آموزش کسب و کار, کسب درآمد اینترنتی، استخدام، کنکور
آموزش کسب و کار, کسب درآمد اینترنتی، استخدام، کنکور
آموزش کسب و کار, کسب درآمد,کسب درآمد اینترنتی , استخدام، کاریابی، کنکور و دانشگاه

هوشمند سازی کسب و کار (business intelligence) چیست؟

هر بنگاه اقتصادی برای کسب موفقیت نیازمند این است که بتواند وضعیت کاری خود را به درستی بررسی و تحلیل کند و برای رفع مشکلات و پیشرفت کاری تلاش کند. سازمان‌های بزرگ و مدرن در چندین سال اخیر در زمینه هوشمند سازی کسب و کارخود تلاش‌های زیادی کرده‌اند. در همین راستا برای داشتن به روزترین وضعیت فناوری اطلاعات، بر روی نرم‌افزارها و سخت‌افزارهای جدید و پیشرفته سرمایه زیادی را صرف می‌کنند. آمار و ارقام و تحلیل داده‌ها، نقش تعیین کننده‌ای در تفهیم وضعیت کسب و کار و البته تعیین استراتژی‌ها دارند.

دلیل این امر این است که هوشمندسازی کسب و کار سود قابل توجهی را نصیب این سازمان‌ها می‌کند و این خود توجیه قابل قبولی برای سرمایه‌گذاری در زمینه هوش کسب‌ و کار است. طی این مقاله قصد داریم تا به‌طور کامل در رابطه با هوشمندی کسب و کار و اثرات آن در بهبود وضعیت، توضیحاتی ارائه کنیم؛ با ما همراه باشید.

هوشمندی کسب‌ و کار چیست؟

مدیران هر سازمانی برای به دست آوردن دید صحیح نسبت به شرایط متوسل به آمار و ارقام مربوط به آن نهاد می‌شوند. این آمار شامل مسائل داخلی بنگاه اقتصادی، داده‌های مربوط به مراجعین و تامین کنندگان، اطلاعات مربوط به بازار، رقبا و… است. هوشمند سازی کسب و کار (business intelligence) فرایندی است که همه این اطلاعات را به صورت دیجیتال در اختیار گرفته و این اطلاعات خام را با استراتژی مناسب تحلیل نموده و این امکان را فراهم می‌کند که مدیران در راستای منافع سازمان مطبوع از نتایج به دست آمده استفاده کنند.

فرقی ندارد که کسب و کار آنلاین است یا به‌صورت حضوری یا سنتی، مدیریت فرایند کسب وکار با به‌کارگیری از هوش کسب و کار، بهبود خواهد یافت و نتایج آن خیلی سریع قابل لمس خواهد بود.

گام‌های هوشمند سازی کسب‌ و کار

هوشمندسازی هم مانند هر فرایند دیگری باید در گام‌هایی مرحله به مرحله انجام شود تا در نهایت نتایج قابل اتکایی ارائه دهد. این فرایند را در ده گام بررسی می‌کنیم:

  1. برای آنکه بتوان کسب و کاری را هوشمند کرد پیش از هر چیزی باید بتوان لیستی از اطلاعات قابل سنجش مربوط به آن کار تهیه کرد. توصیه می‌کنیم که اگر اطلاعات کافی در این زمینه ندارید، از مشاوره کسب و کار با متخصصان این حوزه، بهره بگیرید.
  2. قدم بعدی این است که یک روش سیستمی را انتخاب کرد و داده‌های جمع آوری شده در گام قبلی را توسط روش‌های انتخابی تحلیل نمود.
  3. گام مهم پس از تحلیل اطلاعات این است که بتوان نتایج بدست آمده را به درستی معنی کرد.
  4. گام دیگر هوشمندسازی کسب و کار مدل سازی است. برای فعالیت‌هایی که در هر سازمان انجام می‌شود و ورودی و خروجی آن فعالیت‌ها، مدل‌های سیستمی طراحی می‌شود. این مدل‌ها در واقع برای تفهیم فرایندها به سیستم‌های دیجیتال انجام می‌شود. در این گام باید راه‌هایی هم برای بدست آوردن فیدبک‌های سیستم یافت تا آن‌ها را هم در مدل‌سازی لحاظ کرد و مدل پیشنهادی به واقعیت نزدیک‌تر شود.
  5. در قدم بعدی باید نسبت به نتایج تحلیل سیستمی احاطه داشت. در واقع پس از اینکه کسب و کار به صورت یک سیستم هوشمند پیاده‌سازی شد؛ باید با داشتن تحلیل درست از نتایج آن برای تصمیم‌های صحیح استفاده کرد و اقدامات لازم را پیش‌بینی کرد.
  6. گام بعدی این است که با برنامه‌ای منسجم و دقیق منابع اطلاعاتی را شناسایی کرده و داده‌های لازم را بدست آورد.
  7. پس از به دست آوردن داده‌ها، باید یه پایگاه داده ساخت و اطلاعات را به این پایگاه انتقال داد. ایجاد پایگاه داده به منظور دسترسی آسان و سریع به داده‌های مورد نظر است.
  8. در این گام مهم باید سیستم طراحی شده مبتنی بر واقعیت کسب و کار را به پایگاه داده‌ها متصل نمود تا بررسی اطلاعات انجام شود و نتایج در نظر گرفته شده در گام‌های قبلی بدست آیند.
  9. گام بعدی هوشمندسازی کسب و کار این است که نتایج بدست آمده حاصل تحلیل سیستمی را به جدول و نمودار تبدیل کرد تا قابل استفاده در گزارش‌ها باشند.
  10. گام نهایی هم آماده‌سازی گزارش‌ها و مرتب کردن آن‌ها و ارسال هر گزارش به بخش مربوط به آن برای ترتیب اثر دادن است.

مزایای کاربرد هوش کسب و کار

هوشمند سازی کسب و کار مزایای زیادی دارد؛ از جمله می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

  1. می‌توان کارها و فرایندهای مشکل و مبهم را به فرم سیستمی تبدیل کرد و از نرم‌افزارها برای تحلیل آن‌ها استفاده کرد.
  2. از نتایج تحلیل‌ها می‌توان به گونه‌ای استفاده کرد که امور و کارها را بهبود بخشید، ایرادات آن‌ها را رفع کرد و کارها را به نحو بهتری انجام داد. با این کار نسبت به سازمان‌های رقیب، برتری ایجاد می‌شود.
  3. داشتن قابلیت دوراندیشی که باعث می‌شود موقعیت‌های خوب و بدی که پیش روی مجموعه و بازار قرار دارند را مد نظر قرار داده و پیش از وقوع برای آن آماده شد.
  4. با بهبود فرایندها و ایجاد زمینه‌های درآمدی جدید، شاهد افزایش درآمد کسب وکار خواهیم بود.
  5. نسبت سود به هزینه پرداختی، نرخ بازگشت سرمایه (Return on investment) است که در تعاریف اقتصادی اهمیت زیادی دارد. با هوشمندسازی کسب و کار، می‌توان با سرمایه مشخص، نتیجه بیشتری بدست آورد. چون روش‌ها اصلاح می‌شود، راندمان افزایش می‌یابد و این موضوع بازگشت سرمایه را تسهیل می‌کند.
  6. در آنالیزهای اقتصادی، تفاوت قیمت فروش با قیمت مواد اولیه و خدمات، ارزش افزوده (Added value) نامیده می‌شود. در فرایند هوشمندسازی با کاهش هزینه‌ها و افزایش درامد، ارزش افزوده نیز بهبود می‌یابد.
  7. با جذب مشتریان جدید و راضی نگه داشتن مشتریان سابق سود مجموعه را افزایش می‌دهد.

کاربردهای هوش تجاری در سیستم‌های سازمانی

سازمان های تجاری روزانه ابعاد بالایی اطلاعات تولید، گردآوری و ذخیره می‌نمایند. با واسطه هوش تجاری تجزیه و تحلیل اطلاعات خودکار و به شکل مطلوب اجرا می شود و این موضوع باعث می‌شود تصمیم های تجاری بهتر و صحیح‌تر گرفته شوند. در ادامه به کاربردهای هوشمندی کسب و کار در سیستم های سازمانی خواهیم پرداخت.

استخراج و تحلیل داده‌ها

روزانه حجم اطلاعات بسیار زیادی توسط کارمندان و مراجعان هر سازمان و در طی فرایندهای آن به وجود می‌آید. این داده‌ها به حدی زیاد است که امکان تحلیل و بررسی آن‌ها در حالت عادی وجود ندارد ولی با استفاده از روش‌های هوشمندی کسب و کار می‌توان این اطلاعات را به فرم دیجیتال تبدیل کرد و سپس با استفاده از الگوریتم‌ها و نرم‌افزارها آن‌ها را داده‌کاوی نمود و اطلاعات با ارزشی را از آن استخراج کرد. کلیه مراحل پاکسازی و آماده کردن اطلاعات، حذف کردن داده‌های پرت، تعیین متغیرهای اصلی و یافتن متغیرهای تاثیرگذار جدید و تحلیل روابط آماری بین متغیرها توسط هوشمندی کسب و کار به آسانی امکان‌پذیر است.

سیستم‌های برنامه‌ریزی منابع سازمان

تاثیر هوشمندی کسب و کار (BI) بر روی سیستم‌های برنامه‌ریزی منابع سازمان (ERP) به این صورت است که با استفاده از هوشمندی کسب و کار امکان استفاده از پشتیبانی تصمیم‌گیری مدیریت وجود دارد. مدیران ارشد و میانی نیازهای اصلی خود برای سیستم‌های برنامه ریزی منابع سازمان را، در فرایند هوشمندسازی دخیل می‌نمایند. هوش تجاری از روش تصمیم‌گیری با چندین معیار استفاده می‌کند و می‌تواند بهترین راه که همه نیازها را براورده کند، پیدا نماید. پس از آن می‌تواند روش مناسب برای پیاده کردن آن را نیز مشخص کند.

مدیریت ارتباط مشتری

متفاوت شدن روش تعامل سازمان و مراجعین (یا بنگاه اقتصادی و مشتریانش) از مزایای هوشمندی کسب و کار است. با استفاده از ابزارهای هوش کسب‌ و کار می‌توان با مشتری ارتباطی تاثیرگذار داشت. با داشتن پایگاه اطلاعات مشتریان و استفاده از نرم‌افزارهای تحلیلی می‌توان الگوهای رفتاری را شناسایی کرد و آشنایی صحیح‌تری نسبت به مشتری و مراجع داشت تا نیازهای آن‌ها را به نحو بهتری مرتفع کرد.

مدیریت زنجیره تامین

مدیریت زنجیره تامین باید بتواند نیازهای مختلف مشتری را برآورده کند. به این منظور نیازمند راه‌های بهینه شده هوشمندی کسب و کار است. این هوشمندی باعث می‌شود همزمان که یکپارچگی زنجیره تامین حفظ شود، سرعت زنجیره تامین هم زیاد باشد.

چرخه اتوماسیون اداری

با هوشمندی کسب و کار می‌توان کارهای سازمانی را به صورت خودکار اجرا کرد. در حقیقت با دیجیتالی کردن فرایندها در زمان صرفه‌جویی می‌شود و تعداد بخش‌های لازم برای اجرای یک فرایند کاهش می‌یابد. به عنوان مثال سفارش گرفتن، نوشتن فاکتور و فرستادن به خریدار، برنامه‌ریزی برای رساندن سفارش و هماهنگی با بخش انبار، می‌تواند با هوشمندی کسب و کار به شکل خودکار انجام شود و چرخه اتوماسیون اداری را کامل کند.

شناسایی الگوها و اطلاعات بازار کسب و کار

نرم‌افزارهای هوشمندی کسب و کار را می‌توان برای دستیابی به اطلاعات مربوط به بازار استفاده کرد. داده‌های مربوط به مشتریان و نظارت بر رفتار آن‌ها و طرح‌های خرید و پیش بینی کردن روال بازار هدف می‌تواند در آشنایی با الگوهای بازار استفاده شود که به وسیله کسب و کار هوشمند در دسترس قرار می‌گیرند. کسب و کاری که از تغییرات بازار اطلاع مناسب‌تر و دقیق‌تری داشته باشد، می‌تواند واکنش صحیح‌تری هم نشان دهد. داشتن دید کلی نسبت به بازار، راه تصمیم‌های آتی را هموار می‌کند. در صورت عدم تجربه و اطلاعات کافی، استفاده از خدمات کوچینگ کسب و کار می‌تواند مفید واقع شود.

معرفی نرم‌افزارهای کاربردی BI

برای هوشمندی کسب و کار باید کلیه فرایندهای انجام شده در یک مجموعه، به صورت اتوماتیک در پایگاه داده‌ها ثبت شود. به همین دلیل هر سازمان یا بنگاه اقتصادی نیازمند نرم‌افزار اتوماسیون اداری است. این نرم‌افزار باید در بستر سخت‌افزاری مناسب نصب و راه اندازی شود. برای شروع به کار نمودن، ابتدا باید برای نرم‌افزار روندهای کاری، مشخص شده و اطلاعات ورودی و خروجی سیستم تعیین شود. بانک اطلاعاتی نرم‌افزار باید به صورت خودکار آپدیت شود تا  بتواند کارهای لازم را انجام دهد و مجموعه از مزایای هوشمند سازی کسب‌ و کار بهرمند شود. برای مثال می‌توان به نرم‌افزارهای زیر اشاره کرد:

نرم افزار Tableau

 محبوب‌ترین نرم‌افزار BI دنیا در حال حاضر، Tableau است. این نرم‌افزار وسیله ای پرقدرت و منعطف برای مدیریت و آنالیز اطلاعات است. از خصوصیات آن می‌توان به امکان یکپارچه کردن اطلاعات منابع مختلف و داشتن داشبوردهایی با طراحی شکیل و تعاملی اشاره کرد. امکان به اشتراک گذاری داشبورها هم فراهم شده‌است. این نرم‌افزار قدرتمند در پنج نسخه متفاوت Desktop, Public, Reader, Online و Server ارائه می‌شود که هر کسب و کاری با توجه به نیازش می‌تواند از آن در راستای هوش کسب و کار استفاده کند.

 نرم افزار Sisense

نرم افزار sisenso امکان تهیه کردن و تجزیه و تحلیل اطلاعات و مصور سازی داده‌ها را فراهم می‌کند. ابزارهای متنوعی برای تحلیلگران فراهم می‌کند و برای کار با داده‌های بزرگ قدرت و سرعت مناسبی دارد.

نرم‌افزار Domo

domo اولین نرم‌افزار ابری دنیا که شرایط تصمیم‌گیری مدیران را تسهیل و تسریع می‌کند. بخش‌های گوناگون یک کسب و کار شامل بخش فناوری اطلاعات، هوش تجاری، مدیریت و… رادر نظر گرفته و ابزارهای مناسبی در اختیار هر کدام قرار داده‌ تا در راستای هوش کسب‌ و کار از آن استفاده کنند.

نرم افزار Microsoft Power BI

Microsoft Power BI نرم‌افزاری طراحی شده بر اساس هوشمند سازی کسب‌ و کار است که ابزارهای متنوعی برای گردآوری، تحلیل، تصویر سازی اطلاعات و در نهایت  انتشار آن‌ها بین اشخاص داخلی یک سازمان در اختیار می‌نهد.

ابزارها و نرم‌افزارهای دیگری مانند MicroStrategy, QlikSense, SAP Business Objects, Datapine, SAS Business Intelligence, Zoho Analytics نیز در بازار موجودند تا هر کسب و کاری بتواند آنچه نیازمند است را به راحتی پیدا کند.

سخن پایانی

هوشمند سازی کسب و کار با امکان تجمیع آمار و ارقام مربوط به کسب و کار و تحلیل داده‌ها، تصمیم‌گیری برای تعیین راهبرد کاری بر اساس معیارهای مختلف را انجام داده و حتی روش‌های پیاده‌سازی آن را نیز مشخص کند. به این ترتیب، ضمن تعیین راهکارهای مناسب، با هوشمند شدن داده‌ها، تعامل با مشتریان و فرآیندهای کاری نیز ساده‌تر خواهد شد.

سوالات متداول

۱- هوشمندسازی کسب و کار به چه معنی است؟
برای موفقیت سازمان ها اطلاعات هر کاری باید به صورت کارا و سریع مورد تحلیل قرار گرفته و نتایج موثر در تصمیم‌های آتی مجموعه را تامین کند. مجموعه فرایندهایی که منجر به این نتایج شود را هوشمند سازی کسب و کار می نامند.

۲- آیا هوشمندسازی برای هر کسب و کاری ضروری است؟
در دنیای امروز یک بنگاه اقتصادی کوچک تا یک سازمان بزرگ جهانی با شعبات متعدد، برای آنکه دید صحیحی بر فرایندهای خود داشته باشند نیازمند هوشمندسازی هستند.

۳- برای هوشمند سازی کسب و کار خود از کجا شروع کنیم؟
منابع زیادی برای آشنایی موجود است ولی یک راه آسان مراجعه به شرکت‌های هوشمند سازی، گرفتن مشاوره با دادن اطلاعات صحیح و تهیه یک نرم‌افزار مناسب اتوماسیون اداری است.




تاریخ: پنج شنبه 14 دی 1402برچسب:هوشمند سازی , کسب و کار ,,
ارسال توسط پول دوست

چرخه کسب و کار (Cycle Business)

در دنیای پررونق و رقابتی امروزی، ساختن یک کسب و کار موفق از مسیری پرچالش و هیجان‌انگیز آغاز می‌شود. چه شما یک کارآفرین آماتور باشید که برای اولین بار در دنیای کسب و کار قدم می‌گذارید یا تجربه‌ی کارآفرینی قبلی داشته باشید، یک چیز قطعی است: هیجان و تلاش برای رسیدن از صفر به صد، این یکی از هیجان‌انگیزترین ماجراجویی‌های زندگی است.

موفقیت چرخه کسب و کار نیازمند رویکردی جامع و سازمان‌یافته است که از تحقیقات و بررسی‌های دقیق در مورد بازار، محصول یا خدمات، مشتریان و رقبا، استفاده می‌کند. این چرخه که از صفر تا صد می‌رود، شامل مراحلی مهم می‌شود که در طول آنها شما به ایجاد محصول یا خدمات، توسعه استراتژی بازاریابی، ساختاردهی سازمانی، و رسیدن به موفقیت و استقلال مالی می‌پردازید.

با شروع این چالش، شما به یک سفر هیجان‌انگیز و پررنگ می‌روید. این سفر که ممکن است با چالش‌ها و موانعی همراه باشد، شما را به نقاط بالاتر از تخیل هدایت می‌کند. از کندی آغاز می‌شود، با خلاقیت و کارآفرینی به شدت شروع می‌شود و در نهایت با رسیدن به صد، شما در حالی که به عنوان یک کارآفرین موفق برجسته می‌شوید، به دستاوردهای غیرقابل پیش‌بینی دست می‌یابید. در این مقاله از دکتر ویز با ما همراه باشید تا با چرخه‌ی کسب و کار آشنا شوید.

چرخه کسب و کار یا سیکل تجاری چیست؟

چرخه کسب و کار یا business cycle به توصیف دوره‌های متوالی که یک کسب و کار از آغاز تا پایان عملکرد خود تجربه می‌کند، می‌پردازد. این چرخه شامل مراحل و فرایندهایی است که کسب و کار برای رشد، توسعه و بقا به آنها نیاز دارد.

Cycle Business چه مراحلی دارد؟

چرخه اقتصادی یا سیکل تجاری معمولاً از مراحل زیر تشکیل شده است:

دوره شکوفایی یا انبساط

دوره شکوفایی یا انبساط، یکی از مراحل مهم در چرخه‌های کسب و کار است که پس از مرحله رشد و توسعه رخ می‌دهد. در این مرحله، کسب و کار به یک سطح بالاتر از رشد معمولی و توسعه می‌رسد و میزان فروش، سودآوری و تأثیرگذاری آن به طور قابل توجهی افزایش می‌یابد.

دوره شکوفایی معمولاً نتیجه ترکیبی از عواملی می‌باشد که در مراحل قبلی مانند تحقیق و توسعه، بازاریابی و رشد و توسعه به خوبی اجرا شده‌اند. در این مرحله، کسب و کار ممکن است به بازارهای جدید وسعت دهد و محصولات یا خدمات جدیدی را تولید کنید.

دوره اوج

دوره اوج یا نقطه اوج در چرخه تجارت معمولاً زمانی است که کسب و کار در حالتی از بلوغ و بیشترین موفقیت قرار دارد. این مرحله به‌طور عمومی پس از دوره شکوفایی و در حالت رشد پایدار کسب و کار رخ می‌دهد.

زمان دقیق دوره اوج بستگی به نوع کسب و کار، صنعت، محصول یا خدمات و عوامل مختلف دارد. برخی کسب و کارها ممکن است در مدت زمان کوتاهی به دوره اوج برسند، در حالی که برخی دیگر ممکن است سال‌ها طول بکشد تا به اوج برسند.

دوره رکورد یا انقباض

دوره رکورد یا انقباض، یکی از مراحل چرخه کسب و کار است که پس از دوره اوج و در پی مرحله کاهش یا انحطاط رخ می‌دهد. در این مرحله، کسب و کار روبرو با کاهش درآمد، سودآوری و سهم بازار است و ممکن است با چالش‌های قابل توجهی مواجه شود.

زمان دقیق دوره رکورد یا انقباض بستگی به شرایط و عوامل مختلف دارد و ممکن است در هر کسب و کار و صنعت متفاوت باشد. این مرحله معمولاً ناشی از عواملی مانند تغییرات در بازار، تغییرات در تقاضا و رفتار مشتریان، تغییرات در صنعت و رقابت قوی تر رقبا است.

در دوره رکورد، کسب و کار باید به تغییرات در محصولات و خدمات، استراتژی‌های بازاریابی، کاهش هزینه‌ها و بهبود عملکرد عمومی توجه کند تا بتواند از این مرحله عبور کرده و به دوره جدیدی از رشد و توسعه برسد.

دوره اوج رکورد کسب و کار

دوره “اوج رکورد” در چرخه کسب و کار به مرحله‌ای اشاره می‌کند که کسب و کار به بیشترین سطح موفقیت، رشد و عملکرد ممکن در تاریخ خود می‌رسد. در این دوره، کسب و کار بیشترین سطح فروش، سودآوری، سهم بازار و شناخت عمومی را تجربه می‌کند.

در دوره اوج رکورد، کسب و کار توانسته است به‌عنوان یک رقیب قوی در صنعت خود ظاهر شود و عملکرد برتری را نشان دهد. در این مرحله، معمولاً شرکت به‌عنوان یک نمونه برتر صنعت در نظر گرفته می‌شود و می‌تواند به عنوان الگوی موفقیت و عملکرد برتر برای سایر شرکت‌ها عمل کند.

دوره اوج رکورد ممکن است به‌عنوان نقطه بالایی در تاریخ شرکت مشخص شود که بعدها ممکن است شرایط بازار، تغییرات در تقاضا، رقابت قوی‌تر و دیگر عوامل منجر به کاهش درآمد، سهم بازار و سودآوری شوند.

دوره پایان رکود در کسب و کار

دوره پایان رکود در کسب و کار به مرحله‌ای اشاره دارد که پس از یک دوره رکود و روند نزولی در عملکرد و عملکرد کسب و کار، بهبود و رونق در صنعت و بازار رخ می‌دهد. این دوره ممکن است بازگشت به رشد و توسعه، افزایش فروش و درآمد، بهبود سودآوری و بازگشت به عملکرد قبل از رکود همراه باشد.

در دوره پایان رکود، معمولاً عوامل اقتصادی و بازاریابی، تقاضا و شرایط صنعت تغییر می‌کنند و کسب و کارها از این تغییرات استفاده می‌کنند تا رشد و توسعه خود را احیا کنند. بهبود در اقتصاد کلان، رونق در بازار، بهبود نگرش مشتریان و افزایش سطح اعتماد عمومی ممکن است عواملی باشند که در این دوره تأثیرگذار باشند.

دوره بازیابی

دوره بازیابی مرحله‌ای است که پس از دوره انحطاط یا کاهش در عملکرد و عملکرد کسب و کار، اتفاق می‌افتد. در این مرحله، کسب و کار تلاش می‌کند بهبودی را در عملکرد و نتایج خود تجربه کند و به سمت رشد و استقرار دوباره بروید.

دوره بازیابی معمولاً نتیجه اقدامات و استراتژی‌هایی است که کسب و کار در پاسخ به چالش‌ها و مشکلاتی که در دوره کاهش روبروست، انجام می‌دهد. این استراتژی‌ها ممکن است شامل تغییر در محصول یا خدمات، بهبود عملکرد عمومی، تغییر در بازاریابی و روش‌های فروش، کاهش هزینه‌ها و بهینه‌سازی فرآیندها و ساختار سازمانی باشد.

چرا چرخه کسب و کار رخ می‌دهد؟

چرخه‌های کسب و کار پدیده‌ای طبیعی و بخشی از فعالیت‌های اقتصادی هستند که به دلیل تأثیرگذاری عوامل مختلف در بازار و اقتصاد رخ می‌دهد. این چرخه ناشی از تعامل متقابل عوامل اقتصادی، اجتماعی، فناوری، سیاسی و فرهنگی است که تأثیری بر کسب و کارها و بازارها دارند. برخی از علل و دلایل ایجاد این چرخه عبارتند از:

  • نوآوری و رقابت
  • تغییرات در تقاضا

معرفی مدل های مختلف چرخه تجاری

چرخه تجاری، یک مدل اقتصادی است که نشان‌دهنده تغییرات تکراری و متناوب در فعالیت‌های اقتصادی یک کشور است. این تغییرات شامل رکود، رشد، رونق و کاهش فعالیت‌ها می‌شود. در زیر، مدل‌های مختلف این چرخه را معرفی می‌کنیم:

  • مدل کلاسیک جوزف شمپیتر (Joseph Schumpeter)
  • مدل کلیو و گودمن (Kalecki and Goodwin Model)
  • مدل کوندراتیف (Kondratiev Waves)

کاربرد مشاوره کسب و کار در کنترل و مدیریت چرخه کسب و کار

مشاوره کسب و کار می‌تواند نقش مهمی در کنترل و مدیریت چرخه کسب و کار ایفا کند. این نوع مشاوره معمولاً توسط متخصصان و مشاوران تجاری ارائه می‌شود که دارای تجربه و دانش در زمینه مدیریت و بهبود عملکرد سازمان‌ها هستند. در زیر تعدادی از کاربرد مشاوره‌های کسب و کار در کنترل و مدیریت این چرخه را بررسی می‌کنیم:

  • تحلیل و پیش‌بینی چرخه‌های تجاری: مشاوران کسب و کار می‌توانند با استفاده از ابزارها و تکنیک‌های تحلیلی، چرخه‌های تجاری را تحلیل کنند و بهبودهای موردنیاز را شناسایی کنند. آنها می‌توانند با ارائه پیش‌بینی‌های دقیق درباره روند اقتصادی و نقاط قوت و ضعف، به کسب و کارها کمک کنند تا استراتژی‌های مناسب برای مقابله با چرخه‌های مختلف را تدوین کنند.
  • برنامه‌ریزی و مدیریت مالی: مشاوران کسب و کار می‌توانند در برنامه‌ریزی و مدیریت مالی کمک کنند. آنها می‌توانند روش‌ها و راهکارهایی برای بهبود مدیریت درآمدها و هزینه‌ها، مدیریت جریان نقدی، بهینه‌سازی ساختار سرمایه و سایر جنبه‌های مالی کسب و کار ارائه دهند. این کار به کسب و کارها کمک می‌کند تا در طول چرخه با مشکلات مالی مواجه نشوند و استقرار مالی خوبی داشته باشند.

سخن آخر

در این مطلب از دکتر ویز به معرفی کامل چرخه کسب و کار پرداختیم. این چرخه یک واقعیت اقتصادی است که در زندگی هر سازمان و کسب و کاری وجود دارد. تغییرات رکود، رونق، رشد و کاهش در اقتصاد بر همه کسب و کارها تأثیر می‌گذارد. درک و مدیریت مناسب این چرخه‌ها می‌تواند به سازمان‌ها کمک کند تا با تغییرات اقتصادی مواجه شوند و در مسیر رشد و پیشرفت خود پیشرو باشند.

سوالات متداول

1- چرخه کسب و کار یا business cycle چیست؟

به دوره‌های متوالی که یک کسب و کار از آغاز تا پایان عملکرد خود تجربه می‌کند، چرخه کسب و کار می‌گویند.

۲- کاربرد مشاوره کسب و کار در کنترل و مدیریت این چرخه چیست؟

برنامه‌ریزی، مدیریت مالی و تحلیل و پیش‌بینی چرخه‌های تجاری




تاریخ: پنج شنبه 14 دی 1402برچسب:,
ارسال توسط پول دوست

مقاله کامل مدیریت فرایند کسب و کار (bpm)

ارائه محصولات و خدمات باکیفیت، داشتن کارکنان پایدار و کسب درآمد و سود بالا، نتایج یک سیستم کارآمد است. افراد چنین سیستمی را به وجود نمی‌آورد، بلکه یک سیستم قوی سبب کسب چنین نتایج درخشانی می‌شود. متأسفانه اکثر صاحبان مشاغل وقت خود را صرف مقابله با نتایج ناخوشایندی می‌کنند که از سیستم‌های پنهان و مدیریت نشده ناشی می‌شود. بنابراین مدیریت فرایند کسب و کار می تواند بسیار کمک کننده باشد.

سازمان شما فرایندهای هماهنگی و همسویی منابع، فناوری و ساختارهای پشتیبانی را طی می‌کند تا بتواند استراتژی‌های تجاری شما را اجرا کند و مزیت‌های رقابتی به دست آورد. اما برای رسیدن به این هدف، فرایندها باید بر اساس شیوه کار و اهداف سازمان شما بهینه شوند. تعداد فزاینده‌ای از (BPM) برای بهبود مؤثر استفاده می‌کنند.

 اگر صاحب یک کسب‌ و کار هستید یا در نظر دارید یک کسب ‌و کار موفق را از یک کارمند راه‌اندازی کنید، حتماً این  مقاله را مطالعه کنید.

در این مقاله تلاش کردیم از صفر تا صد مدیریت فرایند کسب‌ و کار را توضیح دهیم.

مدیریت فرایند کسب ‌و کار چیست؟

شاید لازم باشد در ابتدا اشاره‌ای به تعریف کسب ‌و کار و اینکه بیزینس چیست کنیم. بیزینس یا کسب ‌و کار، به معنای سازمان یا سیستم اقتصادی است که در آن افراد در ازای دریافت ارزشی مانند پول، کالاها و خدمات خود را با یکدیگر مبادله می‌کنند. هر کسب ‌و کاری به‌نوعی سرمایه‌گذاری برای کسب سود، از طریق فروش خدمات خود به مشتریان دارد. سرمایه‌گذاری تجاری می‌تواند به‌صورت خصوصی یا عمومی انجام شود.

حال اینکه (BPM) Business Process Management در واقع مجموعه‌ای از فعالیت‌ها است که توسط یک گروه مشارکتی به‌منظور دستیابی به یک هدف مشترک اجرا می‌شود. این فعالیت‌ها به‌منظور دستیابی به اهداف تجاری طراحی و اجرا می‌شوند. این فرایند شامل تعدادی کار است که با هم ارزش موردنظر را به مشتری ارائه می‌کنند.

اهمیت مدیریت فرایند کسب ‌و کار چیست؟

در دنیای رقابتی امروز، هر کسب‌ و کاری باید تاحدامکان کارآمد باشد تا بتواند بقا و شکوفا شود.

تأکید بر استفاده از فرایندهای دستی سنتی باعث می‌شود که صاحبان مشاغل وقت و هزینه خود را برای عناصر غیرضروری کسب ‌و کار خود هدر دهند. اینجاست که BPM وارد عمل می‌شود.

بوم کسب ‌و کار یک ابزار مدیریت استراتژیک است که به شما کمک می‌کند ایده کسب ‌و کار خود را تجسم و ارزیابی کنید.

عناصر چرخه مدیریت فرایندهای کسب ‌و کار چیست؟

مهم‌ترین هدف bpm، مکانیزه‌کردن کسب ‌و کار است. اما نباید گرفتار این اشتباه رایج شویم و فکر کنیم که تنها هدف و کاربرد آن تبدیل‌شدن به یک ماشین است. سیستم مدیریت فرایند کسب ‌و کار، در واقع  یک‌چرخه در حال تکرار است و شامل مراحل مختلفی است که عناصر چرخه bpm را تشکیل می‌دهند. حال به بررسی هر کدام می‌پردازیم:

طراحی

طراحی فرایند شامل شناسایی فرایندهای موجود و تعریف وضعیت آینده (To-be) فرایندها است. محدوده طراحی فرایند شامل تعریف مراحل کار، هشدارها، سرعت فرایند بهینه، استانداردها، توافق سطح خدمات (SLA)، مکانیسم تفویض کار و تعریف شاخص‌های ارزیابی عملکرد کلیدی است.

مدل‌سازی

فرایند باید به‌گونه‌ای تجسم شود که همه ذی‌نفعان درک مشترکی از آن داشته باشند. استانداردهای مختلفی برای مدل‌سازی فرایند وجود دارد. اما bpm زبان مدل‌سازی BPMN را برای این منظور پیشنهاد می‌کند. این زبان در عین سادگی و قابل‌فهم بودن، به‌قدری جامع است که می‌تواند تمامی فرایندهای تجاری را الگوبرداری کند. این یک پیش‌نیاز برای دستیابی به درک صحیح و یکنواخت از فرایندهای طراحی است.

اجرا

پس از مدل‌سازی فرایند، باید در سازمان عملیاتی شود. این فرایند می‌تواند در ابعاد کوچک سازمان اجرایی انجام شود تا آثار آن به طور کامل مشخص شود و در صورت اخذ تأییدیه‌های لازم در سراسر سازمان منتشر شود. طبیعتاً مدیریت فرایند کسب ‌و کار اجرای یک فرایند نرم‌افزاری را پیشنهاد می‌کند. اما این امکان وجود دارد که فرایند را بدون توجه به مسائل فناوری اطلاعات در یک مجموعه عملیاتی کنیم.

نظارت، پایش و کنترل

در این مرحله، صاحبان فرایند یا مدیران سازمان، فرایند را بر اساس معیارها و شاخص عملکرد کلیدی (KPI) مشخص شده در مرحله طراحی فرایند بررسی می‌کنند تا از نقاط بهبود و مشکلات عملیاتی فرایند آگاه شوند.

بهینه‌سازی

 باتوجه‌به تحلیل‌هایی که در مرحله کنترل فرایند صورت می‌گیرد، تغییرات موردنیاز برای حل مشکلات و بهبود فرایند شناسایی می‌شود. این بهینه‌سازی می‌تواند در سطح فرایند، قوانین تجاری و حتی فرم‌های اطلاعات فرایند باشد.

مزایای مدیریت فرایند کسب ‌و کار چیست؟

(BPM) راهی برای ساختاردهی فعالیت‌های تجاری شماست تا بتوانید به اهداف خود برسید، عملکرد خود را بهبود بخشید و ارزش سازمان خود را افزایش دهید. این می‌تواند به معنای درآمد و رشد بیشتر برای سازمان‌ها و همچنین افزایش سرعت و کارایی برای سازمان‌های دولتی باشد. در درازمدت، BPM با بهبود انعطاف‌پذیری سازمانی به ایجاد مزیت رقابتی کمک می‌کند. فناوری BPM می‌تواند بدون توجه به هدف سازمان (چه خصوصی یا عمومی) آن را کارآمدتر، سریع‌تر و موفق‌تر کند.

با  این تعاریف مزایای  BPM عبارت‌اند از:

افزایش سرعت و چابکی سازمانی

سیستم مدیریت فرایند کسب‌ و کار همه واحدهای سازمانی را در یک زنجیره به هم متصل می‌کند. محیط داخلی و خارجی سازمان دائماً در حال تغییر است. به‌کارگیری فرایند مدیریت کسب ‌و کار در سازمان‌ها باعث می‌شود که هر تغییر بزرگ یا کوچک در سازمان به‌سرعت پاسخ داده شود. اگر چیزی نیاز به تغییر داشته باشد، با این فرایند به‌سرعت و به‌درستی انجام می‌شود.

 افزایش رضایت مشتری

 BPM به شما کمک می‌کند تا مشکلات را در فرایند کسب‌ و کار خود شناسایی و برطرف کنید که در نهایت منجر به کسب ‌و کار روان‌تر و مشتریان راضی‌تر می‌شود. اگر به دنبال استفاده از فناوری‌های دیجیتالی مانند هوش مصنوعی و اتوماسیون برای بیزینس خود هستید، در اجرای این فناوری‌ها و ادغام آنها در فرایندهای موجود،   BPM  می‌تواند کمک بزرگی برای شما باشد.

افزایش رضایت کارکنان

استفاده از مزایای فرایند مدیریت کسب ‌و کار به کارکنان سازمان کمک می‌کند تا سطح بالای عملکرد و سودآوری را در سازمان تاحدامکان افزایش دهند.

اگر سیستم مدیریت فرایند کسب‌ و کار مدیریت در یک سازمان به‌موقع مورداستفاده قرار گیرد، اکثر خطاها و اشتباهات پرسنل به حداقل می‌رسد.

کاهش هزینه‌ها  و افزایش درامد

با بهبود بهره‌وری سازمانی و تصمیم‌گیری هوشمندانه بر اساس تجزیه‌وتحلیل داده‌ها، هزینه‌ها کمتر می‌شوند.

فرایندهای خودکار شده توسط Business Process Management  سریع‌تر از فرایندهای دستی هستند. زیرا آنها کمتر به کمک‌های انسانی متکی هستند. این به طور مستقیم بر ارائه خدمات باارزش افزوده بیشتر و قیمت‌های پایین‌تر (مانند ارائه پیشنهادها شخصی به مشتریان) تأثیر می‌گذارد.

کسب تجربه و مهارت

یکی دیگر از مزایای استفاده از مدیریت فرایند کسب ‌و کار این است که تغییرات سازمان‌ها باتوجه‌به تجربه و مهارت به‌موقع پاسخ داده می‌شود. این تغییرات در سازمان‌ها به دلایل مختلفی از جمله تغییر در قوانین اساسی، تقاضا، نیازهای بازار و پیدایش روش‌های جدید و به‌روز انجام می‌شود.

با استفاده از فرایند مدیریت کسب ‌و کار، تمامی کارها در سازمان طبق اصول و برنامه منظم انجام می‌شود. نیازی به طراحی مجدد نقشه نیست. با کمک BPM می‌توان موقعیت‌ها و پاسخ‌های استثنایی را تعریف کرد. اطمینان و اعتماد کامل را می‌توان از مدیریت صحیح و یکسان فرایندها به دست آورد.

ثبات و بهبود مستمر فرایندها

با استفاده از (Business Process Management)، هر تغییری در بخش‌های سازمان اتفاق می‌افتد، سازمان خود را با آن تطبیق و تطبیق می‌دهد و سعی در بهبود و بهبود دارد. این انطباق بر اساس کاربرد فرایند کسب ‌و کار باعث می‌شود که سازمان به نتایج ایدئال و بهتری دست یابد.

حفظ و کنترل نظارت مدیریتی در فرایند کسب ‌و کار مدیریتی در انطباق و انطباق سازمان با تغییرات بسیار مهم و قابل‌توجه خواهد بود.

افزایش کارایی و کاهش ریسک

با استفاده از فرایند مدیریت کسب ‌و کار، فرایندها و وظایف غیرضروری و نادرست و زمان بر در سازمان حذف می‌شود. در نتیجه از اتلاف وقت جلوگیری خواهد شد. استفاده از فرایند کسب‌ و کار فواید زیادی در سازمان برای پرسنل خواهد داشت و در نتیجه باعث افزایش بهره‌وری و کارایی و کاهش ریسک می‌شود. در صورت عدم استفاده از فرایند کسب‌ و کار در سازمان، در نتیجه، ‌بخش‌های حیاتی مختلف سازمان دچار اختلال و مشکل می‌شوند. علاوه بر این، زمان و هزینه زیادی هدر می‌رود؛ زیرا این خسارات جبران‌ناپذیر است.

ادغام فناوری

مدیریت فرایند کسب ‌و کار مزایای بسیاری دارد که شکاف ارتباطی بین کاربران تجاری و فناوری اطلاعات را پر می‌کند. برخی معتقدند که هدف از استفاده از فرایند مدیریت کسب ‌و کار تمرکز بر استفاده و کاربرد نرم‌افزار است، اما این‌طور نیست. هدف از استفاده از bpm، تمرکز بر فرایندهایی است که کاربردها و ابزارهای مفیدی خواهند داشت.

انواع مدیریت فرایند کسب‌ و کار (BPM)

اگرچه انواع مختلفی از فرایندهای تجاری وجود دارد، در این مقاله به ۳ مورد از رایج‌ترین انواع سیستم bpm خواهیم پرداخت. هر یک از اینها می‌تواند به شما کمک کند تا دقیقاً تعیین کنید که فرایندهای تجاری شما برای موفقیت و کارآمدی دقیقاً به چه چیزی نیاز دارند.

به‌طورکلی 3 نوع Business Process Management ) BPM) وجود دارد که به معرفی و بررسی آنها می‌پردازیم:

سیستم محور

یک سیستم از BPM، مدل فرایند کسب ‌و کار پارچه محور است که تلاش می‌کند تاحدامکان دخالت انسان در سیستم را با تمرکز بر انتقال‌های تکراری خودکار محدود کند. برنامه‌هایی برای ترکیب مدیریت فرایند کسب ‌و کار و معماری سرویس‌محور SOA ایجاد می‌کند تا سازمان شما را در هماهنگی کامل با شرایط متغیر بازار حفظ کند.

یک سیستم  BPM یکپارچه جریان روان داده‌ها را بین شبکه‌ای از ابزارها امکان‌پذیر می‌کند؛ بنابراین، هنگامی که سیستم‌های نرم‌افزاری شما متصل هستند، سرعت افزایش می‌یابد درحالی‌که ورودی‌های دستی (که باعث خطا می‌شوند) کاهش می‌یابد.

انسان‌محور

BPM انسان‌محور به افراد کمک می‌کند تا علاوه بر درک فرایندها، با یکدیگر تعامل داشته باشند و در امور کاری کسب ‌و کار خود، اقدام شایسته‌ای انجام دهند. ازآنجایی‌که افراد، مرکز هر سازمانی هستند، باید به این سیستم توجه کافی داشته باشید و فرایندهای انسان‌محور را بادقت بیشتری کنترل و مدیریت کنید تا عملیات به‌سرعت و روان انجام شود.

فرایندهای انسان‌محور در تمام بخش‌های سازمان وجود دارد. مواردی مانند: بررسی داده‌ها، مدیریت فرایندهای خلاقانه، تجزیه‌وتحلیل عملیات روزانه، از جمله فعالیت‌های BPM انسان‌محور هستند.

سند محور

فرایندهای تجاری عمدتاً مبتنی بر ایجاد اسناد، ارسال آنها از طریق سطوح مختلف برای تأیید و ذخیره آنها پس از تکمیل هدف است. بر این ‌اساس، یکپارچگی و هماهنگی با سیستم مدیریت فرایند کسب ‌و کار موجود، یک عنصر کلیدی برای موفقیت مدیریت فرایند کسب‌ و کار مبتنی بر سند است.

BPM مبتنی بر سند، فرایندهای سازمان شما را با سازماندهی جریان اسنادی که افراد در مشاغل خود استفاده می‌کنند، بهبود می‌بخشد و به شما کمک می‌کند موانع جریان یکپارچه اسناد را شناسایی و حذف کنید.

بیزینس پلن یا طرح کسب‌ و کار چیزی بیش از یک سند است، بلکه به‌طورکلی راهنمایی است که به شما کمک می‌کند تا اهداف خود را ترسیم کنید و به آنها دست یابید.

سیستم مدیریت اسناد (DMS) از فناوری‌های رایانه‌ای برای ذخیره، ایمن‌سازی، فهرست‌نویسی و بازیابی اطلاعات استفاده می‌کند. از آنجایی‌که یک سند می‌تواند در بخش‌های مختلف و با ابزارهای مختلف مورد استفاده قرار گیرد، در دسترس ‌بودن آنها برای سازمان بسیار مهم است. همچنین به‌خاطر داشته باشید که اگرچه این رویکرد (BPMS) بر اسناد تأکید دارد، اما افراد هنوز یک جزء کلیدی هستند و باید برای اطمینان از هوشمندی در مدیریت اسناد، با یکدیگر همکاری کنند.

پیاده‌سازی  BPM در سازمان‌ها چه چالش‌هایی دارد؟

پیاده‌سازی سیستم‌های کسب‌ و کار مانند هر سیستم دیگری ممکن است با چالش‌هایی روبه‌رو شود. شناسایی چالش‌های پیاده‌سازی مدیریت فرایندهای کسب ‌و کار اولین گام در جهت اجرای موفق سیستم مدیریت فرایند است.

چالش‌های اصلی پیاده‌سازی مدیریت فرایند کسب ‌و کار در سازمان‌ها موارد زیر هستند:

  1. پشتیبانی
  2. غلبه بر طرز فکر وظیفه‌ای
  3. عدم مدیریت تغییر
  4. تدوین و اجرای طرح‌های ارتباط داخلی
  5. تشخیص اندازه فرایند
  6. اجماع بر ابزار یا رویکرد

چه زمانی باید از مدیریت فرایند کسب ‌و کار استفاده کرد؟

Bpm به سازمان شما کمک می‌کند تا کسب‌ و کار قابل‌اعتمادی را برای همه فرایندها ایجاد کند. با بهینه‌سازی تمامی فرایندها، احتمال خطا تا حد زیادی کاهش می‌یابد و بازده فرایند افزایش می‌یابد. اما آیا سازمان شما نیاز به پیاده‌سازی سیستم مدیریت فرایند کسب‌ و کار دارد؟

در اینجا چند نمونه آورده شده است که نشان می‌دهد سازمان شما به یک سیستم مدیریت فرایندهای تجاری پویا و سریع نیاز دارد:

  • فرایندهای پویا که به تغییرات انطباق مقرراتی نیاز دارند.
  • فرایندهای تکراری که انجام آنها به‌صورت دستی بسیار دشوار است.
  • فرایندهای تجاری پیچیده که نیاز به سازماندهی و هماهنگی در سراسر سازمان دارد
  • فرایندهای حیاتی که مستقیماً بر عملکرد روان سازمان تأثیر می‌گذارد.
  • فرایندهای تجاری که برای تکمیل آنها به برنامه‌های قدیمی نیاز دارند.
  • فرایندهای تجاری به جز آنهایی که به‌صورت دستی انجام می‌شوند و نیاز به چرخش سریع دارند.

BPM در کدام دپارتمان‌های سازمان کاربرد دارد؟

مدیریت فرایند کسب ‌و کار (Business Process Management) تمام جنبه‌های کسب ‌و کار را در بر می‌گیرد. برخی از سازمان‌ها از نرم‌افزار مدیریت فرایند برای خودکارسازی سیستم‌های خود استفاده می‌کنند، درحالی‌که برخی دیگر هنوز از روش‌های سنتی فلوچارت‌ها و دستورالعمل‌ها استفاده می‌کنند. بااین‌حال، در سازمان خود، احتمالاً از نوعی مشاوره کسب ‌و کار  استفاده می‌کنید. نمونه‌هایی از استفاده از BPM برای سازمان‌ها و دپارتمان‌ها عبارت‌اند از:

واحد منابع انسانی

ایجاد یا ارائه منابعی که به منابع انسانی سازمان کمک می‌کند تا وظایف خود را به نحو احسن انجام دهند، معمولاً با چالش‌های زیادی همراه است. چالش‌هایی مانند زمان بر بودن، نقش نامشخص برای تأمین منابع و غیره یا زمانی که سازمان به دنبال استخدام پرسنل جدید است، به آنها فرم‌های کاغذی خسته‌کننده می‌دهد تا برای دریافت اطلاعات خود پر کنند.

همه این مشکلات به این دلیل است که اصول و استانداردهای واحدی برای مدیریت منابع انسانی در سازمان وجود ندارد؛ بنابراین با استفاده از راهکار مدیریت فرایند کسب ‌و کار، سازمان‌ها قادر خواهند بود فرایندهای منابع انسانی خود را بهینه کرده و در نتیجه در زمان، هزینه و منابع صرفه‌جویی کنند.

واحد مالی

واحد مالی اسناد مختلفی را از عملیات سیستم محور و انسان‌محور دریافت می‌کند. آنها ایمیل‌ها و فرم‌های کاغذی زیادی در مورد عملیات مالی داخلی و خارجی شرکت دریافت می‌کنند. برای مثال، پلت فرم BPM به بخش‌های مالی اجازه می‌دهد تا درخواست‌های سفر کارکنان را سریع‌تر پردازش کنند و فرایندهای تدارکات را ساده‌تر کنند.

واحد فروش

تیم‌های فروش با ترکیبی از عملیات انسان‌محور و سیستم محور سروکار دارند. ابزارهای BPM می‌توانند نوسان قیمت و سندهای تجاری فروش را هماهنگ کرده و در نهایت چرخه فروش شرکت را کوتاه کنند.

واحد لجستیک و حمل‌ونقل

تدارکات شرکت حمل‌ونقل شامل مجموعه‌ای طولانی از عملیات پیچیده است، درحالی‌که هزاران نفر را به مکان‌های مختلف منتقل می‌کند. در همین حال، فرایندهای معمول از طریق BPM باهدف ساده‌سازی کل فرایند و بهبود کیفیت استاندارد و بهینه می‌شوند.

سخن نهایی

BPM یک چالش بزرگ در اکثر سازمان‌ها است. بسیاری از مدیران تصور می‌کنند که این هزینه هنگفتی است و فقط برای عملیات بزرگ ضروری است. مهم نیست که سازمان شما چقدر کوچک یا بزرگ است، ابزارهای BPM و BPMS ضروری هستند.

هدف  BPM این است که شرکت‌ها استانداردهای نظارتی را برای خود و بیشتر تعیین کنند زیرا  BPM دوست دارد بودجه را کاهش دهد، به‌طوری‌که در روش‌های استفاده از ورودی سرمایه مانند شناسایی و نحوه فرایند تولید و تعدیل کارکنان نقش محوری داشته باشد، بنابراین مدیران سیستم باید درک خود را گسترش دهند. امیدواریم در این مقاله به شما در آموزش هرآنچه که مربوط به مدیریت فرایند کسب‌ و کار است کمک کرده باشیم.

سؤالات متداول

  1. بیزینس کوچینگ چیست؟

بیزینس کوچینگ (business coach) شخصی است که به شما کمک می‌کند تا کسب ‌و کار خود را راه‌اندازی، مدیریت و توسعه دهید.

  1. BPM چه فرقی با BPMS دارد؟

Business Process Management) BPM) راهی است برای نشان‌دادن آنچه که یک کسب ‌و کار از نظر نقش‌ها، مسئولیت‌ها و استانداردها انجام می‌دهد، اما BPMS با ارائه راهی بصری برای درک، تجزیه‌وتحلیل و بهبود شیوه‌های کاری فعلی یک گام فراتر می‌رود.

  1. هدف از Bpm چیست؟

سیستم مدیریت فرایند کسب‌ و کار برای بهبود فرایندهای تجاری استفاده می‌شود. منظور از بهبود: بهبود نظم، بینش و قابلیت استفاده در جریان کلی کار است که همه اجزای فرایندهای تجاری هستند. BPM هرج‌ومرج و سردرگمی در کسب‌ و کار و معایب مدیریت کسب ‌و کار کار را کاهش می‌دهد.




تاریخ: پنج شنبه 14 دی 1402برچسب:قرایند کسب و کار ,
ارسال توسط پول دوست

نقاط تماس برند با مشتری

نقاط تماس برند با مشتری از اهمیت بالایی برخوردارند. در حقیقت، این نقاط تماس به عنوان فرصت‌هایی برای برند برای برقراری ارتباط مستقیم و مؤثر با مشتریان خود عمل می‌کنند. در ادامه، مفهوم، اهمیت، کاربرد و روش‌هایی برای بهبود نقاط تماس را بررسی خواهیم کرد.

نقاط تماس برند با مشتری به هر تعامل یا نقطه ارتباطی بین مشتری و یک کسب و کار یا برند اشاره دارد. این تعامل می‌تواند از طریق کانال‌های مختلفی مانند تعامل حضوری، آنلاین یا تلفنی صورت بگیرد. تاچ‌پوینت‌ می‌تواند شامل مراحل مختلف سفر مشتری باشد، از جمله تجربه قبل از خرید، خرید و تجربه پس از خرید.

تعریف نقاط تماس برند با مشتری

نقاط تماس برند احتمالاً چیزی است که روزانه با آن آشنایی دارید. هر بار که یک مشتری با برند تعامل می‌کند، نقطه تماس برند شکل می‌گیرد. این تماس‌ها می‌توانند از طریق کانال‌ها و پلتفرم‌های مختلف، به صورت آنلاین و آفلاین رخ دهند. نقاط تماس برند با مشتری، نقش اساسی در دیدگاه مشتری دارند و در انتقال پیام برند یا نام تجاری بسیار اهمیت دارند.  در ادامه تعدادی مثال برای  Brand Touchpoints یا نقاط تماس برند آورده شده:

  • تبلیغات: این شامل تبلیغات تلویزیونی، آگهی‌های چاپی، بنرهای آنلاین و تبلیغات رسانه‌های اجتماعی است. هدف تبلیغات ایجاد آگاهی از برند، ایجاد اشتیاق و علاقه و رساندن پیام برند به مشتریان است.
  • وبسایت: وبسایت یک برند به عنوان یک تماس‌نقطه مهم عمل می‌کند و به مشتریان امکان می‌دهد تا محصولات یا خدمات را بررسی کنند، اطلاعات را جمع‌آوری کنند، و در نهایت خرید انجام دهند و با برند تعامل داشته باشند. طراحی وبسایت، محتوا می‌توانند به طور قابل توجهی بر دیدگاه مشتریان تأثیر بگذارند.
  • رسانه‌های اجتماعی: اغلب برندها از طریق پلتفرم‌های رسانه‌های اجتماعی مانند فیسبوک، اینستاگرام، توییتر، لینکدین و یوتیوب با مشتریان تعامل می‌کنند. آن‌ها محتوا را به اشتراک می‌گذارند، به نظرات و پیام‌ها پاسخ می‌دهند، قرعه‌کشی‌ برگزار می‌کنند و مشتریان را به سمت برند خود می‌کشند.

  • خدمات مشتری: تعاملات با نمایندگان خدمات مشتری، از طریق تلفن، ایمیل یا چت ، به عنوان تماس‌نقطه‌های مهم محسوب می‌شوند. کیفیت خدمات مشتری می‌تواند به طور قابل توجهی بر رضایت مشتریان، وفاداری و دیدگاه کلی آنها درباره برند تأثیر بگذارد.
  • فروشگاه‌های فیزیکی: برای برندهایی که دارای فروشگاه‌های سنتی هستند، تجربیات درون فروشگاهی مشتریان بسیار حائز اهمیت هستند. عواملی مانند طرح فروشگاه، نمایش محصولات، خدمات مشتری و… ، بر دیدگاه مشتریان و احتمال خرید تأثیرگذارند.
  • بسته‌بندی: طراحی، کیفیت و عملکرد بسته‌بندی محصول می‌تواند تأثیری دائمی بر مشتریان داشته باشد. بسته بندی محصول ممکن است از نظر بسیاری از برندها کم اهمیت باشد، اما درواقع یک تماس‌نقطه جزئی و مهم است. در واقع بسته بندی محصول، ارزش‌ها و ویژگی‌های برند را بازتاب می‌دهد و تجربه کلی محصول را تحت تأثیر قرار می‌دهد.
  • تبلیغات دهان به دهان: گفتگوهای مشتریان درباره برند با دوستان، خانواده یا همکارانشان می‌توانند به طور قابل توجهی بر دیدگاه دیگران تأثیر بگذارند. گفتگوهای مثبت می‌توانند اعتبار برند را تقویت کنند، در حالی که تجربه‌های منفی می‌توانند به آن را به آسیب جدی بزنند.
  • رویدادها و حمایت‌ها: شرکت در رویدادها، کنفرانس‌ها، نمایشگاه‌ها می‌تواند از مهم ترین نقاط تماس برند با مشتری باشد. این تعاملات به برند امکان می‌دهد که به طور شخصی و تجربی با جمعیت هدف خود ارتباط برقرار کند.

این نقاط  تماس به طور کلی دیدگاه‌های مشتریان را شکل می‌دهند و باعث اعتماد مشتریان و وفاداری به برند خواهند شد.می‌دهند.

چرا نقاط تماس برند با مشتری اهمیت دارد؟

در هر برندی، تجربه مشتری با استفاده از نقاط تماس موثر بهبود می‌یابد. در ادامه به بررسی  اهمیت‌ نقاط تماس برند، خواهیم پرداخت:

بررسی سفر مشتری و تجزیه و تحلیل تعامل او با برند، موضوعی بسیار مهم است. زیرا این بررسی‌ها کمک می‌کند تا بفهمیم چه چیزهایی می‌تواند تصمیم خرید مشتری را تحت تأثیر قرار دهد و چگونه برند می‌تواند او را به سمت پیشنهادات خود جذب کند. همینطور، به برند کمک می‌کند تا بتواند مشتریان را به سمت پیشنهادات خود جذب کند.

در ادامه به بررسی اهمیت نقاط تماس برند با مشتری می‌پردازیم:

  • توسعه استراتژی‌ برند: داشتن دانش صحیح درباره تعامل مشتری با برند، به برند کمک می‌کند تا استراتژی‌های موثرتری را برای کسب و کار برنامه ریزی کند.
  • افزایش بازدهی سرمایه گذاری در بازاریابی: وقتی نقاط تماس مشتری شناخته شوند، هدر رفت منابع کاهش می‌یابد که نتیجه آن بهبود بهره‌وری و افزایش بازدهی خواهد بود.
  • افزایش نگهداری مشتری: مشتریان راضی احتمالاً دوباره از کسب و کار شما خرید خواهند کرد. و همه ما می‌دانیم که حفظ مشتریان هزینه کمتری نسبت به جذب مشتریان جدید دارد.
  • ایجاد آگاهی از برند: نقاط تماس برند فرصت‌هایی را برای مشتریان فراهم می‌کنند تا با برند، محصولات و خدمات آن آشنا شوند. هر نقطه تماس به شناخت و تشخیص برند در بازار کمک می‌کند.
  • ایجاد وفاداری و تبلیغات برند: زمانی که مشتریان تجربه‌های مثبت در نقاط تماس مختلف داشته باشند، به احتمال زیاد به برند وفادار می‌شوند. مشتریان راضی صدای برند شما خواهند شد.
  • ایجاد دیدگاه مثبت برای برند: نقاط تماس خوب به درک مثبت از برند کمک می‌کنند. این موضوع می‌تواند تصویر برند، شهرت و اعتبار آن را در نظر مشتریان تقویت کند.

در کل، نقاط تماس برند با مشتری برای ایجاد ارتباطات موثر، تقویت رضایت مشتریان و ساختن روابط بلندمدت بین یک برند و مشتریانش بسیار حیاتی هستند.

مهم ترین نقاط تماس کلیدی برند با مشتری

مهمترین نقاط تماس کلیدی برند با مشتریان ممکن است بسته به صنعت، مخاطبان هدف و اهداف تجاری خاص هر کسب و کار متفاوت باشد. با این حال، در زیر برخی از نقاط تماس برند مهم شناخته شده ذکر شده است:

وبسایت و برندینگ آنلاین

 وبسایت برند و حضور آن در شبکه‌های اجتماعی ابزارهای قدرتمندی برای برقراری ارتباط با مشتری است. اینجاست که مشتریان می‌توانند اطلاعات در مورد برند، محصولات و خدمات را بیابند. وبسایت باید طراحی جذاب و کاربرپسندی داشته باشد و مشتریان را به راحتی به اطلاعات مورد نیاز هدایت کند.

شبکه‌های اجتماعی

اکثر مشتریان امروزه در شبکه‌های اجتماعی حضور دارند. بنابراین برند نیز باید در شبکه‌های اجتماعی حضور داشته باشد و به طور فعال با مشتریان در ارتباط باشد. این حضور فعال شامل ارائه محتوای جذاب، پاسخگویی به سوالات و نظرات مشتریان و ایجاد ارتباط و تعامل با آن‌ها است.

خدمات مشتریان

سطح خدماتی که به مشتریان ارائه می‌دهید، بسیار مهم هستند. از جمله این خدمات می‌توان به پاسخگویی سریع به سوالات و مشکلات، پشتیبانی فنی، راهنمایی و مشاوره، بازخورد مشتریان و رفع مشکلات مرتبط با محصولات یا خدمات شما اشاره کرد.

تبلیغات و بازاریابی

روش‌های تبلیغاتی و بازاریابی برند نیز از مهم‌ترین نقاط تماس برند با مشتری در نظر گرفته می‌شوند. تبلیغات تلویزیونی، رادیویی، اینترنتی، نمایشگاه‌ها و رویدادهای تجاری می‌توانند کمک بسیاری در جذب مشتریان کنند.

ایمیل و خبرنامه‌ها

ارسال ایمیل‌ها و خبرنامه‌ها به مشتریان، یکی دیگر از نقاط تماس کلیدی است. این کانال به برند امکان می‌دهد تا اخبار، تخفیفات و پیشنهادهای ویژه را به مشتریان خود ارسال کند و با آنها در ارتباط باشد.

فروشگاه‌ها و نمایندگی‌ها

اگر برند شما محصولات فیزیکی دارد، فروشگاه‌ها و نمایندگی‌ها نقاط تماس مهمی با مشتریان خواهند بود. تجربه خرید در فروشگاه‌ها و تعامل با کارکنان، بر کیفیت برند و تصویر آن در ذهن مشتریان تأثیر می‌گذارد.

به طور کلی، هر نقطه تماس با مشتریان برای برند می‌تواند ارزشمند باشد و بسته به نوع فعالیت برند، مخاطبان هدف و رویکردهای مشخص خود، نقاط تماس مهم برای آن تعیین می‌شوند. هر برند باید سعی کند تا در این نقاط تماس با مشتریان خود، خدمات عالی و تجربه کاربری ممتازی را ارائه دهد تا ارتباط مستدام و مثبتی را با مشتریان برقرار کند.

چگونه نقاط تماس برند با مشتری را شناسایی کنیم؟

شناسایی نقاط تماس برند با مشتری می‌تواند به عنوان یک فرایند استراتژیک و با تحقیقات دقیق انجام شود. در ادامه روش‌هایی برای شناسایی نقاط تماس برند با مشتریان را بررسی می‌کنیم:

  • تعریف برند خود: ابتدا هویت، ارزش‌ها و هدف فروش برند خود را به طور دقیق تعریف کنید.
  • شناسایی مراحل مسیر مشتری: فرآیندی را که مشتریان در هنگام تعامل با برند شما طی می کنند، شناسایی کنید. این مراحل معمولاً شامل مراحل آگاهی، بررسی، خرید و پس از خرید است.
  • تحقیقات بازار: انجام تحقیقات بازار و مشتریان، گام بعدی در شناسایی نقاط تماس است. می‌توانید از روش‌های مختلفی مانند نظرسنجی‌ها، مصاحبه‌ها، تحلیل داده‌های مشتری و بررسی رفتار مشتریان استفاده کنید. این تحقیقات به شما کمک می‌کنند تا اولویت‌ها و نیازهای مشتریان را بشناسید و نقاط تماس مهم را شناسایی کنید.
  • تحلیل مشتریان هدف: مشتریان هدف برند خود را شناسایی کنید و به دقت مشخص کنید که چه ویژگی‌ها و نیازهایی را دارند. با بررسی نیازها و خواسته‌های مشتریان، می‌توانید نقاط تماس مهمی که برای آنها ارزش دارد را شناسایی کنید.
  • تحلیل داده‌ها: بررسی داده‌های موجود درباره رفتار مشتریان و الگوهای خرید آن‌ها نیز می‌تواند نقاط تماس با مشتری را نشان دهد. با تجزیه و تحلیل داده‌های خرید، داده‌های رفتاری و ترافیک وب‌سایت، می‌توانید الگوهای رفتاری مشتریان را شناسایی کرده و نقاط قوت و ضعف ارتباطی خود را متوجه شوید.
  • انعطاف‌پذیری و پاسخگویی: چشم‌انداز مشتریان به طور مداوم در حال تغییر است، بنابراین باید مرتبا استراتژی نقاط تماس خود را بازبینی و به‌روزرسانی کنید. با تغییرات و ترجیحات مشتریان و روندهای جدید همگام شوید تا برند خود را به روز نگه دارید.

به یاد داشته باشید که تشخیص نقاط تماس برند یک فرآیند مداوم است. به‌طور مداوم برداشت‌ها و داده‌ها را جمع‌آوری کنید، آنها را تجزیه و تحلیل کنید و اگر نیاز است استراتژی‌ها و نقاط تماس خود را به روز کنید.

روش‌های بهبود brand touchpoints

در ادامه هشت راه برای بهبود brand touchpoints و نفوذ برند شما معرفی میکنیم:

  • نقطه تماس‌های کنونی خود را شناسایی کنید. با شناسایی نقطه تماس خود می‌توانید آن‌‌ها را بررسی کنید و ضعف‌ها و ایرادات خود را بفهمید.
  • نقاط تماس موجود را تجزیه و تحلیل کنید. سوالات زیر را از ود بپرسید:
  • این نقطه تماس چه تاثیری در برند ایجاد می‌کند؟
  • آیا بخشی از استراتژی برند ماست؟
  • آیا با هویت برند ما سازگار است؟
  • آیا باعث جذب مشتریان جدید می‌شود؟
  • خود را جای مشتریان خود بگذارید و از خودتان بپرسید که آن‌ها چه فکری می‌کنند؟ می‌توانید از طریق نظرسنجی‌ها، تحلیل داده‌ها یا تماس‌های تلفنی این کار را انجام دهید.
  • از نقاط قوت رقبای خود و سایر برندها الگو بگیرید.
  • نقاط تماس کنونی برند خود را بهبود ببخشید. طوری که با هویت برند شما سازگار باشند و برای مشتری جذاب باشد.
  • نقاط تماس جدید ایجاد کنید. هنگامی که نقاط تماس برند فعلی خود را شناسایی کردید، از رقبای خود یاد گرفتید و متوجه شدید که مشتریان شما چه می خواهند و چه نیازهایی دارند، احتمالاً نقاط تماس جدیدی خواهید داشت که باید ایجاد کنید.
  • مطمئن شوید که تمام نقاط تماس شما کاربرپسند هستند. قاط تماس شما باید ساده، جذاب، راحت و قابل درک باشد، در غیر این صورت مشتریان خود را از دست خواهید داد.
  • یک طرح ایجاد کنید و نتایج را ارزیابی کنید. همانطور که اشاره کردیم، تقویت نقاط تماس برند شما یک کار یکباره نیست. شما باید برنامه ای ایجاد کنید تا به شما کمک کند نقاط تماس خود را به طور مداوم به روز کنید و اطمینان حاصل کنید که همه آنها با یکدیگر و با هویت برند شما سازگار هستند.

با توجه به این روش‌ها و مهمترین نقاط تماس برند خود، می‌توانید استراتژی‌های مؤثری را برای بهبود نقاط تماس برند پیاده‌سازی کنید.

کاربرد نقاط تماس برند با مشتری در کسب و کار

نقاط تماس برند با مشتریان در کسب و کار اهمیت بسیاری دارند و تأثیر قابل توجهی بر عملکرد و موفقیت کسب و کار دارند. در زیر تعدادی از کاربردهای نقاط تماس برند با مشتری در کسب و کار آورده شده است:

  1. ایجاد وفاداری مشتریان: نقاط تماس برند با مشتریان می‌تواند نقش بسیار مهمی در ایجاد وفاداری مشتریان ایفا کند. با ایجاد تجربه مثبت در نقاط تماس، مشتریان احساس می‌کنند که برند به آنها اهمیت می‌دهد و به نیازها و ترجیحاتشان توجه می‌کند. این امر باعث می‌شود در طولانی مدت به برند شما وفادار باشند.
  2. ارتقاء شهرت برند: نقاط تماس برند با مشتریان می‌توانند به ارتقاء شهرت برند کمک کنند. وقتی مشتریان تجربه مثبتی از برند در نقاط تماس داشته باشند، به دیگران درباره برند شما اطلاع می‌دهند و به عنوان سفیران برند به عمل می‌آیند. این موضوع می‌تواند به گسترش شهرت و افزایش توجه به برند کمک کند.
  3. دستیابی به بازاریابی موثر: نقاط تماس برند، فرصتی برای ارتباط موثر و بازاریابی می‌باشند. با درک دقیق از نیازها و ترجیحات مشتریان در نقاط تماس، می‌توانید استراتژی‌های بازاریابی هدفمندتری را اجرا کنید و به نتیجه‌ بهتری دست یابید.
  4. تأثیر در تصمیمات خرید مشتری: نقاط تماس نقش مهمی در تأثیر بر تصمیمات خرید مشتریان دارند. نقاط تماس موثر مانند توضیحات جذاب محصول، شواهد مشتریان، تبلیغات هدفمند، می‌توانند به کسب و کار کمک کنند تا علاقه افراد جلب شده و تبدیل به مشتری شوند.

نتیجه گیری

مهم نیست که کسب و کار یا برند شما چقدر کوچک یا بزرگ باشد، نقاط تماس برند با مشتری نقش بزرگی در موفقیت شما دارند. ادغام برخی از این ایده ها در کسب و کارتان، باعث می‌شود کیلومترها از رقبای خود جلوتر بیفتید. به طور کلی نکات فوق، باعث ایجاد تصویر مثبت از برند و در نهایت افزایش فروش و سودآوری خواهد شد.

سوالات متداول

1- چگونه می‌توان تأثیر brand touchpoints را اندازه‌گیری کرد؟

برای اندازه‌گیری تأثیر brand touchpoints، می‌توانید از معیارهایی مانند نرخ وفاداری مشتریان، نرخ تبدیل مشتریان، میزان رضایت مشتریان، افزایش درآمد و فروش، و … استفاده کنید.

۲- چرا مدیریت نقاط تماس برند با مشتریان اهمیت دارد؟

مدیریت نقاط تماس برند با مشتریان به شما کمک می‌کند تا روابط مثبت با مشتریان را ایجاد کنید، تجربه مشتریان را بهبود بخشید و رضایت آن‌ها را افزایش دهید. با مدیریت مناسب نقاط تماس، می‌توانید ارتباطی قوی و پایدار با مشتریان خود برقرار کنید و از طریق این نقاط، برند خود را با مشتریان تعاملی و محبوب سازید.




تاریخ: پنج شنبه 14 دی 1402برچسب:برند , مشتری , تماس برند,
ارسال توسط پول دوست

هدف گذاری مدل اسمارت چیست ؟

همه ما اهدافی را در زندگی خود دنبال می‌کنیم؛ دست‌یابی به این اهداف انگیزه زندگی را در ما افزایش می‌دهد، و احساس مفید می‌کنیم. با همه این اوصاف، اما گاهی نمی‌توانیم به همه هدف‌های‌مان برسیم؛ اما چرا؟ جواب این سؤال می‌تواند ما را به سمت رسیدن به اهدافی که برای خود تعیین کرده‌ایم سوق دهد؛ ما برای اهداف‌مان برنامه‌ریزی هوشمندی نداریم. ما در این‌جا می‌خواهیم روش‌ها و مدل برنامه‌ریزی هوشمند را با هم بررسی کنیم و هدف گذاری اسمارت را یاد بگیریم.

مدل هدف‌گذاری اسمارت چیست؟

با تمرکز کردن بر روی هر عملی می‌توانیم نتیجه خوبی از آن دریافت کنیم. قبل از انجام کاری باید از خودمان چند سؤال بپرسیم؛ اولین سؤال هوشمندانه این است که: هدف‌مان از انجام کاری که درنظر داریم برای انجام، چیست؟ حال با توجه به هدفمند بودن کارها سؤال اصلی این می‌باشد که اصلاٌ هدف‌گذاری یا جزئی‌تر از آن، هدف‌گذاری اسمارت چیست؟

هدف‌گذاری اسمارت درواقع تمرکز کردن بر روی هدف، تلاش برای محقق شدن آن، درنظر گرفتن منابع موجود و برنامه‌ریزی منطقی برای دستیابی به هدف است.

در این مقاله درنظر داریم مدل هدف‌گذاری اسمارت را برای شما کامل شرح دهیم. در ابتدا توضیح کوتاهی از خود کلمه اسمارت به شما ارائه خواهیم داد؛ اسمارت اختصار کلمات زیر است:

  • Specific: به معنای شفاف و مشخص
  • Measurable: به معنای قابل اندازه‌گیری بودن
  • Achievable: به معنای قابل دستیابی
  • Relevant: به معنای مرتبط
  • Time-based: به معنای زمان‌بندی شده

این کلمه در معنای کلی خود هدفی را به ما نشان می‌دهد که همه این معانی را در خود جای داده است؛ یعنی هدف باید مشخص و قابل دستیابی باشد که برای رسیدن به آن باید زمانی را نیز درنظر داشته باشیم.

روش‌ها و فرآیند هدف‌گذاری به روش smart

هدف‌گذاری راهی مطمئن برای رسیدن به خواسته‌هاست. برای این‌که راه را سریع‌تر و راحت‌تر طی کنیم، باید روش‌های هدف‌گذاری اسمارت را فرابگیریم تا مقصد برای ما نزدیک شود. روش‌های هدف‌گذاری اسمارت خیلی ساده‌ست، اما به میزان قابل توجهی تأثیرگذار خواهد بود.

مشخص بودن هدف در وهله اول مهم‌ترین ویژگی است؛ باید بدانیم:

  • چه می‌خواهیم؟
  • به کجا قرار است برسیم؟
  • چه افرادی می‌توانند به ما در راه رسیدن به اهداف‌مان کمک کنند؟
  • موانع و محدودیت‌های ما برای رسیدن به اهداف‌مان چیست؟

در کنار همه این موارد، قابل دسترس بودن و مشاهده پیشرفت در کار از عوامل کمک‌کننده برای رسیدن به مقصد در هدف‌گذاری اسمارت است. برای نتیجه هر چه بهتر، نیاز است تا زمان رسیدن به هدف را مشخص نماییم. در صورت مشخص بودن زمان، انگیزه و انرژی ما نیز بالا می‌رود.

نتیجه زمانی مشخص می‌شود که ما هدف‌گذاری به مدل اسمارت را در ابتدا انجام دهیم و بعد براساس آن پیش برویم و قوانین هدف‌گذاری اسمارت را به درستی رعایت کنیم.

 

اهمیت هدف‌‌گذاری چیست؟

هدف‌گذاری یک مهارت است. با داشتن مهارت کافی می‌توانیم برنامه‌ریزی درست انجام دهیم، در نتیجه به اهداف‌مان دست پیدا خواهیم کرد. هدف همان مقصد، انگیزه یا وضعیت ایده‌آل برای ادامه و مسیر زندگی است، که برای خود تعیین می‌کنیم. این‌که بخواهیم به مقصد موردنظر برسیم باید برنامه‌ای هم داشته باشیم.

هدف‌گذاری به ما در عملکرد درست داشتن کمک می‌کند. زمانی که به روش هدف‌گذاری عمل می‌کنیم، درصد موفقیت خود را در کار افزایش می‌دهیم. تیر زمانی به هدف می‌خورد که دقیقا با اندازه‌گیری درست و در زمان مناسب از کمان رها شود. اهمیت هدف‌گذاری برای هر کاری به منزله خوردن تیر، درست وصل سیبل است.

۵ ویژگی اساسی مدل هدف‌گذاری اسمارت

هدف‌گذاری به روش اسمارت بهترین راه برای رسیدن به مقصد مورد نظر است. افراد باتجربه و هدفمند با رعایت کردن ویژگی‌هایی که به آن‌ها کمک می‌کنند تا به اهدافشان دست پیدا کنند، مقصد را برا خود ساده می‌سازند. هدف‌گذاری باید روش‌مند و با برنامه‌ریزی انجام شود تا امکان به مقصد رسیدن افزایش یابد. در زیر به ۵ ویژگی از این مدل هدف‌گذاری اشاره می‌کنیم. در جهت هدف گذاری اسمارت برای پیشرفت در کسب و کار می توانید از خدمات مشاوره کسب و کار کمک بگیرید.

اهداف باید خاص باشند

اهداف خاص به معنای عجیب و غریب بودن نیست، بلکه بالعکس باید هدفی را انتخاب نماییم که مختص خود ما باشد. همه ما اهدافی را در زندگی دنبال می‌کنیم و برای رسیدن به مقاصد خود راه‌های مختلفی را امتحان می‌نماییم، اما در نهایت هدف هیچ فردی شبیه کس دیگه‌ای نیست؛ پس منظورمان از این‌که گفتیم هدف باید خاص باشد فقط به معنای خاص بودن آن برای خودتان است، چون هر چه بیشتر چیزی را برای خود بدانید، برای داشتن آن تلاش بیشتری هم به‌کار می‌گیرید.

اهداف باید قابلیت اندازه‌گیری داشته باشند

یکی از ویژگی‌های هدف‌گذاری اسمارت، قابل اندازه‌گیری بودن آن است؛ اندازه‌گذاری به معنای آن است که ما برای رسیدن به اهداف خود برنامه‌ای مشخص می‌کنیم که بتوانیم هم‌زمان مراحل آن را چک کرده و میزان پیشرفت در کار را اندازه‌گیری کنیم.

اندازه‌گیری کردن به عنوان انگیزه‌ گرفتن از پیشرفت کار و موتور محرک هر فردی عمل می‌کند تا ما را به مقصد نزدیک نماید.

اهداف باید دست‌یافتنی باشند

در هدف‌گذاری اسمارت ما یاد می‌گیریم که چگونه اهداف خود را انتخاب کنیم؛ به این معنا که هدفی که مشخص می‌کنیم اگر زیادی بلندپروازانه و غیرقابل دستیابی باشد، قطعا در مسیر راه خسته می‌شویم و از ادامه مسیر بازمی‌مانیم. به همان اندازه که در مبحث قابل اندازه‌گیری بودن اهداف، که در بالا به آن اشاره شد، بیان کردیم، به همان اندازه که دیدن پیشرفت کار به فرد انگیزه برای ادامه راه می‌دهد، اگر هدف را درست انتخاب نکنیم متأسفانه از مقصد جا می‌مانیم، چون موتور محرک ما خاموش می‌شود و انگیزه از بین خواهد رفت.

پس در نتیجه قابل دستیابی بودن هدف از ویژگی‌های اساسی و منطقی هدف‌گذاری به مدل اسمارت است؛ زیرا انگیزه داشتن در مسیر از اهداف این روش می‌باشد.

اهداف باید مرتبط باشند

شاید خنده‌دار به نظر برسد اما باید بگویم که: ما برای انتخاب کردن اهداف‌مان هم باید هدفی داشته باشیم. این مبحث را با مثال برای‌تان توضیح می‌دهم:

وقتی ماشین‌مان خراب شود آن را تعمیر می‌کنیم، هیچ وقت برای تفریح یا خنده ماشین را به تعمیرگاه نمی‌بریم یا خودمان ابزار به‌دست نمی‌دست نمی‌گیریم تا ماشین سالم را تعمیر کنیم. این بدان معناست که ما برای رفتن به تعمیرگاه که یک هدف ثانویه است به هدف اولیه که خراب شدن ماشین هست، نیاز داریم.

حال همین مثال ساده را درنظر بگیرید و همه اهداف خود را در این الگوی ساده‌ای که پیش روی شما قرار دادم، بگذارید تا ببینید واقعا برای هدفی که تعیین کرده‌اید چه هدف والاتری دارید و برمبنای آن برنامه‌ریزی کنید.

نگاه منفعت‌طلبانه در اهداف یکی از ارتباط‌های هدف و برنامه‌ریزی در جهت ان است؛ یعنی اهدافتان باید با نیازهایتان هماهنگی داشته باشد و نفع شما را نیز دربر بگیرد.

اهداف باید در یک بازه زمانی مشخص تعیین شوند‌

هدف‌گذاری اسمارت به ما می‌گوید برای رسیدن به هدف باید زمان مشخص کنیم. بدون تعیین وقت مشخصی برای هدف، رسیدن به آن تقریباً غیرممکن خواهد بود؛ زیرا امکان دارد در طول مسیر انگیزه خود را است بدهیم یا زمانی به هدف دست پیدا کنیم که دیگر دیر شده باشد و زحماتمان به هدر برود.

سؤالات متداول

۱- آیا هدف‌گذاری در هر کاری لازم است یا می‌توان بعضی کارها را بدون داشتن هدف به سرانجام رساند؟

جواب من به این سؤال این است: اگر ندانی به کجا می‌روی، هرگز به جایی نخواهی رسید. هیچ تاکسی شما را بدون داشتن مقصد مشخص سوار نمی‌کند.

۲- می‌توان اول شروع کرد بعد هدف را در کار تعیین نمود؟

نمی‌توانیم قرمه سبزی را با لپه بپزیم؛ این یعنی این‌که برای رسیدن به هدف باید ابزار آن را از قبل مشخص کرد، و ابزار زمانی آماده می‌شوند که بدانیم دقیقاً چه می‌خواهیم.

۳- با هدف‌گذاری صحیح می‌توان رسیدن به هدف را تضمین کرد؟

تضمین خیر، اما تا حد زیادی اطمینان از  رسیدن به مقصد وجود دارد. برای هر کاری نیاز به برنامه‌ریزی منظم داریم و اقدام و عمل به موقع، اما اتفاقات غیرمنتظره و موانع پیش‌بینی نشده را نباید فراموش کرد.




تاریخ: پنج شنبه 14 دی 1402برچسب:مدل اسمارت,
ارسال توسط پول دوست

طرح توجیهی اقتصادی چیست؟

همان‌طوری که از این عنوان به نظر می‌آید، توجیه‌پذیری اقتصادی پروژه‌هایی که برای به دست آوردن سود را مورد بررسی و واکاوی قرار می‌دهند. طرح توجیهی اقتصادی به معنای بررسی جنبه‌های موفقیت کسب و کاری است که در زمینه مالی، فنی یا بازار مالی، که قصد شروع به کار در آن را داریم، گفته می‌شود.

اگر طرح توجیه اقتصادی پروژه‌ای صاحبان سرمایه را قانع کند که این کسب و کار به حد کافی برای آن‌ها سودآور خواهد بود، سرمایه‌گذاری را آغاز خواهند کرد، در غیر این صورت ریسک مالی آن را نمی‌پذیرند و آن را رد می‌کنند.

منظور از طرح توجیهی اقتصادی چیست؟

قبل از اقدام به هر کاری، بررسی همه جوانب آن از اهمیت به‌سزایی برخوردار است. در مورد بازار کار و مشاوره کسب و کار، نوشتن طرح توجیهیی اقتصادی قبل از شروع به انجام پروژه بسیار حائز اهمیت می‌باشد. به گزارشی که در آن همه ابعاد متفاوت اقتصادی یک کسب و کار در نظر گر فته می‌شود تا میزان سوددهی یا ضرر حاصل از پروژه مورد بررسی قرار بگیرد، طرح توجیه اقتصادی گفته می‌شود.

برای این‌که سرمایه‌گذار بداند که سرمایه خود را در کجا قرار است به مصرف برساند و چه سودی از این کار برای او حاصل می‌شود، داشتن این طرح توجیهی الزامی است. یک کسب و کار موفق قبل از شروع به سرمایه‌گذاری، طرح توجیهی اقتصادی کار را تهیه و بررسی می‌نماید.

اهمیت طرح توجیهی مالی چیست؟

طرح توجیهی مالی برای موفقیت کسب و کار از اهمیت به‌سزایی برخوردار است؛ زیرا همانند نقشه راه برای کسب و کار عمل می‌کند و اجازه بی‌راهه رفتن را به مدیران نمی‌دهد. طرح توجیهی مالی بودجه پروژه موردنظر را بررسی می‌کند و با درنظر گرفتن پتانسیل‌های مالی یک برنامه مدون برای پیشبرد کار را فراهم می‌آورد.

طرح توجیهی مالی موانع کار را پیش‌بینی می‌کند، و راهی برای از بین بردن این موانع می‌یابد. درواقع طرح توجیهی مالی تعیین می‌کند که این ایده قابل اجرا هست یا خیر؛ به همین دلیل اهمیت این طرح قبل از اجرا ضروری می‌باشد.

بخش‌های طرح توجیهی اقتصادی و مالی

یک طرح توجیهی اقتصادی و مالی به بررسی همه جانبه و تجزیه و تحلیل جنبه‌های موفقیت و شکست یک پروژه می‌پردازد. طرح توجیهی اقتصادی از ۳ بخش‌ تشکیل شده است که در زیر بررسی آن‌ها را می‌کنیم:

  1. بررسی مالی
  2. تحلیل بازارهای مالی
  3. توجیه‌پذیری پروژه

بررسی مالی

با تجزیه و تحلیل بخش مالی پروژه، به بررسی سودآوری و توجیه اقتصادی طرح پرداخته می‌شود و جنبه‌های مالی آن مورد ارزیابی قرار می‌گیرد. در شروع پروژه، این بررسی نیاز است، چرا که کسب و کار را برای سوددهی راه‌اندازی می‌شوند. پیشنهاد می کنیم مقاله بیزینس پلن چیست را در دکتر ویز بخوانید.

تحلیل بازارهای مالی

برای داشتن یک بازار مالی خوب باید قبل از شروع کسب و کار ابعاد مختلف بازار بررسی شود. از موارد حائز اهمیت در این بخش می‌توان به: عرضه و تقاضای بازار، بازار هدف، کمبودهای محصول و …، اشاره کرد.

رقبای بازار هم با استفاده از همین تحلیل وارد بازار کار شده‌اند، پس با در نظر داشتن رقبا، قبل از ورود به بازار کار، بررسی و تجزیه و تحلیل مالی پروژه را در اولویت کاری خود قرار دهید.

توجیه‌پذیری پروژه

به منظور بررسی ابزارها و توجیه اقتصادی داشتن طرح است؛ این ابزار توجیهی عبارت‌اند از: ابزارآلات فنی مورد نیاز، تجهیزات و محل اجرا کردن طرح.

با بررسی همه جوانب کار، امکان به اجرا درآمدن و به ثمر رسیدن پروژه برای صاحبان کسب و کار و سرمایه‌گذاران مشخص می‌شود. با این کار تصمیم‌گیری بهتر صورت می‌گیرد.

انواع شاخص‌های ارزیابی طرح توجیهی اقتصادی

شناسایی هزینه‌ها با شاخص طرح توجیهی اقتصادی انجام می‌گیرد. در آغاز هر کسب و کاری ارزیابی بخش مالی و توجیه اقتصادی پروژه بسیار حائز اهمیت است؛ زیرا سودآوری و ذینفع بودن، اولویت هر کسب و کار می‌باشد. برای برآورد هزینه‌ها و بررسی سودآوری پروژه ۴ شاخص اصلی برای ارزیابی اقتصادی وجود دارد:

  1. ارزش خالص سرمایه ابتدایی برای شروع
  2. چگونگی بازگشت سرمایه
  3. بررسی هزینه‌ها (شاخص سودآوری)
  4. دوره بازدهی سرمایه در کسب و کار

 از این ۴ شاخص می‌توان در ارزیابی هزینه‌ها استفاده کرد؛ در زیر به بررسی هر کدام از این‌ها می‌پردازیم:

ارزش خالص سرمایه ابتدایی برای شروع

برای ارزیابی سودآوری یک کسب و کار، در ابتدا باید ارزش سرمایه فعلی را با هزینه و سودآوری پروژه در آینده با ارزش فعلی محاسبه کرد. در صورتی که ارزش سرمایه فعلی از سودی که در آینده نصیب پروژه می‌شود به ارزش فعلی برگردانیم و این عدد بیشتر از سرمایه فعلی باشد، این پروژه سودآور خواهد بود؛ اما در صورتی که با محاسبه ارزش فعلی سرمایه با سود آینده، ارزش سرمایه اولیه بیشتر از سودآوری در آینده به ارزش فعلی باشد، پروژه دارای توجیه اقتصادی نیست و نباید آن را شروع کرد.

چگونگی بازگشت سرمایه

برای شروع هر کاری در ابتدا به سودآوری آن توجه می‌شود. در نرخ بازگشت سرمایه، سرمایه‌گذار سود آینده را درنظر می‌گیرد. اگر نرخ بازگشت سرمایه با هزینه‌ها برابر باشد یا حتی بازگشت سرمایه بیشتر از سرمایه اولیه محاسبه گردد، این طرح قابل قبول است و سود به همراه خواهد داشت. در صورتی که هزینه‌ها بیشتر از سرمایه اولیه باشد، طرح توجیه اقتصادی برای شروع ندارد، و سرمایه‌گذار طرح را رد می‌کند.

بررسی هزینه‌ها و منافع (شاخص سودآوری)

یکی دیگر از شاخص‌های مهم طرح مالی اقتصادی، بررسی هزینه و سود است؛ این نسبت اقتصادی را می‌توان این‌گونه محاسبه کرد:

ارزش فعلی طرح توجیهی اقتصادی کسب و کار بر هزینه فعلی آن تقسیم می‌شود؛ اگر این نسبت عددی بزرگ‌تر از یک باشد طرح دارای توجیه اقتصادی خواهد بود، ولی اگر نسبت به‌دست آمده عددی کم‌تر از یک بود، طرح توجیه اقتصادی ندارد.

دوره بازدهی سرمایه در کسب و کار

در طرح توجیهی اقتصادی، دوره بازدهی یا بازگشت سرمایه از شاخص‌های مهم می‌باشد که باید حتماً مورد بررسی قرار بگیرد. دوره بازدهی طرح به معنای مدت زمانی است که درآمدهای به‌دست آمده، هزینه و سرمایه کار را جبران نماید. هر چقدر مدت بازگشت سرمایه کم‌تر باشد، طرح دارای توجیه اقتصادی بیشتری است.

تکنیک‌های تجزیه و تحلیل اطلاعات در طرح توجیهی اقتصادی

هدف نهایی هر کسب و کاری به دست آوردن سود و تأمین منافع مالی است. در طرح توجیه اقتصادی، مشاوره کسب و کار و کوچینگ کسب و کار سعی برآن دارد که تجزیه و تحلیلی از سود و درآمد با احتساب هزینه و سرمایه ابتدایی، ارائه داده شود. با تجزیه و تحلیل مالی و شرایط اقتصادی و ریسک‌پذیری کار، منابع تأمین پروژه در طرح توجیه اقتصادی کسب و کار در ۳ بخش ارائه می‌شود:

  1. سرمایه‌گذاری ثابت در پروژه؛
  2. سرمایه در گردش؛
  3. بررسی و درنظر گرفتن هزینه‌های پیش‌بینی نشده

سرمایه‌گذاری ثابت در پروژه

این بخش از پروژه، بخش شروع کار می‌باشد. قبل از این‌که کسب و کاری را آغاز کنید، باید سرمایه اولیه را تأمین نمایید؛ این هزینه‌های ابتدایی شامل: تأمین تجهیزات، گرفتن مجوزهای مورد نیاز پروژه، ابزارآلات، منابع انسانی، هزینه تحقیق و آزمایشات اولیه، محل اجرای پروژه و هزینه‌های پیش‌بینی نشده، می‌باشد.

سرمایه در گردش

زمانی که کسب و کار شروع به فعالیت می‌نماید، سرمایه‌گذاران محصول یا خدماتی که ارائه می‌دهند، برای تولید دوباره و نگهداری، نیاز به سرمایه دارند. سرمایه در گردش شامل تمام هزینه‌هایی می‌شود که یک کسب و کار را سرپا نگه می‌دارد برای این‌که به ادامه راه بپردازد. درواقع سرمایه در گردش شامل تمام هزینه‌های تولید و توزیع و منابع انسانی می‌شود.

این هزینه‌ها به دو روش مستقیم و غیرمستقیم محاسبه می‌شوند:

  1. در روش مستقیم، بدهی‌های جاری از دارایی‌های جاری که شامل تمام چیزهایی می‌شوند که می‌توان فروخت و به پول نقد تبدیل کرد یا مورد مصرف قرار داد؛ مانند: پول نقد، اوراق بهادار، موجودی محصولاتی که در انبار هستند، اوراق سرمایه‌گذاری و مطالبات مشتری.
  2. در روش غیرمستقیم، هزینه تولیدات سالانه براساس تقسیم سرمایه در گردش بر ۳۶۵ روز سال می‌شود که هزینه روزانه به دست بیاید.

در این روش همه چیز براساس روز محاسبه می‌گردد؛ مانند: مدت زمان نگهداری محصول در انبار، میانگین تولید محصول یا ارائه خدمات در مدت زمان روز، مدت زمان تهیه یا ساخت محصول یا خدمات برحسب روز و … .

بررسی و در نظر گرفتن هزینه‌های پیش‌بینی نشده

در هر پروژه‌ی اقتصادی، هزینه‌های متفرقه یا همان هزینه‌های پیش‌بینی نشده‌ای وجود دارند، که باید برای آن‌ها مبالغی را در نظر گرفت. هیچ طرح توجیهی اقتصادی نمی‌تواند کامل تنظیم شود و همواره برای این قبیل هزینه‌های پیش‌بینی نشده باید آمادگی لازم را داشت تا پروژه در میانه راه با شکست مواجه نشود.

پس می‌توان چنین نتیجه گرفته که حتی این هزینه‌های پیش‌بینی نشده‌ای که در طرح توجیه اقتصادی کسب و کار جایگاه تعریف شده‌ای به عنوان اختصاص دادن مبالغ تعیین شده، ندارند هم در طرح توجیه اقتصادی جای دارند و باید در نظر گرفته شوند.

سوالات متداول

۱- هزینه نوشتن طرح توجیهی اقتصادی و مالی برای یک پروژه چقدر است؟

تخمین هزینه به مواردی مثل: اهداف پروژه، زمان تحویل، بودجه کار، میزان سرمایه‌گذاری و … بستگی دارد و نمی‌توان نرخ دقیقی را ارائه کرد؛ با همه این اوصاف یک طرح توجیهی با مجوز از ۲۰ میلیون تومان آغاز می‌شود.

۲- آیا می‌توان کسب و کاری را بدون سرمایه‌گذاری آغاز کرد؟

خیر، برای شروع هر کسب و کاری سرمایه ابتدایی نیاز است. برای رسیدن به سود، هزینه‌هایی نیاز است که به واسطه آن می‌توان سود آینده را تا حدودی پیش‌بینی کرد.




تاریخ: پنج شنبه 14 دی 1402برچسب:,
ارسال توسط پول دوست