فهرست مهارت های تاثیرگذار در زندگی ، آموزش خوب زندگی کردن
درست است که معیارها و مهارت زندگی خوب از نظر افراد مختلف، فرق میکند اما آیا تا به حال به این فکر کردهاید که یک زندگی خوب چگونه است و دقیقا چه پارامترهایی باعث میشود یک زندگی خوب داشته باشید؟
ملاکهایی در زندگی هر شخص وجود دارد که در صورت تحقق میتواند زندگی را برای او لذتبخش کند. اما این روزها معیارهای افراد برای زندگی خوب متفاوت شده است و حتی با ۱۰ سال قبل هم تفاوتهای زیادی پیدا کرده است.
البته این طور نیست که بهتازگی این معیارها متفاوت شده باشد، بلکه این معیارها هر روز تغییر میکنند اما سرعت این تغییر به گونهای است که ما به آسانی متوجه آن نمیشویم اما زمانی که به چند سال گذشته نگاه میکنیم متوجه این دگرگونیها میشویم. به عقیده بسیاری از روانشناسان تعریف حد و حدود یک زندگی خوب کار سادهای نیست و این تعریف برای هر فرد متفاوت است.
برخی ویژگیهای یک زندگی خوب ممکن است برای برخی افراد جز ویژگیهای منفی باشد، برای مثال تحصیل فرزند در رشته پزشکی برای بسیاری از خانوادههای ایرانی یک موفقیت به حساب میآید در صورتی که در کشورهای توسعه یافتهای مانند آمریکا و آلمان، توجه بیشتری به رشتههای فنی ـ مهندسی و ادبیات میشود.
پس یکی از موضوعاتی که میتواند بر معیارهای زندگی تاثیرگذار باشد موقعیت جغرافیایی است. اما موقیعت جغرافیایی تنها معیار تاثیرگذار بر ویژگیهای زندگی خوب نیست و بسیاری عوامل دیگر مانند سطح تحصیلات خانواده، شغل افراد خانواده، مذهب و اعتقادات و… نیز از جمله مواردی هستند که تاثیر زیادی بر ملاکهای زندگی خوب دارند.
اما شاید از خودتان بپرسید که با توجه به تفاوت این معیارها پس این مطلب چگونه میخواهد معیارهای زندگی خوب و باکیفیت را تمیز دهد؟ پژوهشگران زیادی در این زمینه تحقیق کردهاند و به زبان مشترکی از زندگی موفق رسیدهاند، البته این موارد کلیات را شامل میشود و به دلایلی که در قسمتهای قبل مطرح کردیم نمیتوان جزییات زیادی را بهعنوان معیارهای زندگی خوب تعریف کرد.
ریف و سیگنر نظرات دانشمندان زیادی را در این مورد بررسی کردند و با ترکیب آنها یک مدل شش بخشی از ویژگیهای یک زندگی خوب تعریف کردند که در ادامه این شش ویژگی را بررسی میکنیم. این شش ویژگی به شکل زیر است:
- پذیرش خود
- داشتن رابطه مثبت با سایرین
- رشد شخصی و مهارت توسعه فردی
- زندگی هدفمند
- تسلط بر خود
- خودمختاری
۲۴ مهارت زندگی خوب که باید بدانید
۱ـ نقش پذیرش خود در زندگی خوب
شما به عنوان کسی که میخواهید زندگی خوبی داشته باشید در گام اول باید خودتان را به شکل کامل بپذیرید. تمامی افرادی که زندگی خوبی دارند در وهله اول خودشان را پذیرفتهاند پس باید سعی کنید مشکلات، سختیها و کموکاستیهای موجود در زندگیتان را به شکل کامل بپذیرید و با آنها پیش بروید.
حتی ضعفها و جنبههای منفی زندگیتان هم باید در این قسمت مورد بررسی قرار بگیرند و به عنوان یک مشکل شخصیتی پذیرفته شوند. در ادامه به مثبت اندیشی نیز بپردازید تا بتوانید با روحیه بهتری به کار خود ادامه دهید.
اگر نیاز است برای پی بردن به برخی از مشکلات شخصیتیتان میتوانید از دوستان صمیمی، همسر، خانواده و همکاران نیز کمک بگیرید. سعی کنید تمامی مشکلات و ایرادات فکری، جسمی و… را در این بخش لحاظ کنید. حتی اگر یک مشکل هم در این قسمت بررسی نشود در ادامه ممکن است به پاشنه آشیل شما تبدیل شود و دردسرهای زیادی برای شما به وجود بیاورد.
بسیاری از روانشناسان و دانشمندان پذیرش خود را همان عزت نفس میدانند. عزت نفس موضوع بسیار مهمی است که اگر در وجود یک شخص نهادینه نشده باشد مشکلات فکری زیادی برای او به وجود میآورد.
۲ـ داشتن رابطه مثبت با سایرین
اگر در بین نزدیکان با کسی صمیمی نیستید و یا دوست صمیمی ندارید احتمالا مشکل زیادی در ارتباطاتتان دارید. داشتن ارتباط با سایرین میتواند یکی از مهمترین مولفههای زندگی خوب باشد.
شاید شما هم در کنارتان افرادی را دیده باشید که به راحتی با سایرین ارتباط میگیرند و سریع دوست میشوند. در مقابل افرادی هم وجود دارند که به هیچ عنوان امکان نزدیک شدن به آنها وجود ندارد. ارتباطگیری موثر با افراد میتواند یکی از مولفههای زندگی خوب باشد اما برای این کار نیاز به آموزش دارید و این گونه نیست که در یک زمان حداقلی بتوانید این مهارت را به دست بیاورید.
۳ـ نقش رشد شخصی در زندگی خوب
رشد شخصی یکی دیگر از مولفههای زندگی خوب است و شادی مهمترین عنصر در بین این ۶ مورد باشند. معمولا افرادی که زندگی موفقی دارند به این موضوع اهمیت زیادی میدهند و برای آن برنامه ریزی هدفمندی دارند.
رشد شخصی میتواند موجب افزایش درآمد، بهبود روابط فردی و بسیاری موضوعات دیگر بشود. پس در نظر داشته باشید که برای رسیدن به رشد شخصی یک برنامهریزی مناسب و دقیق لازم است.
همه ما میدانیم که باید در امتحانات مدرسه و دانشگاه نمره مناسبی کسب کنیم، به صورت هدفمند کار کنیم و مطالعه روزانه داشته باشیم اما بهخاطر تنبلی، این موارد را فراموش میکنیم که موجب پیش آمدن مشکلات و عدم پیشرفت میشود.
۴ـ زندگی هدفمند
انسانهای موفق هدفمند زندگی میکنند به این معنی که میدانند در سال آینده قرار است به چه نقطهای برسند. هدفمند بودن زندگی شامل داشتن اهداف کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت است. اهداف کوتاه مدت معمولا بین ۳ تا یک ساله هستند، اهداف میان مدت یک ساله تا ۳ ساله و اهداف بلند مدت اهدافی هستند که بیشتر از ۳ سال زمان میبرند.
البته باید در نظر داشته باشید که این بازه زمانی اهداف برای بعضی اهداف متفاوت است. برای مثال ممکن است یک دانشآموز زمانی که برای کنکور خود برنامه ریزی میکند یک سال زمان را به ۳ قسمت تقسیم کند و ۴ ماه اول هدف کوتاه مدت خود باشد، ۴ ماه دوم هدف میان مدت و ۴ ماه آخر هدف بلند مدت وی باشد. پس متناسب با هدف ممکن است زمان بعدی این اهداف تغییر کند.
۵ـ تسلط بر محیط
پنجمین عنصر داشتن یک زندگی خوب، تسلط کافی بر محیط پیرامون است. شاید از خود بپرسید که تسلط بر محیط چیست و چگونه میتوان بر محیط اطراف تسلط پیدا کرد؟ شاید در بین دوستان و آشنایانتان مشاهده کرده باشید که برخی از افراد، دائما از محیط کار، دوستانشان و… ناله میکنند و ناراضی هستند.
تسلط بر محیط دقیقا بر همین موضوع دلالت دارد. شما باید بتوانید محیط اطرافتان را دقیقا طبق خواستهای که دارید بسازید. اگر محیطی که در آن کار میکنید از نظر شما محیط مناسبی نیست باید سعی کنید محیط کارتان را تغییر دهید. البته ممکن است بگویید که کار نیست و یا موارد اینچنینی.
اگر به مورد ۳ یعنی رشد شخصی دقت کرده باشید، متوجه خواهید شد که رشد شخصی شخصی کمک میکند تا شما در همه زمینهها از جمله کار، به یک شخص قدرتمند تبدیل شوید و معمولا برای افراد توانمند همیشه کار هست.
۶ـ نقش خودمختاری در زندگی خوب
شما باید در زندگی روزمرهتان به یک سطح از بلوغ رسیده باشید که در تصمیمگیریها، انتخابها و… خودمختار باشید. بسیاری از افراد حتی در تصمیمگیریهای روزانه دچار مشکل هستند و دیگران برایشان انتخاب میکنند.
پس باید از توانایی انتخاب و تصمیمگیری مناسبی برخوردار باشید. البته بسیاری از افراد مشکلاتی در تصمیمگیری لحظهای دارند که این موضوع امری رایج و عادی است. پس باید سعی کنید مشکلات شخصیتیتان در این زمینه را برطرف کنید.
روانشناسان تمرینهایی برای تصمیمگیری درست و اصولی دارند که میتواند کمک زیادی به شما داشته باشد. یکی از ابزارهای مهم در این راستا تصمیم گیری چند معیاره می باشد که که بطور جداگانه به توضیح آن پرداخته ایم.
کلیترین مولفههای یک زندگی خوب در قسمت بالا توضیح داده شد اما ممکن است جزییاتی نیز وجود داشته باشد که باعث به وجود آمدن یک زندگی خوب شود.
در ادامه این مطلب جزییاتی از زندگی خوب را بررسی میکنیم که میتواند به شما کمک زیادی داشته باشد البته ممکن است تمامی مواردی که در ادامه بررسی میشود برای شما مفید نباشد یا به انجام آن علاقهای نداشته باشید. پس سعی کنید مواردی که با علاقه، شرایط و مکان جغرافیایی شما تضاد دارد را در نظر نگیرید.
۷- تاثیر رها کردن انتظارات در زندگی خوب
تا وقتی که در زندگیتان از دیگران انتظار دارید نمیتوانید طعم زندگی خوب را بچشید. علت این موضوع آن است که هیچ کس انتظارات شما را به صورت دائمی برطرف نمیکند پس ممکن است در هر زمانی شما از دست او ناراحت شوید.
حال اگر ارتباطات روزانهتان را در نظر بگیرید متوجه میشوید که انتظار داشتن از خانواده، اقوام، دوستان و همکاران تا چه حد میتواند شما را وابسته کند و به شما آسیب بزند. البته باید از خودتان انتظارات زیادی داشته باشید چرا که داشتن انتظارات شخصی، به پیشرفتتان کمک میکند. پس سعی کنید از هیچ کس، هیچ انتظاری نداشته باشید تا بتوانید زندگی خوب و شادی داشته باشید.
۸ـ توجه داشتن به خانواده
تحقیقات زیادی نشان داده است، افرادی که به خانواده اهمیت میدهند زندگی بهتری نسبت به سایرین دارند. این موضوع در بیشتر دانشگاههای جهان به اثبات رسیده است و علت آن نیز آرامش فکری انسان در کنار خانواده است.
انسان تا سنین جوانی بیشتر زمانش را در کنار خانواده صرف میکند اما بعد از آن به خاطر شرایط تحصیلی و کاری مجبور میشود تا به استقلال برسد اما بسیاری از افرادی که زندگی موفقی دارند حتی بعد از این دوران هم ارتباط با خانواده را حفظ میکنند و تعاملات اجتماعیشان را بهبود میبخشند. پس در نظر داشته باشید که یکی از رازهای زندگی خوب همراهی با خانواده است.
۹ـ دوری از ذهنهای منفی
نشست و برخواست با برخی افراد منفی باعث میشود شما هم برای ساعات یا روزهایی کسل به نظر بیایید. تعداد افرادی که منفی نگر هستند بسیار زیاد است و ممکن است در جمعهای خانوادگی ـ فامیلی، همکاران، همکلاسیها و… وجود داشته باشند.
شما به عنوان کسی که به دنبال زندگی خوب و سالم است باید سعی کنید این افراد را از زندگیتان حذف کنید. حذف این افراد کمک میکند زندگی جذابتر و شادتری داشته باشید. البته ممکن است حذف این گونه افراد به صورت یک دفعهای امکان پذیر نباشد پس بهتر است به خودتان زمان بدهید و آرام آرام این افراد را از زندگیتان حذف کنید.
اگر این مدل افراد در خانواده یا همکاران نزدیک شما هستند شاید حذف کامل آنها ساده نباشد. پس بهتر است سعی کنید نسبت به افکار و حرفهای این افراد بیتوجه باشید.
۱۰ـ تاثیر تعامل با افراد موفق در زندگی خوب
دارن هاردی نویسنده کتاب پرفروش اثر مرکب اعتقاد دارد که زندگی ۵ سال آینده شما میانگینی از سطح زندگی دوستان امروزتان است. البته منظور از دوستتان مجموعه از افرادی است که این روزها با آنها تعامل دارید.
تعامل با افراد موفق باعث میشود ذهن شما به صورت ناخودآگاه بلندپروازتر شود و به دنبال کسب موفقیت در کسب و کار برود. پس سعی کنید افرادی که با آنها تعامل دارید را به شکل دقیقی پایش کنید و اگر هر کدام از آنها را شخص موفق و مفیدی نمیبینید، از زندگیتان حذف کنید.
۱۱ـ به روز بودن
منظور از به روز بودن این نیست که هر روز طبق مد روز لباس بپوشید یا هر روز تلفن همراه و ماشینتان را به روز کنید، بلکه منظور این است که سعی کنید از تکنولوژیها و اخبار مهم صنعت مطلع باشید. یکی از مهمترین موضوعات در موفقیت یک کسب و کار این است که آن کسب و کار، اول باشند. برای مثال اسنپ اولین تاکسی اینترنتی ایران بود که امروز سهم بزرگی از این صنعت را در اختیار دارد و یکی از مهمترین علل آن اولین بودن آن است.
حتی اگر به سالهای قبل دقت کنیم متوجه میشویم که بسیاری از اولینها صاحب برندی قدرتمند شدهاند؛ پفک، تاید و بسیاری از نامهای دیگر یک محصول نیستند بلکه نام یک کارخانه تولیدی هستند که به خاطر اولین بودنشان مشهور شدهاند و حتی باگذشت چند ده سال هنوز هم بین مردم دهان به دهان میشوند و موجب تقویت آن برند میشوند.
۱۲ـ جسارت به موقع
فرض کنید در شروع یادگیری یک شغل هستید و در همان ماههای ابتدایی یک پروژه بزرگ و مهم به شما پیشنهاد میشود. شما در این وضعیت ۲ راه دارید، اول این که این پروژه را قبول کنید و یا این که بهخاطر کم بودن تجربه این کار را رد کنید.
جسارت به موقع عنوان میکند که در این موقعیت بهتر است شما این شغل را قبول کنید اما در حین انجام کار تلاش بیشتری داشته باشید و از تجربیات سایرین استفاده کنید تا به یک شخص حرفهای تبدیل شوید.
البته که ممکن است به خاطر تجربه کم در آن زمینه قسمتهایی از پروژه را خراب کنید اما اگر از یک شخص خبره در این حرفه کمک بگیرید میتوانید نواقص احتمالی علم و تجربهتان را پوشش دهید. همین پروژه میتواند نقطه عطفی برای شروع کار شما باشد، پس نترسید و با احتیاط و مشورت فرصتهای پیشرویتان را استفاده کنید.
۱۳ـ تاثیر ورزش و سلامت بدن در زندگی خوب
انسانهایی که به دنبال یک زندگی خوب هستند ورزش و تندرستی را یک موضوع مهم میدانند و به آن اهمیت میدهند. گرچه ورزش کردن باعث میشود که هر روز زمانی از شما گرفته شود اما در عوض دچار بیماریهای جسمی فراگیر این روزها نمیشود. بهترین زمان ورزش صبح زود است اما اگر صبح زود امکان ورزش کردن ندارید میتوانید به دلخواه خودتان قسمتی از روز را به ورزش کردن سپری کنید.
برای گرفتن نتیجه بهتر میتوانید از یک مربی استفاده کنید. کوهنوردی، شنا یا هر ورزش تخصصی دیگر میتواند نتیجه بسیار مطلوبی برای سلامت جسم شما داشته باشد. البته قبل از ورزش کردن بهتر است بررسی کنید که آیا این ورزش مناسب شما است یا خیر. برای مثال کسانی که زانوهای پرانتزی دارند نباید کوهنوردی داشته باشند.
۱۴ ـ سفر کردن
سفر کردن یکی از مولفههای زندگی خوب است. معمولا کسانی که سفر میکنند زندگی بهتر و شادتری دارند. البته سفر رفتن باید به گونهای باشد که به زندگی کاری یا شخصی شما آسیبی وارد نکند. بسیاری از افراد میگویند که وقت سفر ندارند در صورتی که حتی به صورت نیم روزی هم میتوانید سفر داشته باشید. سفر به نقاط نزدیک محل زندگیتان هم میتواند اثر مطلوبی داشته باشد و نیازی نیست که حتما برای یک یا دو هفته به سفر بروید.
۱۵ـ برنامه ریزی شخصی و خانوادگی
قطعا همه ما میدانیم که داشتن برنامه ریزی یک موضوع بسیار مفید برای رشد شخصی است اما آیا واقعا از برنامه ریزی استفاده میکنیم؟ این روزها شاید برنامه ریزی مانند سالهای قبل روز کاغذ نباشد اما هنوز هم بسیاری از افراد برای برنامه ریزی از دفترچههای کوچک استفاده میکنند و اعتقاد دارند که استفاده از کاغذ و قلم اثر بهتری برای برنامه ریزی دارد.
به هر حال در این قسمت خودتان باید تصمیم بگیرید که آیا برنامه ریزی با کاغذ قلم لذت بیشتری برای شما دارد یا استفاده از ابزارهای دیجیتال مانند اپلیکیشنهای برنامه ریزی یا تقویم گوگل بهتر است
برنامه ریزی به صورت روزانه یا هفتگی صورت بگیرد اما اگر شغل آزاد دارید و برنامه مشخصی ندارید بهتر است از برنامه ریزی روزانه استفاده کنید. همچنین در روزهای اول میتوانید از یک تا ده به خودتان نمره بدهید و در انتهای هر هفته این نمرهها را جمع کنید تا عملکرد هفتگی شما به دست بیاید.
۱۶ـ تاثیر مطالعه مستمر در زندگی خوب
اگر نگاهی به زندگی ثروتمند ترین افراد ایران داشته باشید مشاهده میکنید که بیشتر آنها مطالعه روزانه دارند. این مطالعه ممکن است به صورت روزانه از ۲ ساعت هم عبور کند. شما متناسب با نیازتان باید مطالعه روزانه داشته باشید و بهتر است یک سیر مطالعاتی نیز برای مطالعهتان داشته باشید.
مطالعه جسته و گسیخته میتواند شما را دلسرد کند چرا که فقط مطالعه هدفمند است که باعث میشود شما پیشرفت کنید و به نتایج درخشانی برسید. بهترین کار برای شروع مطالعه این است که در حوزه مورد فعالیتتان کتاب بخوانید، برای مثال اگر یک نویسنده هستید بهتر است سراغ کتابهایی با موضوع نویسندگی بروید و در سطح اینترنت به جمع آوری اطلاعات درباره این موضوع بپردازید.
این روزها روشهای مطالعه هم دستخوش تغییرات زیادی شده است و تکنولوژیهای زیادی برای یادگیری علوم به وجود آمده است. پادکستها، وبینارها، کتابهای صوتی، کتابهای دیجیتالی، نشریات آنلاین و بسیاری موارد دیگر از جمله مواردی هستند که میتوانند در یادگیری شما موثر باشند اما به هر حال کتاب کاغذی قدیمیترین روش مطالعه است و هنوز هم طرفداران بسیاری دارد.
۱۷ـ چهارچوب مشخص برای فضای مجازی
همه ما از فضای مجازی و تکنولوژی استفاده میکنیم و فضای مجازی بخش جداناپذیر زندگی ما شده است. اما میزان استفاده درست از تکنولوژی و فضای مجازی چقدر است و روزانه چه مدت زمان صرف این تکنولوژیها میکنیم؟
تحقیقات زیادی روی میزان استفاده از فضای مجازی شده است و اثرات ناشی از استفاده بیرویه از این فضاها نیز مشخص شده است. این تحقیقات نشان میدهد که استفاده بیشازحد از فضای مجازی و تلفن همراه مشکلات روحی زیادی دارد که مهمترین آنها افسردگی است.
البته مشکلات استفاده بی رویه از تکنولوژی فقط باعث بروز مشکلات جسمی نمیشود و تاثیرات منفی زیادی هم روی جسم و سلامت چشم دارد. برای کنترل این موضوع بهتر است یک بررسی جامع در مورد میزان استفاده از تلفن همراهتان داشته باشید که این موضوع به کمک برخی اپلیکیشنها امکانپذیر است.
حال میتوانید میزان استفاده از هر برنامه یا شبکه اجتماعی را به صورت روزانه و هفتگی مشاهده کنید سپس میزان ایدهآلتان از میزان استفاده هر برنامه را روی یک تکه کاغذ بنویسید و سپس سعی کنید میزان استفادهتان را کم کنید. البته اگر میزان استفادهتان زیاد است قطعا در یک روز یا یک هفته نمیتوانید آن را به میزان مناسب برسانید و لازم است به خودتان فرصت بدهید تا عادت کنید.
۱۸ـ زندگی در زمان حال
بسیاری از افراد غصه گذشته را میخورند و یا دغدغه آینده دارند. این افراد نمیتوانند زندگی خوب داشته باشند چرا که دائما نگران هستند و هیچ فرصتی برای تمرکز روی وضعیت فعلیشان ندارند. همه ما فقط در زمان حال توانایی زندگی داریم و نمیتوانیم گذشتهمان را عوض کنید. از طرفی قادر به پیشبینی آینده هم نیستیم پس باید یادبگیریم در زمان حال زندگی کنیم تا بتوانیم آینده را آن طور که میخواهیم بسازیم.
۱۹ـ توجه به علاقهها
توجه داشتن به علاقه یکی دیگر از کارهایی است که میتوانید برای داشتن زندگی خوب انجام دهید. کسانی که بهدنبال زندگی خوب هستند سعی میکنند دنبال علاقههای شخصی بروند.
داشتن علاقه به هر کاری کمک میکند که انگیزه مناسبی برای انجام آن داشته باشید. از طرفی علاقه نداشتن باعث میشود زمان انجام برخی کارها به شدت افزایش یابد.
بسیاری از افراد به شغلشان علاقهای ندارند و به همین خاطر است که فقط به دنبال آخر هفتهها و تعطیلات هستند. البته این طور نیست که تعطیلات و آخر هفته برای کسانی که عاشق کارشان هستند جذاب نباشد اما اگر شخصی را میبینید که فقط به دنبال فرار از کار است احتمالا نشاندهنده بیعلاقگی او است.
۲۰ـ تاثیر نظم کاری و شخصی در زندگی خوب
در زندگی روزانه و شخصیتان چقدر به نظم و مرتب بودن اهمیت میدهید؟!
البته منظور از نظم فقط مرتب بودن اتاق و رختخواب نیست و تمامی مکانهایی که قسمتی از روز را در آن سپری میکنید باید مرتب باشند. طبق تحقیقات مرتب بودن میزکار، اتاق، منزل و… کمک زیادی به افزایش تمرکز دارد و این موضوع میتواند باعث افزایش بهرهوری شما باشد. پس سعی کنید روزانه زمانی را برای مرتب کردن وسایل و محیطهای اطرافتان داشته باشید.
۲۱ـ پیدا کردن دوستان و همراهان خوب
همه ما علاقه داریم که در اطرافمان دوستهایی داشته باشیم و از وجود آنها لذت ببریم و استفاده کنیم. نقش دوستان خوب در زندگی خوب نقشی انکار نشدنی است.
در انتخاب دوستان باید دقت زیادی داشته باشید چرا که دوستان تاثیر زیادی بر شغل، تفکر و طرز زندگی شما دارند. پیدا کردن دوست خوب شاید در ابتدا کار سختی به نظر بیاید اما اگر در مورد مهاتهای دوستیابی کمی تحقیق کنید میتوانید خیلی زود دوستانی دلسوز و همراه پیدا کنید و از معاشرت با آنها لذت ببرید.
۲۲ـ نقش تغذیه سالم در یک زندگی خوب
شاید شما هم شنیدهاید که میگویند عقل سالم در بدن سالم. از طرفی همه ما میدانیم که تغذیه نقش انکارناپذیری در سلامت جسم انسان دارد. پس سعی کنید رژیم غذایی متعادلی داشته باشید و از خوراکیهای سالم استفاده کنید. خوردن فستوفودها و غذاهای آماده باعث میشود بدن شما در طول زمان دچار مشکلات زیادی شود و مشکلات سلامتی تاثیر مستقیمی بر کیفیت بازده کار شما دارد. لیست خوراکیهای مورد نیاز بدن را میتوانید از سطح اینترنت پیدا کنید و در رژیم روزانه و هفتگی خود قرار دهید.
۲۳ـ کنار گذاشتن عادتهای غلط
همه ما عادتهای غلط زیادی داریم که باعث میشوند مشکلات زیادی در دراز مدت ایجاد شوند. برای مثال فرض کنید که یک نفر به صورت مرتب مسواک نمیزند این شخص قطعا طی چند سال همه دندانهایش را از دست میدهد و جدای هزینههای سنگین دندانپزشکی که باید بپردازد، سلامتی خود را هم از دست داده است که این موضوع به هیچ عنوان قابل بازگشت نیست.
تمامی این مشکلات ایجاد شده بدین خاطر بود که این شخص یک عادت غلط در زندگی داشت و فکری برای رفع این عادت بد نکرد. البته این سادهترین مثالی بود که برای تاثیر عادتهای غلط میتوان زد. برخی از عادتها میتواند موجب از دست رفتن کل سلامت یک شخص بشود.
برای مثال کشیدن سیگار از جمله عادتهای غلطی است که میتواند منجر به مرگ شود. پس سعی کنید عادتهای غلط زندگیتان را روی یک کاغذ بنویسید و سعی کنید آرام آرام، آنها را کنار بگذارید. اگر این کار را کردید و بعد از طی زمانی خاص موفق به ترک یک یا چند کدام از عادتهایتان نشدید میتوانید به یک روانشناس مراجعه کنید و به کمک او این کار را انجام دهید.
۲۴ـ نقش رعایت بهداشت در زندگی خوب
رعایت بهداشت را شاید از دوران کودکی و دبستان به یاد داشته باشیم، زمانی که در مدرسه مربی بهداشت داشتیم و به طور هفتگی بلندی ناخنها و موهای سرمان را کنترل میکرد. اما شاید جالب باشد که بدانید رعایت بهداشت یکی از اصول رسیدن به زندگی خوب است چرا که به شکل مستقیم روی سلامت جسم اثر دارد.
اگر بهداشت فردی را به صورت درست رعایت نکنید دیر یا زود دچار مشکلات جسمی میشوید و باعث میشود از داشتن زندگی خوب محروم شوید. پس بهداشت و رعایت آن را جدی بگیرید.
انواع مهارت زندگی خوب وجود دارد که با بکارگیری آنها میتوانیم زندگی بهتری داشته باشیم. تا به اینجا ۲۴ مورد از این مهارتها را با شما در میان گذاشتیم. اما مهارتهای دیگری نیز وجود دارند که میتوان برای داشتن یک زندگی بهتر، از آنها بهره گرفت.
در ادامه، ۱۲ مهارت دیگر را نیز بررسی میکنیم که جزو ضروریات زندگی هستند و تقویت آنها سبب میشود، بیشتر از زندگی خود لذت ببریم. اگر باز هم به دنبال مهارتهای دیگری برای زندگی خوبتان هستید و میخواهید از نهایت ظرفیتتان برای بهتر شدن استفاده کنید، پس در ادامه نیز با ما همراه باشید.
۱۱ مهارت تکمیلی برای داشتن زندگی خوب
علاوه بر مهارتهایی که تا به اینجا معرفی کردیم، مهارتهای زیر را نیز در خود تقویت کنید و سپس مطمئن باشید که حقیقتاً زندگی بهتری خواهید داشت:
-
ایمان داشتن در هر شرایطی
تمام وقتهایی که دچار اضطراب یا نگرانی میشویم، ایمان خود را از دست دادهایم. به همین خاطر تقویت ایمان، یکی از اصلیترین و بهترین مهارتهایی است که میتواند تأثیر مثبتی روی کلیت زندگی ما داشته باشد. وقتی بدانیم پروردگاری برتر، همیشه و در هر حال حواسش به ماست و این مهم را از یاد نبریم، هیچ مشکلی نمیتواند ما را بیشتر از چند لحظه کوتاه، غمگین یا ناراحت کند.
-
تقویت اعتماد به نفس
بزرگترین چیزی که جامعه جهانی از آن رنج میبرد، کمبود اعتماد به نفس است. اعتماد به نفس یعنی اینکه هم خودمان را ارزشمند بدانیم و هم به تمام کائنات احترام بگذاریم.
-
سرمایهگذاری
شاید تصور کنید که سرمایهگذاری تنها برای افراد ثروتمند است. اما اینگونه نیست، شما میتوانید از حداقل درآمدی که دارید، برای سرمایهگذاری استفاده کنید.
سرمایهگذاری هرچقدر هم که کوچک باشد، یک مهارت زندگی خوب است و میتواند در آینده، ثروت را نیز برای شما ایجاد کند. بنابراین ضروری است که مهارت زندگی خوب سرمایهگذاری کردن را یاد بگیرید و از آن غافل نشوید. بسترهای خوبی برای سرمایهگذاری با مبالغ کم وجود دارد که با تحقیق و بررسی میتوانید آنها را بیابید (مانند بازار بورس و کریپتو که با ۱۰۰ الی ۵۰۰ هزار تومان هم میتوان در آنها سرمایهگذاری کرد)!
-
لبخند زدن
یکی دیگر از انواع مهارت زندگی خوب که اکثراً از آن غافل میشویم، لبخند زدن است. این لبخند میتواند خوشحالی، سرزندگی، سلامتی و جوانی را به همراه داشته باشد. وقتی از شما میخواهیم که لبخند بزنید، منظورمان این نیست که هرگز ناراحت نشوید، ناراحت شدن هم یک امر طبیعی برای انسان است، اما همگی ما میتوانیم در طول روز، بسیار بیشتر از قبل لبخند بزنیم و از اثرات مثبت این مهارت زندگی خوب، بهرهمند شویم.
-
خلاقیت
همهی ما دارای قدرت خلاقیت و انجام کارهای تازه هستیم، اما بسیار کم این خلاقیت را بروز داده یا شکوفا میکنیم. برای داشتن یک مهارت زندگی خوب، بهتر است گهگاهی خلاقیت به خرج دهید، حتی در کارهای روزمره. مثلاً غذا را به شیوه دیگری تزئین کنید، دکوراسیون منزلتان را عوض کنید، لباسهای متفاوت بپوشید، سرگرمیهای متفاوتی را برای روزهای تعطیل خود در نظر بگیرید و …..
-
عادتهای غذایی صحیح
اضافه وزن از مشکلاتی است که بیشتر انسانها با آن درگیر هستند. وقتی چاق هستیم، به انواع ورزشها، رژیمهای لاغری و حتی داروهای لاغری متوصل میشویم تا کمی وزن کم کنیم. اما اگر عادتهای غذایی صحیحی در زندگیمان داشته باشیم، دیگر نیازی به استفاده از این روشها نیست؛ چراکه با عادتهای غذایی صحیح، اصلاً چاق نمیشویم.
پس با خودتان فکر کنید و ببینید مهارت زندگی خوب، چه عادتهای غذایی را شامل میشود. برای مثال، میتوان عادتهای «دست کشیدن از خوردن قبل از سیر شدن»، «تنها یکبار بشقاب را پر کردن»، «حذف آب از سفره»، «حذف نمک از سفره»، «آشپزی با روغن کم»، «استفاده زیادی از سبزیجات و سالاد»، «وعدههای بیشتر و خوراکیهای کمتر» و ….. را نام برد.
شما نیز میتوانید بسته به شرایط خود، عادتهای غذایی دیگری را در زندگیتان نهادینه کنید تا در کنار تغذیه سالم که قبلاً در مورد آن صحبت کردیم، عادتهای خوبی هم برای تغذیه داشته باشید.
-
فاصله گرفتن از تلویزیون
هدر دادن وقت باارزش خود در برابر سریالها و اخبار تلویزیونی، قطعاً نمیتواند یک مهارت زندگی خوب باشد. این زمان را میتوان صرف کارهای ارزشمندتری مانند تقویت سایر انواع مهارت زندگی خوب خود کنیم.
گشت زدنهای بیهدف در میان صفحات بی انتهای شبکههای اجتماعی نیز نمیتواند ثمره مناسبی برای ما داشته باشد، مگر اینکه هدفمند باشد (مانند وقتی که یک کسب و کار آنلاین داریم). پس سعی کنید استفاده از تلویزیون و شبکههای اجتماعی را طوری مدیریت کنید که تأثیر مخربی بر زندگیتان نداشته باشد و شما را از انجام فعالیتهای مهمتر بازندارد.
-
یادگیری مهارتهای جدید
یکی از اصلیترین مواردی که میتواند اعتماد به نفس ما را بشدت تقویت کرده و انرژی بالایی به ما ببخشد، یادگیری مهارتهای تازه است. شما باید بسته به استعدادها، علاقهمندیها، امکانات و دیگر شرایط زندگیتان، مهارتهای تازهای را انتخاب کرده و بیاموزید.
این مهارتها میتوانند خیاطی، گلدوزی، نمدبافی، طراحی دکوراسیون، کار با رزین، موسیقی، نقاشی، بازاریابی، تایپ ده انگشتی، تدوین، پرورش گیاهان خانگی، آشپزی، شیرینیپزی، تزئینات، حرکات ورزشی خاص یا ….. باشد.
-
اهمیت به تفریح و سرگرمی
رباتها بدون خستگی، تمام عمر آهنیشان به انجام یک کار تکراری اختصاص دارد. بیخردی بزرگی است که ما انسانهای صاحب کرامت و اختیار نیز دقیقاً مانند رباتها و ماشینها، بدون هیچ وقفه، استراحت، تفریح یا گردشی به فعالیت مستمر بپردازیم.
اگر توانسته باشیم عزتنفس خود را به شیوه صحیحی تقویت کنیم، عمل کردن به این مهارت زندگی خوب نیز برایمان راحتتر خواهد بود. چون کسی که قدر خود و دیگران را میداند، نمیتواند نسبت به تفریح و سرگرمی و رفاه خود و دیگران بیتوجه باشد.
پس باید ضمن انجام دادن فعالیتهای ضروری زندگی، وقتهایی را صرفاً برای تفریح، گردش و پرداختن به سایر سرگرمیهای سالم اختصاص دهیم.
-
تصمیمگیری
زندگی سراسر از تصمیمگیریهای کوچک و بزرگ است. پس تصمیمگیری هم یکی از اصلیترین انواع مهارت زندگی خوب است که باید مورد توجه قرار بگیرد. وقتی یاد بگیرید در هر شرایطی، تمام فاکتورها و معیارها را مورد سنجش قرار داده و در نهایت تصمیم درستی بگیرید، این تصمیمهای درست، کیفیت زندگی شما را بالا خواهند برد. پس باید شیوه تصمیمگیری صحیح را فراگرفته و از آن استفاده کنید.
-
تقویت مهارتهای بین فردی
تحقیقات چندین ساله محققین در زمینه شادکامی، نشان میدهد که اصلیترین عامل رضایت و خوشبختی انسانها در روابط خوب آنها نهفته است. بنابراین اگر میخواهید مهارت زندگی خوب دیگری را فراگرفته و خوشبختی واقعی را تجربه کنید، لازم است تا بیشتر از پیش به نزدیکان خود اهمیت بدهید. بیشتر از پیش به بستگان نزدیکتان محبت کرده و با آنها معاشرت کنید.
داشتن دوستان زیاد، خوب است، اما قبل از اینکه هر رابطه دوستی تازهای را آغاز کنید، از داشتن رابطه خود با نزدیکان و دوستان فعالی خود مطمئن شوید. تقویت مهارتهای بین فردی میتواند در پیدا کردن دوستان جدید و ایجاد رابطه مثبت با سایرین که در قسمت قبل بررسی کردیم نیز تأثیر داشته و مکمل آنها برای داشتن روابط خوب در زندگی باشد.
سخن پایانی
مهارت های زندگی مناسب، حقیقتاً کیفیت زندگی ما را بالاتر خواهند برد. شاید تصور کنید که دست یافتن به آرامش و خوشبختی کار سختی است، اما اصلاً اینطور نیست. در واقع شما با برقراری ارتباط خوب با نزدیکان، تقویت عزت نفس و اعتماد به نفس، تصمیمگیری صحیح، سفر کردن، اهمیت به تفریح، یادگیری مهارتهای تازه، ایمان داشتن در هر حال، برنامهریزی شخصی، تغذیه سالم و ….، خوشبختی حقیقی را تجربه خواهید کرد. در واقع، تمام زمانی که صرف کارهای بیهوده میشود را میتوان به تقویت این موارد اختصاص داد.
در حقیقت داشتن زندگی خوب به عوامل زیادی بستگی دارد که در این مطلب آنها را بررسی کردیم. همانطور که مشاهده کردید رعایت مجموعهای از کارها باعث میشود به یک زندگی خوب برسید و این گونه نیست که صرفا با تحصیلات مناسب یا با داشتن پول، طعم یک زندگی ایدهآل را بچشید.
از طرف دیگر باید دقت داشته باشید که رسیدن به زندگی ایدهآل و خوب پروسهای زمانبر است و شاید تا چند سال طول بکشد. البته اگر راهکارها و موارد گفته شده در قسمتهای بالا را رعایت کنید میتوانید مطمئن باشید که خیلی زود به زندگی ایدهآلتان میرسید اما به هر حال این مسیر سختیهایی نیز دارد و باید این سختیها را بپذیرید.
برخی از سوالات متداول
۶ ویژگی یک زندگی خوب کدامند؟
۱. پذیرش خود ۲. داشتن رابطه مثبت با سایرین ۳. رشد شخصی ۴. زندگی هدفمند ۵. تسلط بر خود ۶. خودمختاری
تاثیر تعامل با افراد موفق در داشتن یک زندگی خوب چگونه است؟
دارن هاردی نویسنده کتاب پرفروش اثر مرکب اعتقاد دارد که زندگی ۵ سال آینده شما میانگینی از سطح زندگی دوستان امروزتان است. البته منظور از دوستتان مجموعه از افرادی است که این روزها با آنها تعامل دارید. تعامل با افراد موفق باعث میشود ذهن شما به صورت ناخودآگاه بلندپروازتر شود و به دنبال کسب موفقیت برود.
تاثیر ورزش و سلامت بدن در داشتن یک زندگی خوب به چه صورت است؟
انسانهایی که به دنبال یک زندگی خوب هستند ورزش و تندرستی را یک موضوع مهم میدانند و به آن اهمیت میدهند. گرچه ورزش کردن باعث میشود که هر روز زمانی از شما گرفته شود اما در عوض دچار بیماریهای جسمی فراگیر این روزها نمیشود
آموزش فن بیان ، تکنیک های بداهه گویی ، تقویت مهارت کلامی و فن بیان
فن بیان و بداهه گویی یکی از مهمترین موضوعات در بحث توسعه فردی است. اگر شما فن بیان خوبی داشته باشید میتوانید خیلی راحت خواستهها و مشکلات خود را بیان کنید. مهارت کلامی جزییات زیادی دارند و یادگیری آنها در یک زمان محدود امکان پذیر نیست اما با تمرین بداهه گویی مکرر میتوانید به مهارتهای فن کلام و مهارتهای کلامی مسلط شوید.
اگر برای شما هم سؤال شده است که مهارت کلامی چیست باید در جواب گفت مهارتهای کلامی جز موضوعاتی است که در مدرسه به ما آموزش داده نمیشود و به همین خاطر است که بیشتر افراد در این موضوع ضعفهای بسیاری دارند. ضعفهای مربوط به مهارتهای کلامی به قدری میتواند برای شما مشکل درست کند که حتی فکر آن را هم نمیکنید.
مدیران و متخصصان زیادی وجود دارند که برای برگزاری جلسات و سخنرانی در همایشها ترس زیادی دارند، ترس آنها از میزان علم آنها در تخصص مربوطه نیست بلکه ترس از نداشتن مهارتهای کلامی است. حتی در بسیاری از وقتها این اشخاص به جلسات کاری مهم نمیروند و یک نماینده از خودشان میفرستند.
اکنون که به خوبی می دانید مهارت کلامی چیست باید گفت تمامی مشکلات ذکر شده گوشهای از نداشتن مهارتهای کلامی است. از طرف دیگر وجود مهارتهای کلامی میتواند شخص را به یک شخص قدرتمند در مذاکره تبدیل کند. البته مهارتهای کلامی در طول زمان تثبیت میشوند و این گونه نیست که شما در یک زمان مشخص به یک شخص حرفهای در مذاکره تبدیل شوید.
بداهه گویی چیست؟
حالا شاید برای شما سؤال پیش بیاید که بداهه گویی چیست و دقیقاً چه مفهومی دارد؟ برای پاسخ به این سؤال باید گفت که بداهه گویی حرفهای به روشی اطلاق میشود که فرد بتواند در کمترین زمان، بهترین جواب را ارائه دهد. بسیاری از مردم اعتقاد دارند که این روش، بیشتر از اینکه یک فن باشد، یک هنر محسوب میشود که تأثیر بسیار زیادی بر زندگی حرفهای افراد دارد. ازاینرو، باید یاد بگیریم که چگونه بداهه گویی کنیم تا بتوانیم در حرفه و کسبوکار خود موفق شویم.
احتمالاً بارها مشاهده کردهاید که در موفقیتی قرار گرفتهاید که توانایی صحبت کردن به نحو درست را نداشتهاید. ممکن است کلمات را فراموش کرده باشید، یا از شما سؤالی شده که پاسخ دقیق آن را نمیدانید. حتی این احتمال وجود دارد که از شما درباره موضوع خاصی اطلاعات خواسته باشند و شما آمادگی لازم برای پاسخگویی را نداشته باشید. در ادامه، تیم تحقیقاتی دکتر ویز برای شما توضیح میدهد که چگونه میتوانید بداهه گویی حرفهای داشته باشید.
بسیاری از افراد گمان میکنند که بداههگویی به این معنی است که فرد همواره درباره همه چیز آمادگی قبلی داشته باشد، درصورتیکه این تصور کاملاً اشتباه بوده است. فردی که در حوزه کاری خود حرفهای بوده و تسلط کافی داشته باشد، میتواند تشخیص دهد که افراد قصد پرسیدن چه مدل سؤالاتی از وی دارند. بدین ترتیب، باید اطلاعات پیشزمینهای کافی در حوزه تخصص خود داشته باشد و مدام در حال کسب اطلاعات بیشتر باشد و بهتر است باید ذهن خود را برای هرگونه سؤالاتی آماده کند.
هوش کلامی
قطعاً برای شما هم پیش آمده است که در یک گفتوگو، واژهای اشتباه به کار بردهاید و آن واژه باعث ایجاد ناراحتی و دلخوری شده است. این موضوع فقط در گفتوگوهای روزانه صادق نیست و این روزها در چت شبکههای اجتماعی و حتی ایمیلها هم دیده میشود.
شما باید در نظر داشته باشید که هوش کلامی تمامی ارتباطات شما را شامل میشود و اگر مشکلی در آن وجود داشته باشد فقط در موقع صحبت کردن به مشکل نمیخورید بلکه در زمانهای چت کردن در شبکههای اجتماعی و دیگر ارتباطات نیز دچار مشکل میشوید.
این روزها دورههای زیادی در موسسات برگزار میشود که برخی از این دورهها واقعا مفید هستند و برخی دیگر نیز سود چندانی ندارد. ملاک تشخیص این دورهها استاد و برگزارکننده این دورهها است. دورههای مفید ممکن است هر چند ماه یک بار برگزار شوند اما اثری فوقالعاده دارند و قطعا شما را به یک نتیجه خوب میرسانند.
جادوی بینظیر بداهه گویی
همانطور که تاکنون متوجه شدید، بداهه گویی حرفه ای از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است و بیشترین تأثیر را در موفقیت شما میگذارد. احتمالاً در موقعیتی قرار گرفته باشید که دیگران از شما انتقادات شدید و نابجایی کردهاند اما شما توانایی پاسخ دادن به آنها را نداشتهاید. در این شرایط، موجب شده است تا حق شما ضایع شود و به آنچه که لایق آن بودهاید، نرسید؛ در اینجاست که اهمیت بداههگویی و هوش کلامی نمایان میشود.
کاربردهای فن بیان در زندگی روزمره و کسب و کار
شاید این سؤال برای شما هم پیش آمده باشد که یادگیری مهارتهای فن بیان چه تاثیری در عملکرد روزانه ما دارد و آیا اساساً به زندگی شخصی و کاری ما نفعی میرساند یا خیر؟ بعد از برگزاری این دورههای فن بیان بیشتر شرکتکنندگان اعتقاد داشتند که روابط شخصی، دوستانه و شغلیشان بهبود فراوانی داشته است و مشکلات صحبت کردنشان رفع شده است.
البته صرفاً شرکت در دورههای فن بیان نمیتواند راه مناسبی برای موفقیت در این زمینه باشد بلکه تمرین بداهه گویی و پشتکار شما است که میتواند تضمینکننده موفقیت در فن بیان شما باشد. در ادامه این مطلب مهمترین راهکارهای بهبود فن بیان و مهارتهای کلامی را بررسی میکنیم و توضیحات کاملی در مورد هر قسمت میدهیم.
چرا باید به مهارت کلامی توجه ویژهای داشت؟
یادگیری مهارت کلامی نقش بسیاری مهمی در روابط روزمره ما دارد و همه ما میدانیم که قسمت اعظمی از زندگی ما را همین روابط روزمره تشکیل میدهد. در کشورهای خارجی و تراز اولی مانند سوئد، نروژ، آمریکا، آلمان و … توجه ویژهای به مهارتهای کلامی شده است به طوری که در تمامی مدارس و دانشگاه این درس به عنوان یک عنوان آکادمیک تدریس میشود.
از حدود قرن ۱۹ میلادی در اروپا و آمریکا به مهارت کلامی توجه ویژهای شد و به همین خاطر است که اروپا و آمریکا سخنرانهای بینظیری دارد. البته سخنران شدن تنها کاربرد این مهارتهای کلامی نیست و مهمترین علت یادگیری این مهارت بهبود روابط در زندگی شخصی و کاری است. در بیشتر مراجع روانشناسی سه دلیل عمده برای آشنایی هر شخص با مهارتهای کلامی و فن بیان عنوان شده است.
در ادامه این ۳ عنوان را بررسی میکنیم:
- همه در طول زندگی در شرایطی قرار میگیریم که باید در یک جمع صحبت کنیم یا از عقایدمون دفاع کنیم. برخی اوقات هم باید شخصی را راضی کنیم درست مانند زمانی که قرار است یک معامله صورت دهیم
- کارمندان و کارکنان در هر جایگاهی که در یک شرکت هستند باید بتوانند مهارتهای ارتباطی با مشتریان و سایر افراد برقرار کنند.
- قدرت متقاعدکردن میتواند دست آوردهای زیادی برای شما در زندگی شخصی و کاری شما خواهد داشت.
در ادامه به سراغ معرفی راهکارهای مهم و اثرگذار در فن بیان و مهارتهای کلامی در بداهه گویی میرویم:
۱ـ شمرده شمرده صحبت کنید
یکی از راههای افزایش مهارت کلامی شمرده شمرده و شیوا صحبت کردن است. بسیاری از مشکلات کلامی بدین خاطر است که شمرده صحبت نمیکنید. اگر حتی هیچ کاری هم نکنید اما شمرده صحبت کنید به طور خودکار نیمی از مشکلات صحبت شما برطرف میشود. شونده باید بتواند تمامی کلمات و عبارات شما را به طور واضح بشنود و هیچ مشکلی برای درک صحبتهای شما نداشته باشد.
از طرف دیگر باید سعی کنید تا حد ممکن از به کار بردن کلمات سخت و دشوار پرهیز کنید. استفاده از کلمات آسان یکی از بهترین راهها برای جذب مخاطب است. بسیاری از افراد این گونه تصور میکنند که اگر در صحبتهایشان از کلمات سخت و یا خارجی استفاده کنند مخاطب لذت میبرد در صورتی که تجربه نشان داده است مخاطب با کلمات سخت و غیرفارسی نه تنها لذتی نمیبرد بلکه دچار سردرگمی میشود.
پس حتی اگر مخاطبتان شخص سطح بالایی است سعی کنید از کلمات و جملات ساده و عامیانه استفاده کنید. نگاهی به برترین سخنرانهای داخلی و خارجی بیاندازید، تمامی این اشخاص از عباراتی آسان و عامیانه استفاده میکنند و همین موضوع نقش مهمی در جذب مخاطب دارد.
۲ـ نقش اعتماد به نفس در فن بیان برتر
اگر به راحتی در جمعهای خانوادگی صحبت میکنید و هیچ ترس و واهمهای از صحبت کردن ندارید از اعتماد به نفس مناسبی برخوردار هستید اما این دلیل نمیشود که شما یک سخنران خوب هستید. مخاطب در شروع صحبتهای شما به چیزهای زیادی دقت میکند و یکی از این موارد همین اعتماد به نفس است، اگر اعتماد به نفس شما در سطح خوبی قرار داشته باشد مخاطب به سراغ پارامترهای دیگری میرود و اما اگر اعتماد به نفس شما در سطح مناسبی قرار نداشته باشد مخاطب به حرفهای شما توجهی نمیکند حتی اگر واقعا حرفهای جدید و مفیدی برای گفتن داشته باشید.
پس به این نتیجه رسیدیم که وجود اعتماد به نفس در فن بیان ضروری است اما کافی نیست. حالا ممکن است که اعتماد به نفس شما پایین باشید و به دنبال راهکار برای تقویت آن باشید. گفتاردرمانی، جلسات مشاوره و بسیاری راههای دیگر وجود دارد که میتواند اعتماد به نفس شما را تقویت کند اما یکی از بهترین و در عین حال آسانترین کارها صحبت کردن در برابر آینه یا دوربین تلفن همراهتان است.
اگر بتوانید در طول روز زمانی را به این کار اختصاص دهید میتوانید در بازه زمانی کوتاهی اعتماد به نفستان را تقویت کنید. البته ممکن است برخی افراد به دلیل مشکلات روحی حتی در برابر آینه هم قادر به صحبت کردن نباشند که در این صورت بهتر است به یک روانشناس مراجعه کنید تا به کمک جلسات روانکاوی این مشکل حل شود.
۳ـ از حرفی که میزنید مطمئن باشید و خودتان عملکننده به آن باشید
یکی از راههای افزایش مهارت کلامی برای بداهه گویی، داشتن صداقت و راستی در صحبتهایتان هست زیرا مخاطب باهوش است و دقیقاً متوجه حالات رفتارهای شما میشود، اگر مشخص شود که به حرفی که میزنید پایبند نیستید اعتماد مخاطب از بین میرود. این موضوع وقتی دردسرساز میشود که اعتماد جمع زیادی از مخاطبان و کاربران شما از بین برود. صداقت گفتاری فقط در گفتار محاورهای نیست و اگر صاحب یک کسب و کار هستید باید نسبت به مطالب وبسایت و دیگر کانالهای ارتباطیتان هم حساس و پیگیر باشید.
پس بهتر است صداقت را در تمامی کارهای روزانهتان رعایت کنید تا درگیر مشکلات و تبعات آن نشوید. زمانی که با صداقت از یک موضوعی صحبت میکنید حرف و گفتار شما تأثیر بیشتری روی مخاطبان دارد. اشتیاق انسان در هنگام صحبت از یک موضوع نشاندهنده صادق بودن یا نبودن گفته او است. این موضوع گرچه به صورت صد در صد قابل تشخیص نیست اما در بیشتر موارد این گونه است. پس سعی کنید همیشه با صداقت صحبت کنید تا مخاطبان اعتمادشان به شما را از دست ندهند.
۴ـ از خودتان زیاد تعریف نکنید
بسیاری از افراد در هنگام صحبتهایشان به دفعات زیادی از خودشان تعریف میکنند که در نظر مخاطب اصلاً کار خوشایندی به حساب نمیآید. اگر به هر دلیلی در صحبتهایتان فروتنی را رعایت نمیکنید باید بدانید که شنوندهها علاقه زیادی به صحبتهای شما ندارند و اساساً دلیلی برای توجه کردن به حرفهایتان ندارند.
یکی از راههای افزایش مهارت کلامی و یادگرفتن مهارتهای بداهه گویی این است که سخنرانی افراد مشهور را مشاهده کنید. فیلم سخنرانی بسیاری از افراد بزرگ مانند استیو جابز و بیل گیتس در فضای وب موجود است و میتوانید از الگوی سخنرانی آنها استفاده کنید و کمک بگیرید.
در نظر داشته باشید که مخاطب به دنبال تعریف کردن شما از خودتان نیست و بیشتر آدمها از این کار متنفر هستند. تواضع و فروتنی شما میتواند نظر مخاطبان زیادی را جلب کند. همچنین نقل قول از بزرگان هم در بین صحبتهایتان میتواند نتیجه بسیار خوبی داشته باشد.
برای مثال شما در بین صحبتهایتان میتوانید از نظرات صاحب سبکان حوزه مورد بحثتان وام بگیرید. پس بهتر است صحبتهایتان را به دو قسمت تبدیل کنید و در بخشی نظرات و صحبتهای خودتان را مطرح کنید و بین صبحتها هم از افراد دیگر و صاحب نظران دیگر وام بگیرید.
۵ـ تن صدایتان را بیش از حد بالا نبرید
بسیاری از افراد صدای خود را تا حد ممکن بالا میبرند و این موضوع در نظر مخاطب موضوع چندان جالبی نیست. از طرف دیگر بالا بردن صدا، لرزش زیادی را برای صدا شما به وجود میآورد و باعث بروز مشکلاتی در بیان شما میشود. مهارتهای فن بیان و بداهه گویی برخی اوقات به قدری ساده هستند که حتی تصور آن را هم ندارید.
اکنون که به خوبی می دانید مهارت کلامی چیست، پس بهتر است تمامی راههای افزایش مهارت کلامی و نکات موجود در این مطلب را روی یک تکه کاغذ یادداشت کنید و قبل از سخنرانی آنها را تمرین کنید. تمرین کردن همین نکات ساده باعث میشود به مرور زمان مهارتهای فن بیان برتر در شما نهادینه شود.
یکی دیگر از کارهایی که میتوانید برای بهتر صحبت کردن استفاده کنید، نوشیدن آب در هنگام خشکی گلو است، بهترین کار این است که شما قبل از سخنرانی آب بنوشید و یک لیوان آب هم در حین سخنرانی داشته باشید تا بتوانید در صورت نیاز از آن استفاده کنید.
۶ـ دقت به نحوه نشستن، ایستادن و زبان بدن
درست ایستادن و دقت داشتن به نحوه نشستن میتواند یکی از بهترین کارهایی باشد که پرستیژ سخنرانی شما را حفظ میکند. زمانی که شما صحبت میکنید دیگران در کنار صدایی که از شما میشوند، شما را هم مشاهده میکنند و اگر نتوانید به درستی استایل بدنتان را حفظ کنید، مخاطب احساس خوبی نخواهد داشت.
زبان بدن نیز یکی از مهمترین موضوعاتی است که باید به آن توجه کنید. زبان بدن در جلب نظر مخاطب اهمیت ویژهای دارد و شما باید بتوانید با زبان بدن درست و اصولی، نظر مخاطب را جلب کنید. نگاه درست به همه شنوندگان و استفاده درست از دستها و حرکات صورت کمک میکند تا صحبتهای تأثیرگذارتری برای مخاطب داشته باشید.
شاید از خود بپرسید درست نشستن چگونه باعث جلب نظر مخاطب میشود که در پاسخ به این سؤال باید بدانید که داشتن یک استایل درست نه تنها نظر مخاطب را جلب میکند بلکه تأثیر زیادی هم روی نحوه نفسگیری شما دارد. اگر شما به درستی ننشینید برای نفسگیری دچار مشکلاتی میشوید و دائماً نفس کم میآورید. قوز کردن یکی از مصداقهایی است که میتوان برای این موضوع داشت.
در هنگام نشستن زاویه کمر و پاها باید به صورت ۹۰ درجه باشد. البته اگر دفعات اولی است که در یک جمع صحبت میکنید باید در نظر داشته باشید که ممکن است دچار مشکلاتی در هنگام نفسگیری شوید و این موضوع با تمرین درست میشود.
طبق تجربه یکی از بهترین کارهایی که میتوانید برای نفسگیری داشته باشید خواندن یک متن از یک کتاب یا روزنامه با صدای بلند است. در صورت امکان میتوانید صدای خود را ضبط کنید تا بتوانید اشکالات خود را یادداشت کنید و در تمرینهای بعدی آنها را رفع کنید.
۷ـ صداهای زیر و بم، پاشنه آشیل بسیاری از سخنرانها
تولید صداهای زیر و بم نادرست، ناشی از استرس و عدم اعتماد به نفس کافی است بدین معنی که اگر شما اعتماد به نفس نداشته باشید قطعاً باید منتظر صداهایی با شیب زیاد یا کم در سخنرانیتان باشید. بسیاری از وقتها شما در یک همایش و یا سخنرانی نشستهاید و حتی حواستان هم نیست اما به ناگهان متوجه خروج صدایی بسیار بلند و ناهنجار از شخص گوینده میشوید.
ناتوانی از کنترل صداهای زیر و بم یکی از مهمترین مشکلاتی است که اشخاص بی تجربه دارند. بهتر است برای کنترل صداهای زیر و بمتان تمرین کتابخوانی و روزنامهخوانی داشته باشید اما تجربه صحبت در جمع هم یکی از مهمترین تمرینها برای کنترل صداهای زیر و بم است.
۸ـ آماده بودن
حتی اگر یک سخنران حرفهای باشید اما قبل از سخنرانی تمرین نکنید ممکن است به مشکل بخورید. مشکلات ناشی از عدم آمادگی در سخنرانی میتواند دردسرهای زیادی برای شما به وجود بیاورد. بهتر است قبل از سخنرانی یک برگه آماده کنید و تمامی نکات و موضوعاتی که میخواهید از آن صحبت کنید را یادداشت کنید تا بتوانید بدون استرس و نگرانی صحبت کنید. بهتر است تمامی مثالها و نقل قولها را هم یادداشت کنید. یادداشت این موضوعات کمک میکند تا نگرانی کمتری بابت صحبتهایتان داشته باشید.
۹ـ ارائه منابع و مستندات در سخنرانی
بسیاری از وقتها در بین صحبتها یک یا چند نقل قول مطرح میکنید که شونده از آنها لذت میبرد اما بهتر است منابع صحبتهایتان را هم مطرح کنید. مطرح کردن منبع صحبتها کمک میکند شنونده با اعتماد بیشتری به حرفها و صحبتهای شما توجه کند. البته ممکن است برخی از سخنرانیها به گونهای باشد که نیاز به ارائه مستندات زیادی داشته باشد.
در این صورت بهتر است یک فایل پیدیاف آماده کنید و منابعتان را در آن ذکر کنید. ذکر منابع میتواند ارزش و اعتبار صحبتهای شما را تا چندین برابر افزایش دهد. البته نیازی نیست که برای بدیهیات یا نقلقولهای ساده منبع ذکر کنید. پس ارائه منابع و مستندات هم میتواند یکی از مهارتهای مهم در فن بیان و بداهه گویی باشد.
۱۰ـ بداهه گویی را تمرین کنید
در قسمتهای قبل گفته شد که هیچ سخنرانی بداهه و بدون تمرینی نداشته باشید اما ممکن است به هر دلیل در شرایطی قرار بگیرید که مجبور به سخنرانی بداهه شوید.آموختن مهارتهای سخنرانی بداهه گویی میتواند باعث درخشش شما در جمع یا کنفرانسها شود. تمرین بداهه گویی یکی از مهمترین موضوعاتی است که برای تقویت فن بیان میتوانید صورت دهید.
برای تمرین بداهه گویی یک موضوع عجیب مشخص کنید و در همان لحظه در مورد آن با خودتان صحبت کنید. اگر میخواهید در مهارتهای فن بیان برتر و حرفهای شوید باید سعی کنید در هر لحظه قدرت و مهارت های سخنرانی بداهه را داشته باشید. حتی در جمعهای خانوادگی و فامیلی نیز میتوانید تمرین بداهه گویی کنید. قطعا جمعهای خانوادگی و فامیلی در روزهای عادی ما تشکیل میشوند و اگر بخواهید فن بیانتان را تقویت کنید میتوانید از این پتانسیل استفاده کنید.
۱۱ـ شوخی و خوش خنده بودن را فراموش نکنید
شما هم به هیچ عنوان دوست ندارید که پای صحبتهای یک انسان خشک و عبوس بنشینید. پس سعی کنید شوخیها و مزاحهای مناسب و متناسبی را برای سخنرانیتان مشخص کنید و از آنها استفاده کنید. در شوخیها باید مراقب خط قرمزها باشید. اعتقادات، سلیقههای ورزشی، قومیتها و دیگر موضوعات ممیزی را در بین شوخیهایتان استفاده نکنید تا بتوانید بازخورد خوبی بگیرید.
استفاده نابهجا از برخی از شوخیها نه تنها بر مخاطب اثر مثبت نمیگذارد بلکه میتواند موجب ناراحتی جمعی از مخاطبین شود. در بین جمع نیازی نیست که فقط خودتان شوخی کنید و برای عوض کردن فضا میتوانید از حضار هم استفاده کنید. برای مثال ممکن است شما با یکی از حضار جمع خاطره مشترکی داشته باشید، از او بخواهید آن خاطره مشترک را تعریف کند. این کار باعث ایجاد تعامل در فضا میشود و اثرات مثبت زیادی برای کیفیت سخنرانی شما دارد.
۱۲ـ متکلم وحده نباشید
ممکن است در یک جمع از شما درخواست صحبت شود. در این صورت ممکن است متناسب با نیاز شما چند دقیقه یا حتی چند ساعت صحبت کنید. اما آیا چند ساعت یا حتی چند دقیقه صحبت یک طرفه کار درستی است؟
قطعاً خیر. شما به عنوان یک سخنران باید سعی کنید از نظرات و صحبتهای دیگر افراد جمع هم صحبت کنید. مدیریت این کار کاملا به صلاح دید شما دارد اما باید از پتانسیلهای جمع حاضر استفاده کنید.
برای مثال میتوانید بعد از هر نیم ساعت نظرات حضار را در مورد صحبتهای ارائه شدتان بپرسید یا مثلا پرسشی مطرح کنید و نظرات حضار را جویا شوید. تمامی این کار به ایجاد تعامل ختم میشود که میتواند اثربخشی صحبتهای شما را افزایش دهد.
البته در این کار زیادهروی نکنید، زیادهروی در این کار باعث عدم تمرکز شما میشود و ممکن است مخاطب هم از بحث اصلی دور شود و به عبارتی رشته کلام از دست برود. پس مراقب تعادل در این موضوع باشید، اگر تا این قسمت تمامی نکات فن بیان و مهارتهای کلامی را آموختهاید به شما تبریک میگوییم چرا که تقریبا با ۹۰ درصد مهارت کلامی و فن بیان آشنا شدهاید.
۱۳ـ مدیریت زمان
مهارتهای فن بیان بسیار زیاد هستند و در این مطلب مهمترین مهارتها را بررسی کردیم و راهکارهای به دست آوردن این مهارتها را هم مطرح کردیم. تمامی مهارتهای کلامی و فن بیان در صورتی اثربخش هستند که مدیریت زمانی خوبی داشته باشید.
اگر ۱۲ مهارت بالا را استفاده کنید اما زمان صحبت و سخنرانی خود را کنترل نکنید، سخنرانی خوبی نداشتهاید. مدیریت زمان و برنامه ریزی درست به قدری مهم است که حتی برخی از بزرگترین سخنرانها هم در آن دچار مشکل هستند، اگر به دوران تحصیل خود فکر کنید قطعاً روزهایی را به یاد میآورید که معلم یا استاد به کلاس درس میآمد اما وارد بحثهای حاشیهای میشد و مطلب نیمه تمام میماند.
این موضوع نمونهای بارز از عدم مدیریت زمان است. برای مدیریت زمان تمرین زیادی لازم است و این گونه نیست که در یک ماه یا شش ماه به آن مسلط شوید.
۱۳ تکنیک بداهه گویی؛ تقویت مهارتهای کلامی و فن بیان
-
راجع به برخی از کلمات ۴ الی ۵ خط سخنرانی کنید
یکی دیگر از تکنیکهای بداهه گویی که میتوانیم به آن اشاره داشته باشیم، ترتیب دادن یک سخنرانی راجع به برخی از کلمات است. برای مثال یک کتاب را بردارید و به صورت تصادفی یکی از صفحات آن را باز و از آن صفحه چند کلمه را انتخاب کنید. سپس در رابطه با هر یک از کلمات انتخاب شده ۴ الی ۵ خط سخنرانی کنید.
تقویت این تکنیک از تکنیک های بداهه گویی، به شما کمک میکند که دایره لغات خود را افزایش دهید و بتوانید در مواقع اصلی به درستی و با استفاده از بهترین کلمات، تسلط کلامی داشته باشید و صحبت کنید. همچنین میتوان گفت این شیوه مناسب است، چرا که شما در یک محیط تنها هستید و جایی برای خجالت کشیدن وجود ندارد؛ پس به راحتی به این موضوع بپردازید.
-
به مطبوعات توجه ویژه داشته باشید
از دیگر تکنیکهای بداهه گویی که میتواند به شما کمک بهسزایی کند، گوش دادن به اخبار و یا خواندن روزنامه و مجلهها است. این شیوه نیز به شما کمک میکند که با واژه و کلمات بیشتری آشنایی پیدا کرده و مهارتهای کلامی خود را تقویت کنید. هر چه شما با تعداد کلمه بیشتری آشنا شوید، میتوانید راحتتر سخنرانی کنید.
توصیه میشود کلمات جدیدی که یاد میگیرید را به همراه مترادف آنها روی یک کاغذ یادداشت کنید و هر چند وقت یکبار به عنوان یادآوری به آنها نگاهی بیندازید و حتی در صحبتهای روزانه خود از آنها استفاده کنید تا به خوبی در ذهن شما جای گیرند.
-
اصوات نامفهوم و تکیه کلمات خود را یادداشت و آنها را برطرف کنید
حذف اصوات نامفهوم و تکیهکلام، از دیگر تکنیک های بداهه گویی به حساب میآید که توجه به آنها میتواند تأثیر مثبتی بر مهارتهای سخنرانی بداهه شما داشته باشد. برای این کار لازم است در محیط خانه سخنرانی کوتاهی را انجام دهید و صدای خود را با استفاده از گوشی همراه خود ضبط کنید.
سپس به صدای ضبط شده خود به صورت دقیق گوش دهید و کلماتی که به طور مکرر از آنها استفاده کردهاید را روی یک کاغذ یادداشت کنید؛ همچنین اصوات نامفهومی که به گوشتان میخورد را نیز بنویسید.
پس از این کار و نوشتن تمام موارد، باید تمرینات خود را در جهت یک سخنرانی بدون استفاده از چنین مواردی انجام دهید. از طرفی اگر در زمان صحبت کردن از اصواتی چون عهه، اووم یا … استفاده میکنید، باید بدانید که این کار بدترین موردی محسوب میشود که میتوانید در حین صحبت کردن استفاده کنید؛ پس هر چه زودتر نسبت به ترک کردن آنها اقدام کنید.
-
صدایی رسا داشته باشید
داشتن صدای رسا یکی از مهارتهای صحبت کردن به حساب میآید که باید برای آن به خوبی تمرین کنید. دقت داشته باشید که هر چه صدای شما رسا و بلندتر باشد، تأثیر بهتری را از شنوندگان دریافت خواهید کرد، چرا که مطلب شما میتواند تأثیرگذاری بهتری داشته باشد. دقت داشته باشید که اگر صدای شما به اندازه کافی بلند و رسا نباشد، شنونده دیگر علاقهای به گوش دادن صحبتهای شما نخواهد داشت.
البته باید متذکر شد که منظور از صدای بلند و رسا، داد و فریاد زدن نیست، چرا که اگر صدای شما بیش از حد بلند باشد، میتواند موجب آزار و اذیت فرد نیز بشود و او را از گوش سپردن به صحبتهای شما منصرف کند، همچنین این شیوه از صحبت کردن در بسیاری از مواقع، به درستی حق مطلب را ادا نمیکند.
-
به طور محکم و مطمئن صحبت کنید
محکم و مطمئن صحبت کردن یکی از تکنیک های بداهه گویی به حساب میآید. شما باید در لحظه که تصمیم به صحبت کردن میگیرید، به طور مطمئن و محکم حرف خود را بزنید. این موضوع باعث میشود که طرف مقابل حس بهتری پیدا کند و شما را یک فرد ماهر و حرفهای در زمینه صحبت کردن بداند.
این موضوع در بسیاری دیگر از شرایط نیز صدق میکند؛ یعنی شما در هر زمینهای مطمئن و محکم باشید، طرف مقابل را متقاعد میسازید که به حرف و رفتار شما اعتماد کند. در سخنرانی و بداهه گویی هایی که انجام میدهید مهارت های صحبت کردن را دست کم نگیرید چرا که میتواند در بسیاری از مواقع شما را از چالشهای مختلف نجات دهد.
-
کتاب و مقالههای مرتبط با فن بیان و بداهه گویی را مطالعه کنید
بسیاری از افراد تا به حال برای ارتقا و بهبود بخشیدن مهارتهای کلامی خود از کتاب و مقالههای گوناگون استفاده کردهاند و نتیجه مناسبی نیز به دست آوردهاند. کتاب خواندن یکی از اقداماتی به حساب میآید که خود به تنهایی از تکنیک های بداهه گویی است، اما شما میتوانید در رابطه با این موضوع، کتابهای مخصوص و دقیقتری را خریداری و مطالعه کنید.
-
تمرین کنید تا کلمات بیربط را به یکدیگر ربط دهید
شما باید خود را برای بسیاری از شرایط متفاوت آماده کنید که یکی از این شرایط، صحبت کردن در رابطه با موضوعات متفاوت است؛ از همین جهت توصیه میشود به تمرین چنین موضوعی بپردازید. برای مثال سه کلمه متفاوت مانند خورشید، قیمه و کفش را انتخاب کنید و در رابطه با آنها یک سخنرانی را ترتیب دهید. شما باید در رابطه با این کلمات به گونهای صحبت کنید که در آخر آنها به یکدیگر مرتبط شوند. این موضوع یکی از تکنیک های تقویت بداهه گویی به حساب میآید که فن بیان شما را نیز تقویت میکند.
-
لحن خود را تغییر دهید
یکی از مهارتهای صحبت کردن، توانایی تغیر لحن است. شما باید امکان انجام چنین کاری را داشته باشید تا بتوانید به خوبی در این زمینه به مهارت برسید. برای مثال در یک متن که کاملا جدی است، جملهای طنز قرار گرفته، بدون شک اگر شما چنین جملهای را با همان لحن قبلی برای شنوندهها بیان کنید، هیچکس به آن نخواهد خندید؛ بنابراین شما باید توانایی تغییر لحن را داشته باشید تا به درستی بتوانید منظور خود را به شنونده برسانید. دقت داشته باشید که تغییر لحن یکی از تکنیک های تقویت بداهه گویی است و نباید به سادگی از کنار آن گذشت.
-
زبان بدن خود را تقویت کنید
زبان بدن یکی از مهارت و تکنیکهای تقویت بداهه گویی لازمی به حساب میآید که شما در راستای تقویت فن بیان باید به آن بپردازید. داشتن این مهارت به شما این امکان را میدهد که منظور و هدف خود را به درستی به اطرافیان برسانید.
دقت داشته باشید که اگر چنین مهارتی نداشته باشید، نمیتوانید به خوبی حق مطلب را برسانید. در رابطه با تقویت این مهارت، نکتههای بسیاری وجود دارد که میتوانید به آنها توجه داشته باشید و از آنها استفاده لازم را ببرید.
- در آینه مهارتهای سخنرانی بداهه خود را تقویت کنید
اگر به دنبال تقویت تکنیکهای تقویت بداهه گویی است، میتوانید در آینه تمرین کنید. یک موضوع انتخاب کنید و برای سخنرانی آن آماده شوید. سپس روبروی آینه بایستید و با فردی که در آینه است، صحبت کنید.
در این حین به نوع کلمات، لحنی که استفاده میکنید، سرعت صحبت کردن و مواردی از این دست توجه داشته باشید؛ حتی میتوانید در این حین از خودتان فیلم بگیرید و سپس به آنالیز آن بپردازید. نقاط ضعف و نقاط قوت خود را یادداشت و سپس نقاط ضعف را برطرف و نقاط قوت را تقویت کنید. تکرار این کار شما را به مهارت بالایی میرساند. پس از انجام چندباره این کار، متوجه تغییری که در این جهت برای شما پیش آمده است، میشوید.
-
تمرین تند گویی کنید
هر چه شما بتوانید با سرعت بیشتری یک متن را بدون غلط و به صورت روان مطالعه کنید، به مهارت بیشتری در صحبت کردن میرسید. به نوعی میتوان گفت تمرین تند گویی یکی از مهارت های کلامی به حساب میآید که اگر شما در آن مهارت کافی به دست آورید، میتوانید به خوبی صحبت کنید.
تند گویی یکی از تکنیک های تقویت بداهه گویی است، پس نسبت به توسعه و تقویت آن اقدامات لازم را انجام دهید و از کنار آن ساده نگذرید. البته باید متذکر شد که تند گفتن کلمات در زمان سخنرانی، کار درست و توصیه شدهای نخواهد بود؛ چرا که این موضوع میتواند فرد شنونده را آزار دهد و باعث کلافگی بیش از حد او شود.
-
اطلاعات خود را افزایش دهید
افزایش و کسب اطلاعات بیشتر، از تکنیک های تقویت بداهه گویی محسوب میشود. اگر شما در رابطه با مسائل گوناگون، اطلاعات مناسبی داشته باشید، میتوانید بهتر سخنرانی کنید و نسبت به صحبتهای خود مطمئن باشید.
لازم به ذکر است که هر چه شما نسبت به سخنان خود مطمئنتر باشید، تأثیر بیشتری بر افراد خواهید داشت؛ بنابراین سعی کنید که از طریق راههای گوناگون، اطلاعات خود را افزایش دهید. از جمله مواردی که در این راستا به شما کمک میکنند، میتوان کتاب، فیلم، مستند، اخبار و … را نام برد.
-
در سخنرانی از کلمه من استفاده نکنید
یکی از مشکلاتی که در بسیاری از سخنرانیها دیده میشود، استفاده از کلمه «من» است. هر چه شما بیشتر در زمان سخنرانی از کلمه «من» استفاده کنید، حس بدتری را به شنونده القا خواهید کرد؛ چرا که فرد فکر میکند شما در حال تعریف کردن از خود و فخرفروشی هستید و قطعاً چنین موضوعی باب میل هیچکس نخواهد بود. توصیه میشود به این نکته دقت داشته باشید و اگر از این دست افراد هستید، بهتر است این مشکل را برطرف کنید.
بهترین نمونه بداهه گویی
بعد از اینکه آموزش بداهه گویی را کاملاً درک کردید، وقت آن میرسد تا چند نمونه بداهه گویی را مشاهده کنید. در این بخش، بهترین نمونه بداهه گویی حرفهای را مشاهده خواهید کرد. لازم به ذکر است که بهترین روش و نمونه، استفاده از روش PREP است. این روش که توسط بسیاری از متخصصان تأیید شده است، دارای چهاربخش میباشد. هر یک از این حروف، معنای خاصی میدهند که در ادامه آنها را بررسی خواهیم کرد.
اولین بخش این روش، یعنی P، برای کلمه point بکار میرود که به معنی بیان اصل مطلب است. یعنی بهتر است حاشیه رفتن را کنار گذاشته و نکته اصلی موضوع را ارائه دهید. دومی حرف از این روش منحصربهفرد، R میباشد که اول کلمه Reason است. همانطور که میدانید، این کلمه به معنای دلیل بوده است. شما باید دلایل کاملاً منطقی برای هر توضیح خود داشته باشید تا بتوانید مخاطب را قانع کنید. توجه داشته باشید که از ارائه دلایل پوچ و بیمنطق خودداری کنید. زیرا موجب میشود که اعتبار شما زیرا سؤال رود.
بخش سوم که حرف E را نشان میدهد، مخفف کلمه Example است که به این معنی است که شما باید برای دلایل خود، مثالهای محکم و مستندی ارائه دهید. این امر در بداهه گویی حرفهای موجب میشود که اعتماد گفتههای شما افزایش یابد. به یاد داشته باشید که باید دلایل شما کاملاً قابلدرک و ملموس باشند. درنهایت که بخش چهارم حرف P را نشان میدهد، مخفف کلمه Point بوده که مجدداً تکرار میشود. این بدان معنی است که شما باید موضوع اصلی خود را دوباره تکرار کنید تا اثربخشی آن بیشتر از قبل باشد.
جمع بندی
مهارتهای فن بیان یکی از مهمترین آموزشهایی است که هر انسانی به آنها نیاز دارد. فرقی نمیکند که شما چه تحصیلاتی دارید و در چه شاخهای مشغول به فعالیت هستید در هر صورت نیاز است که مهارتهای فن بیان و صحبت کردن را یاد بگیرید و تسلط کلامی بر صحبتهایتان داشته باشید.
در جلسات و آکادمیهای توسعه فردی معمولا تمرینهایی برای این مهارتها داده میشود اما ممکن است شما به کمک تمرینهای شخصی و ارائه شده در همین مطلب مهارتهای کلامی و بداهه گویی را فرابگیرید. برای تسلط بر مهارت های کلامی بهترین کار تمرین مداوم است، خوشبختانه تمرینهای فن بیان دشوار نیستند و بامداومت میتوانید بر آنها تسلط کلامی پیدا کنید.
برخی از سوالات رایج:
۱.دلیل اهمیت بداهه گویی چیست؟
فن بیان و بداهه گویی یکی از مهمترین موضوعات در بحث توسعه فردی است. اگر شما فن بیان خوبی داشته باشید میتوانید خیلی راحت خواستهها و مشکلات خود را بیان کنید. مهارتهای کلامی جزییات زیادی دارند و یادگیری آنها در یک زمان محدود امکان پذیر نیست اما با تمرین مکرر میتوانید به مهارتهای فن کلام و مهارت های کلامی مسلط شوید.
۲.چرا باید به مهارتهای کلامی توجه ویژهای داشت؟
یادگیری مهارتهای کلامی نقش بسیاری مهمی در روابط روزمره ما دارد و همه ما میدانیم که قسمت اعظمی از زندگی ما را همین روابط روزمره تشکیل میدهد. در کشورهای خارجی و تراز اولی مانند سوئد، نروژ، آمریکا، آلمان و… توجه ویژهای به مهارت های کلامی شده است به طوری که در تمامی مدارس و دانشگاه این درس به عنوان یک عنوان آکادمیک تدریس میشود.
۳.راهکارهای مهم و اثرگذار در تقویت فن بیان و مهارت های کلامی کدامند؟
- شمرده شمرده صحبت کنید
- نقش اعتماد به نفس در فن بیان
- از حرفی که میزنید مطمئن باشید و خودتان عملکننده به آن باشید
- از خودتان زیاد تعریف نکنید
- تن صدایتان را بیش از حد بالا نبرید
- دقت به نحوه نشستن، ایستادن و زبان بدن
- صداهای زیر و بم، پاشنه آشیل بسیاری از سخنرانها
- آماده بودن
- ارائه منابع و مستندات در سخنرانی
- بداههگویی را تمرین کنید
- شوخی و خوش خنده بودن را فراموش نکنید
مقاله آموزش مدیریت زمان به بهترین شکل ممکن
امروزه با توجه به حجم ترافیک و شلوغ بودن شهرها بسیار بسیار زمانبندیهای ما ممکن است به هم ریخته باشد به شکلی که زندگیمان را مختل کرده باشد اگر بتوانیم مدیریت زمان مناسبی داشته باشیم قطعا اتفاقات بسیار سازندهای را میتوانیم در زندگیمان بسازیم.
حال سوال این است که زمان را چطور میتوانیم مدیریت کنیم و چه ابزارهایی برای این قضیه است یکی از راههایی که در مشاوره در جاهای مختلف دائما به شما توصیه میکنند برنامهریزی روزانه یا هفتگی است یعنی برنامه ریزی کنید یا اسکجوالی داشته باشید برای طی هفتهتان.
یعنی بگویید شنبه میخواهم اینکار را کنم یکشنبه میخواهم اینکار را کنم دوشنبه میخواهم اینکار را کنم میخواهم به شما بگویم امروزه تقریبا این روش کاملا منسوخ شده که شما برنامه ریزی برای آیندهتان داشته باشید چرا؟ به خاطر اینکه برنامه ریزی هایی که معمولا برای آیندهمان داریم بسیار بسیار کلی است و انگار ما صد درصدمان را آنجا گذاشتیم بعضی از افراد به گونهای برنامه ریزی میکنند که قطعا و یقینا غیرقابل اجراست یعنی میگویند هفت تا هفت و ربع اینکار را میکنم هفت و نیم تا هفت و چهلوپنج دقیقه اینکار را میکنم این روش برنامه ریزی روش برنامه ریزی بسیار غلطی است
پس به شما توصیه میکنم قبل از اینکه به سمت این نوع برنامه ریزی بروید نوع دیگری از برنامه ریزی و time management رو باهم بشناسیم به این شکل که شما لازم است کارهایی که در روز میکنید ساعت بزنید یک ساعت به دستتان ببندید و هر روز کارهایتان را لیست کنید و میزان زمانی که برای آن کارها صرف کردید را بنویسید و در نهایت مجموع اینها را زیر یک ستون داشته باشید
خیلی جالب است که در اخر هفته خواهید دید که بسیار کمتر از آنچه فکر میکنید کار انجام میدهید پس روشی بهتر نوشتن روزانهی ساعتی است که کار میکنید انشاءالله در قسمت بعدی درباره اینکه چطور میتوانیم پیشبینی لازم را داشته باشیم و بتوانیم این زمانبندی را مدیریت کنیم با شما گفت و گو خواهیم داشت.
مدیریت زمان به بهترین شکل ممکن
با یادداشت کردن مقدار زمانی که برای انجام هرکار لازم است، دید واضحتری نسبت به موضوع «زمان» خواهیم داشت. در واقع برخی از کارهایی که فکر میکنیم در عرض ۱۰ دقیقه انجام میشوند، ممکن است تا یک ساعت هم طول بکشند و برخی دیگر از کارها که فکر میکنیم، تنها به یک ساعت زمان نیاز دارند، ممکن است در حقیقت به سه الی چهار ساعت زمان نیاز داشته باشند.
بنابراین به جای اینکه از پیش زمان انجام کارها را پیشبینی کنیم، کارها را انجام میدهیم و سپس زمانی که صرف آنها کردهایم را یادداشت میکنیم. آنگاه میدانیم که کارهای ما در طول شبانهروز به چه مقدار زمان نیاز دارند. بر این اساس میتوانیم در برنامهریزی بعدی، زمان معقولتری را به انجام هر کار اختصاص دهیم.
این تنها یکی از روشهای مدیریت زمان بود که میتوانستید از آن بهره بگیرید، در ادامه، چندین روش دیگر را نیز به شما معرفی خواهیم کرد. همچنین می توانید مقاله ” بهترین روش برای برنامه ریزی ” را جهت آشنایی بیشتر مطالعه کنید.
۵ روش کاربردی برای مدیریت زمان
قطعاً روشهای زیادی برای مدیریت زمان وجود دارد که همگی آنها به نوعی کاربردی هستند. اما با توجه به متفاوت بودن شخصیت هر انسان، روشهایی که برای یک فرد خاص مؤثر واقع میشود، ممکن است برای شخص دیگری، مناسب نباشد.
به همین خاطر در اینجا، به جای یک روش واحد، چند روش برنامهریزی برای مدیریت زمان را مطرح میکنیم تا بسته به روحیه خودتان، از یکی یا چند مورد از آنها در راستای استفادهی صحیح از زمانتان، بهره بگیرید. این روشها به قرار زیر هستند:
-
لیستبندی
استفاده از لیست، یکی از اصلیترین روشهایی است که به ما کمک میکند تا از زمانی که در اختیار داریم، برای انجام کارهای مهم خود استفاده کنیم. در این روش، باید لیستی از کارهای قابل انجام را در یک لیست یادداشت کرده و در طول روز بارها با مراجعه به آن لیست، فعالیتهای خود را یکی از پس از دیگری به انجام برسانید.
این لیست میتواند در یک دفترچه دستی یا دفترچهی تلفن گوشی همراهتان یادداشت شود. با داشتن یک لیست، به راحتی میتوانید کارهایی که در طول روز باید انجام دهید را به موقع انجام داده و از عقب افتادن کارها، رها شوید.
-
اولویتبندی
اولویتبندی نیز نقش بسزایی در مدیریت زمان دارد. چرا که گاهی تعداد کارهای قابل انجام در لیست ما به چندین مورد میرسند که در طول روز نمیتوانیم همگی آنها را به انجام برسانیم. در چنین مواقعی، بهترین کار، اولویتبندی فعالیتهای روزانه است. در این تکنیک، ۳ الی ۵ مورد از مهمترین فعالیتها را در رأس لیست قرار میدهید که حتماً انجام شوند.
دیگر موارد لیست، در صورت انجام نشدن هم مشکلی ایجاد نمیکنند. اگر شما نیز از روش لیستبندی استفاده کردهاید، اما باز هم نرسیدهاید تا همهی کارهای لیست را انجام دهید، اولویتبندی فعالیتهای مهمتر، چارهساز سیستم مدیریت زمانتان خواهد بود.
-
استفاده از زمانهای مرده
همگی ما زمانهای مُرده بسیاری داریم که هیچ استفادهی مفیدی از آنها نمیکنیم. همین که در مطب پزشک، فرودگاه یا هر جای دیگری، روی صندلیهای انتظار مینشینیم، زمانی که در مترو، تاکسی یا اتوبوس مینشینیم و کار مفیدی انجام نمیدهیم، جزو زمانهای مُرده محسوب میشوند.
برای مدیریت زمان، میتوانیم از این زمانها نیز بهرهی صحیح ببریم. پس بهتر است برخی از فعالیتها مانند مطالعه، پاسخدهی به پیامها و دیگر مواردی که در چنین زمانهایی قابل انجام هستند را در زمان انتظار یا در بین مسیرها به انجام برسانیم.گاهی خیلی بیشتر از آنچه که فکرش را میکردیم، در مسیرها و مکانهای خاص معطل میشویم و از برخی از کارهایمان عقب میمانیم.
بنابراین هرگاه متوجه شدیم که در جایی معطل شدهایم و زمانمان دارد به هدر میرود، میتوانیم به لیست کارهای روزانه یا لیست کارهای عقب افتادمان نگاه کنیم و ببینیم چطور میتوانیم یکی از آنها را در چنین موقعیتی به انجام برسانیم. شاید عجیب به نظر برسد، اما استفاده صحیح از زمانها مرده، تأثیر بسیاری در مدیریت زمان ما خواهد داشت که موجب توسعه فردی نیز می شود.
-
کاغذهای یادآوری
اگر یادتان میرود به لیست داخل دفترچهتان نگاه کنید، راه دیگری نیز برای یادآوری فعالیتهای روزانه و استفاده صحیح از زمان وجود دارد. شما میتوانید در خانه یا محل کارتان، کاغذهای رنگی یادآوری را به دیوار، میز یا مونیتورتان بچسبانید و روی آنها، کارهایی که قرار است انجام دهید را یادداشت کنید.
با این روش، دیگر کارهای قابل انجام، همیشه پیش رویتان قرار دارند و هربار که به دیوار، میز، مونیتور یا هر جای دیگری که کاغذهای یادآوری را چسباندهاید، نگاه میکنید، یادتان میآید که باید چکار کنید. این روش در بسیاری از مواقع، برای بسیاری از انسانها به خوبی جواب داده و باعث مدیریت زمان ایشان شده است.
-
اپلیکیشنهای مدیریت زمان
گوشیهای تلفن همراه اسمارت، جزئی جدانشدنی از زندگی ما هستند. در واقع تنها چیزی که در تمام ساعات شبانه روز در دسترس ما قرار دارد، گوشیمان است. به همین خاطر اپلیکیشنهای مدیریت زمان بسیاری ایجاد شدهاند که میتوان از قابلیتهای متنوع آنها استفاده کرد. از جمله مهمترین و کاربردیترین اپلیکیشنهای مدیریت زمان در سطح جهان، میتوان نمونههای زیر را نام برد:
- اپلیکیشن «Any Do» با قابلیت ایجاد لیستهای روزانه، یادداشتبرداری، برنامهریزی پروژههای گروهی، امکان برقراری تماس تلفنی و متنی با دیگران و ….
- اپلیکیشن «Google Keep» با قابلیت یادداشتبرداری سریع در موقعیتهای ضروری، رونویسی ضبط صدا، ایجاد لیست، اضافه کردن تصویر و بسیاری امکانات دیگر
- اپلیکیشن «PlanMyDay» با قابلیت اولویتبندی فعالیتهای مهمتر، یادداشت کردن زمان اختصاصی برای هر فعالیت، اتصال با سایر اپلیکیشنهای مدیریت زمان و ….
- اپلیکیشن «TimeTune Schedule Planner» با قابلیتهای برنامهریزی، نوتیفیکشنهای یادآوری کننده فعالیتها، طراحی نمودار برای فعالیتهای روزانه و ….
شما با نصب این اپلیکیشنها میتوانید کلیه فعالیتهای روزانه خود را سازماندهی کنید تا به صورت صحیح از زمانی که در اختیار دارید، بهره بگیرید. قطعاً مدیریت کردن زمان به کمک اپلیکیشنها برای همه افراد لذتبخش خواهد بود.
شما میتوانید در بین اپهایی که در اینجا معرفی کردیم یا دیگر اپلیکیشنهایی که امکان برنامهریزی و مدیریت زمان را فراهم میکنند، گزینه موردعلاقه خود را پیدا کنید. چراکه ممکن است کارایی یک اپ برای شما کاربردی نباشد، اما امکانات اپ دیگر، دقیقاً با نیازهای شما هماهنگی داشته باشد.
اگر روشهای نامبرده برای مدیریت زمان، جواب نداد، چکار کنیم؟
بسیاری از انسانها از دست روشهای غیرکاربردی مدیریت زمان، کلافه هستند. برخیها اظهار میکنند که هیچ روش مفیدی برای مدیریت زمان وجود ندارد و هیچ روشی برای آنها مؤثر نبوده است. اگر شما نیز جزو این افراد هستید و فکر میکنید که روش اختصاصی برای شما وجود ندارد، پس میتوانید روش اختصاصی خود را خلق کنید.
شما میتوانید با الگو گرفتن از روشهای موجود و سپس توجه به شرایط زندگی خود، یک برنامه مدیریت کردن زمان منحصر به فرد برای خود ایجاد کنید. البته گاهی با ترکیب کردن روشهای موجود هم میتوان کارها را مدیریت کرد.
برای مثال، از یک اپلیکیشن برای یاداشتبردای و لیستبندی و از یک اپلیکشن دیگر نیز برای یادآوری استفاده کنید. همزمان با آن هم از یادداشت برداریهای دستی کمک بگیرید. تا رسیدن به یک نظم شخصی از امتحان کردن روشهای مدیریت زمان دست برندارید تا در نهایت روش مخصوص خود را یافته یا شخصاً آن را ایجاد کنید.
سخن نهایی
همگی ما به صورت استاندارد، در طول شبانهروز، ۸ ساعت را به خواب و ۱۶ ساعت را نیز به انجام فعالیتهای روزانه خود اختصاص میدهیم. ممکن است ۱۶ ساعت برای رسیدگی به همگی کارهای ما کم باشد، اما اگر یاد بگیریم به شیوهای صحیح برنامهریزی کنیم، از پس تمام کارهایمان برخواهیم آمد.
در قسمت ابتدایی این متن، مدیریت زمان به زبان دکتر پدرام شهدوست را با روش متفاوتی عنوان کردیم که ممکن است برای بسیاری از شما مفید واقع شود. همچنین تعریف مدیریت زمان در کنار انواع شیوه مدیریت زمان عنوان شده، میتواند برای عده دیگری از افراد مؤثر واقع شود. بهرحال هرکس باید شیوه مناسب خود را برای برنامهریزی و مدیریت زمان بیابد.
برخی از سوالات رایج:
۱. مدیریت زمان مناسب به چه روشی صورت می گیرد؟
مدیریت زمان مطلوب زمانی صورت می گیرد که افراد درک روشنی از برنامه و اهداف خود داشته باشند و در مراحل بعدی با نوشتن و روشن کردن مسیر برای خود به فعالیت های خود ادامه می دهند.
۲. فعالیت های لازم برای مدیریت زمان چیست؟
۱. لیست بندی
۲. اولویت بندی
۳. استفتده از زمان مرده
۴. کاغذهای یادآوری
۳. افراد روش های یکسانی برای مدیریت زمان دارند؟
یک روش برنامه ریزی و مدیریت زمان برای تمامی افراد مناسب نیست بعضی از افراد با ترکیب روش های مدیریت زمان مختلف به نتیجه مطلوب می رسند. نمیتوان گفت برنامه شخصی افراد برای همه مناسب است.
مقاله کامل گفتگوی درونی ، گام های گفتگوی درونی مثبت
گفتگوی درونی نوای آشنایی است که درون ما، هر روزه و هر لحظه با ما گفتوگو میکند. صدایی آشنا که فقط خودمان میشنویم و به حرفایش گوش میدهیم و به آنها عمل میکنیم.
در طی این گفت و گوهای درونی هر روزه و هر لحظه اطلاعات را با سرعت زیادی دریافت و تفسیر میکنیم و ازین تفسیرها احساساتی بر ما میگذرد که بر حال ما نسبت به خودمان و یا حسی که از آن میگیریم و به بیرون از خود انتقال میدهیم اثر میگذارد.
در این نوشته قصد داریم تا درباره چیستی این صدای آشنای درونیمان و تاثیرات داشتن گفت وگوی درونی مثبت در زندگی و راههایی برای رسیدن به موفقیت و توسعه فردی توسط این صدا به گفت وگو بپردازیم.
گفت و گوی درونی چیست؟
گفتار درونی چیست ؟ گفتگوی درونی چیست ؟ گفت و گوی درونی زبان مشترکی است برای انتقال افکار واحساسات درون ماست. زبانی که صمیمی و خاص خود ماست و نوایی است که فقط خودمان آن را میشنویم و درکش میکنیم. ما در برخورد با شرایطی که در آن قرار میگیریم از عمل یا عکسالعمل استفاده میکنیم.
عمل یا عکس العمل ما، فرآیندی است که درون ما اتفاق افتاده است. در یک تعریف ساده میتوانیم بگوییم از طریق حواس پنجگانه موضوعی را دریافت میکنیم و ذهن ما ازین اتفاق تفسیری ایجاد میکند و در نتیجه این تفسیر، احساساتی بر ما میگذرد که در عملکرد ما اثرگذار است. زبانی که این تفسیرها را بازگو میکند زبان درونی ماست و ندایی که آنها را بر ما روشن میکند همان گفت و گوی درونی ماست.
در حقیقت ذهن ما باید به گونه ای با جسمان در ارتباط باشد. تا بتوانیم درک کنیم چه اتفاقی در حال افتادن است و لازم است چه عملکردی داشته باشیم.
گفت و گوی درونی چطور بوجود می آید؟
فرایند فکر کردن و نتیجه آن که همان تفسیرهای ماست از طریق حرکت نورونها در مسیرهای عصبی اتفاق میافتد که تعداد این مسیرها و نورونها بسیار زیاد است.
در واقع ترجمه فعالیت این نورونها همان گفتوگوهای درونی ماست و حتی در حال حاضر که این مطلب را میخوانیم برای حرکت آنها مسیرهای جدیدی میسازیم که تفسیرهای جدیدی را درون ما بوجود می آورند. برای دریافت تفسیرهای درست تر از اطرافمان لازم است به نوع و گفتمان این گفتوگو های درونی هشیار باشیم.
هوشیاری به گفتگوهای درونی چه اهمیتی دارد؟
مطالعه و پژوهش درباره این موضوعات آغازی برای خودآگاهی است. وقتی به چنین سطحی از دانش دست پیدا میکنیم و متوجه میشویم تفسیرهایی که از اتفاقات داریم، گفت و گوهایی هستند که ما در واقع با مهمترین شخص زندگیمان«خودمان» داریم.
این گفتوگوها در سراسر وجودمان پخش میشود و میتواند این انگیزه را در ما بوجود آورد که بیشتر به لحن، نوع و موضوع این گفت و گوها دقت کنیم. این صداها همان تشویقها و یا سرزنشهایی هستند که مارا به اهدافمان نزدیک و یا برای مدتها فلج کردهاند. هوشیاری به نوع تفکرمان بر نگرش ما نسبت به خودمان و زندگیمان تاثیر بهسزایی دارد .
ارتباط گفتگوی درونی و عملکرد
همانطور که گفتیم، ما در مواجهه با حوادث دارای «عمل» هستیم یا دچار «عکسالعمل» میشویم. فرایندی که تعیین کننده عمل یا عکس العمل است، چرخه مثلثی حواس پنجگانه، ذهن و احساسات است. وقتی شرایط کمی سخت باشد ممکن است بخش عمدهای از گفت وگو های درونیمان از مدیریت ما خارج شوند و از آنجایی که سیستم اتوماتیک تفسیر، در ذهن ما همواره در حال انجام است ممکن است احساساتی را بروز دهیم که ناگهانی باشند یا تصمیمهایی بگیریم که در شرایط مشابه آنها را اتخاذ نمیکردیم.
این نوع عملکرد، «عکسالعمل» است و یا در حالت برعکس، ممکن است که این تفسیرها و گفت و گوها، باعث بروز خلاقیتهایی شوند که توسط آنها به پیروزی دست یابیم که به این حالت «عمل» میگوییم. از آنجایی که ذهن دارای سیستم اتوماتیک تفسیر است میتوانیم بگوییم بخش زیادی از این گفت وگوهای درونی به صورت خودکار تولید در سراسر وجود ذهن ما پخش میشود.
گفتوگوهای درونی تقریبا هیچگاه خاموش نمیشوند این ما هستیم که تصمیم می گیریم که با بی توجهی به آنها به حالت اتوماتیک تغییرش دهیم و یا با مثبت اندیشی به آن سمت و سویی دیگر بدهیم. این صداهای ذهن ما برای تولید و تفسیر انرژی زیادی را لازم دارند.
سوالی که بوجود می آید که آیا با صرف این انرژی زیاد انتظار نتیجه مثبتی داریم یا منفی. پاسخ این سوال در همین لحظه در حال جستوجو است. منطقی است که با صرف انرژی زیادی که برای این تحلیلهای مداوم و همیشگی که در ذهنمان اتفاق میافتد انتظار داریم به نتایج مثبتی برسیم که بتوانیم کیفیت بالاتری از زندگی مان را تجربه کنیم و پتانسیل درونی خود را به انرژی جنبشی برای حرکت به سوی تحقق اهدافمان تبدیل کنیم.
انواع صداهای ذهن ما
دو نوع نگرش در افراد را در نظر میگیریم.
دسته اول: افرادی که از نگرش مثبت برخوردارند. این افراد در برخورد با موضوعات یا قرارگرفتن در مسیر اتفاقات، دارای روحیه ای مثبتگرا هستند. این نوع نگاه در آنها موجب میشود تا بتوانند شرایط را بهتر مدیریت کنند. به واسطه مثبتاندیشی ای که دارند در اندازه خودشان یا حتی بزرگتر از ظرفیتشان عمل کنند. بدلیل استفاده از حداکثر پتانسیل فردی خود و عبور از محدودیتها، میتوانند تجربه تحقق خواسته و آرامش درونی را لمس کنند.
دسته دوم :افرادی که نگرش منفی دارند.
این افراد در برخورد با دشواریها و یا شرایط چه چیزی را تجربه میکنند؟
حواس(منظور حواس پنجگانه است) آنها با شنیدن خبری ناراحت کننده یا برخورد با مسالهای دشوار درگیر میشود. ذهن آنها سریعا شروع به تفسیر میکند(این کار باعث معناسازی و جان بخشیدن به رویداد پیش آمده میشود)و در نهایت احساسی در انها تولید میشود که نتیجه آن، عکسالعمل نامناسب است.
حتی در مواردی ممکن است این فرایند مکر را تکرار شود و احساس بارها تکرار شود. ممکن است خودمان نیز تجربه گیر کردن در این چرخه را داشته باشیم مثل زمانی که به هر دلیلی اتفاق بدی را از سر گذرانیدیم اما روزها و ساعت های زیادی را با مرور آن حادثه احساسات منفی را پشت هم تکرار کردیم.
دسته اول افرادی هستند که با گفتوگوی درونی مثبت به اصطلاح نیمه پر لیوان را میبینند و از هر اتفاقی یک فرصت میسازند. دسته دوم با گفتوگوهای درونی منفی خود را در لحظه اول قرارگیری در چالشها بازنده اعلام میکنند. این نکته را همواره به خاطر داشته باشیم که وقتی صدای درونی مثبت صدای غالب درون وجود ما باشد آغاز کننده و خالق رسیدنها هستیم و وقتی صدای درونی منفی پیوسته با ما گفتوگو می کند پایان دهنده دسته ای از آرزوها و خواستههایمان میشویم.
چرا هوشیاری به صدا های درونی منفی اهمیت دارد؟
زمانهایی که انرژی پایینی را در خود احساس میکنیم که میتواند در اثر ناراحتی یا احساسات منفی دیگر باشد، ریشه در گفتگوی درونی منفی دارند.در این زمان ها ممکن است احساس خستگی کنیم و این صداها را به حال خودشان رها کنیم اما این کار تنها آنها را قویتر و پایدارتر میکند.در این حالت صدای غالب درون ذهنمان امواج منفی است که با حداکثر سرعت شروع به تخریب ارزشها، خود باوری و عشق ما به خودمان میکند.در این شرایط رها کردنشان به حال خودشان نابود کنندهاست. باید با هوشیاری آنها را مدیریت کنیم پس لازم است آنها را بشناسیم.
صداهای درونی منفی چه صدا هایی هستند؟
این صداها از بلندگوی ذهن ما پخش میشود و مسئول آن خود ما هستیم و از من درونمان می آید.
- از منی که خودم را محکوم به شکست میداند.
- از منی که نسبت به توانایی های خود شک میکند.
- از منی که منتظر اتفاقات ناخوشایند است.
- از منی که دشواری ها را بدشانسی میداند.
- از منی که مهارت حمایتپذیری را در خود پرورش نمیدهد.
- از منی که همه چیز را غیر ممکن میداند.
- از منی که هنر قدردانی را بلد نیست.
- از منی که همه چیز را علیه خود تفسیر میکند.
پیامدهای گفتگوی درونی منفی در زندگی چیست؟
یکی از بارزترین اثرات آن افسردگی است. افسردگی حالتی است که صداهای درونی منفی صدای غالب در ذهن فرد میشود. افرادی که دچار این مسئله میشوند برای گذر از آن نیازمند کمک حرفهای هستند.از آثار دیگر آن خستگی بدنی و ناامیدی است.
هنگامی که فردی مدام در حال صرف انرژی برای دریافت احساسات منفی است، دچار خستگی روانی میشود و اگر هیچ نوری را در ذهن خود نداشته باشد ناامیدی سایهای تیرهای بر آرزوهای او میاندازد.
بیانگیزگی و عدم مسئولیتپذیری از دیگر پیامد ها هستند که بسیاری از افراد آنها را عامل اصلی عدم تحقق اهدافشان میدانند. دقتی با نگرش منفی انتقادهای بی رحمانه از خود داشته باشیم و فقط نقاط ضعفمان را ببینیم در نتیجه پس از مدتی انگیزه ای برای استفاده از پتانسیل درونیمان نداریم و شروع به مسئولیت گریزی میکنیم، که نتیجه آن، اضطراب زمان از دست رفته و احساسات منفی فزون یافته میشود.
طلاق ،خود تخریبی، رفتارهای خطرناک، و بسیاری از نمونه های دیگر را میتوان از نتایج این نوع از گفتگوی درونی دانست.
گفتگو درونی مثبت چه صداهایی هستند؟
یکی از کارآمدترین استراتژی ها در کسب موفقیت، توجه به صداهای درونی مثبت است.نقش گفتگوی درونی مثبت، در بالا بردن کیفیت سبک زندگی بسیار پررنگ است. یکی از مولفههای اصلی داشتن احساس مثبت، عزت نفس و عشق به خودمان، نگرش مثبت داشتن است و هیچ چیز دیگری مانند صدای درونی مثبت برای خوب کردن حسمان نسبت به خودمان چنین قدرتی ندارد. این صداها همان محرک هایی هستند که خود باوری را تبدیل به عملکردی سازنده میکنند.
همان تصمیمهای باثباتی هستند که مدت ها با قدرت پای آنها ایستاده ایم. پرورش گفتگوی درونی مثبت میتواند بزرگترین هدیه ای باشد که لایق آن هستیم. دز واقع بزرگترین قدردانی که میتوانیم از خودمان به عمل بیاوریم این است که آهنگ درونمان را با فرکانس موفقیت همسو کنیم، برای این کار باید اجازه دهیم صدای غالب ذهنمان صدای عشق، ایمان و خودباوری باشد.
اثرات صدای غالب مثبت در ذهن بر زندگی ما
هیچ رویدادی اتفاقی نیست. تمام حوادث، بخشی از زندگی هستند که فرصتهایی را به ما نشان میدهند. قربانی اتفاقات بودن، کار انسانهای ضعیف است اما افرادی که مدیریت طنین وجودشان را بر عهده دارند و خود را مسئول موفقیت خود میدانند از هر اتفاقی فرصتی برای خلق دنیایی بهتر میسازند. ما مسئول موفقیت خود یا عدم رسیدن به آن هستیم و یکی از ابزارهای رسیدن به موفقیت، ذهن قدرتمند ماست.
این ذهن کارش را به خوبی انجام میدهد و هر برنامه ای برایش تعریف کنم را به اجرا در میآورد.با هوشیاری به بخش مثبت صداهای درونی، میتوانیم موفقیتمان را برنامهریزی کنیم، آنها را بدست بیاوریم و لذت تجربه آنها را لمس کنیم. سر زندگی و شادی از جمله احساسات مثبتی هستند که نتیجه داشتن آوای درونی مثبت است. احساسات مثبت همه و همه ریشه در نوع نگاه ما نسبت به خودمان دارند.
مدیریت گفتگوی درونی برا خلق موفقیت در زندگی
ذهن ما، توانایی انجام هر فرایندهای برنامهریزی شده را دارد. ذهن ما آماده است تا با سرعت بالایی تمام درخواستها و نیازهای ما را تامین کند. باید از ذهنمان بخواهیم همواره در حال مرور افکار مثبت و صداهای خوشایند باشد.
لازم نیست در یک دنیای خیالی زندگی کنیم باید واقع بین بود اما در نظر گرفتن نقاط مثبت منخصر به فرد و ایمان به تواناییهایی که داریم ابزارهای مناسب حل تمام مسائل ما هستند، مسائلی که در مسیر اهدافمان به آنها برمیخورم.
”]
برای ذهنمان فیلترهایی قرار دهیم، خود انتقادیهای ناعادلانه و غر زدنهای بیثمر را به سیستم بلندگوی درونمان راه ندهیم. برای هوشیاری و مداومت در این مسیر نیازمند تمرین هستیم .در این خصوص برای سرعت بخشیدن به روند مدیریت بر ذهن سه مرحله را در نظر میگیریم.
۴ مرحله از گفتگوی درونی مثبت تا رسیدن به موفقیت
مرحله اول:
در این مرحله لازم است لحن و زبان گفتگوی درونیمان را کشف کنیم. اندکی در خود عمیق شویم تا واژگان رایج این صداها را بشناسیم. هر کدام از این واژگان انرژی و نیروی خاص خود را دارند . لازم است از واژگان مثبت و پرانگیزه برای صحبت با خودمان استفاده کنیم . همچنین لحن صمیمانه و حمایتگرانه داشته باشیم.
تمرین :
به مدت یک هفته به صداهای درونیمان گوش دهیم و واژگان مثبت را بیابم و آنها را بهبود ببخشیم
مرحله دوم:
نسبت به گفتگوی درونیمان هوشیار باشیم. لازم است برای رسیدن به اهدافمان روی خودمان سرمایهگذاری کنیم. میتوانیم با هوشیاری به آنچه بر ما میگذرد از محدودیتهای ساختگی ذهنمان مطلع شویم و آنها را به فرصت تبدیل کنیم و از امکانات خلاقانهای که به ذهنمان میرسد پلهای جدید بسازیم.
تمرین:
در طی این هفته حداقل یکبار این تمرین را انجام دهیم:
چشمانمان را ببندیم و اتفاق یا تصمیم مهمی که پیش رو داریم را در نظر بگیریم. بپذیریم که مهمترین عامل تحقق پیوستن خواستهمان هستیم. لحظه رسیدن و تحقق هدف را تصور کنیم و ببینیم که درآن لحظه، چه مسیری را طی کردهایم. از خودمان قدردانی کنیم و جملهای محبتآمیز به خودمان بگوییم و این جمله را در کل هفته هر روز و با انرژی به خود بگوییم.
مرحله سوم:
زمانی را در روز برای خلوت کردن با خودمان در نظر بگیریم. داشتن زمانی در کنار خودمان، هر چند کوتاه در جایی که به ما احساس خوبی میدهد، شروع خلاقیتهای خاص ماست. لازم است به خودمان عشق بورزیم و این را با صدای بلند از درون و بیرون به خودمان ابراز کنیم .
تمرین:
برای خودمان واژگان جدید خلق کنیم و در طول این هفته حداقل روزی یک واژه، برای انگیزه دادن به خودمان بیابیم و با خود تکرار کنیم.
در نهایت ما همانیم که فکر میکنیم. پس مراقب افکارمان باشیم با مراقبت و هوشیاری و البته تمرین میتوانیم رسالت زندگیمان را به جا بیاوریم.کنترل صداهای درونیمان را به دست بگیریم و این لحظه، شروع سازندگی است. در این مطلب از تاثیرات گفتگوی درونی مثبت بر موفقیت و چیستی و هستی انواع آن صحبت کردیم. در این مسیر مشاور کسب و کار همواره حامی شما خواهد بود.
با خودت صحبت میکنی؟
وقتی می شنویم مردم با صدای بلند با خود صحبت می کنند ، این را عجیب می دانیم. این البته به بلند بلند حرف زدن با خود اشاره دارد. با این حال ، تقریباً همه افراد گفتگوی درونی خودكار را در ذهن خود انجام می دهند ، كه افراد دیگر عمدتاً از آن بی اطلاع هستند. مردم در ذهن خود سکوت با خود صحبت می کنند. این را عجیب و غریب نمی دانیم بلکه طبیعی می دانیم. علت گفتگوی ذهنی عادت ذهن است که به فکر کردن ادامه می دهد و به مکالمه درونی می پردازد.
آیا گاهی از خود می پرسید ، “آیا او من را دوست دارد؟” ، و سپس شروع به بحث در مورد این موضوع در ذهن خود می کنید؟
آیا شما مدام تعجب می کنید و فکر می کنید ، “آیا من پیشرفت می کنم؟”
آیا بعضی اوقات ، مرتباً خود را با این سوال شکنجه می کنید ، “چرا او این حرف را زد؟ چرا او این کار را انجام داد؟”
فقط به همه دفعاتی فکر کنید که سعی کردید خود را متقاعد کنید یا کاری را انجام ندهید. شما مدام به دنبال دلایل و بهانه هایی در ذهن خود می گردید که چرا باید کاری انجام دهید یا از انجام آن خودداری کنید.
چند بار در مورد موضوعات مختلف در ذهن خود، تجزیه و تحلیل یا اظهار نظر کرده اید؟
همانطور که می بینید ، این یک فعالیت طبیعی و معمول است. یک مکالمه مداوم در ذهن همه جریان دارد.
انرژی ، وقت و توجه زیادی به بحث در مورد موضوعات بی اهمیت هدر می رود. این گفتگو از لحظه بیدار شدن تا خوابیدن ادامه دارد.
اگر کسی به طریقی به شما آسیب برساند یا چیزی را بگوید که دوست ندارید ، چه کاری انجام می دهید؟
شما یک صحنه کاملاً عصبانی را در ذهن خود ایجاد می کنید. شما در ذهن خود متصور می شوید که با عصبانیت صحبت کنید ، فریاد بزنید ، و چیزهای نه چندان زیبا بگویید.
اگر به دنبال کار جدید هستید ، آیا بارها به خود می گویید که این شغل را پیدا نمی کنید یا مهارت کافی ندارید؟ این یک فرآیند دلسرد کننده است که منجر به نگرانی و خستگی غیر ضروری ذهنی می شود.
آیا ساعت ها در چنین گفتگوی درونی منفی و مخرب می گذرانید؟ آیا واقعاً به این نوع گفتگوی درونی احتیاج دارید؟
در واقع ، این به خودی خود اتفاق می افتد. این یک عادت ذهن است ، اما این بدان معنا نیست که ما باید آن را به همین ترتیب رها کنیم و بپذیریم.
تعریف گفتگوی درونی
توضیحات فوق قطعاً روشن کرده است که اصلاح گفتگوی درونی به چه معناست.
در اینجا چند تعریف کوتاه آورده شده است:
روند پرسش از خود و پاسخ دادن به آنها.
روند تکرار کلمات و افکار در گفتگوی درونی ذهن
این صدای کوچکی است که در سر شما می گذرد و در مورد زندگی ، شرایط و موقعیت های شما و افراد دیگر اظهار نظر می کند.
ویکی پدیا آن را چنین تعریف می کند: “یک مونولوگ درونی ، که خود گفتاری ، گفتار درونی ، گفتمان درونی یا گفتمان درونی نیز نامیده می شود ، صدای درونی فرد است که یک مونولوگ کلامی روان را در حالی که هوشیار هستند فراهم می کند.”
گاهی اوقات ، این یک گفتگو با خودمان است ، و گاهی فقط یک مونولوگ است.
گفتگوی درونی بدون توقف
گفتگوی درونی در حین کار ، مطالعه ، تماشای تلویزیون ، صحبت کردن ، راه رفتن و غذا خوردن ادامه می یابد.
دائماً قضاوت درمورد افراد ، اظهارنظر درباره آنچه اتفاق می افتد ، برنامه ریزی ، شایعه سازی و انجام مکالمات ذهنی با افرادی که می شناسید یا نمی شناسید وجود دارد.
این صحبت های درونی ، یک اثر گلوله برفی ایجاد می کند. هرچه بیشتر آنها را هدایت کنید ، بیشتر به آنها زنجیر می شوید و نمی توانید جلوی آنها را بگیرید. وقتی احساسات نیز برانگیخته می شوند ، قدرت ، انرژی و دلبستگی بیشتری به آنها اضافه می شود. این، اثر سو بر رفتار ، قضاوت و عملکرد کلی دارد.
در بسیاری از موارد ، گفتگوی درونی منفی است و هرگونه نگرش یا رفتار منفی را تقویت می کند.
اکثر مردم به خود و توانایی های خود ایمان کافی ندارند و به همین دلیل به ذهن آنها اجازه می دهند وارد گفتگوی درونی منفی شود.
روند و تأثیرات این مکالمات درونی مشابه تکرار موارد تأیید است. تفکر مداوم درباره همان موضوع ، بر ضمیر ناخودآگاه تأثیر می گذارد ، که در نتیجه ، این افکار و کلمات را می پذیرد و به آنها عمل می کند.
گفت و گوی درونی چطور بوجود می آید؟
فرایند فکر کردن و نتیجه آن که همان تفسیرهای ماست از طریق حرکت نورونها در مسیرهای عصبی اتفاق میافتد که تعداد این مسیرها و نورونها بسیار زیاد است.
در واقع ترجمه فعالیت این نورونها همان گفتوگوهای درونی ماست و حتی در حال حاضر که این مطلب را میخوانیم برای حرکت آنها مسیرهای جدیدی میسازیم که تفسیرهای جدیدی را درون ما بوجود می آورند. برای دریافت تفسیرهای درست تر از اطرافمان لازم است به نوع و گفتمان این گفتوگو های درونی هشیار باشیم.
گفتگو درونی مثبت چه صداهایی هستند؟
یکی از کارآمدترین استراتژی ها در کسب موفقیت، توجه به صداهای درونی مثبت است.نقش گفتگوی درونی مثبت، در بالا بردن کیفیت سبک زندگی بسیار پررنگ است. یکی از مولفههای اصلی داشتن احساس مثبت، عزت نفس و عشق به خودمان، نگرش مثبت داشتن است و هیچ چیز دیگری مانند صدای درونی مثبت برای خوب کردن حسمان نسبت به خودمان چنین قدرتی ندارد. این صداها همان محرک هایی هستند که خود باوری را تبدیل به عملکردی سازنده میکنند.
همان تصمیمهای باثباتی هستند که مدت ها با قدرت پای آنها ایستاده ایم. پرورش گفتگوی درونی مثبت میتواند بزرگترین هدیه ای باشد که لایق آن هستیم. دز واقع بزرگترین قدردانی که میتوانیم از خودمان به عمل بیاوریم این است که آهنگ درونمان را با فرکانس موفقیت همسو کنیم، برای این کار باید اجازه دهیم صدای غالب ذهنمان صدای عشق، ایمان و خودباوری باشد.
گفتگوی درونی منفی نتایج منفی و گفتگوی درونی مثبت نتایج مثبت ایجاد می کنند. به همین دلیل است که باید به گفتگوی درونی مثبت بپردازید.
ساده است. اگر ذهن خود را با گفتگوهای منفی پر کنید ، انتظار نتایج منفی را می گیرید ، انگیزه خود را از دست می دهید و از اقدام جلوگیری می کنید.
از طرف دیگر ، اگر به انجام گفتگوهای مثبت ادامه دهید ، فرد مثبت تری می شوید ، به دنبال فرصت می گردید و اقدام می کنید.
چگونه می توان از مکالمات درونی خود در جهت مثبت استفاده کرد؟
گفتگوی درونی یک فعالیت خودکار است ، چه شما از آن آگاه باشید و چه نباشید. اگر یاد بگیرید از آن آگاه شوید ، توانایی کنترل آن را پیدا می کنید. می توانید آن را به یک گفتگوی درونی مثبت تبدیل کنید. اگر این کار را بکنید ، می فهمید که قدرت بزرگی در اختیار دارید.
چطوری انجامش بدهم؟ سعی کنید صرفاً از افکار و گفتگوهای درونی خود آگاه باشید.
- با خونسردی ، سعی کنید آنچه را در ذهن شما می گذرد را نظارت کنید ، حتی اگر بعد از چند لحظه ممکن است این کار را فراموش کنید.
گفتگوی درونی ادامه می یابد ، حتی اگر از نظر جسمی ، با چیز دیگری درگیر باشید. جدا کردن ذهن خود از افکار و کلماتی که در ذهن جریان دارند کار آسانی نیست.
- بارها و بارها سعی کنید توجه خود را به آنچه درون شما می گذرد حفظ کنید و در نهایت می توانید برای مدت زمان طولانی تری از گفتگوی درونی آگاه شوید.
نظارت کردن ذهن و آنچه در درون آن می گذرد باعث جداشدگی می شود و این باعث می شود کنترل ذهن و پچ پچ های بی وقفه آن راحت تر شود.
۳- هر زمان که خود را درگیر گفتگوی بی فایده و بیهوده با خود گرفتید ، آن را متوقف کنید. چگونه گفتگوی درونی را متوقف کنیم؟ آن را به چیزی مفیدتر و معنی دار تر تغییر دهید. موضوع و کلمات را با چیز مثبت دیگری جایگزین کنید. این دقیقاً مانند گوش دادن به یک ضبط است. چرا آن را با ضبط دیگری که دوست دارید جایگزین نکنید؟ چرا اجازه می دهیم این ضبط به خودی خود پخش شود؟
کلمات گفتگوی درونی را به گفتگوی درونی مثبت ، درباره سلامتی ، خوشبختی و موفقیت تغییر دهید.
کار دیگری وجود دارد که می توانید انجام دهید ، اما این به درجه خاصی از تمرکز و قدرت اراده نیاز دارد. می توانید یاد بگیرید که این گفتگوی درونی را متوقف کنید ، با نادیده گرفتن آن ، و از تفکراتی که به ذهن شما تعطیل می شود تعطیل کنید.
چرا اجازه نمی دهید ذهن برای مدتی استراحت کند ، و از مکالمه های بی وقفه خود کمی استراحت کنید. وقتی این گفتگو خاموش شود ، خوشبختی و آرامش بیشتری خواهد بود.
اشکالی ندارد که گاهی اوقات یک گفتگوی درونی داشته باشید ، اما بیشتر اوقات ، این فقط یک گفتگوی بی فایده است ، که توجه را از آنچه در حال حاضر انجام می دهید منحرف می کند. با آگاهی از آن ، جایگزینی با افکار مثبت و امتناع از درگیر شدن با آن ، توانایی کنترل آن را پیدا می کنید.
اگر می خواهید در مورد آرام کردن مکالمه درونی و لذت بردن از آرامش درونی بیشتر بدانید ، کتاب “آرام آرام گفتگوی ناپایدار ذهن خود را آرام کنید” بسیار مفید است.
چگونه می توانم گفتگوی درونی خود را بهبود ببخشم؟
۵ راه برای تبدیل گفتگوی منفی خود به گفتگوی درونی سازنده تر. …
- افکار منفی خود را بشناسید. …
- به دنبال شواهدی باشید که فکر شما واقعی است. …
- به دنبال شواهدی باشید که فکر شما درست نیست. …
- فکر خود را به چیزی واقع بینانه تر تغییر دهید. …
- از خود بپرسید اگر فکر شما درست باشد چقدر بد است.
چگونه گفتگوی درونی را متوقف می کنید؟
موارد زیر لازمه توقف گفتگوی درونی می باشند.
شناسایی کنید: آوردن آگاهی به آنچه گفتگوی درونی شماست می تواند به شما کمک کند کنترل آن را دوباره بدست آورید. …
نظارت کنید: مراقب کلماتی باشید که انتخاب می کنید. …
جایگزین کنید: وقتی صحبت در مورد خود مضر یا مخل است ، آن را به چالش بکشید.
۴ نوع گفتگوی درونی که باید از آنها اجتناب کنید
همه افراد لحظات دردناک و موقعیتهای منفی غیر منتظره ای را پشت سر می گذارند که باید بر آنها غلبه کنند. با این حال ، این تجربیات می تواند برخی افراد را به سمت ایجاد گفتگوی درونی منفی سوق دهد. این در هر شرایطی عادی است، اما اگر تهدید شود که به یک عادت دائمی تبدیل می شود ، حتی خطرناک تر است.
هیچ کس از روبرو شدن با مشکلاتی که قادر به حل آن نیستند ، چه به دلیل پیچیدگی بیش از حد ، و چه به دلیل نداشتن ابزار مناسب برای حل آنها ، معاف نیست. در این شرایط ، اگر مسئله را مهم ارزیابی کنید ، بروز اضطراب امری طبیعی است ، زیرا چالش به تهدید تبدیل شده است.
در اختلالاتی از این قبیل ، معمولاً گفتگوهای درونی است که ایده های منفی را تقویت می کند و فرد را به تجربه دردناکی باز می گرداند که هنوز نتوانسته اند بر آن غلبه کنند. بدترین قسمت این است که وقتی با هر تجربه جدیدی روبرو می شوند که آنچه را به آنها یادآوری می کند ، شروع به واکنش منفی می کنند زیرا آن را بالقوه خطرناک می دانند.
اضطراب پیش بینی ، مولفه اصلی این نوع الگوی فکری است که مشخص شد. از آن زمان به بعد ، فرد افکار تحریف شده را تکرار می کند که اضطراب اولیه را شدت می بخشد تا زمانی که غیر قابل تحمل شود.گفتگوی درونی بالا می گیرد
وقتی فردی در حالت اضطراب قرار دارد ، تمایل به گفتگوی درونی فاجعه باری دارد. این نگاه به زندگی محصول وضعیت احساسی تغییر یافته و در نتیجه تحریف شده است. خطر این است که اگر آنها به سرعت این گفتگو را اصلاح نکنند ، می تواند تبدیل به یک چرخه معیوب شود که با گذشت زمان بدتر می شود و حتی می تواند منجر به حمله وحشت شود.
علائم حمله وحشت شامل فشار بر قفسه سینه ، ضربان قلب نامنظم ، سرگیجه ، تعریق دست و تپش قلب است. از نظر بیولوژیکی ، این یک واکنش طبیعی پستانداران در برابر تهدید است. فرد رنج کشیده وضعیتی را درک می کند که قادر به کنترل آن نیست و بدون اینکه بدانند گفتگوی درونی وی این ایده های منفی و فاجعه بار را تقویت می کند. بنابراین ، آنها کنترل خود را از دست می دهند و وارد حالت بحران می شوند.
حملات هراس می توانند تشدید شده و به شدت شدید شوند. با این حال ، هنگامی که اقدامات موثر در اولین نشانه علائم انجام می شود ، می توان بحران را متوقف کرد و فرد می تواند چرخه تفکر منفی را ترک کند. این امکان وجود دارد زیرا این الگوهای تفکر منفی آموخته شده و بنابراین می توانند تغییر کنند.
متخصصان در زمینه روانشناسی ۴ نوع گفتگوی درونی را طبقه بندی کرده اند که می توانند اضطراب را تحریک کنند: افکار فاجعه آمیز ، انتقاد از خود ، قربانی کردن و خود خواهی.
افکار فاجعه آمیز: اضطراب زمانی بوجود می آید که فرد بدترین سناریوی ممکن را تصور کند. آنها وقایع خاصی را پیش بینی می کنند (که در واقع اتفاق نمی افتند) و آنها را بزرگ می کنند. این منجر به درک اشتباه می شود ، که می تواند حمله وحشت را ایجاد کند. عبارت اساسی در این نوع گفتگوی درونی این است: “هر چیزی که انتظار نداشته باشید می تواند به یک فاجعه تبدیل شود.”
انتقاد از خود: ویژگی هایی که این نوع گفتگو را متمایز می کنند شامل داوری دائمی و ارزیابی منفی رفتار شخص است. آنها بر محدودیت ها و نقص های خود تأکید می کنند و زندگی خود را غیرقابل کنترل می کنند. آنها تمایل دارند که به دیگران وابسته باشند و خود را با دیگران مقایسه کنند ، این باعث می شود که احساس ضعف کنند.
آنها به کسانی که به اهدافشان می رسند غبطه می خورند و وقتی نمی توانند به اهداف خود برسند ناامید می شوند. عبارات ترجیحی در این نوع گفتگوی درونی عبارتند از: “نمی توانم” ، “من ناتوان هستم” ، “من لیاقت آن را ندارم”.
قربانی کردن: این نوع احساس عدم محافظت و ناامیدی است ، که باعث می شود آنها باور کنند هیچ درمانی ندارند ، هیچ پیشرفت و پیشرفتی ندارند. آنها فکر می کنند که همه چیز همیشه به همین منوال خواهد بود و همیشه موانع غیر قابل عبور بین آنها و خواسته های آنها وجود خواهد داشت.
آنها شیوه کار را دوست ندارند ، اما سعی نمی کنند آنها را تغییر دهند. در نوع قربانی گفتگوی درونی ، مردم تمایل دارند جملاتی مانند “هیچ کس مرا درک نمی کند” ، “هیچ کس برای من ارزش قائل نیست” ، “من رنج می برم و هیچ کس اهمیتی نمی دهد” می گویند.
خود خواهی: افراد این گروه به دلیل کمال گرایی دچار فرسودگی و استرس مزمن می شوند.
آنها نسبت به اشتباهات مدارا نمی كنند و سعی می كنند خود را متقاعد كنند كه تقصیرات آنها به دلایل خارجی است و نه آنها. آنها خود را فرسوده می کنند و فکر می کنند که با وجود دوستانه بودن با همه ، چگونه به دلیل کمبود پول یا وضعیت به اهداف خود نرسیدند. گفتگوی درونی که خود خواهان آن است شامل عباراتی مانند “کافی نیست” ، “عالی نیست” ، “آنطور که می خواستم پیش نرفت” و غیره
مدیریت گفتگوی درونی(کاهش گفتگوی درونی)
آگاه ساختن خود از این نوع گفتگوهای درونی با خود اولین قدم عالی برای دستیابی به کنترل مجدد و جلوگیری از درک منفی از خود یا محیط اطراف شما است ، که فقط باعث ایجاد اضطراب می شود.
با این حال ، تغییر واقعی شامل تشخیص آن افکار منفی و جایگزینی آنها با تأییدهای مثبت است. مهم است که تنفس خود را کنترل کنید ، آرام باشید و با آرامش روبرو شوید. نگرشهای بدبینانه و خودتخریبی خودپایدار هستند.
تغییر این واکنشها نسبت به مواردی که تهدیدکننده آنهاست آسان نیست ، اما مانند وقتی است که می خواهید یک عادت بد مانند ترک سیگار را تغییر دهید: این نیاز به عزم راسخ و تلاش دارد ، اما در پایان اگر به آن متعهد باشید می توانید به آن برسید.
اهمیت گفتگوی درونی
در واقع گفتگوی درونی شما بروز دهنده افکارتان است و صدایی است که همواره در سر شما وجود دارد و در مورد مسائل مهم زندگی شما اظهار نظر میکند، خواه راجع به اتفاقاتی باشد که در اطرافتان میگذرد و یا آنچه باشد که تنها در ناخودآگاه شما وجود دارد.
به طور کلی تمامی انسانها با خود به گفتگوی درونی میپردازند اما این استثنا وجود دارد که برخی از مردم بیشتر به این صدای درونی توجه کنند و مهارت بیشتری در کنترل آن داشته باشند. همانطور که میدانید گفتگوی درونی بخشی از آن چیزی است که ازما انسان میسازد و به ما توانایی استدلال و تفکر درباره مسائل مختلف را میدهد.
اما گفتگوی درونی از آن جهت اهمیت دارد که مستقیماً بر روی و اعتماد به نفس شما تاثیر میگذارد. حال به منظور اینکه بتوانید گفتگوی درونی سالمتر و مفیدتر با خود داشته باشید به مثالهای زیر توجه کنید:
- اگر در موقعیتی هستید که به شما اضطراب وارد شده است گفتگوی درونی در این موقعیت ممکن است اضطراب شما را تقویت سازد و نکته جالبتر این است که برخی از عالمان معتقدند که اضطراب نیز میتواند گفتگوی درونی شما را به هم بزند و یک چرخه معیوب ایجاد کند.
- همانطور که لبخند زدن میتواند به شما احساس خوشبختی القا کند قرار گرفتن در معرض یک گفتگوی درونی منفی هم میتواند بر روی روحیه شما تاثیر منفی بگذارد.
- توانایی برقراری یک گفتگوی درونی مثبت و مفید میتواند به شما کمک کند تا احساس بهتری نسبت به خود داشته باشید و حالات روحی و عزت نفس شما را بهبود بخشد.
تمامی این موارد که برای شما ذکر کردیم بیانگر این مسئله هستند که یادگیری مدیریت گفتگوی درونی ذهن شما به طرز شگفت آوری میتواند در به موفقیت رسیدنتان در زندگی تاثیری پررنگ ایفا کند.
چگونه گفتگوهای درونی ام را کنترل کنم؟
با توجه تاثیر شگرف گفتگوی درونی منفی بر روی وضعیت روحی یک انسان مسئلهی مدیریت و کنترل گفتگوی درونی اهمیت بالایی پیدا میکند. حال با توجه به اهمیت این مسئله ما تصمیم گرفتیم تا در این بخش از مقاله به شما یاد دهیم که چگونه میتوانید به مدیریت گفتگوی درونی خود بپردازید و از تاثیرات منفی که ممکن است بر روی شما اعمال کند جلوگیری نمایید.
-
آگاه شدن از گفتگوی درونی خود
قبل از اینکه وارد مبحث مدیریت گفتگوی درونی شوید ابتدا لازم است تا بتوانید آگاهی بیشتری نسبت به آن پیدا کنید. گفتگوی درونی برای برخی از ما به صورت حضور مداوم یک صدا در مغز و یا به شکلهای دیگر ظاهر میشود.
با توجه به خلق و خوهای متفاوت هر شخص نسبت به دیگری ممکن است میزان بروز این صدای درونی در برخی انسانها کمتر باشد و بر اساس میزان تأثیری که بر روی شخصیت هر فرد میگذارد تنظیم و کنترل آن نیز دشوارتر و راحتتر باشد.
به طور کلی باید به شما بگویم که یکی از راههای رایج به منظور مدیریت و کنترل گفتگوی درونی انجام مدیتیشن است، زیرا مدیتیشن به شما کمک میکند تا بتوانید بر افکار خود تمرکز کنید و گفتگوی درونی مثبت را در خود افزایش دهید.
-
گفتگوی درونی خود را تغییر دهید
هنگامی که توانستید آگاهی بیشتری نسبت به گفتگو و صدای درونی خود پیدا کنید دیگر قادر خواهید بود تا در صورت لزوم آن را تغییر دهید. به منطور انجام هرچه بهتر اینکار ما به شما در ادامه چندین راه معرفی خواهیم کرد:
-
مثبت فکر کنید، نه منفی
مهم است که بتوانید در گفتگوی درونی که با خود دارید از ورود هرگونه تفکر منفی جلوگیری کنید. یکی از راههای متوقف کردن گفتگوی درونی منفی این است که سعی کنید این روند را تغییر دهید و زمانی که ذهن شما تصمیم میگیرد تا آگاهانه به چیزهای منفی فکر کند شما سعی کنید مانع آن شوید و تمرکز اصلی خود را بر روی چیزهای مثبت متمرکز سازید، برای مثال به جای اینکه در مورد این فکر کنید که چه اشتباه بزرگی انجام دادهاید روی این مسئله تمرکز کنید که دفعه بعد به منظور جلوگیری از رخداد چنین اشتباهی باید چه کار کنید.
-
سعی کنید در زمان حال زندگی کنید
گفتگوهای درونی شما اغلب بر روی گذشته و آینده شما تمرکز میکند همین مسئله باعث میشود تا به شما استرس وارد شود. به منظور جلوگیری از چنین رخدادی تنها کافی است تا بر روی زمان حال تمرکز کنید تا ذهنتان اندکی آرام گیرد.
-
به خاطر داشتههای خود سپاسگزار باشید
یکی از راههایی که به شما کمک میکند تا راحتتر بتوانید افکار خود به ویژه افکار منفیتان را کنترل کنید این است که نسبت به داشتههای خود قدردان باشید زیرا این مسئله به شما کمک خواهد کرد تا گفتگوی درونی خود را به نوع مثبت آن تغییر دهید و به خود ثابت کنید که به دنبال یافتن چیزهای خوب در زندگیتان هستید.
-
کنترل گفتگوی درونی در هر فرد به زمان و تمرین نیاز دارد
مانند یادگیری هر حرفه دیگر یادگیری چگونگی گوش دادن به گفتگوی درونی و سپس کنترل کردن آن نیز مسئلهای زمان بر است که نیازمند تمرین و تکرار میباشد.
در ابتدای این راه قطعاً به مشکل بر خواهید خورد اما با این وجود هر چه بیشتر در این راه تمرین کنید کنترل این مسئله برای شما راحت و راحتتر خواهد شد. با این حال باز این نکته را فراموش نکنید که در راه یادگیری کنترل گفتگوی درونی خود هیچگاه ناامید نشوید و اجازه ندهید تا افکار منفی بر شما غلبه کنند و شما را از انجام این کار بازدارند.
مهمترین فرد خود شما هستید
گفتگوی ذهنی را بسیاری از افراد به هر دلیلی ممکن است در طول روز با آن سر و کار داشته باشند؛ اما این گفتگو اگر کنترل و مدیریت نشود شاید به شکستهای پی در پی افراد در زندگی منجر شود. به همین دلیل است، که انسان باید راهی را برای کنترل و مدیریت آن را بشناسد و به آن عمل کند.
تمامی احساس و همچنین افکاری که افراد در ذهن خود با آن درگیر هستند و احساس میکنند بین خودشان ممکن است جنگ و تلاطمی سخت را به وجود آورد و این چنین باعث واکنشهایی بر رفتار افراد شود. به همین دلیل است که گفتگوی درونی را برخی عاملی برای شکست و برخی عامل موفقیت در زندگی در نظر میگیرند. همانگونه که میدانید هر فردی در زندگی در ابتدای کار باید خود را بشناسد و برای این شناختن عمدتا باید به این نکته دقت داشته باشد که اولین و مهمترین شخص زندگی هر فردی تنها خود اوست. این چنین است که در ذهن افراد همیشه ممکن است نداهای خاصی مدام انسان را آزار دهد. در این شرایط است که باید درمان گفتگوی ذهنی را جدی گرفته تا این آزارها به مرحله حادتری در زندگی شخصی افراد نرسد.
به نگرش و دیدگاه خود دقت کنید
عمدتا درمان گفتگوی ذهنی به انسان کمک میکند که با توجه به نوع نگرش خود بتواند این گفتگو را بهتر مدیریت کند. در بسیاری از این گفتگوها آنطور که تحقیق شده است این چنین بیان شده که با توجه به نوع دیدگاه و همچنین طرز فکر افراد میتواند تاثیرات خوب و یا گاها بدی را روی سبک زندگی انسان بگذارد. به همین دلیل است که توصیه ما به شما این است از همان ابتدای کار روی دیدگاه خود بیشتر از هر چیزی کار کنید؛ چراکه درمان این گفتگو در برخی از شرایط واقعا سخت است. اما شما اگر به دنبال درمان باشید. شاید بتوانید هرچه زودتر ذهن خود را از انواع نشخوار ذهنی دور کنید و این چنین زندگی را به کام خود تلخ نکنید.
بسیاری از تنشها و چالشهایی که شما در زندگی با آن روبهرو میشوید به خاطر انواع گفتگوی ذهنی است که شما با خودتان دارید. البته نباید این موضوع را فراموش کنید که علت گفت و گوی ذهنی برخی اوقات ممکن است به واسطه تنهایی باشد و یا هر چیز دیگری، اما افراد با نوع نگرش خود میتوانند گفتگوی ذهنی خاصی را به وجود آورند. اگر نگرش شما نگرش نادرستی باشد صددرصد باید به فکر درمان این مسأله خود باشید.
به سلامت ذهن و روح خود اهمیت دهید
دقت کنید که عمدتا این گفتگو اگر اصلاح نشود ممکن است عواقب بدی را به دنبال داشته باشد، که در برخی از شرایط افسردگی یکی از عواقب بسیار وحشتناک گفتگوی ذهنی به حساب میآید و به همین دلیل است که شما در ابتدا باید علت گفتگوی ذهنی را پیدا کرده و سپس با مطالعه و توجه به بسیاری از معیارهای دیگر به اصلاح گفتگوی درونی بپردازید. بسیاری از افرادی که امروزه به افسردگی دچار شدهاند به این دلیل است که به دنبال درمان گفتوگوی ذهنی نرفتهاند و این چنین گفتگوی ذهنی خود را با یک نگرش منفی در ذهن با انواع نشخوار روبرو کردهاند.
روح و ذهن شما مانند جسم نیاز به استراحت دارد. همان گونه که اگر شما در طول روز مدام کار کنید، غذا نخورید و استراحت نکنید صددرصد خستگی جسم شما را آزار خواهد داد. همچنین روی ظاهر شما تاثیر خاص خود را خواهد گذاشت. پس سعی کنید ذهن و روح خود را نیز در همین حد مهم در نظر بگیرید؛ چرا که اگر شما همیشه در حال جنگ با درون خود باشید و انواع گفتگوی درونی را با نگرش منفی در ذهن خود مدام تکرار کنید، روان و روح شما خسته میشود.
این خستگی و افسردگی به ناامیدی و بسیاری از خصلتهای این چنینی منجر خواهد شد. عمدتا افرادی که دچار بیانگیزگی هستند به این دلیل است که گفتگوی درونی را جدی نگرفته و به هیچ عنوان به دنبال راه درمان گفتوگوی ذهنی نرفتهاند. به این علت که نگرش منفی این قدرت را دارد، که انسان را از پا بیاندازد و مهمتر از همه زندگی را برای او به صورت جهنم همانقدر آزار دهنده و نفرت انگیز کند.
گفتگوی درونی همیشه هم بد نیست
اما همیشه زمانی که شما به فکر درمان گفتگوی ذهنی هستید، نباید این گونه تصور کنید که گفتوگوی ذهنی میتواند تنها مضر و آسیبزا باشد؛ چراکه بر عکس اگر شما نگرش مثبتی داشته باشید این صداهای درونی باعث خواهد شد تا سبک زندگی شما به شکل کاملا خاص تغییر کند و بیشتر از همه خود را دوست داشته باشید. به این سبب که اعتماد به نفس و عزت نفس را به شما هدیه میدهد و همیشه به شما یادآوری میکند که بهترین هستید و لیاقت این را دارید که به هر آنچه که میخواهید برسید.
اگر قدرت ذهن خود باور داشته باشید به راحتی متوجه خواهید شد که ذهن شما تا چه حد میتواند روی نگرش مثبت صدای درونی شما تأثیر بگذارد. به همین دلیل است، که اگر قرار است به گفتگوی درونی فکر کنید سعی کنید با یک نگرش مثبت آن را در زندگی مدیریت کنید. اگر به مدیریت و کنترل گفتگوی ذهنی نپردازید باید منتظر اتفاقات بدی باشید؛ پس بهتر است هر چه سریع تر به دنبال درمان این گفتگوی درونی خود باشید.
ذهن شما این قدرت را دارد هر آنچه که میخواهید را جذب کند. پس اختیار با شماست که به چه چیزی فکر کنید و صددرصد اگر به موارد آزاردهنده در زندگی فکر کنید تنها باید همیشه غم و غصه را در زندگی خود و عزیزانتان مشاهده و احساس کنید و حتی اینچنین علاوهبر خودتان اطرافیان را هم آزار خواهید داد.
اما برعکس اگر ذهن آرامی داشته باشید و گفتگوی درونی شما با یک نگرش مثبت انجام شود صددرصد زندگی بهتری را برای خود و دیگران به صورت آسانتر، شیرینتر و لذت بخشتر ترسیم خواهید کرد. چنانچه به دنبال درمان گفتگوی ذهنی هستید ما این خبر خوش را به شما میدهیم که به هیچ عنوان این کار نمیتواند سخت باشد؛ چرا که در ابتدا باید خودتان بخواهید که درمان شوید و در نهایت مراحل خاصی وجود دارد که هر کدام از این مراحل میتواند باعث شود که شما روند درمانی خود را به بهترین شکل ممکن در نظر بگیرید.
یکی از فواید گفتگوی درونی با نگرش مثبت به این شکل است که شما تواناییهای خود را میبینید و این تواناییها را دقیقا در درون به خودتان یادآوری میکنید و این چنین است که شخصیت خود را بیشتر دوست دارید و احساس بهتری را در آن لحظه احساس میکنید. در هر شرایط و موقعیت عمدتا افراد گفتگوی خاصی را در ذهن خود سپری میکنند که اگر شما به دنبال راه درمان گفتگوی ذهنی باشید، خواهید توانست در هر شرایطی گفتگویی موفقیتآمیز را پشت سر بگذارید. حتی اگر در شرایط سختی قرار گرفتهاید گفتگوی درونی باعث خواهد شد که شما قادر باشید به حالت آرامش خود را دعوت کرده و این چنین دوست شما در وهله اول خود شما خواهید بود.
عواقب گفتگوی درونی با نگرش منفی
اما همانطور که در ابتدای مقاله به آن اشاره شد سعی کنید همیشه گفتگوی درونی منفی را از خود دور کنید و به فکر درمان آن در این شرایط باشید؛ چرا که این گفتگو تنها شما را از تواناییها و استعدادهای واقعی که دارید دور خواهد کرد و به قولی عزت نفس را از شما خواهد گرفت، به همین دلیل است که نباید قدرت ذهن و افکار را به هیچ عنوان نادیده گرفت.
همیشه نتیجه خوب و بد گفتگوی درونی با توجه به نگرش شما حاصل میشود که اگر نگرش منفی داشته باشید کاملا طبیعی است که گفتگوی شما همیشه با جنگ، دعوا و تنش در ذهن شما رو به رو خواهد شد. اما برعکس اگر گفتگوی شما با یک نگرش مثبت باشد، شما ذهنی آرامی خواهید داشت که این چنین راحتتر خواهید توانست روی هدفهای خود در زندگی تمرکز کنید. انجام مراحلی که شما میتوانید به واسطه آن به درمان گفتگوی ذهنی بپردازید.
توجه به این نکته است که تا حد امکان ذهن خود را خونسرد نگه دارید. تنشها و چالشهایی که رخ میدهد را بعد از چند دقیقه سعی کنید فراموش کنید؛ چرا که ذهن شما قرار نیست همانند یک سطل زباله عمل کند و بهتر است همیشه همه چیز را سریعا از ذهن خود پاک کنید، تا این چنین ذهن شما منبع نشخوارهای ذهنی و فکری نشود.
آن هنگام که احساس میکنید گفتگوی درونی شما در حال ضربه زدن به روح و روان شماست سعی کنید موضوع فکر خود را عوض کنید و یا خود را به کاری مشغول نمایید. همچنین تا حد امکان اگر میتوانید گفتگوی خود را به سمت و سویی مثبت بکشانید. این چنین است که درمان این گفتگو در بسیاری از شرایط آن چنان که فکر میکنید سخت نخواهد بود و اگر یاد بگیرید که روی اهداف خود تمرکز کنید دیگر فرصتی برای گفتگوی ذهنی باقی نخواهد ماند.
به شاهدها توجه کنید تا بهتر تصمیم بگیرید
گفتگوی ذهنی و درونی تنها در برخی از شرایط میتواند نتیجه مثبت به دنبال داشته باشد و در غیر این صورت تنها شما را در زندگی از مسیر اصلی دور خواهد کرد. به همین دلیل است که باید سعی کنید تا حد امکان از گفتگوی درونی بپرهیزید و چنانچه به آن دچار هستید به فکر درمان گفتگوی ذهنی باشید.
اما در مورد راههایی که میتوان به درمان گفتگوی ذهنی پرداخت توجه به این نکته است که افکار منفی خود را به هر نحوی که میدانید از ذهن خود دور کنید. این دور کردن مستلزم این است که در ابتدا آنها را بشناسید. شناختن افکارمنفی کار سختی نیست؛ چرا که این افکار باعث میشود شما آزار ببینید و این آزار دیدن شما را به شناخت آن آشنا میکند. آزاری که شما تاثیرات آن را در زندگی شخصی خود حس میکنید. صددرصد این یعنی این که شاهدهای بسیاری دارید که افکار منفی تا چه حد میتواند به ذهن و زندگی شما ضربه بزند و زمانی که سعی کنید واقع بینانه فکر کنید کاملا طبیعی است که گفتگوی درونی شما این نکته را تایید خواهد کند که شما با افکار منفی دقیقا تا چه حد زندگی خود را تباه میکنید.
از آسیب گفتگوی ذهنی منفی مطلع باشید
چنانچه گفتگوی درونی خود را نظارت کنید خواهید دانست که چه کلماتی را نباید به کار ببرید؛ چرا که این مدیریت به خوبی نشان میدهد که هر کلمهای تا چه حد این اختیار را دارد که بتواند به انسان ضربه بزند و یا برعکس او را به شکلی کاملا اصولی در زندگی به فردی موفق تبدیل کند.
سعی کنید هیچ وقت خود را قربانی این گفتگوهای منفی نکنید. اگر شما به گفتوگو ذهنی خود توجهی نداشته باشید و خصوصا بعد از شکست مدام با ذهن خود درگیر شوید شما را به ناامیدی بیشتری فرا خواهد خواند. استعداد، توانایی و پیشرفت خود را نخواهید دید و برخی از اوقات افراد همیشه با ذهن خود بدترینها را ایجاد میکنند؛ چرا که اگر قرار باشد شما اتفاقی که هنوز نیفتاده است را مدام در ذهن خود تکرار کنید شاید این اتفاق هیچ گاه تبدیل به حقیقت نشود اما شما قبل از هر چیزی خود را قربانی کردهاید.
مفهوم عشق به خود (Self Love)، ضرورت یادگیری عشق و محبت به خود
عشق به خود احساسی است که در درونمان اتفاق میافتد. این حس در دسته احساسات مثبت قرار میگیرد. بهطورکلی، عشق، رابطه مستقیم با عاطفه دارد؛ در واقع عشق را میتوان در رابطه با جنس مکمل (یا همان جنس مخالف)، عشق به خانواده و یا عشق به خودمان تعریف کنیم.
در این مقاله قصد داریم در مورد عشق به خود مان و تأثیرات آن بر کیفیت زندگیمان و همچنین راههایی برای شناخت و کسب این مهارت در وجودمان گفتگو کنیم. چگونه عاشق خودمان باشیم؟ عاشق خود بودن یعنی چه؟
عشق چیست؟
عشق پدیدهای ارزشمند است که خالق زیبایی و شگفتی است. شگفتی عشق در این است که هیچ حد و مرزی ندارد، برای همین هرکس میتواند تعریف خودش را از عشق داشته باشد.
در این رابطه اریک فروم، روانشناس نامدار میگوید:«عشق احساسی شخصی است و هر کس فقط خودش میتواند آن را درک کند».
دکتر کاتلین هندریکس در کتاب خود به نام عشق ابدی میگوید: «عشق واقعی زمانی است که فرد از یک تعهد ناخودآگاه به سمت خودآگاه میرود». این عشق واقعی از درون میجوشد نتیجه آن رشد و تعالی است و در این بین داشتن تعهد، ما را با خود واقعیمان آشنا میکند. این خود واقعی همان کسی است که همواره باید مورد حمایت ما قرار گیرد. در پی این حمایت میتوان عشق سازنده را تجربه کرد.
عشق سازنده چیست؟
عشق سازنده، همراه با بلوغ فکری اتفاق میافتد. بلوغ فکری زمانی است که هیجاناتمان را میشناسیم و با توجه به قرارگیری در موقعیتهای مختلف آنها را مدیریت میکنیم.
عشق سازنده قرار نیست ما را عوض کند یا انتظار و توقعی بسازد، بلکه قرار است با استفاده از قدرت آن و مثبت اندیشی کیفیت زندگی خود را بالا ببریم و فرصتی ایجاد کنیم تا از سراسر زندگی همراه با تمام اتفاقهایش لذت ببریم.
فرانکلین جونز: «عشق باعث چرخش کره زمین نیست بلکه باعث میشود تا این چرخش ارزشمند باشد».
عشق ورزیدن مانند تمام هنرهایی که آنها را میشناسیم نیازمند کسب مهارت است. اگر چه این نیروی حیات بخش شاکلهی خلقت انسان است اما باید با ابعاد مختلف آن آشنا بود و آن را مورد ارزیابی قرار داد.
حتماً این جمله معروف را بارها شنیدهاید که برای اینکه عشق به دیگری را تجربه کنیم لازم است اول خودمان را دوست داشته باشیم. با توجه به اهمیت این موضوع قصد داریم در مورد عشق به خود گفتگو کنیم.
عشق به خود چیست؟
عشق به خود یا self love چیست؟ عشق به خود یعنی چه؟ عشق نتیجه یک رابطهی کارآمد است که موجب توسعه فردی نیز میشود. از این تعریف میتوانیم بگوییم داشتن احساس عشق نسبت به خود، حاصل رابطه کارآمد فرد با خودش و نتیجه نگاه مثبتی است که فرد به خودش دارد. عشق به خود یعنی داشتن رابطه دوستی با خود و توجه به روحیات و احساساتی که به ما میگذرد، سلامت روانی و فیزیکی و همچنین با اهمیتشمردن اهداف و خواستهها بسیار مهم است.
پذیرش خود و ترکیب آن با احترام به خود باعث ایجاد حسی در ما میشود که افکار مثبتی را در ذهنمان نسبت به خودمان ایجاد میکند و ما به شایستگی خود پی میبریم. این شایستگی بدین معناست که ما لایق احترام خودمان نسبت به خودمان هستیم. در این حالت ما از عزت نفس بالایی برخورداریم که میتواند عشق ما نسبت به خودمان را افزایش دهد.
عشق به خودمان سرمایهگذاری روی خودمان است. وقتی به خودمان عشق میورزیم از تلاش کردن برای تحقق خواستههایمان لذت میبریم. عشق یکبار اتفاق میافتد. به یاد داشته باشید self love یکی از راه های تقویت امید به زندگی است؛ که یکی از شاخص های سنجش سلامت روان و ذهن است.
شفافیت در رابطه عاشقانه ما با خودمان
عشق به خودمان یعنی پذیرش خودمان همانگونه که هستیم. این دیدگاه باعث میشود رابطه شفافی با خودمان داشته باشیم، یک رابطه کارآمد از نوع عاشقانهاش.
در رابطه شفاف با خودمان بیرون و درونمان را به هم نزدیک میکنیم تا به خود واقعیمان نزدیک شویم. همان بخش زیبای وجودمان که لایق محبت و حمایت بیدریغ ماست. نتیجه بارز این نوع از شفافیت این است که میتوانیم تصویر درستی از خودمان داشته باشیم. با داشتن تصورات نادرست یا مبهم از خودمان ممکن است عشق به خود را لمس نکنیم و یا آن را با عشق به خود کاذب اشتباه بگیریم.
جیمز بالدوین: «عشق نقابهایی که نمیتوانیم بدون آنها زندگی کنیم و میدانیم با آنها هم نمیتوانیم زندگی کنیم را از بین میبرد».
عشق به خود کاذب چیست؟
«عشق به خود کاذب» زمانی اتفاق میافتد که بهصورت موقتی و با توجه به شرایط از خودمان لذت ببریم و خود را دوست داشته باشیم. مثلاً کسب یک رتبه خوب در آزمون، ارتقاء شغلی و یا کم کردن چند کیلوگرم وزن میتواند در ما ایجاد انگیزه کند و روحیه دستیابی به اهداف دیگر با تلاش منظم را در ما بیافریند، اما نباید این نوع از دستاوردها دلیل دوست داشتن خودمان باشد.
این اتفاقات و مشابه آنها فقط بخشی از زندگی ماست که میتوانیم در مسیرمان تجربه تحقق یا شکستشان را داشته باشیم. اگر به آنها به چشم بهانهای برای عشق ورزیدن به خودمان نگاه کنیم در حقیقت ارزش واقعی وجودمان را از یاد بردهایم. هرگاه به دستاوردی در زندگی دست پیدا کردیم، باید از خودمان قدردان باشیم و با این قدردانی انگیزه حیات را در وجودمان جاری کنیم.
نشانههای وجود عشق به خودمان
- احساس خوبی نسبت به خودمان داریم.
- به خودمان احترام میگذاریم.
- ویژگیهای غیر عادی خود را میپذیریم.
- خودمان را با دیگران مقایسه نمیکنیم.
- از فکر کردن به خودمان و تنها ماندن با افکارمان احساس امنیت میکنیم.
- زمانی را به خودمان اختصاص میدهیم و برای لذت بردن در اوقات فراغت نیازی به حضور دیگران نداریم.
چرا باید خودمان را دوست داشته باشیم؟
- ما باید خودمان را دوست داشته باشیم زیرا ما نمونهای زیبا و استثنائی هستیم. هر کدام از ما یک اثر هنری زیباست که طبیعت خلق کرده است. باید به خودمان افتخار کنیم زیرا در همین لحظه، زیبا و فوقالعاده هستیم. باید با در آغوش گرفتن خودمان از خود قدردانی کنیم چراکه افکار، اعمال و رفتار ما قابل تحسین است.
- عشق ورزیدن سبب بهبود مهارتهای ارتباطی میشود و میتوانیم از زندگی لذت ببریم و این احساس را با دیگران شریک شویم. افراد معمولاً احساس شادی و خوشی را در کنار انسانهایی دارند که خودشان از افکار و رفتارشان لذت میبرند.
- با عشق ورزیدن به خودمان فرد قویتری میشویم که در مواجه با سختیهای مسیر با نیروی انگیزه بخش عشق موانع را به فرصتهایی برای پریدن و اوج گرفتن تبدیل میکنیم.
- شادی را تجربه میکنید و امکان شاد زیستن دیگران در کنارمان را هم فراهم میکنیم. به یاد داشته باشیم که هیچ کس کامل نیست و در واقع ما شکل کاملی از خودمان هستیم و این به جذابیت شخصیت ما میافزاید.
- به خودمان عشق میورزیم چون خودمان هستیم. ما مجور به راضی کردن همه اطرافیان خود نیستیم. باید دست از تلاش برای راضی کردن افراد برداشت و روی خود تمرکز کرد. خود واقعی ما از این طریق صدای غالب نداهای در حال نواختن در ذهن ما میشود. خود واقعی ما به قدری زیباست که لایق دوست داشته شدن است.
ریشه و بنیاد تعریف دوست داشتن خود
ما در طول مسیر زندگی از بدو تولد تا زمان اکنون روابط متعددی را تجربه کردهایم و برای بسیاری از آنها تعریفهایی داریم و میتوانیم این تعریفها را اندکی شرح دهیم اما به راستی اگر از ما بخواهند رابطهمان با خودمان را تعریف کنیم چه خواهیم گفت؟
- رابطهای که خودمان با خودمان داریم باید سرشار از عشق، خودباوری، احترام، شناخت و پذیرش باشد.
- رابطهای باشد که در آن تعریف من از من تعریف شفاف و صادق است.
- باید بدانیم چیزی که به عنوان من در ذهن ما میگذرد همان شخصی است که لحظه به لحظه در زندگی کنار خودمان حسش میکنیم.
- اگر من درونمان را به درستی نشناسیم و یا انکارش کنیم تجربه شناخت خود واقعی و عشق به خودمان را لمس نمیکنیم.
- دوست داشتن خود به طور مستقیم بر کیفیت روابطمان ، زندگی کاری و خانوادگی و آیندهمان تأثیر دارد.
چگونه عاشق خودمان باشیم؛ چگونه به خودمان عشق بورزیم؟
- احساسی که به خودمان داریم ریشه در اولین برخوردهای ما با این دنیا دارد و آن زمانی است که کودک بودهایم و اولین بار در خانواده با مفاهیمی مثل عشق، اعتماد، احترام و شادی آشنا شدهایم .
- تعریف این واژهها در ذهن کودک ریشه در زمان و قرارگیری او در این نظام زبانی دارد اما احساسی که کودک از این واژهها دریافت میکند ریشه در برخورد و رفتار خانواده با او دارد . در این بین تأثیرات فرهنگی و جامعه نقش پررنگی در دورانهای بعدی زندگی دارند .
- زمانی که جامعه به ما میآموزد که نظام ارزشگذاری در بطن فرهنگیمان است و این نظام فرهنگی در زمینههای مختلف مثل تکنولوژی، رابطه جنسی، قدرت، پول و روابط عاشقانه به صورت مستقیم یا غیر مستقیم تأثیر میگذارد .
- وقتی ارزشهایمان را بر مبنای بیرونی قرار میدهیم هیچگاه نمیتوانیم خودمان را دوست داشته باشیم.
روش هایی برای نشان دادن محبت به خود
۱ – به احساسات درونیمان آگاه باشیم
برای اینکه گرمای عشق به خودمان را تجربه کنیم و در سایه آن کیفیت و سبک زندگیمان را برای رسیدن به خواستههایمان بالا ببریم لازم است خودمان را درک کنیم باید بدانیم که چه احساسی به ما میگذرد و احساس قالب خود را بشناسیم و به آن احترام بگذاریم.
ما باید این را بپذیریم که ممکن است گاهی ناراحت و عصبانی شویم و داشتن احساسات منفی دلیل بر افکار منفی ما نسبت به خودمان نیست.
۲ – به گفتگوهای درونیمان توجه کنیم.
زمانیکه احساسات خود را میشناسیم و آنها را در موقعیتهای مختلف بروز میدهیم ممکن است گفتگوهای درونیمان با نواختن افکار متفاوتی در ذهنمان موجب افکار مثبت و سازنده یا منفی و بازدارنده شود. مسئولیت اینکه چه صدایی در ذهنمان با ما گفتگو میکند به عهده خودمان است و ما مسئول خلق نمونهی بهتری از خودمان هستیم .
۳ – چیزهایی که ما را متفاوت می کند را بپذیریم و عاشق آنها باشیم.
همهی ما استعدادها و توانایی های متفاوتی داریم و لازم است ویژگیهای مثبت و سازنده خود را ببینیم و از آنها لیستی تهیه کنیم و هر روزه از آنها در انجام فعالیتهایمان استفاده کنیم؛ این کار باعث میشود تا احساس کنیم در انجام کارهایمان ماهر هستیم و حس خوشنودی که به همراه دارد همان عشق به خودمان است.
توجه داشته باشیم که انسان میتواند همواره در حل پیشرفت باشد پس باید در گسترش و بهبود مهارتهایمان تلاش کنیم و اگر لازم است مطالب جدیدتری بیاموزیم. برای انجام این کار برای خودمان جوایزی در نظر بگیریم و این جوایز میتوانند شرکت در کلاسها یا دورههای آموزشی جدید باشد.
۴ – بدون هیچ انتظاری به خود و دیگران عشق بورزید.
دوست داشتن یک معجزه است و در وجود همه ما نهادینه شده، این معجزه خالق و پیش برنده حیات است و همه ما تجربه دوست داشتن را چشیدهایم؛ وقتی یک مادر به فرزندش عشق میورزد انتظار هیچ بازگشت محبتی از او ندارد در واقع کاملاً خالصانه و بیتوقع عاشقی میکند و از فرزندش نگهداری میکند.
دوست داشتن بیتوقع نیز چنین معنی دارد وقتی به خودمان و دیگران عشق میورزیم نباید توقع یا انتظاری داشته باشیم بلکه باید با تمام وجود دوست بداریم و این کار را تنها برای تجربه حس عشق انجام دهیم.
۵ – به خودمان باور داشته باشیم.
افراد زیادی هستند که با باورهای سازنده دست به کارهای بزرگی زدهاند یا در برابر بیماریهای سخت مقاومت کردهاند . این افراد کسانی بودهاند که به نیروی باور مثبت ایمان داشتند و به تواناییهای خود شک نمیکنند و اگر با شکست مواجعه شوند خود را سرزنش نمیکنند بلکه در صدد تغییر در روشها و مسیرهایشان بر میآیند .
آنها با احساس حقارت و افکار منفی بیگانهاند و وقتی در دسته این افراد قرار بگیریم به قلبمان اجازه میدهیم تا افکار مثبت، اعتماد و پایداری هدایت گرما باشد.
۶ – آدمهای اشتباهی را از زندگیمان حذف کنیم
بسیاری از ما تجربه صرف انرژی زیاد برای افرادی که شایستگی آن را نداشتهاند در زندگی ما باشند یا کاری که از سطح خواستهها و تواناییهای ما پایینتر بوده را داشتهایم با این حال ممکن است برخی از ما همچنان برای آنها انرژی صرف کنیم یا در حذف آدمهای اشتباه پافشاری کنیم.
مثل زمانی که دروغ میشنویم و سکوت میکنیم یا جایی که باید ترک کنیم اما میمانیم باید به روابط مسموم پایان دهیم و این نیرو و زمان را صرف شناسایی خویشتن و عشق ورزیدن به خودمان کنیم. باید با عبور از محدودیتها و هوشیاری به خودباوری زندگی بهتری را برای خودمان ایجاد کنیم. راه موفقیت در زندگی راهی است که از ایجاد تغییرها حاصل میشود.
۷ – از جسم خود مراقبت کنیم.
جسم ما تبلور افکار و رابطه ما با خودمان است، وقتی رابطه ما با خودمان کارآمد باشد و عشق به خودمان را تجربه کنیم باید به جسممان هم اهمیت دهیم در این زمینه میتوانیم ورزش منظم و رژیم غذایی سالم و مقوی داشته باشیم.
۸ – از خودمان تحسین و قدردانی کنیم.
باید ویژگیهای مثبت خود را ببینیم و بابت پرورش و یا کسب مهارتهای جدیدمان از خودمان قدردانی کنیم. همه ما کارهای بزرگی انجام دادهایم و مسیرهای زیادی را با قدرت به اتمام رساندهایم بدون در نظر گرفتن نتایج باید از خودمان قدردان باشیم که پایدار و مقاوم بودهایم.
۹ – از خودمان انتقاد نکنیم .
وقتی بازخورد کارهایمان را برسی میکنیم در صورت مواجهه نشدن با نتیجه دلخواه شروع به انتقاد بیرحمانه و ناکارآمد از خودمان نکنیم و توجه داشته باشیم که افکاری که اکنون به ذهنمان میآید ممکن است در زمان گذشته لحظهای در فکرمان خطور نکرده باشد .
گذشته را به خودمان ببخشیم و بهجای انتقاد از تجربیات درسهایی بگیریم برای عمل کرد بهتر در آینده .
۱۰ – خودمان را همانگونه که هستیم بپذیریم
همه ما در نهایت خواستهها و اهدافی داریم و با عشق به خود و ابزارهای دیگری که در اختیار داریم تلاش میکنیم تا به آرزوهایمان دست پیدا کنیم اما لحظاتی هستند که بنا به تصمیمی که گرفتیم یا عملکردی که داشتهایم فرصتهایی را از دست دادهایم یا باعث رنجش و ناراحتی شدهایم .
شاید بارها و بارها این اتفاقات را در ذهن مرور کرده باشیم و زمان زیادی را تلف کرده باشیم. باید توجه داشته باشیم که از دست دادن فرصتها یا تجربه شکستهایمان بخشی از زندگی ماست و زمان این اتفاقات در گذشته است ولی اهداف و آرزوهایمان در زمان آینده و در انتظار ماست .
راهکار عملی در پاسخ به سوال چگونه عاشق خودمان باشیم:
چگونه عاشق خود باشیم؟ از همین لحظه باید تلاش را آغاز کنیم و خودمان را آنطور که هستیم بپذیریم . این بدان معنا نیست که نمیتوانیم بهتر باشیم بلکه به این معناست که باید انرژی خود را صرف بهبود کیفیت و سبک زندگیمان کنیم .
ما همواره در یک مسابقه دو با خودمان هستیم و اگر میخواهیم پیروز شویم باید باید به یاد داشته باشیم با نگاهی به عقب نمیتوانیم با سرعت به جلو حرکت کنیم و ازخودمان حمایت کنیم. اغلب ما برای حمایت کردن از دیگران پیش قدم میشویم اما زمانی که خودمان نیاز به حمایت داریم کمتر آن را ابراز میکنیم .
حمایت گرفتن یک هنر است و حمایتپذیری توانایی ارزشمندی است که باید در وجودمان پرورش دهیم. برای دوست داشتن خود میتوانیم از دوستان و خانواده کمک بگیریم. مثلاً از شخصی که دوستش داریم بخواهیم برایمان از شایستگیهایمان بگوید در این زمینه میتوانید از کمک مشاوران و همراهی آنها نیز بهرهمند شوید .
در این مقاله در مورد عشق به خودمان و تعریف از عشق سازنده و همچینین راههای کسب و اثرات آن بر زندگی گفتگو کردیم. همچنین در زمینه مشاوره کسب و کار میتوانید بر روی ما حساب باز کنید.
روش هایی برای نشان دادن محبت به خود
وقتی به آینه نگاه میکنم نقصهای صورتم فوراً توجهام را جلب میکند. با دیدن لکههای صورت، موهای نامرتب، گونههای برآمده و … باعث تغییر در افکارم میشود. « آرزو میکنم پوست بهتری داشته باشم» ، یا «من باید بیشتر کار کنم».
این هم وقتی اتفاق میافتد که به شرایط فعلی خود فکر میکنم. فکر میکنم که با کار کردن میتوانم پول بیشتری پسانداز کنم، با گذراندن وقت کمتر درگیر پیدا کردن و جستوجوی عیوب در ظاهر خودم هستم و با آداب و معاشرت، دانشگاه و سرکار رفتن شرایطم بهتر و شادتر خواهد شد.
حتماً شما نیز برایتان پیش آماده که هر چند وقت یکبار به خود نگاه میکنید و فکر میکنید واقعاً زیبا هستید؟ یا اینکه از جایگاه خود در زندگی خوشحال هستید؟ اگر پاسخ شما «هرگز!» یا «بندرت» ، لطفاً بدانید که تنها نیستید! افراد زیادی هستند که افکار یکسانی دارند. این را هم بدانید که ابزاری وجود دارد که به شما در غلبه بر این افکار کمک میکند: عشق به خود.
عشق به خود چیست؟
عشق به خود به ویژه در رسانههای اجتماعی در حال حاضر موضوعی داغ در بین هزاران نفر است. این چیزی است که درک آن دشوار است و بیشتر مردم فقط تصویری مبهم از معنای واقعی آن دارند و این تصور را دارند که عشق به خود، خودشیفتگی و خود مختاری است در صورتیکه اینگونه نیست عشق به خود یعنی اهمیت دادن به سعادت و خوشبختی خود.
توجه به علایق خود و اینکه احساس میکنید که چه چیزی باعث میشود احساس بهتری داشته باشید و هیچ دو نفر وقتی صحبت از آنچه آنها را خوشحال میکند، دقیقاً یکسان نیستند.
ما میخواهیم بهاین نکته اشاره کنیم که هر فرد مستحق عشق است و این توانایی را دارد که بیش از آنچه که احساس میکند، خود را دوست بدارد. مهم نیست که شرایط شما چیست، هیچکس نمیتواند این مسئله را از شما دور کند یا فکر کند که ارزش عشق ورزی ندارید.
از کسانی که باعث میشوند شما در موقعیتهایی قرار بگیرید که احساس بی ارزشی کنید دوری کنید و راه خود را ادامه دهید. عشق به خود ابزاری است که میتواند بدون توجه به اتفاقات پیرامون شما، به شما در تغییر طرز فکر کمک کند.
چرا عشق به خود مهم است؟
هر روزه ما با فشار و مسئولیت کاری زیاد بمباران میشویم. نظرات دیگران در گوش ما میپیچد و بهندرت وقت داریم که با خودمان خلوت کنیم و فقط بنشینیم و فکر کنیم. ما در آینه نگاه میکنیم و آنچه را میبینیم دوست نداریم. به همین دلیل است که عشق به خود بسیار مهم است.
تنها فردی که تمام روز کنار شماست، با شما حرف میزند، با شما عصبانی میشود و… کسی نیست جز خودتان. شما تمام افکار و احساسات خود را میشناسید. بنابراین شما تنها کسی هستید که میتوانید شرایط را جوری برای خود فراهم کنید که با قرار گرفتن در هر محیط به خودتان امیدواری دهید و اعتماد به نفس داشته باشید و به حرفای دیگران و چیزهایی که در مورد شما میگویند اهمیت ندهید.
باید به شما بگوییم که چقدر مهم است که با خود خوب رفتار کنید! اگر شخصی در زندگی شما وجود داشت که با گفتن اینکه شما به اندازه کافی خوب نیستید، ناراحت میشوید؛ کنار گذاشتن آن شخص و نادیده گرفتن حرفش بدون هیچ بحثی بهتر است از جنگیدن و بهم ریختن اعصابتان! اگر چنین شخصی در زندگی شما وجود دارد و این رفتارش را بهطور مداوم ادامه میدهد، لازم است که آن شخص را از زندگی خود بیرون کنید و برای خودتان ارزش قائل شوید و اجازه ندهید کسی با شما این رفتار را داشته باشد.
عشق به خود در اصل باعث میشود خودتان بزرگترین هوادار خود شوید. این نقشی است که هیچکس دیگری قادر به انجام آن نیست (اگرچه مطمئناً داشتن خانواده و دوستانی که از شما حمایت میکنند بسیار شگفتانگیز است).
حقیقت این است که حتی اگر همه افراد به شما ریشه میدهند ، اگر خودتان را باور نکنید، موفقیت بسیار دشوار خواهد بود. چگونه عشق به خود را تمرین میکنید؟ عشق به نفس یک عمل عالی است که نیازی به وقت و هزینه اضافی ندارد. من میخواهم روی شیوههای عشق به خود تمرکز کنم که فقط شما را ملزم به جایگزین کردن چیزی در زندگی روزانه خود میکند ، نه چیزی اضافه کردن.
هدف در اینجا کمک به شما است برای ایجاد یک گفتگوی داخلی، بهتر است بتوانید با جایگزین کردن افکار منفی با موارد مثبت، خود را در سطح عمیقتری قدردانی کنید و همه این پیشنهادات رایگان هستند!
کلمات محبت آمیز را بیان کن
راههای زیادی برای مهربانی با خود وجود دارد. از نظر جسمی میتوانیم سالم بخوریم، ورزش کنیم و استراحت کنیم. از نظر اجتماعی میتوانیم افرادی را پیدا کنیم که باعث میشوند لبخند بزنند و از ما حمایت کنند و از نظر ذهنی، ما میتوانیم سخنان محبت آمیز با خودمان بگوییم! این عمل برای جایگزین کردن تمام موارد منفی است که در طول راه در مورد خودمان فکر میکنیم.
ما تمایل داریم که صحبتهای منفی خود را که بر نحوه عملکردمان تأثیرگذار است کنار بگذاریم. به عنوان مثال، اگر چیزی به درستی پیش نرود، فوراً فکر میکنیم به این دلیل است که من کار اشتباهی کردیم، بی کفایت هستیم یا به اندازه کافی هوشمند نیستیم که بتوانیم با اوضاع روبرو شویم.
آیا متوجه شدید که این موضوع چقدر به ضررتان است زیرا باعث میشود تا خودمان جلوی موفقیتهایمان را بگیریم. اگر حرفهای محبت آمیز و انگیزشی را با خودمان بگوییم اوضاع بسیار بهتر خواهد شد زیرا «این یک وضعیت دشوار است، اما تو توانایی رسیدن به آن را داری».
سپاسگزار باش
داشتن نگرش قدردانی راهی شگفتانگیز برای تمرین عشق به خود است! افراد زیادی هستند که عشق ورزیدن به خود را شروع کردهاند و با افکار و تفکرات منفی و تنشآور خداحافظی کردهاند. آنها قادر خواهند بود با احساس مثبت و امید به آینده، خود را به زندگی برگردانند، زیرا تفکرات منفی و نا امیدی زمان لازم را برای ثبت چیزهایی که واقعاً مهم هستند، میگیرند. برای رسیدن به اهداف باید به بخشی از قدردانی بپردازیم که بههیچ وجه کاری ندارد.
عادتي كه سپاسگزاري بايد جايگزين آن شود شكايت است. شکایتکردن روی همه موارد منفی در زندگی شما متمرکز است. وقتی شکایت میکنید، اساساً همه اتفاقات خوبی که در اطرافتان اتفاق میافتد را نادیده میگیرید! سپاسگزار بودن ممکن است در ابتدا سخت باشد، زیرا شکایت چیزی است که در زندگی روزمره همهی ما کم و بیش هست، اما مزایای ترک این عادت نادرست و جایگزین کردن آن با سپاسگزار بودن ارزش آن را دارد. برای تمرین عشق به خود ، سعی کنید در مورد خصوصیات شخصی خود که از آنها سپاسگزار هستید، بیاندیشید.
مثبت اندیش بودن را انتخاب کن
همه ما بارها شنیدهایم که میگویند، «فقط مثبت باش!»؛ این حرف را شاید بیش از یک میلیارد بار شنیدهایم و هروقت که میشنویم باید فریاد بزنیم، «این کار آسان نیست!» زیرا بقیه تصوری ندارند که در زندگی شما چه میگذرد. گرچه ممکن است این گفتهها درست باشد، اما مثبت بودن برای عشق به خود ضروری است.
مثبت بودن بدان معنا نیست که زندگی باید همیشه آفتاب باشد و باران بنبارد، زیرا این واقع بینانه نیست. مثبت بودن این درک را دارد که اگر فقط به کار خود ادامه دهید و تلاش خود را انجام دهید، همهچیز به روشی که قرار است انجام شود ، نتیجه خواهد گرفت. به خاطر داشته باشید که «همیشه همه چیزها مثل گذشته نیستند و شرایط همینطور نمیماند، پس شما فقط ادامه دهید.»
درست که شاید دورانی را بگذرانیم که بسیار دشوار است، اما همچنین امید داشته باشید که بهتر خواهد شد! عیبی ندارد که گاهی احساس غم، دیوانگی یا ناامیدی کنید یا اصلاً احساس ناراحتی کنید؛ مشکل اینجا است که وقتی اجازه میدهید آن احساسات جلوی پیشرفت شما را بگیرد خواسته یا ناخواسته خودتان را از بدست آوردن آنچه میتوانید محدود میکنید.
خودتان را باور داشته باشید
خودتان را باور داشته باشید و به تواناییها و استعدادهای خود اعتماد داشته باشید. اعتماد به خود باعث میشود که بتوانیم تغییرات اساسی و بزرگ در زندگی خود ایجاد کنیم و هر روز به رویاهایی که تجسم میکردیم نزدیکتر شویم.
خودتان را ببخشید
اگر مرتکب اشتباهی شدید یا در گذشته کاری اشتباه انجام دادهاید بجای سرزنش کردن، خودتان را ببخشید. زیرا در بسیاری از اشتباهات شما مقصر نیستید و همهی افراد در زندگی خود اشتباه میکنند.
با خودتان صادق باشید
با خود درونیتان صادق باشید، اگر خوشحالید احساس خود را همانطور که هست بروز دهید، فریاد بکشید، بلند بخندید یا اگر ناراحت هستید گریه کنید و تمام احساسات خود را بروز دهید زیرا سرکوب کردن احساسات درونی یکی از دلایل افسردگی و عشق نورزیدن به خود است.
تمرین مثبت اندیشی
هر روز جلوی آینه بروید و از خودتان بپرسید من کیستم؟ باید هر روز کارهایی انجام دهید تا وقتی فردای روز بعد به جلوی آینه میروید و این سؤال را از خود میپرسید سردرگم نباشید و هر روز جوابی تازه داشته باشید و فراموش نکنید که جلوی آینه خود واقعیتان را تحسین کنید و بگویید من خودم را همانگونه که هستم دوست دارم و در طول روز نیز همین جمله را با خود تکرار کنید تا آن را کاملاً باور کنید و دیگر در مقابل حرفها و افکار منفی دیگران شکستپذیر نباشید.
آرزوهای خود را به واقعیت تبدیل کنید تا عشق به خود را درک کنید
هیچگاه خودتان را محدود نکنید و بخاطر حرفای دیگران آرزوهایتان را سرکوب نکنید بلکه به آرزوهای خود بال و پر دهید و در صدد رسیدن به آنها برآیید. زیرا ۲۰ سال بعد بیشتر بهخاطر کارهایی که نکردهاید پشیمان خواهید شد تا کارهایی که کردهاید. «پرواز کن تا آرزو، زنجیر را باور نکن».
استراحت کنید
تایمی را به استراحت کردن خود اختصاص دهید. به طورمثال مسافرت بروید، تفریح و گردش کنید، به موسیقی مورد علاقه خود گوش دهید، فیلمی که مدتها بود میخواستید ببینید را تماشا کنید و … فراموش نکنید که شما برای سرحال و پرانرژی بودن در محیط کار یا دانشگاه یا حتی منزل گاهی نیاز به استراحت و تنها بودن با خود دارید.
زندگی هیجان انگیز
زندگی خود را از حالت یکنواخت خارج کنید و تایمی را به خوش گذرانی و کارهایی که انرژیتان را افزایش می دهد و حالتان را خوب میکند اختصاص دهید.
رژیم غذایی خوب
یک رژیم غذایی سالم و مقوی برای خود در کنار ورزش کردن در نظر بگیرید و به سلامت فیزیکی خود اهمیت دهید. بسیاری از افراد به دلیل چاقی یا اضافه وزن خودشان را دوست ندارند. ورزش و رژیم غذایی صحیح به شما کمک میکند که علاوه بر زیبایی ظاهری دیدتان نیز به زندگی مثبت شده و به خودتان عشق بورزید.
زیباتر نگاه کن
زیباییهای اطرافتان را با دقت بیشتری نگاه کنید و سعی کنید آنها را لمس کنید به عنوان مثال گلها را ببویید، جور دیگری به غروب آفتاب نگاه کنید، برگ گیاهان را نوازش کنید و… . وقتی که بتوانید زیباییهایی که در اطرافتان است را ببینید خواه یا ناخواه دیدتان نسبت به خودتان مثبت شده و میتوانید زیباییهای درونی و ظاهری خود را ببینید و شکرگزار باشید.
۴ تمرین ساده برای عشق ورزیدن به خود
در این بخش ما به شما تمریناتی را معرفی میکنیم که با استفاده از آنها میتوانید بیشتر به خود عشق بورزید. برای بسیاری از افراد نشان دادن عشق وذعلاقه خود به دیگران کار بسیار آسانی است اما وقتی صحبت از خودشان میشود داستان کاملاً متفاوت است. یکی از مهمترین عواملی که باعث میشود که یک زندگی خوب و شاد داشته باشید موضوع عاشق خود بودن است.
احتمالاً تا بهحال زیاد عباراتی مانند «اگر نمیتوانید خودتان را دوست داشته باشید چگونه دیگران را دوست دارید؟» و یا اینکه «اگر خودتان را دوست ندارید چگونه شخص دیگری باید شما را دوست داشته باشد؟ را شنیدهاید.
البته به معنای ضمنی این عبارات نمیتوانند کاملاً درست باشد اما این موضوع یک حقیقت محض است که اگر نتوانید رابطه سالمی با خود برقرار کنید قطعاً با دیگران نیز نخواهید توانست. پس اگر با مسئله عشق به خود مشکل دارید تمریناتی که ما در زیر برای شما ذکر کردهایم میتوانند روحیه عشق به خود را در شما تقویت کنند.
پس ابتدا ذهن خود را آزاد نگه دارید و این تمرینات را امتحان کنید، زیرا ممکن است بتواند در بازه زمانی کوتاه تأثیری عمیق و شگفت در رابطه شما با خود و دیگران داشته باشد.
-
شخصیت اصلی و غیر اصلی خود را از یکدیگر متمایز سازید
اولین گام در جهت تقویت عشقورزی به خود شناخت شخصیت اصلیتان است. این موضوع از اهمیت بالایی برخوردار است که بتوانید درک کنید که خودتان واقعاً چه چیزهایی میخواهید و چه شیوهای از زندگی را میپسندید. به منظور درک بهتر شخصیت اصلی خود بهتر است که یک دفتر یادداشت بردارید و در وسط صفحه یک نقاشی از خودتان بکشید و سپس چندین حباب فکری که نشان دهنده تفکرات شما راجع به زندگی است را نیز بکشید.
حال در این حبابهای نقاشی شده بزرگترین افکار منفیتان نسبت به خودتان را بنویسید، البته این مسئله ممکن است کمی دردناک باشد اما سعی کنید تا این کار را به درستی انجام دهید. هنگامی که تمامی حبابها را توسط افکار منفی خود پر کردید چند دقیقه به خودتان وقت دهید تا بتوانید تشخیص دهید که این افکار منفی از شخصیت اصلی شما منشأ میگیرد و یا شخصیت متظاهر کنندهای که به منظور راضی کردن دیگران از خود نشان میدهید.
سپس صفحه را ورق بزنید و دوباره این تمرین را تکرار کنید. هر زمان که افکار منفی شما شروع به تبدیل شدن به افکار مثبت کرد میتوانید صفحاتی که نقاشی کردهاید را با یکدیگر مقایسه کنید. پس از این مقایسه متوجه خواهید شد که کدام افکار شما حقیقی است و کدام از شخصیت غیر واقعی شما ریشه میگیرد.
-
تمرینات گروهی مثبت نگری را فراموش نکنید
دومین تمرینی که به منظور عشق ورزیدن به خود، شاید دشوارترین تمرین موجود در این لیست باشد زیرا شما برای انجام دادن آن مجبورید تا تعدادی از دوستان و آشنایان خود را نیز به این تمرین دعوت کنید. از دوستان و آشنایان خود بخواهید که چیزی حدود یک ساعت برای شما وقت بگذارد و در مکانی خصوصی و راحت مانند اتاق نشیمن دور هم جمع شوید.
شخصی را انتخاب کنید که به عنوان نفر اول برای این تمرین داوطلب شود، سپس باقی افراد در مورد نقاط قوت، مهارتها، استعداد و سایر ویژگیهای برجسته او نظرات مثبتی بگویند. کار سختی نیست تنها کافی است تا هر چیز خوبی که در مورد شخص داوطلب شده میدانید را به او بگویید، زیرا این کار باعث میشود تا اگر اعتماد به نفس پایینی دارید و نمیتوانید به اندازه کافی به خود عشق بورزید سعی کنید تا نقاط قوت خود را از دید دیگران ببینید و آنها را باور کنید.
-
برای خود متن های عاشقانه بنویسید
ممکن است که قبلاً برای دوست داشتن خود اقدام به نوشتن جملاتی در این راستا کرده باشید، اما بهتر است تا به منظور تقویت عشق به خود بیایید و متنهای نوشته شده خود را آپدیت کنید تا بتوانید بیشتر از آنها نتیجه بگیرید. سعی کنید جملاتی که برای خودتان مینویسید به زبان حال باشد و برروی پذیرفتن خود همانگونه که هستید تمرکز کنید. سعی کنید در نوشتههایتان از دیدگاه اول شخص استفاده کنید و جملاتی راجع به خودتان ننویسید که گویی انگار شخصی دیگر آنها را نوشته است. در زیر مثالی از آنچه که باید در دفترچه خود یادداشت کنید برایتان آوردهایم:
- من آدم خوبی هستم
- من شایسته عشق و احترام هستم
- من خودم را همانطور که هستم میپذیرم و دوست دارم.
اظهارات خود را حداقل روزی یک بار تکرار کنید و تعیین وقت برای انجام دادن این کار باعث میشود که مطمئن شوید همیشه قرار است این کار را تکرار کنید. همچنین هر لحظه از طول روز که احساس کردید که میزان عشقتان نسبت به خودتان کمتر شده است میتوانید این روند را دوباره تکرار کنید و نگران این مسئله نباشید که در انجام این کار زیادهروی کردهاید زیرا عشقورزی به خود قرار نیست به هیچکس آسیب برساند.
-
به اصل برابری پایبند باشید
اگر کسی از شما بپرسد که آیا به این مسئله اعتقاد دارید که تمام مردم دنیا با یکدیگر برابر هستند به او چه میگویید؟
احتمالاً در پاسخ به این فرد میگوید که بله درست است تمامی مردم دنیا با یکدیگر برابر هستند. حال سؤالی که پیش میآید این است که اگر شما به این اصل باور دارید چگونه در مورد خود افکار منفی دارید و گاهی تنها به این دلیل خود را سرزنش میکنید که «من به اندازه او خوب نیستم» یا«آنها خیلی از من بهتر هستند»؟؟
به منظور خنثی کردن این افکار منفی و بهمنظور یادگیری دوست داشتن خود باید از صمیم قلب به اصل برابری پایبند باشید. این اصل تأکید دارد که همه ما به یک اندازه انسان هستیم و لیاقت لذت، عشق و خوشبختی را داریم. پس اگر در آینده روزی شدیداً احساس ضعف کردید و وسوسه شدید که برای خود یک استثنا قائل شوید این مسئله را به یاد بیاورید که اصل برابری هیچ استثنایی ندارد و همه لیاقت عشق و خوشبختی را دارند حتی شما.
سخن آخر!
در نهایت وقت گرانبهای خود را در تلاش برای تغییر چیزهایی که نیازی به تغییر ندارند، هدر ندهید. درعوض، روی افزایش تواناییها و ویژگیهایی که شما را منحصر به فرد میکند، تمرکز کنید. با استفاده از این روشها برای تمرین عشق به خود ، امیدواریم که دفعه بعد که در آینه نگاه میکنید خود را بهتر ببینید.
حس ذضایت چیست؟ راهها و تمرین ایجاد حس رضایت در زندگی و کار
راضی بودن و حس رضایت داشتن همان چیزی است که در نهایت همه ما به دنبال آن هستیم. خوشبختی زندگی ما در گرو حس رضایت مندی ما از شرایط زندگیمان است و رضایت نیز همان چیزی است که ما تمام عمرمان برای رسیدن به آن تلاش کردهایم. حس رضایت میتواند راجع به هر چیز و هر کسی باشد، اما مهمترین حس رضایتمندی که یک انسان باید در زندگیاش داشته باشد حس رضایت نسبت به خود است.
حس رضایتمندی در مورد خود در واقع به معنای دوست داشتن شخصی است که در ظاهر و باطن هستید. البته دست پیدا کردن به حس رضایت در زندگی کار چندان سادهای هم نیست و شما برای یادگیری دستیابی به چنین موقعیتی باید در جهت اصلاح جنبههای ناخوشایند زندگی خود و کارتان تلاش زیادی انجام دهید. همچنین اگر میخواهید به سطح بالایی از رضایت نسبت به خود، کار و زندگیتان برسید باید این کار را با شناسایی افکار، احساسات و رفتارهای درون خود آغاز کنید و به دنبال هر آنچه بگردید که باعث شده است شما تا به کنون از این احساس فاصله گرفته باشید.
با توجه به اهمیت حس رضایتمندی ما تصمیم گرفتیم تا در این مقاله برای شما ۱۲ راه و تمرین ایجاد حس رضایت زندگی و کار را بیان کنیم که میتواند تاثیر بسزایی نسبت به نوع دید شما نسبت به همه چیز داشته باشد.
۱۲ راه موثر در ایجاد حس رضایت زندگی و کار
امروزه برقرارسازی تعادل سالم بین زندگی و کار نوعی چالش دشوار محسوب میگردد. میتوان گفت رکوردهای اقتصادی باعث شدهاند تا کارخانهها به فکر کاهش واخراج برخی از کارمندان خود بگیرند که همین موضوع باعث شده تا کارمندان تحت فشار قار بگیرند و در این صدد باشند تا به نوعی به شرکت خود ثابت کنند که یک عضو ضروری برای تیم هستند و به همین منظور مجبورند تا ساعت کارایی بالاتری را تحمل کنند.
در واقع در عصر حال حاضر با توجه به شرایط فعلی ایران و سایر کشورهای دنیا میتوان گفت که میزان و حس رضایتمندی نسبت به کار کمتر شده است، به گونهای که برخی افراد مجبورند برای امرار معاش کردن ساعات کاری بالاتری را قبول کنند و تقریباً دیگر فرصتی برای گذران زندگی خود نداشته باشد.
مطالعات متعدد به ما نشان داده است که پربازدهترین کارمندان در واقع افرادی هستند که توانستند بین زندگی و کارشان تعادل برقرار کنند و همچنین موفقترین شرکتها آنهایی هستند که ضمن تقویت عملکرد و بهرهوری کارمندانشان به فکر سلامت و رفاه آنها نیز هستند.
به طور کلی حس رضایتمندی در ایجاد تعادل بین زندگی و کار مستلزم مدیریت زندگی شغلی و شخصی ما به روشهای پایدار است که باعث میشودهمواره انرژی بین ذهن و بدنمان جریان داشته باشد و سبب پیشرفت شغلی نیز گردد. همین امر در میزان رضایت ما از زندگی نقش مهمی دارد. حال با توجه به این موارد ما به شما ۱۲ نکته آموزش میدهیم که به واسطه استفاده از آنها میتوانید به برقراری تعادل بین کار و زندگی بپردازید.
-
زمان خود را مدیریت کنید
تجزیه و تحلیل کردن وضعیت فعلی شما اولین قدم برای دستیابی به یک زندگی متعادل محسوب میگردد. به منظور مدیریت زمان بین کار و زندگیتان میتوانید به طور امتحانی به مدت یک هفته تمام فعالیتهای مربوط به کار و زندگی شخصیتان را ثبت کنید. این دادههای ثبت شده باعث باز شدن چشمانتان میشوند و به شما کمک میکنند تا متوجه شوید که چگونه باید از وقت خود استفاده کنید و همین امر به تدریج میتواند باعث ایجاد حس رضایت در شما گردد.
-
اولویت خود را تعیین کنید
به منظور تعیینکردن اولویت اصلی خود در زندگیتان باید مدتی عمیقا تامل کنید تا بتوانید یک لیست از اولویتهای اصلی خود در محل کار و خانه تان تهیه کنید. میتوانید در راه رسیدن به پاسخ مورد نظر از این سوالات کلیدی استفاده کنید: چه کاری باید شروع کنم؟ آیا دست از انجام این کار بردارم؟ کارم را ادامه دهم؟ کار مهمتر است یا زندگی؟ آیا باید کمتر کار کنم؟ و از این قبیل سوالات که به شما کمک میکند تا متوجه شوید که بین کار و زندگی کدام یک برای شما اولویت بیشتری دارد و به منظور داشتن حس رضایت در زندگی زمان کدام یک را باید بیشتر و یا کمتر کنید.
-
اهداف مشخصی برای زندگیتان تعیین کنید
با در نظر گرفتن فهرست اولویت که در مرحله قبل تهیه کردید میتوانید اهدافتان را مشخص کنید و زمان رسیدن به آن را پیش بینی نمایید. داشتن هدف در زندگی باعث میشود تا با انرژی مضاعفتر به انجام کارهایتان بپردازید.
-
برنامه ریزی دقیقی داشته باشید
افراد موفق و رضایتمند از زندگی ابتدا هر چیزی را که میخواهند را برنامهریزی میکنند و سپس برنامههای خود را عملی مینماید. تنها کافیست که ۱۰ الی ۲۰ دقیقه از روز را به انجام این کار اختصاص دهید و برنامهریزی خود را بر روی کاغذ و یا حتی در گوشی خود تایپ نمایید. شما میتوانید در طول این برنامهریزی ها هر شب یا هر صبح به برنامه ریزی کردن برای روز بعد خود بپردازید تا بتوانید هر کار را در زمان درستش انجام دهید.
-
مرزها را تعیین کنید
شما این حق را دارید تا به موجب ایجاد حس رضایت در خود یکسری محدودیتهای منصفانه و واقعبینانه را در مورد آنچه قصد دارید در خانه یا محل کار انجام دهید و یا ندهید مشخص کنید.
شما باید مرزهای تعیین کرده خود را با سرپرست، همکاران، شریک زندگی و خانواده خود در میان بگذارید، به عنوان مثال ممکن است که شما در طی این مرزبندیها مشخص کنید که این احتمال وجود دارد تا یکسری روزهای خاص دیگر کار نکنید مگر اینکه در یک موقعیت بحرانی قرار گیرید. همچنین در خانه میتوانید مشخص کنید که یک ساعت خاص در طول روز را تنها قصد دارید تا به چک کردن ایمیلها و پاسخ دادن به هر آنچه که مربوط به کارتان است اختصاص دهید و دوست ندارید کسی این مرزها را زیر پا بگذارد.
-
بیشتر مراقب سلامتی خود باشید
این را بدانید که سلامتی شما همیشه باید اولویت شماره یک شما باشد. اگر از نظر جسمی، روحی و احساسی در وضعیت خوبی قرار نداشته باشید هم زندگی کاری و هم زندگی شخصی شما آسیب خواهند دید و قاعدتاً حس رضایت شما نیز کاهش پیدا میکند.
پس با خوردن وعدههای غذایی سالم (خصوصاً صبحانه) از خود مراقبت کنید و سعی کنید حداقل ۳ بار در هفته ورزش نمایید و روزانه به مدت ۷ ساعت بخوابید.
انجام این کارا باعث میشود تا سطح انرژی شما به میزان کافی بالا برود، استقامتتان افزایش یابد، موضوع ذهنیتان بهبود بخشد و سیستم ایمنی بدنتان نیز تقویت شود و در نتیجه شما شادتر و راضیتر خواهید بود. همچنین این نکته را فراموش نکنید که از مصرف الکل، تنباکو و یا مواد مخدر نیز دوری کنید. این مواد بدن شما را در حالت استرس نگه میدارند و باعث بروز مشکلات بیشتری در زندگیتان میشوند.
-
روابط خانوادگی خود را پرورش دهید
شاید کمتر کسی این نکته را بداند اما روابط با خانواده، دوستان و عزیزان تا حد زیادی بزرگترین منبع رضایت درونی در شما محسوب میشود. اگر شغل شما به گونهای باشد که به روابط شخصیتان آسیب بزند مطمئن باشید که به زودی هر دو را از دست خواهید داد.
همچنین مطمئناً روزهایی پیدا میشود که شما نیاز دارید تا اضافه کار کنید این مسئله زمانی مسئلهساز میشود که با تکرار مرتب در زندگی شخصی تان تاثیر بگذارد. همچنین این نکته را فراموش نکنید که اولویت قرار دادن روابط شخصی نیز میتواند بر روی حرفه کاری شما تاثیر منفی بگذارد.
-
برای خود نیز وقت بگذارید
همانطور که کار، سلامتی و روابط در زندگی شما جزء اولویتها هستند، داشتن یک زمان مشخص فقط برای اختصاص دادن به خودتان نیز جزو این اولویتها باعث ایجاد حس رضایت در زندگی میشود. سعی کنید روزانه با اختصاص دادن زمانی مشخص به خود به به انجام کارهایی مشغول شوید که به آنها علاقه دارید و فراموش نکنید که حداقل روزانه ۳۰ دقیقه را به خود اختصاص دهید.
اختصاص همین ۳۰ دقیقه در روز به خود میتواند در میزان رضایتمندیتان از زندگی معجزه کند و حتی بر روی روابط و شغل شما نیز اثر مثبت اعمال نماید. همچنین شما میتوانید در مدت زمان اختصاص داده به خود با منابع معنوی که با آنها اعتقاد دارید ارتباط برقرار کنید و از آن الهام، راهنمایی و قدرت بگیرید. همچنین شما این حق را دارید که حداقل یک روز در هفته را نیز صرف استراحت و خوش گذرانی کنید.
-
از کار کردن در محیط منزل خودداری کنید
یک سوئیچ برای استراحت بین کار و خانه ایجاد کنید این امر باعث میشود تا بتوانید بین این دو تعادل ایجاد کنید و زمانتان را بیشتر صرف گوش دادن به موسیقی یا کتابهای صوتی و ورزش نمایید. کار کردن در اوقات مختص به خانه باعث میشود تا اولویت اصلی شما به کار انتقال پیدا کند و به گونهای نسبت به انجام وظایفتان در خانه غفلت کنید.
-
از گزینههای ارائه شده در محل کارتان کمال بهره را ببرید
امروزه دیگر به منظور ایجاد حس رضایت و برقراری تعادل میان کار و خانه بسیاری از شرکتهای آینده نگر سیاستها و برنامههایی را ایجاد کردهاند که به بهبود این روند کمک میکند.
این شرکتها با ارائه گزینههایی مثل ساعت کار متغیر، دورکاری، یک هفته کار فشرده، تقسیم وظایف و کار نیمهوقت به کارمند خود این امکان را میدهند تا بیشتر برای خانواده خود وقت بگذارند و به نوعی میان این دو تعادل برقرار سازند.
اما اگر شرکت شما هنوز چنین گزینههایی را در اختیار شما قرار نداده است میتوانید شما اولین کسی باشید که پیشنهاد انجام این کار را به آنها میدهد.
-
سعی کنید تا دقیقتر کار کنید نه سختتر
استفاده بهینه از زمان یکی از مهارتهای مهمی است که همه انسانها از کارمند گرفته تا مدیرعامل میتوانند آن را یاد بگیرند. شما با اتخاذ ترکیبی صحیح از روشهای مدیریت زمان میتوانید باعث کاهش استرس و صرفهجویی در زمان روزانهتان شوید.
این صرفه جویی و بهینهسازی میتواند شامل استفاده از فناوری سازمان یافته، جلوگیری از هرگونه تعلل و یادگرفتن گفتن کلمه “نه” باشد.
-
بدانید چه زمانی باید از یک دوست یا مشاور کمک بخواهید
شما نباید خود را سوپرمن تجسم کنید و فکر کنید که میتوانید تمام مشکلات زندگی را به تنهایی به دوش بکشید. در واقع شما همزمان با برقراری نوعی تعادل میان کار و خانوادهتان باید حس رضایت مندی خود را نیز در نظر بگیرید. اگر کارتان به گونهای است که باید زمان زیادی را به آن اختصاص دهید و همین امر موجب ناراحتی و استرس شما شده است دیگر زمان آن رسیده تا با سرپرست خود صحبت کنید و شرایط کاری غیر قابل تحمل خود را برای او شرح دهید.
همچنین اگر با وجود تمام تلاشهایی که در این راه انجام میدهید هنوز هم موفق نشدهاید تا بین زندگی و کارتان تعادل ایجاد کنید، میتوانید با یک متخصص یا مشاور و حتی یک دوست صمیمی صحبت کنید و از سخنان و نصایح ارائه شده توسط آنها بهرهمند گردید.
تکنیک های اصولی کنترل خشم و عصبانیت
راه های کنترل خشم در این روزها، یکی از اصلیترین دغدغه بسیاری از افراد است. زیرا در عصر حاضر به دلیل مشکلات اقتصادی و جامعه، بسیاری از مردم نمیتوانند احساسات خود را کنترل کنند. درنتیجه، موجب بروز عواملی مانند خشم و عصبانیت میشود. در ادامه مقاله، به توضیحاتی درباره خشم و تکنیکهای کنترل عصبانیت میپردازیم.
عصبانیت چیست؟
تعریف و توضیح احساسات کمی سخت به نظر میرسد. اما بهطورکلی، عصبانیت به یک احساس طبیعی گفته میشود که درنتیجة آن، میزان آدرنالین موجود در خون، ضربان قلب و فشارخون بالا رفته و همچنین عضلات سفت میشوند. دلایل بروز خشم میتواند مربوط به مسائل داخلی یا خارجی باشد. بههرحال، چیزی که در اینجا از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است، راه های کنترل خشم میباشد.
همه ما میدانیم که عصبانیت چیست و همه قبلاً آن را تجربه کردهایم. در اکثر موارد، این عصبانیت و خشم نوعی حس زودگذر و آزاردهنده هستند که تأثیرات فراوانی بر زندگی ما دارد. درواقع، خشم یک احساس عادی انسانی است، اما وقتی از کنترل خارج شود و تبدیل به احساسات مخربی گردد، ممکن است منجر به مشکلات زیادی برای ما شود. این امر باعث میشود که کیفیت زندگی ما تا حد زیادی پایین بیاید.
هنگام خشمگین شدن، فرد با استفاده از یک بیان صوتی، کلامی یا حتی طی یک حرکت پرخاشگرانه کنترل خود را از دست میدهد. درنتیجه، به انجام اعمال متفاوتی دست میزند که احتمالاً بهزودی از آنها پشیمان خواهد شد. اینجاست که مدیریت و راه کنترل خشم اهمیت پیدا میکند.
خشم از دیدگاه روانشناسان
عصبانیت را میتوان یک حالت عاطفی دانست که از عوامل متفاوتی سرچشمه میگیرد و به شیوههای متفاوتتری نیز بروز پیدا میکند. به گفته روانشناس دکتر چارلز اسپیلبرگر، عصبانیت هم مانند سایر احساسات انسانی، همواره با تغییرات فیزیولوژیکی و بیولوژیکی همراه است. این روانشناس اعتقاد دارد که وقتی احساس عصبانیت میکنید، ضربان قلب شما افزایش یافته و فشار خونتان بالا میرود. همچنین در اثر عصبانیت، هورمونهای انرژی آدرنالین و نوراپینفرین نیز در بدن شما بیشتر ترشح خواهند شد.
اگر شما هم جزو افرادی هستید که وقتی در ترافیک گیر میکنید عصبی میشوید یا هنگامی که کودکتان از اجرای دستورات شما امتناع میکند فشارخونتان افزایش مییابد، تا پایان با ما باشید. در ادامه این مقاله، به شما چند تکنیک کنترل خشم آموزش میدهیم و همچنین چندین راه تست شده برای مدیریت خشم را به شما معرفی خواهیم کرد. با استفاده از این تکنیکها، بر عصبانیت خود کنترل خواهید داشت.
تأثیر خشم
ناتوانی در مدیریت و کنترل خشم میتواند منجر به مشکلات زیادی شود. همانطور که گفتیم، حتی ممکن است در زمان عصبانیت، حرفهایی بزنید که بعداً از آنها پشیمان شوید. در ادامه، ما برخی از تأثیرات مخرب خشم را بازگو میکنیم تا با شناختن این موارد، از خشمگین شدن خود جلوگیری یا آن را کنترل کنید. خشم و عصبانیت، میتواند بر موارد زیر تأثیر بگذارد:
- سلامت جسمی: عصبانیت مداوم و استرس، موجب بروز بیماریهای قلبی، انواع دیابتها، ضعف سیستم ایمنی، اختلال در خواب و فشارخون بالا میشود.
- سلامت ذهنی: خشم شدید میتواند بروز مشکلات روحی و روانی مثل استرس، افسردگی، عدم تمرکز و… هم شود. همچنین باعث میشود نتوانید از زندگی لذت ببرید.
- رابطه: عدم اطلاع از راه های کنترل خشم میتواند روابط شما با دوستان و خانواده را به خطر بیندازد. وقتی شما همیشه عصبانی باشید، مسلماً دوستان شما هم این وضعیت را نمیپسندند و از شما دور میشوند.
چگونه بفهمیم که میزان خشم فردی طبیعی است یا غیرطبیعی؟
اگر شما میخواهید بدانید که میزان خشم شما عادی یا غیرعادی است، میتوانید از راههای بسیاری اقدام نمایید. اما بهترین راه ممکن برای اطلاع از این موضوع، انجام آزمایشهای روانشناختی است. آزمایشهای روانشناختی بسیاری وجود دارد که شدت احساس خشم فرد، میزان تمایل وی به احساس خشم یا میزان کنترل و مدیریت خشم احساسات را در افراد اندازهگیری میکند.
بااینحال، اگر یک فرد خشم شدیدی در خود احساس میکند، حتماً باید به پزشک مراجعه نماید. اگر تابهحال موقعیتی شما را آنچنان عصبانی کرده است که متوجه واکنشهای زیادی از خود شدید، باید به دنبال یافتن راهکار باشید. این راهکارها باید به شما در کنار آمدن با این احساس خشم و عصبانیت، کمک کند.
ما چرا خشمگین یا عصبانی میشویم؟
ما زمانی مستعد عصبانیت و خشم میشویم که نیازهای اساسی مانند غذا و سرپناه مورد تهدید قرار گرفته باشد. همچنین ممکن است نیازهای اساسی دیگری مانند هویت، به رسمیت شناختن، موفقیتها و وابستگیهای اجتماعی ما در خطر باشد.
بههرحال، دلایل احساس خشم در هرکس متفاوت است. این عصبانیت ممکن است توسط عوامل داخلی یا خارجی ایجاد شود. شاید شما نسبت به یک فرد خاص (بهعنوانمثال یک همکار در محل کار یا یک دوست) یا نسبت به یک اتفاق (یک بحران خفقانآور در جاده یا لغو پرواز) احساس خشم داشته باشید. همچنین خشم ممکن است در نتیجه عوامل داخلی مانند اضطراب مداوم در مورد مشکلات شخصی، خاطرات دردناک یا حتی آسیبهای وارده قبلی باشد.
راه های کنترل خشم و عصبانیت
حالا شاید برای شما سؤال پیش بیاید که مهارت کنترل خشم چیست و چه اهمیتی دارد؟ باتوجهبه موارد گفتهشده، اطلاع از راههای کنترل خشم برای موارد بسیاری ازجمله سلامت جسمی، روحی و روابط شما بسیار مفید است. ازاینرو، تلاش کنید که با شناختن راه های کنترل خشم و عصبانیت، از بروز مشکلات ذکرشده پیشگیری کنید. در ادامه، به بررسی برخی از این تکنیکها میپردازیم.
محرک عصبانیت خود را شناسایی کنید
اگر خیلی زود عصبانی میشوید، مهمترین کاری که برای کنترل این عصبانیت میتوانید انجام دهید، این است که محرکهایی که شما را عصبانی میکنند را بشناسید. سپس باید تلاش کنید تا از این محرکها دور شوید تا موجب بروز عصبانیت در شما نشوند.
خشم خود را درک کنید
همانطور که قبلاً توضیح دادیم عصبانیت احساسی مانند سایر احساسات است و اولین قدم برای کنترل هر احساسی، درک دلیل آن میباشد. بسیاری از مردم از خشم بهعنوان روشی برای پوشاندن احساسات دیگر مانند ترس، ضعف یا شرم استفاده میکنند. این امر خصوصاً در مورد کسانی که در دوران کودکی تشویق به ابراز احساسات نشدهاند صادق است.
به منظور مدیریت و کنترل خشم خود میتوانید هر وقت که عصبانی شدید به دلیل عصبانیت خود نگاه کنید و سعی کنید بفهمید واقعاً چه احساسی دارید. با انجام این کار درواقع بیان بهتر این احساسات برای شما آسانتر خواهد شد.
راههای آرامسازی اعصاب خود را بیاموزید
همانطور که برای همه ما عواملی تحت عنوان محرکهای خشم وجود دارد، هر یک از ما نیز راههای خاص خود را برای آرام شدن داریم. اگر برخی از تکنیکهای آرامسازی خود را بیاموزید، در مواقع بروز خشم میتوانید از آنها برای مدیریت و کنترل خشم خود استفاده کنید.
نفس عمیق بکشید
سعی کنید هنگام بروز عصبانیت بهمنظور مدیریت و کنترل خشم، ۱۵ دقیقه فقط نفس عمیق بکشید. علاوه بر این، پس تلاش کنید تا با مکث، استنشاق عمیق و بازدم به آرام شدن خود کمک کنید و به آنچه باعث عصبانیت شما شده است عمیقتر فکر کنید تا آرام شوید. نفس عمیق، از مهمترین راه های کنترل خشم میباشد.
شخص مقابل خود را بشناسید
یکی دیگر از راه های کنترل خشم این است که به شخص مقابل خود توجه کنید. ببینید که آیا این شخص، دشمن شماست؟ بعد از پرسیدن این سؤال از خود، میفهمید که در حال دعوا با شخص اشتباهی هستید و بهاینترتیب، خشم شما فروکش میکند.
سکوت کنید
اگر مدام تلاش کنید تا در بحث پیروز شوید و در موقعیت عصبانی باقی میمانید، فقط باعث میشود تا میزان خشم شما بیشتر شود. شاید کمی سخت به نظر برسد اما بهترین راه مدیریت خشم که میتوانید انجام دهید، این است که سکوت اختیار کنید.
تا ده (یا بیشتر) بشمارید!
کمی به خود زمان دهید و به طور منطقی به احساسات خود فکر کنید. وقتی قبل از گفتن یا انجام هر کاری در هنگام عصبانیت بهآرامی تا ده بشمارید، باعث میشود تا از گفتن کلماتی که بعداً شما را پشیمان خواهند کرد، خودداری کنید. این شمارش همچنین به شما کمک میکند تا کمی وقت بگذارید تا کلماتی بهتر پیدا کنید. میتوانید بهجای اینکه آن کلمات را با عصبانیت به زبان بیاورید، بهآرامی درباره آنها صحبت کنید. شمارش ۱ تا ۱۰ یکی از سادهترین و کارآمدترین روشهای مدیریت و کنترل خشم است.
شل کردن عضلات
به هنگام عصبانیت اغلب عضلات بدن فرد سفتتر از حالت عادی میشوند. به همین دلیل هم انجام برخی از حرکات کششی و عضلانی، به کاهش تنشی شما کمک بسزایی میکند. درنتیجه میتوانید از برخی علائم جسمی خشم خلاص شوید. پس به هنگام عصبانیت اگر ایستادهاید، سعی کنید بنشینید و در حالت نشسته برای مدتی حرکت کششی انجام دهید. زیرا تغییر وضعیت بدن بر وضعیت روانشناختی شما نیز تأثیر میگذارد و به شما در مدیریت و کنترل خشم کمک میکند.
قبل از اینکه حرف بزنید خوب فکر کنید
شاید کمی سخت به نظر بیاید، اما سعی کنید هنگام عصبانیت، اول فکر کرده و سپس حرف بزنید. زیرا این مورد یکی از راه های کنترل خشم است و با این ترفند، مغز شما کمی وقت پیدا میکند تا افکار خود را جمعآوری کند. بدین ترتیب، کمی آرامش به شما بازمیگردد. پس قبل از حرف زدن، حرفی که قصد بیان کردن آن را دارید چند بار در ذهن خود تکرار کنید. این موضوع باعث میشود که عواقب حرف خود را بسنجید و درباره بیان آن تصمیم درستی بگیرید.
خود را برای داشتن یک گفتگوی پیچیده آماده کنید
اگر فکر میکنید که مکالمه خاصی که پیش رو دارید ممکن است موجب عصبی شدن شما گردد، پس سعی کنید خود را از قبل آماده کنید تا بتوانید در آن موقعیت، اعصاب خود را کنترل نمایید. میتوانید موضوعاتی که باید در حین مکالمه به زبان آورید را در دفترچه یادداشت خود بنویسید. این امر به شما کمک میکند تا بتوانید هنگام مکالمه، با روشی آرام و منطقی از آنها استفاده کنید.
با یک دوست صحبت کنید
قدم بعدی این است که با یک دوست یا اعضای خانواده خود صحبت کنید تا آرامش پیدا کنید و راه های کنترل خشم را برای شما توضیح دهند. هنگام حرف زدن با او، از دلیل عصبانیت خود حرف زده و از همه چیز گلایه کنید. با این کار، میزان قابلتوجهی از خشم و عصبانیت شما کاهش مییابد.
به دنبال راهحل باشید
یکی از راه های کنترل خشم این است که بهجای تمرکز بر چیزی که شما را عصبانی کرده است، به دنبال راهحل و کنترل اوضاع باشید. بیشتر به این موضوع فکر کنید که باید چه اقداماتی انجام دهید تا بار دیگر دچار عصبانیت نشوید. به موضوعاتی فکر کنید که خشم خود را کنترل نمایید. آیا اتاق بههمریخته فرزندتان شما را عصبانی میکند؟ در اتاق را ببند. آیا همسر شما برای ناهار دیر به منزل میآید؟ برای وعده عصرانه برنامهریزی کنید یا با این موضوع کنار بیایید که چند بار در هفته بهتنهایی غذا بخورید.
دیگران را همانطور که هستند بپذیرید
همه ما باید این موضوع را بپذیریم که هرکسی با دیگری متفاوت است. هیچکس حق ندارد تا احساسات و عقاید و اعمال دیگران را کنترل کند. یکی دیگر از راههای مدیریت و کنترل خشم این است که بهجای تمرکز کردن بر روی مشکل فعلی پیشرو، بر روابط خود تمرکز کنید. سعی کنید واقعبین باشید و مردم را همانطور که هستند بپذیرید و نه آنطور که شما میخواهید باشند.
کینه به دل نگیرید
داشتن نفرت و کینه نسبت به دیگران باعث افزایش عصبانیت و سختتر شدن روند کنترل آن میشود. شما نمیتوانید طرز فکر و رفتار دیگران را تغییر دهید اما بدون شک شما قادر هستید تا با اتخاذ نگرشی مثبت نسبت به آنها شیوه برخورد خود را با آنها تغییر دهید.
به خودتان کمی وقت بدهید
قبل از انجام یک مکالمه و یا بازگو کردن احساسات خود، به خودتان کمی زمان دهید تا کاملاً آرام شوید. سپس احساسات خود را به هر طریقی که صلاح میدانید، ابراز کنید. بعد هم با آرامش کامل، نظر خود را در مورد موضوعی که رخ داده است، ابراز نمایید. اینکه ما میگوییم حرف بزنید، به آن معنا نیست که شما دیگر راضی هستید و یا شرایط برای شما آزاردهنده نیست، بلکه با دوری از موضوعات آزاردهنده، میتوانید خشم خود را کنترل نمایید.
از شوخطبعی استفاده کنید
بسیاری از افراد هنگام عصبانیت، فقط حرفهای کنایهآمیز میزنند. این حرفها فقط شرایط را بدتر میکند. پس سعی کنید تا از شوخطبعی مثبتی برای کنترل اوضاع استفاده نمایید. شما با انجام این کار، متوجه خواهید شد که چقدر شوخطبعی میتواند باعث فروکش کردن احساسات منفی در شما شود و روحیه شما را تقویت نماید. همچنین خندیدن در چنین موقعیتهایی میتواند کمک زیادی به کاهش شدت عصبانیت در شما کند.
سلامتی خود را حفظ کنید
وقتی که از سلامت جسمی و روحی مناسبی برخوردار باشید، کنارآمدن با هر نوع احساسی کار بسیار راحتی است. بهعبارتدیگر، میتوان اینگونه گفت که هنگامی که شما تحت استرس شدید قرار دارید، کنترل احساسات برای شما به امری بسیار دشوار تبدیل میشود؛ بنابراین کارهایی را انجام دهید که باعث سلامتی جسمی و روحی شما گردد و به طور کل از خود بهخوبی مراقبت کنید.
افکار خود را مدیریت کنید
اگر هنگام عصبانیت مدام به چیزهای منفی فکر کنید، عصبانیت شما بیشتر میشود. ازاینرو، سعی کنید افکار خود را کنترل کنید و از افکار منفی دور شوید. برای مثال، اگر بهخاطر ترافیک خشمگین شدهاید، به این فکر کنید که در همه جای جهان ترافیک وجود دارد و افراد زیادی مثل من در ترافیک هستند. بهاینترتیب، میزان خشم شما کاهش یافته و آرام خواهید شد.
احساسات خود را بشناسید
یکی از راه های کنترل خشم این است که وقتی در موقعیت خشم قرار میگیرید، چند لحظه به این فکر کنید که چه احساساتی در زیر خشم شما نهفته شده است. اغلب مواقع، خشم بهعنوان پوششی برای سایر احساسات عمل میکند و به شما کمک میکند تا از احساسات بدی که ممکن است از آن رنج ببرید، شما را دور کند. برای مثال، بسیاری مواقع دلیل خشم و عصبانیت افراد، احساس ناامیدی، شرمندگی یا غم میباشد.
به طور منظم ورزش کنید
هورمونهایی که بدن شما هنگام عصبانیت ترشح میکنند، شامل کرکورتیزول و آدرنالین است که بسیار شبیه به هورمونهایی هستند که هنگام استرس در بدن ترشح میشوند. بنابراین هنگامی که شما به طور منظم ورزش کنید، بدن شما یاد خواهد گرفت و به طور که مؤثرتری سطح آدرنالین و کورتیزول را کنترل نماید. علاوه بر این، افرادی که به طور منظم ورزش میکنند، میزان بالاتری از اندورفین (هورمون خوشحالی) در بدن خود دارند که میتواند خشم آنها را کاهش دهد.
راه بروید
همانطور که گفتیم، عصبانیت میزان قابلتوجهی انرژی در بدن ایجاد میکند. یکی از بهترین راه های کنترل خشم این است که از این انرژی به نحو درستی استفاده شود. برای مثال، اگر نمیتوانید هنگام بروز عصبانیت فعالیتهای ورزشی را انجام دهید، میتوانید راه رفتن را امتحان کنید.
به میزان کافی بخوابید
خواب بخش مهمی از زندگی ما را تشکیل میدهد و داشتن مقدار خواب مناسب روزانه، به شما در روند مقابله با بسیاری از مشکلات جسمی، روحی و روانی کمک میکند. حتی میتوان گفت بدن شما با خواب کافی شارژ میشود و سلولهای آسیبدیده و مسیر عصبی در مدت خواب، دوباره بازسازی میگردند.
پس جای تعجب ندارد که بسیاری از افراد، پس از داشتن یک استراحت کافی احساس بهتری دارند. بهمنظور مدیریت و کنترل خشم خود، سعی کنید روزانه به مدت حداقل ۷ ساعت بخوابید، زیرا این امر روحیه شما را بهبود بخشیده و شما را از حالت عصبانیت دور نگه میدارد.
از کلمه «من» بیشتر استفاده کنید
میتوانید هنگام عصبانیت بهمنظور جلوگیری از هرگونه تنش و کاهش عصبانیت، بیشتر از کلمه «من» در جملات خود استفاده کنید. شما با استفاده از این روش، علاوه بر اینکه مؤدب به نظر میرسید، حرف خود را نیز بیان میکنید؛ برای مثال بگویید: «برای اینکه میز را ترک کردید، احساس بدی دارم». در این صورت، شما میتوانید در کال آرامش، ناراحتی خود را هم ابراز نمایید.
بدانید چه موقع باید از دیگران کمک بگیرید
یادگیری کنترل کردن خشم گاهاً میتواند برای شما به یک چالش تبدیل شود. اگر عصبانیت شما از کنترل خارج شود، ممکن است به اطرافیان خود آسیب بزنید. ازاینرو، بهتر است از یک روانشناس و یا یک دوست در این زمینه کمک بگیرید. اگر این کمکگرفتن دیر شود، شاید مشکلات زیانباری برای شما یا طرف مقابل شما رخ دهد.
با خلاقیت احساسات خود را کنترل کنید
بهتر است از راههای خلاقانهای برای کنترل عصبانیت خود استفاده کنید. برای مثال، نوشتن، بازی کردن، رقصیدن یا حتی نقاشی کردن میتوانند استرس و تنش عصبی شما را کاهش دهد. بنابراین، انجام یکی از این موارد را برای کنترل خشم خود بکار ببرید.
درباره احساسات و عصبانیت خود صحبت کنید
بهمحض اینکه کمی آرام شدید و مغزتان توانایی فکر کردن را بازیافت، دلیل عصبانیت خود را به شیوهای قاطعانه و صلحجویانه بیان کنید. یکی از مؤثرترین راه های کنترل خشم این است که نگرانیها و نیازهای خود را واضح، مستقیم و بدون اینکه باعث ناراحتی دیگران شود، توضیح دهید. این صحبت کردن موجب میشود که شما بتوانید از زاویه دید دیگری به مسئله نگاه کنید.
به بیرون رفته و دور بزنید
فاصله گرفتن از محلی که باعث تنش عصبی در شما شده است میتواند به کنترل و مدیریت خشم شما کمک کند. شما میتوانید بهمنظور فراموش کردن و یا دوری گزیدن از این اماکن تنشزا، به دوچرخهسواری، پیادهروی یا فوتبال بپردازید. هر کاری که بتواند باعث پمپاژ بیشتر خون در رگهای شما شود، میتواند برای ذهن و بدنتان مفید باشد. پس انجام این کارها را به تأخیر نیندازید.
فرار ذهنی
فرار ذهنی به این معناست که بعد از قرار گرفتن در یک موقعیت عصبانیکننده، به یک اتاق آرام بروید. سپس چشمان خود را بسته و خود را در یک محیط آرامشبخش تصور کنید. بیشتر روی جزئیات و صحنههای خیالی آرامشبخش تمرکز کنید. برای مثال تصور کنید که آب چه رنگی است، ارتفاع کوهها چقدر است و به زیبایی صدای چهچه پرندگان فکر کنید. این کارها میتوانند به شما کمک کنند تا در اوج خشم، به آرامش دست پیدا کنید.
موقعیت را تغییر دهید
یکی از بهترین راه های کنترل خشم این است که اگر در موقعیتی قرار گرفتید که باعث روز خشم و عصبانیت در شما شد، موقعیت را ترک کنید یا آن را تغییر دهید. اگر این کار را انجام ندهید، باعث میشود عصبانیت شما شدت یابد. برای مثال، اگر سرکار روز بدی را گذراندهاید و تمام طول روز شما تکراری شده است و از این وضعیت عصبانی هستید، بهترین کار این است که حواس خود را پرت کنید. کارهایی انجام دهید که نیازمند توجه و تمرکز باشند تا حواس شما از موضوع قبلی پرت شود.
آهنگ گوش کنید
موسیقی درمان همه دردهاست و شما را از احساسات منفی دور نگه میدارد. هندزفری خود را در گوش بگذارید و اجازه دهید تا تأثیر موزیک بر ذهن شما اعمال شود. موسیقی برای آرامش بسیار اهمیت دارد و یکی از مهمترین راه های کنترل خشم شناخته میشود.
سپاسگزاری را تمرین کنید
وقتی شرایط زندگی برای شما سختتر میشود، بهگونهای که افراد و موقعیتهای متفاوت به هر نحوی میتوانند روی اعصاب شما تأثیر بگذارند، شما میتوانید به چیزهای خوبی که در زندگی دارید بیندیشید. این راه به شما کمک خواهد کرد تا بتوانید خشم خود را خنثی کرده و شرایط را تغییر دهید.
نامه بنویسید
برای شخصی که شما را عصبانی کرده یک نامه بنویسید و سپس آن را پاره کنید. تنها کافی است تا یکبار این کار را امتحان نمایید تا از نتایج فوقالعاده آن شگفتزده شوید. نامه نوشتن باعث میشود که شما تمام حرفهای خود را بیان کنید و طرف مقابل حتی ازآن اطلاع هم نداشته باشد.
بخشش را تمرین کنید
شجاعت بخشیدن شخصی که به شما بدی کرده است نوعی مهارت عاطفی محسوب میشود. اگر شما نمیتوانید این کار را انجام دهید حداقل برای خود وانمود کنید که او را بخشیدهاید تا احساس خشمتان از بین برود.. بنابراین سعی کنید همه را ببخشید.
خشم خود را ابراز کنید
مشکلی ندارد اگر بگویید که چه حسی دارید به شرطی که از راه درست آن این کار را انجام دهید. این نکته را به یاد داشته باشید لجبازی مشکلی را حل نمیکند. اما گفتگویی بالغانه میتواند به کاهش استرس و خشم کمک کند.
کتاب مشکلات شیرینی زندگی اند از آنتونی رابینز
چرا زندگی اینقدر سخته؟ چرا شکست خوردم؟ چرا قد بلند نیستم؟ چرا اوضاعِ اقتصادی تا این حد بده؟
چرا باید یک رئیس مسخره داشته باشم؟ چرا کارمندام کار نمیکنند؟ چرا اصلا هیچکس به اندازه من به مشکلاتم توجه نمیکنه؟
یکی از تفاوت های انسان با حیوان، به غیر از ناطق بودن و البته قوه تفکرش، اجبار به حل مشکلات روزانه اش است… تقریبا تمام انسان ها روزانه مشکلاتی دارند که باید حل کنند یا برای حل کردن آن فکر کنند و یا منتظر بمانند تا مشکلشان خود به خود حل شود !
به هرحال ما چه بخواهیم چه نخواهیم، ناچاریم با مشکلات بزرگ و کوچک دست و پنجه نرم کنیم، زیرا واقعیت آن است که مهارت هرکس در مقابله با مشکلات زندگی بیش از هرکار دیگری که در عمر خود انجام خواهد داد،کیفیت زندگی وی را تعیین خواهد کرد.
مشکلات معمولا هنگام تعیین یک هدف سر برمیآورند، زیرا همین که ما هدفی تعیین می کنیم تنها چیزی که ما را از رسیدن به آن هدف بازمیدارد موانعی است که در سر راه ما قرار دارد. بیشتر مردم این موانع را «سدهای بازدارنده» می خوانند اما آنها در کوتاه مدت همچون سدهای بازدارنده به نظر میآیند ولی در درازمدت می توانند جای پا و تکیه گاه هایی برای ما باشند این در حالی است که آنها هنگام بروز این گونه به نظر نمیرسند.
پرسشی که در کتاب مشکلات شیرینی زندگی اند (شاه کلید موفقیت ۸) درصدد یافتن پاسخی برای آن هستیم این است که « چگونه می توان پدیده ای را از قالب یک مشکل درآورد و آن را به پدیده ای مثبت و نیروبخش دگرگون ساخت؟»
در اینجا این که مثبت باشیم و چندین بار در دل تکرار کنیم: «من از بابت فلان مشکل بسیار خوشحالم» به تنهایی کارساز نیست، اگرچه می تواند آغازی مناسب باشد.
وقتی کسی می گوید« ما به مشکل برخورده ایم» یا « من و تو باید با هم این مشکل را حل و فصل کنیم» یا « تابروی و برگردی ما باید تمام مشکلات را حل کنیم» چه افکاری از سرتان میگذرد و چگونه احساسی به شما دست می دهد؟
همه می توانند مثبت باشند، وقتی اوضاع روبه راه است و همه چیز به خوبی پیش می رود، همه می توانند شاد و خوشبخت باشند. پرسش اصلی این است که وقتی ناچارید با مشکلاتی بزرگ دست و پنجه نرم کنید چگونه عمل می کنید؟ مشکلات عظیمی که با ان هر چه در توان دارید به کار می برید،از جان مایه می گذارید و دست به هر کاری میزنید،نمی توانید گره ای از آن را بگشایید. در اینجاست که باید دریابیم ما در مقام انسان از چه ساخته شده ایم و این از نظر من همان هدف مشکلات است.
در واقع کتاب مشکلات شیرینی زندگی اند از سری کتابهای شاه کلید موفقیت آنتونی رابینز میباشد که شاه کلید موفقیت هشتم معرفی شده توسط این نویسنده است. شما همچنین میتوانید این کتاب را به صورت ترجمه شده و پیدیاف دانلود کنید و از محتویات با ارزش آن در خصوص موفقیت در زندگیتان استفاده نمایید. در ادامه این مقاله شما را بیشتر با آنتونی رابینز و سایر کتابهای نوشته شده توسط او آشنا میکنیم.
زندگینامه آنتونی رابینز
تونی رابینز نویسنده معروف کتابهای انگیزشی بیشتر به نام آنتونی رابینز میان مردم معروف است. تونی رابینز در سال ۱۹۶۰ در مرکز شهر لس آنجلس متولد شد. تونی رابینز در یک خانواده از قشر کارگر بزرگ شد و ناپدری او بازیکن سابق بیس بال لیگی کوچک بود که به عنوان یک فروشنده کار میکرد و برای گذران زندگی خانوادهاش همیشه به سختی تلاش میکرد ولی با این حال این خانواده اغلب توانایی برگزاری جشنهایی مانند جشن شکرگذاری و کریسمس را نداشتند.
رابینز به علت زندگی سختی که در دوران کودکی تجربه کرده بود در همان عنفوان جوانی تصمیم گرفت تا وقتی بزرگ میشود ثروتمند گردد تا بتواند به واسطه ثروتش به افراد نیازمند کمک کند. البته رابینز از آن دسته افراد بود که طولی نکشید تا توانست به آرزوی بزرگ خود دست یابد و اولین پول میلیونی خود را در سن ۲۴ سالگی بدست آورد.
رابین خیلی زود توانست استعداد فوقالعاده خود در زمینه سخنرانی کردن را کشف کند و شروع به تقویت آن نماید. وی اولین موفقیت بزرگ خود را با نوشتن کتاب قدرت نامحدود به دست آورد که توانست بازخورد خوبی در دنیا به دست آورد. نکته جالبی که خیلی از افراد راجع به تونی رابینز نمیدانند این است که او مربی چند تن از افراد مشهور دنیا در زمینه سخنرانی مانند اپرا وینفری، آندره آگاسی، بیل کلینتون، پل تودور جونز، سرنا ویلیامز، لئوناردو دیکاپریو، پرنسس دایانا و مادرترزا بوده است.
اوایل دهه ۱۹۸۰ تونی رابینز شروع به برگزاری سمینارهای خود نمود. شرکت موفق تونی رابینز تنها مشغول به فعالیت در زمینه کتابهای تونی و سخنرانیهایش نیست بلکه در زمینههای متنوعی چون آموزش مربیگری، تولید رسانه و خدمات بازرگانی نیز فعالیت دارد. حتی گفته میشود که این شرکتها درآمد تقریبی سالانه ۶ میلیارد دلار دارند.
رابینز این روزها در پالم بیچ فلوریدا زندگی میکند. در حال حاضر آنتونی رابینز یکی از مشهورترین نویسندگان و سخنرانان آمریکایی است که توانسته نام خود را به عنوان یکی از موفقترین افراد فعال در حوزهی انگیزشی و رشد انسانی ثبت نماید. وی علیرغم گذشته تاریک و سختی که داشت توانست مسیر درست را در زندگی خود پیدا کند و به موفقیت چشمگیری در زندگی خود دست یابد.
همونطور که در ابتدا برای شما گفتیم رابینز نویسنده کتاب مشکلات شیرینی زندگی اند، زندگی بسیار سختی را در زمان کودکی و نوجوانی پشت سر گذاشت. وقتی به هفت سالگی رسید پدر و مادرش از هم جدا شدند و علاوه بر این رابینز از وجود توموری در بدن خود رنج میبرد که باعث شده بود تا سوژه بسیاری از معاینات پزشکی گردد و این شرایط سخت باعث شده بود تا به او یک حالت افسردگی شدید دست دهد تا حدی که او را به فکر کردن راجب خودکشی بیاندازد.
از مهمترین کتابهای آنتونی رابینز میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
مهمترین کتابهای آنتونی رابینز:
- قدرت درونی
- چگونه می توان بلافاصله کنترل وضعیت روانی ، مالی و عاطفی خود را در دست گرفت.
- پرچم دستاوردهای شخصی جدید.
- درس های روزانه برای یادگیری اینکه چگونه تغییرات کوچک میتوانند تفاوت زیادی در کنترل شما داشته باشند.
آثار و کتابهای آنتونی رابینز
از آثار قدرتمند و موفق آنتونی رابینز نویسنده کتاب مشکلات شیرینی زندگی اند و سخنران مشهور انگیزشی میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
- مهارت در بازی زندگی
- افکار بزرگ
- گامهای بلند: تغییرات کوچک، نتایج بزرگ
- قدرت شگرف بودن
- قدرت نامحدود
- تکنیکهای ساده برای کنترل زندگی
- سرآغاز عشق
- پرسشهای کوانتومی
- زندگی هدفمند
- پیشبینی آینده
- پشتوانههای زندگی
- قدرت ایمان
- خودت را بشناس
- قدرت تفکر منفی
- آینده خودت را بساز
- مدیریت احساسات
- نیروی باورها را دریابید
- و مشکلات شیرینی زندگی اند اشاره کرد.
البته با توجه به مشهوریت این نویسنده واقعا ارزشش را دارد تا کتابهای او را مورد مطالعه قرار دهید و از محتویات انگیزشی و توسعهفردی آن لذت ببرید.
برجسته ترین سخنان آنتونی رابینز
- در لحظه تصمیم گیری، سرنوشت شکل میگیرد.
- به اهداف خود متعهد باشید، اما در چگونگی دستیابی به آنها انعطاف نشان دهید.
- اگر همان کاری را انجام دهید که به طور معمول انجام میدهید، آنچه را که همیشه داشتید به دست میآورید.
- راز خوشبختی وجود رویاها است، در حالی که رمز موفقیت تحقق این رویاها است.
- هر فرد موفقی که ملاقات کردم به من گفت که زندگی من از زمانی شروع شد که به خودم اعتماد کردم.
- باور کنید که به هدف خود خواهید رسید و به آن خواهید رسید.باور کنید که یک راه حل وجود دارد و آن را پیدا خواهید کرد.
- فقط کسانی که جرات رفتن و دلکندن را دارند میفهمند که تا کجاها میتوانند پیشرفت کنند.
- وقتی به عمق معنای کلمه موفقیت میرسید، میفهمید که موفقیت به معنای ماندگاری است.
- افراد موفقی که سوالهای خوبی میپرسند، مسلماً پاسخهای خوبی هم خواهند گرفت.
عوامل موفقیت در کسب و کار
تاثیر عوامل فرهنگی بر موفقیت در کسب و کار
– فرهنگ به الگوها و عقاید مرسوم که تاثیر مهمی در ارزشها، ادراک، ترجیحات و رفتار افراد دارد اطلاق میشود. فرهنگ و کسب و کار از بسیاری جهات نقاط ارتباطی دارند.
– افرادی که به صورت سنتی با کسب و کارها عجین هستند گرایشات کسب و کارانه دارند و کارمندی را چیزی محقر میدانند.
– فرهنگ کسب و کار، افراد را از محافظه کاری و گرایشات به شغل کارمندی به دور میکند.
– فرهنگ مصرفگرایی که در آن مردم کالاهای مادی را بیشتر طالب هستند، کسب و کار را حوزهای معرفی میکند که در آن درآمد کاسبی بیشتر از کارمندی است.
– افرادی که با شغلهای استخدامی و یا خدمات دیگر درگیر هستند به فرزندان خود فشار میآورند تا شغل امن و ثابت برای خود انتخاب کنند و روح کسب و کار را از همان ابتدای کودکی در خود از بین میبرند.
– فرهنگ صرفهجو که در آن مردم کمتر خرج میکنند و بیشتر برای روز مبادا پسانداز مینمایند، آنها کارآفرینی (نوآوری) را امری پرریسک و پرخطر میداند و بر این باور است که عواید شغل ثابت و امن بسیار بیشتر از کسب و کار (کسب درآمد) شخصی است.
گاهی لازم می شود با تلاش و کار فراوان برای رسیدن به ثروت و موفقیت در کار و زندگی تلاش کرد چه اشکالی دارد که افراد از جنبه های حلال سبقت در کسب درآمد و پول استفاده کنند. شاید قبل از هر چیزی نیاز به کار فرهنگی و تغییرات در فرهنگ باشد.
تاثیر عوامل سیاسی بر موفقیت در کسب و کار
آنچه که در زیر بدانها اشاره میشود مواردی هستند که محیط سیاسی در کسب و کار تاثیر می گذارد.
– شرایط ناپایدار سیاسی که در آن سیاستهای دولتی مدام در حال تغییر است، آنها را (کسب و کار) دلسرد می کند و باعث میشود که سرمایهگذاران نسبت به امنیت سرمایه خود واهمه داشته باشند.
– حمایت دولتی برای توسعه اقتصادی از طریق توسعه زیرساخت، تسهیلات، پارک های علم و فناوری و هر آنچه مشوق کسب و کار است.
– مالیات زیاد که میتواند سود را کم کند، معمولاً کارآفرینان را دلسرد میکند. از طرف دیگر، معافیتهای مالیاتی مشوق کسب و کارها و استارتاپها میباشد. (مدیریت)
– دسترسی به زیرساختها و خدمات همگانی همچون جادههای خوب، برق، امکانات ارتباطی و عدم وجود فساد و کاغذ بازی برای دسترسی به تسهیلات ذکر شده معمولاً کارآفرینان را تشویق و جذب میکند.
– آزادی اقتصادی با قانونگذاری مطلوب و موانع کم به منظور راهاندازی کسب و کار مشوق کارآفرینان است.
تاثیر عوامل اقتصادی بر موفقیت در کسب و کار
– اقتصاد عامل بسیار مهمی است که بر کسب و کار (کسب درآمد) مؤثر است.
– قدرت خرید عمومی مردم که با سطح درآمد و رفاه اقتصادی منطقه مشخص میشود، نقش مهمی بر موفقیت در کسب و کار دارد.
– در زمان رکود اقتصادی، با توجه به کاهش قدرت خرید مردم و عدم تمایل به سرمایه گذاری، کسب و کارها با واکنش منفی مواجه میشوند.
– در اقتصاد معیشتی بیشتر مردم با کشاورزی درگیر هستند، محصول خود را مصرف میکنند و مابقی را با کالاها و خدمات ساده مبادله میکنند.
دسترسی به منابع اساسی در راه اندازی کسب و کار
– یکی از عوامل کلیدی و موثر بر راهاندازی کسب و کار، دسترسی به منابعی همچون سرمایه، نیروی انسانی، مواد اولیه، زیرساخت و خدمات همگانی است.
– سرمایه برای راهاندازی کسب و کار حیاتی است. دسترسی به سرمایه، به کارآفرین اجازه میدهد که عوامل دیگر را کنار هم گرد آورده و اقدام به تولید محصول یا خدمت کند. (راه های پولدار شدن)
– اهمیت سرمایه انسانی و کارمندان را نباید نادیده گرفت. هیچ کسب و کاری بدون کارمندان ماهر و متعهد موفق نمیشود.
– وجود کسب و کارهای زیاد و متنوع مستلزم دسترسی به مواد خام میباشد.
– زیرساخت فیزیکی و خدمات همگانی همچون جادههای سالم و با کیفیت، پارکینگ، امکانات ارتباطی و برق، همگی فاکتورهایی اساسی در کارکرد بدون نقص یک کسب و کار هستند.
تاثیر مسائل روانشناختی بر موفقیت در کسب و کار
قبل از هر چیز باید بگویم که باید منفی نگری در کسب درآمد اینترنتی و سنتی و حتی زندگی خصوصی را باید کنار گذاشت داشتن روحیه مثبت اندیشی تاثیر بسیار زیادی در ایجاد شادابی دارد.
با وجود اهمیت تمام موارد بالا، موفقیت در کسب و کار جدید به تیپ شخصیتی کارآفرین برمیگردد.
کارآفرین (نوآوری) در حقیقت رهبر و راهبر کسب و کار است (مدیریت استراتژی) و نیاز است تا ویژگیهای زیر را داشته باشد:
• سخت کوشی و سماجت در کار
• قدرت مدیریت و کاهش خطرهای ریسک (مدیریت)
• قدرت ایجاد و توسعه یک کسب و کار جامع و داشتن نقشههای آماده جایگزین (طرح کسب و کار)
• جهتگیری قوی که رسیدن به اهداف را آسان میکند
با برداشته شدن موانع تجارت و به وجود آمدن فرصتهای بزرگتر و افزایش امنیت شغلی، شرایط برای کارآفرینی به مراتب بهتر از قبل میباشد.
توصیه یک میلیاردر برای موفقیت
بیل گیتس ثروتمندترین مرد جهان است که 11 سال متوالی برنده این عنوان بوده و دارایی او در حدود 51 میلیارد دلار تخمین زده می شود. گیتس در سن 43 سالگی ثروتمندترین مرد جهان بود. او از سن 20 سالگی تاکنون رئیس شرکت مایکروسافت بوده است که ارزش آن چیزی در حدود 50 بیلیون دلار است. گیتس با دگرگونى مایکروسافت و تبدیل آن به یک بازیگر مهم در صنعت کامپیوتر و استفاده از جایگاه برتر جدید براى ایجاد بسترى جهت رشد خیلى زیاد در برنامههاى کاربردى فکر خود را به منصه ظهور گذاشت. گیتس از همان ابتدا و خیلى زود دریافت که اگر بخواهد فکرش را به نتیجه برساند، لازم و ضرورى است که یک استاندارد صنعتى ایجاد شود. او همچنین مىدانست که اگر هرکسى زودتر و قبل از همه به آنجا برسد فرصت و شانس مهمترى براى داشتن قدرت در صنعت کامپیوتر خواهد داشت.
ثروت گیتس به اندازه ای است که خارج از درک ما است و این خود هم مایه رشک ما است و هم کنجکاوی ما را بر می انگیزاند. اما آنچه مهم می نماید شیوه کسب و کار گیتس است که در آن گیتس به مدیران هشدار مى دهد؛ «به همه کسب و کارها هشدار می دهم که حتی اگر تاکنون در صنعت خود بی رقیب هستید، ممکن است به زودی مورد هجوم بازیگران داد و ستد اینترنتی قرار بگیرید!»
در واقع گیتس پدیده قرن بیستم یعنی بزرگترین غول کامپیوتری است که طلوع برق آسای وی همراه با شهرت و اقبالش، موید ظهور یک نظم تجارت جهانی جدید است. گیتس در شیوه کسب و کار خود به مدیران توصیه مى کند که با «الگوى زندگى اینترنتی» آشنا شوند؛ « دستهاى خود را بکار اندازید! بایستى با پست الکترونیک و دیگر ابزار دیجیتالى کار کنید و با روش کار آنها خوب آشنا شوید. باید به چشم ببینید که «سایت» اینترنتى رقیبان چگونه است. بایستى خود از کاربران اینترنت گردید؛ چندین کتاب در این زمینه بخوانید و سفر با شبکه جهانى را آغاز کنید!»
توصیه اول: جریان اطلاعات را خون زندگى بخش بدانید
گیتس عقیده دارد که شایسته ترین راه شاخص نمودن شرکت در میان رقیبان و بهترین راه پیش افتادن از دیگران، بهره بردارى کارآمد از «اطلاعات» است و چگونگى و روش گردآوری، مدیریت و کاربرد اطلاعات است که سرنوشت برد و یا باخت ما را رقم مى زند. به نظر گیتس برندگان آنهایى خواهند بود که با برپا کردن یک «دستگاه عصبى دیجیتالى سراسری»، جریان اطلاعات را در میان همکاران و مشترکهاى وابسته به خود، ساده و روان نمایند و در سایه آن، به بهینه سازى و یادگیرى پیوسته بپردازند.
گیتس براى روان ساختن جریان پیوسته اطلاعات در سازمان ها، دوازده گام بنیادین را برمى شمارد:
- در انجام ارتباطات سازمانى از راه «پست الکترونیکی» پافشارى کنید، زیرا مى توانید در برابر خبرهاى تازه با شتاب بازتاب هاى عصبى واکنش نشان دهید.
- داده ها و اطلاعات فروش را همواره به صورت «در خط» (مستقیم) – از روى نمایشگر رایانه ـ بررسى کنید تا به آسانى به سهم و روند بازار آگاه شوید. به روند کلى و همچنین خدمات موردى مشتریان توجه نمایید.
- در تجزیه و تحلیل وضعیت کسب و کار، از رایانه شخصى (PCS) بهره بگیرید و کارکنان فرهیخته را در بخشهاى نیازمند به سطح فکرى بالا در زمینه تولید، خدمات، و سودآورى بگمارید.
- به یارى ابزار دیجیتالی، «تیم هاى نمادین (مجازى) فراسازمانی» بیافرینید تا اعضا بتوانند آگاهیهاى همدیگر را در سراسر جهان و به هنگام بیفزایند.
- همه فرآیندهاى «کاغذی» را به «دیجیتالی» تبدیل کنید و تنگناهاى ادارى را برطرف نمایید. بدین گونه کارکنان فرهیخته براى انجام وظیفه هاى مهمتر آزاد مى شوند.
- با بکارگیرى ابزار دیجیتالى از فعالیتهاى «تک- وظیفهای» بکاهید و یا آنها را به فعالیتهاى «ارزشافزا» تبدیل کنید، تا مهارتهاى کارکنان فرهیخته را خوب بکار گیرید.
- یک جریان «بازخورد» دیجیتالى بوجود آورید تا به افزایش کارآیى فعالیتهاى کمی، و کیفیت کالاها و خدمات، بیفزاید. بایستى همه کارکنان به آسانى بتوانند که رعایت معیارها و استانداردهاى اصلى را پیگیرى کنند.
- نظام دیجیتالى را براى انتقال دیدگاهها و شکایتهاى مشتریان به کارکنانى که مسئولیت و توان بهسازى فرآورده ها را دارند، بکار گیرید.
- به یارى ارتباطات دیجیتالی، طبیعت و چگونگی، مرزها، و پیرامون کسب و کار خود را دوباره بررسى کرده و خوب بشناسید. با دریافت اخطارهاى ناشى از دگرگونى وضعیت مشتریان، سازمان را بزرگتر و مهمتر/ یا کوچکتر و خودمانىتر (صمیمىتر و نزدیکتر به هر مشترى) کنید.
- اطلاعات بازرگانى را با شتاب انتقال دهید. با بکارگیرى روش جابجایى دیجیتالی، چرخه داد و ستد اسناد را با تامین کنندگان و شریکان، کوتاه کنید و در همه موارد به هنگام باشید.
- فرآورده ها (کالا/ خدمات) را با کمک روشهاى دیجیتالى به مشتریان برسانید و دست واسطه ها را کوتاه کنید. چنانچه کسب و کار شما خود جنبه واسطه گرى دارد، با بکارگیرى ابزار دیجیتالی، ارزش و اهمیت داد وستد را در نزد مشترى بالا ببرید.
- با کمک ابزار دیجیتالی، مشتریان را در حل مشکلات خود راهنمایى کنید. دیدارهاى حضورى را به پاسخگویى به نیازمندیهاى پیچیده و پرارزش تر مشتریان اختصاص دهید.
توصیه دوم: بازرگانى اینترنت را بشناسید و به کار گیرید
در واقع راز ثروتمند شدن بیل گیتس در دل همین توصیه ها می باشد گیتس مى گوید که شرکتها و سازمان هاى تجارى در دهه آینده ابزارهاى دیجیتالى را به خدمت خواهند گرفت چرا که تصمیم گیرى هاى پرشتاب، واکنشهاى کارآمد و تماس هاى بى واسطه با مشتریان، از ویژگیهاى شرکتها و سازمانهاى سده بیست و یکم است که در آنها بسیارى از داد و ستدها به صورت «خودخدمتی» (سلف سرویس) دیجیتالى درخواهند آمد، واسطه ها یا به فعالیتهاى ارزش آفرین رو خواهند آورد و یا میدان را خالى خواهند کرد، واحد «خدمات مشتریان» پیشاهنگ فعالیتهاى ارزش افزا در هر کسب و کارى خواهد شد.
بنابراین تیم مدیریت یک شرکت و یا سازمان تجارى باید خود را با اینترنت آشنا کرده و زمانى را صرف آماده ساختن دیدگاهى از دهه آینده و دگرگونى هاى رخ داده در کسب و کار کند و راههاى پیاده کردن چنین دیدگاهى را با گروه «فن آورى اطلاعات» شرکت در میان بگذارد.
گیتس عقیده دارد که اینترنت با ارتباط دادن مستقیم خریداران و فروشندگان راه رسیدن به «سرمایهدارى بى دردسر» را هموار خواهد ساخت و با کاستن از هزینه هاى داد و ستد، واسطه را از میان خواهد برد. تنها دسته کوچکى از دارندگان کسب و کارها با برگزیدن قیمت هاى بسیار پایین به پیروزى خواهند رسید و بسیارى دیگر باید راهبرد خدمت بهتر به مشتریان را پیشه کنند. پس با توجه به نظر گیتس در این مورد، اگر بخواهیم در دهه آینده براى موفقیت سازمان به کارهاى خدماتى سرگرم شویم، باید کارکنان فرهیخته را با ابزار دیجیتالى اطلاعات مجهز کنیم تا بدان وسیله بتوانند با مشتریان ارتباط تنگاتنگى برقرار نمایند.
بیل گیتس مى گوید که براى بهره گیرى از توانمندى هاى بى مانند اینترنت در آفرینش پیوند دو سویه با مشتریان باید یک «سایت» در شبکه جهانى برپا سازیم که این امر خود نیازمند به پشتیبانى بىدریغ مدیریت ارشد و شناخت ایشان از فنآورى اینترنتى مى باشد. به نظر گیتس یک شبکه خوب جهانى مىتواند فروشندگان را به مشاوران مشترى تبدیل کند.
از سوى دیگر بخش بزرگى از ارتباطهاى دوسویه اینترنتى با مشتریان مربوط به عرضه خدمات و پشتیبانى از فعالیت ایشان است. چنانچه کیفیت خدمات پایین باشد، موجب بدنامى گسترده و شکست مى شود؛ زیرا گستره اینترنت فراوان است. بنابراین باید نظام دیجیتالى شرکت و سازمان تجارى ما، توان عرضه خدمات ویژه شخصى به مشتریان را داشته باشد، این فرصت را فراهم کند که اطلاعات را جانشین دارایىهاى عینى نماید و همچنین زیربناى نظام دیجیتالى ما ، کاربرد ابزار صوتی، تصویرى و حرکتى (ویدیویى) را در آینده ممکن سازد.
گیتس توصیه مى کند که ما با «الگوى زندگى تار عنکبوتی» سازگار شویم که در آن شبکه جهانى از راه اینترنت با هم پیوند مى خورد. در «الگوى زندگى تار عنکبوتی» گیتس حرکت در شبکه اینترنت همانند حرکت عنکبوت در تور خود است که مىتواند در همه جهات و با شتاب حرکت کند. بنابراین توصیه گیتس به ما این است که بازرگانى اینترنتى را بشناسیم و الگوى زندگى تار عنکبوتى را به کار گیریم تا در شبکه اینترنت در همه جهات و با شتاب حرکت کنیم.
بنابراین ما باید ارتباط دو سویه با مشتریان خود را به کمک اینترنت از همین امروز آغاز کنیم و ابزارها و نظامهاى دیجیتالى مشتریان را که به هنگام روى آوردن از نظام سنتى به الگوى اینترنتى نیاز دارند، برآورد کنیم.
به نظر گیتس فن آورى «الگوى تار عنکبوتی» ایجاب مىکند که نظام دیجیتالى ما باید این امکان را داشته باشد که ما با افراد حرفهاى «برون سازمانی» مانند وکیلان دادگسترى و حسابداران ارتباط مستقیم و پیوسته داشته باشیم و همچنین در این نظام دیجیتالى بیشتر به کارهاى اصلى و شایستگىهاى ویژه سازمان بپردازیم و بقیه کارها را به پیمانکار بدهیم.
گیتس مى گوید که در هر کسب و کارى «نخستین» باشید و پیش از دیگران به بازار وارد شوید تا موقعیت رقابتى شرکت را بهبود بخشید. اما نکته اى که گیتس در این میان مطرح مىکند، این است که «شتاب» و «نخستین» بودن در کسب و کار بیشتر فرهنگى است تا فنی؛ یعنى باید دستاندرکاران را قانع کنیم که ادامه کار پیروزمندانه سازمان، در گرو حرکت پرشتاب همگانى است. گیتس در همین خصوص توصیه مىکند که براى رسیدن به برگشت سریع سرمایه، کیفیت برتر و بهاى ارزان فرآوردهها از جریان روان دادههاى دیجیتالى استفاده کنیم و در میان سازندگان، تامین کنندگان، بخش فروش و دیگر فعالیتها … ارتباط الکترونیکى برقرار سازیم تا برنامهریزى را هر چه سنجیدهتر نماید و به تغییرات پیشآمده در تولید، در همان نوبت هشت ساعته کاری، واکنش نشان دهد.
توصیه سوم: دانش و آگاهی را به خدمت اندیشه های راهبردی درآورید
توصیه سوم بیل گیتس، ثروتمندترین مرد جهان و غول کامپیوتری قرن بیست و یکم، برای موفقیت در کسب و کار این است که دانش و آگاهی را به خدمت اندیشه های راهبردی درآوریم و برای این منظور گیتس، رعایت نکات زیر را ضرورى مى داند . به نظر می رسد که این موضوع موجب افزایش اعتماد به نفس در کسب درآمد خواهد شد :
خبرهای ناگوار را با شتاب پخش کنید
گیتس عقیده دارد که یکی از ویژگیهای هر مدیر خوب اینست که بتواند به جای انکار خبرهای بد، با آنها کنار بیاید و چگونگی خبرها را به خوبی شناسایی کند. پس مدیران عامل، باید خبرهای بد را جستجو و پذیرش کنند و سازمان را به پاسخگویی مناسب بدان تشویق کنند و به این مهم اطمینان داشته باشند که خبرهای بد نیز همانند خبرهای خوش در مدیریت خریدار دارد. همچنین به نظر گیتس توانایی یک شرکت در میدان رقابت به توان پاسخگویی آن شرکت در برابر رخدادهای برنامه ریزی نشده (خوب و یا بد) بستگی دارد، گیتس توصیه می کند باید اشتباه های ارزشمند –تجربه های شکست خورده در راهی درست- را ارج بنهیم و به آنها پاداش دهیم.
گیتس در برخورد با خبرهای ناگوار توصیه می نماید که نظامهای دیجیتالی را در سراسر سازمان به وجود آوریم تا به ما در شناخت ابعاد گوناگون رخدادهای بد در سراسر سازمان و آگاه ساختن پرشتاب مدیریت از آنها کمک کند. این نظام دیجیتالی باید ما را در گردآوری داده های مورد نیاز و تشکیل تیمهای مشکل گشا، یاری رساند. همچنین گیتس توصیه می کند که از افرادی در واحدهای مختلف و نقاط جغرافیایی دور از هم، تیمهای نمادین (مجازی) تشکیل دهیم تا در وضعیت بحران سازمان به کمک مدیریت بشتابند.
خبرهای بد را به خوب تبدیل کنید
گیتس عقیده دارد که برای موفقیت در کسب و کار باید به پیشواز خبرهای بد برویم تاجاهایی را که نیاز به بهسازی دارند بشناسیم و خبرهای بد را به پیامدهای خوب تبدیل کنیم. گیتس برای موفقیت در این امر توصیه می کند که «ناخشنودترین مشتریان» را به عنوان بزرگترین منبع یادگیری مدیریت دریابیم و در کسب و کار خود ساختار و سیاست هایی پیاده کنیم که شکایتها را با شتاب و بیواسطه با راه حلها پیوند دهند.
برای این منظور می توانیم یک نظام دیجیتالی را ایجاد کنیم تا بتوانیم اطلاعات بازخوردی از مشتریان را با ابزار الکترونیکی دریافت و تجزیه و تحلیل کنیم تا دریابیم که آنها از ما چه می خواهند؟، این نظام دیجیتالی باید شکایتهای دریافتی از مشتریان را با شتاب به افراد مسئول برساند تا اشکالات را برطرف سازند. همچنین این نظام دیجیتالی باید توان پاسخگویی به پرسش کنندگان را به هنگام و در زمان مناسب داشته باشد. توصیه دیگر گیتس در این خصوص این است که پرسشهای عادی و تکراری را در «سایت» شبکهای پاسخ دهیم و تلفن را برای تماس های ضروری و دشوار نگه داریم.
از آمارهای خود آگاه باشید
برای آنکه به اهمیت آمار در مدیریت واقف شویم به این سخن «ویلیام گرلی» در کتاب «بالای سر جمعیت» اشاره می کنیم که می گوید: « برای رسیدن به نور رستگاری، باید اطلاعات دقیقی از سفارش خریدهای همه مشتریان (تازه و قدیمی) و هر گونه اموال شرکت (ثابت و عینی و موجودیهای گوناگون) داشته باشید. چگونه می توانید چنین کنید؟ فن آوری اطلاعات و بکارگیری دلیرانه آن، چنین امکانی را برای شما فراهم می آورد.»
گیتس نیز عقیده دارد که آگاهى از اعداد و تحلیل و فهم آنها بنیان شناخت هر کسب و کار است و مىگوید: آگاهی به عدد و رقم های سازمان، چیزی بیش از تراز کردن ماهانه دفترهای حسابداری است. این داده ها در بازاریابی و امور مالی هم به درد می خورند. عددها بر کاغد حالت ایستاد و مرده دارند اما داده های دیجیتالی آغازگر اندیشیدن و حرکت هستند.
آمار و عددهای درست و تازه، ما را به پاسخگویی به هنگام به مشتریان و شریکان وا می دارند. بنابراین گیتس توصیه می کند که نظام دیجیتالی که ما در سازمان به وجود آورده ایم باید بتواند داده های مربوط به کسب و کار را بیدرنگ و از نقطه داد و ستد با مشتریان و شریکان دریافت کند. داده های متعلق به شریکان را با داده های ما یک کاسه کند و همه نیازها را برآورده سازد.
انسانها را به کارهای فکری بکشانید
گیتس می گوید که باید نرم افزارهای تحلیلگری را ارایه دهیم که به ما این فرصت را بدهد تا نیروی انسانی ارزشمند خود را از گردآوری اطلاعات رهانیده و به فعالیتهای ارزش آفرین بگمارد، تا این نیروها بازده شگرفی داشته باشند. تجزیه و تحلیل های نرم افزاری خود را باید ابتدا در جاهایی بکار بگیریم که نتیجه های مشخص ببار آورند و حرکت را از بازاریابی و تبلیغات توده وار و همگانی به سوی تبلیغات هدفدار و بر روی گروهی مشخص آغاز کرده و ادامه دهیم.
برای رسیدن به این اهداف گیتس توصیه می کند که نظام دیجیتالی ما باید توان تجزیه و تحلیل پیچیده الگوهای خرید مشتریان را داشته باشد، به گونه ای که بتواند در به نتیجه رساندن خدمات ویژه فردی به مشتریان، یاور سازمان باشد. این نظام دیجیتالی باید بتواند به کمک داده های جمعیتی، مانند درآمدها، گروه سنی، توزیع جغرافیایی، و یا آمارهای دیگر، گروههای مشتریان سودآور و گروههای کم بازده را شناسایی کند. همچنین این نظام دیجیتالی باید بتواند این امکان را برای کارکنان فراهم کند تا آنها از کار عادی و تکراری، به فعالیتهای اسثنایی بپردازند. این کارکنان باید به آسانی به عددها و داده های دیجیتالی دسترسی داشته باشند و از سرفصلها و چکیده ها به ریز داده بروند و دادهها را از جهتهای مختلف دیده و بررسی کنند.
بهره هوشی سازمان خود را بالا ببرید
این بحث را با سخنی از «جک ولش» رئیس هیات مدیره جنرال الکتریک آغاز می کنیم که میگوید: «توان یادگیری و به عمل درآوردن پرشتاب آموخته ها، بزرگترین امتیاز رقابتی را در اختیار سازمان میگذارد.»
گیتس برای آنکه بهره هوشی سازمان خود را بالا ببریم، توصیه می کند که از «مدیریت دانایی» استفاده کنیم؛ یعنی اطلاعات را گردآوری و سازماندهی کرده و سپس به کاربرانی که بدان نیاز دارند برسانیم و برای بهسازی پیوسته اطلاعات از راه تجزیه و تحلیل داده ها با دیگران همکاری داشته باشیم، به واکنش مشتریان شتاب ببخشیم و آموزش را بی دردسر کنیم به گونه ای که به افراد این امکان را بدهیم تا در خانه و یا محل کارشان، در پشت میز خود و هر گاه که برنامه هایشان اجازه دهد، به آموختن بپردازند. باید بر روی بزرگترین دارایی یعنی «افراد باهوش» سرمایه گذاری کنیم و افراد هوشمند را به استخدام سازمان درآوریم.
گیتس نقش مدیر عامل را در بالا بردن بهره هوشى سازمان بسیار موثر می داند و عقیده دارد که نقش مدیر عامل در بالا بردن بهره هوشی شرکت حکم می کند تا محیط کار را به گونه ای بیافریند، که همکاری و مشارکت در اندوخته های علمی را برای کارکنان فراهم سازد؛ نقاطی را که در آنها هماندیشی و همکاری سودمند است، نشان دهد؛ ابزار دیجیتالی به منظور آسان ساختن پخش مهارتها و مشارکت در دانسته ها را فراهم نماید؛ و به کارکنان در برابر همکاریها و از خود گذشتگی هایی که برای آموزش دیگران از خود نشان می دهند، پاداش مناسب بدهد.
به یاد داشته باشید که بردهای بزرگ با خطرهای بزرگ همراهند
به نظر گیتس در آغوش کشیدن پیروزی های بزرگ، گاهی به خطر کردنهای بزرگ نیاز دارد و باید در صنعت، اطلاعات را جانشین موجودی انبارها کنیم و در فعالیتهای دانش بر، اطلاعات را در برابر خطرها قرار دهیم. گیتس در این خصوص می گوید: «دور بودن از اطلاعات در میدان کارهای دانشبر، همانند جدا کردن مغز از پیک دانشمند فرهیخته است». بنابراین گیتس توصیه می کند که یک نظام دیجیتالی را در سازمان به وجود آوریم و این نظام را دربست در اختیار خود قرار دهیم تا بتواند مدیریت دانایی، عملیات سازمان و نظامهای بازرگانی را آنچنان به هم پیوند زند که با همدیگر یک نظام یکپارچه دیجیتالی بیافریند، این نظام دیجیتالی باید بتواند توان آزمایش فرآورده ها بر مبنای استانداردها و پذیرش جهانی را داشته باشد و ضمن بازنگری های لازم، مهار کار را از دست ندهد.
توصیه چهارم: به عملیات سازمان بینش بیفزایید
یکى دیگر از توصیه هاى بیل گیتس براى موفقیت در کسب و کار این است که به عملیات سازمان بینش بیفزایم. گیتس در این خصوص نیز رعایت موارد زیر را توصیه مىکند:
فرآیندهایی را برگزینید که به کارکنان اختیار می دهند
گیتس عقیده دارد که باید به نیروی ابتکار فرد میدان داده شود و کارکنانی که نسبت به نظامهای تولید و طرز کار آنها آگاهی بیشترس دارند، بهتر و هوشمندانه تر بکار گرفته شوند. گیتس در این خصوص مى گوید:« من سخت اعتقاد داریم که اگر شرکتها به کارکنان خود آگاهى و اختیار لازم و ابزار بکارگیرى آنها را بدهند، دستاوردهاى شگفت انگیز و آفرینشهاى چشمگیرى از آن جوانه خواهد زد.» بنابراین باید کارکنان فرهیخته ای به کار گرفته شوند تا شغلهای وظیفه محور از میان برود و یا در فرآیندهای گسترده ای ادغام شود. برای این منظور گیتس توصیه می کند که کارکنان خط تولید به داده های به هنگام دسترسی داشته باشند تا به کمک آنها بتوانند کیفیت فرآورده ها را بهتر کنند و نظام تولید و ساخت فرآورده ها را با دیگر نظامها یکپارچه سازند.
به یاری فن آوری اطلاعات به مهندسی دوباره بپردازید
«پاول اونیل» رئیس هیات مدیره و مدیر عامل «الکوا» (CEO Alcoa) می گوید: «من به فنآوری اطلاعات به چشم یک نظام مستقل می نگرم. از دید من، این نظام یک رهگشای پرارزش است. شاید مهمترین اثرش اینست که ما را به چنین پرسشی وا می دارد: چرا، چرا، چرا؟»
گیتس عقیده دارد که فن آوری اطلاعات عصای دست فرآیندهای کارآمد است که این فرآیندها در زمان و منابع دیگر تا ده برابر از پیش، صرفه جویی می کنند. گیتس می گوید که باید همه فرآیندها را باز ارزشیابی کنیم و فرآیندهایی بیافرینیم که ساده و موثر باشند و همه مانع ها را دور بریزیم. برای حل بسیار از مشکلات باید فرآیندها را در جهت عرضه اطلاعات روان و بهینه، از نو طراحی کنیم. شمار افراد درگیر در یک فرآیند و نیز شمار دست به دست شدن کار را کاهش دهیم تا مسایل کم و ساده شوند. باید رهبران کسب و کارها، را برای تصمیم گیری در کنار مدیران فن آوری اطلاعات، در زمینه نیازهای شرکت به کار بگیریم.
به نظر گیتس پیچیدگی سبب مرگ برنامه های مهندسی دوباره می شود، بنابراین باید یک نظام دیجیتالی را ایجاد کنیم که به رشد پرشتاب راهحلها در بستر زمان کمک کند، امکان پیگیری وضعیتهای گوناگون را به کاربران بدهد، روند پیشرفت کارها و آنجاهایی را که به تصمیم گیری مدیریتی نیاز هست، نشان دهد، یک فرآیند بزرگ را به چندین زیر مجموعه مستقل تبدیل کرده و نتیجه کار آنها را بهم ارتباط دهد تا یک نظام کارآمد بوجود آید، از یک جریان روان اطلاعات دیجیتالی برای ساده کردن سراسر فرآیند کار بهره بگیرد و با آفرینش ابزارها و راه حلهای کوچکتر و سراسر دیجیتالی، از روی آوردن به چرخه های گسترده و دراز مدت حل مسایل، خودداری کند.
فن آوری اطلاعات را منبعی راهبردی به حساب آورید
بیل گیتس عقیده دارد که مدیرعامل باید به فن آوری اطلاعات به چشم منبعی راهبردی بنگرد که به افزایش درآمد شرکت کمک می کند. باید مدیرعامل فن آوری اطلاعات را نیز همپای دیگر فعالیتهای شرکت به خوبی بشناسد و مدیر ارشد فن آوری اطلاعات (CIO) باید خود عنصری از گروه گسترش راهبردهای شرکت باشد تا بتواند نظام اطلاعات را در خدمت اجرای راهبردها سامان دهد.
گیتس توصیه می کند که نظام دیجیتالی ما هر ساله بخش اندکی از بودجه را صرف امور جاری و بخش بزرگتر را در راه گسترش نظام اطلاعات و دستیابی به ابزار بهتر هزینه کند. همچنین این نظام دیجیتالی باید چند ابزار درجه یک در اختیار داشته باشد و در مواقع لزوم پاره ای ابزار کار تازه به نظام کنونی افزوده شود.
توصیه پنجم: در انتظار غیر منتظره ها باشید
«جک ولش» مدیر عامل شرکت جنرال الکتریک مى گوید: «هر دگرگونی، با خود فرصتى به همراه مى آورد. بنابراین سازمانها باید به جاى رخوت، از دگرگونىها نیرو بگیرند.»
بیل گیتس نیز از دگرگونى ها استقبال کرده و عقیده دارد که رهبران پیروزمند آنهایى هستند که به پیشواز روشهاى نوین کسب و کار مى روند بنابراین گیتس توصیه مى کند که براى آینده دیجیتالى محور خود را آماده سازیم تا از فن آورى بالاترین بازده را بدست آوریم. شاید این اعتماد بیل گیتس به مثبت اندیشی در کسب درآمد وی و اینکه همواره منتظر پیامدها یخوب است بر می گردد.
اما آنچه که گیتس بیش از همه بر روى آن تاکید دارد این است که باید بپذیریم که در عصر دیجیتالى زندگى مى کنیم تا از پیامدهاى مثبت و توانمندیهاى آن بهره بگیرم؛ گیتس خود مى گوید که من فرد خوش بین هستم و به پیشرفت اعتقاد دارم. من از اینکه در چنین دوره اى از تاریخ زندگى مى کنم خشنودم؛ ابزار دوران صنعتى به کمک ماهیچه هاى ما آمدند، ابزار دوران دیجیتالى میدان فعالیت و توان مغز و اندیشه ما را گسترش مى دهند. بسیار خوشحالم که فرزندانم در این دوران رشد مىنمایند.»
بیل گیتس عقیده دارد براى آنکه بتوانیم با دگرگونى ها کنار آمده و این دگرگونى ها را به خدمت بگیریم باید ابزارهاى دیجیتالى را براى بازآفرینى روش کار خود به خدمت بگیریم تا به یارى یک سیستم عصبى دیجیتالى با شتاب اندیشه به کسب و کار بپردازیم.