رسیدن به رویاهای خود تلاش کنیم.
هوش معنوی یا SQ در واقع زمینه ساز تمام باورهای ما است و باعث میشود ما در مورد مسالهای سوال سازی کرده و یا با استفاده از این هوش در زندگی خودمان تغییراتی اعمال میکنیم.
همچنین با توجه به جایگاهی که داریم و ارزش آن شروع به حل مشکلات خود میکنیم. این هوش به ما کمک میکند بتوانیم به زندگی خود و فعالیتهایمان معنا بخشیده و اعمال خود را اعتبار سنجی کنیم. همچنین میتوانیم به کمک آن بهترین مسیر را انتخاب کرده و زندگی خود را در جهت آن پیش ببریم.
ویژگی افرادی با هوش معنوی چیست
فواید هوش معنوی چیست؟ خوب است نسبت به افرادی که دارای هوش معنوی بالایی هستند شناخت داشته باشیم. شاید شما بخواهید بدانید آیا هوش معنوی دارید یا خیر. در ادامه فواید هوش معنوی را برای شما بیان میکنیم.
- این افراد در هنگام سختی ها و بروز مشکلات می توانند مقابله کرده و از قدرت ذهن کافی برخوردارند.
- این افراد خودآگاهی بالایی دارند.
- این افراد خود را دارای حس درونی می دانند که آن ها را راهنمایی می کند.
- این افراد از شکست و ناکامی ها کسب تجربه می کنند.
- به سختی زندگی به چشم یک فرصت نگاه می کنند.
- به هر قیمتی حاضر نیستند با جماعت یک رنگ شوند و بر نظر خود استوار هستند.
- برای هر اتفاقی می خواهند بدانند چرا رخ داده.
- به سجایای اخلاقی بسیار اهمیت می دهند.
- بر خودشان و رفتارهایشان کنترل کافی دارند.
- انعطاف پذیری بالایی دارند.
اهمیت و ضرورت هوش معنوی چیست
هوش معنوی یکی از هوشهای نه گانه مانند هوش هیجانی انسان است که از اهمیت و ضرورت بسیار بالایی برخوردار است افرادی که این هوش را دارند توانایی بسیار بیشتری نسبت به سایر افراد دارند. هوش به انسان کمک میکند تا نسبت به اتفاقات بیرونی اطلاع یافته و به آگاهی فرد منجر میشود. در واقع هوش معنوی روحیات درونی فرد را به محیط بیرونی وصل میکند و از این نظر از اهمیت بسیار بالایی برخودار است.
افرادی که هوش مصنوعی بالایی دارند معمولا توانایی برقراری عدالت را داشته و با افراد رفتار دلسوزانه تری دارند. با استفاده از این هوش افراد واقع بین بوده و هر چیزی را آن طور که هست میبینند. بیشتر رهبران جهان از این هوش بهره مند بودهاند و با توجه به آن توانستهاند به جایگاه های خوبی برسند و سختیها را تحمل کنند از این رو اهمیت و ضرورت هوش معنوی بر هیچ کس پوشیده نیست.
مولفه های روانشناسانه هوش معنوی چیست
رواشناسان مولفه های بسیار را برای هوش معنوی در روانشناسی در نظر گرفته اند که از جمله آنها میتوان به مواردی نظیر: ادراک مستدل، عقل شهودی، آگاهی از خواسته ها و نیتهای خود، داشتن قدرت متمرکز، داشتن آرامش بیرونی و درونی، داشتن بصیرت در کارها، خیرخواهی، انسانیت و فضیلت، خردمندی، بخشندگی، دلسوزی، تعهد، وقار، عشق و فداکاری و … اشاره نمود.
برخی از روانشناسان افرادی با خودآگاهی، کلی نگری، مستقل، مقاوم در برابر سختی ها و خودجوش بوده و همچنین افرادی که از حوادث فرار نمیکنند و سعی میکنند بهترین تصمیم را بگیرند و همچنین افرادی که توانایی ابراز عشق خود را دارند و شادی را برای زندگی انتخاب میکنند را افرادی با هوش معنوی بالا میدانند. این افراد هنگامی که اتفاقی رخ میدهد ابتدا آن را بازبینی کرده و با بصیرت و اعتماد به جای کنترل سعی میکند با فروتنی کار خود را پیش ببرید.
رابطه مدیریت و هوش معنوی چیست
هوش معنوی بر متغیرهای مدیریت تاثیر زیادی دارد. هوش معنوی بر پارامترهایی مانند رهبری، انگیزه، داشتن ارتباطات، توسعه فردی و … در مدیریت اثر گذار است و این مساله موجب اهمیت و پررنگ شدن آن در قسمتهای سازمانی و مدیریتی شده است.
داشتن هوش معنوی به مدیران کمک میکند که میتوانند به یک مجموعه بزرگتر وصل شده و منابع کافی و لازم برای همه افراد وجود دارد و لازم نیست برای رسیدن به اهداف خود رقابت کنند و در نهایت این افراد ذهن بسیار قوی دارند. در نتیجه هوش معنوی افراد در یک سازمان راحتتر به هم اعتماد کرده و با هم به تبادل اطلاعات میپردازند و همگی برای رسیدن به نتیجه نهایی تلاش و همفکری میکنند در یک کلام در این سازمان ها طرز فکر برد برد حاکم است و همگی برای موفقیت یکدیگر تلاش میکنند.
مدیری که از هوش معنوی برخوردار است با بصیرت و اعتماد به سازمان خود پرداخته و برای ارزشهای اخلاقی نظیر صداقت و عدالت اهمیت بالایی قائل است او تلاش میکند روابط اعضای سازمان را بهبود داده و در آنها احساس تعهد عمیق نسبت به کارها ایجاد نماید. امروزه موفقیت یک سازمان وابسته به هوش معنوی مدیران و کارکنان آن است اما نمیتوان از تاثیر هوش عاطفی و عقلانی در این مورد نیز گذشت.
مولفه های هوش معنوی چیست
نظرات مختلفی در مورد اجزای تشکیل دهنده هوش معنوی وجود دارد. از نظر ایمونز در حالت کلی هوش معنوی از ۵ مولفه زیر تشکیل شده است که در ادامه آنها را برای شما بیان میکنیم.
- ظرفیت تعالی به این معنا که از دنیای جسمانی فراتر رفته و به اهداف متعالی فکر کنیم.
- داشتن بخشش، فروتنی، سپاسگذاری و … که به آن داشتن ظرفیت درگیری و رفتارهای با فضیلت در حین درگیری می گویند.
- داشتن توانایی آراستن حوادث، فعالیت ها و روابط همراه احساس تقدس.
- داشتن توانایی به کاربردن منابع معنوی در مسائل زندگی.
- توانایی وارد شدن از هوشیاری به حالات معنوی.
در ادامه نوبل دو مولفه دیگر نیز به مولفههای ایمونز اضافه کرد که شامل موارد زیر است:
- به طور آگاهانه سلامتی روانشناختی خود را دنبال کردن برای نجات دادن خود و جامعه.
- افراد به صورت آگاهانه این موضوع را تشخیص دهند که واقعیت فیزیکی در داخل واقعیت بزرگتری که انسان به صورت هوشیار و ناهوشیار با آن تعامل دارد قرار دارد.
به مرور زمان روانشناسان مختلف در مورد هوش مصنوعی نظر دادند و هر کدام به تکمیل این بحث پرداختند. درایر و امرام مولفه های هوش معنوی را به تعالی، هشیاری، حقیقت، فیض الهیی، صلح درونی، معنایابی و هدایت درونی تقسیم کردند.کینگ اعتقاد داشت هوش معنوی دارای مولفه های تفکر انتقادی، گستردهتر کردن هوشیاری، افزایش معنای شخصی و همچنین آگاهی متعالی است. همچنین دونالد و مک اعتقاد داشتند مولفههای مهم در این نوع هوش موارد زیر هستند:
- داشتن تمرکز بر معانی نهایی.
- اعتقاد به مقدس و گرانبها بودن.
- شناخت سطوح چندگانه هوشیاری و کمک به رشد آن ها.
- ارتقا دادن خود به کلی بزرگ تر.
کاربرد هوش معنوی چیست؟
تا این جا تلاش کردیم شما را با هوش معنوی و مولفه های آن آشنا کنیم در این بخش میخواهیم بدانیم کاربرد هوش معنوی چیست؟ و در کجای زندگی میتواند به انسانها کمک کند. هوش معنوی کاربردهای بسیاری دارد که سه کاربرد بسیار مهم آن شامل موارد زیر است:
- برقرار کردن ثبات در طول زندگی انسان.
- متحول کردن ارتباطات انسان ها با یکدیگر.
- ارتقا دادن سطح کیفیت در مدیریت.
موانع ایجاد هوش معنوی چیست
هوش معنوی هم در محیط کار و هم در میان خانواده وجود دارند اما موانعی وجود دارد که باعث میشود این هوش شکوفا نشود. یکی از این موانع نگاه سطحی به یادگیری هوش معنوی است و افراد تمایل دارند آن را تصادفا و کم عمق فرا بگیرند.
همچنین داشتن این باور که ما موجوداتی فیزیکی هستیم و زندگی ما با مادیاتی مانند پول سر پا میماند نیز از موانع هوش معنوی است زیرا این احساسات و افکار در ذهن انسانها ایجاد ناامنی و در نتیجه ترس میکند که خود منجر به اضطراب و منشا استرس می شود. اضطراب تاثیر مخرب بر روابط و تواناییهای ما در محیط کار دارد.
از دیگر موانعی که بر رشد هوش معنوی در وجود انسانها تاثیر منفی دارد ساختاری است که افراد برای روابط بین فردی در نظر گرفته اند. بسیاری از کسانی که در جایگاه مدیر هستند داشتن دسوزی را سخت میدانند زیرا این دلسوزی باعث میشود از عملکرد خودشان فراتر روند که این با اعتقاد عدهای که نباید در محیط کار احساس وجود داشته باشد همخوانی ندارد. حدودا ۱۰تا ۱۵ سال پیش روابط دلسوزانه از جانب مدیران مطرح شد و نتیجه این دلسوزی قدردانی کارمندان و عدم ترک محل کار است.
همچنین مانع دیگر در مسیر توسعه هوش معنوی این است که افراد نسبت به تغییرات رفتارهایی مانند انتقاد، حسادت و ترس که به آنها رفتارهای مقاومتی میگویند نشان میدهند. گاهی این تغییرات بسیار منطقی است اما افراد نسبت به آنها ترس دارند. به کمک هوش معنوی افراد میتوانند دریابند که منشا این ترسها در وجود خودشان است نه در محیط بیرونی و سعی میکنند آن را حل کنند.
سخن پایانی
هوش معنوی یکی از انواع هوش ۹ گانه است که میتواند در زندگی انسانها و روابط آنها بسیار تاثیرگذار بوده و موجب رشد شخصیت فردی شخص و برقراری روابط صحیح با دیگران شود. هوش معنوی دارای مولفه های مختلفی است و همچنین موانعی وجود دارد که از پرورش هوش معنوی در افراد جلوگیری به عمل می آورد که در این مقاله تلاش کردیم شما را با آنها آشنا سازیم. این نوع هوش در برقراری روابط و ارتباطات و همچنین پیشرفت مدیران بسیار موثر بوده و به رشد شخصیتی و مقابله با سختیها در وجود شخص کمک بسیاری میکند.
برخی از سوالات رایج:
۱. مختصری راجع به هوش معنوی ارائه دهید؟
قدرتی ست که به انسان کمک می کند تا قدرت رویا و خیال پردازی داشته باشد. درواقع هوش معنوی قدرت تصور و ساختن اتفاقات در ذهن است که از طریق آن می توان رسیدن به اهداف را برنامه ریزی کرد.
۲. ویژگی های هوش معنوی چیست؟
۱. از بعد جسمانی فراتر رفتن و به عالم متعالی فکر کردن
۲. بخشش و فروتنی و ارتباط هوشمندانه برقرار کردن
۳. توانایی به کار بردن مسائل معنوی در زندگی روزمره
۳. اهمیت داشتن هوش معنوی چیست؟
هوش معنوی مانند هوش هیجانی است که به واسطه آن می توان به درک درست و دقیق احساسات رسید و ارتباط موثر و بهتری با افراد برقرار کرد. درواقع هوش معنوی توانایی تصور کردن وقایع و فراتر رفتن از کالبد جسم است.
مفهوم هوش هیجانی (EQ) ، فواید هوش هیجانی در زندگی
بنظرتان هوش هیجانی مهمتر است یا ضریب هوشی؟ اگر فکر میکنید ضریب هوشی از اهمیت بیشتری برخوردار است ممکن است از آنچه در این مقاله یاد خواهید گرفت متعجب شوید. اگر شما هم جزو آن دسته از افراد هستید که دقیقا نمیدانید هوش هیجانی چیست ؟ ما در ادامه این مطلب آن را به طور کامل برایتان شرح خواهیم داد.
دانیل گلمن روانشناس و نویسنده معروف کتاب هوش هیجانی در این کتاب در سال ۱۹۹۶ اظهار داشت که هوش هیجانی از هوش ذهنی مهمتر است، اما چرا؟ هوارد گاردنر روانشناس معروف، در پاسخ به این سوال خاطرنشان میکند که در واقع هوشهای متعددی وجود دارند که برخی از افراد ممکن است در یکی از آنها بسیار قویتر از سایرعمل کنند.
در گذشته عامل اصلی تعیین کننده موفقیت در یک فرد میزان هوش ذهنی او محسوب میشد و اعتقاد بر این بود که افرادی که میزان هوش ذهنی بالایی دارند در زندگی خود تمایل به دستیابی به اهداف و دستاوردهای بیشتری دارند.
محققان به دنبال پاسخ این سوال بودنند که آیا این هوش نتیجه ژنتیک است یا عوامل محیطی نیز روی آن تاثیر میگذارند که در نتیجه برخی از روانشناسان متوجه شدند که نمره بالای ضریب هوشی یک فرد در جدول ضریب هوشی تنها دلیل برای به موفقیت رسیدن او در زندگی نیست، بلکه طیف گستردهای از تواناییها و دانشهای دیگر در انسان وجود دارند که در این زمینه بسیار تاثیر گذارند.
میزان هوش ذهنی یک عنصر مهم در زمینه پیشرفت تحصیلی است و همان طور که میدانید کسانی که ضریب هوشی بالاتری دارند در مدرسه بهتر عمل میکنند، اما کارشناسان امروزه اظهار دارند که این هوش ذهنی تنها عاملی نیست که انسان را به سمت موفقیت سوق میدهد بلکه عوامل دیگری تحت عنوان هوش هیجانی نیز در زمینه پیشرفت یک فرد تاثیر گذارند.
در حقیقت ابعاد هوش هیجانی بسیار گسترده است و با توجه به اهمیت امروزه آن بسیاری از شرکتها امروزه برای استخدام کارمندهایشان در همان ابتدای کار از آنها تست هوش هیجانی میگیرند. پس با توجه به هر آنچه تاکنون به شما گفتیم نتیجه میگیریم که تنها هوش ذهنی بر موفقیت یک فرد تاثیر نمیگذارد بلکه عوامل دیگری از جمله هوش هیجانی نیز تاثیر بسزایی در این زمینه دارد.
حال با توجه به این مسئله ما تصمیم داریم در ادامه این مقاله به شما بگوییم هوش هیجانی چیست و انواع هوش هیجانی را به شما معرفی کنیم.
هوش هیجانی چیست
با استفاده از چندین منبع مختلف یک تعریف ساده از هوش هیجانی(که به آن ضریب احساسی یا EQ نیز گفته میشود) برای شما عزیزان آماده کردهایم. در پاسخ به سوال هوش هیجانی چیست میتوانیم اینگونه بگوییم که این هوش درواقع توانایی نظارت بر احساسات خود و همچنین احساسات دیگران، تشخیص و برچسب زدن صحیح احساسات مختلف و استفاده صحیح از آنها را توصیف میکند.
به طور سادهترهوش هیجانی همان چیزی است که ما به هنگام همدردی با همکارانمان، به هنگام گفتگوهای عمیق درباره نوع روابط خود با دیگران و گفتگوهایی که در زمینه تلاش برای مدیریت و آرامسازی یک کودک پرخاشگر است از آن بهره میبریم. هوش هیجانی به ما این امکان را میدهد تا به راحتی با دیگران ارتباط برقرار سازیم، خودمان را بهتر درک کنیم و زندگی سالم و شادتری داشته باشیم.
اگرچه انواع مختلفی از هوش وجود دارد که بسیار شبیه همدیگرند ولی تفاوتهای بسیار مهمی بین آنها وجود دارد.
در واقع هوش هیجانی بر اساس قابلیتهای زیر بنا شده است:
- شناسایی احساسات خود.
- توانایی ارزیابی احساس دیگران.
- کنترل شخص بر احساساتش.
- توانایی درک احساس دیگران.
- استفاده از احساسات برای تسهیل ارتباطات اجتماعی.
هوش هیجانی که از آن تحت عنوان ضریب هوش هیجانی (EQ) نیز یاد میشود به توانایی فرد در درک احساسات خود و دیگران گفته میشود.
“مارک مانسون ” مقایسه جامعی از هوش شناختی و هوش هیجانی انجام داده است و عنوان میکند که که ضریب هوشی پردازش اطلاعات در راه رسیدن به به تصمیمات صحیح است در حالی که هوش هیجانی (EQ) به توانایی شما در درک احساسات خود و دیگران گفته میشود. از این گفته نتیجه میگیریم که هوش هیجانی فرد یک مهارت یا ویژگی شخصیتی است که میتواند در طول زمان با استفاده از آموزش و تمرین تقویت و یا ایجاد گردد.
آیا می توان هوش هیجانی را آموزش داد؟(نحوه آموزش هوش هیجانی چیست)
مفهوم هوش هیجانی از دهه ۱۹۹۰ شروع شد و در آن زمان اندکی برای مردم مبهم بود اما اکنون به اصطلاحی تبدیل شده است که تقریباً در بین مردم به قدر کافی شناخته شده است تا دیگر به فکر آموزش و تقویت آن در خود و فرزندانشان باشند.
به منظور تقویت این هوش در فرزندانتان شما میتوانید اسباب بازیهایی برای آنها تهیه کنید که به تقویت هوش هیجانی آنها کمک میکند و یا اینکه فرزندان خود را در برنامههای یادگیری اجتماعی و عاطفی که برای آموزش مهارتهای هوش هیجانی طراحی شدهاند ثبت نام نمایید.
طبق آمارهای گزارش شده بر اساس نتیجه این برنامههای یادگیری اجتماعی وعاطفی که تا کنون انجام شده است، تقریباً ۵۰ درصد از دانش آموزان پیشرفت چشمگیری در تحصیلات خود داشتهاند در حالی که ۴۰ درصد دیگر پیشرفت متوسطی را از خود نشان دادهاند. این برنامه ها همچنین منجر به کاهش میزان تاخیر در مدرسه و افزایش میزان حضور و غیاب و کاهش مشکلات نظم و انضباطی نیز برای اکثر دانش آموزان شده است.
پس میتوان گفت هوش ذهنی و هوش هیجانی بدون شک بر سلامتی و خوشبختی و دستیابی به تکنیک موفقیت شما در کار نقش زیادی دارد. و همچنین بر اساس این گزارش میتوان نتیجه گرفت که هوش هیجانی قابل آموزش و یادگیری است.
همچنین یکی از سادهترین راهها برای تقویت این مهارت در خود استفاده از یک کتاب هوش هیجانی است که میتوانید به راحتی این کتاب هوش هیجانی pdf دانلود کنید.
تأثیر و فواید هوش هیجانی بر زندگی روزمره(فواید هوش هیجانی چیست)
همانطور که در طول این مقاله برایتان توضیح دادیم هوش هیجانی و یا همان ضریب هوشی از هر لحاظ میتواند بر سلامتی جسمی، روانی، میزان عملکرد ، توسعه فردی و موارد دیگر بر زندگی شما تاثیر بگذارد. درک نحوه تاثیر هوش هیجانی بر رفتارها و عواطف روزمره برای حفظ سلامتی و تندرستی از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است.
-
عملکرد در محل کار(عملکرد کاری هوش هیجانی چیست)
هوش هیجانی به افراد این امکان را میدهد تا بتوانند عملکرد خوبی در مناطق مختلف اجتماعی داشته باشند. در واقع توسعه مهارتهای ضریبهوشی به ایجاد انگیزه در فرد برای هدایت و تاثیرگذاری بیشتر در همکاران خود کمک شایانی میکند. برای اینکه شما بتوانید به شخصی موفق در محل کارتان تبدیل شوید باید مهارتهای بینفردی مناسبی داشته باشید که خاستگاه این مهارتها را میتوان هوش هیجانی دانست.
با توجه به نوع نیازهای یک شرکت به برخی مهارتهای اجتماعی خاص به منظور برقراری ارتباط گستردهتر، تبادل ایده و کار تیمی برخورداری از مهارتهای شخصی برای کارفرمایان بیش از پیش با ارزش شدهاند. دلیل این ارزشمندی را میتوان توسعه و تقویت هوش هیجانی در جهان امروزی دانست. کارفرمایان امروزی با شناخت هوش هیجانی و آگاهی از فواید آن یگر میدانند که کارمندهایی با این ویژگی میتوانند انعطافپذیری بیشتری در یک گروه از خود نشان دهند و به همین منظور دیگر در استخدامهای خود هوش هیجانی را ملاک قرار میدهند.
-
سلامت جسمانی
یکی از عوامل مخرب و نابود کننده سلامت جسمانی را میتوان ناتوانی در مقابله با استرس ، درگیری و سایر شرایط اجتماعی دشوار دانست. همچنین عدم کنترل فشار نامنظم یا همان فشار خون بالا سیستم ایمنی را سرکوب میکند و خطر حملات قلبی، سکته های مغزی، ناباروری و پیری زودرس را افزایش میدهد. یادگیری نحوه کنترل احساس استرس، عصبانیت، غم، اندوه و همچنین افزایش توانایی هوش هیجانی، احتمال بروز مشکلات حیاتی در سلامتی را کاهش میدهد.
-
سلامت روانشناختی در هوش هیجانی چیست
ضریب هوشی پایین به بسیاری از مشکلات روحی مانند اضطراب و افسردگی منجر میگردد، همچنین عدم توانایی در گرفتن سیگنالهای عاطفی دیگران توانایی فرد را در ایجاد و تقویت روابط ضعیف میکند و باعث میشود بیشتر در انزوا و آسیب پذیری نسبت به مشکلات روانی فرو رود.
-
ایجاد روابط
داشتن EQ بالا به یک فرد این اجازه را میدهد تا بتواند حتی با رئیس، دوست صمیمی و هرکس دیگر به راحتی پیوند و طرح دوستی برقرار کند. همچنین داشتن این توانایی به شما این امکان را میدهد تا به سرعت احساسات دیگران را بر اساس نشانههای عاطفی درک کنید و بتوانید ارتباطی موثرتر، واضحتر، روابطی سالمتر و شادتر با دیگران برقرار نمایید.
انواع هوش هیجانی چیست
همانطور که در طول این مقاله بارها برایتان تکرار کردیم، روانشناسان متوجه شدند که خوشبختی در زندگی فقط به هوش ذهنی بستگی ندارد بلکه مهارتهایی به نام هوش هیجانی نیز در این امر دخیل هستند. به همین منظور دانشمندان شروع به انجام تحقیقهای متفاوتی برای شناسایی انواع این هوش و به کارگیری هرچه بیشتر از آن برای شناخت شخصیت یک فرد و افزایش بهرهوری همه جانبه از وی نمودند.
آنها به طوری کلی هوش هیجانی را به این چهار دسته تقسیم کردند:
-
خودآگاهی در هوش هیجانی چیست
به طور کلی خودآگاهی یکی از انواع هوش هیجانی است که با توجه به اسمش به معنی داشتن شناخت و آگاهی نسبت به تواناییهای فردی است. شما باید احساسات، عواطف، نقاط ضعف و قدرت خود را بشناسید و علاوه بر اینها لیستی از ارزشها و اهداف خود تهیه کنید و هدف نهایی خود را در این راه مشخص نمایید.
-
خود را مدیریت کنید
حال بد و انگیزههای خود را به درستی مدیریت نمایید، ممکن است شما از یک نفر خوشتان نیاید اما این به این معنا نیست که باید به طرف مقابل بفهمانید که از او خوشتان نیامده است بلکه باید برای هر تعامل یک هدف تعیین کنید. شما همواره باید چشم انداز مثبتی برای خود مشخص کنید و در مواقع روبرو شدن با مشکلات اجازه ندهید تا بر شما چیره شوند و مشکلات احساسیتان را به راحتی مدیریت نمایید.
-
آگاهی اجتماعی
به هر آنچه که ممکن است دیگران در لحظه احساس کنند توجه کنید و در آنها به دنبال نشانههایی از بروز نگرانی بگردید. این نکته را به یاد داشته باشید که گوش دادن بسیار دشوارتر از صحبت کردن است بنابراین توجهتان را معطوف به گوش دادن کنید تا بفهمید مخاطبتان به دنبال چه چیزی است.
-
مدیریت روابط هوش هیجانی چیست
با مخاطبینتان صریح و قاطع برخورد کنید و به آنها دلایل قانع کنندهای برای خرید یک جنس و یا قبول یک حرف بدهید. اگر مخاطبتان برای شما جوکی تعریف کرد که آن را بارها قبلا شنیدهاید سعی کنید به هرحال بخندید و بدانید که انجام این کار هزینهای برای شما ندارد و همین مسئله باعث برقراری رابطه هر چه بهتر با مخاطبتان میشود.
نتیجهگیری
هوش هیجانی توانایی یک فرد در شناخت احساسات شخصی خود درک صحیح آنها و درک میزان تاثیر آن بر افراد اطرافش است. همچنین اهمیت هوش هیجانی فقط به روابط صمیمی او محدود نمیشود بلکه هوش هیجانی در کار و همچنین هر نوع رابطه ای که ممکن است فرد را به دیگران پیوند دهد از اهمیت خاصی برخوردار میشود.
معمولاً افرادی با هوش هیجانی بالا قادر به کنترل رفتار خود هستند و توانایی بیشتری در شناخت و مدیریت احساسات خود و همچنین مدیریت احساسات دیگران دارند. در طول این مقاله به شما توضیح دادیم که هوش هیجانی چیست و انواع هوش هیجانی را برایتان به تفکیک شرح دادیم. همچنین به شما گفتیم که به منظور تقویت این هوش در خود میتوانید از یک کتاب هوش هیجانی معتبر استفاده کنید و یا به راحتی یک کتاب تحت عنوان هوش هیجانی pdf دانلود نمایید.
برخی از سوالات رایج:
۱. هوش هیجانی چسیت؟
تعاریف بسیاری برای هوش هیجانی وجود دارد شاید بتوان گفت دقیق ترین توصیفی که از این عبارت می توان ارائه داد توانایی درک احساسات و هیجانات مختلف است. درک و پذیرش احساسات در شرایط مختلف.
۲. هوش هیجانی بر چه اساسی بنا شده است؟
۱. شناسایی احساسات خود
۲. توانایی ارزیابی احساسات دیگران
۳. توانایی درک احساسات دیگران
۴. توانایی مناسب در برقراری ارتباط با دیگران
۳. مزیت استفاده از هوش هیجانی چیست؟
۱. عملکرد در محل کار
۲. سلامت جسمانی
روش های تضمینی و موفق برنامه ریزی تحصیلی
برنامه ریزی تحصیلی از جمله برنامههایی است که برای دانشآموزان و بهخصوص دانشآموزان کنکوری کاربرد دارد. محصلان به کمک برنامه ریزی تحصیلی میتوانند طبق یک سری اصول و زمان مشخص پیش بروند و به اهداف تحصیلی خود برسند.
اما اینکه چگونه برنامه ریزی درسی کنیم یا برای کنکور خود برنامه منظمی در نظر بگیریم، به آموزش و راهنمایی نیاز خواهیم داشت. در این مطلب با ما همراه باشید تا در ۵ گام، راهکاری تضمینی برای رسیدن به یک برنامه ریزی تحصیلی عالی را با شما در میان بگذاریم. امید است پس از خواندن این مطلب، بتوانید یک برنامهریزی اختصاصی برای دوران تحصیل خود آماده کنید و با پیش رفتن در مسیر آن به موفقیت برسید.
برنامه ریزی تحصیلی چیست؟
برنامهریزی در فرهنگ لغت به معنای «طراحی و تنظیم مقررات برای اجرای یک کار» است. یعنی ما در برنامهریزی کار یا هدف مشخصی را در نظر میگیریم و برای نیل به آن هدف مقررات، زمان و اصول خاصی را به صورت مکتوب ثبت میکنیم.
لازم به ذکر است که برنامه ریزی حتماً باید به شیوه مکتوب انجام شود تا قابلیت اجرای بالاتری پیدا کند. طبق گزارشات علمی صورت گرفته، نوشتن باعث میشود تا تعهد افراد نسبت به پایبندی به نوشتهها بالاتر برود.
برنامه ریزی میتواند برای رسیدن به هر هدفی کاربرد داشته باشد. در واقع شما میتوانید برای کسب یک مهارت خاص، رسیدن به یک موقعیت شغلی، رفتن به یک مسافرت تفریحی یا ….. برنامهریزی کنید. اما برنامه ریزی تحصیلی به نسبت سایر برنامهها برای نوجوانان و جوانان اهمیت بالاتری دارد.
موفقیت درسی و همچنین قبولی در آزمون کنکور میتواند کل آینده یک فرد را تحت تاثیر قرار دهد و مسیر خاصی را پیش روی وی قرار دهد؛ به همین خاطر روشهای بسیاری برای برنامه ریزی تحصیلی وجود دارد که محصلان میتوانند از آنها بهره بگیرند.
اگر برنامه تحصیلی نداشته باشیم، چه میشود؟
کسی که برای تحصیلات ارزش بالایی قائل باشد و بخواهد از این طریق آینده خود را رقم بزند، باید برنامه ریزی تحصیلی داشته باشد. چنین فردی اگر برنامه تحصیلی برای خود تنظیم نکند، نمیتواند برای مطالعه دروس خود به شیوه صحیحی اقدام کند.
اگر برنامه نباشد، فرد دچار سردرگمی میشود و نمیداند کدام درس را باید در چه ساعت و چه روزی مطالعه کند تا بتواند برای رسیدن به امتحانات یا کنکور آماده شود. در چنین شرایطی، رسیدن به هدف برای محصلان بسیار سخت و دور از دسترس خواهد بود.
حال آنکه فلسفه برنامهریزی، صرفاً آسان کردن مسیر رسیدن به اهداف تحصیلی برای دانشآموزان است. بنابراین اگر کسی بخواهد تا رسیدن موعد امتحانات یا کنکور، آمادگی لازم را پیدا کند و بتواند موفق عمل کند، باید برنامه ریزی تحصیلی داشته باشد.
چه روشهایی برای برنامهریزی تحصیلی وجود دارد؟
مطمئناً روشهای زیادی برای برنامه ریزی تحصیلی یا برای برنامه ریزی درسی کنکور وجود دارد. هر دانشآموز بسته به شرایط و سبک درس خواندن خود میتواند شیوه مناسبی را برای خود انتخاب کند. مهمترین فاکتور برای انتخاب یک برنامه ریزی مناسب، در نظر گفتن «تفاوتهای فردی» است. همین تفاوتها است که باعث میشود برنامههای متفاوتی برای تحصیل وجود داشته باشد. فاکتور مهم بعدی داشتن مهارت حل مسئله میباشد این قابلیت در پیشرفت افراد کمک بسزایی میکند.
همه افراد نمیتوانند تنها از یک روش برای برنامهریزی استفاده کنند. شما نیز باید برای یافتن برنامهای مناسب با شرایط جسمی، ذهنی و محیطی خود، دست به کار شوید و یک برنامه جامع، کاربردی و قابل اجرا طراحی کنید. «قابل اجرا بودن» دیگر ویژگی است که باید یک برنامه ریزی تحصیلی مناسب، آن را داشته باشد. در ادامه ۵ شیوه برنامهریزی موفق و صحیح وجود دارد که با توجه به آنها میتوان برنامه منحصر به فردی برای خود تنظیم کنید.
۵ روش موفق برنامه ریزی تحصیلی برای شما
از بین تمام روشهای موجود برای برنامه ریزی تحصیلی موفق، پنج روش زیر از اهمیت بالاتری برخوردار هستند. شما میتوانید با در نظر گرفتن این پنج نکته، یک برنامهریزی ۱۰۰ درصد تضمینی برای تحصیل خود تنظیم کنید و طبق آن پیش بروید. یادتان باشد، هرچقدر برنامه شما انعطاف بیشتری داشته باشد، قابل اجراتر خواهد بود. پنج شیوه برنامهریزی تضمینی برای تحصیل به قرار زیر هستند:
-
خودتان را بشناسید
شناخت خود به معنی شناخت توانمندیها، میزان گیرایی، امکانات و منابعی است که در حال حاضر در دسترستان قرار دارد. تصور کنید فردی تنها به کتابهای درسی خود دسترسی دارد و نمیتواند منابع و دورههای آموزشی دیگری را خریداری کند. چنین شخصی با فردی دیگری که چندین پکیج آموزشی برتر را در اختیار دارد، فرق میکند.
ممکن است شخصی در مدت یک ساعت بتواند یک فصل کامل از دروس تخصصی را فرا بگیرد، اما فردی دیگر آن فصل را در دو ساعت و نیم تمام کند. همینطور ممکن است فردی یک فضای کاملاً اختصاصی برای تحصیل در اختیار داشته باشد، اما فردی دیگر در یکی از اتاقهای خانهشان درس بخواند که هر سر و صدایی در محیط خانه، حواسش را پرت کند.
بنابراین باید قبل از اقدام به برنامهریزی، شناخت درستی از خودتان پیدا کنید. وقتی به چنین شناختی برسید، میتوانید یک برنامه برای خود بریزید که بتواند شما را به چشمانداز موردنظرتان نزدیک کرده و در نهایت به هدفتان برساند. پس همین حالا تمام امکانات، منابع و شرایط خود را مورد بررسی قرار دهید و مراحل بعدی برنامهریزی را براساس این اطلاعات شخصی به پیش ببرید.
-
ببینید دقیقاً چقدر زمان دارید
حتماً متوجه شدهاید که هرکس در ساعاتهای خاصی از روز انرژی و گیرایی بالایی برای درک دروس دارد. آن زمان برای شما چگونه است؟ زمان مناسب برای مطالعه شما، صبحها، عصرها یا شبها است؟ همچنین ببینید علاوه بر آن زمانها، چند ساعت دیگر را برای درس خواندن در اختیار دارید، آن ساعات را یادداشت کنید. آنگاه ببینید به صورت کلی روزانه چند ساعت را میتوانید به درس خواندن اختصاص دهید. تصور نکنید اگر تمام زمان خود را برای درس خواندن بگذارید، برنامه کامل و بینقصی برای خود ریختهاید؛ گاهی برنامههای فشرده، کارایی ما را بشدت کاهش میدهند.
پس ساعات مناسب برای درس خواندن روزانه خود را بدون فشار در نظر بگیرید. آنگاه بر طبق آن ساعات، نسخه اولیه برنامه خود را بنویسید. این نسخه در ادامه ممکن است دچار تغییرات دیگری شود و هنوز قطعی نیست.
-
برای مطالعه، تناسب ایجاد کنید
درس خواندن برای کنکور، برنامه متفاوتی نسبت به درس خواندن برای امتحانات مدرسه دارد. در برنامهریزی کنکور، باید تعادل مناسبی برای خواندن دروس تخصصی و عمومی وجود داشته باشد. همانطور که میدانید، هر رشته تحصیلی یک سری دروس اختصاصی و یک سری هم دروس عمومی دارد که هردوی آنها درصدی از سوالات آزمون کنکور را به خود اختصاص میدهند.
کسی که بخواهد رتبه خوبی کسب کند، باید هر دوی این دروس را در برنامهریزی خود جای دهد. کارشناسان تحصیلی اعتقاد دارند که باید در دورههای چند ماهه بین ۶۰ تا ۸۰ درصد زمان را برای دروس اختصاصی و دیگر زمان باقی مانده را نیز برای دروس عمومی در نظر گرفت.
بنابراین شما نیز در برنامه خود باید زمان بیشتری را به مطالعه و تستزنی دروس تخصصیتان اختصاص دهید. ایجاد این تناسب، بسته به ساعاتی که شما برای درس خواندن خود در نظر گرفتهاید، متفاوت است اما می توانید به کمک تکنیک تندخوانی در دروس شفاهی موفقیت زیادی کسب نمایید.
-
خوب بخوابید
ذهن انسان در ساعات بیداری به صورت کامل به دریافت و تجزیه اطلاعات میپردازد. این اطلاعات به مرتب شدن و بایگانی نیاز دارند. وقتی ما میخوابیم ذهن ما همچنان مشغول دستهبندی و آنالیز اطلاعاتی است که در طول روز دریافت میکنیم. وقتی ما به ذهن خود فرصت ارزیابی و طبقهبندی اطلاعات را ندهیم، به مرور قدرت ذهن ما کاهش پیدا میکند. به همین خاطر هرکسی در طول شبانهروز باید خواب کافی داشته باشد.
بهترین ساعات برای خوابیدن، بین ساعت ۱۱ شب تا شش صبح است. بنابراین در برنامه خود این ساعات را برای خوابیدن در نظر بگیرید و از درس خواندن در ساعت خواب اجتناب کنید. حتی اگر از برنامه خود جا ماندهاید، آن را در ساعت خوابتان جبران نکنید. سعی کنید برای جبران، زمان مناسبتری را در نظر بگیرید.
وقتی در هر شبانه روز، بین ۶ تا ۸ ساعت را بهخوبی بخوابید و استراحت کنید، در ساعات درس خواندن، انرژی و گیرایی کافی خواهید داشت. کیفیت مطالعه از کمیت آن صدها برابر مهمتر است. بنابراین خوب بخوابید تا کیفیت مطالعه شما به طرز شگفتانگیزی بالا برود.
-
برنامهتان را از خشک بودن خارج کنید
وقتی خود را بهدرستی شناختید و زمانی که برای درس خواند در اختیار دارید را کاملاً مشخص کردید، ایجاد تعادل برای مطالعه دروس عمومی و اختصاصی در کنار خواب خوب شبانه، برنامه مناسبی را برای شما رقم خواهد زد.
البته برنامه ریزی تحصیلی به خودی خود، برای دانشآموزان مفهوم خشک و سردی را تداعی میکند. معمولاً وقتی نام برنامهریزی را میشنویم، فکر میکنیم باید مقید به انجام کارهای خاصی در زمان مشخص باشیم، همین موضوع باعث میشود احساس کنیم در قالب برنامه خود اسیر شدهایم.
بسیاری از کنکوریها به زور طبق برنامه پیش میروند و اگر از آنها بپرسید: «چه حسی نسبت به برنامه ریزی تحصیلی دارید؟» خواهند گفت: «از آن متنفریم!»
پس برای اینکه طبق برنامهریزی خود پیش بروید و احساس بدی هم نسبت به آن نداشته باشید، ساعاتی را برای گردش، تفریح و استراحت در نظر بگیرید. به صورت کلی پس از هر ۴۵ دقیقه مطالعه، باید پنج تا ۱۰ دقیقه را به قدم زدن و استراحت ذهنی اختصاص دهید.
اما شما میتوانید با خلاقیت بیشتر، زنگ تفریحهای بهتری برای خود بسازید. مثلاً میتوانید پس از هر ۴۵ یا ۵۰ دقیقه مطالعه، آهنگ موردعلاقهتان را گوش کنید و شیرینی موردعلاقه خود را نیز میل کنید. میتوانید رلکسیشن انجام دهید یا چند نفس عمیق بکشید.
البته این موارد میتواند برای همه افراد مفید باشد، اما شما طبق سلیقه، علاقه و خلاقیت خود میتوانید گزینههای بهتری را وارد برنامهتان کنید تا از حالت خشکی و اسارت آن رها شوید. بهرحال شما صاحب اختیار هستید، پس میتوانید درس خواندن خود را با تفریحات کوچک عجین کرده و نتایج خارقالعادهای از آن کسب کنید!
چرا باید پس از هر مطالعه، استراحت کنیم؟
پس از انجام هر فعالیتی، باید چند دقیقه را برای استراحت کردن در نظر بگیریم، درست همانطور که قلب انسان پس از هر تپش خود، چند میکرو ثانیه استراحت میکند! محققان در سالهای اخیر به یافتههای جدیدی در مورد ساختار ذهن انسان دست پیدا کردهاند. طبق این یافتهها، ذهن انسان به سه بخش، مغز خزنده، مغز عاطفی و مغز منطقی تقسیم میشود.
اولین بخش ذهن که باید توسط ما ارضا شود تا بتواند تمرکز کند، ذهن خزنده است و پس از آن هم نوبت به مغز عاطفی میرسد. این دو بخش از ذهن، عاشق فعالیتهای تفریحی، هیجانی و بازی هستند. وقتی شما به شیوهای خلاقانه مطالعه و درس خواندن خود را با هیجان و تفریح همراه کنید، ذهنتان برای پیش رفتن با برنامهتان بهتر با شما همکاری خواهد کرد.
حتماً متوجه شدهاید که گاهی وقتی بسیار خود را خسته میکنید، ذهنتان برای فراگیری بیشتر شما را یاری نمیکند. آنگاه چند ساعت مطالعه به اندازه چند دقیقه برایتان اثربخش نخواهد بود. متاسفانه بیشتر برنامهریزیهای تحصیلی به شیوهای خشک طراحی میشوند و همین امر ناکامی محصلین را رقم میزند.
بنابراین استراحت مطلق و استراحت فعال (بازی، هیجان، تفریح) را در بین مطالعات خود بگنجانید. اما حتماً تناسب لازم بین مطالعه و استراحتهای خود را نیز تنظیم کنید، تا برنامهتان به هم نخورد. مثلاً پس از هر ۴۵ دقیقه مطالعه، ۱۵ دقیقه را بهصورت مطلق (چرت، تنفس عمیق، رلکسیشن و ….) یا فعال (بازی، سرگرمی، موسیقی و ….) بگذرانید.
چگونه برای برنامهریزی خود، زمان جبرانی در نظر بگیریم؟
در نظر گرفتن زمان جبرانی برای برنامههای درسی از اهمیت فراوانی برخوردار است. اتفاقات غیرقابل پیشبینی، بیماری، مهمانی و ….. جزو مواردی هستند که ممکن است در مسیر برنامهریزی ما تداخل ایجاد کنند و بعداً نیاز به جبران داشته درسی داشته باشند. پس شما میتوانید از روزهای تعطیل برای زمان جبرانی خود استفاده کنید یا ساعاتی از شب (بین ساعات ۹ تا ۱۱) را به جبرانی اختصاص دهید.
میتوانید ساعات دروس اختصاصی و عمومی را جابجا کنید تا کارایی بیشتری داشته باشید و بتوانید زمانهای از دست رفته را تا حدی جبران کنید.
شما با شناختن خود میتوانید بهترین زمان جبرانی خود را نیز براساس شرایطتان تنظیم کنید تا از برنامه تحصیلی عقب نیفتید. پس حتماً تا به اینجا متوجه شدهاید که همه چیز به شرایط خودتان بستگی دارد. این شما هستید که میتوانید یک برنامهریزی تحصیلی را اختصاصاً برای شخص خودتان طراحی کنید.
تستزنی و مرور درسی باید به چه شیوهای انجام شود؟
مرور کردن درسها و تست زدن، جزو آیتمهایی هستند که باید در برنامه ریزی تحصیلی ما وجود داشته باشند تا بتوانیم به کمک آنها دروس را در ذهنمان تثبیت کرده و اندوختههای خود را ارزیابی کنیم. بهتر است یک تا دو ساعت در روز یا چند ساعت در هفته را به مرور کردن اختصاص دهید. همچنین روزانه مقداری تست تخصصی و عمومی بزنید. دسته بندی تستهای تخصصی و عمومی و همچنین ساعت انجام آن نیز برعهده شماست تا طبق شرایط خود آن را در برنامهتان جای دهید.
چگونه میتوان موفقیت یک برنامه تحصیلی را تضمین کرد؟
موفقیت برنامه ۵ مرحلهای که در این مطلب ارائه دادیم تضمینی است، به شرطی که مرحله اول آن را به درستی انجام دهید. وقتی شما شناخت درستی نسبت به خود پیدا کنید، میتوانید سایر مراحل را نیز بهدرستی در راستای آن تنظیم کنید.
شناخت از خود نه تنها در برنامه ریزی تحصیلی، بلکه در هر برهه دیگر از زندگی، به شما کمک میکند تا تصمیمات درستی اتخاذ کنید، اهداف درستی را برای خود تعیین کنید و همچنین سریعتر و راحتتر به اهداف خود برسید. پس برای این شناخت اولیه وقت کافی بگذارید و تا رسیدن به درک صحیح از خود، سراغ مراحل بعدی نروید.
سخن پایانی
برنامه ریزی تحصیلی برای رسیدن به موفقیت در امتحانات و به خصوص در آزمون کنکور ضروری است. به همین خاطر هرکس باید برنامه منحصر به فرد خود را با الگو گرفتن از روشهای برتر برنامهریزی، تنظیم کند.
اما اینکه چگونه برنامه ریزی درسی کنیم برای دبیرستان با برنامهریزی کنکوری تفاوتهای زیادی دارد. برنامهریزی برای امتحانات دبیرستان به مراتب راحتتر از برنامهریزی برای کنکور است.
آموزشهای برنامهریزی تحصیلی، تحت عنوان فایل و جدول برنامه ریزی درسی pdf در دسترس محصلین قرار دارند. اما این برنامهها حتماً باید پس از شناخت، برای هرکس شخصیسازی شوند. این شخصیسازی برعهده خود دانشآموزان و کنکوریها است.
برخی از سوالات رایج:
۱. برنامه ریزی به چه معناست؟
در حالت کلی برنامه ریزی به معنای مشخص کردن کارها یا اهداف در بازه های زمانی مختلف زندگی است که انسان برا اساس آن به زندگیش جهت می دهد.
۲. مزیت برنامه ریزی تحصیلی چیست؟
دید روشن و واضحی از جنبه های مختلف تحصیلی هر سال به افراد ارائه می دهد تا با استفاده از آن بتواند به جایگاه درست و مشخص تحصیلی برسد.
۳. روش های برنامه ریزی موفق چیست؟
۱. خودتان را بشناسید.
۲. زمان خود را مشخص کنید.
۳. منابع مالی رسیدن به هدفتان را بشناسید.
۴. زمان خواب منظم داشته باشید.
آموزش کنار گذاشتن ترس از سخنرانی ، درمان ترس از صحبت در جمع
ترس از سخنرانی در جمع را میتوان یکی از بدترین ترسهای ممکن دانست. ترس از سخنرانی همواره با علائم مختلفی همراه بوده که باعث میشود تا احساس اضطراب و فشار شدید بر روی قفسه سینه خود داشته باشید و افکار منفی به سرعت در ذهن شما به حرکت درآید و همین امر باعث شود تا کلمات بعدی خود را که قبلاً به خوبی آنها را تمرین کرده بودید از ذهنتان پاک شوند و با صدایی ضعیف، آغشته به ترس، سرگردانی و تردید صحبت کنید.
توصیفاتی که برایتان گفتم در واقع از تجربیات شخصی بیان شده که ترس از سخنرانی داشته و اطلاعاتش را با ما در میان گذاشته است و هرچند که برای ما نوشتن و توصیف این حالات و احساسات در قالب کلمات خیلی راحت است اما تاثیر شدید و اثرات طولانی مدت آن را نمیتوان با کلمات به گونهای توصیف کرد که برخی افراد که از این فوبیا رنج می برند تا کنون آن را حس کردهاند.
ما در ادامه این مقاله به شما کمک خواهیم کرد تا بتوانید بر ترس خود غلبه کنید و ترس از سخنرانی را در طول ۱۵ روز کنار بگذارید. حقیقت کنار گذاشتن این ترس از آنجایی اهمیت پیدا میکند که شما در طول زندگیتان حالت در دانشگاه و یا چه در حرفه و یا تجارت خود برایتان در گذر زمان بسیار اهمیت پیدا میکند که بتوانید نظر خود را به راحتی بیان کنید و اگر صادق باشیم این احتمال برای همه ما وجود دارد که روزی مجبور شویم در جمع سخنرانی کنیم.
حال چه سخنرانی ما بخواهد حالت رسمی داشته باشد و یا اینکه صرفاً از رئیس خود درخواست ارتقا داشته باشیم مهارتهای حرف زدن برای پیشروی در یک محیط حرفهای امری کاملاً ضروری است.
درست است که ترس از سخنرانی در جمعیت یک ترس بسیار واقعی و وحشتناک است اما با این حال یکسری روشها وجود دارد که به شما کمک میکند بتوانید بر ترس خود غلبه کنید. حتی روشهایی وجود دارد که به شما کمک میکند تا بتوانید انرژی خود را به روشی مثبت کنترل نمایید. به همین دلیل ما قرار است در ادامه این مقاله به شما نحوه مدیریت ترس از سخنرانی را آموزش دهیم و همچنین داروی ترس از سخنرانی را نیز به شما معرفی نماییم.
ترس از صحبت در جمع چیست؟
ترس از سخنرانی در مقابل مردم، یک نوع هراس اجتماعی و یکی از مظاهر اضطراب عملکردی محسوب میشود که در آن افراد هنگام ایستادن در مقابل تماشاگران احساس آشفتگی زیادی را نسبت به ظاهر خود حس میکنند، حال خواه این مخاطبان تعداد کمی داشته باشند و یا یک جمعیت خیلی بزرگ باشد که در مقابل آنها قرار گرفته است.
ترس از سخنرانی در جمعیت نسبت به سایر ترسها و فوبیاهای دیگر جزو رایج ترینها محسوب میگردد؛ زیرا کارشناسان تخمین زدند که چیزی حدود ۷۵ درصد از جمعیت دنیا از این بیماری یا هراس رنج میبرد. خیلی از مردم ترس از سخنرانی در جمع را حتی بالاتر از ترس از مرگ میدانند، ولی حقیقت این است که این ترس میتواند به نوعی به زندگی شغلی و شخصی شما آسیب برساند.
از دیگر علائم این ترس این است که هنگام قرار گرفتن در موضع سخنرانی احساس عصبی بودن میکنید، کف دستانتان خیس عرق میشود، معدهتان به هم میپیچد و از صمیم قلبتان نمیخواهید این کار را انجام دهید.
برخی پزشکان معتقدند که : “ترس از سخنرانی در جمع در بیماران جوان بیشتر از دیگران است و حتی این امر ممکن است در زنان شیوع بیشتری داشته باشد. این ترس اغلب در افرادی ایجاد میگردد که از اختلال اضطراب اجتماعی رنج میبرند. این قبیل افراد در تعاملات روزانه خود با اضطراب شدید، ترس و خجالت رو به رو میگردند. با این حال باید توجه داشته باشید که همه کسانی که از فوبیا در سخنرانی عمومی رنج میبرند دچار اختلال اضطراب اجتماعی نیستند.
دلایل ترس از صحبت در جمع چیست و چرا از آن میترسیم؟
دلایل زیادی وجود دارد که باعث میشود مردم از صحبت کردن در مقابل جمع یا مکانهای عمومی بترسند. اما اگر بخواهم عمدهترین دلایل ترس از سخنرانی در جمع را برای شما بیان کنیم، میتوانیم به دلایل فیزیکی، بیولوژیکی، زیست محیطی و روانی اشاره کنیم.
این عوامل جزو برجستهترین و منطقیترین عواملی هستند که باعث بروز این اختلال در شما میشوند. به همین منظور بهتر است قبل از اینکه اقدام به صحبت در برابر جمع کنید با خودمون بارها و بارها سخنرانیمان را تمرین کنیم تا آمادگی لازم نسبت به انجام این کار را در برابر عموم پیدا کنیم.
در واقع افرادی که چنین ترسی دارند همیشه این سوالات را از خود میپرسند که، اگر به هنگام سخنرانی مرا رد کنند و به صحبتهای من توجه نکنند چه میشود؟ اگر فکر کنند من کسلکننده هستم یا احمق هستم چه میشود؟
در واقع این قبیل تفکر همان چیزهایی است که باعث میشود شما نسبت به سخنرانی نوعی هراس و دلهره داشته باشید. در واقع اصلیترین دلیل اینکه شما هنگام سخنرانی دست و پایتان میلرزد، عرقتان افزایش مییابد، فشار خونتان بالا میرود و عضلات شکمتان منقبض میگردد این است که در هنگام سخنرانی هیپوتالاموس، غده ی هیپوفیز را در مغز شما تحریک میکند تا هورمون آدرنالین ترشح کند که به نوبه خود بتواند غده تیروئید را تحریک نماید، نتیجه این امر این است که آدرنالین در خون شما آزاد میشود
و هیجان سطح بدن شما افزایش پیدا میکند و همین امر باعث میشود که بدنتان شما را برای نبردی فیزیولوژیکی آماده کند که در آن شما هیچ دشمن خاصی ندارید که تهدیدی برای شما محسوب شود و همه اینها از تصورات شما منشا میگیرد.
میتوان گفت مانند هر ترس و یا فوبیای دیگر تجربیات و خاطرات قبلی مرتبط با سخنرانی عمومی میتواند نقش محوری در تقویت و یا دلسرد شدن شما از سخنرانی داشته باشد. اما شما باید بدانید که ترس از از سخنرانی مانند هر تجربه منفی دیگر که انسان در طی آنها مورد استحضار، تمسخر، قلدری و سایر رفتارهای زننده دیگر قرار گرفته باشد کاملاً قابل درمان و کنترل هستند و شما به راحتی میتوانید به مدیریت ترس از سخنرانی خود بپردازید.
داروی ترس از سخنرانی چیست و چگونه درمان میشود؟
اگر میخواهید بدانید که داروی ترس از سخنرانی چیست باید به شما بگویم که مانند همه ترسهای دیگر درمان ترس از سخنرانی در جمع نیز تنها به چند روش اصلی محدود میشود که برجستهترین و رایج ترین این روشها، روش درمان شناختی رفتاری (CBT) است، که نقش اساسی در درمان طیف وسیعی از اختلالات بهداشت روان، اختلالات خواب، اضطراب و افسردگی و استرس شدید دارد.
این شیوه درمانی به بیمار کمک میکند تا بتواند به سرعت بر این چالشها غلبه کند و در مدت کوتاهی نسبت به سایر روشهای درمانی که ممکن است تا به حال بیمار از آنها استفاده کرده باشد عمل نماید.
در این نوع هراسهای عمومی رفتار درمان شناختی یا (CBT) به شما کمک میکند تا بتوانید از تفکر منفی و نادرستی که باعث افزایش ترس شما شده است آگاه شوید و همین موضوع به شما کمک خواهد کرد تا بتوانید در موقعیتهای دشواری که در آن احساس ترس میکنید بهتر عمل کنید.
درمان ترس از صحبت در جمع با رعایت ۱۰نکته ساده
در این بخش از مقاله ما به شما چند نکته آموزش میدهیم که به واسطه رعایت آنها میتوانید بر ترس خود نسبت به سخنرانی چیره شوید.
-
تمرین و آماده سازی گسترده
درست است که راههای زیادی برای درمان و غلبه بر ترس از سخنرانی وجود دارد اما نباید این نکته را فراموش کنید که گاهی ترس از سخنرانی از این منشا میگیرد که شاید شخص مورد نظر آمادگی کافی برای انجام این کار را نداشته باشد، پس همیشه قبل از انجام سخنرانی سعی کنید تا تمرین و آماده سازی را در سطح گسترده انجام دهید.
هیچ چیز جای تمرین و آمادگی برای سخنرانی را به منظور جلوگیری از ترس و استرس ناشی از آن نمیگیرد. آنقدر خوب برای سخنرانی خود آماده شوید که بتوانید به هر سوالی که قرار است از شما بپرسند پاسخ دهید و هر گونه ترس و استرس را در همین ابتدای کار از بین ببرید.
-
از این نترسید که از شما خوششان نیاید
در طول همین مقاله برای شما توضیح دادیم که یکی از سوالاتی که اغلب این قبیل افراد از خود میپرسند این است که اگر در طی سخنرانی افراد از من خوششان نیامد چه کنم؟ و همین سوال و فکر منفی باعث بروز استرس در آنها میشود. پس بهتر است تا فکر کردن به اینکه اگر مرا رد کنند یا مرا دوست نداشته باشند چه؟ را از سر خود بیرون کنید و تمام ترس خود را از طرد شدن از بین ببرید زیرا مخاطبین به این دلیل آنجا هستند که به سخنان شما گوش کنند، پس نترسید و کار خودتان را انجام دهید.
-
خود را در آینه تماشا کنید
یکی از بهترین راههای تمرین کردن این است تا در حین تمرین برای سخنرانی خود مدام به آینه نگاه کنید و سخنرانیتان را جلوی آیینه تمرین کنید، گویی که مستقیماً با شخص مورد نظر صحبت میکنید. شما با توجه کردن بر روی حالت چهره، حرکت دستها و حرکت بدنتان میتوانید روی مهارتهای سخنرانی خود کار کنید.
-
صدای خود را ضبط کنید
سعی کنید تا سخنانتان را روی تلفن و دوربین فیلمبرداری ضبط کنید. سپس روی این صدا و یا فیلم ضبط شده تمرین کنید و نکاتی را یادداشت کنید که میتواند به بهبود وضعیت سخنرانی شما کمک کند. البته برخی افراد نیز وجود دارند که علاقه ندارند تا صدای خود را روی نوار و یا به صورت ضبط شده گوش دهند اما باید بدانند که این روش یکی از بهترین راههای بهبود مهارت و پیشگیری از استرسهای احتمالی در طول سخنرانی است.
-
روی نفس کشیدنتان کار کنید
شما با انجام این کار قادر خواهید بود تا طنین صدای خود را بهبود ببخشید و در طول سخنرانی آرامتر خواهید بود. قبل از انجام دادن سخنرانی سعی کنید تا با تمرین کردن این کار به یک ریتم ثابت هنگام نفس کشیدن و حرف زدن برسید. این کار به شما کمک خواهد کرد تا به میزان قابل توجهی استرستان را کاهش دهید.
-
برای شخص دیگری سخنرانی کنید
افراد زیادی هستند که میتوانید قبل از انجام سخنرانی اصلی با آنها تمرین کنید برای مثال مادر، پدر، دوستان و غیره . به فرد مورد نظر بگویید تا در هنگام سخنرانی از شما انتقاد کند و صادقانه عیبهایتان را بگوید. صحبت کردن با شخص دیگر باعث آرامش شما میشود و همچنین تجربه دریافت بازخورد دیگران را برای شما بالاتر میبرد.
-
در کلاسهای سخنرانی عمومی شرکت کنید
اگر میخواهید مشکل ترس از سخنرانیتان را برای همیشه از بین ببرید میتوانید در کلاس های سخنرانی عمومی ثبت نام کنید و یا یک مربی عالی پیدا کنید تا بتواند در این زمینه به شما کمک کند. شما میتوانید با عضو شدن در این کلاسها شروع به سخنرانی و صحبت کردن در جمع کنید و قاعدتا با گذر زمان در این زمینه مهارت کافی را پیدا خواهید کرد و ترستان نیز به مرور از بین میرود.
-
پاورپوینت تهیه کنید
شاید شما هم تاکنون تجربه استفاده از پاور پوینت هنگام سخنرانی آن هم در کلاسهای درس یا دانشگاه را داشته باشید. کسانی که تا به حال در سخنرانیهایشان از پاورپوینت استفاده کردهاند میدانند که داشتن پاورپوینت در طول کنفرانس میتواند یک کمک بزرگ به آنها محسوب شود. عکس ها و فیلمهای پاورپوینت مخاطبین را به خود سرگرم میکند و باعث میشود تا بیشتر به سخنان شما توجه کنند.
-
قبل از سخنرانی یک جرعه آب گرم بنوشید
آن دسته از عزیزانی که به دنبال پاسخ این سوال هستند که قبل از سخنرانی چه بخوریم باید بدانند که گاهی فشردن مقداری لیمو در آب نسبتاً گرم و نوشیدن آن قبل از سخنرانی میتواند بسیار کمک کننده باشد. سعی کنید قبل از صحبت و سخنرانی از نوشیدنیهای شیرین پرهیز کنید، این موارد میتوانند دهن شما را در حین صحبت کردن خشک کنند وعمل سخنرانی را برای شما سختتر نمایند.
-
روی مطالب تمرکز کنید نه روی مخاطبین
شما با تمرکز کردن روی مطالب قادر خواهید بود تا به راحتی کلمات بعدی خود را به زبان آورید و از بروز هر گونه استرس ناشی از حواس پرتی جلوگیری کنید. همچنین شما گاهی با تمرکز کردن بر روی مخاطبین جملاتتان را فراموش میکنید و یا اینکه با دیدن واکنشهای آنها ممکن است بترسید. پس بهتر است تا در طول کنفرانس یا سخنرانی بیشتر تمرکزتان بر روی مطالب باشد و نگران واکنشهای مخاطبین نباشید.
نتیجهگیری
در طول این مقاله از دکتر ویز سعی کردیم تا به شما آموزش دهیم که چگونه میتوانید در طول ۱۵ روز ترس از سخنرانی را کنار بگذارید. ما با پرداختن به دلایل و شیوه درمان ترس از سخنرانی سعی کردیم تا شما را با مفهوم اصلی و خاستگاه این نوع استرس آشنا کنیم و سپس ۱۰ نکته به شما معرفی کردیم که علاوه بر اینکه موجب تقویت مهارت کلامی شما میشود بلکه به شما میآموزد که چگونه و با انجام چه کارهایی میتوانید این استرس را در طول سخنرانیتان کاهش دهید.امیدوارم که مطالب ارائه شده درباره ترس از سخنرانی در جمع در این مقاله مورد پسند شما دوستان عزیز واقع گردد.
برخی از سوالات رایج:
۱. ترس از صحبت در جمع به چه معناست؟
برخی افراد برای صحبت در جمع راحت نیستند . دچار تنش و اضظراب می شوند این افراد ممکن است دچار ذهنیت منفی راجع به خود و بدن خود باشند و همین موضوع به اضطراب آن ها دامن بزند.
۲. به چه دلیل افراد از سخنرانی می ترسند؟
۱. ذهنیت منفی راجع به بدن خود
۲. ذهنیت منفی راجع به اطلاعات خود
۳. ذهنیت منفی راجه به محیط و افراد
۳. چگونه می توان ترس از سخنرانی را بهبود بخشید؟
۱. تمرین و آماده سازی خود
۲. تماشا کردن خود در آینه
۳. ضبط کردن صدای خود
۴. اجرای سخنرانی برای دیگر افراد
جملات زیبای جواب تشکر عالی در موقعیت های مختلف ، راههای خلاقانه تشکر کردن
تشکر کردن در لغت به معنای قدرشناسی و سپاسگزاری است. با توجه به تعارفی بودن و خوشقلب بودن ایرانیان تشکر کردن توانسته در طول تاریخ جایگاه خاصی در ادبیات فارسی پیدا کند. در واقع ضرورت استفاده از تشکر و جواب تشکر زمانی آشکار میشود که شخصی برای شما کاری را انجام میدهد که مجبور به انجام آن نبوده و یا وقت خود را صرف کمک رساندن به شما کرده است، بنابراین ادب حکم میکند تا شما از او تشکر کنید.
تشکر کردن میتواند در زمینههای بسیار متفاوتی نسبت به آنچه گفته شد به کار برود برای مثال؛ زمانی که هنگام عبور از یک کوچه هستید و یک ماشین برای این که بتوانید به راحتی از آن خیابان عبور کنید حرکت خود را متوقف میکند و یا زمانی که کسی شما را به ناهار دعوت میکند و هزاران مورد مشابه دیگر.
ممکن است تا کنون در موقعیتی قرار گرفته باشید که با توجه به لطفی که اطرافیان و دوستان نسبت به شما داشتهاند تصمیم گرفتهاید تا از آنها تشکر کنید اما هر چه فکر کردهاید نتوانستهاید جواب تشکر مناسبی با آن موقعیت پیدا کنید و به آنها بگویید و یا مجبور نباشید مدام از عبارت ممنون از لطف و محبت شما استفاده کنید و به منظور جلوگیری از رخ دادن دوباره این اتفاق به دنبال یافتن جوابهای تشکر مناسب با موقعیتهای مختلف میگردید و میخواهید بدانید در جواب تشکر چه بگوییم ادامه این مقاله را مطالعه نمایید.
شاید هم شما نیز مانند هزاران آدم دیگر این موضوع را در اینترنت جستجو کردهاید که در جواب تشکر باید چه چیزی بگویم (در جواب سپاس چه بگوییم) ، چگونه جواب تشکر را بدهیم؟ و یا در جواب ممنون چه بگوییم ؟ به همین منظور ما تصمیم گرفتیم تا در این مقاله شما را با ۵۰ جواب تشکر در زمینههای مختلف آشنا کنیم تا در موقعیت پیش آمده به خوبی بدانیم در جواب تشکر چه بگوییم .
چگونه جواب تشکر را بدهیم؟
در جواب سؤال در جواب تشکر چه بگوییم و چگونه جواب تشکر را بدهیم؟ باید بگوییم تشکر کردن یکی از راههایی است که باعث میشود هم خودمان احساس بهتری داشته باشیم و هم باعث تقویت خوبی و روحیه کسی شویم که در حق ما کار خیری انجام داده است. همانطور که در ابتدا برایتان گفتم تشکر کردن تاریخچه طولانی دارد و به هیچ عنوان یک صفت یا یک کلمه جدید محسوب نمیشود.
انسانها همواره در طول تاریخ در پاسخ به خوبی دیگران از آنها تشکر میکردند، حتی روزی به عنوان روز شکر گذاری وجود دارد که افراد نسبت به هر آنچه که خدا در زندگی به آنها داده است از او سپاسگزاری میکنند.
اما گذشته از مقوله تشکر کردن و اینکه در جواب ممنون چه بگوییم (در جواب سپاسگزارم چه باید گفت) پیدا کردن یک جواب تشکر مناسب میتواند برای برخی از افراد اندک سخت و چالش برانگیز باشد. البته اینگونه نیست که دادن جواب تشکر تنها محدود به استفاده از کلمات باشد، خیر شما حتی میتوانید با یک لبخند ساده نیز جواب تشکر مناسبی به فرد مورد نظر بدهید. با این حال ما تصمیم گرفتیم تا در این بخش به شما ۵۰ جواب تشکر عالی و متناسب با موقعیتهای مختلف بیاموزیم.
-
جواب تشکر برای تبریک تولد:
اگر برای شما هم سؤال شده است که در جواب تبریک چه باید گفت بهتر است بدانید در گذشته تبریک تولد را غالباً با ارسال کارت پستال و کارت تبریک به همدیگر تبریک میگفتند اما امروزه با پیشرفت علم و همه گیرشدن شبکههای اجتماعی اکثر افراد تبریکات خود را از طریق فیسبوک یا اینستاگرام به یکدیگر اعلام میکنند و در پاسخ استیکر جواب تشکر را دریافت میکنند. حال ما به شما میگوییم که در چنین شرایطی در جواب تبریک چه باید گفت و باید با چه جملاتی جواب تشکر بدهید.
- از همه شما بابت آرزوهای قشنگتان برای تولدم متشکرم، واقعا روز مرا ساختید!
- متشکرم که تولدم را تبریک گفتی.
- واقعا سوپرایزم کردی بابت همه چیز ممنونم.
- متشکرم که تولدم را یادت بود.
- اینکه فراموشم نکردی برایم بسیار با ارزش است.
- ممنون از لطف و محبت شما
- تبریک تو جذابترین کادوی تولدم بود ممنون.
- از شما بابت آرزوهای قشنگ و خالصانهتان برای تولدم بسیارم ممنونم
- از اعماق قلبم بابت تبریک و کادوی زیبات سپاسگزارم
- سپاس از تو عزیزترینم که این روز را برایم با تبریک گفتنت زیباتر از همیشه کردی.
-
در جواب تشکر رسمی چه بگوییم؟ (در جواب تشکر چه بگوییم)
اکنون که به خوبی میدانید برای تشکر کردن چه بگوییم و با چه کلماتی تشکر کنیم باید به این نکته توجه کنید که تفاوت این قبیل جواب تشکرها نسبت به باقی این است که اصولاً برای جواب دادن به تشکر رئیس، همکار و یا یک بزرگسال مورد استفاده قرار میگیرد و باید به گونهای باشد که ادب و احترام ما را مستقیماً به شخص مورد نظر برساند. در ادامه ۱۰ جواب تشکر رسمی را برای شما گردآوری کردهایم تا به راحتی در موقعیتهای مشابه از آنها استفاده نمایید:
- بسیار سپاسگزارم.
- کاری نکردم.
- انجام وظیفه بود.
- شما سرور مایید.
- خواهش میکنم.
- کوچکترین کاری بود که نسبت به لطفی که تا کنون نسبت به من داشتید توانستم انجام دهم.
- ما به شما مدیونیم.
- شما سرور مایید.
- ارادتمند شما هستم.
- شما بزرگوارید.
-
در جواب تشکر از هدیه چه بگوییم
- مرسی
- من هم از صمیم قلبم متشکرم
- ممنون که دعوتم کردید
- ممنون از محبتتان
- شما لطف دارید
- ممنون از شما
- ما هم از شما ممنونیم
- کاری نکردم که
- قابل شما رو نداره
- انشالله به خوشی استفاده کنی ازش
- انشالله مورد پسندت باشه
- شما بیشتر از اینها برای ما عزیزید
-
کلمات تشکر در جواب تشکر روز معلم
- بابت تمامی تبریکها از شما متشکرم
- من چقدرم خوشبختم که شما رو دارم
- تشکر شما امروز را به یکی از زیباترین روزهای زندگی من تبدیل کرد
- تبریک خالصانه شما زیباترین هدیه ممکن است
- پیشرفت شما برای من بزرگترین تبریک روز معلم است
- بابت تمامی هدایا و تبریکات ممنونم
-
کلمات تشکر ایرانی در جواب تشکر بابت مهمانی شام
- ممنون که تشریف اوردید
- شما همیشه به ما لطف دارید
- نظر لطفتونه
- چشماتون قشنگ میبینه
- شما همیشه برای ما عزیزید
- واقعا اگه نمیآمدید جاتون خالی بود
- قدم رنجه فرمودید
- از حضورتون بسیار خرسند شدیم
- بیشتر به ما سر بزنید
- ما همیشه از حضورتون شاد میشویم
- تشکر لازم نیست انجام وظیفه بود
- نوش جان
معرفی چند راه خلاقانه برای تشکر کردن
اکنون که به خوبی می دانید در جواب سپاسگزارم یا در جواب تشکر چه باید گفت باید به این نکته اشاره کنیم که گاهی یک شخص چنان کار بزرگی برای ما انجام میدهد که تنها تشکر کردن در قالب کلمات تشکر ایرانی نمیتواند میزان دین ما را به او ادا کند برای همین بهتر است تا گاهی اوقات کمی خلاقیت بیشتری نسبت به چنین افرادی به خرج دهیم و تشکرمان را به شکل ویژه به این افراد خاص برسانیم. پس اگر می خواهید بدانید در جواب تشکر یا در جواب خوبی چه بگوییم، در ادامه برای شما چند روش خلاقانه به منظور تشکر کردن از دوستان آشنایان و هر شخصی که دینی به گردن شما دارد را آوردهایم.
۱. شعر بنویسید.
شما میتوانید برای تشکر کردن از افراد خاص زندگیتان با استفاده از جملات زیبا برای تشکر در قالب یک شعر، کلمات تشکر ایرانی مدنظر خود را به فرد مورد نظر نشان دهید.
۲. نامه ارسال کنید.
در جواب به سوال در جواب تشکر از هدیه چه بگوییم باید گفت یکی از راه های تشکر کردن ارسال نامه به شخص مورد نظر است. درست است که با توجه به پیشرفت علم دیگر کمتر کسی پیدا میشود که ترجیح دهد برای رساندن پیغام یا هر کار دیگری از ارسال نامه استفاده کند. به همین دلیل استفاده از یک نامه و نوشتن تشکرتان در قالب یک نامه با کلمات محترمانه برای تشکر میتواند یک راهحل خلاقانه برای نشان دادن میزان ارادت قلبیتان به شخص مورد نظر باشد. شما میتوانید با اندکی وقت گذاشتن و نوشتن هر آنچه در صمیم قلبتان وجود دارد در نامه از فرد مورد نظر تشکر کنید.
۳. از شبکه های اجتماعی برای رساندن پیامتان استفاده کنید.
اگرمیخواهید بدانید در فضای مجازی برای تشکر کردن چه بگوییم باید گفت این روزها با توجه به محبوب شدن استفاده از شبکههای اجتماعی برای برقراری ارتباط و ارسال پیام شما میتوانید متن تشکرتان را به همراه استیکر جواب تشکر توسط اینستاگرام و یا فیسبوک به صورت استوری و یا پست با تگ کردن نام فرد مورد نظر به گوش او برسانید. در حال حاضر استفاده از این روش برای تشکر کردن و تبریک گفتن تولد یکی از محبوبترین شیوههای ممکن است.
۴. کارت تشکر و یا تبریک دیجیتال بسازید.
از آنجا که همیشه ارسال اساماس و یا ایمیل نمیتواند بهترین راه برای تشکر کردن از دیگران باشد شما میتوانید یک کارت تبریک دیجیتال بسازید و با استفاده از جملات کوتاه و محبت آمیز از سخاوت فرد موردنظر تشکر کنید.
۵. شیرینی بپزید.
در جواب تشکر از مهمانی دیشب یا در جواب تشکر بابت مهمانی شام، شما میتوانید با استفاده از پختن شیرینی و یا آبنباتهای خانگی و چیدن آنها طوری که بتواند حروف نام فرد مورد نظر را تشکیل دهند، به گونهای از فرد مورد نظر تشکر کنید و یا مناسبت چیزی را به او تبریک بگویید.
۶. هدیه بخرید.
احتمالاً شما نیز تاکنون باکسهای هدیه آماده در مغازهها را دیدهاید خصوصاً در روزهای ولنتاین که بسیاری از افراد به دنبال خرید چنین هدایایی برای عزیزان خود هستند. شما میتوانید به منظور تشکر کردن از شخص مورد نظر و یا حتی برای تشکر بابت مهمانی شام چنین کادویی برای او تهیه کنید. این کار علاوه بر اینکه یک حرکت بسیار زیبا و دوستانه برای تشکر کردن محسوب میشود در عین حال نیز بسیار راحت است و زمان زیادی را از شما نمیگیرد.
۷. برای او گل بفرستید.
فرقی نمیکند گلهای شما تازه باشند و یا مصنوعی، ارسال یک سبد گل به همراه یک متن یادداشت تشکر میتواند راهی عالی و خلاقانه برای تشکر کردن باشد. همچنین ارسال گل یکی دیگر از راههای مرسوم در رساندن جواب تشکر به دوستانتان است برای مثال برای تشکر از مهمانی دیشب یا در جواب تشکر بابت مهمانی شام می توانید یک سبد گل تازه به آدرس شخص مورد نظر ارسال کنید.
۸. او را به رستوران دعوت کنید.
دعوت کردن همسر و یا دوست به رستوران میتواند یک روش ساده و بسیار کارآمد برای نشان دادن میزان قدردانی و تشکر کردن از زحمات بیدریغ آنها در زندگیتان باشد.
۹. از عکس های مشترکتان استفاده کنید.
همانطور که میدانید ثبت لحظات یکی از بهترین راهها برای آوردن لبخند روی لب افراد است. شما میتوانید با قاب کردن یکی از عکسهای دونفرهتان به شکلی زیبا و هدیهدادن آن عکس، از فرد مورد نظر تشکر کنید.
۱۰. برای او یک کار خاص انجام دهید.
با توجه به میزان صمیمیتتان با فرد مورد نظر شما میتوانید او را برای شام بیرون ببرید و یا فیلم مورد علاقه او را با یکدیگر تماشا کنید. شما حتی میتوانید خودتان برای او یک شام دونفره بپزید. انتخاب یکی از گزینههای گفته شده میتواند یک راه حل خوب و خلاقانه برای نشان دادن میزان تشکرتان از فرد مورد نظر باشد و او بعد از انجام این کارها متوجه خواهد بود که چقدر از صمیم قلبتان قدردان زحماتش هستید.
۱۱. کمک آنها را تلافی کنید.
همانطور که میدانید هر کس در زمان خاصی ممکن است به کمک احتیاج پیدا کند. حال این کمک میتواند در زمینههای کوچک و یا بزرگ باشد، شما میتوانید با کمک کردن به فردی که قبلاً کار خوبی در حق شما کرده است دینتان را ادا کنید و به نوعی پیام تشکرتان را بابت گذشته به او برسانید. این روش هم روشی بسیار عالی در جواب تشکر است.
نتیجهگیری
این که قصد دارید چگونه جواب تشکر اطرافیانتان را بدهید و در جواب ممنون چه بگوییم(در جواب تشکر چه بگوییم) کاملاً بستگی به این دارد که چقدر با شخص مورد نظر صمیمی هستید و همچنین به این موضوع بستگی دارد که قصد دارید جواب فرد مورد نظر را به صورت کاملا رسمی با کلمات تشکر آمیز بدهید و یا اینکه قصد دارید دوستانه به تشکرشان پاسخ دهید. در این مقاله سعی کردیم تا جواب سوال در جواب تشکر از هدیه چه بگوییم؟ ،در جواب ممنونم چه بگوییم ؟، در جواب سپاس چه بگوییم؟ یا در جواب خواهش میکنم چه بگوییم را بدهیم و برای شما بیان کنیم که چگونه باید جواب تشکر دوستانتان را بدهید و همچنین چند راه مفید و خلاقانه برای تشکر کردن از دیگران به شما معرفی کردیم.
برخی از سوالات رایج:
۱. تشکر کردن به چه معنی ست؟
تشکر کردن درواقع فعلی ست برای بیان احساس خوشایند وقتی افراد کاری را برای ما انجام می دهند که از این کلمه در موارد بسیاری در تعامل افراد استفاده می شود.
۲. راه های خلاقه برای جواب تشکر چیست؟
۱. شعر بنویسید.
۲. نامه ارسال کنید.
۳. از شبکه های اجتمائی استفاده کنید.
۴. هدیه بخرید
۳. در جواب تبریک تولد چگونه باید پاسخ داد؟
۱. ممنونم که تولدم را تبریک گفتی
۲. متشکرم که تولدم یادت بود.
۳. بابت هدیه زیبایتان بسیار خوشحال شدم.
آموزش احوالپرسی ، جملات مودبانه برای احوالپرسی ، فن بیان در احوالپرسی
یکی از مسائلی که در موضوع آداب معاشرت اهمیت زیادی دارد فن بیان در احوالپرسی است چرا که اولین قدم برای ایجاد یک رابطه دوستانه یا کاری میتواند باشد. چگونه احوال پرسی کنیم؟
برای این که اولین دیدگاهی که از شما در ذهن طرف مقابل شکل میگیرد مثبت باشد باید بتوانید یک احوالپرسی صمیمی و گرم یا کاملاً اصولی و رسمی داشته باشید اما چگونه؟ چگونه میتوان تنها با گفتن چند جمله ساده بر ذهن طرف مقابل تأثیر گذاشت؟ در این مقاله قصد داریم شما را با فن بیان در احوالپرسی آشنا کنیم تا بتوانید در اولین برخورد تأثیرگذار عمل کنید.
احوالپرسی چیست؟ و چرا مهم است؟
اولین قدمی که برای ایجاد یک رابطه برداشته میشود احوالپرسی است و اگر فن بیان در احوالپرسی قوی نداشته باشید نمیتوانید آن گونه که نیاز است بر طرف مقابل اثر بگذارید اما نکته دیگری که اهمیت بیشتری دارد توانایی در حفظ کیفیت رابطه است.
در واقع یک رابطه مؤثر و اصولی از ۴ قسمت تشکیل شده است؛ شنیداری تأثیرگذار، تحلیل تأثیرگذار، بیان تأثیرگذار و بازخورد تأثیرگذار پس میتوان این طور نتیجه گرفت که برای حفظ یک رابطه استفاده از فن بیان در احوالپرسی اهمیت زیادی دارد.
یکی دیگر از مزایای احوالپرسی خوب، برانگیخته کردن احساسات طرف مقابل است یعنی شاید ارتباط زیادی با فرد مورد نظر نداشته باشید اما میتوانید با چند جمله ساده نشان دهید که به او و احساساتش اهمیت میدهید؛ این موضوع سبب میشود که فرد به ادامه ارتباطش با شما ترغیب شود.
چگونه احوالپرسی کنیم؟
برای احوال پرسی رسمی شروع یک رابطه جدید با تقویت آن به میزان تسلط ما بر فن بیان در احوالپرسی بستگی دارد و سؤالی که برای خیلی از ماها پیش میآید این است که چگونه احوالپرسی کنیم که بتوانیم مورد توجه مخاطبمان قرار بگیریم؟
پاسخ این است که اگر میخواهید در شروع رابطه بیشترین اثر مثبت را بر افراد دیگر بگذارید باید بدانید در هر موقعیتی از چه جملاتی استفاده کنید زیرا نمیتوان در برای شروع یک رابطه صمیمی از جملات احوال پرسی رسمی ( جملات مودبانه احوالپرسی، احوال پرسی مودبانه، جملات احوال پرسی مودبانه) استفاده کرد و انتظار افزایش صمیمیت در رابطه را داشت. در این بخش تکنیکهای احوالپرسی در موقعیتهای متفاوت را برای تقویت فن بیان در احوالپرسی بررسی میکنیم.
-
اثرگذاری بر افراد و انتقال حس خوب به آنها
در احوالپرسی انتقال این حس که تو و احوالت برای من مهم است بسیار اهمیت دارد و میتواند سرنوشت نهایی یک رابطه را تعیین کند. یادتان باشد برای این که از طرف مقابل انرژی مثبت دریافت کنید باید در ابتدا به او انرژی مثبت انتقال دهید.
-
احوالپرسی برای پرسیدن حال مخاطب است نه شکایت و گلهگذاری
یکی از نکات منفی که خیلی از افراد در احوالپرسی انجام میدهند این است که به دلایل مختلف از طرف مقابل بابت موارد گوناگون شکایت میکنند یا به او جملات کنایهآمیز میگویند مثلاً:
- چرا به ما سر نمیزنی؟
- چه عجب که تو را دیدیم؟
- چهقدر چاق / لاغر شدی؟
- راهت را گم کردهای که پیش ما آمدی؟
- حالی از ما نمیپرسی؟
- یعنی ما ارزش یک زنگ زدن هم نداریم؟
این جملات پر از احساسات منفی و ناراحتکننده هستند و نهتنها فرد مقابل را برای یک ملاقات دیگر تشویق نمیکند بلکه سبب میشود که بخواهد همین ملاقات را هم هرچه زودتر تمام کند. گفتن جملات طعنهآمیز تلاش شما را برای ایجاد و حفظ رابطه زیر سؤال میبرد پس سعی کنید هیچوقت از جملاتی که احساسات منفی در دیگران ایجاد میکند استفاده نکنید.
-
به مخاطب نشان دهید حرفی برای گفتن دارید
یکی از اشتباهاتی که برخی از افراد در احوالپرسی انجام میدهند این است که از جمله «چه خبر» استفاده میکنند و منتظر دریافت اطلاعات از فرد مقابل میشوند. نکتهای که در این بخش بهتر است مورد توجه قرار بدهید این است که احوالپرسی برای بهدست آوردن اطلاعات و اخبار زندگی شخصی یگران نیست بلکه برای پرسیدن حال طرف مقابل آن هم بهصورت کلی است.
در احوالپرسی دیگران مجبور نیستند اتفاقاتی که در طول روز برایشان رخ داده است را تعریف کنند و شما زمانی میتوانید از آنها این سؤال را بپرسید که خودشان مایل به گفتوگو در این زمینه باشند.
-
به دیگران بگویید چه هستید
اعتماد به نفس یکی از کلیدیترین نکات برای داشتن یک احوالپرسی خوب است و به شما در کنترل انرژیهای ورودی به رابطه بسیار کمک میکند. سعی کنید در احوالپرسی با دیگران خودتان را ضعیف و گناهکار نشان ندهید و بدون دلیل از آنها عذرخواهی نکنید. برای مثلاً اگر با فردی تماس گرفتید نگویید از این که مزاحمتان شدم عذر میخواهم یا فشار کار و زندگی اجازه نداد زودتر با شما تماس بگیرم و عذر میخواهم. به جای این جملات منفی میتوانید بگویید چهقدر خوشحالم که باز صدای شما را میشنوم یا دلم برایتان خیلی تنگ شده بود.
-
در احوالپرسی از خاطرات خوب گذشته یاد کنید
یکی از تکنیکهای تأثیرگذار در فن بیان در احوالپرسی یادآوری خاطرات خوب در ملاقاتهای قبلی با طرف مقابل است. زمانی که با مخاطبتان ملاقات میکنید به او بگویید در ملاقاتهای قبلی به شما بسیار خوش گذشت با این کارمخاطبتان احساس میکند که شما از لحظاتی که با او گذراندهاید لذت بردید و به آنها فکر میکنید. یادآوری خاطرات خوب گذشته در ملاقات با دیگران این حس را در آنها ایجاد میکند که برای ایجاد خاطرات شیرینتر در ذهن شما ارتباطشان را حفظ کنند.
-
تحسین فرد مقابل در احوالپرسی را فراموش نکنید
در بخشهای قبلی گفتیم که یکی از کارهایی که میتواند باعث ایجاد حس بد در فرد مقابل شود گفتن جملات کنایهآمیز است اما در مقابل آن جملات تحسین برانگیز وجود دارد. از آنجایی که همه انسانها از این که مورد تحسین دیگران قرار بگیرند لذت میبرند میتوان از جملاتی که حاوی تعریف و تمجید است در احوالپرسی استفاده کرد این کار باعث میشود در فرد مقابل حس خوبی ایجاد شود و برای این که مورد تحسین شما قرار بگیرد ارتباطش را با شما حفظ کند.
نکتهای که در این بخش از فن بیان در احوالپرسی وجود دارد این است که در تحسین کردن دیگران منطق ذهنی را درنظر بگیرید تا جملات شما به چاپلوسی تبدیل نشود. برای مثال اگر در ملاقات قبلی مخاطب شما غذای خوشمزهای را برای شما آماده کرده باشد میتوانید در ملاقات بعدی به او بگویید «هنوز نتوانستهام مزه غذایی که برایم پخته بودید را فراموش کنم.»
-
به طرف مقابل هم اجازه صحبت کردن بدهید
گاهی از اوقات در احوالپرسی به قدری صحبت میکنیم و از طرف مقابل سؤالات مختلف میپرسیم که مخاطبمان گیج میشود و سعی میکند از صحبت با ما فرار کند. بهتر است در معاشرت و احوالپرسی که با دیگران داریم کمی صبورانه رفتار کنیم تا مخاطب ما دچار استرس نشود و بتواند ما را در برقراری ارتباط همراهی کند. در بخش بعدی مقاله جملاتی را برای شما آماده کردهایم که میتوان باعث پیشرفت فن بیان در احوالپرسی شما شود سعی کنید این جملات را روزانه با خود تکرار کنید تا بتوانید در موقعیتهای مختلف از آنها استفاده کنید.
نمونه هایی از جملات مودبانه جهت احوالپرسی
فن بیان در احوالپرسی از مسائلی است که هر فردی برای پیشرفت در زندگی شخصی و حرفهای خود به آن نیاز دارد. در این بخش به چندین نمونه از جملات مودبانه احوالپرسی ( متن احوالپرسی مودبانه – احوال پرسی مودبانه – از چه کلماتی برای احوالپرسی استفاده کنیم ) و خداحافظی اشاره خواهیم کرد.
- حالتان خوب است؟
- خوش میگذرد؟
- وضعیت کار چهطور است؟
- مشغول به چه کاری هستید؟
- اوضاع و احوالتان خوب است؟
- خوش احوالید؟
- سلام؟خوبید؟ خانوادهتان خوب هستند؟
- از دیدنتان بسیار خوشحالم
- چقدر دلم میخواست شما را ملاقات کنم؟
- خوشحالم که شما را از نزدیک میبینم
- چه خبر؟ همه چیز مرتب است؟
- در سلامت به سر میبرید؟
- آخر هفته خوبی داشتید؟
- تعطیلات خوبی داشتید؟
- امیدوارم همیشه شاد و سلامت باشید
- خیلی وقت بود که شما را ملاقات نکرده بودم، از دیدار مجدد شما بسیار خرسندم
- همه چیز بر وفق مراد است؟
- امروز همه چیز خوب پیش رفت؟
- من تا حالا شما را اینجا ندیده بودم. به تازگی به این جا آمدهاید؟
- از دیدن شما خوشحالم. تمام اعضای گروه را میشناسید؟
- امروز بسیار برازنده شده اید
- از این که به گروه ما ملحق شدید بسیار خوشحالم
- امیدوارم بتوانیم همکاری خوبی با یک دیگر داشته باشیم
- در فکر شما بودم، چه تصادفی!
- بیماریتان بهبود یافت؟خوشحالم که شما را در سلامتی کامل میبینم
- ملاقات با شما مایه خرسندی من است
در ادامه این بخش به چند نمونه از جملات مناسب برای خداحافظی اشاره می کنیم:
- به امید دیدار تا هفته آینده
- از مصاحبت با شما لذت بردم امیدوارم باز هم بتوانم با شما ملاقات داشته باشم
- آشنایی با شما برای من باعث افتخار بود
- اجازه مرخصی میفرمایید؟
- اجازه میدهید از حضور شما مرخص شوم؟
- امیدوارم در کار جدیدتان موفق باشید. خدانگهدار.
- مراقب خودتان باشید
- امیدوارم از این مهمانی لذت ببرید
- در برنامه بعدی شما را خواهم دید
- از این که وقتتان را در اختیار من گذاشتید بسیار خوشحال شدم
- اگر اجازه بدهید کمکم از حضور شما مرخص میشوم
- این کارت من است، امیدوارم بتوانم در آینده شما را باز ملاقات کنم
- خوشحال شدم صدایتان را شنیدم
- به خانواده سلام برسانید
- ببخشید من باید یک تماس بگیرم اگر اجازه بدهید از حضور شما مرخص شوم
- ببخشید من یک قرار کاری دارم از دیدن شما بسیار خوشحال شدم تا هفته دیگر خدانگهدار
- بسیار خوش گذشت
- بیشتر از این مزاحم اوقات شریف نمیشوم
- بیشتر از این وقتتان را نمیگیرم
- امیدوارم همیشه شاداب و سلامت باشید
- بابت پذیرایی بینظیرتان ممنونم
- اوقات خوشی داشته باشید
جمع بندی
یکی از مسائلی که در جوامع مختلف مورد توجه و بررسی قرار گرفته است موضوع ارتباطگیری انسانها با یکدیگر است در واقع جامعهای میتواند رشد و پیشرفت داشته باشد که مردم آن بتوانند به خوبی با یکدیگر ارتباط برقرار کنند و با هم هماهنگ باشند.
احوالپرسی اولین قدم برای ایجاد یک ارتباط بین انسان ها است و می تواند تاثیرات مختلفی بر ادامه یک رابطه داشته باشد زیرا باعث ایجاد اولین دیدگاه در ذهن طرف مقابل می شود و به همین دلیل از اهمیت زیادی برخوردار است.
برای این که بتوانید یک ارتباط موثر را با دیگران شروع کنید نیاز دارید بر قوانین فن بیان در احوالپرسی مسلط باشید و از آن بهخوبی استفاده کنید. یک سری قوانین مشخص برای فن بیان در احوالپرسی وجود دارد که با یادگیری آنها میتوانید مخاطبتان را به ادامه رابطه تشویق کنید؛
مثلا در احوالپرسی به جای استفاده از جملات منفی از مخاطبتان تعریف و تمجید کنید یا با سوالهای زیاد او را مضطرب نکنید و اجازه بدهید بدون نگرانی با شما صحبت کند. برای این که بتوانید از فن بیان در احوالپرسی به خوبی استفاده کنید بهتر است جملات احوالپرسی رسمی و صمیمی را بهصورت لیست تهییه کرده و هرروز آنها را با خودتان تکرار کنید تا به مرور زمان ملکه ذهنتان بشود.
برخی از سوالات رایج:
۱. احوال پرسی را به اختصار توضیح دهید؟
یکی از ابتدایی ترین روش های تعامل افراد با یک دیگر احوال پرسی کردن است در عین حال یکی از مهم ترین شیوه های برقراری ارتباط نیز هست به همین دلیل درست احوال پرسی کردن نکته ی مهمی در تعاملات انسان ها است.
۲. چگونه می توان بهتر احوال پرسی کرد؟
۱. اثرگذاری بر افراد و انتقال حس خوب به آنها
۲. احوالپرسی برای پرسیدن حال مخاطب است نه شکایت و گلهگذاری
۳. در احوالپرسی از خاطرات خوب گذشته یاد کنید.
۳. چند نمونه از جملات مهم در روانشناسی را نام ببرید؟
۱. حالتان خوب است؟
۲. خوش می گذرد؟
۳. وضعیت کار چطور است؟
۴. تعطیلات خوب داشته اید؟
آموزش درست و باکلاس صحبت کردن ، فهرست جملات شیک و باکلاس
اینکه چگونه باکلاس صحبت کنیم و چگونه باکلاس رفتار کنیم، برای همگی ما حائز اهمیت است. باکلاس بودن را میتوان همان محترمانه رفتار کردن در نظر گرفت که می تواند حس خوبی را در اطرافیان ما ایجاد کند. البته باکلاس و محترمانه صحبت کردن نه تنها برای طرفهای مقابل ما لذت بخش است، بلکه حس خوبی را به خود ما نیز میدهد و باعث میشود احساس ارزشمند بودن کنیم. چگونه با کلاس حرف بزنیم؟
چرا می خواهیم باکلاس باشیم؟
ما انسانها مخلوقاتی هوشمند، اجتماعی، احساسی و آرمان گرا هستیم. طبیعتاً در بین تمام موجودات این سیاره تنها ما هستیم که میتوانیم به شیوهای متفاوت رفتار کرده و زندگی کنیم. در کتاب آسمانیمان «قرآن» ما را به عنوان خلیفههای خداوند بر روی زمین معرفی کردهاند.
یقیناً این برتری نیازمند رفتار و سبک زندگی متفاوتی است تا جایگاه واقعی ما را اثبات کند. متاسفانه اکثر انسانها رفتاری به دور از شأن والای خود دارند و تنها عده کمی از انسانها هستند که بهراستی در جایگاه یک انسان «مخلوق برتر خداوند جهانیان» قرار میگیرند. با توجه به قدرت انتخابی که به بشر اعطا شده است، این بر عهده خود ماست که چگونگی رفتارمان را انتخاب کنیم. چگونه با شخصیت حرف بزنیم؟
اگرچه در فرهنگ و جامعه سنتی ما، رفتار کردن به دور از شأن والا را با دلایل غیرمنطقی مانند فقر، اوضاع اقتصادی و اجتماعی، تربیت خانوادگی، آموزش عالی و ….. توجیه میکنند، اما در ورای این دلایل، میل ذاتی انسان به مورد عزت و احترام قرار گرفتن وجود دارد. همین که در حال حاضر شما در حال خواندن چنین مطلبی هستید، یعنی در صدد هستید راهی برای بهتر شدن پیدا کنید.
چگونه باکلاس صحبت کنیم؟ باکلاس بودن در ذهن برخی از مردم به معنی خودپسندانه رفتار کردن، مانند مردم غربی لباس پوشیدن، از کلمات و جملات بیگانه استفاده کردن و … است، اما در اصل باکلاس بودن تنها به معنی داشتن یک رفتار صحیح، مؤدبانه و محترمانه است که هم جایگاه ما و هم جایگاه طرف مقابلمان را حفظ کند.
آیا باکلاس بودن فقط خوب صحبت کردن است؟
چطور باکلاس صحبت کنیم؟ قطعاً باکلاس بودن را نمیتوان تنها به خوب صحبت کردن نسبت داد، چراکه شخصیت انسان جنبههای مختلفی دارد که رعایت کلاس در هر جنبه آن مهم است. تصور کنید شخصی بسیار خوب و باکلاس صحبت کند اما لباسهای نامرتبی به تن داشته باشد؛ در اینصورت هرکس با چنین شخصی برخورد کند، دچار تناقض میشود، نمیتواند تمام جنبههای شخصیتی آن فرد را به هم پیوند دهد و با او ارتباط مؤثری برقرار کند.
بنابراین باکلاس بودن ما باید از شیوه صحبت، رفتار، پوشش و حتی طرز فکرمان نمایان باشد. مطمئناً شما نیز با افراد زیادی در جامعه برخورد کردهاید که ضمن داشتن پوشش مناسب، در صحبتهای خود از کلمات رکیک و ناپسندی استفاده کردهاند یا وقتی بیشتر با یک فرد بهاصطلاح باکلاس آشنا شدهاید، دیدهاید که آن فرد طرز فکری منفی نسبت به زندگی دارد.
پس باکلاس بودن به معنی نقش بازی کردن نیست. نمیتوان مانند هنرپیشهها رفتار کرد و خود را فرد باکلاسی در نظر گرفت. باکلاس بودن با «خود واقعی بودن» و تلاش مداوم برای بهتر شدن معنی پیدا میکند. مطمئنا اشخاصی که مدام در حال یادگیری و ارتقای شخصیت خود هستند، باکلاسترین افراد جامعه محسوب می شوند.
می توان ساعتها در مورد کلاس رفتاری بحث کرد اما صحبت کردن در مورد تمام جنبه های کلاس خارج از محدوده این مطلب است، به همین خاطر در اینجا صرفاً میخواهیم این موضوع را بررسی کنیم که «چگونه باکلاس صحبت کنیم؟!»
از کلام تو بر تو حکم خواهد شد!
عیسی مسیح (ع) میفرماید: «از کلام تو بر تو حکم خواهد شد!» همین یک جمله کافیست تا به اهمیت کلام و گفتار خود در زندگی پی ببریم. خوب و پسندیده صحبت کردن به نهاد خوب و پاک انسان برمیگردد.
نمیتوان درون تاریکی داشت و از روشنایی صحبت کرد. بنابراین پیشنیاز خوب صحبت کردن، داشتن تفکری مثبت و سازنده در مورد زندگی است. تنها در این صورت است که صحبتهای ما میتواند در روح و جان مخاطبمان نفوذ کرده و مُهر تایید بر باکلاس بودن ما بزند. بهتر شدن طرز فکر باعث خوب صحبت کردن میشود اما این اثربخشی میتواند به صورت عکس هم اتفاق بیفتد، یعنی خوب صحبت کردن بر طرز فکر و شخصیت ما تاثیر مثبت بگذارد.
چگونه مودبانه حرف بزنیم؟ تلاش برای خوب صحبت کردن میتواند شروع خوبی برای باکلاس شدن باشد. اگر بتوانید خوب، مؤدبانه و شیک صحبت کنید، در نهایت خواهید توانست تمام جنبههای دیگر شخصیتتان را نیز با گفتارتان هماهنگ کرده و کلاً تبدیل به یک شخص باکلاس شوید. چگونه با شخصیت حرف بزنیم؟
چگونه باکلاس صحبت کنیم؟
چطور با کلاس صحبت کنیم؟ با کلاس حرف زدن به معنی این نیست که از کلمات انگلیسی، فرانسوی، ایتالیایی یا سایر زبانها در گفتار خود استفاده کنیم. استفاده از کلمات و جملات نامفهوم نه تنها ما را تبدیل به شخص باکلاسی نمیکند، بلکه تاثیر منفی بر مخاطبمان می گذارد. طرز حرف زدن باکلاس تنها با جایگزین کردن کلمات و جملات عامیانه خود با کلمات و جملات بهتر بوجود می آید و ما می توانیم بسیار باکلاس صحبت کنیم. در ادامه یک لیست از جملات و کلمات شیک فارسی را عنوان میکنیم که میتواند برای باکلاس صحبت کردن ما کافی باشد. در اصل باید بدانید چطوری باکلاس صحبت کنیم ؟
لیست مؤدبانه ترین و شیک ترین جملات فارسی
آمارها نشان داده است که هر انسان در طول روز تنها از ۲۰ درصد واژگان خود استفاده می کند. یعنی همگی ما یک فرهنگ لغت طویل در لایه های ذهن خود داریم که تنها ۲۰ درصد از جملات و کلمات آن را در صحبت های روزمره خود به کار میبریم. حال این سوال پیش می آید ، چگونه مودبانه حرف بزنیم (چگونه با شخصیت حرف بزنیم) ؟
مطمئناً در فرهنگ لغت ذهنی همه ما واژه ها و جمله های مؤدبانه زیادی وجود دارد که اگر آنها را در جملات الآن خود جایگزین کنیم، می توانیم به باکلاس ترین شیوه ممکن صحبت کنیم. واژگان و جملههایی که در این بخش پیشنهاد میکنیم، به شما کمک میکند تا بتوانید کلمات بهتری را از ذهن خود استخراج کرده و از این به بعد، بهتر با دیگران گفتگو کنید. این واژگان به قرار زیر هستند: انواعی از مثال حرف های باکلاس (کلمات باکلاس در حرف زدن) که می توانیم استفاده کنیم:
- بهجای «مرسی» بگویید: «ممنونم، متشکرم، سپاس»
- بهجای «خسته نباشی» بگویید: «شاد باشید، پرانرژی باشید، شادکام باشید، مؤید باشید»
- بهجای «بد نیستم» بگویید: «عالیم، خدا را شکر»
- بهجای «زشته» بگویید: «قشنگ نیست، زیبا نیست»
- بهجای «به کارم نمیاد» بگویید: «برای من مناسب نیست، مناسب من نیست»
- بهجای «قابل نداره» بگویید: «هدیهای برای شماست، برازنده شماست»
- بهجای «ببخشید مزاحمتون شدم» بگویید: «از وقتی که در اختیارم گذاشتید ممنونم، لحظات خوبی را در کنار شما گذراندم، از پذیرایی خوبتان ممنونم»
- بهجای «فهمیدی؟» بپرسید: «متوجه شدید؟ فکر میکنید نیاز به توضیح بیشتر دارد؟»
- بهجای «گرونه!» بگویید: «مقرون به صرفه نیست، به صرفه نیست»
- بهجای «شب بخیر» بگویید: «شب خوش، شب خوبی داشته باشی، خوب بخوابید»
- بهجای «این» و «اون» بگویید: «ایشان»
- بهجای «نمیدونم» بگویید: «اطلاع ندارم»
- بهجای «خداحافظ» یا «بای» بگویید: «خدانگهدار، به امید دیدار»
- بهجای «بگو» بگویید: «بفرمایید»
- بهجای «خدا بد نده» بگویید: «خدا سلامتی بده، تنتون سلامت باشه»
- بهجای «شکست خوردم» بگویید: «تجربه کردم، درس گرفتم»
- بهجای «متنفرم» یا «دوست ندارم» بگویید: «با سلیقه من جور نیست»
- بهجای «به تو ربط نداره» بگویید: «ممنونم اما خودم حلش میکنم، خودم از پسش برمیآیم»
- بهجای «جانم به لبم رسید» یا «پدرم دراومد» بگویید: «راحت نبود، اصلاً کار آسونی نبود»
- بهجای «در خدمتم» بگویید: «بفرمایید»
- و ……
در پاسخ به سوال چگونه باکلاس صحبت کنیم؟ مشاهده می کنید که تنها با جایگزین کردن برخی کلمات باکلاس در حرف زدن میتوانیم بهتر از قبل صحبت کنیم. نکته قابل توجه آن است که سعی کنیم به جای استفاده از عبارات منفی، بیشتر از عبارت های مثبت در کلام خود استفاده کنیم. این مثبت بودن کلام روی ناخودآگاه خودمان و طرف مقابلمان تاثیر میگذارد.
حتماً متوجه شدهاید گوش دادن به افرادی که از جملات مودبانه برای گفتگو استفاده می کنند، راحت تر از گوش دادن به افرادی است که از عبارات منفی در مکالمات خود استفاده می کنند. شما میتوانید لیست فوق را برای خود تکمیل کنید و یک الگوی مناسب، مثبت و باکلاس برای گفتگوهای خود بسازید.
البته اینکه با چه افرادی و در چه فضایی صحبت میکنید، تعیین میکند از کدام عبارت استفاده کنید. گفتگو با یک دوست صمیمی متفاوت از گفتگو با رئیس یا همکارتان است. بنابراین تشخیص موقعیت و استفاده از واژگان مناسب برعهده شماست. پس اینکه چگونه با کلاس صحبت کنیم (چطور با کلاس صحبت کنیم) کار سختی نیست و تنها با کمی دقت و تلاش بهراحتی امکانپذیر است.
آداب صحبت کردن در جمع
چطور باکلاس صحبت کنیم؟ صحبت کردن در جمع به نسبت صحبت کردن با یک یا دو نفر کار دشوارتری است و آداب خاصی هم دارد. برخی از افراد هستند که اصلاً نمیتوانند در جمع صحبت کنند، این افراد معمولاً بیش از حد درونگرا یا خجالتی هستند.
برای اینکه بتوانیم در جمعهای چند نفره یا چندین نفره صحبت کنیم، باید ابتدا از جمعهای خودمانی و کوچکتر شروع کنیم، آنگاه کمکم توانایی صحبت در جمعهای بزرگتر را نیز پیدا خواهیم کرد. برای دانستن اینکه چگونه باکلاس صحبت کنیم، باید آداب صحبت در جمع را نیز بلد باشیم. در واقع زمانیکه توانستیم بهراحتی در یک جمع صحبت کنیم، رعایت کردن آداب زیر میتواند باعث شود بسیار باکلاس و صحیح نظرات خود را با دیگران به اشتراک بگذاریم:
-
هرگز غیبت نکنید
در پاسخ به اینکه چگونه باکلاس صحبت کنیم، میتوانیم بگوییم که تنها غیب نکردن و بدگویی نکردن از دیگران میتواند نشان از باکلاس بودن شما در یک جمع باشد. اگر این عادت را دارید که گاهی پشت سر دیگران صحبت کنید، این عادت را ترک کنید تا هم در جمعهای بزرگ بتوانید فردی باکلاس باشید و هم از مزایای ترک این عادت بد در سایر جنبههای زندگی خود بهرهمند شوید.
-
تن صدایتان را کنترل کنید
در کنار استفاده از کلمات باکلاس در حرف زدن ، کنترل کردن تُن صدا بسته به موقعیت و شرایط، یکی دیگر از عواملی است که میتواند صحبت کردن ما در یک جمع را تحت تاثیر جدی قرار دهد. اگر در یک جمع بزرگ و چندین نفره قرار گرفتهاید، بهتر است طوری صحبت کنید که تمام حضار بتوانند صدای شما را بشنوند. اما اگر در یک جمع کوچکتر هستید، بلندی صدای خود را با بلندی صدای سایر افراد جمع هماهنگ کنید و از بیش از حد بلند یا یواش صحبت کردن بپرهیزید.
-
از خودتان تعریف نکنید
هیچکس از فردی که مرتب از خود، خانوادهاش، شغلش یا موقعیتش تعریف میکند، خوشش نمیآید. وقتی از خودمان تعریف میکنیم، ناخودآگاه حس بدی را به مخاطبین خود انتقال میدهیم. اگر ما واقعاً فرد ارزشمند و تاثیرگذاری باشیم، لزومی ندارد خود این موضوع را به زبان بیاوریم. بنابراین هرگز در نزد دیگران از خود تعریف نکنید، به خصوص در جمعهای بزرگتر.
-
تلفن همراهتان را مرتب چک نکنید
وقتی در یک جمع یا مهمانی کسی را میبینید که مرتب به صفحه تلفن همراهش نگاه میکند، چه فکری در مورد آن شخص میکنید؟ ممکن است بگویید فکر خاصی نمیکنم، شاید منتظر پیام یا تماس خاصی باشد، اما مطمئناً این رفتار حس بدی را در شما ایجاد میکند.
بهخصوص اگر آن شخص در حال صحبت کردن در جمع، گوشی خود را چک کند، احساس بسیار بدتری را به شما و دیگر افراد حاضر در جمع انتقال میدهد. بهتر است وقتی وارد یک جلسه، مهمانی یا جمع شدید، تلفن همراه خود را روی حالت سکوت یا ویبره قرار دهید. این رفتار بسیار حرفهای است و باکلاس بودن شما را بهوضوح نشان میدهد.
البته تنظیم یک زنگ موبایل مناسب با صدای آرام هم میتواند در باکلاس بودن تاثیر زیادی داشته باشد. صدای زنگ نامناسب در محیطهای بزرگ و جلسات ما را خجالتزده خواهد کرد.
-
در مورد داراییهای خود صحبت نکنید
صحبت کردن در مورد میزان درآمد، دارایی یا اطلاع دادن در مورد خریدهای اخیرتان در یک جمع اصلاً بحث باکلاسی نیست. در واقع این رفتار باعث میشود تا مخاطبین حس بدی در مورد شما پیدا کنند. این حالت دقیقاً به اندازه تعریف از خود، میتواند به کلاس صحبت کردن شما صدمه بزند. بهتر است هرگز از دیگران در مورد میزان درآمدشان سؤال نکنید. اگر کسی هم چنین سؤالی از خودتان پرسید، بسیار محترمانه او را بپیچانید (یعنی مقدار درآمد را دقیقاً اعلام نکنید، فقط بگویید: «خدا را شکر، راضیم!»). طرز حرف زدن باکلاس به همین راحتی است.
-
هوش کلامی خود را تقویت کنید
اینکه بتوانیم در برابر برخی از سوالات یا صحبتها حاضرجواب باشیم یا در موقعیتهای مختلف بتوانیم بسته به شرایط موضوعات مناسبی را برای گفتگو در نظر بگیریم، به مهارت های کلامی ما بستگی دارد. اگر هوش کلامی بالایی داشته باشیم، میتوانیم تمام این موارد را به راحتی در گفتگوهای جمعی خود رعایت کنیم. اما اگر از مهارت پاینی برخوردار هستید، بهراحتی نمیتوانیم تمام این آداب را رعایت کنیم. مهارت پرسشگری که یکی از نشانه های داشتن هوش کلامی بالاست می تواند به شما در موقعیت های مختلف کمک کند.
خبر خوب این است که این مهارت مانند هر مهارت دیگری قابل ارتقا و تقویت شدن است. گستردگی دایره واژگان، تمارین مربوط به حاضرجواب شدن، صحبت کردن بسته به شخصیت افراد حاضر در جمع میتواند بهراحتی آموخته شود. بنابراین اگر باز هم میپرسید: چگونه باکلاس صحبت کنیم؟ باید بگویم که «روی هوش کلامی خود کار کنید.»
-
به اندازه لازم صحبت کنید
گاهی آنچنان در یک جمع مشغول صحبت میشویم که یادمان میرود به دیگران هم فرصت اظهار نظر بدهیم. شاید در مورد یک موضوع خاص اطلاعات زیادی داشته باشیم، اما این دلیل نمیشود که متکلم وحده یک جمع شویم! همه افراد دوست دارند در مورد موضوعات مختلف اظهار نظر کنند؛ بنابراین منتظر بمانید تا نوبت به شما برسد، آنگاه در قالب چند جمله تاثیرگذار اطلاعات خود را در اختیار افراد جمع قرار دهید و سپس به دیگران فرصت بدهید تا ایشان هم صحبت کنند. ممکن است اگر دیگران متوجه شوند شما اطلاعات خوبی درباره موضوع مورد بحثشان دارید، از شما بخواهند بیشتر در این باره صحبت کنید.
در چنین حالتی مجازید بیشتر صحبت کنید، اما باز هم باید حواستان باشد و جوگیر نشوید.یادتان باشد که اگر اطلاعات خود را بهصورت محدود در اختیار دیگران قرار دهید، آنها را برای شنیدن سخنان خود مشتاقتر میکنید. بنابراین گاهی در بین صحبتهای خود مکث کنید و اجازه دهید از شما سؤال کنند.
-
تعارفات کلیشه ای را کنار بگذارید
اگر میخواهید باکلاس صحبت کنید، احوالپرسیهای طولانی و عباراتی از قبیل «قربان شما، اختیار دارید، در خدمتتون هستم، این چه حرفیه، راه گم کردید، چه عجب از این ورا، چهخبر و …..» را از مکالمات خود حذف کنید.
صحبتهای کلیشهای هیچ جذابیتی را برای مخاطب شما ایجاد نمیکند. این در حالی است که جذابیت کلام عامل اصلی باکلاس بودن شماست. بنابراین سعی کنید در جواب تعارفات نیز جوابهای کوتاه و متفاوتی را از پیش آماده کنید و اجازه ندهید صحبتهای کلیشهای طولانی شود.
زیاد معذرتخواهی کردن و توضیح بیش از حد هم از کلاس صحبت شما کم میکند. بنابراین عادت معذرتخواهی کردن را از خود دور کرده و از دادن توضیحات زیاد و اضافی خودداری کنید.
-
یک شنونده فعال باشید
شاید برایتان جالب باشد بدانید که برای خوب گوش کردن دورههای تخصصی برگزار میشود! شنونده فعال بودن یک مهارت اجتماعی است که اگر آن را فرا بگیریم، میتوانیم جذابیت زیادی در گفتگوهای خود پیدا کنیم و موجب توسعه فردی در خود شویم. حالا که تا حد زیادی میدانیم چگونه باکلاس صحبت کنیم، با گوش دادن موثر میتوانیم کلاس گفتگوی خود را بسیار بالاتر ببریم. گوش دادن فعال یعنی اینکه بتوانیم طوری به حرفهای طرف مقابلمان گوش کنیم که او را درک کنیم، نه اینکه در فکر پاسخ دادن به او باشیم!
سخن نهایی
اگرچه همه ما میخواهیم بدانیم چگونه باکلاس صحبت کنیم، اما اکثراً کوچکترین آداب معاشرت و گفتگو را رعایت نمیکنیم. با رعایت کردن نکاتی که در این مطلب عنوان شد تا حدی زیادی میدانیم که چگونه باکلاس صحبت کنیم، اما برای اینکه بتوانیم کلاً تبدیل به یک انسان باکلاس شویم، باید عادات دیگری را نیز در خود ایجاد کنیم.
برای با شخصیت تر بودن ، در کنار استفاده از کلمات باکلاس در حرف زدن همیشه ظاهری آراسته داشته باشیم، ورزش کنیم، هرشب مطالعه کنیم، کمتر تلویزیون ببینیم، پرخوری نکنیم، به خانواده خود بیشتر احترام بگذاریم، در بین صحبتهای خود مکث کنیم، توی ذوق دیگران نزنیم و ….
در کنار رعایت کردن این نکات میتوانیم بفهمیم که چگونه باکلاس صحبت کنیم و چگونه باکلاس رفتار کنیم تا هم حس خوبی نسبت خودمان داشته باشیم و هم حس خوبی را به دیگران منتقل کنیم.
در این صورت احساس رضایت بیشتری هم نسبت به زندگی خواهیم داشت. در این متن لیست جملات شیک یا لیست کلمات باکلاس را ارائه دادیم که به کمک آنها میتوانیم طرز صحبت کردن خود را بسیار جذاب کنیم و بهتر از قبل بدانیم چگونه باکلاس صحبت کنیمراههای دیگری نیز برای رسیدن به کلاس بالا در گفتگو وجود دارد که با مطالعه بیشتر میتوانید از آنها نیز آگاه شوید، اما مطالب این متن میتواند برای شروع کار کافی باشد.
برخی از سوالات رایجک
۱. چرا انسان ها علاقه ایی به باکلاس بودن دارند؟
انسان ها ذاتا موجودات اجتمائی هستند همین موضوع باعث می شود تا آن ها علاقه ی زیادی به بودن در اجتماع پیدا کنند و تمایل زیادی به خوب و زیبا دیده شدند داشته باشند.
۲. آداب صحبت کردن در جمع چیست؟
۱. غیبت نکنید.
۲. تن صدایتان را کنترل کنید.
۳. تلفن همراهتان را مدام چک نکنید.
۴. از خودتان تعریف نکنید.
۳. با کلاس بودن فقط به معنی خوب صحبت کردن است؟
با کلاس بودن به معنی تعدادی از اعمال و رفتاری ست که انسان ها در زندگی فردی و اجتمائی خود رعایت می کنند و صرفا به خوب صحبت کردن محدود نمی شود.
کاملترین فهرست کلمات محترمانه ، زیباترین سخنان انگیزشی
محترمانه صحبت کردن و استفاده کردن از کلمات زیبا در گفتگو یکی از فضیلتهای اخلاقی برتر است که کمتر کسی به آن توجه میکند. حدود ۹۰ درصد افراد دایره لغات محدودی دارند و در گفتگوهای روزانه خود تنها از چند کلمه معیار استفاده میکنند. معمولاً افرادی که دایره لغاتشان محدود است، تأثیر کمی هم روی دیگران میگذارند. بزرگان مذهبی و علمی جهان به کرار در مورد اهمیت کلمات مودبانه صحبت کردهاند. در این مطلب موضوع «محترمانه صحبت کردن» را از زوایای مختلف مورد بحث و بررسی قرار خواهیم داد.
همینطور برای اینکه بتوانیم محترمانه صحبت کنیم، راهکارهای عملی را ارائه خواهیم داد و ۹۹ کلمه را در قالب لیست کلمات محترمانه برای خانمها و آقایان (لیست کلمات مناسب برای حرف زدن) به شما معرفی میکنیم. پس لطفاً تا انتهای این مطلب با ما همراه بمانید.
چرا باید محترمانه صحبت کنیم؟
محترمانه صحبت کردن و استفاده کردن از کلمات زیبا در گفتگو یکی از مهمترین عواملی است که میتواند ارزش و اعتبار ما را در جامعه بالاتر ببرد و موجب توسعه فردی در ما بشود. حتماً شما هم متوجه شدهاید که گفتگو با برخی از افراد بسیار لذتبخش بوده و کفتگو با برخی دیگر بسیار اذیت کننده است. به خصوص در مهمانیها وقتی با فردی برخورد میکنیم که از کلمات نامناسب در بین حرف های خود به جای استفاده از کلمات زیبا در مکالمه (کلمات مناسب برای حرف زدن) استفاده میکند، همه افراد حاضر در آن مهمانی دوست دارند که هرچه زودتر سخنان آن فرد به پایان برسد.
این در حالی است که اگر در مهمانی فرد شیرینسخن و تأثیرگذاری حضور داشته باشد و از کلمات زیبا در گفتگو استفاده کند، همه افراد حاضر در جمع، ترجیح میدهند ساکت بمانند تا حرفهای آن فرد را گوش بدهند. با همین مثال ساده میتوانیم به اهمیت درست و محترمانه سخن گفتن پی بریم.
وقتی ما یاد بگیریم محترمانه صحبت کنیم، در مکانهای مختلف «ادارات، مهمانی ها، جمع های دوستانه، جلسات کاری» کار ما زودتر راه میافتد و دیگر افراد بیشتر روی حرف های ما حساب می کنند. تصور کنید در هنگام مراجعه به یک اداره، با لحنی بسیار محترمانه با کارمند آن اداره صحبت کنید و فردی دیگر هم حضور داشته باشد که با لحن نامناسب و رکیک با کارمند صحبت کند.
به نظر شما در این حالت، آن کارمند کار کدام یک از شما را زودتر راه می اندازد؟! مثالهای زیادی از این دست در ذهن ما وجود دارد که مرور آنها، اهمیت محترمانه سخن گفتن یا استفاده از کلمات زیبا در گفتگو را برای ما روشن می کند.
سخنان بزرگان در مورد تأثیر کلام
همانطور که قبلاً هم اشاره کردیم، بزرگان جهان اهمیت زیادی برای محترمانه سخن گفتن و استفاده از کلمات زیبا در گفتگو قائل بودهاند. همیشه تأکید بسیاری بر استفاده از کلمات مناسب برای حرف زدن است. بنابراین در این مطلب میخواهیم در کنار لیست کلمات محترمانه (کلمات و جملات مودبانه برای گفتگو)، بخشی از سخنان بزرگان در مورد سخن گفتن را نیز با شما به اشتراک بگذاریم:
- «از کلام تو بر تو حکم خواهد شد.»
عیسی مسیح (ع) - «سخن وقتی شیرین باشد «تعریف» است، اما وقتی که خیلی شیرین شد، «تملق» میشود.»
شکسپیر (شاعر و نمایشنامهنویس مشهور انگلیسی) - «سخن باید به گونهای گفت که همگان بفهمند. هم طفل دبستانی و هم پیر روحانی.»
ژان ژاک روسو (فیلسوف، آهنگساز و نویسنده نامدار فرانسوی) - «اگر سخن نبود علم و دانش هم نبود و بشر فرقی با حیوانات نداشت.»
ادگار آلنپو (شاعر، منتقد ادبی و نویسنده آمریکایی) - «سخنان پست، آدمهای حقیر را جذب و خردمندان را فراری میدهد.»
حکیم ارد بزرگ - «هیچ سخنی نیست که به نوعی در شنونده اثر نکند.»
آلفونس کار (نویسنده، روزنامهنگار و طنزنویس فرانسوی)
با توجه به این سخنان میتوان نتیجه گرفت که هر سخن به صورت مثبت یا منفی در مخاطب اثر میکند و چه بهتر که از جملات مؤدبانه (کلمات مناسب برای حرف زدن) برای گفتگو استفاده کنیم تا سخنان ما تأثیر خوب و مثبتی بر روی مخاطبین ما بگذارد. ساده و روان سخن گفتن و دوری از تعریفهای بیجا و تملق از جمله درسهایی است که میتوان از این بزرگان آموخت. کلمات زیبا در گفتگو همیشه جواب میدهد.
برای اینکه محترمانه صحبت کنیم، باید چه نکاتی را رعایت کنیم؟
برای اینکه بتوانیم محترمانه صحبت کنیم، ابتدا باید یک لیست کلمات باکلاس برای خود داشته باشیم تا شیوه سخن گفتن ما به طرف محترمانهگویی تمایل پیدا کند. مطمئناً محترمانه صحبت کردن و استفاده از کلمات رسمی نیز مانند ایجاد هر عادت تازه به تمرین، تکرار و استمرار نیاز دارد. بنابراین قبل از معرفی لیست کلمات محترمانه، یک سری نکات را بررسی میکنیم که میتوانند در مسیر بهتر صحبت کردن، به ما کمک کنند. این نکات به قرار زیر هستند:
-
مطالعه کنید.
یکی از دلایل محدود بودن دایره لغات هرکس به مطالعه کم آن فرد مربوط میشود. کسی که هر روز چند دقیقه را به مطالعه کردن اختصاص دهد، به صورت ناخودآگاه یاد میگیرد از کلمات ادبی و کلمات رسمی (کلمات جذاب فارسی) بهتری در مکالمات خود استفاده کند و استفاده از کلمات مؤدبانه در ناخودآگاه او ثبت میشود و کلمات زیبا در گفتگو او همیشه نمایان است. کتابها همیشه بهترین راهنمایان ما برای بهتر شدن هستند. برای بهتر شدن در صحبت کردن هم بیشتر از هر چیز میتوان روی مطالعه کردن حساب کرد. بنابراین سعی کنید از این به بعد روزانه چند دقیقه (پنج دقیقه تا نیم ساعت) را به مطالعه کتابهای مفید و تأثیرگذار اختصاص دهید.
-
لبخند بزنید.
وقتی همراه کلمات زیبا در گفتگو خود، لبخند مناسبی هم به لب داشته باشید، همین لبخند تأثیر گفتار شما را چند برابر میکند. لبخند زدن حتی از پشت تلفن هم قابل تشخیص است. پس حتی در زمانهایی که به صورت تلفنی با کسی گفتگو میکنید، لبخند بزنید و استفاده از کلمات مودبانه را در نظر بگیرید. خندیدن با صدای پایین در جای مناسب و لبخند زدن نه تنها تأثیر سخن شما را عمیقتر میکند، بلکه باعث جذابیت بیشتر شما نیز میشود. لبخند در کنار استفاده از کلمات مناسب برای حرف زدن هر کسی را جذابتر میکند.
-
از هر فرصتی برای تمرین کردن استفاده کنید.
لیست کلمات محترمانه و جملات مؤدبانه (جملات محترمانه) و با ارزش خود را برای افراد خاص نگه ندارید. سعی کنید با همه آدمها محترمانه و عالی برخورد کنید و از اصطلاحات مودبانه فارسی استفاده کنید. بنابراین در گفتگو با بچهها، رانندگان تاکسی، فروشندگان، همکاران و …. محترمانه صحبت کردن را تمرین کنید. آنگاه متوجه خواهید شد که کلام شما چقدر میتواند حال خودتان و مخاطبین شما را بهتر کرده و انرژی زیادی به خودتان و آنها ببخشید.
-
شنونده خوبی باشید.
ممکن است فردی بسیار خوشسخن باشد و از لیست کلمات زیبای فارسی (کلمه های مؤدبانه) نیز استفاده کند اما فراموش کند به دیگران نیز فرصت حرف زدن بدهد. این کار به اندازه بد حرف زدن میتواند دیگران را آزار دهد. به همین خاطر یادتان باشد به اندازهای صحبت کنید که دیگران خسته نشوند و به ایشان هم فرصت اظهار نظر بدهید. گاهی برای تأثیرگذاری بر دیگران، فقط کافیست شنونده خوبی برای آنها باشید. کلمات مناسب برای حرف زدن همیشه گفتنی نیستند، گاهی یک رفتار مثل شنونده بودن ، گاهی یک لبخند است.
-
هیجانات خود را کنترل کنید.
برخی از افراد وقتی آرام و ریلکس هستند، بسیار محترمانه صحبت میکنند و از کلمههای مؤدبانه (کلمات مناسب برای حرف زدن) استفاده میکنند، اما وقتی عصبانی میشوند لفظ صحبت کردن آنها به کلی تغییر میکند. برای اینکه بتوانید همیشه و در هر حالی به صورتی جذاب و تأثیرگذار سخن بگویید، بهتر است هیجانات خود را در حالتهای مختلف مانند حالت عصبانیت، استرس، ترس و …. کنترل کنید.
-
ابتدا با نزدیکان خود محترمانه صحبت کنید.
بهتر است محترمانه صحبت کردن را ابتدا با خانواده و نزدیکان خود تمرین کنید. این افراد بیشتر از هرکس دیگر لیاقت دارند تا مورد عزت و احترام شما قرار بگیرند. بنابراین لیست کلمات محترمانه (لیست جملات محترمانه) خود را برای رئیس یا همکاران خاصتان کنار نگذارید و بیشتر از هرکس دیگر با خانواده خود به خوبی صحبت کنید. کلمات زیبا در گفتگو ممکن را در گفتگو با نزدیکان خود به کار ببرید تا ضمن بهتر شدن طرز صحبت کردنتان، عزت نفس شما نیز تقویت شود.
-
کلمه «لطفاً» را هرگز فراموش نکنید.
هر درخواستی که بدون کلمه «لطفاً» انجام شود، حالتی آمرانه پیدا کرده و باعث رنجش خاطر طرف مقابلتان میشود. تصور کنید فردی مرتب بگوید: «درب را ببند، برایم آب بیاور، تلویزیون را خاموش کن و ….» و فردی دیگری همین کلمات و جملات مؤدبانه (جملات محترمانه) را به شیوهای دیگر بیان کند: «لطفاً درب را ببند، لطفاً برایم کمی آب بیاور، لطفاً اگر امکان دارد تلویزیون را خاموش کن و ….» شما میتوانید تفاوت بین این دو لفظ را بهراحتی احساس کنید. تنها واژهای که تنوانسته است لحن امرکننده اول را به لحن محترمانه دوم تبدیل کند، استفاده از کلمه «لطفاً» بوده است. پس این کلمه را همواره همراه با هر درخواست خود عنوان کنید و خودتان تاثیر کلمات زیبا در گفتگو را ببینید.
-
گاهی سؤال بپرسید.
اگر مطمئن نیستید که حرفهای شما برای طرف مقابلتان اهمیت دارد یا خیر، از وی سؤال بپرسید. و از تکنیک پرسشگری استفاده کنید مثلاً وقتی با کسی تماس میگیرید، میتوانید پس از سلام و احوالپرسی، از وی بپرسید: «وقت مناسبی تماس گرفتهام؟ امکانش هست چند دقیقهای صحبت کنیم؟» اگر جواب طرف مقابل مثبت باشد، شما به راحتی میتوانید گفتگوی خود را آغاز کنید. این هم یکی دیگر از روش های استفاده از کلمات زیبا در گفتگو است.
اما اگر جوابش منفی باشد، میتوانید زمان مناسبتری با وی تماس بگیرید. در گفتگوهای حضوری خود نیز میتوایند بپرسید: «آیا این موضوع برایت جذابیت داره؟ دوست داری بیشتر در این باره صحبت کنیم؟» با سؤال پرسیدن میتوانید به مقدار اشتیاق طرف مقابلتان پی ببرید و با اعتمادبهنفس بیشتری صحبت کنید.
-
مکث کنید.
اگر در گفتگوهای شما مباحثی پیش آمد که پاسخگویی به آنها برایتان دشوار بود، مکث کنید. ذهن شما آنقدر هوشمند است که میتواند در طی چند ثانیه مکث هم، بخش اعظمی از افکار شما را مرتب کرده و به شما کمک کند جواب مناسبی را در قالب اصطلاحات مؤدبانه فارسی ارائه دهید. بیشتر اشتباهاتی که در هنگام صحبت کردن پیش میآید، به دلیل نبود مکث در صحبتهای ماست. بنابراین یاد بگیرید در بین صحبتهای خود گاهی مکث کنید.
-
شمرده صحبت کنید.
شمرده صحبت کردن و استفاده از کلمات ادبی (کلمات احترام آمیز) یکی از مهمترین عواملی است که باعث میشود طرفهای مقابل و مخاطبین ما به درستی متوجه منظور ما شوند. این در حالی است که اگر باعجله و پشت سرهم صحبت کنیم، ممکن است مخاطبین به درستی متوجه صحبتهای ما نشوند که در این حالت جذابیت کلام ما به شدت کاهش پیدا میکند. استفاده از کلمات زیبا در گفتگو به همراه لحن مناسب بسیار رفتار هوشمندانه ایست.
پس سعی کنید از این به بعد بسیار شمرده و آرام حرف بزنید. برای شمرده صحبت کردن تمارین خاصی وجود دارد که میتوانید از آنها استفاده کنید.
لیست ۹۹ کلمه لاکچری و محترمانه
بالاخره به لیست کلمات محترمانه ی این مطلب رسیدیم. شما با در نظر گرفتن نکات فوق و عمل به آنها می توانید از کلمات موجود در لیست جملات محترمانه زیر نیز به بهترین شیوه ممکن استفاده کنید. کلمات شیک فارسی موجود در لیست کلمات محترمانه (کلمات باکلاس و کلمات شیک فارسی) این متن به قرار زیر هستند:
- شگفتانگیز
مثال: «واقعاً شگفت انگیز بود – چنین چیز شگفت انگیزی را تا به آن روز ندیده بودم» - باشکوه
مثال: «مراسم بسیار باشکوهی بود – خانه باشکوهی دارید» - خرسند
مثال: «از دیدار مجدد شما خرسندم – از رضایت شما خرسندم – از لطف شما خرسندیم» - ارزشمند
مثال: «کار ارزشمندی انجام دادی – کار شما برای من بسیار ارزشمند بود» - بیم
مثال: «من هیچ بیمی نسبت به آن ندارم» - بهترین
مثال: «این بهترین اتفاقی بود که میتوانست برای من بیفتند» - زیباترین
مثال: «او زیباترین فردی بود که تا به آن روز دیده بودم – او کیک را به زیباترین شیوه ممکن تزئین کرده بود» - آرامشبخش
مثال: «شب آرامشبخشی است – او حقیقتاً فرد آرامشبخشی است» - مهربان
مثال: «شما بسیار مهربان هستید» - شیک (کلمات شیک فارسی)
مثال: «خانه تان دکوراسیون شیکی دارد» - مصمم
مثال: «من مصمم بودم که آن کار را به انجام برسانم.» - مهیج
مثال: «من عاشق بازیهای مهیج هستم.» - شیوا
مثال: «شیوا و رسا صحبت میکرد.» - سربلند
مثال: «سربلند هستم.»
- خارق العاده
مثال: «این خارق العاده ترین اتفاقی است که می تواند برای من بیفتد!» - افسانهای
مثال: «آن شب داستان های افسانه ای برای هم تعریف کردیم.» - ممتاز
مثال: «او یکی از افراد ممتاز در آن مرحله بود.» - استثنایی
مثال: «آن یک مورد استثنایی بود که دیگر هرگز تکرار نشد.» - عالی
مثال: «مثل همیشه عالی هستم.» - درخشان
مثال: «بسیار درخشان بود.» - درجه یک
مثال: «اجناس آن فروشگاه همگی درجه یک بودند.» - تماشایی
مثال: «منظره تماشایی بود.» - خاص
مثال: «یک مورد خاص برای شما سراغ دارم.» - شکستناپذیر
مثال: «او شکستناپذیر بود.» - تسلط
مثال: «بر این کار تسلط کامل دارم.» - امیدوار
مثال: «همیشه امیدوار هستم.» - اعلی
مثال: «در حد اعلی بود.» - جذاب
مثال: «هرکسی میخواهد جذاب باشد.» - الهام
مثال: «به من الهام شد که این کار را انجام دهم.» - متحیر
مثال: «متحیر شدم.» - بشاش
مثال: «چهره بشاشی داشت.» - کامل
مثال: «هیچکس کامل نیست.» - ایدهآل
مثال: «باید به یک مورد ایدهآلتر فکر کرد.» - بنیادی
مثال: «این یکی از باورهای بنیادی ایرانیها است.»
در ادامه لیست کلمات محترمانه و کلمات امروزی لاکچری به شما ایده ای از کلمات مناسب برای حرف زدن میدهیم. با ما همراه باشید:
- مشتاق
مثال: «برای رفتن به آنجا بسیار مشتاقم.» - علاقهمند
مثال: «من به شما علاقهمند هستم!» - نشاط
مثال: «این حرکت باعث نشاط میشود.» - هیاهو
مثال: «در هیاهوی آن شب گرفتار شدم.» - فرهنگ
مثال: «این مورد در فرهنگ ما هم وجود دارد.» - اندیشه
مثال: «همیشه در اندیشه کمک به او بودم.» - امکان
مثال: «فکر نمیکردم امکان صعود به چنین قلهای هم وجود داشته باشه!» - خوشپوش
مثال: «خوشپوش بودن باعث جذابیت میشود.» - خوشتیپ
مثال: «بسیار خوشتیپ هستید.» - خاطرانگیز
مثال: «برای همه ما سفر خاطرانگیزی بود.» - خلأ
مثال: «انگار در خلأ بودم.» - خواستن
مثال: «همیشه میخواستم یک معلم باشم.» - توانستن
مثال: «بالاخره توانستم آن حس را تجربه کنم!» - خوشخوراک
مثال: «پسرم ماشالله خوش خوراکه » - خوشفکر
مثال: «دوست خوشفکری داشتم.» - خوشصحبت
مثال: «مادربزرگم بسیار خوشصحبت بود.» - دوستداشتنی
مثال: «یک کودک دوستداشتنی در آنجا به من سلام کرد!» - تازه
مثال: «چیز تازهای نبود.» - تاسف
مثال: «بخاطر این اتفاق متاسفم!» - شماتت
مثال: «او مرا برای این کار شماتت کرد.» - به مراتب
مثال: «آن کوه به مراتب بزرگتر از قبلی بود.» - باور
مثال: «من باور داشتم، به همین خاطر این اتفاق افتاد!» - گرانبها
مثال: «تجربه گرانبهایی بود.» - سعاتمند
مثال: «موجب سعاتمندی وی شد.» - بینظیر
مثال: «واقعاً بینظیر بود.» - بهخصوص
مثال: «بهخصوص در آن مکان بسیار جلب توجه میکرد.» - گیرا
مثال: «نگاه گیرایی داشت.» - شادمان
مثال: «همگی شادمان بودیم.» - ملموس
مثال: «ملموس بود – ملموس است (قابل لمس)» - ناملموس
مثال: «بسیار ناملموس بود!» - فاتح
مثال: «او در نهایت فاتح آن میدان شد!» - متشکر
مثال: «متشکرم – بابت انجام چنین کاری از شما متشکر هستم!» - لطف
مثال: «لطف دارید – لطف کردید – این نهایت لطف شما را میرساند» - عزت
مثال: «انسان هرگز نباید عزت خود را فدای چنین حقارتی کند!» - آرام
مثال: «آن روز کاملاً آرام بودم.» - علاقه
مثال: «علاقه زیادی به این کار دارم.» - ایشان
مثال: «ایشان آن کار را انجام دادند.» - اعتماد
مثال: «اعتماد من را جلب کرد!» - شما
مثال: «شما در آنجا حضور داشتید (بهجای، تو اونجا بودی!)» - شهود
مثال: «بعضی از انسانها صاحب شهود هستند.» - قلب
مثال: «قلبم آرام گرفت.» - قوا
مثال: «با تمام قوا به پیش رفتیم!» - صاحب نظر
مثال: «او خودش در این امر صاحب نظر بود.» - قانون طبیعت
مثال: «تغییر قانون طبیعت است!» - رضایت
مثال: «من رضایت خودم را اعلام کردم!» - آکام
مثال: «در آکام همان اتفاق بارها تکرار شد!» - هنگفت
مثال: «درآمد هنگفتی از آن کار کسب کردم!» - مجلل
مثال: «تالار مجللی داشت – هتل بسیار مجللی بود» - نخستین
مثال: «این نخستین تجربه من بود.» - نهاد
مثال: «در نهاد هر انسانی وجود دارد.» - پدیده
مثال: «پدیده نادری بود – پدیده زیبایی بود» - بینهایت
مثال: «بینهایت سپاسگرازم – بینهایت لطف کردید – بینهایت خوشحال شدم» - ریاست
مثال: «ایشان ریاست آن مجموعه را بر عهده داشتند!» - فرخنده
مثال: «اتفاق فرخندهای بود.» - ادراک
مثال: «فراتر از ادراک بشر بود.» - عمیق
مثال: «تفکر عمیقی دارد.» - تلألؤ
مثال: «در میان تلألؤ آب زیر خورشید میدرخشید» - فرآیند
مثال: «این کار فرآیند سادهای دارد.» - فرا
«این اتفاق فراتر از تصور من بود.» - ماوراء
مثال: «در ماورای این حادثه، حکمتی وجود دارد» - فنا
مثال: «همه چیز را به فنا داد.» - ابد
مثال: «میخواستم تا ابد در آنجا بمانم.» - نهایی
مثال: «قرارداد را نهایی کردیم.» - موافق
مثال: «با شما موافقم» - قطعاً
مثال: «قطعاً این اتفاق خواهد افتاد.»
این لیست کلمات محترمانه و لاکچری در زبان فارسی میتواند تا صدها مورد دیگر هم ادامه داشته باشد. شما میتوانید کلمات لاکچری و کلمات مؤدبانه بیشتری را نیز به لیست کلمات محترمانه اداری مخصوص به خود اضافه کنید. همچین میتوانید برخی از واژهها را که دوست ندارید، از لیست کلمات محترمانه اداری (لیست کلمات مناسب برای حرف زدن) حذف کنید. بهرحال به اندازه انسانهایی که روی کره زمین زندگی میکنند، عادتها، رفتارها، سلایق و شیوه صحبت کردن متفاوت وجود دارد. بنابراین با توجه به لیست کلمات محترمانه (لیست کلمات محترمانه در ارتباطات) و نکاتی که عنوان کردیم، یک شیوه خاص صحبت کردن جذاب برای خود ایجاد کنید.
سخن نهایی
استفاده از لیست کلمات محترمانه (لیست کلمات محترمانه در ارتباطات) در کنار نکاتی که در این مطلب عنوان کردیم، میتواند شما را به یک فرد خوش صحبت، خوشنشین و جذاب تبدیل کند. باید در استفاده از لیست کلمات محترمانه برای خانم ها و آقایان (کلمات احترام آمیز) بدانید هیچکدام از واژگانی که در لیست کلمات محترمانه و کلمات لاکچری که به شما معرفی کردیم، به یکباره و یک شبه وارد فرهنگ لغات شما نمیشوند. بنابراین یک دفترچه یادداشت کوچک برای خود تهیه کنید و کلمات مورد علاقه خود را در آن بنویسید.
آنگاه سعی کنید تا کلمات لاکچری (کلمات احترام آمیز) را کمکم وارد گفتگوهای روزانه خود کنید. استفاده از کلمات محترمانه در مکالمه باعث میشود تا طرف مقابل حس خوبی نسبت به شما پیدا کند. (اگر شما یک فروشنده هستید، استفاده از کلمات زیبا در مکالمه ، مشتریان شما را بیشتر خواهد کرد )
ما در این مقاله سعی کردیم با لیست کلمات محترمانه و لیستی از کلمات امروزی لاکچری به شما راهنمایی کنیم که چطور کلمات زیبا در گفتگو خود داشته باشید و ایده ای از کلمات مناسب برای حرف زدن بگیرید. یادآوری میکنم که کلمات مودبانه (کلمات لاکچری) در کنار لبخند زیبا همیشه تاثیرگذار است. لیست کلمات زیبای فارسی یا کلمات شیک فارسی خود را برای ما کامنت کنید.
برخی از سوالات رایج:
۱. چرا بهتر است محترمانه صحبت کنیم؟
محترمانه صحبت کردن در ابتدا نشان از فرهنگ افراد دارد به این شکل که افراد با محترمانه صحبت کردن به خود احترام گذاشته اند و باعث احترام بیشتری به افراد می شوند.
۲. ویژگی های محترمانه صحبت کردن چیست؟
۱. مطالعه کنید.
۲. لبخند بزنید.
۳. تمرین به محترمانه صحبت کردن کنید.
۴. هیجانات خود را کنترل کنید.
۳. چند مورد از کلمات محترمانه و مناسب نام ببرید؟
۱. شگفت انگیز
۲. باشکوه
۳. ارزشمند
۴. بهترین
۵. زیباترین
شاخص ترین نشانه های کمبود اعتماد به نفس ، عوامل کمبود اعتماد به نفس
شخصی که کمبود علائم کمبود اعتماد به نفس دارد همواره در معرض آسیب دیدن از تاثیرات منفی ناشی از آن است. در واقع کمبود اعتماد به نفس باعث میشود تا به شخص احساس عدم کفایت و فقدان ارزش دست دهد و حتی چنین افرادی ممکن است در اثر انتقاد کردن بیش از حد از خود منجر به پدیدآمدن احساس اضطراب، حساسیت بیش از حد، افت تحصیلی و افت شغلی در خود شوند.
اعتماد به نفس نیز موضوعی است که این روزها بسیاری از مردم در در صدد تقویت و پرورش آن در خود هستند. اعتماد به نفس به معنای داشتن اعتقاد، اعتماد و نگرش مثبت نسبت به ویژگیها و تواناییهای خود است.
در واقع اعتماد به نفس از کلمه fidere که یک کلمه لاتین و به معنای “اعتماد” است گرفته شده است. شما با برخورداری از اعتماد به نفس بالا در خود میتوانید به نوعی خودباوری برسید که این خودباوری شما را همواره قادر میسازند تا به پرورش و رشد استعدادها و تواناییهای خود در زمینههای مختلف بپردازید و روابط شخصی، حرفهای، تعاملاجتماعی و خانوادگی خود را تقویت سازید.
البته افراد همواره با توجه به شرایطی که در آن قرار میگیرند ممکن است اعتماد به نفس متفاوتی را از خود بروز دهند؛ برای مثال یک خانم مدیر در محل کار خود ممکن است بسیار با اعتماد به نفس باشد اما زمانی که این خانم باردار میشود ممکن است اعتماد به نفس پایین نسبت به گذشته داشته باشد.
دست پیدا کردن به اعتماد به نفس متناسب امری کاملاً شخصی است که اغلب به زمان و تجربه در زندگی نیاز دارد. خیلی از افراد هم وجود دارند که در طول زندگی خود همواره بر روی اعتماد به نفس خود کار میکنند و امید به افزایش آن دارند.
انسان همواره در طول زندگی خود پیشرفت میکند و تجربههای جدیدی را در زمینههای مختلف به دست میآورد اما معمولاً ورود به عرصههای جدیدی از زندگی میتواند اندکی باعث کاهش اعتماد به نفس در آنها شود که این امر بسیار طبیعی است.
حال که شما را با مفاهیم کمبود اعتماد به نفس و اعتماد به نفس متناسب آشنا کردیم قصد دادیم تا در ادامه این مقاله به توصیف علائم کمبود اعتماد به نفس و علت اعتماد به نفس پایین بپردازیم.
اصلیترین علائم کمبود اعتماد به نفس چیست؟
داشتن اعتماد به نفس پایین یک مسئله بسیار جدی است که به راحتی میتوان آن را در رفتار و ظاهر یک فرد در موقعیتهای مختلف اجتماعی مشاهده کرد.
در واقع برخی از مردم اعتماد به نفس پایین را با فروتنی اشتباه میگیرند اما این دسته افراد باید به این موضوع توجه کنند که اعتماد به نفس پایین تاثیرات مخرب و طولانی مدتی دارد مانند؛ صحبت نکردن در کلاسها و جلسات کاری و مشکل در برقراری رابطه با دیگران و حتی در موارد خودزنی.
گر قصد دارید تا کمبود اعتماد به نفس خود را درمان کنید در اولین قدم باید علائم کمبود اعتماد به نفس را در خود بشناسید. به همین منظور در این بخش از مقاله قصد داریم تا شما را با اصلیترین علائم کمبود اعتماد به نفس آشنا کنیم. اگر اعتماد به نفس پایینی دارید بهتر است مقاله «بالا بردن اعتماد به نفس در ۳۰ روز (مناسب بزرگسالان و کودکان)» را مطالعه کنید.
-
بروز رفتارهای ترککننده
عدم اعتماد به نفس باعث خلل در برقراری روابط عادی و مداوم بین انسانها میشود و چنین افرادی به سختی میتوانند با فشارها و نیازهای زندگی روزمره روبهرو شوند و به همین جهت است که تمایل دارند تا از موقعیتهای اجتماعی فرار کنند و یا به نحوی کناره بگیرند.
-
احساس اضطراب
این قبیل افراد هنگام قبول کردن و به انجام رساندن وظایف مختلف همواره در ترس و اضطراب و تنش هستند، زیرا آنها معتقداند که نمیتوانند کارها را به درستی به اتمام برسانند یا حتی اگر وظیفه را به اتمام رساندند آن را در سطح و کیفیت لازم نمیبینند و بنابراین روزهای خود را در اضطراب، تنش و آشفتگی سپری میکنند. احساس اضطراب دائمی یکی از اصلیترین علائم کمبود اعتماد به نفس است.
-
خود کوچک پنداری
این افراد خود را از نظر مردم فردی ناموفق، ناشایست و غیرقابل قبول میبینند و معتقد هستند که باقی مردم در هر کاری که انجام دهند نسبت به او موفقترند و این دسته افراد هیچگاه امیدی برای پیروز شدن ندارند.
-
نگرش منفی
یکی دیگر از مخربترین علائم کمبود اعتماد به نفس داشتن نگرش منفی نسبت به خود است. نگرش منفی به این معناست که این افراد هیچگاه انتظار ندارند تا اتفاق خوبی برای آنها رخ دهد و همیشه انتظار بدترین حالات ممکن را دارند. همچنین همیشه از نظر منفی به قضایا نگاه میکنند که این خود در دراز مدت باعث بروز آسیبهای جبران ناپذیر خواهد شد.
-
احساس وابستگی
این افراد همیشه در انجام مسئولیتهای مختلف وابسته دیگران هستند؛ زیرا هیچگاه نمیتوانند خود را لایق انجام کارهای مختلف ببینند و یا استرس این را دارند تا چیزی را خراب کنند، برای همین همواره به کمک گرفتن از دیگران روی میآورند.
-
بلاتکلیفی
این افراد بعد از اینکه توانستند به یک تصمیم ساده برسند مثلاً تصمیم راجع به اینکه با یک دوست چه نوع فعالیتی را انجام دهند و یا چه غذایی بخورند، نظر خود را ناگهانی تغییر میدهند. هنگامی که تصمیم جدیدی نیز گرفتند بارها و بارها آن را در نظر خود تغییر میدهند و توانایی ماندن بر روی یک تصمیم ثابت را ندارند.
-
یا بیش از حد کار می کنند یا کم کارند
شاید شما هم قبلا این موضوع را مثل من شنیده باشید که افرادی که عزت نفس پایین دارند افرادی کمدرآمدند؛ زیرا از وارد شدن به چالشهای جدید میترسند و اعتماد به نفس کافی برای انجام این کار را ندارند، با این حال یک افراط دیگر در این نوع افراد وجود دارد که گاهاً بیش از حد نگران شکست و طرد شدن هستند بنابراین تمام تلاش خود را میکنند تا ارزش خود را به دیگران ثابت کنند.
-
عقب نشینی در هنگام اختلاف
این افراد اغلب در مکالمات خود با دوستانشان که ممکن است در صورت ادامه یافتن به اختلاف ختم شود همیشه عقبنشینی میکنند. آنها همواره سعی میکنند برای جلوگیری از هر گونه درگیری دیدگاه خود را مطرح نسازند و یا نسبت به خواسته خود کوتاه بیایند. عقب نشینی نیز یکی دیگر از علائم کمبود اعتماد به نفس در افراد است.
-
زود تسلیم شدن
افراد بیاعتماد بهنفس قبل از اینکه کاری را شروع کنند و در راه رسیدن به آن به سختی تلاش نمایند از اهداف و رویاهای خود دست میکشند، زیرا آنها نسبت به موفقشدن خود اطمینان ندارند و به همین منظور همه چیز را کنار میگذارند.
-
مقایسه خود با دیگران
افراد اعتماد به نفس به کسانی که از آنها موفقتر هستند توجه بیشتری نشان میدهند و از آنها برای خود بت میسازند. این قبیل افراد هیچگاه موفقیتهای خود را در هیچ زمینه نمیبینند و همواره با مقایسه کردن خود با دیگران نسبت به گذشته بیشتر سرخورده میشوند، زیرا به هیچ وجه نسبت به خود ایمان و باور ندارند.
-
احساس خستگی
یکی دیگر از علائم کمبود اعتماد به نفس در افراد این است که همیشه احساس خستگی میکنند و انرژی و آمادگی کافی را برای شروع کردن هیچ فعالیتی ندارند.
معرفی ۲۰ عامل شایع کمبود اعتماد به نفس
تحقیقات نشان داده است که دلایل نداشتن اعتماد به نفس کافی متنوع و مبتنی بر زندگی شخصی فرد است . همانطور که میدانید عدم اعتماد به نفس بر سلامت روان افراد تاثیری بسیار منفی میگذارد در حدی که اثرات و عواقب منفی آن مانع رشد عملکردی و تعامل اجتماعی این افراد میشود .
ما در طول این مقاله برای شما از اعتماد به نفس، عدم اعتماد به نفس و اینکه علائم کمبود اعتماد به نفس چیست صحبت کردیم حال در این قسمت قصد داریم تا علت اعتماد به نفس پایین را به طور ریشهای بررسی کنیم تا متوجه گردیم چه عواملی باعث بروز چنین حسی در مردم میشود.
-
تجربه شکست
اعتماد به نفس پایین افراد میتواند ناشی از این باشد که پس از تحمل رنجها و سختیهای بیدریغی که در راه حرفهی خود انجام دادهاند در نهایت با شکست مواجه شدهاند و همین موضوع عاملی بوده است که اعتماد به نفس آنها را به طرز چشمگیری کاهش داده است.
-
عوامل خارجی
موقعیتهای متفاوتی که فرد در آنها از طریق برقراری تعامل با دیگران تجربه منفی کسب کرده است؛ مانند نسبت دادن عبارات بدکلامی به شخص، مورد آزار و اذیت قرارگرفتن در محل کار توسط همکاران و گذراندن یک رابطه شخصی منفی.
-
ژنتیک و شخصیت
موضوع بسیار جالبی که وجود دارد این است که برخی مطالعات نشان دادهاند که اعتماد به نفس به جنبههای ژنتیکی و رفتاری هر شخص بستگی دارد، زیرا ترکیب ژنتیکی افراد بر میزان مواد شیمیایی که باعث افزایش اعتماد به نفس در آنها میشود مانند “سروتونین” تاثیر دارد و بخش بزرگی از اعتماد به نفس از بدو تولد در مغز انسان تشکیل میشود.
-
اجتماع
محیطی که یک کودک در آن بزرگ شده و همچنین مراحل کودکی که پشت سر گذاشته است به طور کاملا مستقیم و قابلتوجهی بر انعطافپذیری رفتارش و میزان رشد اعتماد به نفس او در مراحل بعدی زندگیاش تاثیر میگذارد.
-
تجارب زندگی
تعدادی از تجربیاتی که یک فرد در طول زندگی خود پشتسر گذاشته است ممکن است در آینده منجر به ایجاد احساس عدماطمینان کامل او از خود و یا حتی بیارزش بودن در او شود؛ مانند استفادههای جنسی و عاطفی که به طور قابل توجهی میتوانند منجر به کاهش اعتماد به نفس در افراد موردسوء استفاده قرار گرفته شود. علت پایین بودن اعتماد به نفس در چنین افرادی این است که آنها از به یادآوری تجارب خود احساس عذاب و یا شرم میکنند.
-
تکنیکهای تربیتی نادرست
یکی دیگر از مهمترین دلایل عدم اعتماد به نفس گرایش برخی از والدین به اطمینان یافتن از این موضوع است که فرزندانشان کار خود را بهطور کامل و بینقص انجام بدهند که همین موضوع باعث میشود تا افراد از همان کودکی اعتماد به نفسشان نابود شود و شروع به بروز دادن علایم اعتماد به نفس پایین در طول زندگیشان کنند. چنین والدینی با انجام اعمالی چون صدا زدن فرزندانشان با نامهای ناشایست و تنبیه کردن آنها در صورت عدم موفقیت در انجام وظایف محول شده به آنها باعث کاهش اعتماد به نفس در کودکان میشوند.
-
معلولیت
وجود معلولیت در افراد باعث میشود تا احساس کنند از دیگران چیزی کمتر دارند و دیگران را از خود بهتر ببینند. البته برتر دیدن دیگران نسبت به خود یکی از علایم اعتماد بهنفسپایین است که ریشه در پرورش ناصحیح کودکان دارد و این قبیل افراد از این موضوع میترسند که چون همانند سایر افراد نیستند ممکن است توسط آنها در جمعهایشان پذیرفته نشوند و همین موضوع باعث کاهش اعتماد به نفس در آنها میشود.
-
داشتن اضافه وزن
اضافه وزن یکی دیگر از علتهایی است که باعث کاهش اعتماد به نفس به طرز چشمگیری در افراد میشود. خوشبختانه اضافه وزن یکی از موضوعاتی است که شما با داشتن یک اراده فولادی قابل به رفع آن هستید، اما این را بدانید که از بین بردن یک عالمه چربی کار چندان راحتی نیست.
-
داشتن قدی کوتاه
افراد زیادی در دنیا وجود دارند که به علت قد کوتاه خود اعتماد به نفسشان را به کلی از دست دادهاند. شاید بدترین مرحله در زندگی چنین افرادی گذراندن دوره دبیرستان باشد، زیرا در این برهه از زندگی افراد به مسخره کردن ویژگیهای خاص یکدیگرمیپردازند که همین موضوع میتواند در آینده آن افراد به شدت تاثیرات منفی بگذارد. با این حال اگر شما قدی کوتاه دارید نباید فاکتورها و استعدادهای دیگرتان را دست کم بگیرید و این موضوع را بدانید که دوستان حقیقی و خانواده شما هرگز شما را به خاطر قدتان مسخره نخواهند کرد.
-
ریزش مو و کچلی
عامل دیگر که به طرز چشمگیری باعث کاهش اعتماد به نفس در افراد میشود ریزش مو آنها است. ریزش مو خصوصاً در مردان یک مشکل شایع محسوب میشود و مردان به این دلیل که فکر میکند زنها مردهای تاس یا کچل را دوست ندارند اعتماد به نفس خود را در این موضوع به کلی از دست میدهند.
-
پیر شدن
برخی زنان پس از گذشت ۴۰ یا ۵۰ سال از زندگی خود دیگر احساس نامرئی بودند میکنند و اعتماد به نفسشان به میزان قابل توجهی سقوط میکند. همچنین تحقیقات نشان میدهد که تنها ۱۵ درصد از زنان بالای ۴۵ سال سن دارای اعتماد به نفس بالا هستند.
-
بیکاری
اینکه یک فرد تحصیلات دانشگاهی را گذرانده باشد و با این وجود هنوز بیکار باشد و شغل مناسبی را در ارتباط با رشته خود پیدا نکرده باشد یکی دیگر ازعوامل شایع کاهش اعتماد به نفس است. این قبیل افراد معمولاً پس از اینکه نتوانند در ارتباط با رشته دانشگاهی خود کار پیدا کنند حاضر به کار کردن در مشاغل سطح پایین و حقوق کم میشوند که در در کوتاه مدت باعث کاهش اعتماد به نفس آنها میگردد.
-
دریافت دستمزد کم
کاهش اعتماد به نفس نسبت به داشتن حقوق و دستمزد کم در مردان بیشتر از زنان دیده میشود. زنان اصولاً به دلیل عدم تمایل نسبت به مذاکره برای رسیدن به یک دستمزد مناسب معمولاً کمتر از مردها دستمزد میگیرند که این موضوع را میتوان یکی دیگر از عوامل کاهش اعتماد به نفس دانست.
-
نژاد افراد
نژاد یکی از مهمترین عواملی است که ممکن است در طول زندگی یک فرد توسط دیگران خصوصا افرادی که نژادی متفاوت با شما دارند مورد تمسخر قرار گیرد که در بسیاری از افراد این تمسخرها باعث کاهش اعتمادبه نفس میشود.
-
طبقه اجتماعی
افراد همواره تمایل دارند زندگی خود را با افرادی مقایسه کنند که از طبقه اجتماعی ثروتمندی هستند. چنین مقایسههایی به طور آشکار باعث ناراحتی و کاهش اعتماد به نفس می گردد.
-
شبکه های اجتماعی
با معروفیت روزافزون شبکههای اجتماعی از جمله اینستاگرام حتماً تا کنون مشاهده کردهاید که مردم سعی میکنند تا بهترین حالات و خوشحالیهای زندگی خود را در این شبکه اجتماعی به ثبت برسانند. هر چند که تحقیقات ثابت کرده است که بیشتر این لبخندها و خوشیها به نوعی تظاهر کردن است، اما دوستان و نزدیکان با مشاهده چنین عکسهایی شروع به مقایسه زندگی خود با آنها میکنند و همین مقایسه کردن است که منجر به کاهش اعتماد به نفس شما و نارضایتیتان از هر آن چه میشود که در زندگی دارید.
-
احساس گناه یا عذاب وجدان از تصمیمات گذشته
با توجه به این جمله که میگویند انسان جایزالخطاست، طبیعی است که هر کس در طول زندگی خود یک یا چند اشتباه بزرگ انجام داده باشد. اما اگر بخواهیم هرروز به اشتباهات گذشتهمان فکر کنیم تنها باعث غم و اندوه و کاهش اعتماد به نفس در خودمان میشویم. برای رهایی از این مرحله تنها کافیست تا خود را ببخشیم و گذشتهمان را رها کنیم.
-
دوستی با افراد نامناسب
از افرادی که همواره در حال القا کردن حس بد و پوچی به شما هستند دوری کنید.
-
اعتیاد
اعتیاد یکی از مخربترین عواملی است که باعث ظهور علائم کمبود اعتماد به نفس در شما میشود و هر آنچه تا کنون در زندگی کسب کردهاید را به آتش میکشد.
-
طلاق یا شکست در یک رابطه احساسی
طلاق و شکست در یک رابطه ممکن است تا مدتی شما را از پرداختن به هر آنچه از آن لذت میبرید محروم کند اما فراموش نکنید که با وارد شدن افراد جدیدی به زندگیتان و یا موفق شدن در هر آنچه به آن علاقه دارید خواهید توانست تا دوباره اعتماد به نفس سلب شدهتان را پس بگیرید.
نتیجهگیری
در این مقاله سعی کردیم تا از علائم کمبود اعتماد به نفس صحبت کنیم و علت اعتماد به نفس پایین را برایتان شرح دهیم. همانطور که برایتان گفتیم عوامل مختلفی وجود دارند که میتوانند در مراحل متفاوت زندگی شما میزان اعتماد به نفستان را تحت تاثیر قرار دهند. گاهی در زندگی برخی از افراد اتفاقاتی رخ میدهد که باعث کاهش اعتماد به نفس آنها میشود و افراد هیچ گونه کنترلی بر روی آن ندارند.
البته گاهی نیز نوع تصمیماتی که افراد در زندگی خود اتخاذ میکنند به کم یا زیاد شدن اعتماد به نفسشان ربط دارد. اما به طور کلی اگر قصد دارید اعتماد به نفستان را افزایش دهید و تقویت کنید باید خود را بپذیرید و دوست داشته باشید همچین این نکته را آویزه گوشتان کنید که شما هر آنچه که هستید کافیست.
برخی از سوالات رایج:
۱. اثرات منفی کمبود اعتماد به نفس چیست؟
کمبود اعتماد به نفس در افراد باعث می شود تا آن ها به توانایی و مهارت-های خود شک کنند و نتوانند به درستی آن ها را به جامعه و افراد ارائه دهند همین نقص باعث می شود تا افراد جایگاه مناسبی در اجتماع پیدا نکنند.
۲. به چه دلایلی افراد دچار کمبود اعتماد به نفس می شوند؟
۱. احساس اضطراب
۲. بروز رفتارهای ترک کننده
۳. خود کوچک پنداری
۴. نگرش منفی راجع به خود
۳. عوامل کمبود اعتماد به نفس چیست؟
۱. تجربه شکست در زندگی
۲. عوامل محیطی منفی
۳. تجربیات دردناک کودکی
۴. آسیب روحی در کودکی
آموزش بالا بردن اعتماد به نفس در ۳۰ روز (مناسب بزرگسالان و کودکان)
این مقاله متمرکز بر دادن اطلاعات لازم برای بالا بردن اعتماد به نفس شما فقط در۳۰ روز است. هر نکته در این مقاله به افزایش سطح اعتماد به نفس و تقویت اعتماد به نفس شما کمک می کند. ما در این مقاله نه تنها راههای افزایش اعتماد به نفس در بزرگسالان را خواهیم گفت بلکه به شما خواهیم گفت که چگونه میتوانیم باعث افزایش اعتماد به نفس در مقابل دیگران و افزایش اعتماد به نفس کودکان شویم. بنابراین تا انتها با ما همراه باشید.
اعتماد به نفس گریزان است
در اکثریت افراد موفقیت در یک کار، ارتقا شغلی، شاگرد اول شدن در مدرسه و… سبب ایجاد اعتماد به نفس میشود. و اعتماد به نفس فقط مربوط به یک حوزه کلی نیست. این به نحوه نگاه، رویاهای شما، اعتقاد به توانایی شما در رسیدن به هر آنچه برای رسیدن به آن هدف دارید مربوط میشود. بنابراین اگر به آنچه که میخواهیم نرسیم اعتماد به نفس ما کم میشود و حس موفقیت از ما دور میشود.
-
چرا اعتماد به نفس مهم است؟
بدون اعتماد به نفس، مثل این است که ما در پوسته گیر افتادهایم. ما قادر به زندگی در بسیاری از امکاناتی که زندگی به ما ارائه میدهد نیستیم.
بالا بردن اعتماد به نفس در خود، مانند این است که میدانید چقدر میتوانید در دنیا تفاوت ایجاد کنید. شما میدانید که میتوانید به آنچه میخواهید برسید و همه کسانی که خلاف اینها را به شما میگویند میتوانند از مسیر شما دور شوند. حتی اگر مجبور شدید آنها را از مسیر خارج کنید. زیرا هیچ چیز نباید باعث ناامیدی و از بین رفتن اعتماد به نفس شما شود.
-
چرا بسیاری از افراد با اعتماد به نفس پایین مبارزه می کنند؟
بیشتر مسائل مربوط به عدم اعتماد به نفس از این واقعیت ناشی میشود که زندگی سخت است. اجازه دهید صادق باشیم. افکار اصلی اعتماد به نفس پایین و عزت نفس از این واقعیت ناشی میشود که زندگی سخت است و ما در ابتدا نمیتوانیم هر آنچه را که میخواهیم بدست آوریم.
ما نمی توانیم به طور خودکار جسمی را که می خواهیم، شغلی را که دوست داریم، داشته های مادی که می خواهیم و… داشته باشیم. اما، ما می توانیم دیگران را داشته باشیم.
میتوانیم افراد دیگر را پر از شادی و هر چیز دیگری که در زندگی میخواهیم ببینیم. و ما میدانیم که دستیابی به آن چقدر سخت است، که باعث میشود بسیاری از ما دست به دامان خودمان شویم.
با وجود، رسانه ها و منفی نگری تأثیر زیادی در نحوه تفکر ما درباره خودمان دارند. به ما نشان دادن آنچه “باید به نظر برسیم” و آنچه “باید انجام دهیم” با زندگی خود انجام دهیم.
همه این تأثیرات باعث می شود مردم فکر کنند که نمی توانند کاری کنند تا فردی که می خواهند باشند شوند.
-
چگونه اعتماد به نفس خود را بالا ببریم؟
بسیاری از جوانان از کمبود اعتماد به نفس رنج میبرند. این به طور جدی آسیب زننده میباشد و تأثیر مهمی در نحوه زندگی روزانه فرد خواهد داشت. سرانجام، باید چارهای اندیشید و شروع به فهمیدن اینکه چگونه اعتماد بنفس را افزایش دهیم، و بسیار شادتر شویم کرد.
این نکات به طور جدی مفید هستند و در صورت استفاده میتوانند به شما کمک کنند تا فقط در ۳۰ روز اعتماد به نفس خود را سه برابر کنید:
-
برای بالا بردن اعتماد به نفس حد وسطهای زندگی خود را حذف کنید
یک قدم در یک زمان بهترین راه برای از بین بردن حد متوسط از زندگی است. و هنگامی که شروع به حذف حد وسطی میکنید، شروع به حذف تمام قسمتهای منفی زندگی خود میکنید که باعث عدم اعتماد به نفس شما میشود.
با حذف غذای ضعیف از رژیم روزانه خود شروع کنید: بیسکویت، نوشابه، غذای بی ارزش و غیره. سپس قدم اول را بردارید تا زودتر بیدار شوید. سپس به سراغ از بین بردن عادتهای تلویزیونی بروید و افراد منفی را از زندگی خود حذف کنید.
هر تکه کوچکی از حد متوسط در زندگی شما فقط به مشکلات اعتماد به نفس شما میافزاید، بنابراین هر تکه را یک به یک بردارید، تا اینکه فقط نکات مثبت و بزرگ باقی بماند.
-
برای بالا بردن اعتماد به نفس در انتخاب لباس هایی که می پوشید دقت کنید
لباسهایی که ما میپوشیم نقش زیادی در میزان اعتماد به نفس ما دارند. اگر واقعاً میخواهید در مدت ۳۰ روز اعتماد به نفس خود را سه برابر کنید، در نتیجه هوشمندانه لباس پوشیدن ساده ترین مرحله برای انجام این کار است. تنها چیزی که لازم است یک خرید کوچک است. چند لباس مناسب برای خود بخرید. این مرحله تاثیر زیادی بر بالا بردن اعتماد به نفس دارد. اگر میتوانید بلافاصله این کار را انجام دهید.
-
برای بالا بردن اعتماد به نفس تا جایی که ممکن است روی پیشرفت خود کار کنید
صادقانه بگویم، این مرحله همان مرحلهای است که بیشترین تفاوت را در میزان اعتماد به نفس روزمره ایجاد میکند. این اخبار اغلب به ما میگوید که یاد بگیریم خودمان خوشحال باشیم.
اگر از بدن خود متنفر هستید و فکر می کنید دلیل اصلی نفرت از بدن شما وجود دارد، آن را تغییر دهید. شما با گرفتن توصیه برای یادگیری دوست داشتن خود خوشحال نخواهید شد، زیرا این مسئله مسئله اصلی را حل نمیکند.
مثلاً اگر شما فردی لاغر هستید و از این مساله رنج میبرید و این مساله در اعتماد به نفس شما تاثیر منفی میگذارد؛ برای بالا بردن اعتماد به نفس خود به باشگاه بدن سازی بروید و به ورزشهای عضله سازی با کمک مربی و رژیم غذایی بپردازید.
با این کار مسلماً حالتان بهتر خواهد شد وقتی میبینید که تیشرتهایتان دور دست و در قسمت شانه هایتان محکمتر و خوش فرم تر قرار میگیرد و همین امر سبب تقویت اعتماد به نفس در شما خواهد شد.
-
برای بالا بردن اعتماد به نفس وضعیت بدن خود را بهبود ببخشید
روشی که راه می روید و قدم برمی دارید بر احساس شما تأثیر شدیدی می گذارد. اگر سرتان را بالا و شانه های خود را به عقب برسانید، احساس هدف و اعتماد به نفس به تدریج فرو می رود.
شما رئیس زندگی خود هستید. با یک هدف قدم بزنید.حالت خمیده در نهایت شروع می کند تا شما را در ذهنیت مربوطه قرار دهد. شما لنگیده راه می روید، احساس پایین بودن می کنید. با سر بالا راه می روید، احساس می کنید بالا هستید.
-
برای بالا بردن اعتماد به نفس بیشتر لبخند بزنید
آیا میدانید دانشمندان تازه فهمیدهاند که کدام یک از مرغ و تخم مرغ اول به وجود آمده است؟
خوب، لبخند و شادی را باید مانند معمای مرغ و تخم مرغ نگاه کرد. بیشتر ما معتقدیم که برای لبخند زدن باید در زمان حال خوشحال باشیم. اگرچه، مطالعات نشان می دهد وقتی لبخند بیشتری می زنیم، حالمان بهتر می شود و خوشحال می شویم.
هرچقدر که لبخند بیشتری بزنید، سطح شادی و اعتماد به نفس شما شروع به رشد میکند.
-
برای بالا بردن اعتماد به نفس به عمق مسائل بروید و از منطقه راحتی خود خارج شوید
وقتی کاری دیوانه و جدید انجام میدهید، یا انجام کاری که هرگز فکرش را نمیکردید انجام دهید، فوراً اعتماد به نفس بیشتری پیدا می کنید.
هرگز این موقعیتها را بیش از حد تصور نکنید. فقط به درون آنها بروید. پس از آن از آنها یاد خواهید گرفت. فقط جهش کنید و کارهای خارج از منطقه راحتی خود را انجام دهید. بعد از ۳۰ روز که بیرون رفتی و همه این تجربیات جدید را همراه خود داشتید، نتایج به طور جدی شما را متعجب خواهد کرد.
-
برای بالا بردن اعتماد به نفس بر نکات مثبت تمرکز کنید
هنگامی که شروع به تمرکز بر نکات مثبت میکنید، خود را در نگاه دیگری میبینید.
بعضی اوقات در زندگی، ما آنقدر روی جنبه منفی همه چیز متمرکز میشویم که فراموش میکنیم از همه چیزهای مثبت که در زندگی داریم سپاسگزار باشیم.
-
برای بالا بردن اعتماد به نفس یاد بگیرید که قدرشناس باشید
هنگامی که یاد میگیریم از همه چیزهایی که داریم به طور منظم سپاسگزاری کنیم، بلافاصله در مورد وضعیت فعلی خود بسیار مثبت تر میشویم.
اگر یاد بگیرید چند بار در روز سپاسگذاری را تمرین کنید، عزت نفس و شادی شما شروع به افزایش میکند.
فقط چند بار در روز یک دقیقه وقت بگذارید، بنشینید و از چیزی سپاسگزار باشید. همه چیز را در نظر بگیرید.
-
برای بالا بردن اعتماد به نفس خود را مجبور به انجام تعاملات اجتماعی بیشتری کنید
وادار کردن خود به اجتماعی تر کردن راهی عالی برای ایجاد اعتماد به نفس است زیرا تعامل با مردم یکی از سخت ترین کارها برای تعداد زیادی از افراد است.
با این حال، اگر بتوانید روزانه، در مورد هر چیزی با غریبه ها ارتباط برقرار کنید، به زودی هرگونه مسئله عدم اعتماد به نفس در مقابل افراد دیگر را از دست خواهید داد.
متأسفانه، این یکی از شرایطی است که شما مجبور هستید به معنای واقعی کلمه خود را مجبور به ورود به آن کنید، و بعداً به آن فکر کنید.
-
برای بالا بردن اعتماد به نفس مدل موی خود را بزنید
آیا میدانید یک مدل موی جدید چقدر میتواند در احساسی که نسبت به خود احساس می کنید تفاوت ایجاد کند؟
این تفاوت بسته به میزان نیاز به مدل موی شما بسیار زیاد است. مثلاً برای افزایش اعتماد به نفس کودکان،پسر بچهای را تصور کنید که موهایش خیلی بلند و از کنترل خارج شده است، یک برش تمیز میتواند تفاوت شگفت انگیزی ایجاد کند.
یا به عنوان مثالی دیگر پسر همسایه ما که در مقطع دبیرستان تحصی میکرد همیشه به خجالتی بودن معروف بود. او موهایی بسیار باورنکردنی بلند و پرپشت داشت. یک روز او موهای خود را خیلی کوتاه کرد و تصویری را در فیس بوک منتشر کرد. این عکس بیشترین لایک و کامنت را در مقابل سایر عکسهایی که او از خود منتشر کرده بود نوشت.
حال این پسر کاملاً متفاوت به نظر میرسید و میتوان گفت احساس اعتماد به نفس بیشتری دارد.
۵ مزایای بهبود اعتماد به نفس
بالا بردن اعتماد به نفس چه فایدهای دارد؟ اکنون که ما به بررسی چگونگی افزایش اعتماد به نفس شما پرداختیم، وقت آن است که چندین مزیت بهبود اعتماد به نفس را ذکر کنیم. قطعاً میخواهید نکات قبلی را که ذکر کردیم پس از خواندن این موارد اعمال کنید:
-
بهداشت روان
اعتماد به نفس پایین و عزت نفس مسئله بزرگی است. مردم فکر می کنند که آنها به اندازه کافی خوب نیستند، و این منجر به ناراحتی، عصبانیت، افسردگی و بسیاری دیگر از مسائل بهداشت روان می شود.
حتی مسائلی مانند بیاشتهایی ناشی از اعتماد به نفس پایین و عزت نفس است. بنابراین تقویت اعتماد به نفس شما فایده فوق العادهای برای سلامت روان شما دارد.
-
سهولت اجتماعی
اگر اعتماد به نفس بالایی داشته باشید، بسیار راحت است که با مردم معاشرت کنید. با تقویت اعتماد به نفس، میتوانید اجتماعیتر شوید، راحتتر با دیگران دوست شوید و در صحبت با دیگران آرام باشید.
-
خوشبختی
اگر بتوانید اعتماد به نفس خودتان را تقویت کنید، سطح شادی بالاتری خواهید داشت. نیازی نیست به شما بگویم که شادی در زندگی چقدر مهم است. این چیزی است که همه ما به دنبال آن هستیم، درست است؟
-
اقدام قویتر
اگر بخواهید اعتماد به نفس خود را سه برابر کنید، خیلی بیشتر احتمال دارد که در زندگی پیشرفت کنید. چرا؟ زیرا اعتماد به نفس بیشتر، این قدرت را به شما میدهد که اقدامات بزرگتر و جسورانه ای را در مورد رویاهای خود انجام دهید.
-
باور قدرتمند
اعتماد به نفس بهبود یافته به شما اعتقاد بیشتری به آنچه ممکن است و توانایی آن است، میدهد. این عامل قدرتمندی در توانایی بزرگ اندیشی و رویای بزرگ است. اگر تقویت باور را در کار خود ببینید ، ذهن و تخیل شما محدود نمی شود. شما می توانید زندگی مورد نظر خود را خلق کنید.
نتیجه
با وجود آنچه ممکن است قبل از خواندن این مقاله به آن اعتقاد داشته باشید، بسیار ساده است که فقط در مدت ۳۰ روز اعتماد به نفس خود یا دیگران(افزایش اعتماد به نفس دیگران) را سه برابر کنید. مزایای بسیاری وجود دارد که با اعتماد به نفس داشتن یک فرد به همراه دارد. در حقیقت ، به راحتی می توان گفت که اگر تمام زندگی خود را بدون اعتماد به نفس زندگی کنید، هرگز نمی توانید به اندازه کافی خوب باشید.
تعامل اجتماعی را بسیار آسان تر خواهید یافت. شما در موقعیتهایی قدرت پیدا خواهید کرد که هرگز فکر نمیکنید قوی باشید. آنقدر به اهداف و تواناییهای خود ایمان خواهید داشت که چارهای جز شاد بودن نخواهید داشت. بنابراین پیش بروید، اجازه دهید اعتماد به نفس خود را سه برابر کنید. آیا شما اعتماد به نفس و عزت نفس پایینی دارید؟ در زیر نظر دهید.
برخی از سوالات رایج:
۱. نقش اعتماد به نفس در زندگی چیست؟
افزایش اعتماد به نفس در زندگی روزمره افراد نقش به سزایی دارد بالا بردن اعتماد به نفس در کارها باعث می شود تا افراد به قابلیت های خود بیشتر تکیه کنند و راه را برای رسیدن به خواسته های خود هموار کنند.
۲. چه راه هایی برای افزایش اعتماد به نفس وجود دارد؟
۱. حد وسط های زندگی خود را حذف کنید.
۲. به ظاهر و لباس های خود دقت کنید.
۳. روی پیشرفت خود و توانایی های درونی خود کار کنید.
۴. برنامه و روتین روزانه مشخص داشته باشید.
۳. مزیت های بهبود اعتماد به نفس چیست؟
۱. روان سالم تر
۲. روابط اجتمایی بیشتر
مجموعه تست های اعتماد به نفس معتبر و جهانی
در مورد تعریف اصلی اعتماد به نفس هنوز که هنوزه اختلاف نظرهای زیادی وجود دارد. البته گفته میشود که اعتماد به نفس صرفا نوعی خود اعتقاد و ایمان داشتن نسبت به توانایی های فردی و قبول داشتن همه جانبه حقیقت وجودی خود است. البته شایان به ذکر است که اعتماد به نفس بر دو اصل پایدار است که عبارتند از: خود کارآمدی و عزت نفس.
به عبارتی دیگر اعتماد به نفس را میتوان اعتقاد شخص به اهداف، تصمیمات، تواناییها پتانسیلهای خود تعریف کرد و به طور کلی به معنای خودباوری است.
از نظر روانشناسی نیز یک فرد با اعتماد به نفس در واقع کسی است که به خود احترام میگذارد و برای خود ارزش قائل است و خود را دوست دارد و به هیچ وجه حاضر نیست تا خود را در معرض آزار قرار دهد و به تواناییهای خود بسیار اعتماد دارد.
در واقع مراحل شکل گرفتن اعتماد به نفس به این طریق است که در طول گذشت سالها خصوصاً از بدو تولد تا گذراندن اولین تجربیات زندگی بر اساس برداشتها و تجربیات کسب شده در محافل شکل میگیرد، همچنین خانواده ، مدرسه، دانشگاه، معلمان و دوستان در شکلگیری اعتماد به نفس در شما بسیار موثرند.
تست اعتماد به نفس
حال که شما را با مفهوم اصلی اعتماد به نفس آشنا کردیم قصد داریم تا به شما بگوییم که جهت سنجش میزان اعتماد به نفستان تست اعتماد به نفس وجود دارد که شما با تکمیل کردن تست اعتماد به نفس میتوانید میزان اعتماد به نفس خود را ارزیابی کنید و همچنین متوجه شوید که فردی با اعتماد به نفس هستید و یا خیر.
آزمون اعتماد به نفس اکثرا بر اساس جدیدترین دستاوردهای علم روان شناسی ساخته و پرداخته شدهاند و پاسخ آنها درست و قابل اطمینان است.
حتماً تا کنون در مجلات مختلف با چند نمونه تست اعتماد به نفس آشنا شدهاید و شاید برخی از شما دوستان عزیز تجربه پرکردن و استفاده از این آزمون اعتماد به نفس را نیز داشته باشید، اما باید به شما بگویم که این روزها با پیشرفت علم و فراگیرشدن استفاده از رباتها و علم کامپیوتر آن مدلهای قدیمی جای خود را به ورژن تست آنلاین اعتماد بنفس موجود در سایتها دادهاند که با پرسیدن تعدادی سوال ساده از شما و سپس فشردن دکمه نتیجه به راحتی میتوانند با آنالیز پاسخهای شما میزان اعتماد به نفستان را بسنجند.
در این مقاله ما قصد داریم تا به ویژگی تست اعتماد به نفس بپردازیم و همچنین چند سایت معتبر که میتوانید با مراجعه به آن از تست آنلاین اعتماد به نفس موجود در آنها استفاده کنید را به شما معرفی نماییم.
اعتماد به نفس خود را با این آزمونها بسنجید
بیایید با یک تست اعتماد به نفس که از ۲۱ سوال متفاوت تشکل شده است آزمون اعتماد به نفس و سنجش خود را شروع کنیم.در طول این تست تنها کاری که شما باید انجام دهید این است که پاسخی را انتخاب کنید که بیشترین وجه اشتراک را با شما دارد و سپش نتیجه پاسخ تست اعتماد به نفس خود را بررسی نمایید.
۱ – آیا نسبت به دیگران احساس حقارت میکنید یا خود را در مقایسه با آنها شایسته نمیدانید؟
۱ – بله، به طور دائم.
۲ – بله، به نوعی و تا حدودی.
۳ – نه، کاملا مطمئنم که اینطور نیست.
۲ – آیا احساس اضطراب میکنید و تمام فکر شما درگیر این موضع است که دیگران از سخنان یا حرکات شما چه برداشتی خواهند کرد؟
۱ – بله، دائما.
۲ – بله، به نوعی و تا حدودی.
۳ – نه، هرگز و به هیچوجه.
۳ – آیا شما شخصی هستید که تحمل انتقاد شنیدن را ندارید؟ آیا وقتی مورد انتقاد قرار میگیرید نوعی احساس آزردگی به شما دست میدهد؟
۱ – بله، به طور دائم.
۲ – بله، به نوعی و تا حدودی.
۳ – نه، به هیچ عنوان.
۴ – آیا همواره ازعدم پذیرش یا دوست داشتهنشدن توسط افراد خاصی احساس اضطراب میکنید؟
۱ – بله، به طور دائم.
۲ – بله، به نوعی و تا حدودی.
۳ – نه، به هیچ عنوان.
۵ – آیا درباره خود مثبت فکر میکنید و نسبت به خود نوعی احساس قدردانی دارید؟
۱ – خیر، هیچوقت .
۲ – به ندرت.
۳ – بله همیشه این احساس را دارم.
۶ – وقتی با دیگران صحبت میکنید آیا مستقیماً به چشمان آنها نگاه میکنید و اینکه آیا این کار را راحت انجام میدهید؟
۱ – نه، من نمیتوانم میتقیما به چشم مردم نگاه کنم و نگاهم را میدزدم.
۲ – گاهی اوقات، البته به چشمان افراد نزدیک و صمیمی با خود نگاه میکنم.
۳ – همیشه، من احساس می کنم که چشمان زبان دوم بدن هستند.
۷ – آیا وقتی مجبور هستید با گروهی از افراد که شناخت قبلی از آنها ندارید صحبت کنید، عصبی میشوید؟
۱ – بله، احساس آنقدرعصبی میشوم که صف ناپذیر است.
۲ – بعضی اوقات میتوانم اینکار را انجام دهم اما اغلب عصبی میشوم.
۳ – هرگز در چنین شرایطی احساس عصبی بودن نمیکنم. اتفاقا من در مقابل غریبهها بسیار راحت میتوانم صحبت کنم.
۸ – اگر کسی را دوست داشته باشید برای او چه میکنید؟
۱ – تمام تلاش خود را برای اینکه او نیز دوستم ااشته باشد میکنم
۲ – نقاط ضعف خود را بهبود میبخشم.
۳ – من همینطور که هستم میمانم، اطرافیان باید مرا به همین شکل که هستم دوست داشته باشند.
۹ – آیا تصور میکنید که شخصی هستید که لیاقت دوست داشته شدن را داشته باشد؟
۱ – نه، فکر نمیکنم یا شک دارم.
۲ – ممکن است تنها افراد کمی مرا دوست داشته باشند.
۳ – البته، من سزاوار عشق و توجه هستم.
۱۰ – چه اتفاقی میافتد اگر ناگهانی و بدون اینکه به کسی در این باره بگویید برای مدتی در دسترس اطرافیانتان نباشی؟
۱ – هیچ کس به آن توجه نخواهد کرد.
۲ – افراد نزدیک به من متوجه خواهند شد.
۳ – تعداد زیادی از افراد متوجه این امر میشوند.
۱۱ – چه احساسی دارید زمانی که مرتکب یک اشتباه میشوید؟
۱ – احساس میکنم یک فرد بسیار ناکام هستم که عرضه انجام هیچ کاری را ندارم.
۲ – احساس من بستگی به این دارد که چه نوع اشتباهی مرتکب شدهام.
۳ – هرکسی ممکن است مرتکب اشتباه شود و من در صورتی که نهایت تلاش خود را انجام داده باشم و با این وجود باز آن اشتباه از من سر زده باشد احساس حقارت نمیکنم.
۱۲- آیا فکر میکنید که فقط به واسطه ظاهر زیبا و موفق بودن لایق احترامید؟
۱ – بله من اینطور فکر میکنم
۲ – نه در آن حد.
۳ – هر کس ظاهر و سبک خاص خود را دارد و همه موظفند تا به آن احترام بگذارند.
۱۳ – باور دارید که تواناییهای شما مهمتر از احساس رضایت مردم است؟
۱ – هرگز، احساس رضایت دیگران برای من مهمتر هستند.
۲ – بنطرم در یک درجه هستند.
۳ – بله قطعا تواناییهای من مهمترند.
۱۴ – من هرگز آنطور که آرزو داشتم نتوانستم به موفقیت برسم.
۱ – موافقم.
۲ – سعی میکنم تا موفقتر باشم.
۳ – هر کس روش خاص خود را برای سنجش موفقیت خود دارد.
۱۵ – وقتی اشتباه میکنید، واکنش شما چیست؟
۱ – سعی میکنم تا بدون اینکه کسی متوجه شود که من عامل آن بودم اشتباهم را درست کنم.
۲ – از افرادی که تحت تأثیر اشتباه من قرار گرفتند عذرخواهی میکنم.
۳ – بابت اشتباه خود عذرخواهی میکنم و مسئولیت کامل آن را برعهده میگیرم.
۱۶ – اگر شخصی با شما مخالف باشد به این معنی است که شخصاً از شما متنفراست؟
۱ – بله مطمئناً، کسی که مرا دوست دارد هرگز نباید با من مخالفت کند.
۲ – ممکن است کسی با من موافق نباشد اما گمان نکنم معنی آن نفرت است.
۳ – نفرت یا عشق و قدردانی مسائلی کاملاً متفاوت از همدیگر هستند.
۱۷ – من دائماً از افرادی که مرا دوست دارند در این مورد می پرسم که آیا هنوزم مرا دوست دارند یا خیر.
۱ – بله، من خیلی به تأیید این حرفها نیاز دارم.
۲ – گاهی لازم است تا برایم این موضوع را تأیید کنند.
۳ – نه، من به آنها اعتماد دارم و علیرغم اینکه این کلمات را به زبان بیاورند میتوانم احترام و قدردانی آنها را احساس كنم.
۱۸- همیشه باید شخصیت و افکارم را متناسب با افرادی که با آنها در ارتباطم تنظیم می کنم.
۱ – بله، من میترسم از اینکه مرا دوست نداشته باشند و مورد تاییدشان نباشم.
۲ – گاهی اوقات این کار را به عنوان تلاشی برای نزدیک شدن انجام میدهم.
۳ – هرگز، شخصیت من کاملاً تعریف شده است و بخاطر کسی آن را عوض نمیکنم.
۱۹ – وقتی با مشکلی روبرو میشوید:
۱ – برای حل کامل آن به دیگران وابسته هستید.
۲ – در آن زمینه با دیگران همکاری و مشورت میکنید.
۳ – به دنبال راهحل میگردید و روشی را پیدا میکنید که مناسبتر باشد.
۲۰ – شما خودتان را دوست دارید؟
۱ – نه، خودم را دوست ندارم.
۲ – من خودم را دوست دارم اما نه همیشه یا نه خیلی زیاد.
۳ – من خودم را واقعا دوست دارم.
۲۱ – سطح اعتماد به نفس و قدرت شخصیت خود را چگونه ارزیابی میکنید؟
۱ – بسیار کم – هیچ اعتماد به نفسی ندارم – ۰٪ تا ۲۵٪.
۲ – اعتماد به نفس من متوسط است – اعتماد به نفس نرمال دارم – ۲۵٪ تا ۶۰٪.
۳ – من به خودم اعتماد دارم – من شخصیتی کاریزماتیکم و اعتماد به نفس بالایی دارم – ۶۰٪ تا ۱۰۰٪.
نتیجه تست اعتماد به نفس
پس از پاسخ دادن به همه سوالات آزمون اعتماد به نفس بالا حال زمان آن است که اکنون به تفسیر این تستها نگاه کنیم.
۱ – اگر بیشتر پاسخهایتان شامل گزینه (۱) با تعداد کمی گزینه (۲)بود.
نتیجه تست اعتماد به نفس نشان میدهد که شما اعتماد به نفس بالایی ندارید. این بدان معناست که شما از کمبود اعتماد به نفس رنج میبرید. این احساسات منفی درون شما باعث افسردگی، اضطراب و تنش مداوم برای شما میشود، بنابراین لازم است برای افزایش اعتماد به نفستان اقدام کنید و با از همین حالا این کمبود مقابله نمایید.
شما می توانید این کار را انجام دهید:
- شناخت اعتماد به نفس، شناسایی علائم آن و یافتن راههایی برای تقویت آن در خود
- مهارت هایی برای رشد خود اعتماد به نفستان
۲ – اگر بیشتر پاسخهای شما شامل گزینه (۲) با مخلوطی بین (۱) و (۳)بود.
این نشانه خوبی است زیرا به ما میگوید که شما اعتماد به نفس کافی دارید. شما به میزان متعادلی اعتماد به نفس دارید، بنابراین شما باید برای حفظ، رشد و تقویت آن مداوم تلاش کنید.
۳ – اگر بیشتر پاسخهای شما گزینه (۳) با تعداد کمی از گزینه(۲)بود.
این فوق العاده است، شخصی مثل شما برای اطمینان از اعتماد به نفس خود حتی به آزمایش اعتماد به نفس هم احتیاج ندارد. شما از جذابیت، اعتماد به نفس و شخصیتی قدرتمند و جذابی برخوردار هستید که به شما این امکان را میدهد تا به موفقیتهای مورد نظر خود برسید. شما شخصیتی دارید که هیچجوره انتقاد یا رفتار دیگران در شما تأثیر نمیگذارد.
این شگفت انگیز است زیرا شخصیت شما به واسطه جذابیت و اعتماد به نفستان بسیار قوی و دوستداشتنی است.
نتیجهگیری
در این مقاله سعی کردیم تا علاوه بر معرفی اعتماد به نفس به شما برایتان با آوردن مثالی از تست اعتماد به نفس به شما این امکان را بدهیم که علاوه بر شناخت آزمون اعتماد به نفس بتوانید میزان اعتماد به نفستان را به واسطه تست اعتماد به نفس بسنجید. امیدوارم این مقاله مورد توجه شما دوستان عزیز واقع شده باشد.
برخی از سوالات رایج:
۱. اعتماد به نفس به چه معناست؟
در معنای کلی اعتماد به نفس داشتن به معنای ایمان به توانایی و قابلیت های درونی خود است که نحوی که افراد وقتی در انجام کاری تا حدی خوب عمل کنند باعث افزایش اعتماد به نفس آن ها می شود.
۲. آزمون سنجش اعتماد به نفس چیست؟
تستی است که با کامل کردن آن به سنجش میزان اعتماد به نفس خود در کارها و ابعاد زندگی می پردازید که به وسیله آن بیشتر با خود و ویژگی های درونی خود آشنا می شوید.
۳. اگر نتیجه تست اعتماد به نفس به حد مورد قبولی مناسب نبود چه اقدامی باید انجام داد؟
بهتر در این موارد آرامش خود را حفظ کنید و سعی کنید بیشتر و بهتر قابلیت ها و توانایی های خود را بسنجید تا به میزان اعتماد به نفس مناسبی برسید.
مفهوم اعتماد به نفس ، مقاله کامل درباره اعتماد به نفس
اعتماد به نفس چیزی است که همه دوست دارند آن را داشته باشند اما کمتر کسی میتواند تعریف واضحی از آن را ارائه دهد. بسیار پیش میآید که میگوییم: «فلانی عجب اعتماد به نفسی دارد!» اما واقعاً چه چیزهایی باعث میشود تا چنین تصوری در مورد فرد خاصی داشته باشیم؟
آیا همینکه کسی در یک جمع بهخوبی صحبت کند، دلیل داشتن اعتماد به نفس وی است یا اعتماد به نفس تعریف وسیعتری هم دارد؟! از شما میخواهم تا آخر این متن با همراه ما باشید تا ضمن رسیدن به پاسخ سوال اعتماد به نفس چیست آن را از زوایای مختلف مورد بررسی قرار دهیم و به یک نتیجه واحد برسیم.
اعتماد به نفس چیست؟
برای اعتماد به نفس (Self Confidence) تعاریف متفاوتی وجود دارد که تعدادی از بهترین تعاریف آن به قرار زیر هستند:
- اعتماد به نفس یعنی اینکه خودمان را یک فرد منحصر به فرد، باکفایت، دوستداشتنی و توانا ببینیم.
- اعتماد به نفس یعنی اینکه در کاری مهارت داشته باشیم و تصویر ذهنی مناسبی نسبت به مهارت خود داشته باشیم.
- اعتماد به نفس یعنی اعتماد به قابلیتها، ارزشها، تواناییها و درونیات خودمان.
با توجه به این تعاریف میتوان گفت که اعتماد به نفس یک مفهوم درونی است و ارتباطی با اتفاقات بیرونی ندارد. اگرچه کمبود اعتماد به نفس در افراد میتواند به اتفاقات بیرونی دنیای کودکیشان مربوط شود، اما وقتی یک بزرگسال بخواهد به مفهوم اعتماد به نفس پی ببرد، باید به دنیای درون خود بنگرد.
در تعریف دومی که از اعتماد به نفس ارائه دادهایم، آن را به مهارت و تصویر ذهنی نسب دادهاند. در واقع میتوان برای اعتماد به نفس دو بال در نظر گرفت؛ همانطور که پرندگان به کمک دو بال خود پرواز میکنند و اگر یکی از بالهایشان آسیب ببیند، نمیتوانند پرواز کنند، در مورد اعتماد به نفس هم همین موضوع صدق میکند. دو بال اعتماد به نفس «مهارت» و «تصویر ذهنی صحیح» هستند.
مثلاً خانمهای ایرانی مهارت کافی برای رانندگی کردن را کسب میکنند اما چون از قضاوت اطرافیان میترسند، تصویر ذهنی مطلوبی نسبت به مهارت رانندگی خود ندارند، در نتیجه اعتماد به نفس تعدادی از خانمهای ایرانی در رانندگی پایین است، چون یک بال اعتماد به نفس آنها دچار ضعف شده است.
این دو بال را میتوان به هر مهارت دیگری در زندگی نسبت داد. افراد زیادی در جامعه وجود دارند که در انجام یک کار واقعاً متخصص هستند و بالاترین مهارت را در آن دارند اما تصویر دهنی خوبی نسبت به آن کار نداشته و از اعتماد به نفس پایین خود رنج میبرند. میبینید که برای پاسخ به سوال اعتماد به نفس چیست پاسخهای زیادی وجود دارد، اما در بین تمام این پاسخها یک وجه مشترک وجود دارد که میتواند ما را برای درک مفهوم کلی آن یاری کند.
وجه تشابه تعاریف فوق و دیگر تعاریف موجود برای پاسخ به سوال اعتماد به نفس چیست، «اعتماد درونی افراد به خود و تواناییهایشان» است.
چرا اعتماد به نفس ما پایین است؟
عوامل بسیاری در پایین بودن اعتماد به نفس افراد نقش دارند که مهمترین آنها به دوران کودکی افراد برمیگردد. وقتی فردی در دوران کودکی توسط معلم، والدین، دوستان و ….. مورد بیمهری، تمسخر و اتهام قرار بگیرد، اعتماد به نفسش نابود میشود، چراکه آن فرد یاد میگیرد تنها برای جلب رضایت اطرافیانش تلاش کند و خود را نادیده میگیرد.
نادیده گرفتن خود، نقطه شروع از دست دادن اعتماد به نفس است. نه تنها کودکان، بلکه حتی بزرگسالان هم اگر بهصورت پیدرپی مورد سرزنش، تمسخر و آزار قرار بگیرند، اعتماد به نفسشان کمکم از بین میرود. بنابراین تربیت مبتنی بر پاداش و تنبیه والدین میتواند اعتماد به نفس پایینی را برای فرزندانشان رقم بزند، چراکه فرزندان یاد میگیرند برای بدست آوردن پاداش (تایید) والدین و خلاص شدن از تنبیهها، تنها به فکر راضی کردن ایشان باشند.
توجه به حرف مردم، ترس از قضاوت دیگران، دوست نداشتن خود و شکستهای پی در پی میتواند عوامل دیگر کاهش اعتماد به نفس در افراد باشد. اما خبر خوب این است که اعتماد به نفس پایین را میتوان تقویت کرد. حتی افرادی که تمام عمر از اعتماد به نفس پایین رنج بردهاند، با عمل به تمارین تقویت آن ، میتوانند به افرادی با شخصیتهای قوی و شکستناپذیر تبدیل شوند.
انواع اعتماد به نفس کدامند؟
شاید برایتان جالب باشد بدانید که علیرغم تعاریف فراوان و متعددی که برای پاسخ به سوال اعتماد به نفس چیست وجود دارد، اعتماد به نفس خود دارای انواع مختلفی نیز است. اگر بخواهیم انواع اعتمادبهنفس را به چند دسته کلی تقسیم کنیم، میتوانیم موارد زیر ا نام ببریم:
-
اعتماد به نفس رفتاری
اکثراً وقتی میپرسیم اعتماد به نفس چیست، منظورمان اعتمادبهنفس رفتاری است. این نوع از Self Confidence نسبت به سایر انواع آن بیشتر مورد توجه قرار میگیرد. منظور از اعتمادبهنفس رفتاری، اعتماد به خود برای انجام کارهای مختلف کوچک، بزرگ، آسان و دشوار است. وقتی بهراحتی مهارتهای تازه را یاد میگیریم و بهسرعت کارهای خود را به پیش میبریم، یعنی اعتمادبهنفس رفتاری بالایی داریم.
-
اعتماد به نفس احساسی
گاهی افراد اعتمادبهنفس رفتاری بالایی دارند، اما زمانیکه دچار غم، اندوه، ورشکستگی یا از دست دادن عزیران میشوند، به سرعت خود را میبازند و به افسردگیهای شدید دچار میشوند. چنین رفتاری نشان از اعتمادبهنفس پایین احساسی است. کسی که اعتمادبهنفس احساسی بالایی داشته باشد، در مواجه با شرایط سخت میتواند احساسات خود را کنترل کرده و دچار خودباختگی نشود.
-
اعتماد به نفس معنوی
اعتمادبهنفس معنوی به رابطه انسان با پرودگار برتر جهانیان مربوط میشود. اعتقاد و اعتماد به یک خالق برتر که همه جهان را خلق کرده است، نشان از اعتمادبهنفس معنوی بالا است. افرادی که این نوع از اعتمادبهنفس را در خود تقویت کنند، میتوانند با توکل به خداوند، در هر شرایطی بهترین تصمیم را گرفته و برای انجام هیچ کاری تردید یا دلهره نداشته باشند. میتوان گفت، تقویت صحیح اعتمادبهنفس معنوی، میتواند باعث ایجاد سایر انواع اعتمادبهنفس نیز در افراد شود.
چطور میتوانیم اعتماد به نفسمان را تقویت کنیم؟
انواع اعتمادبهنفس با هم رابطه تنگاتنگی دارند و تقویت یکی از انواع آن، تا حد زیادی باعث تقویت انواع دیگر نیز میشود. بنابراین وقتی در مورد تقویت اعتمادبهنفس صحبت میکنیم، منظورمان تقویت تمام جنبههای آن در کنار یک مفهوم واحد (اعتماد به خود، خالق خود و تواناهاییهای خود) است.
گاهی افراد از تقویت کردن و بالا بردن اعتمادبهنفس پایین خود میترسند، چون فکر میکنند اگر اعتمادبهنفس بالا پیدا کنند، پررو، مغرور یا خودپسند میشوند. بهتر است بدانید که اعتمادبهنفس بالا هیچ ارتباطی با این مفاهیم ندارد. یک فرد مغرور و خودپسند به هر روشی متوسل میشود تا ثابت کند از دیگران برتر است، اما فرد با اعتمادبهنفس بالا هیچ دلیلی نمیبیند تا چیزی را به دیگران ثابت کند. چنین فردی تنها میخواهد هر روز بیشتر از پیش توانمند بودنش را به خودش ثابت کند و لاغیر.
بنابراین تقویت اعتمادبهنفس به معنی بالا رفتن کیفیت شخصیت افراد و دوری از تباهیهای رفتاری است. راههای بسیار زیادی برای تقویت اعتمادبهنفس وجود دارد که در ادامه پنج مورد از کارآمدترین این راهها را به شما معرفی خواهیم کرد. اگر میخواهید بدانید که اعتماد به نفس شما در چه حدی قرار دارد
۵ راه کارآمد برای تقویت اعتمادبهنفس
قبل از اینکه سراغ راههای تقویت اعتمادبه نفس برویم، میخواهم پیشنیاز تقویت اعتمادبهنفس را با شما در میان بگذارم. یادتان باشد اعتمادبهنفس پایینی که طی چندین سال زندگی شما ایجاد شده، در یک شب، یک هفته یا یک ماه قابل ارتقای کامل نیست. شما هر بار که سعی میکنید، آن را تقویت کنید، ذرهای با خود پیشین خود فاصله گرفته و اقتدار اندکی پیدا میکنید.
شما تنها زمانی میتوانید اعتمادبهنفس خود را بهصورت کامل تقویت کنید که راهکارهای زیر را وارد سبک زندگی خود کنید. هرگز انتظار غیرواقعی و فراتر از حد از خودتان نداشته باشید. انتظار نابجا شما را از حرکت کردن منصرف میکند. بنابراین آهسته و پیوسته به پیش بروید. آنگاه چند ماه بعد، تغییرات عمدهای را در شخصیت خود مشاهده خواهید کرد. با این پیشنیاز به سراغ راههای تقویت اعتمادبهنفس میرویم:
-
گذشته خود را بپذیرید و سپس فراموشش کنید
فکر کردن به اتفاقات گذشته و غصه خوردن بخاطر آنها، ما را از مسیر رسیدن به خواستههایمان دور میکند. فراموش کردن گذشته اولین گام برای تقویت اعتمادبهنفس است. وقتی گذشته را از یاد میبرید و آن را هرگونه که هست میپذیرید و فراموش میکنید، اعتمادبه نفس شما چند درصد بالاتر میرود. اما یادتان باشد که لازمهي فراموش کردن گذشته، پذیرش آن است.
تا زمانیکه همه اتفاقات گذشته را نپذیرید، فراموش کردن آنها ممکن نخواهد بود؛ آنگاه همیشه در دام گذشته گرفتار میمانید. برای پذیرش گذشته عجله نکنید و به خود فرصت کافی بدهید. سعی کنید افراد را ببخشید و در نهایت به پذیرش برسید.
-
هدف داشته باشید
داشتن هدف در زندگی اعتمادبهنفس را به شیوه تصاعدی بالا میبرد. اما باید تعیین هدف به درستی انجام شود. در نظر گرفتن اهداف بسیار بزرگ و خارج از دسترس ممکن است شما را به کلی دلسرد کند؛ بنابراین به جای فکر کردن به آرزوهای بسیار بزرگ، اهداف کوتاهمدت و کاملاً قابل دسترس برای خود تعیین کنید.
مثلاً اهداف یک هفتهای، یک ماهه یا یک ساله برای خود در نظر بگیرید و پس از رسیدن به هرکدام از آنها به خود یک جایزه کوچک بدهید. هدف میتواند تمام کردن مطالعه یک کتاب، آموزش یک مهارت جدید (مانند تایپ دهانگشتی یا نواختن یک ساز)، سر زدن به یک عزیز، خرید یک وسیله ضروری یا … باشد. جایزه هدف هم میتواند یک خوراکی خوشمزه، یک فیلم جذاب یا خرید یک وسیله موردعلاقه باشد.
-
بیاموزید که تصمیم بگیرید
در قسمت اعتماد به نفس چیست به تاثیر تصمیمگیری بر شکلگیری اعتمادبهنفس اشاره کردیم. وقتی والدین به کودکان خود فرصت و اجازه تصمیمگیری بدهند، فرزندان این والدین تا حد زیادی مفهوم اعتماد به خود را درک خواهند کرد. اگر این فرصت در دوران کودکی از شما صلب شده است، حالا خودتان این فرصت را به خود بدهید.
از تصمیمهای کوچک شروع کنید؛ مثلاً به بازار بروید و تصمیم بگیرید بین دو یا چند گزینه خریدی که دارد، بهترین آنها را انتخاب کنید. سپس در مورد شرایط و موقعیتهای دیگر تصمیمگیری کنید. وقتی تصمیم میگیرید، در واقع دارید به خودتان احترام میگذارید و منافع خود را نیز در نظر میگیرید. وقتی یاد میگیرید خودتان برای تمام جنبههای زندگیتان تصمیم بگیرید و تحت تاثیر نظر دیگران نباشید، اعتمادبهنفس شما در حد بالایی تقویت میشود.
-
مهارتهای تازهای کسب کنید
در پاسخ به سوال اعتماد به نفس چیست یاد گرفتیم که اعتمادبهنفس دو بال دارد که اولین بال آن مهارت و دومین بال هم تصور ذهنی صحیح است. شما تا زمانیکه مهارت نداشته باشید، نمیتوانید تصور ذهنی مطلوبی هم از آن مهارت داشته باشید. بنابراین اولین بالی که باید آن را بالا بیاورید، مهارت است. بنابراین مهارتهای تازهای یاد بگیرید و برای این کار از یادگیری مهارتهای سادهتر شروع کنید.
انتخاب یک مهارت به شرایط زندگی، کاری و علایق شما برمیگردد. بنابراین بسته به شخصیت، علاقه و شرایط زندگیتان میتوانید مهارتهای سادهای مانند تایپ، طراحی، نویسندگی، نواختن ساز، پختن یک غذا یا شیرینی تازه، خیاطی، آموختن کار با یک نرمافزار خاص و …. را یاد بگیرید.
پس از یادگیری آن مهارت، تصویر ذهنی مطلوبی ایجاد کنید؛ یعنی باور داشته باشید که شما توانایی انجام آن مهارت را دارید و آن را به دیگران اعلام کنید. مثلاً اگر یاد گرفتهاید کار تازهای انجام دهید، در مهمانیها یا در جمع دوستانتان آن را انجام دهید یا کارهایی که کردهاید را به نمایش بگذارید. از قضاوت آنها نترسید. هر عکسالعملی که نشان دهند مهم نیست، فقط و فقط توانایی جدید شما در انجام یک کار تازه اهمیت دارد.
-
خودتان را دوست داشته باشید
خانم لوییز هی، نویسنده کتاب «شفای زندگی» مهمترین عامل بدبختی انسانها را «دوست نداشتن خود» معرفی میکند. این خانم خود سرگذشت ناگواری داشته و اتفاقات ناخوشایندی را تا سن ۴۰ سالگی تجربه کرده بود. این خانم در تمام طول عمر از احساس گناه و کمبود اعتمادبهنفس رنج برده.
اما خانم هی پس از اینکه به مفهوم واقعی دوست داشتن خود پی برد، توانست حتی در آخرین سالهای باقی مانده از عمر خود، اقتدار خود را بدست آورده و به یکی از شخصیتهای تاثیرگذار جهان تبدیل شود. ایشان کتابهای متعددی در زمینه خودیاری منتشر کرده و سمینارهای بزرگی را در اکثر کشورهای جهان برگزار کرده است.
برای اینکه بتوانید شما نیز احساس بهتری نسبت به خود پیدا کنید و خود را دوست داشته باشید، توصیه میکنم کتابهای «شفای زندگی» و «قدرت درون ماست» خانم لوییز هی را در اسرع وقت مطالعه فرمایید.
راهحل سادهتر برای دوست داشتن خود، تکرار روزانه این جمله با خودتان است. هر روز جلوی آینه بروید و به خودتان بگویید: «تو را هرگونه که هستی میپذیرم و دوست دارم!» ممکن است در روزهای اول انجام این تمرین، حالتان بد شود، نتوانید جملات را به اتمام برسانید یا حتی گریهتان بگیرد. به مرور که روزهای بیشتری تمرین را ادامه دهید، انجام آن برایتان راحت خواهد شد. آنگاه پس از یک مدت خواهید دید که احساس بسیار بهتری نسبت به خودتان دارید.
آیا باید در همه کارها اعتمادبهنفس داشته باشیم؟
نکته طلایی که میخواهم با شما در میان بگذاریم این است که لازم نیست در هرکاری اعتمادبهنفس داشته باشید. هیچ انسانی کامل نیست و لزومی ندارد انتظار داشته باشید در اعتمادبهنفس هم کامل باشید. ممکن است شما در ارائه موضوع موردعلاقه خود اعتمادبهنفس بالایی داشته باشید، اما در موضوعی که به آن علاقه ندارید، اعتمادبهنفس نداشته باشید و اشکالی هم ندارد.
مثلاً من در کار نوشتن و تولید محتوا اعتماد به نفس دارم اما در زمینه کارشناسی فوتبال یا آشپزی هیچ اعتمادبهنفسی ندارم. وقتی در یک جمع قرار میگیرم که در آن افراد از چنین موضوعاتی صحبت میکنند، ساکت مینشینم و احساس بدی هم پیدا نمیکنم، چون میدانم که لازم نیست در هرکاری و هر موضوعی اعتمادبهنفس داشته باشم.
چطور میتوانیم فرزندانی با اعتماد به نفس بالا داشته باشیم؟
درست است که دادن حق انتخاب و تصمیمگیری به فرزندان، میتواند باعث ایجاد اعتمادبهنفس در آنها شود، اما تربیت فرزندان و دادن اعتمادبهنفس بالا به آنها تنها به همین یک مورد ختم نمیشود. در واقع وقتی خودتان ندانید که اعتماد به نفس چیست و چطور میتوان آن را تقویت کرد، فرزندان شما هم در درک این موضوع دچار مشکل خواهند بود. شاید تصور کنید که فهماندن موضوع اعتماد به نفس چیست به فرزندان و کودکان زیر ۱۲ سال کار سختی باشد و حتماً هم همینطور است.
در واقع شما نمیتوانید کودک خود را روی یک صندلی بنشانید و روی یک وایتبرد بنویسید اعتماد به نفس چیست و سپس این موضوع را به او حالی کنید. اما راه بهتری برای فهماندن این موضوع به فرزندان وجود دارد که توجه به آن دقت بالا و زحمت آنچنانی هم نمیخواهد.
تحقیقات نشان داده است که شخصیت بچهها تا سن ۱۲ سالگی، بهصورت کامل از شخصیت والدین آنها برداشت میشود. یعنی مانند این میماند تمام اطلاعات شخصیتی والدین را روی یک فلاشمموری کپی کرده و آن را وارد ذهن فرزندانشان کرده باشند.
به همین خاطر است که فرزندان به توصیههای پدر و مادرشان توجه نمیکنند، بلکه فقط کارهایی را انجام میدهند که پدر و مادرشان در طول روز انجام میدهند. بهتر است بهجای امر و نهی کرده به فرزندانتان یا نصیحت کردن آنها، تنها روی شخصیت خودتان کار کنید. وقتی والدین شخصیت قدرتمند و اعتمادبهنفس بالا داشته باشند، فرزندان آنان نیز چنین خواهند بود.
سخن پایانی
اینکه اعتماد به نفس چیست و چطور میتوان آن را تقویت کرد، بحث پیچیده و زمانبری است. اما با یک سری تکنیکهای ساده میتوان در جهت تقویت آن گام برداشت.
وقتی شما شروع به یادگیری مهارتهای تازه، تصمیمگیری و دوست داشتن خود میکنید، بهصورت ناخودآگاه دیگر جنبههای شخصیت شما که تحت تاثیر اعتمادبهنفس پایین خاموش مانده بودند، فعال میشوند؛
مثلاً خلاقتر میشوید و ایدههای تازهای به ذهنتان میرسد. قضاوت دیگران را کمکم نادیده بگیرید و خواست خود را بالاتر از نظر دیگران قرار دهید. تنها در این صورت است که میتوانید شاهد بالا رفتن اعتمادبهنفس خود باشید. فکر میکنم حالا دیگر میدانید اعتماد به نفس چیست و بهراحتی میتوانید در جهت تقویت آن اقدام کنید. امید ما این است که روزی تمام فرزندان ایرانزمین بتوانند خود و تواناییهایشان را باور کنند تا بتوانند آینده بهتری را برای این سرزمین رقم بزنند.
برخی از سوالات رایج:
۱. چه تعاریفی برای اعتماد به نفس وجود دارد؟
۱. به معنای دوست داشتنی و منحصر به فرد بودن خودمان است.
۲. در کار یا مهارت توانایی مناسب داشته باشیم و برای انجام آن آمادگی به نسبت خوبی داشته باشیم.
۳. اعتماد به ارزش ها و ظرفیت های درونی است.
۲. به چه دلیل افراد دارای اعتماد به نفس پایین هستند؟
دلایل زیادی برای عدم اعتماد به نفس افراد در بزرگسالی وجود دارد یکی از مهم ترین دلایل آن به کودکی افراد برمی گردد که با افراد در سال های اولیه زندگی چگونه برخورد شده است به نیازها و خواسته های آن ها به چه شکلی پاسخ داده شده است.
۳. چند نوع اعتماد به نفس وجود دارد؟
۱. اعتماد به نفس رفتاری
۲. اعتماد به نفس احساسی
۳. اعتماد به نفس معنوی
معنای عزت نفس (Self-esteem) ، تفاوت عزت نفس با اعتماد به نفس ، راهکار افزایش عزت نفس
همه ما انسانها ارزشمند هستیم و استعدادها و تواناییهای متفاوتی داریم و با خودباوری میتوانیم به تمام خواستهها و اهداف خود دست پیدا کنیم. خودباوری در این زمینه از عزت نفس حاصل میشود .
در این مقاله قصد داریم تعریف سادهای از عزت نفس را ارائه دهیم و به صورت کامل بگوییم self esteem یعنی چه و عزت نفس بالا چه کمکی به ما میکند هم چنین در ادامه به ارتباط عزت نفس با اعتماد به نفس می پردازیم و ابعاد مختلف آن و راهکارهای افزایش عزت نفس را بررسی کنیم، همچنین راه کارهای نحوه ایجاد آن را هم در سنین مختلف بیان خواهیم کرد.
عزت نفس چیست؟ (self esteem چیست ؟)
این واژه جایگاهی شبیه به واژه عشق و آرامش دارد. افراد زیادی سعی در تعريف self-confidence داشتهاند. صحبتهای زیادی درباره داشتن و پرورش عزت نفس انجام شده است، اما به راستی عزت نفس چیست؟ (self esteem چیست ؟)
با توجه به تعاریف زیادی که از معنای این واژه در اختیار ما قرار گرفته است، در پاسخ به سوال self esteem یعنی چه ؟ میتوانیم بگوییم هنوز جایگاه عزت نفس در تعریف دارای پیچیدگیهایی است، اما به طور ساده همان ارزیابی ما از خودمان یا احساسی است که نسبت به خودمان داریم.
در هر دو حالت یک خود ارزیابی است. این خود ارزیابی میتواند در گفتگوهای درونیمان اتفاق بیفتد، مثلا زمانی که در ذهنمان توانمندیهایمان را با سایرین مقایسه میکنیم.
عزت نفس سالم چیست؟
عزت نفس سالم با توانایی ما در ارزیابی درست خود و پذیرش آنچه هستیم بهدست می آید. یعنی توانایی پذیرفتن نقاط قوت منحصر به فرد و ضعفهایی که داریم و در عین حال پذیرفتن اینکه شایسته و ارزشمند هستیم.
تفاوت عزت نفس و اعتماد به نفس:
اکنون که به خوبی می دانید self esteem چیست باید بگوییم اکثر افراد برای بهبود عزت نفس و دوست داشتن خود سعی در بالا بردن اعتماد به نفس خود در مورد امور دارند. این در حالی است که اعتماد به نفس بیش از اینکه عامل بهتر شدن حال ما نسبت به خودمان باشد میوهای از ثمرات عزت نفس است.
از این رو در تعریفی ساده به تفاوت این دو، به صورت مختصر میپردازیم. عزت نفس ریشه در خودباوری و پذیرفتن ارزشمندی ما دارد به این معنی که نقطه نگاه ما نسبت به خودمان است و با قضاوت ما از خودمان شکل میگیرد.
چه عواملی در ایجاد عزت نفس نقش دارد؟
اگر برای شما هم این سوال پیش آمده است که عوامل عزت نفس چیست و راههای تقویت آن چیست و داشتن عزت نفس نیازمند چیست؟ باید بگوییم عزت نفس با قضاوت ما از خودمان شکل میگیرد و این قضاوت، نتیجه تحلیل عملکرد ما در موقعیتهای گوناگون گذشته است که ما آنها را تجربه مینامیم. در ایجاد این تجربیات خانواده، گروه همسالان، اجتماع و گروه همکاران نقش به سزایی دارند.
توجه داشته باشید که میزان تأثیرگذاری خود ما،بر عزت نفسمان در رأس این هرم است و خانواده و همسالان در نواسانات آن نقش دارند.
عزت نفس ما در طول زمان از تولد تا به امروز، در اثر قرارگیری در شرایط متفاوت زندگی میتواند دچار تغییراتی شود.
بررسی تغییرات عزت نفس در دورانهای مختلف زندگی
- دوران کودکی: کودکان عموما دارای عزت نفس بالایی هستند.
- دوران پیش از نوجوانی: در این دوران عرت نفس به تدریج افت میکند. این افت ممکن است در اثر مقایسههایی باشد که در مدرسه و گروه همسالان اتفاق میافتد.
- دوران نوجوانی: در این دوران ممکن است عزت نفس با افت شدید همراه باشد که به دلیل ارزیابی فرد از تغییرات فیزیکی و موقعیت اجتماعیاش در اثر گذر از مقطعی به مقطع دیگر باشد
- دوران بزرگسالی: در این دوران عزت نفس به تدریج افزایش مییابد و میتوان آن را بهبود بخشید.
در چه سطحی از عزت نفس هستیم؟
در جواب سوال داشتن عزت نفس نیازمند چیست باید سطح اعتماد به نفس و عزت نفس فرد اندازه گیری شود. بررسی سطح عزت نفس نیازمند آزمونهای استانداردی است و نباید با برداشت های شخصی خود آن را بسنجیم.
دو دسته از افراد را در نظر بگیریم:
دسته اول افرادی که دارای عزت نفس بالایی هستند، این افراد هنگام مواجه با مسائل رویکرد مثبتی را در نظر میگیرند که موجب میشود تا از هر رویدادی یک فرصت بسازند. این فرصتها میتوانند در جهت بهبود و توسعه کیفیت زندگی این افراد نقش پررنگی داشته باشند.
دسته دوم افرادی که عزت نفس پایینی دارند، این افراد در برخورد با موضوعات با رویکردی ناکارآمد تحت تأثیر افکار منفی به تواناییهای خود شک میکنند. دسته اول شکارچی فرصت ها و دسته دوم قربانی اتفاقات هستند .
دسته دوم با این نوع از عملکرد نه تنها فرصتی نساختهاند بلکه ممکن است فرصتهایی که زندگی در اختیارشان قرار میدهد را نادیده بگیرند. اگر جزو این دسته هستید نگران نباشید چون در ادامه راهکارهای افزایش عزت نفس را به صورت کامل بیان می کنیم.
عزت نفس چگونه شکل میگیرد؟
در جواب عزت نفس چگونه شکل میگیرد باید بیان کنیم احساساتی که به ما میگذرد یا افکاری که به ذهنمان خطور میکند، نتیجه تجربیات ماست که در طی سال ها بدست آوردهایم. این تجربیات در اصل سازنده باورهای ماست، باورهایی که برای رسیدن به اهدافمان از کودکی در ما ساخته شده است. این باورها در طی سالها تکامل یافته است.
در این مسیر تکاملی خانواده، مدرسه و اجتماع نقش دارند.در همین لحظه که در حال مطالعه این مطلب هستید، میتوانید از تجربه خواندن آن در جهت بهبود عزت نفستان استفاده کنید.در این بین دستاوردهای دوران کودکی از اهمیت ویژهای برخوردارند. امیداواریم با خواندن این بخش از مقاله به خوبی متوجه شده باشید که عزت نفس چگونه شکل میگیرد.
عوامل تأثیرگذار در عزت نفس در دوران کودکی
از عوامل عزت نفس که میتواند در شکلگیری عزت نفس سالم در دوره رشد مورد اهمیت باشد میتوان به مواردی که در ادامه آمده است اشاره کرد.
- مورد تشویق و تمجید قرار گرفتن.
- شنیده شدن.
- با احترام مورد برخورد قرار گرفتن.
- مورد توجه قرار گرفتن.
- تجربه تحقق خواسته.
- گرفتن اعتبار پس از انجام کارها.
عوامل تاثیرگذار در عزت نفس در دوره بزرگسالی
در این دوره از زندگی نقش روابط عاطفی و کاری پررنگتر است. در این روابط تجربیاتی حاصل و فراز و نشیبهایی طی میشود که میتوانند موجب نوساناتی در میزان عزت نفس فرد داشته باشند.
در افراد دارای عزت نفس بالا، این نواسانات کوتاه مدت هستند و با هوشیاری به آن، میتوان عمر کوتاهتری نیز داشته باشند.
اما افرادی که عزت نفس پایینی دارند نیاز به تأیید شدن از سمت دیگران دارند و مدام در شکی نسبت به میزان توانمندی خود قرار دارند.
نشانههای افراد دارای عزت نفس سالم
- افرادی که در عمل قدرت روبهرو شدن با مسائل را در خود تقویت کردهاند. این افراد میتوانند با انگیزه و نیرومندی زندگی کاری و شخصی خود را در تعادل نگاه دارند.
- افرادی که دارای اعتماد بنفس هستند.این افراد در انجام کارها با تکیه بر تواناییهای خود، مسولیتهایشان را میپذیرند و برای انجام آنها از مهارتهایی که دارند استفاده میکنند.
- افرادی که خود را شایسته و لایق تعاریف میدانند. این افراد در مواجه با تمجیدها و تشویقها به شایستگی خود باور دارند و از این فرصتها برای گرفتن انگیزه بیشتر استفاده میکنند تا همواره عملکردی درخور شایستگیهایشان داشته باشند.
- افرادی که در مواجه با مسایل کمی سخت ایستادگی دارند. شخصیت این افراد با ویژگی مداومت و ایستادگی عجین شده است.
- افرادی که برای بازیابی قدرت و احساسات خود وقت میگذارند. زمانی را برای بالا بردن قوای جسمی و روانی خود در نظر میگیرند تا برنامههای جدید را با انگیزه و نیروی بیشتری دنبال کنند.
- افرادی که نیروی خود را در مواجه با بازخوردهای منفی حفظ میکنند.
- افرادی که همواره در کسب مهارتها و دانش جدید پیشقدم هستند.
- افرادی که قدردانی میکنند. قدردانی کردن یکی از زیباترین ویژگیهای انسانی است. این افراد به خوبی میدانند با این کار انگیزه اطرافیان خود را بالا میبرند. کنار این دسته از افراد، دیگران همیشه با بالاترین عملکرد خود ظاهر میشوند.
چه عواملی موجب بهبود عزت نفس میشود؟
-
تلاش برای رسیدن به اهداف و لمس لذت تحقق آرزو:
زمانی که از این دست تجربیات را لمس میکنیم در ما انگیزه تجربه دوباره آن پدید مییاید همانطور که در عکس در مورد عزت نفس در بالای این عنوان می بینید نیروی بیشتری برای کسب دستاوردهای جدید بدست میآوریم.
-
لیست کردن نقاط قوت منحصر به فرد:
لیست کردن نقاط قوت از جمله عوامل عزت نفس و دوست داشتن خود است .وقتی همواره به نقاط قوت منحصر به فردمان آگاه باشیم و از آنها لیستی قابل مشاهده تهیه کنیم، میتوانیم مهارتها و امکانات خلاقانه بیشتری را برای انجام کارها در نظر بگیریم.
یکی از ویژگیهای متمایزی که لیستمان میتواند داشته باشد، امکان رصد کردن میزان پیشرفت در مهارتهای قبلی یا اضافه شدن مهارتهای جدید است.
-
دوری از افکار و افراد منفی:
از مواجه با افراد یا انجام کارهایی که ویژگی فعال بودن را از شخصیتمان میگیرد دوری کنیم.
-
الهام گرفتن از نمونههای موفق:
میتوانیم با الهام گرفتن از افرادی که آنها را در این زمینه موفق میدانیم الگوی مناسبی داشته باشیم و در مسیر بتوانیم در هنگام مواجه با پرسشها پاسخهای مناسبتری بیابیم و پازل خود را کامل کنیم.
-
هوشیاری به ارزش ها:
باید به ارزشهایمان هوشیار باشیم، ارزشهای ما همان بخشی از وجودمان هستند که خواستها و عملکردهای ما را فیلتر میکنند. هوشیاری به آنها باعث میشود همواره آن نوع از رفتار یا کنش را داشته باشیم که موجب رضایت و آرامش درونیمان است. این کار باعث میشود تا هر لحظه عزت نفس بالایی در خود حس کنیم و قضاوت ما از خودمان نتایج لذت بخشی را نشان میدهد.
-
قرار کرفتن در فضاهایی مناسب:
با قرارگرفتن در فضاها و جمعهایی که میتوانیم نقش خود را به خوبی بازی کنیم عزت نفس ما بالا میرود. این کار را میتوانیم با انجام دادن فعالیتهایی که در انجامشان مهارت داریم تمرین کنیم.
-
بلند پرواز بودن :
هر روز شروعی تازه است. هر صبح فرصت درخشش دوباره آفتاب زندگی ست. با تمنای خواسته های جدید و تلاش هدفمند در جهت آن ها حال خوبی نسبت به خودمان پیدا میکنیم و احساس ارزشمندی در زندگی به ما دست میدهد.
-
مداومت در حفظ نیرومندی:
در زندگی چالشهایی در مسیر اهداف وجود دارند.با ایستادگی در برابر آنها میتوانیم به سلامت، از پیچ و خمها گذر کنیم. نباید از خواستهمان کوتاه بیاییم و باید پافشاری کنیم. باید این نکته را در نظر داشت که افراد دارای عزت نفس بالا در مواجه با اولین شکست نیرومندی خود را از دست نمیدهند، اما وقتی این شکست ادامه دار باشد در مسیر خود تجدید نظر میکنند.
-
مراقبت از گفتگوهای درونی خود:
خاطرات ما و یا حتی چیزهایی که معمولا به آنها فکر نمیکنید ، هر روزه در ساختن شخصیت و عزت نفس ما تأثیر دارد. آنها مانند یک صدای درونی در وجودمان شروع به گفت وگو میکنند. تحلیل و تفسیرهایی ارايه میدهند که ممکن است گاهی موجب خلاقیت و سازندگی باشد، و گاهی موجب ترس و منفی شدن احساساتمان باشد. این ما هستیم که تصمیم میگیریم کدام نوا در وجودمان بنوازد. در این زمینه مقاله مربوط به گفتگوهای درونی و تأثیر آنها بر عملکرد ما توضیحات بیشتری در بر دارد.
-
تمرین در حفظ عزت نفس:
برای حفظ و ارتقاء عزت نفس و دوست داشتن خود باید تمرین کنیم. باید توانایی حل مساله را کسب کنیم و برای تجربیات جدید آماده باشیم. در این مرحله مدیریت و نظارت دائمی لازم است
نقش حمایت در ایجاد عزت نفس
یکی از ویژگی های یک فرد خود باور و ارزشمند این است که از حمایت ها بهره می گیرد یکی از روش های مناسب برای بالا بردن عزت نفس حمایت گرفتن از افراد یا سازمان هایی است که می تواند ما را در زمینه های مختلف یاری دهند .
افرادی که راهنمایی یا همراهی حمایت گران را پس می زنند اغلب فکر می کنند شایستگی این نوع رفتار را ندارند
و یا قرار است در عوض گرفتن حمایت کاری انجام دهند .برای گرفتن حمایت سازنده می توانیم اقدامات ساده ای داشته باشیم .
به یاد داشته باشیم که انسان ها در بطن وجودشان این نیروی معجزه گر و زیبا را دارند فقط کافی است آن را فعال کنیم تا بتوانیم از تجربیات و راهنمایی های آنها استفاده کنیم .
به طور مثال می توانیم از اطرافیان و دوستانمان بخواهیم در مسیر کسب مهارت های جدید مارا یاری کند یا از کسی که دوستش داریم بخواهیم ما را در آغوش بگیرد و از نیروی عشق استفاده کنیم .از معلمان ، مربیان و مشاوران در این زمینه می توانیم یاری بجوییم .
یک جمله مهم در مورد عزت نفس
برای اینکه بفهمیم عزت نفس چیست و راههای تقویت آن چیست و چگونه میتوانیم روی آن کار کنیم، کتابهای زیادی منتشر شده و در هریک از آن کتابها نیز تعاریف متفاوتی برای عزتنفس ارائه شده است. معمولاً بهصورت عامیانه عزتنفس را هممعنی با اعتماد به نفس به کار میبرند، اما با اطمینان میتوانم بگویم که اعتماد به نفس و عزت نفس دو مفهوم کاملاً مجزا از هم هستند و هریک جایگاه خاصی در شخصیتسازی انسان دارند. تفاوت ایندو را نیز در این متن بررسی خواهیم کرد. اما کاملترین تعریفی که میتوانیم برای اهمیت عزت نفس ارائه دهیم، چنین است:
«عزتنفس یعنی من ارزشمند هستم، دیگران هم ارزشمند هستند، محیط زیست، طبیعت و حیوانات هم ارزشمند هستند. پس همگی ما حق داریم برای داشتن زندگی بهتر تلاش کنیم.»
ممکن است تعریف عزتنفس (Self Esteem) به نسبت سایر مفاهیم روانشناسی شخصیت، مفهوم غیر قابل لمسی داشته باشد. این غیر ملموس بودن صرفاً به درونی بودن این مفهوم مربوط میشود. اینکه عزت نفس چگونه در افراد بوجود میآید، دقیقاً مشخص نیست؛ اما میتوانیم بگوییم که رفتار تحقیرآمیز اطرافیان در سنین کودکی، نداشتن اهداف متعالی در زندگی و نداشتن باورهای معنوی و انسانپسندانه از عواملی هستند که باعث کمبود عزت نفس در افراد میشوند.
در واقع کسی که برای دیگران، حیوانات، محیطزیست، سایر نژادها، جنسیتها و ….. ارزش و احترام قائل نباشد، عزتنفس پایینی دارد. البته مقدار عزتنفس در افراد مختلف متفاوت است، ممکن است کسی برای تمام انسانها ارزش و احترام قائل باشد، اما در مورد طبیعت و حیوانات چنین حسی نداشته باشد، در این صورت باز هم به عزتنفس این شخص خللی وارد است که نمیگذارد احترام لازم را برای تمام کائنات قائل باشد. اگر میخواهید بدانید عزت نفس بالا چه کمکی به ما میکند در ادامه این مطلب با ما همراه باشید تا با مثال به این سوال پاسخ بدهیم.
چرا عزت نفس مهم است؟
اگر این سوال در ذهنتان مطرح شده است که عزت نفس بالا چه کمکی به ما میکند ؟ باید بیان کنیم اگر آخرین اهداف و رؤیای انسانها را دنبال کنیم، در نهایت به یک رویای مشترک میرسیم که همانا رسیدن به «آرامش» است. این رویا در نهاد تمام انسانها وجود داشته و دارد. انسانها در نهایت پس از کسب ثروت، موقعیتهای ایدهآل و شهرت، میخواهند آرامش را تجربه کنند و در تمام طول زندگی بهصورت ناخودآگاه به دنبال تجربه واقعی این حس هستند.
برای پاسخ به پرسش داشتن عزت نفس نیازمند چیست باید بگوییم عزتنفس همان چیزی است که میتواند بخش اعظمی از آرامش درونی را برای انسان فراهم کند. تا زمانیکه نتوانید خود را دوست بدارید، نمیتوانید دیگران را هم دوست داشته باشید، بنابراین همیشه در یک حس نارضایتی از زندگی بسر خواهید برد. میتوان گفت نبود عزت نفس دلیل اکثر نابهنجاریهای رفتاری در جامعه است. نمیتوان گفت عزتنفس نوشداروی تمام مشکلات رفتاری است، اما نبود عزتنفس حتماً در حد قابل توجهی از کیفیت شخصیت افراد میکاهد.
اهمیت عزت نفس فقط برای انسانها نمود پیدا کرده و در باقی موجودات وجود ندارد، چراکه در بین تمام موجودات عالم، تنها انسان است که به ارزش و احترام نیاز دارد.
تفاوت عزت نفس و اعتماد به نفس چیست؟
برای پی بردن به تفاوت عزت نفس و اعتماد به نفس، ابتدا باید مفهوم ایندو را به صورت مجزا بررسی کنیم.در مطالب بالا به خوبی متوجه شدید self esteem یعنی چه اکنون به سراغ اعتماد به نفس می رویم. اعتماد به نفس یعنی باور به خود و تواناییهایی که داریم. اعتماد به نفس پس از کسب نتایج رضایتبخش، دریافت توجه و تشویق، موفقیتها و ….. در زندگی کسب میشود.
میبینید که تعریف اعتماد به نفس با تعریف عزت نفس که در بالا به آن پرداختیم ، کاملاً تفاوت دارد. ممکن است فردی عزتنفس بالایی داشته باشد اما از کمبود اعتماد به نفس رنج ببرد. افرادی که عزتنفس بالا دارند، برای اینکه احساس بهتر پیدا کنند، نیازی به پُست، مقام، پول بیشتر یا ….. ندارند.
این افراد هرگز به سمت استفاده از مواد مخدر و سیگار کشیده نمیشوند. عزتنفس تمام آنچه که انسان از نظر درونی به آن نیاز داشته باشد را به انسان میبخشد. این در حالی است که اعتمادبهنفس تنها در باور به خود و تواناییهای خود خلاصه میشود. عزتنفس مفهوم بسیار عمیقتر و درونیتری نسبت به اعتماد به نفس دارد. اعتماد به نفس ممکن است به حد کاذب برسد، اما عزتنفس حد کاذبی ندارد و هرچقدر بیشتر باشد، کیفیت شخصیت انسان را بالاتر میبرد.
چطور میتوان عزتنفس را تقویت کرد؟
در جواب پرسش چگونه عزت نفس پیدا کنیم باید به این نکته توجه کنید که تقویت عزتنفس به نسبت تقویت اعتماد به نفس کار دشوارتری است. اما همینکه شما بدانید عزت نفس چیست میتوانید راهکارهای تقویت آن را نیز درک کنید. دانستن اینکه عزت نفس چیست تاثیر بسزایی در بالا بردن آن دارد. بنابراین اگر هنوز جواب سوال عزت نفس چیست و راههای تقویت آن چه چیزهایی است برایتان گنگ است، یکبار دیگر متن را بخوانید و سپس راهکارهای تقویت آن را مطالعه کنید. در این مطلب ۲۵ روش را به شما معرفی میکنیم که به کمک آنها میتوانید این حس زیبا را بیشتر و بهتر در درونتان ایجاد کنید.
یادتان باشد هرچقدر عزت نفس شما بالاتر باشد، احساس بهتری نسبت به خود و زندگیتان خواهید داشت و احساس بهتر سرچشمه رفتن به سوی موفقیتهای شخصی است. خودشناسی و عزت نفس سرآغاز تجربه خوشبختی واقعی در زندگی بوده و تقویت آن برای هرکسی ضروری است.
اگر عزتنفس با اعتماد به نفس کافی همراه باشد، یک شخصیت پولادین برای افراد میسازد که رسیدن به تمام آرمانها را ممکن میکند.
۲۵ راهکار عملی تقویت عزتنفس
راهکارهای زیادی برای تقویت عزتنفس در کتابهای مختلف معرفی شده است که همه آنها کاربردی هستند. در این مطلب ۲۵ روش برتر تقویت عزتنفس را از بین بهترین روشهای موجود انتخاب کردهایم تا افراد بتوانند به کمک آنها در جهت ارتقای شخصیت درونی خود گام بردارند و به سوال چگونه عزت نفس پیدا کنیم پاسخ داده شود، این راهکارها به قرار زیر هستند.
-
خودتان را بپذیرید
اولین مرحله تقویت عزت نفس، اهمیت و احترام به خودتان است که این کار از ویژگی افراد با عزت نفس بالا هست. بنابراین بهتر است خودتان را هر طور که هستید کاملاً بپذیرید و خودتان را دوست بدارید. برای اینکه بتوانید حس بهتری نسبت خود داشته باشید، بیشتر به خودتان توجه کنید. مثلاً ورزش کنید، به ظاهرتان برسید، به خود هدیه بدهید و …..
-
از دیگران تشکر کنید
پس از اینکه توانستید حس بهتری نسبت به خود پیدا کنید، باید حس خوبی نسبت به دیگران داشته باشید. برای رسیدن به این مهم، سعی کنید از دیگران تشکر کنید. بابت هر کار کوچک یا بزرگی که دیگران در حقتان انجام میدهند، از آنها خالصانه تشکر کنید.
ممکن است وقتی به بانک میروید و کارمند بانک کارتان را راه میاندازد، آن را وظیفه تلقی کرده و نیازی نبینید که از وی تشکر کنید؛ اما از این به بعد حتی اگر کسی برحسب وظیفه هم کاری را در قبال شما انجام داد، از او تشکر کنید.
همانطور که میدانید معنی عزت نفس چیست، پس میتوانید درک کنید که تشکر از دیگران چه حس خوبی را در خودتان و آن افراد ایجاد میکند که عزتنفس را تا حد زیادی تقویت میکند.
-
تحسین کنید
افرادی که خودشناسی و عزت نفس پایینی دارند، نمیتوانند به راحتی دیگران را تحسین کنند، اما افراد با عزتنفس بالا، به راحتی میتوانند هر ویژگی مثبت افراد را تحسین کرده و از ایشان تعریف و تمجید کنند. اگر میخواهید عزتنفستان بیشتر از پیش تقویت شود، دیگران را تحسین کنید و از آنها تعریف کنید. البته این کار باید بهصورت کاملاً صادقانه انجام شود و اصلاً نباید جنبه ریا داشته باشد. از این به بعد اگر واقعاً ویژگی تحسینبرانگیزی را در فردی مشاهده کردید، بلافاصله آن را به زبان بیاورید.
-
کسی را قضاوت نکنید
قضاوت کردن دیگران از کمبود خودشناسی و عزت نفس ناشی میشود. همانطور که میدانید موضوع قضاوت کردن در فرهنگ ما کاملاً عادی شده است، این موضوع نشان میدهد که عزتنفس عموم مردم در ایران مشکل دارد. دلیل اختلاسات پیدرپی هم همین موضوع است. بنابراین بهتر است تقویت عزتنفس خود و فرزندانتان را جدی بگیرید. لازمه این کار هم قضاوت نکردن است. هرگاه بهصورت ناخودآگاه کسی را قضاوت کردید، یک تنبیه کوچک برای خود در نظر بگیرید تا در نهایت این عادت را ترک کنید.
-
مسئولیتپذیر باشید
کسانی که حقیقتاً میدانند ماهیت و معنی عزت نفس چیست، مسئولیت تمام اتفاقات زندگی خود را برعهده میگیرند. مقصر دانستن دیگران میتواند ضربههای شدیدی به شخصیت شما وارد کند. بنابراین هرچقدر مسئولیتپذیرتر باشید، عزتنفستان بالاتر خواهد رفت.
-
کارهای ناتمام خود را تمام کنید
کارهای ناتمام که اصطلاحاً به آنها «پروندههای باز ذهنی» گفته میشود، نه تنها اهمیت عزت نفس، بلکه اعتمادبهنفس افراد را هم بشدت تضعیف میکنند. اگر کار ناتمامی در زندگیتان دارید، حتماً برای اتمام آن برنامهریزی کنید تا از ثمرات انجام آن بهرهمند شده و شخصیت قدرتمندتری پیدا کنید.
-
به دیگران کمک کنید
کمک کردن به دیگران از هر نظر کار دستی بهنظر میرسد. ما توصیه نمیکنیم که تمام منافع و زندگی خود را نادیده بگیرید و فقط به دیگران کمک کنید، اما اگر روزانه مشاهده کردید با صرف چند دقیقه وقت میتوانید گره از کار بنده خدایی باز کنید، حتماً این کار را انجام دهید. کمک کردن به دیگران یکی از اصلیترین راهکارها برای تقویت عزتنفس است، بهشرطی ک حس خوبی در شما ایجاد کند.
-
از چیزهایی که حس بد به شما میدهد، فاصله بگیرید
در قسمت مربوط به «عزت نفس چیست؟» فهمیدیم که حرمت نفس تماماً فضیلت است و با تمام تباهیهای شخصیتی در تضاد است. بنابراین از محیطهای منفی که حس بد در شما ایجاد میکنند، فاصله بگیرید و فقط در محیطهایی قرار بگیرید و با افرادی معاشرت کنید که حس خوبی در شما ایجاد کرده و در مورد چیزهای خوب صحبت میکنند.
-
برای عزیزانتان بیشتر وقت بگذارید
همه ما عزیزانمان را دوست داریم، اما گاهی این دوست داشتن برایمان عادی میشود و فراموش میکنیم برای آنها بیشتر وقت بگذاریم. بهتر است بدانید که وقت گذراندن بیشتر با عزیزان، عزتنفس را بشدت تقویت میکند.
-
با خودتان خلوت کنید
از ویژگی افراد با عزت نفس بالا خلوت کردن با خودشان است. خلوت کردن با خود میتواند بسیاری از گرههای درونی ما را باز کند. حالا که میدانیم معنی عزت نفس چیست، این را هم میدانیم که باید بیشتر به دنیای درونی خود توجه کنیم و رابطه با خودمان را جدی بگیریم. وقتی در خلوت با خودتان صحبت کنید و سعی کنید بهتر خود را بشناسید، گام بزرگی در جهت بالا بردن حرمت نفس خود برداشتهاید.
-
بیشتر مطالعه کنید
مطالعه کردن عادت بینظیری است که شخصیت ما را از تمام جنبهها رشد میدهد و توسط تمام اساتید و روانشناسان توصیه میشود. اما هر نوع مطالعه نمیتواند روی بهتر شدن شخصیت ما تاثیر بگذارد.
سعی کنید بهجای خواندن رُمانهای طولانی، کتابهای خودیاری مطالعه کنید، کتابهایی که بتوانند در زمینه پیشرفت و رشد شخصی به شما کمک کنند. مطمئناً یک مقاله به تنهایی نمیتواند برای بررسی موضوع عزتنفس کافی باشد؛ بنابراین برای درک بهتر این موضوع کتابهای مرتبط بیشتری را مطالعه کنید.
-
با حیوانات مهربان باشید
مهربانی کردن با حیواناتی که همیشه در اطراف ما هستند، از راهکار های بهبود عزت نفس در ما هست. گنجشکها، گربهها، مورچهها و ….. همگی حیوانات و جانوارنی هستند که بیشتر آنها را در محیط زندگی خود میبینیم. آنها بخشی از این سیاره هستند و حق دارند مانند ما احساس امنیت کنند. اگر ما بتوانیم در دادن این ایمنی به آنها سهیم شویم، از نظر درونی در درجه بسیار اعلایی قرار خواهیم گرفت و نتایج آن را در زندگیمان مشاهده خواهیم کرد.
-
در خانه خود از گل و گیاهان مراقبت کنید
مراقبت از گل و گیاهان و شاهد رشد آنها بودن نیز دیگر راهکار برای تقویت عزتنفس است. شاید با خودتان فکر کنید که نگهداری از گیاهان چطور میتواند برای بهبود حرمتنفس ما مفید باشد؟! اگر یادتان باشد، در تعریف عزت نفس (تعريف self-confidence) و در پاسخ به سوال «عزت نفس چیست؟» احترام به طبیعت هم وجود داشت. پس توجه به گیاهان هم دیگر عامل تقویت آن است که بهصورت ناخودآگاه شخصیت ما را تحت تاثیر قرار میدهد.
-
در لحظه اکنون زندگی کنید
گذشته و آینده از دسترس ما خارج هستند؛ خانم لوییز هی در کتاب «قدرت درون ماست» عنوان میکند: «نقطه اقتدار همواره در لحظه اکنون قرار دارد. شما تنها در لحظه اکنون میتوانید برای ارتقای خود تلاش کنید!» پس هیچکدام از این راهکارها را به آینده واگذار نکنید و همین حالا هرکاری که از دستتان برمیآید را برای تقویت عزتنفستان انجام دهید.
- کمال گرا نباشید
کمال گرایی آفت تمام ناکامیهای ما در زندگی است. ما میدانیم که هیچکس کامل نیست، اما همیشه این موضوع را فراموش میکنیم. اگر بعد از خواندن این مقاله دوباره مرتکب قضاوت کردن، افکار و فضای منفی یا …. شدید، خود را سرزنش نکنید. تغییر نمیتواند یکشبه اتفاق بیفتد. بنابراین انتظار نداشته باشید سریع و کامل همه چیز را طی کنید و به اهداف خود برسید. به خود فرصت بدهید و بخاطر اشتباهاتی که مرتکب میشوید، خود را ببخشید و با خود مهربان باشید.
-
برای زندگیتان هدف تعیین کنید
همانطور که به خوبی می دانید داشتن هدف و برنامه ریزی از ویژگی افراد با عزت نفس بالا هست. داشتن اهداف زمانبندی شده و قابل دسترس میتواند هم عزتنفس ما را بالا ببرد. برخی از تمرینات تاثیرات بسیار شگرفی روی ما دارند که تعیین هدف یکی از آن تمرینات است. وقتی برای خود هدف تعیین کنید، در کنار تقویت عزتنفس، امتیازات بسیار بیشتری را نیز کسب خواهید کرد.
-
از بدنتان مراقبت کنید
مراقبت از بدن یعنی احترام به خود. پس از این به بعد به فکر ورزش کردن باشید و از وارد کردن ضرر و زیان به بدن خود بپرهیزید. کارهایی مانند سیگار کشیدن جز نشانه های پایین بودن Self-esteem است، چراکه کسی که خود و طبیعت را دوست داشته باشد، به آنها آسیب وارد نمیکند.
-
رقابت را کنار بگذارید
وقتی عزتنفس خود را تقویت کنید، دیگر نیازی به رقابت با دیگران نخواهید داشت. بنابراین از همین حالا رقابت را کنار بگذارید و تنها روی تقویت عزتنفستان متمرکز شوید.
-
با خداوند صحبت کنید
صحبت با خداوند میتواند تمام دلهره ها، نگرانیها، ترسها، اضطرابها و تمام ناهنجاریهای درونی شما را رفع کند. تنها کافیست هر روز این کار را انجام دهید و صحبت کردن با خداوند را در اولویت تمام کارهای خود قرار دهید. اولویتهای شما در زندگی تعیین میکنند که چقدر پیشرفت خواهید کرد. اولویت شما صحبت با خدا، تقویت عزتنفس، رشد و پیشرفت است یا کار کردن، فیلم دیدن، جر و بحث کردن و ….؟!
-
دستاوردهای خود را یادداشت کنید
همه ما موفقیتها و دستاوردهایی در زندگیمان داریم که توجه به آنها و یادداشت کردنشان میتواند عزتنفسمان را تقویت کند، اما ما اغلب از آنها غافل میشویم. بهتر است از این به بعد به جای تمرکز بر روی نقاط ضعف و کمبودهایتان، تنها روی داشتهها، موفقیتها و دستاوردهای خود در زندگی متمرکز شوید.
-
روابط خود را بهبود ببخشید
اگر با دوستی دچار مشکل شدهاید، در اسرع وقت با او صحبت کنید و سعی کنید مشکل پیش آمده را حل کنید. سعی کنید در کنار رفع مشکلات روابطتان، روابط تازهای ایجاد کنید و دوستان تازهای بیابید. ایجاد و بهبود روابط حس خوبی را در شما ایجاد میکند که در نهایت به تقویت حرمتنفس شما میانجامد.
-
از اخبار منفی دوری کنید
اخباری که روزانه از طریق رسانههای عمومی پخش میشوند، همگی از جنگ، ناعدالتی، بیماری و ….. بحث میکنند. وقتی شما روزانه به چنین اخباری گوش کنید، حس بدی نسبت به خود، دنیا، خداوند و انسانها پیدا میکنید که در نهایت ضربههای شدیدی به عزتنفس شما وارد میکند. بنابراین از این اخبار بشدت دوری کنید.
-
برای خود مرزهای شخصی مشخص کنید
اجازه ندهید دیگران برای شما تعیین تکلیف کنند. تصمیمگیری نهایی را خودتان برای زندگیتان بگیرید. داشتن مرزهای مشخص نشان از اقتدار شخصیت شما و عزتنفس بالایتان است. پس اجازه ندهید دیگران از شما سواستفاده کنند.
-
همواره خود را تایید کنید
پس از انجام هر کار درست (حتی کارهای بسیار کوچک مانند تمیز کردن خانه، شستن ماشین، اتو کردن لباس و ….) خود را تایید کرده و به خود «آفرین» بگویید. این کار حس خوبی را در شما ایجاد میکند. (در تعریف عزت نفس چیست، اولین نشان عزتنفس احترام به خود بود که با تایید کردن خود تقویت میشود.)
-
تجربههای جدید کسب کنید
از تجربههای جدید نترسید. اگر فردی هستید که از تجربه کوچکترین چیزهای تازه (مانند خوردن یا پختن یک غذای جدید، سوار شدن به یک بازی مهیج در شهر بازی، رفتن به یک جای متفاوت و ….) اجتناب میکنید، از این به بعد از این تجربهها استقبال کنید. تجربههای جدید یکی از راهکار های بهبود عزت نفس چند جانبه است که میتواند از هر نظر روی شما تاثیر مثبت بگذارد.
سخن نهایی
همانطور که قبلاً هم اشاره کردیم، فهمیدن اینکه حقیقتاً self esteem چیست (عزت نفس چیست؟) و چگونه تقویت میشود، تنها با خواندن یک یا چند مقاله امکانپذیر نیست. تمام راهکار های بهبود عزت نفس که در این مطلب معرفی کردیم، جزو بهترین راههای افزایش عزت نفس در بزرگسالان بودند که میتوانند برای هر فردی تاثیرگذار باشند.
اگر هنوز میپرسید که چگونه عزت نفس را افزایش دهیم بهتر است راهکارهای فوق را جدی گرفته و به صورت عملی آنها را اجرا کنید تا شما نیز نتایج فوقالعادهای بگیرید.
بزرگی میگوید: «میتوانم با اطمینان بگویم که اگر در آموزش عالی کشور، فقط و فقط معنی عزت نفس آموزش داده شود، تمام مشکلات اقتصادی، فرهنگی و عمومی جامعهمان حل خواهد شد!» اما متاسفانه چنین موضوعاتی هیچ جایگاهی در آموزشهای عمومی ما ندارند، بنابراین باید خود دست به کار شویم و روی تقویت آنها کار کنیم.
مفهوم دارما (Dharma) ، تفاوت دارما و کارما ، قوانین چرخ دارما
دارما یک کلمه سانسکریت است که از ریشه لفظی کلمه «dhr» به معنی «نگه داشتن» گرفته شده است. اما دقیقاً دارما چیست و چه معنایی دارد؟ تاکنون بیش از دهها معنی و مفهوم مختلف از ادیان و سنتهای دینی متفاوت در مورد دارما ارائه شده است که باعث میشود اندکی ترجمه دقیق و ارائه یک تعریف جامع از آن برای ما دشوارتر گردد. با این حال دارما معمولاً بهعنوان یک نوع آموزش بودایی شناخته میشود که برای بهبود کیفیت زندگی و توسعه فردی ، کمک به کشف هدف زندگی مردم و هدایت آنها به مسیر درست زندگی مورد استفاده قرار میگیرد.
دارما چیست؟
دارما را میتوان یک رشته مشترک در سنتهای هندی دانست که اصطلاح مرسوم «دین» را گسترش میدهد.
دارما مفهوم مهمی است که در بسیاری از فلسفههای معنوی موجود در شبه قاره هند از جمله هندو، بودیسم، جائینیسم و سیکگرایی یافت میشود. به این سنتهای فلسفی اغلب «سنتهای دارمی» گفته میشوند، زیرا این سنتها همیشه به دارما و اشکال مختلف آزادی معنوی متعهد هستند.
همانطور که در بالاتر برای شما گفتیم اصطلاح دارما از فعل ریشه سانسکریت dhr گرفته شده است که به معنای حفظ، نگه داشتن و یا پشتیبانی است. از طرفی دیگر نیز در روایات هندی هیچ ترجمه دقیقی برای کلمه «دین» وجود ندارد و دارما اغلب کلمهای است که برای نشان دادن «دین» مورد استفاده قرار میگیرد.
دارما اغلب در تعالیم بودایی به مضمون رهایی اشاره کرده و همچنین تأکید ویژهای به رعایت «چهار حقیقت شریف دارمایی» داشته است:
- حقیقت اول این است که همیشه در دنیا رنج و نارضایتی زیادی وجود دارد.
- حقیقت دوم این است که جهل دلیل اصلی رنج کشیدن مردم است.
- حقیقت سوم به این موضوع اشاره دارد که این رنجها روزی پایان مییابند و موقتی هستند.
- چهارمین و آخرین حقیقت نیز این موضوع را بیان میکند که همیشه برای رهایی یافتن از رنج راهحلهایی وجود دارد. رهایی از رنجها مستلزم رعایت مواردی چون داشتن زندگی اخلاقی، تمرین، مدیتیشن و همچنین پرورش خرد در زندگی است.
بهصورت بسیار سادهتر قانون دارما براین باور است که هیچ رخدادی اتفاقی نیست و بهطور کلی همه موجودات دنیا براساس هدف خاصی خلق شدهاند و در زندگی خود باید بر اساس استعدادها و امکاناتی که خدا در اختیار آنها قرار داده است به سمت هدف خود حرکت کنند.
تفاوت دارما و کارما چیست؟
بیشتر مردم می دانند کارما چیست و نام آن را چندین بار در طول زندگی خود شنیدهاند. کارما قانونی است که در فرهنگ غربی زیاد مورد استفاده قرار میگیرد و دیگر مورد قبول اکثریت مردم واقع شده است، اما برعکس کارما، کمتر افرادی پیدا میشوند که از قانون دارما اطلاعات کافی داشته باشند.
همانطور که در این مقاله برای شما توضیح دادیم دارما یک فلسفه مهم شرقی است که به نوعی ارتباطی نزدیک و تنگاتنگ با کارما دارد. به منظور اینکه بهتر بتوانید این دو کلمه را متوجه شوید و قادر به تفکیک این دو از یکدیگر باشید ما هر کدام از آنها را جداگانه برای شما توضیح دادهایم:
-
کارما:
به اعمالی گفته میشود که شخص در رابطه با دارما انجام میدهد و به عبارت دیگر به بدهی ناشی از اعمال بد نیز گفته میشود.
-
دارما:
دارما به وظیفه ما در این زندگی گفته میشود و به زمان تولد و محل زندگی شما بستگی دارد، یعنی هر آنچه شما میتوانید به منظور تأثیرگذاری بیشتر بر اطرافتان انجام دهید.
به تعبیر دیگر دارما را میتوان وظیفه مادام العمر یک شخص و کارمای او دانست، همچنین به مراحلی که فرد باید برای به اتمام رساندن وظیفه خود انجام دهد نیز گفته میشود.
دارما در واقع همان هدف شما در زندگی است و به کاری گفته میشود که شما باید در زندگی انجام بدهید، در حالی که کارما نتیجه کاری است که شما انجام دادهاید. هدف از دارما همیشه به دستیابی به یک اتحاد بین روح و واقعیت اصرار دارد وبه ما یک قانون رفتاری را پیشنهاد میکند که هدف آن رساندن ما به شادیهای دنیوی و سعادت اخروی است.
فرهنگ هندوئیسم مفهوم تناسخ را قبول دارد و بر این باور است که آنچه وضعیت یک فرد را در زندگی بعدی مشخص میکند همان کارما و اقدامات انجام شده او در این دنیا است. برای دستیابی به کارما خوب لازم است تا زندگی خود را مطابق با دارما پیش ببریم، که شامل انجام کارهایی میشود که ما به منظور رفاه خود و یا کمک به دیگران انجام میدهیم. در واقع دارما مانند یک هنجار کیهانی میماند که اگر فردی با این هنجار مخالف باشد منجر به ثبت کارمای بد برای او میشود، پس با توجه به این حرف نتیجه میگیریم که دارما با توجه به کارما در آینده یک فرد اثر میگذارد.
صرف نظر از اینکه شما کدام سنت دینی را قبول دارید و آن را دنبال میکنید، باید بدانید که اصول مذهبی به طور کلی از شما میخواهند که در زندگی خود همواره اخلاق را به کار بگیرید. شاید در این سنتهای دینی متفاوتی که از شرق به غرب و شمال به جنوب وجود دارد، اصطلاحات دینی متفاوتی وجود داشته باشد، اما آنچه میان همه اینها مشترک است پیام اصلی آنهاست که همواره میگویند که اگر با همنوعان خود در این دنیا مهربان باشید در نهایت در دنیای دیگر این لطف برایتان جبران خواهد شد و به نوعی جایزه دریافت خواهید کرد.
قانون کارما بر این باور است که تمام اعمالی که شما در زندگی خود انجام میدهید حال چه خوب و چه بد همگی ثبت میگردند. همچنین این قانون معتقد است که اگر اقدامات خوبی که شما در این دنیا انجام دادهاید از عملکردهای بد شما بیشتر باشد شما به هنگام تولد بعدی خود در دنیایی دیگر به سطح بالاتری راه پیدا خواهید کرد و اگر اقدامات بد شما از خوبیهایتان بیشتر باشد در هنگام تولد بعدی خود به سطحی پایین تر سقوط خواهید کرد.
همچنین قانون کارما بر این باور است که هر عملی که شما در این دنیا انجام میدهید نیاز به تعادل دارد و اگر شما در این دنیا کار خوبی برای کسی انجام دهید در زندگی بعدی آن شخص لطف شما را به گونهای جبران خواهد کرد تا دنیا به نوعی تعادل دست پیدا کند.
چه عواملی شما را تبدیل به یک فرد دارمیک میکند؟
هر چیزی که به انسان کمک کند تا به خدا برسد نوعی دارما محسوب میشود و هر چیزی که مانع رسیدن انسان به خدا شود، آدارما نام دارد. طبق گفتههای بهاگاوات پورانا زندگی صالح یا قدم گزاشتن در یک مسیر دارمی دارای چهار جنبه است:
- ریاضت ( شیر )
- پاکی ( شاوچ )
- شفقت ( دایا )
- راستگویی ( ساتیا )
همچنین برخلاف زندگی «دارمیک» داشتن یک زندگی ناهنجار یا ناعادلانه هم دارای سه رذیلت اخلاقی است:
- غرور ( آهنکار )
- تماس ( سانگ )
- مستی ( مادیا )
ماهیت دارما و یک فرد دارمیک در داشتن قدرتهای معنوی ویژهای نهفته است. شما با رعایت قواعد گفته شده در بالا میتوانید به یک فرد دارمیک تبدیل شوید.
همه چیز درباره ی چرخ دارما
چرخ دارما یا چاکرا دارما در زبان سانسکریت یکی از قدیمیترین نمادهای آیین بودا است که در سرتاسر کره زمین از آن به عنوان نشان آیین بودا استفاده میشود. همانطور که یک صلیب نماینده و مظهر مسیحیت است یا ستاره داوود نماد یهودیت است، چرخدار دارما نیز نماینده و معرفی کننده آیین بوداست. چرخ دارما چرخ ارابهای میباشد که تعداد پرههای آن اغلب با هم متفاوت است و میتواند به هر رنگی باشد، اما اغلب به رنگ طلایی است.
چرخ دارما از سه قسمت اساسی تشکیل شده است: توپی، لبه، پرهها
در طول قرنها و سالها معلمان و مذهبیان معانی متنوعی را برای این قسمتها به مردم ارائه دادهاند، که ما در ادامه معانی آنها را برای شما ذکر میکنیم:
- دایره یا همان شکل گرد چرخ، نشاندهنده کمال در دارما است که توسط بودا تعلیم داده میشود.
- نماد دوم یا همان لبه چرخ، نشاندهنده تمرکز حواس و مراقب بودن است.
- نماد سوم یا همان پرهها بسته به تعداد آنها مفاهیم مختلفی دارند.
معرفی ۱۰قانون چرخ دارما که باید بدانید
در ادامه این مقاله قصد داریم تا ۱۰ تا از قوانین چرخه دارما را برای شما معرفی کنیم که با رعایت این رهنمودها شما میتوانید مسیر درست را در زندگیتان پیدا کنید و لذت داشتن زندگی واقعا رضایتبخش را تجربه نمایید.
- صبر (دهریتی): سعی کنید تا با حفظ کردن آرامش درونی خود ایمن بمانید.
- بخشش (کشما): رها کردن چیزهایی که لزوماً به درد شما نمیخورند.
- تقوا یا خویشتنداری (داما): دانستن اینكه بهترین اتفاقات به سراغ کسانی میروند که مدتهاست در انتظارند.
- صداقت (asteya): این بخش بیشتر در ارتباط با عدم سرقت و دزدی نکردن است و میگوید که آنچه را که متعلق به شما نیست را نگیرید.
- تقدس (شاوچ): حفظ پاکیزگی در ذهن، بدن و روح.
- کنترل حواس و احساسات (indraiya-nigrah): فواید مدیتیشن به کنترل گرفتن نیروی زندگی.
- دلیل (dhi): اگر به واسطه دلیل زندگی خود را همواره هدایت کنید در نهایت منجر به دستیابی شما به موفقیتی بزرگ خواهد شد.
- دانش یا یادگیری (vidya): کسب و به دست آوردن مهارت قابل توجه بر اساس تواناییهای شما و استفاده از آن در جهت درست، گامی بزرگ است که شما را به سوی موفقیت هدایت میکند.
- راستگویی (ساتیا): درک این موضوع که راستگویی بالاترین نتیجه را برای شما و دیگران به ارمغان میآورد.
- عدم وجود خشم (krodha): خشم راه عاملی میداند که به موجب آن هدایت کردن زندگی در جهتی مثبت و قدرتمند را مسموم میکند.
سادهترین مثال برای فهمیدن دارما در عمل، آوردن مثالی از کار و نحوه خدمترسانی به دیگران است. مردم همواره مجبورند شغلی داشته باشند تا به واسطهی درآمد حاصل از آن بتوانند برای خانوادههایشان غذا و مسکنی برای زندگی و گذران عمر تهیه کنند.
در دارما مردم فقط به این دلیل که شغلشان آنها را ملزم به انجام کارهای غیرانسانی میکند، افراد بدی شناخته نمیشوند. اما اگر شخصی تصمیم بگیرد که کارهای غیرانسانی را فقط برای منافع شخصی خود انجام دهد قطعاً کارما را تحت تأثیری منفی قرار میدهد و همین امر به نوبه خود بر چگونگی رسیدن به هدف نهایی یا «دارما» تأثیر میگذارد.
نتیجهگیری
به طور کلی دارما به معنای هدفی نهایی است که خدا در انسانها قرار داده و از آنها خواسته تا در طول زندگی خود در راه رسیدن به آن تلاش کنند و امید به زندگی را در خود افزایش دهند. همانطور که برایتان در ابتدای این مقاله گفتیم دارما یک کلمه سانسکریتی است و در سنتهای هندی و آیین بودا به جای کلمه دین مورد استفاده قرار میگیرد.
در این مقاله سعی کردیم تا شما را با کلمه دارما و همچنین ۱۰ تا از قوانین چرخ دارمان آشنا کنیم، همچنین به بررسی تفاوتهای میان کارما و دارما پرداختیم تا بتوانیم تفکیک این دو مسئله را برای شما عزیزان ساده تر کنیم. امیدواریم که از مطالعه مطالب ارائه شده در این مقاله لذت برده باشید.
مفهوم کمال گرایی ، نشانه های افراد کمالگرا
آرمانگرایی، ایده آلیست و کمال گرایی هر سه دارای یک معنا و مفهوم در قالب کلمههایی متفاوتاند. معمولاً افراد کمالگرا چنین جملاتی را همواره با خود تکرار میکنند مانند؛ من تا زمانی که آنچه را که باید انجام ندهم آرام نخواهم شد، من از تمام اشتباهات احتمالی جلوگیری میکنم، من تمام انتظارات را برآورده میکنم یا کاری بی نقص تحویل خواهم داد.
افراد زیادی در سرتاسر دنیا وجود دارند که دارای این خصلتاند و وجود هرگونه ضعف و سستی را در هیچ کدام از جنبههای عملکردی خود در راه سیدن به اهدافشان نخواهند پذیرفت، به همین جهت در این مقاله دکتر ویز تصمیم گرفتیم تا کمال گرایی، مفهوم و ابعاد آن، علل آن و انواع کمال گرایی را برای شما عزیزان شرح دهیم.
معنی کمال گرایی چیست ؟ در اصل واژهی کمال گرایی توسط متخصصین و روانشناسان به عنوان ترکیبی از استانداردهای شخصی بسیار بالا و نوعی ارزیابی انتقادی اغراق آمیز تعریف شده است.
کمال گرایی چیست؟
کمال گرایی مطابق با تعاریف ارائه شده در فرهنگ لغت به معنی کسی است که تمایل دارد با حداکثر سعی و تلاش خود را بیعیب و نقص نشان دهد، که این خصلت دارای مزایا و معایب خاص خود است.
آیا کمال گرایی خوب است ؟ در مورد اصطلاح کمال گرایی در روانشناسی میتوان اینگونه گفت که، کمالگرایی در روانشناسی یک ویژگی شخصیتی است که فرد از طریق آن به دنبال دستیابی به کمال هرچه بیشتر است و به موجب آن استانداردهای عملکردی بسیار سطح بالایی را همراه با ارزیابیهای انتقادی و اغراق آمیز آمیخته با ترس از انتقاد دیگران برای خود تعیین میکند.
در واقع کمالگرایی را میتوان یک صفت چند بعدی دانست، زیرا روانشناسان همگی در این مورد اتفاق نظر دارند که این ویژگی بسیاری از صفات مثبت و منفی را شامل میشود.
+ جدول ضریب هوش”]
همچنین این ویژگی کمال گرایی افراد را ترغیب میکند تا برای رسیدن به نوعی آرمانگرایی به طرز غیرقابل توقفی تلاش کنند، اما نمیتوان گفت که جنبههای منفی این ویژگی بیشتر از جنبههای مثبت آن است.
زیرا اکثر اوقات افراد را در راه رسیدن به اهدافشان به طرز موثری هدایت میکند و در اکثر مواقع پس از پایان یافتن این تلاشها این افراد از دستیابی به هدفشان بسیار راضی و خرسند هستند، اما مسئله این است که اگر یکی از افراد دارای این ویژگی نتواند به اهداف خود برسند، تازه مشکلات اصلی پدیدار خواهد شد؛ زیرا در مقابل شکست به این دسته افراد حالت افسردگی شدیدی دست میدهد و معمولاً بخاطر عدم دستیابی به معیارهایی که برای خود تعیین کردهاند، خود را بیش از حد معمول سرزنش میکنند.
کمال گرایی چند نوع است؟
اساتید روانشناسی در دانشگاه بریتیش کلمبیا، کمالگرایی را به سه نوع تقسیم کردهاند:
-
کمال گرایی خود محور:
در این نوع کمالگرایی فرد انتظارات بسیار سطح بالایی از خود دارد و در هر مرحله و هر برهه از زندگی خود انتظار دارد تا در هر زمینهای به موفقیت و کمال دست پیدا کند. این نوع ویژگی در واقع به معنای داشتن میزان زیادی تنش و اضطراب در هنگام انجام کارهای مختلف است. به طور خلاصه تر میتوان اینگونه گفت که این دسته از افراد همیشه استانداردهای بالایی را برای خود تعیین میکنند.
-
کمال گرایی دگرمحور:
در این نوع کمالگرایی نیز افراد انتظار دارند تا همه چیز در دیگران کاملاً بیعیب و نقص باشد و به طور کلی انتظارات زیادی از اطرافیان خود دارند که قطعاً بر روی روابطتشان تأثیر منفی میگذارد. این نوع کمال گرایی بر خلاف نوع قبلی آن بیشتر به سمت دیگران معطوف میشود و شامل تعیین استانداردهای بالا و داشتن انتظارات غیرواقعی از دیگران است.
-
کمال گرایی جامعه محور:
در این نوع کمالگرایی افراد بر اساس چارچوبهایی که جامعه مشخص کرده است به خود فشار وارد میکنند تا بینقص باشند و خود را با این معیارها مطابقت دهند. البته گاها نیز این امکان وجود دارد که به شخص از طرف اقوام، خانواده یا دوستان برای مطابق شدن با معیارهای جامعه فشار وارد شود.
تأثیر کمال گرایی بر سلامت روان:
کمالگرایی سلامت روان افراد را بر اساس پارامترهایی چون نوع کمالگرایی و میزان تلاش مورد هدف قرار میدهد. محققان در مطالعه اخیر خود این نکته را تأیید کردند که بدترین نوع کمال گرایی که تا به حال تعریف شده نوع سوم آن و یا کمال گرایی جامعه محور است؛ زیرا این نوع بیشتر از همه توانایی تضعیف روحیه و سلامت افراد را دارد .
در کمال گرایی نوع سوم که در بالاتر برای شما آن را شرح دادیم، فهمیدیم که برای این افراد داشتن سازگاریهای تعیین شده از طرف جامعه یک موضوع حیاتی محسوب میشود و اغلب با خود اینگونه فکر میکنند که در اثر رعایت نکردن این سازگاریها بدون شک مورد قضاوت افراد قرار میگیرند بنابراین سعی میکنند تا برای اطمینان از مقبولیت خود در جامعه به سمت کمال حرکت کنند.
به گفته متخصصان این نوع از کمال با مشکلات مرتبط با بهداشت روان مانند اضطراب، افسردگی و خودکشی مستقیما در ارتباط است. بر اساس آخرین مطالعهای که توسط موسسه کارولینسکا در سوئد انجام شده است، درصد زیادی از کودکان و بزرگسالانی که بر اثر کمالگرایی اقدام به خودکشی کردهاند، درصدد این بودنند تا خواستههای والدینشان را به نحو احسنت در مورد خود برآورده کنند و ۷۰٪ دیگر از کسانی که اقدام به خودکشی کردند، جوانانی بودند که انتظارات بسیار زیادی از خود داشتهاند که در نهایت منجر به خودکشی شده است.
بر اساس سایر مطالعات انجام شده در این زمینه اینطور به نظر میرسد که کمالگرایی عمدتاً جوانان و نوجوانان را تحت تأثیر قرار میدهد و مشخص میکند که حداقل ۳۰٪ از دانشجویانی که در دوره ای از زندگی خود از علائمی چون افسردگی رنج بردهاند به آرمانگرایی مرتبط بوده است.
همچنین طبق مطالعهای بر روی ۴۰۰۰۰ دانشجوی دانشگاه در آمریکای شمالی این موضوع تأیید شده است که کمال گرایی در طی سالهای ۱۹۸۹-۲۰۱۶ چیزی حدود ۳۳ ٪ افزایش یافته است. در میان دانشجویان دانشگاهی متداولترین نوع آرمانگرایی نوع اول آن است که کمال خود محور نام دارد و با علائمی چون افسردگی، اختلالات در خوردن و خودکشی همراه است.
علل کمال گرایی چیست؟
شاید مهمترین دلایل کمال گرایی را بتوان به صورت زیر خلاصه کرد:
- خانواده و والدین:
آنها الگوی اصلی فرزندانشان هستند و اگر والدین برای رسیدن به کمال تلاش کنند، قطعاً فرزندانشان نیز این خصلت را از آنها خواهند آموخت.
- یکی از دلایل کمال گرایی انتقاد مداوم والدین از فرزندان و نداشتن رضایت از عملکرد فرزندشان است.
- مقایسه کردن مداوم کودک با خواهران، برادران، اقوام و یا همسایگانش.
- قرار گرفتن در معرض خشونتهای خانگی به طرق مختلفی مانند توهین، استفاده از کلمات آزار دهنده یا ضرب و شتم.
- وقتی والدین به اشتباه استانداردهای دسته بالایی را برای کودکانشان تعیین میکنند.
علل اصلی آرمان گرایی در چیست؟
هنوز هیچ کس دقیقا نمیداند که چه چیزی باعث آغاز آرمانگرایی در یک فرد میشود، اما دانشمندان معتقدند که این یک رفتار آموخته شده است. افراد ایدهآیست معتقدند که ارزشهای آنها فقط در کارهایی تعریف میشود که برای راضی کردن دیگران انجام میدهند.
درمان کمال گرایی
یکی از ویژگیهای یک ایدهآلیست این است که دائما سعی میکند تا مشکلات شخصی خود را از دیگران پنهان کرده و به هر نحوی آنها را انکار کند و همین امر درمان آنها را دشوارتر میکند، اما در روند درمان این افراد لازم است تا از هر آنچه باعث تشدید مشکلات ناشی از این اختلال میشود مانند “عدم رضایت” اجتناب شود.
پزشک به منظور درمان چنین بیمارانی از شناخت درمانی رفتاری استفاده میکند با این قصد که تفکر و رفتار فرد را تغییر دهد و به او بیاموزد که چگونه با اهداف و دستاوردهای خود به روشی سالم کنار بیاید و همچنین به او در مقابله با واکنشهای منفی نسبت به کاری که انجام میدهد کمک کند. یکی دیگر از روش های درمان را می توان تغییر عادت در این زمینه دانست که محققان از این تکنیک نیز استفاده میکنند
اکنون که علل و نشانههای کمالگرایی را شناختیم بیایید تا در مورد راههای درمان کمالگرایی و نکاتی که به کاهش آن کمک میکند صحبت کنیم:
- ابتدا باید وجود ویژگی کمال گرایی را در خود تشخیص دهیم و قبول کنیم که درگیر این مشکل هستیم.
- سپس بهتر است تا به بررسی تفاوت بین کمالگرایی و تلاش بپردازیم و هرکدام را جداگانه برای خود مورد بررسی قرار دهیم.
- سعی کنیم تا با شناخت توقعات غیر استاندارد خود آنها را رفع کنیم.
- از خود بابت موفقیتهایی که تا کنون در زندگی کسب کردهاید تشکر کنید.
- اولویتهای خود را در زندگی و کار مشخص کنید.
- لیستی از بایدها و نبایدها برای خود تهیه کنید و از تمرینات nlp استفاده نمایید..
- زمانی را به خوش گذرانی و استراحت اختصاص دهید.
- در انتها بهتر است تا به دنبال کمک گرفتن از یک متخصص باشید و شروع به خواندن کتابها و دیدن کلیپهای آموزشی کمالگرایی هلاکویی و یا هر کلیپ موثر آموزشی دیگر باشید که در راه شناخت و درمان این خصلت به شما کمک میکند.
از کجا بدانیم که کمالگرا هستیم؟(علائم کمالگرایی)
برای تشخصیص اینکه بفهمیم آیا شخصی کمالگرا هستیم یا نه راههای زیادی از جمله تست کمال گرایی وجود دارد که تا حدودی نیز جوابهای درستی به ما ارائه میکنند. اما در ادامه ما به شما چند ویژگی معرفی میکنیم که شما با بررسی آنها میتوانید متوجه شوید که آیا شخصی ایدهآلیست هستید یا نه؟
البته همانطور که در بالاتر برایتان ذکر کردم انجام تست کمالگرایی نیز میتواند منبع قابل اعتمادی برای تشخیص این ویژگی باشد.
- یک کمالگرا هرگز نسبت به کاری که انجام میدهد احساس اطمینان ندارد، زیرا همیشه معتقد است که قطعا راههای بهتری هم وجود دارند! به همین دلیل این دسته افراد فکر میکنند که کاری که آنها انجام دادهاند به اندازه کافی خوب نیست و همچنین بر این اساسند که آنچه کمتر از ۱۰۰٪ است صفر٪ است، یا موفق میشوند و یا شکست میخورند و هیچ مرزی بین این دو حالت وجود ندارد.
- این قبیل افراد نسبت به خودشان احساس خوبی ندارد مگر اینکه با بالاترین استانداردها و رتبهها بتوانند خود و دیگران را حیرت زده کنند.
- حتی ممکن است این افراد به گونهای معتاد به کار باشند و اعتقادشان این باشد که بدون کشیدن درد هیچ سودی حاصل نمیشود.
- داشتن حس ترس از شکست و انجام اشتباه ممکن است همیشه باعث شود تا کارهای آنها به تعویق افتد. آنها فکر میکنند که در صورت انجام هر اشتباهی ممکن است توسط اطرافیان خود ترد شوند.
- این دسته از افراد سعی میکنند تا همیشه احساسات خود را کنترل کنند و همین عامل باعث میشود تا نتوانند به راحتی با دیگران ارتباط برقرار کنند.
- این دسته افراد از شکست خوردن دیگران خوشحال میشوند، زیرا باعث میشود تا نسبت به خودشان احساس بهتری داشته باشند.
- خود را برای کوچکترین اتفاقات مسئول میدانند و سرزنش میکنند.
سایر ویژگیهای افراد کمالگرا
عقیده دارند کمالگرایی درواقع بهای موفقیت است
مهمترین ویژگی این افراد، این است که میدانند کمال گرایی آنها مشکلساز است، اما اعتقاد دارند این بهایی برای رسیدن به موفقیت است. این افراد، گمان میکنند که اگر کمالگرا نباشند، بهاهداف خود دست پیدا نخواهند کرد. کمالگرایی در این افراد، باعث میشود تا به خود فشار زیادی آورده و برای بهترینها تلاش کنند.
هیچ انتقادی را قبول نمیکنند
ویژگی افراد کمال گرا این است که به نظرات و عقاید دیگران درباره خود، اهمیت بسیاری میدهند. کمال گرایی در این افراد باعث شده است تا نتوانند خود را بپذیرند و مدام درحال تغییر خود هستند. آنها این کار را به این دلیل انجام میدهند که دیگران درباره آنها نظر مثبتی داشته باشند. هر بازخوردی که در مقابل این افراد داشته باشید، حالت کاملاً تدافعی به خود گرفته و هیچ انتقادی را نمیپذیرند.
از دیگران انتقاد میکنند
نکته جالبتوجه از خصوصیات افراد کمال گرا این است که در عین اینکه هیچ انتقادی را از کسب قبول نمیکنند، همزمان از دیگران هم انتقاد میکنند. کمال گرایی در این افراد موجب میشود تا همیشه خود را با سایر افراد مقایسه کنند و با تحقیر کردن آن شخص مقابل، احساس خوبی درمورد خود خواهند داشت. البته دلیل انتقاد این افراد از سایرین همیشه هم به دلیلی تحقیر کردن نیست، بلکه گاهی اوقات عملکرد شخص مقابل با استانداردهای کمالگرای آنها مطابقت ندارد.
حد وسط ندارند
یک شخصیت کمال گرا هرگز حد وسط ندارد و بهنوعی صفر و صد است. یعنی یا باید همه چیز طبق میل و خواسته او پیش رود، یا هیچ کاری انجام نخواهد داد. افرادی که دچار کمال گرایی هستند، هیچچیزی را به طور میانهرو و متوسط قبول ندارند. همه چیز برای این اشخاص باید عالی پیش رود، در غیر این صورت، هرگز آن کار را ادامه نخواهند داد.
بیاعتماد هستند
افراد کمالگرا نسبت به سایر افراد و اطرافیان خود اعتماد کمی دارند و حتی بعضی مواقع، بیاعتماد هستند. این موضوع به این دلیل است که آنها عقیده دارند که هیچکس مانند خود آنها، نمیتواند کمال گرایی را پیشه کند و کاملاً دقیق و کامل باشد. آنها میترسند که کاری را به کسی واگذار کنند و آن شخص بهخوبی از پس آن برنیاید. ازاینرو، نمیتوانند به کسی اعتماد کرده و کارهای خود را به او بسپارند.
در انجام کارها تعلل میکنند
یکی از مهمترین ویژگی افراد کمالگرا این است که انجام کارهای خود را به وقت دیگری موکول میکنند. زیرا همیشه از شکست میترسند و فکر میکنند اگر بعد از شروع کار با شکست مواجه شوند، پس بهتر است دیرتر این کار را شروع کنند. ازآنجاکه فردی که دچار کمال گرایی است همیشه میخواهد کارها را به طور کامل و بدون هیچ عیب و نقصی انجام شود، بیشازپیش نگران میشود و انجام کارها را به تعویق میاندازد.
احساس گناه دارند
افراد کمالگرا همیشه با خود در جنگ هستند. این افراد دائم با خود فکر میکنند که شاید به اندازه کافی تلاش نکردهاند و شاید موفق نشوند. این موضوع باعث میشود تا همیشه احساس گناه کرده و عذاب وجدان داشته باشند. از سوی دیگر، کمال گرایی در این افراد میتواند منجر به بروز افسردگی هم شود. زیرا این ویژگی باعث میشود تا فرد در انجام کارها ناامید شده و حتی خود را مقصر همه چیز بداند.
از شکست دیگران خوشحال میشوند
فردی که انواع کمال گرایی را در او مشاهده میکنیم، یک ویژگی دیگر هم دارد و آن این است که وقتی میبیند که دیگران شکست خوردهاند، حس خوبی پیدا میکنند. در این حالت، افرادی کمالگرا میبینند که تنها آنها دچار ضعف و ناامیدی نیستند، بلکه وقتی مشاهده میکنند که سایر افراد هم درگیر این مسائل هستند، خوشحال میشوند. البته این احساس موقتی است و بعد از مدت کوتاهی، فرد دوباره به حالت کمال گرایی خود بازمیگردد.
کمالگرایی خوب است یا بد؟
همانطور که از ابتدا تاکنون در این مقاله برای شما توضیح دادیم حتما باید تا کنون متوجه شده باشید که خصلت کمالگرایی دقیقا همانند یک شمشیر دولبه است که علاوه بر داشتن مزایایی خاص معایبی نیز در پی دارد. افراد موفق زیادی وجود دارند که توانستند با استفاده از صفت کمال گرایی، به یکی از موفقترین افراد دنیا تبدیل شوند مانند استیو جابز. این افراد با توجه به افزایش و استفاده بهتر از قدرت فکر توانستند از این عامل در جهت مثبت استفاده نمایید.
اما اغلب از این جهت کمالگرایی را صفتی منفی میدانند که این قبیل افراد حتی بعد از رسیدن به هدف مورد نظرشان باز هم از نحوه عملکرد خود در این راه راضی نخواهند بود و همیشه این تفکر را با خود دارند که قطعاً راههای بهتری هم وجود داشته که من میتوانستم به واسطه آنها به این جایگاه برسم.
یکی دیگر از نکات منفی داشتن شخصیتی کمالگرا نیز این است که این دسته افراد کاملاً ذهنیتی سیاه و سفید دارد، که یعنی این افراد یا جنبههای موفق شدن در یک کار را میبینند و یا کاملاً معتقدند این کار با شکست روبرو میشود و برای همین اصلا اقدام به شروع آن نمیکنند و یا شروع آن را به هر نحوی به تاخیر میاندازند.
اما باز هم گذشته از هر آنچه که تاکنون در این مقاله در خصوص این صفت برای شما توضیح دادیم شما میتوانید با مراجعه به کتب و پادکستهای مرتبط با این موضوع مانند کمال گرایی هلاکویی سعی در شناخت این خصلت داشته باشید تا بتوانید به موجب آن از این ویژگی در زمینههای مثبت استفاده کنید.
نتیجهگیری
در واقع کمالگرایی در روانپزشکی به عنوان یک اختلال روانشناختی طبقهبندی میشود. شخصیت ایدهآلگرا و یا همان کمالگرا شخصی است که در راه رسیدن به اهداف خود از انجام هیچ کاری کوتاهی نمیکند و این کار را به طرزی وسواسی انجام میدهد. چنین افرادی همیشه برای خود استانداردهای خیلی بالا و غیرممکنی را مد نظر قرار می دهند و سعی میکنند تا با تلاشهای بی وقفه خود به هدف خود نزدیک و نزدیک تر شوند.
اگرچه مردم گمان میکنند که آرمانگرایی امری سالم و نرمال است اما آنها نمیدانند که علاقه این افراد به دستیابی به کمال و یا آرمان باعث میشود تا همیشه از زندگی خود ناراضی باشند و از لحاظ ذهنی هیچ گاه نمیتوانند به کمال موردنظرشان برسند.
همچنین کمالگرا بودن منجر به بسیاری از بیماریهای روانشناختی مانند افسردگی، اضطراب، اختلال در خوردن و حتی خودزنی میشود و حتی در موارد نادری نیز مشاهده شده که این افراد پس از مدتی حتی تلاش برای رسیدن به موفقیت را متوقف کردند زیرا معتقد بودند که هر کاری انجام دهند کافی نیست و به کمال مورد نظر خود نخواهد رسید.
نکات مهم در تغییر عادت
عادتها نقش مهمی را در زندگی ما ایفا میکنند. تحقیقات ثابت کرده است که انسانها در طول روز بیش از ۴۰ درصد کارهای خود را بهصورت ناآگاهانه و صرفاً از روی عادت انجام میدهند. عادتها مانند چاقوی دو لبه عمل کرده و میتوانند موجبات سعادت یا تیرهروزی انسان را رقم بزنند.
در این مطلب میخواهیم با بررسی کردن چگونگی شکل گرفتن عادتها در ذهن، به چگونگی تغییر عادت پی ببریم تا در نهایت بتوانیم عادتهای بد خود را تغییر دهیم. وقتی موفق شویم عادتهای بد را تغییر دهیم، زندگی کاملاً متفاوتی را تجربه خواهیم کرد. لطفاً با همراه باشید تا یافتههای خود را با شما در میان بگذاریم.
عادت چیست؟
در ذهن ما تودههایی تحت عنوان «گانگالیونهای پایهای» یا «Basal ganglia» وجود دارند که تمام عادتها در درون آنها شکل میگیرند. در سال 1990 میلادی، دانشمندان با بررسی ذهن حیوانات به وجود این گانگالیونها پی بردند. در واقع وقتی این تودهها را از ذهن حیوانات آزمایشگاهی جدا میکردند، حیوانات در انجام کارهای ساده مانند غذا خوردن یا پیدا کردن مسیر لانهشان دچار مشکل میشدند.
این تودهها در ذهن انسان نیز وجود دارند. وقتی گانگالیون ذهن انسان نیز دچار مشکل شود، انسانها در انجام سادهترین کارهای روزمره خود به مشکل برمیخوردند. اما اصلاً چرا چنین بافتهایی در ذهن ما وجود دارند و چرا ما باید براساس عاداتمان رفتار کنیم؟ با کمی تأمل میتوان به فلسفه عمیق باور در زندگی انسان پی برد، فقط کافیست زندگی را بدون عادت تصور کنید!
اگر عادت وجود نداشت، ما برای انجام سادهترین کارها مانند بستن بند کفش، غذا خوردن، باز کردن درب ماشین، تایپ کردن و …… دچار مشکل میشدیم. آنگاه باید بخش اعظم انرژی خود را تنها صرف انجام چنین کارهایی میکردیم.
ذهن انسان به گونهای خلق شده است که تمایل دارد کمترین انرژی را برای انجام کارها صرف کند؛ عادت این امکان را به ذهن انسان میدهد تا به هدف خود، یعنی انجام کارهای تکراری با صرف حداقل انرژی دست پیدا کند. یعنی هر کاری که ما لازم باشد چند بار در روز انجام دهیم، در بافت ویژه مغز (گانگالیونها) بررسی شده و طی گذراندن یک چرخه به عادت تبدیل میشوند.
اما نکته قابل توجه این است که ذهن انسان برای شگلگیری عادت کاری به خوب یا بد بودن آن عادات ندارد. در واقع هرکاری که ما به صورت مکرر انجام دهیم، چه خوب و چه بد، در چرخه عادت قرار گرفته و بخشی از رفتار ما میشود.
همین خوب یا بد بودن عادت است که به مثابه یک چاقوی دو لبه عمل کرده و میتواند برای ما سودمند یا مضر باشد. اگر بتوانیم عادتهای مثبت زیادی را در خود ایجاد کنیم، در نهایت به سبک درست زندگی کردن دست یافته و به سعادت حقیقی در زندگی خواهیم رسید.
اما اگر نتوانیم عادات خود را مدیریت کنیم و همچنان درگیر عادتهای بد بمانیم، با گذشت زمان دچار مشکلات بزرگتری خواهیم شد. همین امر اهمیت تغییر باور را تثبیت میکند.
آیا تغییر عادت به راحتی ممکن است؟
هر چقدر بیشتر به انجام کاری عادت کنیم، آن کار را بهتر و بهتر از گذشته انجام میدهیم. همین بهتر انجام دادن نشانه عمیق بودن آن عادت است. بعضی از عادات در طول چند سال به شکل عادات بسیار عمیق در ذهن ما درمیآیند. به همین خاطر تغییر راحت عادات چند ساله، منطقی به نظر نمیرسد.
افرادی که قصد دارند عادات عمیق خود را بلافاصله ترک کنند، در انجام این امر ناکام مانده و در نهایت از تغییر آن عادت چشمپوشی میکنند. تغییر عادت به هیچ وجه راحت نیست، اما کار چندان دشواری هم نیست.
با آگاهی از ساختار قدرت ذهن و چگونگی تغییر عادتها، میتوانیم با عمل به دستورالعملها در نهایت موفق به تغییر عادات خود شویم. اما تجربه ثابت کرده است که گاهی در شرایط حاد افراد میتوانند تحت تاثیر اتفاقاتی که برایشان رخ میدهد، یک عادت خاص را به یکباره ترک کنند.
البته این مورد تنها در افراد خاص و تحت تاثیر شرایط خاص رخ میدهد. بنابراین نمیتوان از همه انسانها انتظار داشت که بتوانند عادتهای خود را به یکباره ترک کنند یا عادت جدید را به یکباره در خود ایجاد کنند. بنابراین پروسه تغییر عادت همچنان زمانبر و استمرار طلب است. در همین راستا روشهای بسیار زیادی کشف شده است که هرکس بسته به شرایط خود میتواند از آنها برای تغییر عادت خود استفاده کند. در ادامه این متن بخشی از این راهکارها را درب قالب نکات به شما معرفی خواهیم کرد.
کدام عادتها «خوب» و کدام عادتها «بد» هستند؟
هر عادتی که حس خوبی در شما ایجاد کند، باعث پیشرفت در زندگیتان شود یا کیفیت سبک زندگیتان را ارتقا ببخشد، عادت خوبی است. در برابر آن، هر عادتی که حس بدی در شما ایجاد کند، باعث پسرفت شما شود با کیفیت سبک زندگیتان را کاهش دهد، عادت بدی است. برای مثال میتوان به عادت بد خودداری از مسواک زدن اشاره کرد.
شما با امتناع از مسواک زدن هم کیفیت زندگی خود را پایین میآورید و هم به سلامتی خود ضربه میزنید. در برابر این عادت بد، میتوان به عادت خوب مطالعه کردن اشاره کرد که درصورت انجام آن، هم اطلاعات خود را بالا میبرید و هم چیزهای تازهای یاد میگیرید که میتوانید مشکلات زندگیتان را به کمک آنها حل کنید.
آیا تغییر عادت در ۲۱ روز حقیقت دارد؟
ایده تغییر عادت در ۲۱ روز (سه هفته) کاملاً در بین مردم نهادینه شده و تقریباً تمام افراد به مقوله تغییر عادات در ۲۱ روز باور دارند.
در واقع قانون ۲۱ روز ترک عادت برای اولین بار در سال ۱۹۶۰ میلادی، توسط جراح پلاستیکی به نام «دکتر ماکسول مالتز» مطرح شد. دکتر مالتز به این نتیجه رسیده بود که معمولاً بیمارانش با گذشت مدت زمان ۲۱ روز، به چهره جدید خود عادت میکنند.
(دکتر مالتز بعدها تحت تاثیر رفتار متفاوت بیمارانش در برابر تغییرات جراحی، به روانشناسی گرایش پیدا کرده و کتاب تاثیرگذاری تحت عنوان «سایکوسایبرنتیک» منتشر کرد که هنوز هم جزو کتابهای مرجع در زمینه اصلاح باور انسان نسبت به خودش است.)
دانشمندان سالها پس از دکتر مالتز، مقوله مدت زمان ۲۱ روزه تغییر عادت را به چالش کشیده و دوباره مورد بررسی قرار دادند. دلیل این بررسی، واکنش متفاوت افراد به ۲۱ روز تغییر عادات بود.
محققان در نهایت به این نتیجه رسیدند که مدت زمان تغییر باور برای هرکسی متفاوت است. تغییر عادت به صورت کلی ممکن است برای افراد مختلف بین ۱۸ تا ۲۵۴ روز طول بکشد. میانگین این زمان ۶۶ رو روز در نظر گرفته شده است. بنابراین ایده ۲۱ روز برای تغییر عادت را فراموش کرده و فرصت بیشتری را برای این امر در نظر بگیرید.
۱۵ نکتهای در تغییر عادت که به آن توجه نمیشود، کدامند؟
نکات و روشهایی برای تغییر عادت وجود دارد که توجه به آنها در پروسه تغییر عادت تاثیر زیادی دارد. به نظر میرسد دلیل اصلی ناکامی افراد برای تغییر باورهایشان، بیتوجهی به این نکات است. بنابراین شما میتوانید با در نظر گرفتن موارد زیر، عادتهای خود را به شکلی اصولی تغییر دهید:
-
از عادتهای جزئی و کوچک شروع کنید
برای تغییر عادت از کارهای کوچک شروع کنید. مثلاً اگر قصد دارید عادت پرخوری را ترک کنید، از همان روز اول نصف غذای خود را کم نکنید. ابتدا تنها کمی از غذایتان کم کنید و هربار این روند را بیشتر کنید. اگر میخواهید عادت سیگار کشیدن را ترک کنید، قطع کردن یکدفعهای سیگار در یک روز کار اشتباهی است.
بهتر است در روزهای اول تنها از تعداد سیگارها کم کنید تا در نهایت بتوانید یک روز بدون سیگار را بگذرانید. مشکل اکثر افراد در ترک عادت بد یا ایجاد عادتهای خوب تنها در بیتوجهی به جزئیات است. مثلاً فردی که میخواهد عادت ورزش کردن یا کتاب خواندن را در خود ایجاد کند، تصمیم میگیرد همان روز اول یک کتاب را تمام کرده یا دو ساعت تمام ورزش کند.
ذهن انسان در برابر تغییرات یهویی مقاومت شدیدی نشان میدهد؛ بنابراین همیشه از حداقل تغییر شروع کنید.
-
تنها روی یک عادت تمرکز کنید
نکته دیگری که برای ترک عادت ضروری است، تمرکز کردن تنها روی تغییر یک عادت است نه چند عادت بهصورت همزمان. وقتی شما تصمیم میگیرید در یک بازه زمانی مشخص تمام عادتهای بد خود را باهم ترک کنید، ذهن شما اجازه این تغییر ناگهانی را نمیدهد. بنابراین سعی کنید عادتهای بد خود را یکییکی ترک کنید. یعنی وقتی یک عادت را کاملاً ترک کردید، آنگاه به سراغ عادت بد بعدی بروید.
-
استمرار را جدی بگیرید
همانطور که اشاره کردیم، مدت زمان تغییر یک باور بین ۱۸ تا ۲۵۴ روز است. ممکن است ترک یک عادت عمیق به ماهها زمان نیاز داشته باشد. تلاش چند ماهه برای تغییر یک عادت ممکن است شما را خسته یا ناامید کند. اما برای اینکه بتوانید تلاش را ادامه داده و در نهایت به تغییر باور خود برسید، این نکته را در نظر داشته باشید که زندگی در برابر تغییر هر عادت بد، یا در برابر ایجاد هر عادت خوب، پاداش بزرگی به شما میدهد.
این پاداش ممکن است دستیابی به موقعیت بهتر، یک اتفاق هیجانانگیز یا برآورده شدن یک آرزویتان باشد. بنابراین تصور نکنید که در پی استمراری که دارید، تنها یک ترک عادت ساده قرار دارد. مطمئن باشید تغییر یک عادت بد عمیق، نتایج بسیار بزرگی در پی خواهد داشت.
-
انعطافپذیر باشید
ممکن است در مسیر تغییر عادت شما اتفاقات غیر منتظره زیادی بیفتد که در تلاش و استمرار شما برای تغییر عادتتان خلل ایجاد کند. نمیشود که پس از هر اتفاق غیرمنتظره مسیر تغییر را رها کنیم.
به همین خاطر سعی کنید انعطافپذیر باشید و خود را برای مواجه با هر شرایطی آماده کنید. اگر یک روز در تلاش شما خلل وارد شد، روز بعد آن را جبران کنید. مثلاً اگر روزی مهمان داشتید و با وجود غذاهای خوشمزهای که مادرتان درست کرده بود، نتوانستید جلوی پرخوری خود را بگیرید، روز بعد مقدار کمتری غذا بخورید و به خود فرصت جبران بدهید.
-
پیشرفتهای خود را بسنجید
وقتی تغییرات و پیشرفتهای خود را مورد بررسی و سنجش قرار ندهیم، متوجه آنها نخواهیم شد. بسیار پیش آمده است که افراد در مسیر تغییر عادت خود بسیار خوب پیش میروند اما چون به تغییرات کوچک ایجاد شده توجه نمیکنند، همه چیز را بیفایده انگاشته و تلاش را متوقف میکنند.
یادتان باشد تا نیمههای مسیر، تغییرات بسیار کوچک هستند. برای رسیدن به تغییرات بزرگ باید تغییرات کوچک را در خود ببینید. مثلاً برای ایجاد عادت مطالعه، اگر روزانه دو صفحه کتاب خواندهاید، آن را یادداشت کنید تا حس خوبی در شما ایجاد شود. تصور نکنید چون کم مطالعه کردهاید، تلاشتان بیفایده بوده است.
-
به خود پاداش بدهید
پس از یادداشت کردن پیشرفتهای خود، در برابر پیشرفتهای بزرگ برای خود جایزه تعیین کنید. ذهن شما دلیل این جایزه را درک کرده و شما را بهتر برای تغییر عادتتان همراهی میکند. مثلاً اگر یک روز توانستید طبق برنامه ورزش کنید، کتاب بخوانید، مسواک بزنید، پرخوری نکنید یا ….. یک جایزه مناسب برای خود در نظر بگیرید.
یک خرید کوچک، دیدن فیلم، رفتن به گردش و …. میتوانند پاداشهای خوبی باشند. برخی از افراد در برابر انجام ندادن تلاشها خود را تنبیه میکنند که این نیز میتواند گزینه خوبی برای اصلاح باورهای بد باشد.
-
از دیگران کمک بگیرید
تحقیقات نشان داده است که تشویق و حمایت دیگران میتواند انگیزه زیاد در انسانها ایجاد کند و سهم بزرگی در موفقیت آنها داشته باشد. وقتی دیگران را از شیوه تغییر عادت خود باخبر کنید، نسبت به انجام تلاشهای خود متعهدتر خواهید شد. شما برای تایید گرفتن از آنها همواره سعی میکنید بهتر عمل کنید.
باخبر کردن اعضای خانواده، دوستان یا طرفدارانتان در شبکههای مجازی میتواند باعث پیشرفت زیادی در روند تغییر عادت شما باشد. البته این مورد خاص، به روحیه و شرایط افراد بستگی دارد، چراکه ممکن است فردی درونگرا باشد و اصلاً نخواهد دیگران را از تصمیمهای خود باخبر کند.
-
از یادآورها استفاده کنید
عادتهای جدیدی که هنوز در ذهن ناخودآگاه شما نهادینه نشدهاند، ممکن است بارها فراموش شوند. مثلاً ممکن است بعضی روزها رفتن به کلاس آموزشی یا دیدن ویدئوی آموزشی خود را فراموش کنید. این فراموشی کاملاً طبیعی است. اما برای اینکه برنامهتان بهتر پیش برود، میتوانید از انواع اپلیکیشنهای یادآوری کننده استفاده کنید که از جمله آنها میتوان اپ «SmPlan» را نام برد.
با دانلود این برنامه از گوگلپلی میتوانید کارهای مورد نظرتان را یادداشت کنید. این اپلیکیشن در ساعتهای مقرری که تعیین کردهاید، به شما اعلان میدهد.
-
انگیزه ایجاد کنید
وقتی انگیزه کافی برای تغییر عادت را نداشته باشید، ممکن است برنامه تغییر شما بسیار به کندی پیش برود. برای ایجاد انگیزه میتوانید به نتایج خود نگاه کنید یا زمانی را تصور کنید که در کار خود موفق شدهاید. اگر درباره روند شکل گیری عادت ها در زندگی به دنبال اطلاعات بیشتری هستید مطالعه کتاب قدرت عادت را به شما پیشنهاد می کنیم که خلاصه آن را نیز می توانید در “نکات مهم کتاب قدرت عادت” بخوانید.
راههای دیگری نیز برای ایجاد انگیزه وجود دارد که از جمله آنها میتوان به «تجسم» اشاره کرد. تجسم کردنِ زمانی که همه چیز خوب شده و شما یک شخصیت قدرتمند دارید، حس خوب و انگیز بالایی به شما میدهد. یادتان باشد هرچقدر انگیزه شما بالاتر باشد، بهتر عمل خواهید کرد.
-
مدیتیشن را وارد پروسه تغییر عادت خود کنید
تغییر عادت پروسه نسبتاً سخت و زمانبری است. به همین خاطر بهتر است وقتی که در طی انجام تمرینات کلافه میشوید، به کمک مدیتیشن خود را آرام کنید. در یک جای خلوت بنشینید یا دراز بکشید. سعی کنید ذهن خود را خالی کرده و تنها روی دم و بازدم خود تمرکز کنید. مدیتیشین در هر شرایط دشواری میتواند مانند آب روی آتش برای ذهن شما باشد.
-
کمالگرایی را کنار بگذارید
تصور نکنید برای ایجاد تغییر باید حتماً کامل و درست رفتار کنید. هیچ کس در این عالم کامل نیست. پس به خودتان سخت نگیرید و کمال گرایی را کنار بگذارید و سعی کنید در صورت اشتباه کردن، بهجای سرزنش خود، تنها در فکر جبران باشید.
-
صبور باشید
صبور بودن باعث میشود تا بتوانید از تغییرات کوچک و اولیه عبور کرده و به نتایج بزرگ برسید. صبور بودن نه تنها در تغییر عادت، بلکه در هر پروسه دیگری میتواند نقش تعیین کننده داشته باشد. گاهی تنها چیزی که برای ایجاد تغییر نیاز داریم، صبر و حوصله است.
-
از جایگزینی استفاده کنید
شما میتوانید برای ترک هر عادت بد خود، یک عادت خوب جایگزین کنید. مثلاً عادت بد خوردن شیرینی زیاد را با عادت مصرف زیاد میوه جایگزین کنید. میتوانید عادت بد سریال دیدن را با مطالعه جایگزین کنید. میتوانید عادت بد چت کردن زیاد را با یاد گرفتن یک مهارت تازه جایگزین کنید و ……
-
قانون پاکسازی را رعایت کنید
اگر بتوانید عامل انجام عادت بد را از جلوی چشمان خود دور کنید یا آن را از دسترس خود خارج کنید، تغییر عادت به راحتی انجام میشود. مثلاً اگر در روز ساعات زیادی را به بازیهای رایانهای اختصاص میدهید، آن بازی را از روی سیستم یا گوشی خود حذف کنید.
-
محرکهای خود را بشناسید
ببینید چه چیز باعث میشود تا به سمت یک عادت بد کشیده شوید. هرچیزی که شما را به سمت عادتهای بد سوق دهد، محرک آن عادت است و شما میتوانید با از بین بردن آن محرک، گام مهمی در روند تغییر عادت خود بردارید.
مثلاً ببینید چه چیزی شما را به سمت پرخوری بیشتر سوق میدهد؛ ممکن است وجود گوشت در غذا محرک شما برای پرخوری باشد. میتوانید برای مدتی گوشت را از غذای خود حذف کرده یا مقدار آن را به حداقل برسانید.
سخن نهایی
بهتر است هرچه زودتر برنامه تغییر عادت خود را تنظیم کنید و تغییر عادت رفتاری خود را رقم بزنید. هرچقدر سریعتر برای ترک عادت بد و ایجاد عادت خوب دست بهکار شوید، یک قدم بزرگ در مسیر موفقیت خود برداشتهاید. البته بهتر است بهجای ترک عادت بد، به فکر تبدیل عادت بد به خوب باشید که در نکته قانون جایگزینی آن را بررسی کردیم.
اگر هنوز هم برای تغییر عادت تردید دارید، به زندگی خود نگاه کنید. از چه چیزی در زندگی خود راضی نیستید؟ سپس به خودتان نگاه کنید و ببینید از چه چیزی در وجود خود رضایت ندارید. اگر اضافه وزن، عزت نفس ، عصبانیتهای پیدرپی، روابط بد یا هر چیز دیگری شما را آزار میدهد، ممکن است بتوانید با تغییر عادات خود آن مورد را برای همیشه رفع کنید!
مفهوم حل مساله (Problem-Solving) ، راهکار یادگیری مهارت حل مساله
همه ما در زندگی با مسائل کوچک و بزرگی مواجه میشویم که لازم است برای آن ها راه حل درست و منطقی داشته باشیم. اما گاهی افراد از این مهارت برخوردار نیستند و در نتیجه در هنگام بروز مسائل نمیتوانند تصمیم درستی بگیرند. حل مسئله چیست؟ حل مسئله مهارتی است که تمام افراد باید نسبت به آن دانش کافی داشته باشند تا در هنگام بروز مشکلات مختلف نظیر مشکلات کاری، روابط عاطفی، مشکلات خانوادگی، مشکلات تحصیلی و … درمانده نشوند و بتوانند بهترین تصمیم را بگیرند.
بهترین دوران برای یادگیری مهارت حل مساله در دوران مدرسه و دانش آموزی است تا افراد بتوانند در آینده و در سنین بالاتر هنگام بروز مشکلات بهترین راه حل را انتخاب و آن را حل کنند. در این مقاله قصد داریم شما را به طور کامل با حل مسئله و مهارت حل مسئله آشنا سازیم همچنین به شما راهکارهایی برای یادگیری مهارت حل مساله آموزش دهیم.
حل مساله چیست؟
تعریف حل مسئله چیست ؟ حل مساله (Problem solving) مهارتی است که به ما در حل مسائل زندگی کمک میکند. به کمک این مهارت ما قادر هستیم بهترین تصمیم را در هنگام بروز مسائل بگیریم. افرادی که از توانایی حل مساله برخوردار هستند معمولا در کارهای خود موفقتر بوده و از شادی بیشتری در زندگی برخوردار هستند. همچنین عزت نفس بالا از ویژگی های این افراد است.
افرادی که مهارت حل مساله را به خوبی فرا گرفته باشند از مشکلات به عنوان پلی برای پیشرفت استفاده میکنند و آن ها را فرصتی میدانند که در شکوفایی استعداد آن ها موثر است. این افراد معمولا با ارائه بهترین راه حل قدرت ذهن خود را پرورش داده و در نتیجه افراد خلاقی هستند.
افراد در برخورد با بروز مسئله چند دسته هستند؟
هنگامی که مساله ای رخ میدهد همه افراد یکسان با آن برخورد نمیکنند و در نتیجه برخی ممکن است به مواد مخدر و یا مشروبات الکلی روی بیاورند که به این واکنش ها واکنش ناسازگاری میگویند و عملا راه حلی بیهوده و غیر عقلانی است.
همچنین ممکن است برخی دیگر نیز سعی کنند با مساله کنار آمده و هیچ اقدامی برای حل آن نمیکنند که به این دسته از واکنش افراد واکنش سازگارانه میگویند.
اما سومین گروه معمولا با برنامه ریزی دقیق و تلاش بسیار و در عین حال صبر و حوصله کافی با مسائل مقابله کرده و آنها را حل میکنند که به این گروه افراد مساله مدار میگویند. ان افراد از مهات حل مسئله بالایی برخودار هستند. همه افراد میتوانند از این مهارت برخوردار باشند فقط کافی است که خودشان انتخاب کنند.
علل نداشتن مهارت حل مساله
متاسفانه بسیار از افراد مهارت حل مسئله را به خوبی یاد نگرفته اند و توانایی حل مساله آنها پایین است این در حالی است که خودشان نسبت به این موضوع بی اطلاع هستند و هنگامی که مساله ای رخ می دهد نمی توانند راه حلی درست و منطقی برای آن انتخاب کنند از جمله دلایل این ناتوانی در حل مساله می توان به موارد زیر اشاره کرد:
- شخص نمی تواند علت اصلی بروز مشکل را پیدا کند و عواملی که موجب شده اند مشکل به وجود بیاید را نمی شناسد.
- برخی دیگر در حل مساله بسیار عجول هستند و این باعث می شود تصمیم درستی نگیرند و نتوانند بهترین راه حل را انتخاب کنند.
- برخی افراد فقط از الگوهای علمی استفاده میکنند به این معنا که در هنگام بروز مساله تفکر نمیکنند و فقط راه حلهایی که برای حل مساله وجود دارد را به کار میبرند نه بهترین راه حل.
گامهای حل مساله
اگر هنگام بروز مسائل چهار گام زیر را به همراه پرسشگری بدانید در حل آنها به شما کمک بسیار زیادی خواهد نمود. چهار گام اصلی حل مساله به شرح زیر است.
۱: علل بروز مسئله
ابتدا لازم است شما بتوانید علل مختلف حل مسئله را پیدا کنید. یک مساله ممکن است علل بسیار زیادی داشته باشد اما شما باید سعی کنید با داشتن اطلاعات کافی و پرسیدن از افرادی که در حل آن مشکل تخصص کافی دارند اصلی ترین علل ایجاد آن مشکل را بیان کنید.
۲: انتخاب بهترین راه حل
برای حل یک مساله راه حلهای متفاوتی وجود دارد اما شما باید قادر به انتخاب مناسب ترین راه حل باشید. برخی گمان میکنند برای حل یک مساله فقط یک راه دارند ولی این اشتباه است. شخص باید فکر خلاقی داشته باشد تا بتواند راه حلهای جدیدی پیدا کرده و بهترین راه حل را انتخاب کند.
۳: انتخاب بهترین راه حل
هنگامی که راه حلهای مختلفی را پیدا کردید لازم است به بررسی آن ها بپردازید. پس از بررسی دقیق از جنبه های مختلف میتوانید بهترین راه حل را انتخاب کنید در واقع در این مرحله شما محدود هستید که فقط یک راه را انتخاب کنید. پس باید اطلاعات کافی داشته و بتوانید بهترین راه را انتخاب نمایید.
۴: اجرای روش انتخاب شده و بازبینی آن
اکنون شما بهترین راه حل را از بین چندها روشی که به ذهن شما رسیده است انتخاب کرده اید. حال باید بتوانید آن را اجرایی کرده و به پیامدهای آن توجه نمایید. آیا بعد از اجرای این راه حل واقعا مشکل حل شده است؟ از نتیجه رضایت دارید؟ اگر جواب منفی است باید مجددا مراحل را طی کنید تا بتوانید روش منطقی تری برای آن پیدا کنید. در واقع حل یک مساله زمانی انجام شده است که دیگر مساله ای در کار نباشد و برای شما دردسر نداشته باشد.
عوامل موثر بر حل مساله
هنگامی که مساله ای برای شما به وجود می آید، عواملی میتوانند در حل آن اثرات مطلوب یا نامطلوب بگذارند که در ادامه سعی کردیم مهمترین این عوامل را برای شما بیان کنیم.
داشتن اطلاعات و آگاهی
یکی از مسائلی که در حل مساله مهم است داشتن آگاهی در مورد حل آن مساله است. فراموش نکنید حل یک مساله مستلزم دانش و آگاهی بسیار زیاد در مورد آن مساله و راه حله ای موجود است. مثلا اگر رتبه ده هزار را در کنکور کسب کرده اید باید اطلاعات کافی در مورد انتخاب رشته داشته باشید تا بتوانید رشته ای که بیشتر دوست دارید را انتخاب کنید.
فشار اجتماعی
یکی دیگر از مسائلی که در فرایند حل مساله میتواند تاثیر داشته باشد فشارهای اطرافیان در هنگام بروز مشکلات است که می تواند در حل مساله و انتخاب راه حل مناسب تاثیر بگذارد.
موقعیت شخص
موقعیتی که شخص در آن قرار گرفته است نیز می تواند در تصمیمگیری او مداخله کند و تاثیر داشته باشد. مثلا وقتی شخصی در جمعی که سیگاری هستند قرار گیرد ممکن است نتواند درخواست دوستان خود را رد کند سیگار مصرف کند.
راهکارهایی برای یادگیری مهارت حل مساله
داشتن راه حل برای افزایش مهارت حل مساله از اهمیت بسیار زیادی برخودار است که موجب پیشرفت و هک رشد نیز می شود. ما تلاش کردیم برای شما راهکارهایی را بیاوریم که با استفاده از آن ها میتوانید مهارت حل مسئله خود را در هنگام بروز مشکلات افزایش دهید.
در هر شرایطی تامل و تدبر کنید
هنگامی که میخواهید مساله ای حل کنید در هر شرایطی حتی بدترین شرایط تامل کنید تا هر کاری که انجام میدهید را به خاطر بسپارید. همچنین میتوانید هر آن چه برای حل مساله انجام داده اید یادداشت کنید تا بتوانید به دیگران آن را یاد دهید و یا در موقعیتهای مشابه برای حل مسائل از آن استفاده کنید.
همیشه طالب علم باشید
در هر زمینه ای که فعالیت می کنید ممکن است با مسائل گوناگونی مواجه شوید. یک نکته را هیچ وقت فراموش نکنید برای همیشه یک دانش آموز باشید و دائما سعی کنید چیزهای جدید یاد بگیرید تا بتوبانید به توسعه فردی دست پیدا کنید. فراموش نکنید موفقیت حد و مرزی ندارد و باید مهارت های خود را روز به روز افزایش دهید تا بتوانید مسائل گوناگون را حل کنید.
داشتن خلاقیت
یکی دیگر از مهارت هایی که باید داشته باشید و بتوانید به کمک آن حل مساله انجام دهید داشتن خلاقیت است. سعی کنید قدرت خلاقیت خود را با تمرین فزایش دهید. فراموش نکنید این مهارت یاد گرفتنی است و میتوانید با استفاده از روش های علمی مانند طوفان فکری خلاقیت خود را افزایش دهید. فراموش نکنید یک ایده حتی اگر خیلی پوچ هم به نظر بیاید می تواند در توانایی و افزایش خلاقیت شما موثر باشد پس ایدهها و افکار خود را سرکوب نکنید.
خود را سرزنش نکنید
هنگامی که در برخورد با مسائل نمیتواند آن را حل کنید به هیچ وجه خود را سرزنش نکنید. این در حالی است که همین سرزنش موجب میشود نتوانید مشکلات خود را حل کنید و خودش ایجاد دشواری میکند. همیشه سعی کنید در هنگام بروز مشکلات از دور به قضیه نگاه کنید. یعنی عقب نشینی کنید و به دنبال راه حل باشید.
تغییر دادن دیدگاه خود
سعی کنید هنگام بروز مسائل با دید روشن بینانه تری به قضیه نگاه کنید. همچنین اگر بتوانید از دید دیگران به مساله نگاه کنید میتواند راه حل منطقی تری انتخاب کنید.
مشورت با دیگران
هنگامی که یک مساله یا مشکل برای شما به وجود می آید مکن است شما نتوانید به صورت منطقی قضیه را استدلال کنید بنابراین سعی کنید از دیگران کمک بگیرید تا بتوانند به شما دید بهتری بدهند. همچنین مشورت گرفتن از افرادی که ممکن است قبلا با مسالهای مشابه برخورد کرده اند نیز راه حلی درست و منطقی به نظر می آید. سعی کنید همیشه با همکاران خود در ارتباط بوده و در هنگام بروز مسائل از آنها کمک بگیرید.
مراقب سلامت خود باشید
فراموش نکنید اگر سلامتی جسمی شما به خطر بیفتد نمیتوانید به خوبی کار کنید. در نتیجه لازم است مراقب سلامت خود باشید. از کار کردن بیش از حد و نشستن پشت میز در طولانی مدت بپرهیزید و در کنار تغذیه سالم از ورزش کردن غافل نشوید. همچنین فراموش نکنید خواب کافی برای مغز شما ضروری است تا بتوانید به خوبی از آن استفاده نمایید.
ساده سازی مسائل
برای هر یک مساله سعی کنید تا جایی که امکان دارد مساله را به ساده ترین حالت ممکن در آورده و سپس آن را حل کنید. سپس لازم است اقداماتی که باید برای حل مساله انجام دهید را یادداشت و بازبینی کنید.
مساله برای شما یک فرصت است
فراموش نکنید مهارت حل مساله موجب میشود شما در کارها موفقیت بیشتری به دست آورید. فراموش نکنید هنگام حل مساله یکی از مهم ترین مسائل طرز فکر شما است. اگر در هنگام بروز مشکل ناامید شوید و یا در حدی مضطرب شوید که نتوانید تصمیم بگیرید نمیتوانید آن را نیز حل کنید. بنابراین سعی کنید نگرش خود را در مورد مسائل تغییر دهید و به آن ها به منزله فرصتی برای پرورش خلاقیت و یادگیری نگاه کنید.
شجاع باشید
یکی از مواردی که در هنگام بروز مساله نباید آن را فراموش کنید این است که شما که هستید و چرا الان با این مشکل مواجه اید؟ سعی کنید شجاعت داشته باشید و اصالت خود را به خود یادآوری کنید. فراموش نکنید این مشکل شما است و هیچ کس به اندازه شما نمیتواند آن را به خوبی بشناسد و حل کند.
تعهد به خود
سعی کنید در هنگام بروز مشکلات نسبت به حل مساله متعهد بوده و پس از طی مراحل لازم تا آخر ایدههای خود را اجرایی کنید تا بتوانید نتیجه آن را ببینید.
واقع بین بودن
سعی کنید هنگامی که با یک مساله موجه هستید از احساساتی عمل کردن خودداری نموده و به طور منطقی به قضیه نگاه کنید.
صبر کنید و زود قضاوت نکنید
برخی افراد هنگامی که با مساله ای در کار یا زندگی خود مواجه میشوند سرسری تصمیم میگیرند و اتفاقا بدترین تصمیم را هم عملی میکنند. سعی کنید با صبوری اقدام به حل مساله کنید و با قضاوت زودهنگام خیلی سریع انتخاب نکنید.
نترسید و اشتباهات خود را بپذیرید
سعی کنید از انتخاب یک روش جدید برای حل مساله اصلا نترسید زیرا ترس موجب میشود نتوانید تصمیم درستی بگیرید. همچنین خود را به عنوان یک انسان که گاهی ممکن است اشتباه کند بپذیرید و اگر راه حلی که انتخاب کرده بودید عملی نشد و یا نتیجه نداد خود را سرزنش نکنید و به دنبال راه های بهتری باشید.
سخن پایانی
همه ما در هر جایگاهی که قرار داشته باشیم ممکن است روزانه با مسائل گوناگونی مواجه شویم و این امری طبیعی است اما آن چه حائز اهمیت است نحوه برخورد ما با مسائل است.
برای حل مساله لازم است افراد از مهارت حل مسئله برخوردار باشند تا بتوانند بهترین تصمیم را در بهترین زمان ممکن عملی کنند و از یک مساله در جهت پیشرفت خود و ارتقای استعدادهای خود استفاده نمایند. داشتن اطلاعات کافی در مورد راهکارهای حل مسئله برای هر شخصی ضروری است تا بتواند بهترین تصمیم را بگیرد. در این مقاله تلاش کردیم به شما چندین راهکار برای حل مسئله یاد دهیم که امیدوارم بتوانید از آنها استفاده کنید.
شناخت مهارت و مهارت آموزی ، تاثیر مهارت در ایجاد شغل
همه افراد برای موفقیت در کسب و کار و زندگی شخصی لازم است که حتی یکبار هم که شده وقت گذاشته و لیستی از مهارتهای خود به ترتیب از مهمترین به کم اهمیت ترین تهیه کنید. مهارتهای هر فرد با فرد دیگر متفاوت است. مثلاً ممکن است فردی که در یک روستای دور افتاده زندگی میکند رانندگی با ماشین را در لیست مهارتهای اساسی خود قرار دهد.
حال آنکه فردی که در شهر زندگی میکند این رانندگی با ماشین را حتی جزء مهارتهای خود به حساب نیاورد. بنابراین این مقاله به منظور ارائه مقدمهای كلی در مورد مفهوم مهارتهای زندگی و هدایت شما به سمت مقالات دیگری كه برای پیشرفت مهارتهای شما مفید هستند، تهیه شده است. در ادامه توضحیات کاملی در خصوص مهارت آموزی به شما ارائه میدهیم.
انواع مهارت
مهارتها به دو گروه مهارتهای فردی (Personal Skills) و مهارتهای سازمانی(Organizational Skills) تقسیم بندی میشوند.
مهارتهای سازمانی مهارتهایی هستند که برای بکارگیری آنها و تقویت این مهارتها باید بستر سازمانی فراهم باشد و در فضای تجمعی و با همکاری رشد میکنند. مانند مهارتهای کار تیمی، گزارش نویسی و…
مهارتهای فردی به مهارتهایی گفته میشود که به طور ذاتی در وجود هر انسانی وجود دارد و برای تقویت و شکوفایی آنها کافیست فرد به تمرین آنها و تقویت این مهارتها بپردازد. مانند خوشنویسی، نواختن ساز، فن بیان و مهارت های کلامی، مهارت پرسشگری و…
اما امروزه به دلایلی مانند تنوع سبکهای زندگی، در هم آمیختگی کار و زندگی، به وجود آمدن استارت آپهای گوناگون و… دیگر مرز میان مهارتهای فردی و مهارتهای سازمانی به راحتی قابل تشخیص نبوده و چندان کارآمد نمیباشد.
به عنوان مثال مهارت تفویض اختیار و یا گزارش نویسی که در گذشته جزء مهارتهای سازمانی به حساب میآمد. امروزه در هر دو حوزه مهارتهای فردی و سازمانی کاربرد داشته و در محیط خانواده و به منظور تقویت نظم شخصی مورد استفاده قرار میگیرند. دلایل گفته شده و مشابه آنها سبب شده که در سالهای اخیر اصطلاح دقیقتر توسعه فردی (Personal Development) جایگزین اصطلاح مهارت فردی شده است.
اصلاح توسعه فردی بسیار جامع بوده و در برگیرنده هر دو مهارت فردی و مهارت سازمانی میباشد. و نشان دهنده این است که مهارت (چه فردی و چه سازمانی) در نهایت باعث میشود که به فردی توامندتر تبدیل شویم. فرد هرچه توانمندتر و تواناتر باشد به طبع هم برای خود و هم سازمانش مفیدتر و موثرتر است.
تعریف مهارت چیست؟
واژه مهارت از گذشته تا به امروز در اشعار و ادبیات کهن ما وجود داشته و دارد. اما در طول زمان معنای آن تغییر کرده است. مثلاً در فرهنگهای دیگر و در گذشته مردم از اصطلاحات استادکار ماهر و نقاش ماهر استفاده میکردند. و واژه مهارت را در آموزشها استفاده نمیکردیم و برای کارهای فیزیکی و مکانیکی بیشتر به کار میبردیم. اما رفته رفته این اصطلاحات تغییر کرد و اصطلاح مهارت معانی جدیدتری پیدا کرد و تصمیم گیریها و کارهای فکری نیز جزء مهارتها به حساب آورده شد.
مهارت آموزی چیست؟
مهارت آموزی ( Skill Training) به فعالیتهای آموزشی برای فراگیری و تقویت تخصصها از طریق عادت دادن افراد با تمرین، تکرار، شناخت و آگاهی برای راه اندازی کسب و کار یا بدست آوردن مهارت جدید گفته میشود. فرد با به دست آوردن مهارتها میتوانند مسیر درست را در زندگی خود پیدا کنند.
تاثیر مهارت آموزی بر زندگی فردی و فعالیت های اجتماعی
مهارت آموزی سبب ارتقا و سطح سلامت رفتاری در فعالیتهای اجتماعی، تصمیم گیریها و روابط بین فردی میشود. همچنین از بسیاری از آسیبهای روانی و اجتماعیجلوگیری کرده و فرد را برای دستیابی و رسیدن به هدف اصلی در مسیر مشخصی هدایت میکند.
اهمیت مهارت آموزی
امروزه برخلاف گذشته با افزایش تعداد دانشگاههای دولتی و غیر دولتی و موسسات عالی ورود به دانشگاه دیگر برای افراد سخت نمیباشد و رقابت افراد در نوع دانشگاه و مهم تر از آن ورود به بازار کار میباشد.
بسیاری از دانشجویان و افراد تحصیل کرده در رشته های گوناگون با مشکل بیکاری رو به رو هستند. اما مشکل کجاست؟ شاید بگویید که به دلیل افزایش تعداد افراد تحصیل کرده بازار کارها اشباع شده است.
اما این فرضیه ۱۰۰% درست نیست. زیرا افرادی که به سیستم سنتی نظام آموزشی اکتفا نکرده و به تقویت مهارتهای عملی خود میپردازند، پس از کسب مهارتهای لازم به راحتی میتوانند وارد بازار کار شوند.
نقش سازمانها در مهارت آموزی
اما سازمانها نیز باید برای بکارگیری از مهارت این افراد و رفع مشکل بیکاری و توسعه اشتغال اقدام به برگزاری آزمونهای مهارتی کنند تا صرفاً ملاک استخدام افراد معدل و دانشگاه نباشد و دانشچویان با مهارت وارد بازار کار شوند.
در کشورهای توسعه یافته دانش آموزان و دانشجویان پس از فارغ التحصیلی باید دوره مهارتهای لازم مرتبط با رشته تحصیلی خود را گذرانده و پس از کسب مدرک مهارت آموزی وارد محیط کار شوند. کشورهای در حال توسعه نیز باید تلاش کنند و سیستم آموزشی خود را از سنتی به مهارت محور تغییر دهند تا به توسعه اشتغال در کشور خود کمک کنند.
مهارت از دیدگاه روانشناسی
خب گفتیم که مهارت تعاریف زیادی دارد و نمیتوان به یک تعریف واحد در مورد آن بسنده کرد. اما به عنوان یک تعریف جامع تر که همه جوانب را در بر بگیرد میتوان به تعریف ای.آر.گاتری اشاره کرد: “مهارت به قابلیتی گفته میشود که با اطمینان در حداقل زمان ممکن و صرف حداقل انرژی به نتیجه برسد.”
از تعریف بالا میتوان چند نکته برداشت کرد که به اختصار در زیر به بیان آنها میپردازیم:
- مهارت هر فرد در نهایت باید منجر به هدف مورد نظر شود. به عبارت دیگر مهارتی که به هدف منجر نشود و نتیجهای نداشته باشد عملاً بی فایده است. به عنوان مثال یک فوتبالیست زمانی میتواند ادعا کند که فوتبالیست خوبیست و مهارتهای لازم را دارد که زمانیکه توپی به او پاس داده میشود و در موقعیت گل زدن قرار گرفته باشد بتواند این فرصت را به گل تبدیل کند.
- فردی که ادعای ماهر بودن دارد باید از قبل اطمینان داشته باشد که به هدفش میرسد. به همان مثال فوتبالیست برمیگردیم. هنگامی یک فوتبالیست میتواند ادعا کند که مهارت کافی دارد که هربار که در آن موقعیت گل زدن قرار بگیرد بتواند موقعیت را تبدیل به گل کند نه اینکه فقط چند بار بر حسب شانس پاسهای همان موقعیت را تبدیل به گل کند.
- انجام یک کار ماهرانه زمانی نشان دهنده مهارت فرد است که با کمترین مقدار انرژی انجام شود. هرچه انرژی کمتری برای انجام یک کار صرف کنیم و فشار روانی و ذهنی کمتری بر ما حاکم باشد نشان میدهد که مهارت ما بیشتر است.
- انجام دادن مهارت با صرف حداقل زمان. هرچه فرد اجراکننده برای انجام مهارت خود زمان کوتاهتری را صرف کند مطلوب بودن نحوه عملکرد فرد را نشان میدهد.
در نهایت به طور کلی میتوان گفت که به تمامی اطلاعات، قابلیتها و تواناییها چه از نوع ذاتی و چه اکتسابی که با صرف کمترین زمان و انرژی منجر به پیاده سازی دقیق و آسان علم و دانش در عمل میشود مهارت گفته میشود.
آیا مهارت فردی نیاز به آموزش دارد یا ذاتی است؟
درست است که همه افراد به صورت ذاتی مهارتهایی دارد. اما این مهارتها زمانی کاربرد دارند که پخته شده و مورد استفاده قرار گیرند. بنابراین لازمه کاربردی کردن مهارتها و بکارگیری آنها در راه درست و مشخص آموزش میباشد. به عبارت دیگر راه اندازی کسب و کار یا موفقیت در مهارتهای اجتماعی و مهارتهای زندگی همگی نشان دهنده ضرورت مهارت آموزی میباشد.
ضرورت مهارت آموزی و تاثیر آن در زندگی شغلی و اجتماعی افراد
اصطلاح ” مهارتهای زندگی” به مهارت هایی گفته می شود که برای استفاده بهینه از زندگی نیاز دارید.
هر مهارتی که در زندگی شما مفید باشد را میتوان یک مهارت زندگی دانست. بستن بند کفش، شنا کردن، رانندگی با ماشین و استفاده از رایانه برای اکثر افراد مهارتهای مفیدی در زندگی است. به طور کلی، اصطلاح “مهارت های زندگی” معمولاً برای هر یک از مهارتهای مورد نیاز برای کنار آمدن به خوبی و موثر با چالش های زندگی استفاده میشود.
تعریف مهارتهای ضروری زندگی
هیچ لیست مشخصی از مهارتهای زندگی وجود ندارد.
برخی مهارتها ممکن است بسته به شرایط زندگی، فرهنگ، اعتقادات، سن، موقعیت جغرافیایی و غیره کم و بیش برای شما مرتبط باشد. با این حال، در سال ۱۹۹۹، سازمان بهداشت جهانی شش حوزه اصلی مهارتهای زندگی را که نیاز به مهارت آموزی دارد شناسایی و معرفی کرد:
- مهارت های ارتباطی و بین فردی . این به طور گسترده مهارت های لازم برای شروع کار و کار با افراد دیگر و به ویژه انتقال و دریافت پیام را به صورت کتبی یا کلامی توصیف می کند.
- تصمیم گیری و حل مسئله . در اینجا مهارتهای لازم برای درک مشکلات، یافتن راه حل برای آنها به تنهایی یا با دیگران، و سپس اقدام برای رفع آنها بیان شده است.
- تفکر خلاق و تفکر انتقادی . این توصیف توانایی تفکر به روشهای مختلف و غیرمعمول در مورد مشکلات، و یافتن راه حل های جدید ، یا تولید ایده های جدید ، همراه با توانایی ارزیابی دقیق اطلاعات و درک ارتباط آنها است.
- خودآگاهی و همدلی، که دو بخش اصلی از راههای تقویت هوش هیجانی می باشند. آنها درک خود را توصیف می کنند و به گونهای میتوانند آن را برای دیگران با احساس بیان کنند که گویی تجربیاتشان برای شما اتفاق می افتد.
- قاطعیت و صراحت، یا خویشتنداری . اینها مهارتهای مورد نیاز برای ایستادن در مقابل خود و افراد دیگر را توصیف میکنند و حتی در برابر تحریکات قابل توجه نیز آرام می مانند.
- انعطاف پذیری و توانایی کنار آمدن با مشکلات، که توانایی بهبودی پس از شکست ها را توصیف میکند و آنها را به عنوان فرصتی برای یادگیری میدانند و به سادگی با مشکلات خود برخورد میکنند.
همچنین درست است که مهارت های مختلف زندگی در دوره های مختلف زندگی شما کم و بیش مرتبط خواهد بود. مثلا:
- وقتی در مدرسه یا دانشگاه هستید، به مهارت های مطالعه نیاز خواهید داشت. اینها ممکن است شامل درک نحوه سازماندهی خود برای مطالعه، تحقیق و حتی نوشتن یک رساله یا پایان نامه باشد. اینها مهارتهایی نیستند که همه به آنها احتیاج داشته باشند، اما مهارتهای نوشتاری احتمالاً در مشاغل مختلف مفید خواهند بود.
- هنگام خرید خانه، ممکن است لازم باشد مهارت مذاکره داشته باشید و مطمئناً به صبر و حوصله و حسن خلق و خوی زیادی احتیاج خواهید داشت. یا حتی اگر فرزندی دارید این مهارتها در لیست “مهارت های اساسی زندگی” شما نیز قرار می گیرند!
- برای بدست آوردن شغل باید روی مهارتهای اشتغال خود کار کنید و همچنین باید در مورد نحوه درخواست کار و چگونگی کنار آمدن در یک مصاحبه فکر کنید .
- هنگامی که شغلی دارید، ممکن است لازم باشد مهارت های رهبری را افزایش دهید، به ویژه اگر شما نیاز به هدایت تیمها یا گروهها دارید.
- هنگام تشکیل خانواده، به مهارت های والدین نیاز خواهید داشت. همچنین ممکن است دریابید که مهارتهای مدیریت زمان و سازماندهی بسیار مهمتر می شوند.
با این حال شاید مهمترین مهارت زندگی توانایی و تمایل به یادگیری باشد. با یادگیری مهارت های جدید ، درک خود را از جهان پیرامون خود افزایش می دهیم و خود را به ابزارهایی که برای داشتن زندگی پربارتر و با رضایت بیشتر به آنها نیاز داریم مجهز میکنیم و راههایی برای مقابله با چالشهایی که زندگی ناگزیر برای ما ایجاد میکند، پیدا میکنیم.
بیشتر افراد یادگیری را با آموزش مهارت شغلی به صورت رسمی مرتبط می دانند، اما یادگیری باید یک فرایند مادام العمر باشد که درک ما از جهان را افزایش میدهد و کیفیت زندگی ما را بهبود میبخشد.
برخی از سوالات رایج:
۱. مهارت به چه معناست؟
مهارت در حالت کلی به فعالیت ها و ویژگی هایی گفته می شود که فردی آن را به بهترین شکل و به گونه ایی متفاوت از افراد دیگر انجام می دهد.
۲. مهارت از دیدگاه روانشناسی به چه معناست؟
۱. هر مهارت مشخص بهتر است منجر به یک هدف مشخص شود.
۲. فردی که مهارت خاصی دارد کارها و فعالیت های وی منجر به هدف خاصی می شود.
۳. وقتی فردی دارای مهارت خاصی است آن را با کیفیت معقول و در زمان مناسب انجام می دهد.
۳. مهارت های ضروری مورد نیاز برای زندگی چیست؟
۱. مهارت ارتباط بین فردی
۲. حل مسئله و تصمیم گیری
۳. قاطعیت و صراحت در رفتار و عمل
شناخت خصوصیت پرسشگری ،آموزش مهارت پرسشگری
شاید شما نیز تا کنون این جمله را شنیده باشید که پرسشگری همان کلید رسیدن به دانش است. پرسیدن سوالات نه تنها برای کودکان بلکه حتی برای بزرگسالان نیز موضوعی بسیار پراهمیت تلقی میگردد. در توضیحی بسیار ساده میتوان خصوصیات پرسشگری را اینگونه تعریف کرد که به توانایی یک فرد در زمینه مطرح کردن سوال و به نوعی نقد کردن و جواب خواستن گفته میشود.
البته نباید این موضوع را فراموش کنیم که داشتن این خصوصیت علاوه بر مزایا و محاسنی که دارد گاها نیز میتواند آزاردهنده باشد، البته در صورتیکه اصول پرسشگری را قبل از مطرح کردن هر سوال در نظر نگیرید.
خصوصیات پرسشگری و مطرح کردن سوالات به روشی مناسب و کاملا محترمانه امروزه تبدیل به یکی از هنرهایی شده است که ما تقریبا آن را از دست داده ایم.
در واقع ما تا زمانی که کودک هستیم سوالات زیادی در ذهن خود داریم و تقریباً میتوان گفت پس از برخورد با هر مسئله جدیدی با پرسیدن سوالاتی که با “چرا” و “چگونه” شروع میشود، بزرگترها و یا اطرافیان خود را بمباران میکنیم. متاسفانه هرچه بزرگتر میشویم توانایی ما نیز در پرسیدن سوالات کاهش مییابد و به نوعی قدرت پرسشگری خود را از دست میدهیم.
با توجه به یک نظرسنجی که اخیرا از ۲۰۰ نفر گرفته شده است ما این موضوع را دریافتیم که والدین حدس میزنند که چیزی حدود ۷۰ تا ۸۰ درصد از مکالمات فرزندانشان با دیگران شامل سوال پرسیدنهای فراوان است.
اما طبق نظرسنجی دیگری که مورد بررسی قرار گرفته است، همین والدین اظهار دارند که تنها ۱۵ الی ۲۵ درصد مکالمات خودشان با دیگران از سوال پرسیدن تشکیل شده است. شاید برای شما هم سوال شده باشد چرا قدرت پرسگری بزرگان نسبت به کودکان اینقدر ضعیفتر است؟
حال بیایید با یکدیگر به دنبال جواب درستی برای این مسئله بگردیم. اگر با مرور خاطراتمان به روزهای کودکی و دورانی که به مدرسه میرفتیم برگردیم، قطعاً متوجه این موضوع خواهیم شد که بیشتر تعریفها، تمجیدها و همچنین پاداشهایی که در آن دوران کسب کرده بودیم مربوط به ارائه پاسخهای صحیح به افرادی چون معلم و یا والدین خود میشد.
خب البته کدام کودک است که از دریافت پاداش و تمجید بزرگان لذت نبرد و همین مسئله نیز باعث پرورش قدرت پرسشگری و توسعه فردی در آنها میشود.
اما اگر دقت کرده باشید در سنین بزرگسالی مثلاً در محل کار اصولا کارکنانی که سوالات زیادی میپرسند و سنتهای شایع کار را زیر سوال میبرند اغلب به حاشیه رانده میشوند، منزوی میگردند و یا حتی گاها به عنوان تهدیدی برای اطرافیانشان در محل کار تلقی میشوند.
شاید بتوان همین موضوع دریافت پاداش و یا تنبیه در اثر سوال پرسیدن را دلیل اصلی تفاوت قدرت پرسشگری میان بزرگان و کودکان دانست. در ادامه این مقاله ما قرار است شما را با مفاهیمی چون اصول پرسشگری، مفهوم پرسشگری و اینکه این قابلیتها در کجا کاربرد دارند آشنا کنیم.
رعایت اصول پرسشگری چه تاثیری بر جواب نهایی دارد؟
در ابتدا باید به دوستانی که قصد دارند با رعایت اصول پرسشگری قدرت سوال پرسیدن خود را ارتقا دهند بگویم که پرسیدن سوالات متداول به ما کمک میکند تا به صورت طبیعی به تقویت هوش هیجانی خود بپردازیم که به نوبه خود ما را به پرسشگرهایی حرفهای تبدیل خواهد کرد. در ادامه این مطلب ما از بینش حاصل از تحقیقات علوم رفتاری استفاده خواهیم کرد تا بررسی کنیم چگونه رعایت چارچوب اصول پرسشگری میتواند در اخذ جواب نهاییما تاثیرگذار باشد.
-
سوالات خود را واضح مطرح کنید:
شما در هنگام پرسیدن سوالهایتان خصوصا از دانشآموزان، اگر لکنت زبان نداشته باشید و بین کلمات از فاصله استفاده نکنید تا لازم به مطرح کردن مجدد سوال نگردد میتوانید پیام جدیت خود در پرسش را به مخاطب خود القا نمایید. همچنین رعایت این اصول باعث میشود عزت نفس شما در حین مطرح کردن سوالات بالاتر رود که تاثیر مثبتی در نحوه پاسخ دادن مخاطبتان به شما ایجاد میکند.
-
به مخاطب خود فرصت تامل دهید:
بهتر است تا پس از پرسیدن سوالتان از دانشجویان و یا مخاطبین خود، زمان کافی برای اندیشیدن و یافتن پاسخ صحیح به آنها بدهید. حتی اگر مخاطب شما نتوانست پاسخ صحیحی به سوالتان دهد شما نباید جواب صحیح را به او بگویید، بلکه باید با پرسیدن سوالی دیگر سوال قبلی خود را برای مخاطب سادهتر کنید.
-
از ایجاد استرس دوری کنید:
قطعاً سوالاتی که شما در هنگام موقعیت های پرتنش از مخاطب دریافت میکنید پاسخ های بسیار ضعیفی هستند. پس برای دریافت جواب های بهتر لازم است اندکی صبر کنید تا پاسخ دهنده بتوانند به دور از هرگونه استرس وقت و تمرکز کافی برای پاسخ دادن به شما داشته باشد.
-
از قدرت سکوت استفاده کنید:
اگر شما قبل از مطرحکردن سوالتان حداقل ۳ ثانیه مکث کنید، باعث میشود تا تاکید بیشتری بر سوال خود در ذهن مخاطب ایجاد کنید و همچنین تاثیر کلامتان را به طرز چشمگیری افزایش میدهد. همچنین رعایتکردن این نکته باعث میشود تا مخاطبتان بتواند راحتتر به پرسشهای شما پاسخ دهد.
-
سوالهایی با پاسخ باز بپرسید:
به عنوان یک پرسشگر باید این مسئله را بدانید که نباید سوالهایی مطرح کنید که ممکن است مخاطب تنها با پاسخ دادن بله یا خیر آن را به اتمام برساند.
برای جلوگیری از این اتفاق شما باید به مخاطب خود اجازه دهید هر آنچه دوست دارد در پاسخ به سوالات شما جواب دهد. قطعاً استفاده کردن از شیوه سوال پرسیدن با پاسخ باز نتایج پربارتری برای شما در پی خواهد داشت.
-
اجازه ندهید پرسشگری شما حالت بازجویی به خود بگیرد:
سعی کنید تا در حین سوال پرسیدن خود، مخاطب را درگیر تعامل دو طرفه کنید. اگر تنها شما سوال کننده باشید و مخاطبتان تنها وظیفه خود را پاسخ دادن به سوالات شما بداند، حالت چندان خوشایندی پیش نخواهد آمد و به اصطلاح شبیه بازجویی میشود. پس برای جلوگیری از این اتفاق باید بگذارید مخاطبتان نیز با شما ارتباط برقرار کند.
-
پس از شنیدن جواب بدخلقی نکنید:
وقتی در مورد موضوعی خاص از مخاطب سوال میپرسید و جوابی به شما میدهد که یا مورد قبول شما نیست و یا صحیح نیست، کار چندان درستی به نظر نمیرسد که به پاسخ او اعتراض کنید و یا به هر نحوی عصبانیت یا بدخلقی خود را به او نشان دهید. در مقابل شما باید با استفاده از هوش و ذکاوت خود سوال دیگری از او بپرسید که ممکن است جواب درستتری به آن بدهد.
-
هیچگاه پیش داوری نکنید:
اگر نسبت به موضوعی پیشداوری داشته باشید ممکن است باعث شود درطول سوال کردن شما از مخاطبتان بر روی طرز سوال پرسیدنتان تاثیر بگذارد و هم باعث شود حالت تدافعی به خود بگیرید. همچنین اگر حرفهای مخاطبتان را پیش داوری کنید ممکن است در ادامه روند سوال پرسیدن، مخاطب دیگر علاقه چندانی به همکاری با شما نشان ندهد.
-
قدرت شنوندگی داشته باشید:
یک شنونده خوب بودن در طول پرسشگری از مخاطب به این معنی است که با تمام وجود و دقت به حرفها و پاسخهای او گوش کنید و همچنین در حین گوش دادن سعی کنید با او ارتباط چشمی و معنوی برقرار نمایید. خود را جای مخاطبتان بگذارید اگر شخصی به پاسخهای شما توجه نشان ندهد و یا بیمحلی کند قطعاً دیگر حاضر به ادامه همکاری با او نخواهید بود.
چگونه خصوصیت پرسشگری را در خود ترغیب کنیم؟ (ٖاموزش مهارت شغلی)
اگر شما نیز قصد دارید این خصوصیات را در خود ترغیب و یا بیدار کنید، ابتدا باید بدانید که مفهوم پرسشگری چیست و پس از شناخت آن وارد مراحل دیگر پرورش این خصوصیت در خود شوید.
در واقع میتوان اینگونه گفت که مفهوم پرسشگری به نوعی دستیابی به اطلاعاتی است که میتوانند ما را به هدف و یا پاسخ مورد نیازمان برساند.
همانطور که میدانید از گذشتهها تا کنون مطرح کردن پرسش و دریافت جواب یکی از اصلیترین راههای برقراری ارتباطات بین انسانها محسوب میشده است و همچنین دستیابی به پاسخ مورد نظر میتواند در زمینههایی چون یادگیری یک مطلب جدید یا حل کردن یک مسئله به ما کمک کند.
برای مثال اگر شما قصد دارید تا در تجارت و یا هر کار دیگری موفق شوید یکی از بهترین و موثرترین راههای ممکن، الگو قرار دادن اشخاص بزرگ و موفق در آن زمینه به خصوص است.
شما میتوانید با مطالعه مصاحبهها و یا پرسیدن سوال از شخص مورد نظر از تجربیات و و دانش آنها استفاده کنید. در ادامه این مطلب برای شما توضیح خواهیم داد که چگونه میتوانید خصوصیات پرسشگری را در خود تقویت کنید.
-
مدتی آرام بنشینید و تفکر کنید:
نقش خود را به عنوان یک فرد در محل کار، سازمان، خانواده و یا هر جای دیگر بسنجید. سپس به خود اجازه دهید که سوالاتی در رابطه با این حوزه از زندگیتان در ذهنتان ایجاد شود و سپس آنها را بر روی یک کاغذ بنویسید.
قانون خاصی برای نوشتن این سوالات وجود ندارد، تنها باید توجه کنید که آنچه بر روی کاغذ مینویسید اظهارات، توضیحات، شکایات یا مشاهدات شما نباشد و فقط و فقط سوالات ایجاد شده ذهن خود را بنویسید.
پس از مدتی از انجام این کار توقف کنید و به هر آنچه که نوشته اید نگاه کنید. اینکه شما هر بار تلاش کنید تا چنین سوالاتی را در رابطه با زندگی خود طراحی کنید باعث میشود روی ذهن شما اثر مثبت گذاشته و به نحوی قدرت پرسشگری شما را تقویت میکند.
-
از چرا/چه میشود / چگونه /استفاده کنید:
استفاده از این قبیل سوالات که با کلمات ساده و ابتدایی چون؛ چرا، چه میشود و چگونه شروع میشوند، میتواند برای شروع تقویت مهارت های فردی در شما بسیار مفید و کارآمد باشد.
-
مدتی با سوالهایتان زندگی کنید:
در راه یافتن پاسخ سوالهایتان اصلا عجله نکنید، بگذارید تا معنای دقیق این سوالات را با تک تک سلولهای بدنتان درک کنید. در این مرحله شما باید سعی کنید تا سوالاتی که مطرح کردهاید را دوست داشته باشید. همچنین نباید به دنبال پاسخهایی باشید که نمیتوانید به آنها جواب دهید.
-
سوالاتتان را به اشتراک بگذارید:
اینکه بتوانید در مورد سوالاتی که در ذهن خود دارید با دوستان و همکاران خود صحبت کنید به نحوی باعث تعمیق روابط شما می شود. شما با به اشتراک گذاشتن این مطالب به دوستان خود نیز این جرأت را میدهید تا آنها نیز سوالات موجود در ذهنشان را با شما مطرح کنند.
-
به تمرینات خود در زمینه طرح سوال ادامه دهید:
طرحی سوال را به بخشی از تمرین هر روزتان تبدیل کنید. اگر این مسئله را جدی بگیرید و با صبر و حوصله روی آن کار کنید، پس از مدتی متوجه خواهید شد که شما با طراحی و دریافت پاسخ از این سوالات میتوانید در آیندهای نه چندان دور زندگی و عملکرد خود را در جهتی مثبت تغییر دهید.
نتیجهگیری:
در این مقاله برای شما به توضیح مفهوم پرسشگری(تعریف پرسشگری) و ضرورت مهارت اموزی پرداختیم و اصول پرسشگری به صورت صحیح را برای شما شرح دادیم. اگر قصد تقویت قدرت پرسشگری در خود و یا فرزندانتان را دارید باید این نکته را بدانید که یک پرسشگر موفق کسی است که به صورت انتقادی فکر کند و سپس سوال خود را در قالب یک پرسش اصولی مطرح سازد.
همچنین این نکته را فراموش نکنید که در حین مطرح کردن و پرسیدن سوالهایتان باید اصول پرسشگری را در نظر بگیرید و نگذارید به هر نحوی سوال پرسیدن شما باعث آزرده خاطر شدن دیگران گردد.
برخی از سوالات رایج:
۱. رعایت اصول پرسشگری شامل چه مواردی می شود؟
۱. سوالات خود را واضح مطرح کنید.
۲. به مخاطب فرصت تامل دهید.
۳. از استرس دوری کنید.
۴. از سکوت استفاده کنید.
۵. سوال های باز پاسخ بپرسید.
۲. خصوصیت پرسشگری به چه معناست؟
توانایی یک فرد در جهت پرسیدن سوال های مختلف درباره موضوعات مختلف را شامل می شود که این موضوع در مواردی برای همه افراد خوشایند نیست.
۳. اصول پرسشگری چه تاثیری در یک مذاکره دارد؟
پرسیدن سوال های مختلف در مرحله اول باعث تعامل بیشتر با افراد و در مراحل بعدی باعث فهم بیشتر مباحث مورد سوال می شود.
معنای حسابداری ذهنی ، کاربرد و نحوه استفاده از حسابداری ذهنی
حسابداری ذهنی چیست؟ حسابداری ذهنی (Mental accounting) مفهومی در حوزه اقتصاد رفتاری است که توسط اقتصاددان معروف ریچارد تالر توسعه یافته است. این مفهوم نشانگر تفاوت ارزش پول برای مردم بر اساس معیارهای ذهنی است که ممکن است آنها را به سمت عواقب منفی هدایت کند و آنها را در معرض تصمیم گیریهای غیرمنطقی در رفتار، هزینهها و سرمایه گذاری قرار دهد.
برای شروع بیایید تا سناریوی زیر را در ذهن خود تصور کنیم: شما با دوست خود وارد یک فروشگاه میشوید و به دنبال کاور یا پوششی برای گوشی هوشمند جدید خود هستید، سپس چشم شما به یک کاور شیک و جذاب میافتد که حداقل قیمت آن ۲۵۰ هزار تومان است.
ناگهان دوست شما که همه چیز را میداند به شما میگوید که همین کاور را دیروز در فروشگاه دیگری که فقط پنج دقیقه با مکان فعلی شما فاصله دارد با قیمت تنها ۱۵۰ تومان دیده است.
آن زمان است که شما احساس میکنید که مجبورید خرید کاور گوشی را به تعویق بیندازید تا اینکه به فروشگاه دیگری بروید و ۴۰ درصد کمتر از فروشگاه اولیه آن را خریداری کنید، همان کاری که بسیاری از مردم دنیا همواره انجام میدهند.
در مثالی دیگر که کمی متفاوتتر به نظر میرسد، در همان فروشگاه قدم میزنید تا یک کامپیوتر یا لب تاب شخصی و مدرن خریداری کنید. یکی از لب تابهایی را که انتخاب میکنید قیمتی معادل شش ملیون تومان دارد.
طبق همان مثالی که در ابتدا برایتان گفتم، یکی از دوستانتان به شما میگوید که همین مدل کامپیوتر را در فروشگاه دیگری با قیمت پنج میلیون و نهصد هزارتومان دیده است، یعنی مابه التفاوت این دو رقم چیزی حدود ۲ درصد صرفه جویی برای شماست، اما این بار دیگر با وجود قیمت پایینتر آن جنس، به نظر میرسد که ایده خرید آن از فروشگاهی دیگر ارزش اتلاف وقت شما را ندارد.
علی رغم اینکه ۱۰۰ تومان اختلاف قیمت بین اغلام این دو فروشگاه موجود است، اکثریت مردم کمتر تمایل نشان میدهند تا در ازای صرفه جویی ۲ درصدی هزینه این رفت و آمد دوباره را متحمل شوند، به این نوع ناهماهنگی تصمیم در خرید، بازاریابی ذهنی و اقتصاد رفتاری گفته میشود.
حسابداری ذهنی چیست؟
این اصطلاح به نام ریچارد تالر، استاد اقتصاد رفتاری در دانشگاه شیکاگو نامگذاری شده است. حسابداری ذهنی که دیگران آن را حسابداری روانشناختی نیز مینامند، مفهومی از قدرت ذهن است که سعی دارد با طبقهبندی کردن و ارزیابی پیامدهای اقتصادی رفتاری در خرید، روند تفکر افراد را توصیف کند یا به نوعی همان نحوه برخورد و تصمیم گیری مغز انسان هنگام برخورد با پول را.
در حسابداری ذهنی فرد به طور ناخودآگاه با توجه به شرایط اطرافش اطلاعات را متفاوت تجزیه و تحلیل میکند که منجر به ارزش بخشیدنهای متفاوت به آنها در شرایط مختلف میشود. این پدیده همچنین بر چگونگی برخورد مردم با ضرر و زیانهای غیرمنتظره نیز تأثیر میگذارد. در واقع منبع و چگونگی کسب پول است که نحوهی مصرف آن را مشخص میکند.
در زیر مثالی در این باب برای شما می آوریم تا موضوع را بهتر متوجه گردید؛ شما برای تماشای یک فیلم در سینما بلیطی به قیمت ۳۰ تومان خریداری میکنید و درب ورودی سینما کیف پول خود را باز میکنید و به دنبال آن میگردید اما پس از لحظاتی متوجه میشوید که بلیطتان را گم کردهاید، در این موقعیت شما چه میکنید؟
اگر شما نیز همانند سایر مردم فکر کنید ممکن است مجبور به خرید بلیطی جایگزین شوید، اما پس از خرید مجدد بلیط این احساس را خواهید داشت که گویی ۶۰ تومان را خرج فیلمی کردهاید که قطعا ارزش آن فقط ۳۰ تومان بوده است!
بیایید تا سناریوی قبلی را به گونه ی دیگری بسازیم:
شما رفتهاید سینما تا فیلمی ببینید و در صف سنگین و پرازدحام خرید بلیط قراردارید ناگهان متوجه میشوید که ۳۰ هزار تومان ضرر کردهاید و یا این که ممکن است ۳۰هزار تومان خود را در راهآمدن به سینما گم کرده باشید، حال زمانی که نوبت شما برای خرید بلیط برسد آیا بلیطی خریداری میکنید؟
اگر شما نیز همانند اکثر افراد فکر کنید، ممکن است که از گم کردن پول خود ناراحت شده باشید اما احتمالاً این روند در تصمیم شما برای خرید بلیط سینما تاثیر نخواهد گذاشت.
حسابداری ذهنی چیست؟ روانشناسان با انجام دادن همچین آزمایشی دریافتند که فقط ۴۶٪ از کسانی که بلیط خود را گم کردهاند مایل به خرید بلیطی جایگزین هستند، در حالی که ۸۸٪ از افرادی که مقدار مشخصی پول را از دست داده بودنند که ارزشی معادل قیمت بلیط داشت مایل به خرید بلیط سینما بودنند. به این ناهماهنگیها در تصمیمگیری به خرید و یا نحوه برخورد متفاوت افراد با پول حسابداری ذهنی گفته میشود.
کاربرد و نحوه استفاده از حسابداری ذهنی
همانطور که گفتیم مفهوم حسابداری ذهنی در سال ۱۹۹۹ توسط ریچارد تالر مطرح شد. این مفهوم در مقالهای تحت عنوان “مسائل حسابداری ذهنی” منتشر شد و تالر به طور دقیق درباره کاربرد حسابداری ذهنی توضیح داد که چگونه حسابداری ذهنی مردم را به تصمیمگیریهای غیرمنطقی و سرمایه گذاری در زمینههای مختلف سوق میدهد.
کاربرد حسابداری ذهنی بیشتر در زمینه قابلیت انعطاف پذیری آن است. این مفهوم به این معنا است که همه پولها قابل مبادله هستند و افراد باید صرف نظر از کاربرد یا منشا آن با همه نوع پول به طور یکسان رفتار کنند.
تالر مشاهده کرده بود که مردم هنگام برخورد با یک وضعیت غیر منتظره مانند پول حاصل از پاداش، بازپرداخت مالیات، پول حاصل از قرعه کشی و پول تولد به شیوههایی متفاوت برخورد میکنند. این بدان معناست که “پول هدیه” که بخشی از درآمد ماهانه و منظم فرد نیست اکثرا در موارد اسرافی و غیر ضروری هزینه میشود و جالب اینجاست که هیچکس برای این کار توجیهی ندارد.
بنابراین وی اصرار داشت که افراد با همه پولهایی که به دستشان میرسد بطور یکسان رفتار کنند و مبالغ بادآورده را به همان روشی که درآمد عادی خود را بر اساس یک برنامه مالی ثابت خرج میکنند، خرج کنند.
در واقع استفاده از حسابداری ذهنی زمانی میتواند خوب و مفید باشد که ما بخشی از درآمد خود را صرف پس اندازکردن پولهایمان کنیم یا برای خود از طریق پس اندازهایمان یک بودجه ایجاد کنیم. اما بیشتر اوقات این روند منجر به عادات مالی خود تخریبی یا اخذ تصمیمات مالی ضعیف میشود.
مزایای استفاده از حسابداری ذهنی
در زیر تعدادی از مزایای حسابداری ذهنی را برای شما اورده ایم:
- بهترین کاربرد و مزایای حسابداری ذهنی این است که این قابلیت میتواند به یک فرد کمک کند تا اهداف مربوط به سرمایهگذاری خود را برآورده سازد. هنگامی که مقدار مشخصی پول در یک حساب بازنشستگی سرمایه گذاری میشود، دارنده حساب دیگر نمیتواند از آن پول برای اهداف غیرضروری و یا هزینههای جاری خود استفاده کند. به این ترتیب افراد میبایست از هزینههای غیرضروری خود بگذرند و پولهایشان را برای آینده پسانداز نمایند.
- حسابداری ذهنی در واقع در راه شناسایی و طبقهبندی کردن تکتک اهدافتان به شما کمک میکند و موجب توسعه فردی در شما می شود. حسابداری ذهنی به خرده فروشان، بازاریابان و افراد عادی این اجازه را میدهد تا برروی هر هدفی که میخواهند تمرکز نمایند.
- سرمایهگذاران میتوانند هر از چند گاهی عملکرد سرمایهگذاریهای خود را بررسی و ارزیابی کنند.
- حسابداری ذهنی همچنین به بازاریابان کمک میکند تا بتوانند رابطهای قوی با خریداران خود برقرار نمایند. و مراحل بازاریابی ذهنی را برای آنها راحت تر می کند.
معایب استفاده از حسابداری ذهنی
- این امر باعث میشود که افراد با پول دریافتی از منابع مختلف به روشهایی متفاوت رفتار کنند. در واقع اصولا به این صورت است که افراد در مقایسه با پولی که به عنوان حقوق دریافت میکنند بیشتر به صرفه جویی میپردازند تا پولی که بصورت ارثیه گرفتهاند.
- حسابداری ذهنی همواره افراد را تشویق میکند تا پولهای خود را برای کارهای بیهوده خرج کنند.
- همچنین افراد را تشویق میکند به جای سرمایهگذاری یا استفاده از همان مبلغ برای بازپرداخت بدهیهایی که با بهره بالا دارند بیایند و مقدار زیادی از آن پول را به عنوان یک منبع پول نقدی برای مواقع اورژانسی نزد خود نگهدارند.
- یکی دیگر از معایب این نوع حسابداری این است که در مواردی که افراد قادر به تحقق و تنظیم اهداف و بودجه خود بر اساس اطلاعات مالی روز دنیا نیستند، منجر به عدم انعطافپذیری مالی در آنها میشود.
چگونه از اثرات منفی آن جلوگیری کنم؟
حسابداری ذهنی میتواند درک ما از پول را به کلی مخدوش کند و ما را وادار کند که به جای استفاده از عقل بر اساس تمایلات خود هزینه کنیم. خوشبختانه میتوان با تلاش در جهت متوقف کردن و بینبردن این عادتهای بد مالی، جلوی این اشتباهات را گرفت.
بهترین کاری که میتوانید برای جلوگیری از اثرات منفی حسابداری ذهنی انجام دهید این است که همیشه در مورد خرج کردن میزان پولی که در اختیار دارید عمیقتر فکر کنید و تصمیم بگیرید: در مورد عادتهای خود منتقدانه فکر کنید و صادقانه از خودتان بپرسید که آیا انتخاب من عاقلانه بوده است یا خیر.
شما به منظور جلوگیری کردن از این مشکل میتوانید برای مخارج اضافی خود یک بودجه در نظر بگیرید یا فقط با پیگیری هزینههای عادی خود میزان تاثیرات منفی حسابداری ذهنی را کنترل کنید. همچنین شما میتوانید برای درآمدهای غیرمنتظرهای که ممکن است در آینده داشته باشید از همین حالا برنامه ریزی کنید مثلاً سودهای بادآورده را که اغلب سریعا صرف خریدهای لحظهایتان میکنید را کنترل نمایید.
نتیجه گیری
حسابداری ذهنی چیست؟ حسابداری ذهنی در واقع نوع تمایل ما به طبقهبندی ذهنی وجوهمان به “حساب” های جداگانه است که بر نحوه تفکر ما درباره هزینههایمان تأثیر میگذارد.
در واقع حسابداری ذهنی همان چیزی است که برای ما توضیح میدهد که چگونه قرار است برای پولهایمان ارزش ذهنی قائل شویم. اگرچه مبالغ یکسانی از پول، ارزشی کاملا مشابه به یکدیگر دارند اما نحوه هزینه کردن ما اغلب به عوامل مختلفی بستگی دارد؛
مثلاً به این بستگی دارد که چگونه پول را به دست آورده ایم، آیا توسط یک هدیه، سرمایه گذاری، قرعهکشی به ما رسیده است و یا پولی است که در ازای آن یک ماه تلاش کردیم و زحمت کشیده ایم تا بتوانیم آن را دریافت کنیم. در واقع ارزش این پول زمانی مشخص میشود که ما تصمیم بگیریم چگونه قصد داریم از آن استفاده کنیم.
در ادامه حسابداری ذهنی را در قالب یک مثال برایتان بیان می کنم فرض کنید در حال قدم زدن در خیابانی هستید و خیلی اتفاقی متوجه یک اسکناس صد هزار تومانی در پیادهرویی میشوید که مشغول قدم زدن در آن بودید
از قضا شما سالهاست در حال ذخیره کردن و سرمایه گذاری پولهایتان به منظور خرید یک ماشین بسیار شیک هستید و پولهایتان را همواره با احتیاط خرج میکنید. شما ممکن است این صد هزار تومان را هزینه خرید یک وعده شام گران قیمت کنید زیرا به خود میگوید که این پول پس انداز ماشین من نیست، این یک فرصت خاص است پس چرا نباید از آن استفاده کنم؟
برخی از سوالات رایج:
۱. حسابداری ذهنی را توضیح دهید؟
یکی از کارکردهای ذهن است که به واسطه آن سعی دارد تا عملکرد انسان را ارزیابی و دسته بندی کند و در راستای بهبود عملکرد زندگی انسان تلاش می کند.
۲. مزایای حسابداری ذهنی چیست؟
۱. اهداف مالی و در حالت کلی به شکل واضح مشخص می شود.
۲. دید روشنی راجع به منابع مالی ارائه می دهد.
۳. باعث ارتباط بیشتر و بهتر با مشتریان می شود.
۳. معایب حسابداری ذهنی چگونه بر زندگی تاثیر می گذارد؟
در حالتی باعث می شود تا افراد در برنامه برای آینده خود غرق شوند و از دنیای حال حاضر اقتصاد عقب بمانند همین موضوع باعث می شود تا اثرات مخربی بر اقتصاد یک کسب و کار داشته باشد.
ضرورت داشتن ذهن خلاق ثروتمند ، مجموعه باورهای ذهن ثروتمند
آیا تا به حال با خود فکر کرده اید که تفاوت افراد ثروتمند با افراد فقیر در چیست؟ اگر این سوال را از فردی با توانایی مالی بالا بپرسید قطعاً به شما خواهد گفت که فرق این دو دسته در ذهنیتشان میباشد. عجیب است؟ نه؟ خیلی کم پیش میاد که فرد ثروتمندی به شما بگوید که بخاطر انجام یک معامله عالی ثروتمند شده است. چگونه ذهن ثروتمند داشته باشیم؟
یا همینطور که برای خودش در حال گشت و گذار بوده است ناگهان به یک سرمایه گذار بزرگ برخورد کرده است. به هر حال آنچه که اکثر افراد ثروتمند به عنوان نقطه قوتشان در راه بدست آوردن مال و ثروت به آن اشاره میکنند یک چیز است. ذهن ثروتمند!
حتماً از خودتان میپرسید که ذهن ثروتمند دیگر چه صیغه ای است؟ خوب است که بدانید افراد ثروتمند در مهارت خیلی مهمی استاد شده اند. آنها ذهن خودشان را به گونه ای پرورش دادهاند که برایشان کار میکند. اگر شما نیز میخواهید که اسرار ذهن ثروتمند و میلیاردی پیدا کنید باید در این مهارتها استاد شوید. در این مقاله با ما همراه باشید تا با هم بررسی کنیم که چگونه ذهن ثروتمند داشته باشیم؟
۱۵ باور ذهن ثروتمند
-
روی چیزی که میخواهید تمرکز کنید نه روی چیزی که نمیخواهید.
اگر شما بروید و از هر فرد ثروتمندی در مورد قدرت تفکر مثبت و مثبت اندیشی سوال کنید. حتماً در جواب به شما خواهد گفت که باید در مورد خواست هایتان با خودتان شفاف و رو راست باشید و بعدش سعی کنید همه آن چیزهایی که میخواستید را به سمت زندگی خودتان جذب کنید. به نوعی میتوان مفهموم کارما را در این رابطه درک کرد. پیشنهاد می کنیم مقاله کارما چیست را در دکتر ویز بخوانید.
اما این کار قلق کوچکی دارد وقتی این کار را انجام میدهید باید به رویاهای خودتان به شیوه مثبت سر و شکل دهید. اگر قاب و شکل رویاهایتان منفی باشد دقیقاً عکس چیزی را که میخواستید به سمت خودتان جذب میکنید. پس اگر هدف شما این است که در مواقع بحران و زمانیکه شرکتها تعدیل نیرو میکنند شغل خودتان را از دست ندهید باید اینطور فکر کنید.
“من میخواهم شغل خودم را حفظ کنم”. نه اینکه اینطور به خودتان بگویید که “من نمیخواهم که شغلم را از دست بدهم”. زیرا ذهن شما جمله منفی را اینگونه برای خودش ترجمه میکند: “من میخواهم شغلم را از دست بدهم”. و دقیقاً همین را جذب میکنید.
-
بهترین دوست خودتان باشید
آیا تا به حال به نحوه حرف زدن خودتان با خودتان توجه کردهاید؟ صادق باشید. اگر بهترین دوستتان همان طور با شما حرف بزند که شما با خودتان حرف میزنید، دوستی شما به پایان میرسد. ما اغلب با خودمان مودبانه حرف نمیزنیم و همین کار سبب سلب انگیزه ما میشود و ما را وادار به عقب نشینی میکند.
رفتار ما با سایر افراد اینگونه نیست پس چرا با خودمان اینطور برخورد میکنیم؟ حتماً میپرسید که چگونه این رفتار را کنار بگذاریم؟ منم به شما میگویم که دفعه بعد که تیرتان به هدف نخورد فرض کنید که این احساس شکست به بهترین دوستتان یا همسر یا نامزدتان دست داده است. در این صورت به او چه میگفتید؟ حالا دقیقاً همان چیزها را به خودتان بگویید. چگونه ذهن ثروتمند داشته باشیم؟
-
چیزی به نام “موفقیتهای کوچک” وجود ندارد.
همه ما اهداف بزرگی داریم و وقتی به آنها رسیدیم فکر میکنیم به موفقیت های بزرگی رسیده ایم. در چنین موقعیتهایی احساس غرور، خوشبختی و احساس رضایت میکنیم.
اما موفقیتهای کوچک دیگری که در این راه وجود دارند چه میشود؟ مثلاً وقتی بدون اینکه در صف منتظر بمانید سوار تاکسی شدید. یا وقتی بلیط درجه۱ هواپیما را مجانی به دست آورده اید. یا در قرعه کشی بانک برنده شده اید.
اینها همگی موفقیت به حساب می آیند. یادتان باشد که هیچ چیز به نام موفقیتهای کوچک یا موفقیتهای بزرگ وجود ندارد. اینطور نیست که موفقیتی ارزش جشن گرفتن داشته باشد و موفقیتی دیگر بی ارزش باشد.
هر موفقیتی که به دست می آوریم مهم است. همه موفقیتها بزرگ هستند و باید برای رسیدن به آنها جشن گرفت و اندازه آنها اهمیتی ندارد. از موفقیتهای کوچک استقبال کنید تا ببینید که چگونه هر روز زندگیتان به موفقیتی مداوم و بزرگ تبدیل میشود.
-
تنها زمانی رشد میکنید که حس راحتی نداشته باشید.
ذهن شما دوست دارد که کارها را به روش خودش انجام دهد اما اگر یک دسته از چیزهای تکراری را همیشه انجام دهید، در همان کارها درجا میزنید. اگر میخواهید داشته هایتان را عوض کنید و قدرت ذهن خود را افزایش دهید باید از اساس دنبال چیزهای دیگری بروید و به قول معروف آش با جاش.
برای ایجاد تغییرات باید از منطقه امن خودتان بیرون بیایید. اگر از داشته های کنونی زندگیتان کاملاً راضی نیستید خب دست بکار شوید و تغییری ایجاد کنید. بیرون بزنید و خودتان را در موقعیت هایی قرار دهید که در آنها راحت نیستید، زیرا این تنها راه رشد و یادگیری میباشد.
دفعه بعد که دلتان شروع کرد به چنگ زدن با خودتان فکر کنید دارم یاد میگیرم. دارم به فرد بهتری تبدیل میشوم. دارم ثروتمندتر و موفق تر میشوم. بجای اینکه از راحت نبودن و موذب بودن بترسید با آن مبارزه کنید و در آغوش بگیریدش.
-
زیاد برنامه ریزی نکنید، فقط عمل کنید.
گاهی اوقات خودمان را موفق فرض میکنیم. وقتی میخواهیم کاری کنیم برای آن برنامه ریزی میکنیم. و در این کار هم افراط میکنیم. مثلاً کاغذ بزرگی برمیداریم و آن را با برنامه های آینده خودمان پر میکنیم. اگر شما هم به این مشکل مبتلا هستید راه حلی به شما پیشنهاد میدهیم. اول شلیک، بعد نشانه گیری.
در واقع اشکال کار اینجاست که وقت خودمان را بیش از حد صرف نشانه گیری میکنیم. آنقدر زیاد که اصلا ماشه را نمیچکانیم. اگر با اسلحه کار کرده باشید میدانید که هرچه بیشتر نشانه بگیرید، دستتان بیشتر میلرزد. پس به جای اینکه فکر و ذهن خودتان را درگیر این کنید که بزنید وسط هدف تنفنگ را سریع به دست بگیرید و یک نگاه تند و سریع به هدف بیندازید و بعد آتش.
اگر بخواهید که از این دستورالعمل فراتر روید و دقت بیشتری به خرج دهید با شکست رو به رو میشوید. یکی از اصلی ترین مزیت افراد ثروتمند سرعت عملشان است.
- برای رسیدن به نتایج خارق العاده، نیازی نیست کارهای خارق العاده انجام دهید.
- چیزی که از تاریخ یاد میگیریم اینه که مردم از تاریخ درس نمیگیرند، پس شما بگیرید.
- زنجیره عادتها سبکتر از آن هستند که حس شوند، تا زمانیکه از شدت سنگینی دیگر قابل شکستن نباشند.
- به نظر میرسد که انسان خصلتی مضر دارد که همیشه میخواهد لقمه را دور سرش بچرخاند.
- هیچ چیزی مثل خرواری پول مفت عقلانیت را تسکین نمیدهد.
- ۲۰ سال طول میکشد تا بتوانید برای خودتان شهرتی بسازید و تنها ۵ دقیقه طول میکشد تا آن را خرابش کنید. اگر به این جمله درست فکر کنید کارها را متفاوت انجام خواهید داد.
- بهتر است با آدمهایی معاشرت کنید که از شما بهتر هستند. مثلاً همکارانی را برگزینید که از نظر اخلاقی و آداب و معاشرت از شما بهتر باشد. چیزی نمیگذرد که خودتان هم ناخودآگاه به همان مسیر کشانده میشوید.
- هزینه چیزی است که پرداخت میکنید و ارزش چیزی است که دریافت میکنید. فرقی نمیکند که در مورد جوراب صحبت کنیم یا سهام. جنس با کیفیت را باید زمانی خرید که قیمت آن پایین آمده باشد.
- به دنبال این نباشید که از روی یک مانع ۲ متری بپرید. بلکه به دنبال یک مانع ۳۰ سانتی متری باشد تا بتوانید روی آن پا بگذارید و بالاتر روید.
- بازار در کوتاه مدت مانند مسئله محبوبیت است و در بلندمدت مثل باسکول.
- فرصتها به ندرت پیش می آیند پس هروقت از آسمان طلا بارید با خودتان بجای انگشت دونه سطل بیرون ببرید.
نظریه انیشتین در مورد اسرار ذهن ثروتمند
تصور کنید که یک روز از خواب بیدار میشوید و میبینید که دنیای اطرافتان کاملاً تاریک شده است. نه تخت خوابتان هست و نه اتاقتان و نه اصلا خورشید. تمام چیزهایی که بود حالا دیگر نیست و تنها شما ماندید و یک فضای تاریک و سیاه که در آن شناورید.
حالا یک سوال مهم: شما شروع به حرکت میکنید اما یک دقیقه صبر کنید. از کجا میتوانید بفهمید که اصلاً حرکت میکنید یا نه؟ شاید کمی گیج کننده به نظر برسد اما فقط تصور کنید. چون پاسخ بسیار ساده است. شما هیچ وقت نمیتوانید بفهمید و به هیچ روشی نمیتوانید بفهمید که آیا دارید دور میشوید یا نزدیک.
آیا میروید یا می آیید. خب حالا یک سوال دیگر: تصور کنید در همان فضای تاریکی که هستید تخت خوابتان هم کنارتان باشد ولی کنارتان زیاد نمی ماند و دور میشود. شما به خوبی میبینید که تخت خوابتان در حال دور شدن است اما صبر کنید؛ از کجا معلوم که شما در حال دور شدن از تخت خوابتان نیستید؟ چطور میتوانید مطمئن شوید؟
پاسخ سوال دوم هم خیلی ساده است. به هیچ طریقی نمیتوانید بفهمید. اما چرا؟ این سوالات دقیقاً آزمایش های ذهنی آلبرت انیشتین بوده اند. مردی که دنیای فیزیک به قبل از او و بعد از او تقسیم میشود.
و با آزمایشهای ذهنیش به شهرت رسیده است. خب ما میخواهیم یکبار هم که شده به کمک نظریه نسبیت انیشتین پی ببریم که چطور میتوانیم خیلی راحت به کمک قوانین عالم هستی ذهن ثرووتمند داشته باشیم و میلیاردر شویم؟
انیشتین میگوید، فرمولی که من برای موفقیت کشف کردم این است که: اگر اشتیاق شما برای موفق شدن بیشتر از ترس شما از شکست خوردن باشد شما حتماً موفق خواهید شد.
خب سوال اینجاست که میزان درآمد ما چه ارتباطی با نظریه نسبیت انیشتین دارد؟ اصلاً چگونه میتوانیم با استفاده از نظریه نسبیت انیشتین کمک بگیریم و به راحتی با پیروری از قوانین از قبل مقدر شده عالم هستی هر مقدار درآمدی را که دوست داریم به دست آوریم؟
هدف ما از نگارش این مقاله این بود که به شما آموزش دهیم چطور با تفکر درست میتوانید به پول، ثروت، روابط خوب، شادی، توسعه فردی و… دست یابید.
خب به سوالات بالا برمیگردیم. چه نتیجه ای از سوالات نظریه نسبیت انیشتین میگیرید؟ شاید ابتدا پاسخ به آن برایتان سخت باشد اما انیشتین به همه آنها پاسخ داد و نتیجه گرفت که اصلاً چیزی به نام واقعیت محض نمیتواند وجود داشته باشد.
هرچیزی که در اطرافتان میبینید نسبی است. به عنوان مثال دوست شما آدم خوبی است. برای شما آدم خوبی است شاید برای یک نفر دیگر آدم بدی باشد.
یا آیا کشتن حیوانات گناه محسوب میشود؟ اگر یک شیر بخواهد به شما و خانوادهتان حمله کند چی؟ آیا کشتن آن هم گناه محسوب میشود؟ یا اینکه شما خیلی کند رانندگی میکنید، شاید هم اینطور نباشد و اتومبیلهای کناریتان خیلی تند و سریع حرکت میکنند و شما کند حرکت نمیکنید. میبینید! همه چیز نسبی است.
انیشتین یکبار برای همیشه ثابت کرد که هیچ چیزی در این دنیا قطعی و حقیقت محض نیست. هرچیزی را که از دنیای اطرافتان میبینید، میشنوید و درک و استنباط میکنید تماماً نسبت مستقیمی با طرز فکر شما با محیط و شرایط اطراف شما دارد.
خب برایتان این سوال پیش می آید که این چه ربطی به درآمدتان دارد؟ ارتباط بین درآمد شما و نظریه نسبیت انیشتین به سادگی این فرمول است. ” درآمد شما نه کم است و نه زیاد، فقط و فقط نسبت مستقیمی با نیاز واقعی شما دارد”.
در واقع درآمد شما هیچوقت کم یا زیاد نیست، این شمایید که تعیین میکنید که درآمدتان کم است یا زیاد؟ درآمد شما اگر از یک مقدار که نیاز واقعی شما است کمتر باشد، شما هرکاری میکنید تا به مقدار مورد نظر افزایش پیدا کند. و درآمد شما اگر از یک مقدار که نیاز واقعی شماست بیشتر باشد، خیلی زود آن را خرج میکنید و تمام آن را از دست میدهید.
یک تمرین ساده
همین الان یک برگ کاغذ سفید بردارید و روی آن مقدار درآمدی را که دوست دارید داشته باشید را بنویسید. خیلی باید دقت کنید. چون اکثر اوقات افراد درآمدی را روی کاغذ مینویسند که میدانند در توانشان است که بدست آورند. این اشتباه است. حداقل برای این تمرین. شما باید در این تمرین درآمدی را که دوست دارید داشته باشید روی کاغذ بنویسید.
مهم نیست که چطور قرار است آن را بدست آورید. فقط بنویسید. بعد از اینکه آن را روی کاغذ نوشتید. با ریزترین جزئیات زیر همان عدد بنویسید که چطور در طول یک ماه درآمدتان را خرج میکنید؟ پس انداز میکنید؟ یا هرکار دیگری.
دقت کنید که تمام مواردی را که یادداشت میکنید باید با ریزترین و دقیقترین جزئیات باشد. حال وقتی که نوشته شما تمام شد کافی است به مدت ۲۱ روز و هر روز ۲ نوبت قبل از خواب و بعد از بیدار شدن بخونیدش.
اما اصلاً جریان از چه قرار است؟ ذهن انسان به صورت مداوم به دنبال رفع نیازهای خودش میباشد. نه بیشتر و نه کمتر. نیاز شما اگر یک لباس گرم باشد مطمئن باشید که ذهن شما حتماً راهی برای پیدا کردن یک لباس گرم پیدا میکند. و اگر نیاز شما یک ماشین لوکس باشد، بدون شک ذهن شما به این نیاز هم پاسخ میدهد. اما چگونه؟ کتاب اسرار ذهن ثروتمند چیست؟
هیچ کس تا به امروز موفق به درک اینکه چگونه این اتفاق میافتد نشده است. اما خب اهمیتی ندارد. شما برای روشن کردن یک اتاق به وسیله برق و یک لامپ، لازم نیست که مهندس برق باشید. کافیست بدانید که باید لامپ را درون سرپیچ قرار دهید تا اتاقتان روشن شود.
این توصیه هم دقیقاً به همین شکل است. شما با خواندن کاغذی که روی آن درآمد و شرح نحوه خرج کردن پولتان را نوشتید به ذهنتان تلنگر میزنید.
ذهن شما شروع میکند به باور کردن که شما نیازتان بیشتر است و چون هر روز آن را مرور میکنید ذهنتان سعی میکند که بهترین راهی را که شما را به نیازتان میرساند پیدا کند. باورش به نظر سخت است اما کافیه فقط یکبار امتحان کنید. این امتحان هیچ هزینهای برای شما ندارد.
سخن پایانی!
موفق بودن نیازمند نوعی ذهنیت خاص است. به دست آوردن ذهنیت میلیاردی و پروش ذهن ثروتمند آسان است، و کتابهای زیادی مانند کتاب اسرار ذهن ثروتمند در این خصوص نوشته شده است. فقط کافیست که از افراد ثروتمند الگو برداری کنید.
امیدواریم که روزی آنقدر ثروتمند شوید که دیگران از شما الگو برداری کنند. نظرات و پیشنهاداتان را در کامنت برایمان بنویسید. ما همیشه منتظر شنیدن نظرات خوب شما عزیزان هستیم. یادتان باشد که بالاترین لذت زندگی این است که کاری را انجام دهید که دیگران میگویند نمیتوانید، اما ما مطمئنیم که شما میتوانید.
برخی از سوالات رایج:
۱. باورهای ذهن ثروتمند چیست؟
۱. تمرکزتان روی هدف اصلی تان باشد.
۲. بهترین دوست خود باشید خود را درک کنید.
۳. کاری را که برنامه ریزی کرده اید را عمل کنید.
۲. نظر انیشتین درباره ذهن ثروتمند چیست؟
میزان اشتیاق افراد ارتباط مستقیمی با موفقیت آن ها دارد. درواقع اگر میزان ناامیدی شما بیشتر از اشتیاق شما برای پیشرفت باشد احتمال موفقیت شما کم می شود.
۳. چگونه می توان در عمل کردن برنامه ها موفق بود؟
۱. برای نتایج فوق العاده احتیاج به کارهای فوق العاده ندارید.
۲. عادت های مفید در راه رسیدن به اهداف به زندگی روزمره اضافه کنید
۳. اهداف بزرگ خود را به اهداف کوچک تر تقسیم کنید.