آموزش کسب و کار, کسب درآمد اینترنتی، استخدام، کنکور
آموزش کسب و کار, کسب درآمد اینترنتی، استخدام، کنکور
آموزش کسب و کار, کسب درآمد,کسب درآمد اینترنتی , استخدام، کاریابی، کنکور و دانشگاه

تصمیم‌ها اهمیت فراوانی در زندگی بشر دارند. اگر یاد نگیریم به شیوه درستی، تصمیم‌گیری کنیم، تبعات تصمیم نادرست خود را در زندگی‌ما خواهیم دید. اما برای یک تصمیم‌گیری خوب، اصولی و همه‌جانبه باید چکار کنیم؟! آیا راهی هست تا به کمک آن، تصمیم‌های بهتری بگیریم؟! خوشبختانه پاسخ به این سؤال مثبت است و در ادامه به بررسی ساده‌ای از موضوع تصمیم گیری چند معیاره می‌پردازیم که می‌تواند مشکل تصمیم‌گیری را برای ما حل کند.

پس اگر شما نیز با مسئله تصمیم گیری در زندگی‌تان به چالش خورده‌اید، با ما همراه باشید تا با هم این مهم را بررسی کنیم.

تصمیم‌گیری چیست و چرا اهمیت دارد؟

تصمیم‌گیری فرآیندی است که براساس قضاوت، مقایسه و تجزیه و تحلیل صورت می‌گیرد. به‌طوری که ما در پی یک سری بررسی‌ها، چیزی را انتخاب می‌کنیم. این انتخاب می‌تواند برای خرید یک لباس یا حتی برای انتخاب یک شغل باشد.

بنابراین تصمیم‌ها می‌توانند کوچک، متوسط یا بزرگ باشند. شاید انتخاب یک کفش، ساعت مچی، مقصد سفر یا گوش دادن به یک آهنگ، چندان سخت نباشد، اما انتخاب‌های بزرگی مانند انتخاب شریک زندگی، انتخاب یک پروژه بزرگ برای انجام یا انتخاب خانه و ماشین برای خرید، کار سختی باشد.

البته هرکس بسته به یک سری معیار خاص، اقدام به تصمیم‌گیری می‌کند. اما یک شیوه تصمیم‌گیری وجود دارد که خود دارای مجموعه‌ای از معیارها برای تصمیم‌گیری است. در ادامه، این تصمیم گیری چند معیاره را بررسی خواهیم کرد.

تصمیم گیری چند معیاره چیست؟

تصمیم گیری چند معیاره یا «MCDM» روشی است که وقتی برای انتخاب، با چندین معیار مختلف روبه رو هستید، به شما کمک می‌کند تا بهترین آن‌ها را انتخاب کنید. MCDM مخفف عبارت «Multiple Criteria Decision Making » به معنی «ایجاد تصمیم براساس معیارهای چندگانه» است که به صورت کلی به آن «تصمیم گیری چند معیاره» گفته می‌شود.

این تصمیم گیری چند معیاره، در تمام جنبه‌های زندگی، به ‌خصوص در موضوعات صنعتی، ملی و تجاری بسیار مورد توجه قرار گرفته است. به‌طوری که از این شیوه بیشتر در تصمیمات منطقی بزرگ که گروهی از معیارها را در بر می‌گیرد، استفاده می‌شود.

برای مثال، وقتی یک سازمان بخواهد ارزش سهام خود در بازار را افزایش داده و همزمان با آن هزینه‌های تولید را کاهش داده و همچنین وجهه خود در جامعه را نیز به تثبیت برساند، با یک مجموعه از فاکتورها سر و کار دارد که پس از بررسی و ادغام آن‌هاست که می‌تواند استراتژی نهایی خود را اعلام کند.

در چنین موقعیت‌هایی، بهترین کار استفاده از اصول تصمیم گیری چند معیاره است که می‌تواند هر معیار را به‌صورت جداگانه تحلیل کرده و نتیجه این معادله پیچیده را برای سازمان‌ها ایجاد کند. اما فراموش نکنید داشتن استراتژی نیز یکی از مهم ترین عناصر است

ویژگی‌های تصمیم گیری چند معیاره یا MCDM چیست؟

قطعاً ویژگی‌های بسیاری را می‌توان برای یک شیوه تصمیم گیری چند معیاره، چند جانبه و جامع بیان کرد. اما اگر بخواهیم از بین تمام ویژگی‌های این شیوه، مهم‌ترین آن‌ها را عنوان کنیم، این ویژگی‌های مهم به قرار زیر خواهند بود:

  • در تصمیم گیری چند معیاره، به‌جای سنجش بهینگی با یک معیار، از چندین معیار مختلف استفاده می‌شود تا بعدها هیچ زیان یا پشیمانی در مورد سایر معیارها وجود نداشته باشد.
  • روش MCDM، انتخاب بهترین راه‌حل و گرفتن بهترین تصمیم در بین گزینه‌های متعدد که حتی گاهی با هم در تضاد هستند را فراهم می‌کند.
  • این شیوه تصمیم‌گیری، امکان انتخاب در بین یک هدف یا چندین هدف برای یک تصمیم گیرنده یا چندین تصمیم گیرنده را فراهم می‌کند.

براساس این ویژگی‌ها، تصمیم‌ گیری چند معیاره، کاربردهای متنوعی پیدا کرده و در تمام جهان از آن استفاده می‌شود. اما این روش، انواع مختلفی دارد که در ادامه انواع آن را نیز معرفی خواهیم کرد تا اگر شما نیز با موقعیت بزرگ و پیچیده‌ای روبه‌رو هستید، تصمیم درستی را در رابطه با آن اتخاذ کنید.

انواع تصمیم گیری چند معیاره، کدامند؟

تصمیم گیری چند معیاره یا MCDM به‌صورت کلی دارای دو مدل تصمیم‌گیری به قرار زیر است:

  • تصمیم‌گیری چند هدفه «MODM»

این مدل از تصمیم‌گیری، بیشتر برای طراحی در موقعیت‌های تصمیمی پیوسته مورد استفاده قرار می‌گیرد. در این مدل، همانگونه که از نامش هم پیداست، چندین هدف به صورت همزمان مورد توجه قرار می‌گیرند.

برای مثال، اگر تصمیم به خرید یک ماشین با قیمت کم، بازدهی بالا و دارای بیمه طولانی‌مدت گرفته‌اید، یعنی چند هدف را با هم در نظر دارید تا در نهایت تصمیم‌گیری کنید. البته این مفهوم معمولاً برای انتخاب چند هدف سازمانی و رسمی در موقعیت‌هایی فراتر از انتخاب ماشین، مورد استفاده قرار می‌گیرد.

  • تصمیم‌گیری چند شاخصه «MADM»

این مدل از تصمیم‌‌گیری نیز بیشتر برای انتخاب بهترین گزینه در موقعیت‌های تصمیمی غیرپیوسته مورد استفاده قرار می‌گیرد. این نوع از تصمیم‌گیری که چندین شاخصه مختلف را مورد بررسی قرار می‌دهد، خود به دو مدل «جبرانی» و «غیر جبرانی» تقسیم می‌شود که آن‌ها نیز زیرمجوعه‌های دیگری دارند. از جمله روش‌های زیرمجموعه جبرانی تصمیم‌گیری چند شاخصه‌ای می‌توان نمونه‌های زیر را نام برد:

  • روش «AHP»

روش AHP مخفف عبارت «Analytical Hierarchy process» به معنی «روش تحلیل سلسله‌مراتبی» است. این سیستم از یک ساختار منظم و مراتبی برای انتخاب و بررسی بهترین معیار استفاده می‌کند.

  • روش «ANP»

روش ANP مخفف عبارت «Analytical Network Process» به معنی «روش تحلیل شبکه‌ای» است. زمانی که گزینه‌های مورد بررسی در روش قبل، به صورت پیوسته‌ای با هم در ارتباط باشند و گزینه‌های سطح پایین بر سطح بالایی‌ها تأثیر بگذارند، به‌جای روش AHP از روش ANP استفاده می‌شود.

  • روش «Vikor»

روش ویکور به رتبه‌بندی و اولویت‌بندی اختصاص دارد. در واقع به کمک این روش می‌توان از بین گزینه‌های موجود، نزدیک‌ترین گزینه به گزینه‌ی ایده‌آل نهایی را پیدا کرده و آن را انتخاب کرد. به عبارت دیگر می‌توان ویکور را برای اندازه‌گیری بهترین حالت و بدترین حالت نیز در نظر گرفت.

  • روش «TOPSIS»

در روش تاپسیس که یکی دیگر از روش‌های تصمیم گیری چند معیاره شاخصه‌ای جبرانی است، دو گزینه «ایده‌آل‌های مثبت» و «ایده‌آل‌های منفی» ایجاد شده و براساس نزدیک‌ترین پاسخ به ایده‌آل نهایی و دورترین پاسخ از ایده‌آل منفی، عمل می‌کند.

با توجه به روش‌های متنوع شیوه تصمیم گیری چند معیاره، باید تمام زوایای موضوع خود را بررسی کنید تا در نهایت بتوانید کاربردی‌ترین شیوه را برای اخذ تصمیم‌گیری خود به کار بگیرید.

روش‌های دیگری نیز در این زیرمجموعه قرار دارند که نسبت به نمونه‌های عنوان شده کاربرد کمتری دارند. به طور کلی، روش‌های جبرانی به روش‌های گفته می‌شود که در آن ضعف یک معیار، توسط دیگر معیارها پوشش داده شده و قابلیت جبرانی دارد.

اما در روش‌های غیرجبرانی، مبادله بین گزینه‌ها مجاز نیست و ضعف یک گزینه، نمی‌تواند توسط سایر گزینه‌ها برطرف شود. از جمله روش‌های غیرجبرانی شاخصه‌ای چند معیاره نیز می‌توان روش‌های «تسلط»، «حذف»، «رضایت‌بخش» و …. را نام برد.

سخن پایانی

با توجه به انواع روش های تصمیم گیری که عنوان کردیم، می‌توان نتیجه گرفت که بکارگیری این روش‌های برای مسائل روزمره کاربرد ندارد، بلکه صرفاً برای موقعیت‌های بزرگ و حرفه‌ای مورد استفاده قرار می‌گیرند که در نهایت به توسعه فردی نیز منجر می شود. شاید همینطور باشد، اما قطعاً‌ می‌توان از نمونه‌هایی از آن که با گزینه‌های ما تطابق دارد، برای مسائل دیگر نیز بهره برد.

بهرحال مثال برای تصمیم گیری چند معیاره در سطح صنعتی بسیار است و بیشتر هم در این زمینه‌ها از آن استفاده می‌شود. اما با توجه به اثربخشی این روش، می‌توان نتیجه گرفت که در آینده برای هر گونه مسئله‌ای می‌توان آن را به کار گرفت. بهرحال باید گزینه‌های شما با معیارهای روش‌های مختلف زیرمجموعه چندمعیاری جور باشد، تا بتوانید جاگذاری‌های لازم را انجام داده و یک خروجی مناسب دریافت کنید.

ب




تاریخ: شنبه 11 آذر 1402برچسب:,
ارسال توسط پول دوست

اصول متقاعدسازی چالدینی ، آموزش متقاعدسازی در مذاکره

حتماً تا به امروز برای شما هم پیش آمده که حقیقتاً به یک محصول خاص نیاز نداشتید، اما ناخودآگاه ترغیب شده‌اید تا آن را خریداری نمایید. در چنین موقعیت‌هایی، محصول یا خدمت موردنظر، بشدت در ذهن ما مورد تأیید و تأکید قرار می‌گیرد، در حالیکه حقیقتاً چنین نیست. مانند زمانی که توجه ما به خرید یک داروی لکه‌بر، یک وسیله تزئینی، یک لباس خاص یا یک گوشی خاص جلب می‌شود. ما در اینجا به شما می‌گوییم که در پس این رفتار ناخودآگاه شما، ۷ اصل وجود دارد که به «اصول متقاعدسازی هفتگانه چالدینی» مشهورند. با ما همراه باشید تا این ۷ اصل را یک به یک بررسی کنیم.

اصول متقاعدسازی هفتگانه چالدینی کدامند؟

رابرت چالدینی «Robert Cialdini» یک استاد بازاریابی اهل آمریکای شمالی است که کتاب‌های جامع و مرجع او در زمینه اصول متقاعدسازی در فروش، در تمام سطح جهان مشهور هستند. چالدینی برای کشف این اصول، به صورت شخصی به شرکت‌ها مراجعه کرده و عوامل تأثیرگذار در فروش هریک از آن‌ها را مورد بررسی قرار داده است. چالدینی سرانجام ۷ اصل مهم متقاعدسازی را در طی دو کتاب خود به جهانیان معرفی کرد که این اصول به قرار زیر هستند:

  • عمل متقابل «Reciprocity»

احتمالاً برای شما هم پیش آمده که قسمت رایگانی از یک دوره اینترنتی را تماشا کرده‌اید و بعد برای خرید دیگر قسمت‌های این دوره ترغیب شده‌اید. تمام مواردی که به این صورت به فروش می‌رسند (یعنی به شما فرصت می‌دهند تا از بخشی از محصول آن‌ها به‌صورت رایگان استفاده کنید)، از اصول متقاعدسازی از نوع عمل متقابل استفاده می‌کنند.

در واقع وقتی کسی فرصتی را در اختیار شخصی قرار می‌دهد یا امتیازی به وی می‌دهد، آن شخص به صورت ناخودآگاه دوست دارد که این لطف وی را جبران کند.

ما همه دوست داریم تا لطف دیگران را جبران کنیم، پس هرگاه از طرف یک فروشنده مورد رایگان یا هر امتیاز دیگری به شما داده شد، به احتمال ۹۰٪، آن فروشنده می‌خواهد چیز بزرگتری را به شما بفروشد و معمولاً هم کیفیت محصول در این نوع اصول، حرف اول را نمی‌زند، این فقط ما هستیم که تحت تأثیر قرار گرفته‌ایم.

یک مشتری آگاه می‌تواند از خرید نسخه کامل یک محصول که قسمت رایگان آن برایش مفید نبوده، صرف‌نظر کند؛ اما معمولاً مشتریان به این اصل واقف نیستند!

  • اثبات اجتماعی «Social Proof»

اگر افراد زیادی در مورد خوب بودن یک محصول خاص اتفاق نظر داشته باشند، شما نیز بدون آگاهی از ویژگی‌های اصلی آن محصول، به‌صورت ناخودآگاه آن را تأیید خواهید کرد.

مثلاً اگر از چندین نفر بشنوید که فلان شامپو برای تمام موها جواب داده و خوب است، شما بدون اینکه شخصاً از آن استفاده کرده باشید، می‌گویید: بله همه می‌گویند خوب است، پس هست! هنگامی که در وبسایت‌ها یا صفحات مجازی، نظر مثبت مشتریان یک کسب‌وکار را می‌بینید، بسیار راحت‌تر به آن اعتماد می‌کنید، نسبت به زمانی که هیچ مدرک تشکر آمیزی برای یک محصول وجود ندارد!

  • تعهد و یکپارچگی «Commitment & Consistency»

«تعهد» یک فضیلت انسانی است که همه آن را دوست دارند. در واقع هیچکس نمی‌خواهد به عنوان یک شخص غیرمتعهد، بی‌مسئولیت یا دورو شناخته شود. بنابراین می‌توان از این اصل برای ترغیب مشتریان به خرید یک محصول استفاده کرد.

به این صورت که ابتدا یک یا چند سؤال از مشتری پرسیده می‌شود که جواب آن‌ها در حالت عادی مثبت باشد و سپس در مورد خرید محصول از وی سؤال می پرسند و مشتری هم در اثر گرفتار شدن در اصل تعهد، به آن نیز پاسخ مثبت می‌دهد. مانند پرسیدن به این صورت:

  • امروز هوا خوب است. مگه نه؟ بله درسته
  • موافقید یک بستنی بخوریم؟ اوه بله
  • موافقید یک نگاهی هم به محصولات من بیندازید؟ بله البته

    علاقه‌مندی «Liking»

آیا شما از رفتار کسی که خیلی دوستش داشته و قبولش دارید، پیروی نمی‌کنید؟! اصل علاقمندی در اصول متقاعدسازی چالدینی، بر همین موضوع دلالت دارد. به همین خاطر بازیکنان فوتبالی مشهور و برخی از سلبریتی‌ها را در بیشتر تبلیغات می‌بینیم.

چون کسانی که به آن‌ها علاقه داشته باشند، محصولی که تبلیغ می‌کنند را خریداری می‌کنند. در حال حاضر، فالوورهای یک بلاگر مشهور، بشدت تحت تأثیر تبلیغات او قرار داشته و تبلیغات بلاگری در سطح بالایی از بازاریابی دیجیتال قرار گرفته است که در آن از اصول متقاعدسازی چالدینی استفاده می‌شود.

  • کمیابی «Scarcity»

هرچیزی که کمیاب باشد، در نظر دیگران مهم تلقی می‌شود. اگر به شما بگویند که فقط چند ساعت تا دریافت یک تخفیف ۵۰ درصدی برای خرید لباس یا خرید محصول دیگری وقت دارید، شما بلافاصله ترغیب می‌شوید تا سریع‌تر برای خرید اقدام کنید و شامل تخفیف شوید.

همچنین اگر شما در یک مغازه لباس‌فروشی از یک پیرهن خوشتان آمده باشد و فروشنده به شما بگوید که فقط همان یک عدد از آن باقی مانده، به احتمال زیاد، تردید شما برای خرید آن، تبدیل به یقین می‌شود. این موضوع را می‌توان در مورد فروش هر محصولی به کار برد و نتیجه گرفت.

  • قدرت و اعتبار «Authority»

بچه‌ها به حرف والدین و معلمین خود گوش می‌کنند، چون آن‌ها را منبع قدرت می‌بینند. بزگسالان نیز اگر کسی را صاحب قدرت، مدرک، اعتبار یا تخصص خاصی ببینند، از وی پیروی می‌کنند. همین مورد یکی از دیگر اصول متقاعدسازی چالدینی است که در مراحل بازاریابی از آن بهره می‌گیرد.

برای مثال، وقتی یک آهنگساز مشهور، خرید ساز با یک برند خاص را توصیه می‌کند، تمام فرادی که قصد خرید آلت موسیقی را دارند، آلت خود را از آن برند خریداری می‌کنند. اگر یک دندان‌پزشک استفاده از خمیردندانی را توصیه کند، راحت‌تر می‌توان آن خمیردندان را خرید!

  • یگانگی «Unity»

اصل یگانگی را می‌توان اصل «تشابه» نیز در نظر گرفت. این مورد اخیراً به لیست اصول متقاعدسازی چالدینی اضافه شده و حقیقتاً تأثیرگذار است. این مورد را بیشتر در شبکه‌های اجتماعی شاهد هستیم. وقتی می‌بینیم که یک فروشنده برتر، دقیقاً شبیه ماست و دغدغه‌های ما را دارد، بسیار سریع‌تر و راحت‌تر به وی اعتماد می‌کنیم نسبت به وقتی که حس کنیم خیلی با ما تفاوت دارد.

برای مثال، تصور کنید که یک مربی انگیزشی که محصولات رشد فردی‌اش را به فرش می‌رساند، از لحظاتی صحبت کند که دچار بی‌انگیزگی می‌شود. وقتی افراد می‌بینند که چنین شخصی هم که انگیزه تدریس می‌کند، یکی مانند خود آن‌هاست و او نیز گاهی بی‌انگیزه، غمگین و ناامید می‌شود، چندین برابر بیشتر از قبل تحت تأثیر وی قرار می‌گیرند.

کاربرد اصول متقاعدسازی چالدینی

اصول جهانی متقاعدسازی در سراسر دنیا اجرا می‌شوند. حتی قبل از اینکه چالدینی آن‌ها را کشف کند، وجود داشته‌اند و قوانین جدیدی نیستند.

اما پس از کشف چالدینی، اکثر کسب‌وکارها از آن اصول متقاعدسازی برای توسعه برندینگ خود، کمک گرفتند. اما در این میان یک خلأ بزرگ وجود دارد و آن این است که برخی از فروشندگان از اصول متقاعدسازی در جهت نادرستی استفاده می‌کنند و محصولات بی‌کیفیت خود را با استفاده از این شگردها به مشتریان ناآگاه می‌فروشند.

رابرت چالدینی ترجیح می‌هد تا کتاب‌ها و اصول متقاعدسازی وی را، تمام افراد جامعه بخوانند – نه فقط فروشنده‌ها – تا همه بتوانند این اصول متقاعدسازی را بشناسند و وقتی متوجه شدند که بی‌دلیل دارند تحت تأثیر قرار می‌گیرند، از خرید صرف نظر کنند.

این خیلی خوب است که ما ابتدا از قسمت‌های رایگان یک محصول استفاده کنیم تا ببینیم محتوای اصلی آن چطور است و سپس برای خرید دیگر قسمت‌ها اقدام کنیم، این خیلی خوب است که بدانیم مشتریان قبلی یک محصول چه نظری در مورد آن دارند، این خیلی خوب است که صاحب یک برند را فردی شبیه به خود ببینیم، اما باید ما نیز آگاهانه‌تر عمل کنیم. آن‌گاه به محصولاتی واکنش نشان خواهیم داد که حقیقتاً مورد نیاز ما باشند، نه اینکه جوگیرمان کنند!!




تاریخ: شنبه 11 آذر 1402برچسب:,
ارسال توسط پول دوست

مقاله درباره استعفا ، شیوه نوشتن استعفا نامه حرفه ای

گاه امکان دارد که افراد به دلایل مختلفی از جمله نارضایتی از شرایط کار، یافتن یک شغل بهتر، تمایل به بازنشستگی، ازدواج، ادامه تحصیل و… بخواهند از شغل خود کناره‌گیری کنند یا به اصطلاح استعفا دهند. این شرایط، بسیار استرس‌آور بوده و می‌تواند موجب سردرگمی افراد شود.

یکی از مواردی که می‌تواند برای متقاضیان استرس زیادی ایجاد کند، ناآگاهی نسبت به نحوه تنظیم استعفا نامه است. یک استعفا نامه حرفه‌ای باید محترمانه بوده و به گونه‌ای تنظیم شود که بیشترین اثر را روی مخاطب داشته باشد تا نویسنده آن نتیجه دلخواه و مطلوبی را دریافت کند.

این مقاله با هدف آشنایی بیشتر مخاطبین با اصول استعفا نامه نویسی و کمک به آن‌ها در جهت تنظیم یک استعفا نامه حرفه‌ای و تاثیرگذار تهیه شده است. برای آشنایی بیشتر با استعفا نامه و نحوه نوشتن آن، تا پایان این مقاله با ما همراه باشید.

استعفا چیست؟

درخواست داوطلبانه افراد برای رها کردن شغل، سمت و جایگاه‌شان را اصطلاحا کناره‌گیری یا استعفا می‌گویند. البته این کناره‌گیری در صورتی استعفا محسوب می‌شود که فرد دوره کاری خود را به پایان نرسانده باشد یا در دوره‌های بعدی مایل به ادامه کار نباشد.

دلایل استعفا و کناره گیری از شغل

حالا که متوجه شدید که استعفا چیست؟ لازم است با دلایل استعفا نیز آشنا شوید. افراد به دلایل مختلفی از کار و سمت خود کناره‌گیری می‌کنند که در این قسمت به تعدادی از آن‌ها اشاره می‌کنیم:

  • پیداکردن یک فرصت شغلی بهتر با مزایای بیشتر
  • عدم امنیت شغلی یا امنیت شغلی کم
  • عدم فرصت پیشرفت در کار یا فرصت‌های پیشرفت بسیار محدود
  • فشار کاری بالا و استرس کاری زیاد 
  • برآورده نشدن وعده‌های شغلی مقرر شده توسط مقامات ارشد
  • تفاوت فرهنگی شخص و محیط کاری
  • ازدواج و بچه‌دار شدن
  • تمایل به ادامه تحصیل
  • خستگی از کار

پیش از نوشتن استعفا نامه به خوبی فکر کنید!

استعفا از کار یک عمل بسیار حساس بوده و تاثیرات بزرگی روی زندگی فردی و اجتماعی شما خواهد داشت. به همین علت بهتر است پیش از تنظیم متن استعفا نامه خود، به خوبی درباره این عمل فکر کنید و عجولانه تصمیم نگیرید. پیش از هرکاری دلیل استعفای خود را مشخص کنید. گاه دلیل استعفای شما می‌تواند کاملا احساسی و بدون توجیه منطقی باشد.

در چنین مواردی بهتر است که از استعفای خود صرف‌نظر کرده یا حداقل آن را به زمان دیگری موکول کنید تا فرصت بیشتری برای فکرکردن داشته باشید. برای مثال اگر دلیل کناره‌گیری شما عدم علاقه به شغل‌تان است بهتر است بیشتر در این باره فکر کنید؛ مگر این که موقعیت شغلی بهتر و مناسب‌تری برای شما مهیا شده باشد.

برای تصمیم گیری بهتر، تمام جوانب این کار را یادداشت کنید

پیش از تنظیم استعفا نامه، یک لیست از تمامی مزایا و معایب شغل‌تان تهیه کنید. گاه انجام این کار می‌تواند به شما کمک کند که بهتر در این باره تصمیم‌گیری کنید یا حتی از انجام این کار منصرف شوید. گاهی افراد با انجام این کار متوجه می‌شوند که می‌توان مشکلات را به نحو دیگری حل کرد.

به چه روش‌هایی می‌توان درخواست استعفای خود را مطرح کرد؟

روش‌های متعددی وجود دارد که می‌توانید از هرکدام از آن‌ها برای مطرح‌کردن درخواست استعفای خود استفاده کنید. راه‌های ارائه درخواست استعفا عبارتند از:

  • درخواست استعفا به صورت تلفنی

بهتر است درخواست استعفای خود را از پشت تلفن مطرح نکنید؛ اما چنان‌چه شما به هر دلیلی نمی‌توانید استعفای خود را به شکل حضوری اعلام کنید، می‌توانید از این راه اقدام کنید. توجه داشته باشید که استعفای تلفنی شما باید کاملا محترمانه باشد تا نتیجه دل‌خواهتان را بگیرید.

  • درخواست استعفا از طریق ایمیل

این روش هم باید مانند سایر روش‌های غیرحضوری نمی‌تواند جزو اولویت‌های ارائه درخواست استعفا باشد؛ اما چنان‌چه به هر دلیلی قادر به ارائه درخواست خود به صورت حضوری نباشید می‌توانید با رعایت اصول استعفا نویسی درخواست خود را از طریق ایمیل ارسال کنید.

  • درخواست استعفا با مراجعه حضوری شخص

این روش، بهترین و تاثیرگذارترین روش ارائه استعفا است و به این صورت انجام می‌شود که شخص با مراجعه حضوری به محل کارش، کناره‌گیری خود را شخصا اعلام کرده و در این باره به مذاکره می‌پردازد.

  • نوشتن استعفا نامه کتبی

نوشتن استعفا نامه کتبی، پایه و اساس استعفا در تمامی روش‌هایی است که در قسمت‌های قبلی درباره آن‌ها توضیح دادیم. برای نوشتن استعفا نامه اصولی وجود دارد که باید آن‌ها را رعایت کنید و متن استعفای استاندارد و حرفه‌ای خود را به رئیس‌تان ارائه کنید. در ادامه نحوه صحیح تنظیم استعفا نامه را برای شما شرح خواهیم داد.

چرا نحوه نوشتن متن استعفا نامه مهم است؟

پیش از ارائه آموزش نوشتن متن استعفا نامه لازم است که شما دلیل این کار را بدانید. هرچه نوشتن متن استعفا نامه به صورت حرفه‌ای‌تر انجام شود، وجهه و پرستیژ کاری شما بالاتر می‌رود. این کار احتمال بازگشت شما به شغل‌تان در آینده، به دلیل پشیمانی از استعفا را برای شما آسان‌تر می‌کند.

چگونه یک استعفا نامه حرفه‌ای بنویسیم؟

تنظیم یک متن مناسب تحت عنوان استعفا نامه می‌تواند در روند استعفای شما تاثیر زیادی داشته باشد. استعفا نامه شما باید به صورت کاملا محترمانه، مختصر و صریح نوشته شود. توجه داشته باشید که نوشتن این متن تنها برای خروج شما از کارتان نبوده و در صورت تاثیرگذاری بالای آن، می‌تواند در آینده برای شما مزایایی داشته باشد.

برای مثال اگر استعفا نامه شما به قدر کافی تاثیرگذار باشد، این امکان وجود دارد که در موقعیت آینده کاری دیگری از سوی این شرکت به شما پیشنهاد شود. بهتر است در روند استعفا و کناره گیری خود، علاوه‌بر مدیر شرکت، منابع انسانی دیگر را هم در جریان کار اقدام خود قرار دهید و استعفای خود را به آن‌ها اعلام کنید. در ادامه، ارکان لازم برای نوشتن یک استعفا نامه حرفه‌ای را به شما معرفی می‌کنیم.

ارکان لازم برای نوشتن یک استعفا نامه حرفه‌ای

نوشتن یک استعفا نامه حرفه‌ای، اصول و قوانینی دارد که در این قسمت به معرفی آن‌ها پرداخته‌ایم. اصول و ارکان استعفا نامه نویسی عبارتند از:

  • نوشتن موضوع و عنوان نامه

برای نوشتن یک نامه اداری حرفه‌ای، لازم است که همیشه یک عنوان مناسب در نظر داشته باشید. عنوان مناسب برای نوشتن یک استعفا نامه حرفه‌ای می‌تواند هر یک از عناوین ” درخواست کناره گیری، درخواست قطع همکاری یا درخواست استعفا از کار ” باشد.

  • ذکر عنوان مخاطب یا گیرنده

برای تنظیم متن استعفا نامه حتما باید نام و منصب مخاطب یا گیرنده را ذکر کنید. در اکثر استعفا نامه‌ها معمولا گیرنده شخص مدیر است؛ اما گاه این امکان وجود دارد که مخاطب استعفا نامه شما شخص یا اشخاص دیگری باشند.

برای مثال ممکن است شما درخواست استعفای خود را خطاب به واحد منابع انسانی محل کارتان بنویسید. البته پیش از تنظیم متن نامه استعفا خطاب به واحد منابع انسانی، لازم است درخواست خود را به صورت شفاهی با مدیر بخشی که در آن کار می‌کنید در میان بگذارید.

  • نوشتن متن اعلام استعفا

در این قسمت لازم است به صورت مختصر، مفید، صریح و بدون پرداختن به حاشیه، درخواست استعفای خود را به صورت مکتوب بیان کنید. اولین جمله نامه شما باید پیام درخواست استعفای شما را به صورت کاملا واضح برساند.

  • تعیین یک تاریخ مشخص برای کناره گیری و ترک شغل

برای کناره‌گیری و ترک محل کارتان لازم است یک تاریخ مشخص را از قبل تعیین کنید. تعیین تاریخ می‌تواند به کارفرمای شما این امکان را بدهد که در این مدت، یک جایگزین مناسب و کار بلد برای شما پیدا کند. ترک محل کار بدون اعلام قبلی، یک کار غیر اصولی و غیر حرفه‌ای است.

  • بیان علت استعفا و کناره گیری

در ادامه می‌توانید دلایل خود را برای کناره گیری از مقام و سمت خود بیان کنید. البته لازم به ذکر است که بیان نارضایتی و گلایه در متن استعفا نامه یک حرکت غیر حرفه‌ای بوده و توصیه نمی‌شود؛ اما بیان مختصر دلیل استعفا خالی از لطف نیست. برای مثال می‌توانید دلیل کناره‌گیری خود را به صورت عدم رضایت شغلی، یافتن کار مناسب‌تر یا دلایل شخصی بیان کنید.

  • بیان تشکر و آرزوی موفقیت

در پایان استعفا نامه خود بهتر است که حتما بابت فرصت شغلی که در اختیار شما قرار داده شده است تقدیر و تشکر کنید؛ همچنین می‌توانید برای آینده تیم کاری آرزوی موفقیت کنید.

  • امضا و تاریخ

نامه خود را حتما با ذکر نام و نام خانوادگی، تاریخ تحویل نامه و امضا به پایان برسانید.

خلاصه مقاله و نتیجه گیری

اگر به هر دلیلی از ادامه کار و شغل‌تان خسته شده‌اید یا دیگر نمی‌توانید در محل کار خود بمانید، احتمالا به فکر تنظیم استعفا نامه و خروج از کارتان هستید. پیش از استعفا از کار یا سمت خود بهتر است به خوبی در این باره فکر کنید و به عواقب شخصی و اجتماعی آن در آینده توجه داشته باشید.

در نظر داشته باشید که همیشه کناره‌گیری از شغل بهترین راه حل موجود نیست و گاه می‌توان مشکلات را به روش‌های دیگری حل کرد. در نهایت اگر تصمیم قطعی خود را مبنی ‌بر کناره‌گیری از کارتان گرفته‌اید، بهتر است یک استعفا نامه حرفه‌ای تنظیم کرده و به مقامات عالی محل کارتان ارائه کنید. همچنین می توانید با مشاهده نمونه های مناسب در این زمینه دید بهتری نسبت به این موضوع پیدا کنید.

در این مقاله اصول استعفا نامه نویسی را مورد بررسی قرار دادیم که می‌توانند در تنظیم متن نامه شما مفید باشند.همچنین برای نوشتن یک استعفا نامه حرفه‌ای بهتر است نمونه‌های مشابه استعفا نامه را بررسی و مطالعه کنید.

برخی از سوالات رایج:

۱.استعفا چیست؟

درخواست داوطلبانه افراد برای رها کردن شغل، سمت و جایگاه‌شان را اصطلاحا کناره‌گیری یا استعفا می‌گویند. البته این کناره‌گیری در صورتی استعفا محسوب می‌شود که فرد دوره کاری خود را به پایان نرسانده باشد یا در دوره‌های بعدی مایل به ادامه کار نباشد.

۲.دلایل استعفا و کناره گیری از شغل چیست؟

  1. پیداکردن یک فرصت شغلی بهتر با مزایای بیشتر
  2. عدم امنیت شغلی یا امنیت شغلی کم
  3. عدم فرصت پیشرفت در کار یا فرصت‌های پیشرفت بسیار محدود
  4. فشار کاری بالا و استرس کاری زیاد
  5. برآورده نشدن وعده‌های شغلی مقرر شده توسط مقامات ارشد
  6. تفاوت فرهنگی شخص و محیط کاری
  7. ازدواج و بچه‌دار شدن
  8. تمایل به ادامه تحصیل
  9. خستگی از کار

۳.به چه روش‌هایی می‌توان درخواست استعفای خود را مطرح کرد؟

  1. درخواست استعفا به صورت تلفنی
  2. درخواست استعفا از طریق ایمیل
  3. نوشتن استعفا نامه کتبی
  4. درخواست استعفا با مراجعه حضوری شخص



تاریخ: شنبه 11 آذر 1402برچسب:,
ارسال توسط پول دوست

مفهوم ارتباط غیرکلامی (Nonverbal communication) ، اصول ارتباط غیرکلامی

حتماً بارها برای شما پیش آمده که تنها با حرکات دست و صورت خود چیزی را به دیگران فهمانده‌اید و آن‌ها نیز از روی همین حرکات، منظور شما را متوجه شده‌اند. ممکن است بارها نیز دیگران از حرکات بدن و چهره خود برای برقراری ارتباط با شما استفاده کرده باشند. پس قطعاً اهمیت این نوع از ارتباط در روابط انسانی جایگاه خاصی دارد که در اینجا می‌خواهیم به‌صورت جامع آن را بررسی کنیم.

هر چقدر بیشتر در مورد ارتباط غیرکلامی بدانیم، بهتر می‌توانیم با دیگران تعامل برقرار کنیم. البته لازم به ذکر است که این نوع از ارتباط در جذابیت نیز نقش دارد. پس اگر می‌خواهید در مورد ارتباط غیرکلامی بیشتر بدانید، این متن را تا آخر مطالعه فرمایید.

ارتباط غیرکلامی چیست؟

رفتار یا ارتباط غیرکلامی «Nonverbal Communication» به هر نوع ایجاد ارتباط با دیگران بدون استفاده از قدرت تکلم گفته می‌شود. در واقع شما در هر موقعیتی که از چیزهایی غیر از بیان کردن با زبان، برای فهماندن چیزی به دیگران کمک گرفته‌اید، از ارتباط غیرکلامی استفاده شده است.

برخی از افراد رفتار غیرکلامی را با «زبان بدن» یکی می‌دانند؛ اما در حقیقیت زبان بدن (Body language) ، تنها یکی از زیرمجموعه‌های رفتار غیرکلامی است  و این نوع از ارتباط دایره وسیع‌تری از رفتارها را شامل می‌شود.

برای مثال، حتی نحوه چیدمان یک محیط هم می‌تواند پیام‌هایی در بر داشته و یک نوع ارتباط غیرکلامی به حساب بیاید! همچنین طرز لباس پوشیدن، عطری که می‌زنیم، رنگ‌هایی که از آن‌ها استفاده می‌کنیم و …. همگی در زمره‌ی رفتارها و پیام‌های غیرکلامی جای می‌گیرند.

تاریخچه ارتباط غیرکلامی

ارتباط و رفتار غیرکلامی سابقه بسیار طولانی دارد، به طوری که می‌توان قدمت آن را با قدمت حضور انسان در زمین یکی دانست. قطعاً انسان‌ها پیش از اختراع و استفاده از زبان گفتار، تنها و تنها از طریق رفتارهای غیرتکلمی با یکدیگر ارتباط برقرار می‌کردند.

مدت زمان بسیاری طول کشید تا انسان‌ها بتوانند واژه‌ها را کشف کرده و به یک قرارداد مشترک برای استفاده از یک دستور زبان خاص برسند و این قرارداد سابقه چندانی ندارد. البته مردم در نواحی مختلف زمین و در کشورهای متعدد با زبان‌های متفاوتی سخن می‌گویند که باز هم برای ارتباط برقرار کردن با سایر ملل، به زبانی غیر از زبان گفتار نیاز خواهیم داشت.

اهمیت ارتباط غیرکلامی

با توجه به سابقه طولانی که رفتار غیرکلامی دارد، در ذهن ناخودآگاه انسان، این گونه از روابط نهادینه شده‌ و بخشی از آن‌ شده‌ است. شاید ما خودمان متوجه نباشیم، اما حتی در هنگام حرف زدن با دیگران، به رفتار، پوشش، طرز نگاه و دیگر مواردی که در طرف مقابل وجود دارد، توجه می‌کنیم.

ذهن ما تمام اطلاعات را آنالیز می‌کند تا در مورد طرف یا طرف‌های مقابل ما به یک نتیجه‌ برسد. پس ممکن است ما بارها، نه از روی کلام یک فرد، بلکه از روی رفتار وی، در موردش قضاوت کرده باشیم. برخی از رفتارهایی که اکثراً در روابط از ما سر می‌زند، ریشه در ژنتیک ما دارد. برای مثال ممکن است نحوه پا روی پا گذاشتن، اخم کردن یا خنده بلند یک نفر، از طریق والدینش به او رسیده باشد.

برخی از رفتارها نیز به‌صورت آگاهانه از ما سر می‌زند. مثلاً استفاده از بالا بردن انگشت شست (علامت لایک) یا چشمک زدن به‌صورت ارادی از ما سر می‌زنند.ارتباطات نقش عمده‌ای در زندگی ما دارند و رفتار غیرکلامی به عنوان یکی از ارکان اصلی ارتباطات انسانی، اهمیت فراوانی دارد.

بدون این نوع از ارتباط، رفتارهای ما بسیار خشک خواهند بود، رفتار  انسان بدون نشانه‌های غیرکلامی، دقیقاً مانند رفتار ربات‌های هوشمند است که بی‌احساس بودن آن‌ها را با تمام وجود حس می‌کنیم.

کاربرد ارتباط غیرکلامی

اگرچه ارتباط غیرکلامی در هر تعامل ما با دیگران در طول شبانه‌روز نقش دارد، اما به صورت کلی می‌توان استفاده‌ از آن را به موارد زیر نیز نسبت داد:

  • تعامل با افرادی که توان تکلم یا شنیدن ندارند
  • تعامل با افرادی که با سایر زبان‌ها صحبت می‌کنند در صورتی که ما بر آن زبان مسلط نباشیم
  • فهماندن منظورمان از راه دور به دیگران (مانند نشان دادن اعداد با انگشتان دست)
  • برای تأثیرگذاری بیشتر کلام سخنرانان در همایش‌های حضوری و غیرحضوری
  • برای جذاب‌تر دیدن شدن در جمع‌ها
  • و …….

رفتار غیرکلامی با خُلق و خوی هر انسانی عجین شده است، اما عده‌ای از این موهبت، بیشتر از سایرین بهره می‌گیرند. در واقع هرچقدر رفتار غیرتکلمی شما آگاهانه‌تر و خلاقانه‌تر باشد، تأثیر بهتری از خود به جای خواهید گذاشت. البته اگر رفتار خاصی را به‌صورت مکرر انجام دهیم، در نهایت آن رفتار نیز به ذهن ناخودآگاه ما وارد شده و به یک عادت تبدیل می‌شود.

انواع ارتباط غیرکلامی

تمام ویژگی‌ها و اصول ارتباط غیرکلامی را می‌توان در واژه‌ای به نام «صداقت» خلاصه کرد. در واقع وقتی کسی با زبان گفتار خود دروغ بگوید، رفتار غیرکلامی و حتی زبان بدن وی، می‌تواند اصل قضیه را مشخص کند. اگر گاهاً فریب گفتار دروغ را می‌خوریم، دلیلش آن است که به اندازه کافی به رفتار غیرکلامی افراد توجه نکرده‌ایم! با بررسی انواع ارتباطات غیرکلامی می‌توانیم به ماهیت عمیق این نوع از ارتباط، بیشتر پی ببریم. انواع رفتار غیرکلامی را می‌توان در گزینه‌های زیر بیان کرد:

  • حرکات و حالت‌های بدنی

قطعاً از روی بسیاری از حرکات بدن، مانند شیوه ایستادن، راه رفتن، نشستن و …. می‌توان تا حد زیادی به شخصیت افراد پی برد. برای مثال، کسی که معمولاً با حالت قوز کرده می‌نشیند و همیشه سرش پایین است، از روی همین حرکات می‌توان به خجالتی بودن و گوشه‌گیر بودن وی پی برد. همچنین کسی که همیشه صاف می‌ایستد و سرش را بالا می‌گیرد، با حرکات بدن خود به دیگران می‌فهماند که اعتماد به نفس بالایی دارد.

  • حالات مختلف چهره

حالات چهره را می‌توان یک زبان مشترک به حساب آورد که تمام مردم جهان آن را می‌فهمند. به کمک حرکات چهره مانند بالا انداختن ابروها، تنگ کردن چشم، تکان دادن لب، حالت‌های اخم و لبخند هرچیزی که بیانگر درونیات ما باشد را می‌توان به نمایش گذاشت.

  • نوع ژست‌ها

ژست‌هایی که در طول روز به خود می‌گیریم نیز به نوعی بیان کننده‌ی شخصیت و درونیات ما هستند که یکی از انواع رفتار غیرکلامی محسوب می‌شود. استفاده از ژست را می توان از مهم ترین ویژگی افراد کاریزماتیک در برخوردها دانست.

  • ارتباط چشمی

چشم‌ها خود زبان واحدی هستند که می‌توانند به جای هزاران واژه حرف برای گفتن داشته باشند. در واقع علاقه، نفرت، جذابیت، اشتیاق، خشم، کینه و هرچیزی را می‌توان از روی طرز نگاه یک نفر تشخیص داد. و این از فواید زبان بدن در زندگی می باشد.

  • تُن صدا

علاوه بر چیزهایی که به زبان می‌آوریم، شیوه بیان آن‌ها نیز بسیار اهمیت دارد. بلندی صدا، سرعت گفتار، انتخاب واژگان و …. همگی می‌توانند بر تأثیرگذاری کلام افزوده یا از آن کم کنند.

  • فاصله اجتماعی

در فرهنگ ما معمولاً نزدیک شدن بیش از حد به افراد در هنگام صحبت کردن، احساس بدی در درون ایشان ایجاد می‌کند. گاهاً افراد با نیت صمیمیت به مخاطب خود نزدیک می‌شوند، اما در واقع فضای تسلط و تجاوز را در ذهن وی تداعی می‌کنند. پس رعایت فاصله اجتماعی نیز یکی دیگر از ارکان ارتباط غیرکلامی است که بسته به موقعیت، فرهنگ و شخصی که مخاطب قرار گرفته، باید به شیوه معقولی رعایت شود.

  • لمس کردن

لمس کردن را می‌توان یکی از انواع تعاملات غیرکلامی در نظر گرفت که آن نیز باعث صمیمیت می‌شود. بغل کردن، دست دادن، نوازش کردن، دست بر شانه کسی گذاشتن و …. همگی از مواردی هستند که در آن‌ها مخاطب خود را لمس می‌کنیم. البته در این نوع از تعامل نیز می‌توان به درونیات فرد پی برد. مثلاً کسی که با بی حالی دست می‌دهد، بی‌حوصلگی خود را از طریق حس لامسه به شما منتقل می‌کند.

  • نحوه گوش دادن

گاهاً با افراد مهربان، معقول، زیبا و جنتلمنی برخورد می‌کنیم که از تعامل با آن‌ها لذت فراوانی می‌بریم، اما همین که متوجه می‌شویم که علاقه‌ای به شنیدن حرف‌های ما نشان نمی‌دهند، از ارتباط با آن‌ها اجتناب می‌کنیم. ممکن است شخص موردنظر، اصلاً از این رفتار خود آگاه نباشد، چرا که گوش دادن یک مهارت اجتماعی و بسیار مهم به حساب می‌آيد. بنابراین خوب گوش دادن یا ندادن هم می‌تواند پیام‌های بسیاری در پی داشته و به عنوان یکی از اصول و انواع رفتار غیرکلامی محسوب شود.

علاوه بر مواردی که نام بردیم، هزاران رفتار دیگر وجود دارد که می‌تواند به جای کلام، دیگران را متوجه منظور یا حالات درونی ما کند. از دیگر انواع رفتارهای غیرکلامی می‌توان خمیازه کشیدن، لم دادن، خیره شدن و …. را نام برد که هریک زیرمجموعه دیگر مواردی هستند که تا به اینجا عنوان کردیم.

برای استفاده صحیح از رفتار غیرکلامی، باید چکار کنیم؟

برای اینکه بهتر بتوانیم از تعامل غیرکلامی بهره بگیریم، باید ابتدا به رفتارهای غیرکلامی ناخودآگاهی که از ما سر می‌زند، آگاه شویم. برای رسیدن به آگاهی می‌توانید راهکارهای زیر را در پیش بگیرید:

  • بررسی شیوه نگاه و حرکات چشم خود در آینه
  • ضبط کردن صدای خود و گوش دادن به آن برای پی بردن به شیوه سخن گفتن
  • توجه به نحوه راه رفتن در خیابان و نشستن در خانه برای پی بردن به حرکات بدن
  • پرسش از دیگران و جویا شدن نظر آن‌ها در مورد حالات و رفتار شما

هریک از فعالیت‌های فوق به شما کمک می‌کند تا تصویر واضح‌تری از خود داشته باشید. آن‌گاه اگر از رفتار غیرکلامی خود باخبر شوید، می‌توانید در زمینه بهبود آن تلاش کنید. برای مثال، اگر بسیار سریع صحبت می‌کنید، می‌توانید یواش حرف زدن و تبسم را تمرین کرده و به هر فتار غیرکلامی خود بیفزایید. همچنین اگر نمی‌توانید سکوت کرده و به حرف دیگران گوش دهید، می‌توانید به مرور این مهارت را در خود پرورش دهید تا ارتباطات شما به شیوه بهتری صورت بگیرد.

سخن نهایی

براساس تحقیقات عمیقی که در طول سالیان بسیار بر روی عوامل دخیل در حس خوشبختی انسان انجام گرفته، نتایج حاکی از تأثیر شگفت «ارتباطات» بر طول عمر و ایجاد حس خوشبختی در انسان‌ها است. در واقع هیچ چیز به اندازه روابط خوب و باکیفیت نمی‌تواند حس آرامش، خوشبختی و شادکامی را در ما ایجاد کند. پس ارتباطات کلامی و غیرکلامی خود را جدی گرفته و هر روز به بهتر شدن آن فکر کنید.

برخی از سوالات رایج:

۱.ارتباط غیرکلامی چیست؟

رفتار یا ارتباط غیرکلامی «Nonverbal Communication» به هر نوع ایجاد ارتباط با دیگران بدون استفاده از قدرت تکلم گفته می‌شود. در واقع شما در هر موقعیتی که از چیزهایی غیر از بیان کردن با زبان، برای فهماندن چیزی به دیگران کمک گرفته ‌اید، از ارتباط غیرکلامی استفاده شده است.

۲.تاریخچه ارتباط غیرکلامی به چه زمانی برمی‌گردد؟

ارتباط و رفتار غیرکلامی سابقه بسیار طولانی دارد، به طوری که می‌توان قدمت آن را با قدمت حضور انسان در زمین یکی دانست. قطعاً انسان‌ها پیش از اختراع و استفاده از زبان گفتار، تنها و تنها از طریق رفتارهای غیرتکلمی با یکدیگر ارتباط برقرار می‌کردند.

۳. کاربرد ارتباط غیرکلامی چیست؟

به صورت کلی می‌توان استفاده‌ از آن را به موارد زیر نیز نسبت داد:

  1. تعامل با افرادی که توان تکلم یا شنیدن ندارند
  2. تعامل با افرادی که با سایر زبان‌ها صحبت می ‌کنند در صورتی که ما بر آن زبان مسلط نباشیم
  3. فهماندن منظورمان از راه دور به دیگران (مانند نشان دادن اعداد با انگشتان دست)
  4. برای تأثیرگذاری بیشتر کلام سخنرانان در همایش ‌های حضوری و غیرحضوری
  5. برای جذاب ‌تر دیدن شدن در جمع ‌ها



تاریخ: شنبه 11 آذر 1402برچسب:,
ارسال توسط پول دوست

یادگیری ، بهترین روش های یادگیری ، تکنیک های کاربردی یادگیر

راه‌ های زیادی برای یادگیری وجود دارد؛ در واقع هرکس بسته به شخصیت، ژنتیک، استعداد ها و شرایط زندگی خود، به شیوه‌ ای متفاوتی یاد می ‌گیرد. هر روش یادگیری می ‌تواند در درس خواندن یا مهارت آموزی های جدید به کار گرفته شود؛ بنابراین هرکس باید شیوه مؤثری برای یادگیری خود پیدا کند.

خوشبختانه محققین راه‌ های زیادی برای آموختن ارائه داده ‌اند که هرکس بسته به شرایط خود می ‌تواند از یکی از آن راه‌ ها برای تقویت قدرت فراگیری خود بهره ببرد. در این مطلب ۱۰ روش یادگیری را با شما در میان می‌ گذاریم که جزو بهترین روش یادگیری ۲۰۲۰ هستند؛ پس اگر شما هم می‌ خواهید برترین روش فراگیری خود را پیدا کنید، با ما همراه باشید.

چرا قدرت یادگیری انسان ‌ها با هم تفاوت دارد؟

انسان‌ ها مخلوقات برتر این عالم هستند و از نظر روحی، فکری، عاطفی و شخصیتی با هم تفاوت‌ های زیادی دارند. همین تفاوت ‌ها هم باعث شده است تا دیدگاه‌ های متفاوتی در مورد انواع روش ‌های آموزشی ارائه شود. ممکن است کسی تصاویر را بهتر درک کند و شخص دیگری با گوش دادن، مفاهیم موردنیاز خود را دریافت کند.

بنابراین نمی ‌توان یک روش خاص را به عنوان بهترین روش یادگیری در نظر گرفت و آن را به تمام افراد توصیه کرد. هرکس می‌ تواند راه و روش متفاوتی را برای درک مسائل مورد نظر خود در پیش بگیرد.

در ادامه‌ ی این مطلب روش ‌هایی را به شما معرفی می ‌کنیم که اکثر افراد می‌ توانند به کمک آن‌ ها به شیوه ‌ای کارآمد تحت آموزش قرار بگیرند. البته ممکن است قبلاً در مورد برخی از روش ‌ها شنیده باشید، اما سعی نکرده ‌اید تا آن ‌ها را به مرحله ‌ی اجرا دربیاورید. پس الآن وقت خوبی برای آموزش و اجرای این روش ‌ها است.

چطور بهترین روش یادگیری خود را پیدا کنیم؟

بسیاری از انسان‌ ها هستند که به سن بالای ۲۰ یا ۳۰ سال رسیده ‌اند، اما هنوز نتوانسته ‌اند روش مؤثر خود در یادگیری را پیدا کنند. بنابراین اگر دانش ‌آموز یا دانشجو هستید، نگران این موضوع نباشید؛ چرا که اگر روش ‌های جدید را اجرا کنید، حتماً شیوه یادگیری مورد نظر خود را پیدا خواهید کرد.

بهتر است بدانید که از روی تئوری، نمی ‌توان به مقدار کارآمد بودن روش ‌های یادگیری پی برد. به همین خاطر هر روشی که مورد نظرتان قرار گرفت، حتماً در اسرع وقت آن را به مرحله‌‌ ی اجرا درآورید. البته برای یافتن بهترین روش یادگیری خود عجله نکنید. یادتان باشد هرچقدر خودتان را بهتر بشناسید، بهتر می ‌توانید از این روش ‌ها استفاده کنید.

۱۰ روش یادگیری مؤثر

در بین هزاران روش مختلفی که برای یادگیری وجود دارد، برخی از آن‌ ها بیشتر با روحیه افراد سازگارند و نتایج بهتری برای آن ‌ها در پی دارند. در اینجا ۱۰ روش را به شما معرفی می‌ کنیم تا در نهایت بتوانید بهترین روش یادگیری خود را در بین آن ‌ها پیدا کنید. این روش ‌ها به قرار زیر هستند:

  • یادگیری دیداری، شنیداری، لمسی

بهتر است از دیدگاه دیداری، شنیداری یا لمسی به روحیه آموزش ‌پذیری خود نگاه کنید. اگر شما یک شخص دیداری باشید، به کمک فیلم، تصویر، نمودار و دیگر جنبه‌ های بصری با مفاهیم ارتباط برقرار می ‌کنید. بنابراین باید به دنبال آموزش‌ های تصویری باشید تا کارایی و قدرت فراگیری خود را بالا ببرید.

اما اگر شما از نظر یادگیری یک شخص شنیداری باشید، به کمک گوش ‌هایتان مطالب را درک می ‌کنید؛ آن ‌گاه دیگر برای شما فرقی ندارد که تصویر یک چیز را ببینید یا نبینید، همین‌ که آن را توصیف کنند یا توضیح دهند، برایتان کافی خواهد بود. افرادی هم هستند که علاوه بر دیدن یا شنیدن، باید به‌ صورت عملی، مفاهیم مورد نظر خود را مورد آزمایش قرار دهند. این افراد تنها با توصیف و توضیح راضی نمی ‌شوند، بلکه می ‌خواهند خود همه چیز را لمس کرده و شخصاً‌ آزمایش کنند.

ممکن است شما تابه ‌حال به این موضوع توجه نکرده‌ و از دیداری، شنیداری یا لمسی بودن خود خبر نداشته باشید. بنابراین بهتر است از این بعد، بیشتر توجه کنید و ببینید با کدام‌ یک از انواع تصویر، صوت یا آزمایش ارتباط بهتری از نظر یادگیری برقرار می ‌کنید. با پی بردن به این موضوع می ‌توانید گام بزرگی در راه یادگیری خود بردارید و منابع بهتری برای آموزش خود پیدا کنید. چه يادگیری درسی باشد و چه یادگیری مهارتی یا ….

  • یافتن بهترین زمان یادگیری

هر شخصی به طور متوسط در طول شبانه ‌روز، ۱۶ ساعت وقت دارد تا به یادگیری موضوعات مورد علاقه خود بپردازد. برخی از افراد صبح ‌ها، برخی دیگر عصر و برخی دیگر نیز شب ‌ها، قدرت و انرژی بیشتری برای آموزش دارند. ممکن است شما صبح ‌ها هیچ تمرکزی روی موضوعات آموزشی نداشته باشید، اما شب ‌ها تمرکز شما به بالاترین حد برسد.

همین ‌طور ممکن است شخص دیگری شب‌ ها نتواند چیزی یاد بگیرد، اما صبح‌ها زمان مناسب تری برای آموزش وی باشد. پس علی رغم توجه به شیوه آموزش خود، زمان مناسب برای آموزش را نیز در نظر بگیرید. گاهی با یافتن همین زمان، می‌توانید یادگیری خود را متحول کنید.

  • یادداشت برداری

یادداشت‌ برداری از دیرباز یک روش ایده‌ آل برای فراگیری و آموزش محسوب شده. شما به کمک یادداشت‌ برداری می ‌توانید کلمات کلیدی و سرفصل‌ های اصلی یک موضوع را بارها مرور کنید، بدون اینکه مجبور باشید آموزش را از اول ببینید یا بخوانید. البته یادداشت برداشتن هم به‌ صورت‌ های متفاوتی انجام می ‌شود.

برخی ‌ها تنها سرفصل ‌های یک موضوع را یادداشت می‌ کنند و برخی دیگر، خلاصه ‌ای از آموخته ‌های خود را می ‌نویسند تا بعداً مرور کنند. بهرحال اگر تابحال این کار را انجام نداده ‌اید، حتماً برای آموزش بعدی خود، یادداشت‌ بردارید. مطمئنم اگر این روش،  روش یادگیری شما هم نباشد، نتایج خوبی برایتان خواهد داشت.

  • آموزش عملی و میدانی

اگر موضوع مورد نظر شما در زمینه ‌ی فنی باشد، احتمالاً علاقه زیادی به آموزش ‌های میدانی و عملی دارید. پس به نوشته ‌های کتابها بسنده نکنید و تا جایی‌ که می ‌توانید به ‌صورت عملی آن ‌چه را که آموخته ‌اید به مرحله ‌ی اجرا درآورید. آن‌ گاه می ‌بینید که هر آنچه تا به امروز برایتان سخت و غیر قابل فراگیری بوده، به یکباره به موضوعی ساده تبدیل می ‌شود.

مثلاً اگر در زمینه اجرای شبکه ‌های کامپیوتری، تولید مبلمان، برق و دیگر موضوعات عملی تحصیل می ‌کنید یا به ‌صورت آزاد آموزش می ‌‌بینید، حتماً وقت بیشتری را به آزمایش و اجرا اختصاص دهید.

  • خود آموزی

گاهی لازم است تا هر آنچه در کتابها یا فایل‌ های آموزشی دیده یا شنیده‌ ایم را یکبار دیگر برای خودمان حلاجی کنیم. در چینن مواقعی، این تنها خودمان هستیم که می ‌توانیم به خود آموزش دهیم. اگر فکر می ‌کنید که پس از هر کلاس یا دوره آموزشی، دوست دارید تا مطالب را مرور کنید و یک بار دیگر با صدای بلند همه چیز را برای خود توضیح دهید، حتماً این کار را انجام دهید و فکر نکنید که با داشتن چنین روحیه ‌ای، غیر عادی هستید. چرا که این نیز خود یک روش یادگیری مؤثر است.

  • خلاصه ‌نویسی

خلاصه ‌نویسی مفهومی شبیه به یادداشت‌ برداری است، اما تفاوت‌ هایی با آن دارد. مثلاً شخصی که یاددشت‌ برداری می ‌کند، ممکن است تنها بخشی از مسائل مهم را برای نوشتن انتخاب کند، اما شخصی که خلاصه‌ نویسی می‌کند، خلاصه تمام سرفصل‌ها را می ‌نویسد. خلاصه‌ نویسی باعث می‌ شود تا درک و مرور موضوعات بسیار راحت ‌تر انجام شود. آن ‌گاه می‌ توانید در بازه‌ های زمانی مشخص و کوتاه‌ مدت، تمام خلاصه ‌های خود را مرور کرده و یادگیری خود را قطعی کنید.

  • داستان‌ سرایی

داستان‌ سرایی یکی از انواع بهترین روش یادگیری است که به کمک آن می ‌توانید تمام موضوعات جدا از هم را به هم متصل کنید. داستان به شما کمک می ‌کند تا اگر چیزی را فراموش کردید، با دنبال کردن داستانی که برای آن ساخته ‌اید، مورد فراموش شده را به یاد بیاورید.

ممکن است روند داستان‌ سرایی زمان ببرد، اما یقیناً آموزش‌ های شما را طوری در ذهنتان ثبت می ‌کند که دیگر نیازی به مرور یا بازیابی آن‌ ها باقی نماند. مثلاً می‌ توانید برای وقایع تاریخی، اشعار و نصرهای ادبیات، کدهای یک برنامه‌ ی کامپیوتری، شیوه طراحی یک محصول یا هر مطلب دیگری، یک داستان در ذهن خود بسازید. تحقیقات ثابت کرده ‌اند که داستان ‌های دنباله ‌دار ماندگاری بیشتری در ذهن ما دارند و هر آموزشی که با داستان همراه باشد، برای همیشه در ذهن ما می ‌ماند.

  • تصویرسازی خلاقانه

اگر برای ارائه‌ ی یک موضوع آموزشی زمان کمی در اختیار دارید، هرچقدر اطلاعات بیشتری وارد ذهن خود کنید، مقدار کمتری از آن‌ ها در ذهنتان تثبیت می ‌شوند. پس در مواقع اضطرار می ‌توانید با تصویر سازی و تجسم خلاقانه‌‌ ی زمان ارائه‌ ی خود، تنها مطالب مفید را برای یادگیری انتخاب کنید.

آن‌ گاه به ‌راحتی در بین تمام موضوعات و سرفصل ‌هایی که در اختیار دارید، تنها بخش کوچکی را انتخاب خواهید کرد. وقتی شما زمان ارائه‌ ي خود را تجسم می‌ کنید، به صورت مجازی محیط واقعی را تجربه می ‌کنید و از روی همان تصاویر مجازی می‌ توانید به کم و کسر های اطلاعات خود پی ببرید. آن‌ گاه می ‌توانید از روی تصاویر خلاقانه ‌ی خود، شکاف ‌های آموزشی ‌تان را پُر کنید.

  • روش تکرار

حتماً شما هم این جمله را شنیده ‌اید که: «تکرار، مادر یادگیری است!»؛ پس اگر هیچکدام از روش ‌های آموزشی برای شما مؤثر واقع نشد، تکرار را پیشه‌ ی خود کنید. مطمئن باشید با تکرار هر موضوعی را می ‌توانید یاد بگیرید. تکرار را از آن جهت بهترین روش یادگیری در نظر می ‌گیرند، چون با هر بار که مفهومی را برای خود تکرار می ‌کنید، مسیر عصبی تازه‌ ای در ذهن خود برای آن مفهوم می‌ سازید. وقتی تعداد مسیرهای عصبی زیادی در مورد یک مفهوم خاص در ذهن شما ساخته شود، آن موضوع حتماً در حافظه ‌ی بلند مدت شما می ‌ماند.

  • تبادل‌ نظر با دیگران

اگر فرد برون‌ گرایی هستید و دوست دارید با دیگران تعامل زیادی داشته باشید، همین امر را در آموزش خود نیز به کار بگیرید. اگر درک یک موضوع آموزشی برایتان سخت است، با شخصی که در مورد آن اطلاعات دارد، مشورت کنید. گاهی تبادل نظر با دیگران و مشورت گرفتن از آن‌ها،‌ می ‌تواند بهترین روش یادگیری باشد.

سخن نهایی

روش‌ های یادگیری برای هرکسی نتایج متفاوتی در بر دارد. ممکن است روش یادداشت ‌برداری برای شخصی بهترین روش یادگیری به حساب بیاید، اما برای شخص دیگر اصلاً کارساز نباشد. البته علاوه بر این موضوع افرادی هم هستند که قدرت فراگیری خوبی دارند، اما به دنبال یافتن بهترین روش یادگیری سریع هستند تا در کوتاه‌ ترین زمان ممکن، مطالب مورد نیاز خود را فرا بگیرند.

در چنین صورتی باز هم افراد باید با توجه به عادات، رفتار و شرایط خود، راه‌ بهتر و سریع‌ تری را برای آموزش پیدا کنند. مثلاً شخصی با خلاصه ‌نویسی خوب یاد می‌گیرد، اما با داستان ‌سرایی می ‌تواند سرعت یادگیری خود را چند برابر کند. تمام موارد عنوان شده می ‌توانند در زمینه ‌های تحصیلی نیز اجرا شده و به بهترین روش درس خواندن نیز تبدیل شوند. پس تمام راه‌ حل ‌ها را امتحان کنید تا در نهایت به روش مورد نظر خود دست یابید.

برخی از سوالات رایج

۱.چرا قدرت یادگیری انسان‌ ها با هم تفاوت دارد؟

انسان‌ ها مخلوقات برتر این عالم هستند و از نظر روحی، فکری، عاطفی و شخصیتی با هم تفاوت ‌های زیادی دارند. همین تفاوت ‌ها هم باعث شده است تا دیدگاه‌ های متفاوتی در مورد انواع روش ‌های آموزشی داشته باشند.

۲.چطور بهترین روش یادگیری خود را پیدا کنیم؟

بسیاری از انسان‌ها هستند که به سن بالای ۲۰ یا ۳۰ سال رسیده‌اند، اما هنوز نتوانسته‌اند روش مؤثر خود در یادگیری را پیدا کنند. بنابراین اگر دانش‌آموز یا دانشجو هستید، نگران این موضوع نباشید؛ چراکه اگر روش‌های جدید را اجرا کنید، حتماً شیوه یادگیری موردنظر خود را پیدا خواهید کرد. به طور کلی هرچقدر خودتان را بهتر بشناسید، بهتر می‌توانید این روش‌ها را پیدا کنید.

۳. ۱۰ روش یادگیری مؤثر کدامند؟

  1. یادگیری دیداری، شنیداری، لمسی
  2. یافتن بهترین زمان یادگیری
  3. یادداشت برداری
  4. آموزش عملی و میدانی
  5. خودآموزی
  6. خلاصه ‌نویسی
  7. داستان ‌سرایی
  8. تصویرسازی خلاقانه
  9. روش تکرار
  10. تبادل‌ نظر با دیگران



تاریخ: شنبه 11 آذر 1402برچسب:,
ارسال توسط پول دوست

مفهوم تفکر استراتژیک (Strategic thinking) ، ویژگی های مهم تفکر استراتژیک

تفکر استراتژیک می­تواند به مدیران بسیار کمک کرده و موجبات رشد شرکت آن­ها را فراهم کند. برنامه­ ریزی استراتژیک به مجموعه ­ای از چهارچوب­ها و تئوری­هایی گفته می­شود که به کمک ابزارها و تکنیک­ها برای کمک به مدیران طراحی شده است. این برنامه الزاما قابلیت اجرا ندارد زیرا با گذر زمان تغییر پیدا می­کند و گاهی مشکلی از سازمان حل نمی­کند بلکه فقط موجب تسکین سازمان می­شود و با از بین رفتن آن اثرش نیز از بین رفته و در نتیجه مشکلات سازمان بزرگ­تر می­شود.

بنابراین لازم است افرادی برنامه استراتژیک را در سازمان ها طراحی نمایند که از تفکر استراتژیک برخودار باشند. این برنامه تنها یک هدف نیست بلکه مجموعه ای است که به مدیران کمک می­کند تا بتوانند در تصمیم­گیری های خود موفق شوند. بنابراین ضرورت تفکر استراتژیک و ضرورت آن بر هیچ کس پیچیده نیست و این رویکرد مدیریتی از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است که در ادامه شما را با آن آشنا خواهیم کرد.

منظور از تفکر استراتژیک چیست؟

یکی از اصطلاحاتی که در دنیای استرتژی جدیدا بر سر زبان­ها افتاده است تفکر استراتژیک است. که در ادامه آن را برای شما شرح خواهیم داد. محیط کسب و کار در امروزه پیچیدگی­های خاص خود را دارد و دچار تحولات جهشی و ناپیوسته می­شود. تحولات پی­در­پی در پارادایم­ها و تغییرات غیر خطی و پیچیده و رقابتی که حیطه ­بندی در آن مشخص نیست از ویژگی­های کسب و کارهای امروزی هستند که منجر می­شوند پیش بینی اتفاقات آینده بسیار سخت شود.

مبنای تفکر استراتژیک بر اساس پیش بینی حوادث آینده که شامل فرصت­ها و تهدیدها است. و هنگامی که تفاوت بسیار زیادی میان واقعیت و پیش بینی وجود داشته باشد برنامه ریزی استراتژیک بی­ معنا می­شود. پس برنامه ­ریزی راهبردی نیازمند ثبات و پایداری در محیط، عوامل موثر بر محیط و اکنش و کنش هایی قابل فهم است.

در نتیجه می­توان گفت این نوع برنامه ریزی برای محیط کسب و کار امروزی گزینه مناسبی  نیست. با افزایش مشکلات در محیط کسب و کار زمینه برای پیدایش تفکر راهبردی فراهم شد. زیرا این تفکر می­تواند موثرتر از برنامه استراتژیک باشد.

در حال حاضر تعریف خیلی دقیقی برای تفکر راهبردی وجود ندارد اما می­توان گفت این تفکر به عنوان یک مکمل در برنامه ­ریزی استراتژیک وارد شده و رویکرد راهبری مناسب در سازمان به حساب می ­آید. پس بهتر است به جای تعریف تفکر استراتژیک ویژگی­ها و ماهیت آن را بررسی کرد تا بتوانیم به خوبی آن را شناخته و در برنامه ­های خود به کار ببریم.

 ماهیت تفکر راهبردی

افراد مختلفی در جهان تعاریفی از تفکر استراتژیک ارائه داده ­اند که در واقع ماهیت آن را نشان می­دهد و نه تعریفی از آن.  هنری مینتزبرگ این تفکر را به عنوان نمای یک پارچه ­ای از ایده کسب و کار بیان می­کند. گری هامل تفکر راهبردی را به عنوان معماری هنرمندان ه­ای در کسب و کار می­داند که نمادی از خلاقیت در محیط کسب و کار است.

رالف استیسی تفکر راهبردی را طرح ریزی تعریف می­کند که بر مبنای یادگیری شکل گرفته است و هر تعبیری نمایان کننده این رویکرده است. این در حالی است که پراهالاد و هامل اعتقاد داشتند تفکر راهبردی شیوه­ای ویژه برای اندیشیدن است که به عنوان یک مهارت استراتژی در نظر گرفته می­شود. در کل این نوع تفکر را می­توان به عنوان مبنایی جهت ایجاد کردن راهبری­های جدید دانست که می­تواند قواعد رقابتی را تغییر داده و چشم انداز متفاوتی از وضعیت موجود ارائه می­دهد. در نتیجه می­توان این تفکر را معماری هنرمندانه بر مبنای خلاقیت، فهم ناپیوستگی­ها و کشف در محیط کسب و کار دانست.

در حالت کلی می­توان تفکر استراتژیک را طرح ریزی عملکردها بر اساس یادگیری­های جدید دانست. این فرایند مداوم بوده و جهت رفع ابهام در محیط­های پیچیده به کار می­رود. این تفکر میتواند منجر به مزیت رقابتی شده و این هدف با فهم قواعد بازار و جوابگویی خلاقانه انجام می گیرد که می توان در محیط ناپایدار کسب و کار  آن را یک پدیده بی نظیر دانست.

منظور از تفکر راهبردی این نیست که مدیران آینده را پیش بینی کنند بلکه هدف تشخیص هر چه سریع­تر وضعیت بازار و استفاده کردن از فرصت­هایی است که دیگران به آن­ها توجه ندارند. داشتن تفکر استراتژیک به این معنا نیست که چند اقدام ساده انجام شود. بلکه مدیران باید بتوانند عواملی که بر سازمان اثر می گذارند را شناسایی کرده و با دید درستی بتوانند راه حل ها را بسط دهند.

اگر بخواهیم کلی به این ماجرا نگاه کنیم تفکر استراتژیک داشتن نوعی بصیرت از وضعیت موجود و استفاده از فرصت­های پیش آمده است که با استفاده از این تفکر می­توان سریعا و قبل از رقیبان فرصت­ها را پیدا کرده و از آن­ها استفاده نمود.

همچنین نباید فراموش کنیم که این تفکر علاوه بر توجه به روندهای اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و … نیازمند مدیری است که بتواند همبستگی این روندها را تشخیص دهد و عوامل موثر در دستیابی به هدف مورد نظر را شناسایی کند.

مزایای تفکر استراتژیک

تفکر استراتژیک دارای مزایای بسیاری است. این تفکر موجب افزایش اعتماد میان همکاران در یک سازمان می ­شود و آن­ها را ترغیب به اصل کار گروهی  در کنار هم می­کند. همان­طور­که می­دانید هماهنگی میان افراد یک سازمان از اهمیت زیادی برخودار است و ساز مخالف دلخواه هیچ کس نیست. در اثر این نوع تفکر سایر افراد سازمان متعهدتر شده و عملکرد آن­ها بهبود پیدا می­کند و با استفاده از این نوع تفکر تفکر ناب جایگزین تمام فکرهایی می­شود که فایده­ای ندارند.

رابطه میان تفکر راهبردی و برنامه راهبردی

در ابتدا در مورد تفکر راهبردی و همچنین برنامه ریزی راهبردی صحبت کردیم. همان­طور­­که گفتیم تفکر استراتژیک و برنامه ریزی استراتژیک می­توانند به عنوان مکمل در کنار یکدیگر فعالیت کنند. تفکر راهبردی موجب خلق چشم انداز می­شود و برنامه ریزی راهبردی ابزاری برای پیاده سازی این چشم انداز است.

تفکر استراتژیک سعی می­کند جهت گیری مناسبی برای سازمان تعیین کند و برنامه ریزی استراتژیک تلاش می­کند سازمان را در جهت مشخص شده­ای پیش ببرد. می­توان گفت مفهوم این دو متمایز از هم بوده و در حالت کلی هنگامی که تفکر استراتژیک شکل گرفت در ادامه روند شکل گرفتن آن برنامه ریزی راهبردی اتفاق می­افتد.

ویژگی تفکر استراتژیک

افراد استراتژیست دارای ویژگی­های خاصی می باشند که لازم است مدیران و افراد یک سازمان نسبت به آن­ها آگاهی داشته باشند. از جمله این ویژگی­ها می­توان به مواردی نظیر موارد زیر اشاره کرد.

  1. تفکر استراتژیک بر مبنای نگرش خلاق است به این معنا که آینده متفاوتی را برای سازمان به وجود می­ آورد. خاصیت اصلی این نوع تفکر ایده ­زایی و ایده ­یابی است که موجب می­شود سازمان در برابر مسائل مختلف راهی را پیدا کند.
  2. تفکر راهبردی بر اساس تفکر سیستمی شکل گرفته است به این معنا که نگاهی جامع به گسترده ­تر کردن کسب و کار و صنعت دارد و فقط محدود به یک واحد یا سازمان نیست. این تفکر جریان ایجاد ارزش از اول تا آخر برای مشتری را در نظر می­گیرد. در نتیجه همین نگرش سیستمی باعث می­شود ایده ­های سازمانی و فراسازمانی ایجاد شود.
  3. این تفکر بر مبنای نقد و بررسی انتقادی است و نگاهی پرسشگرانه و موشکافانه در مسائل دارد. مفروضات برای یک کسب و کار ثابت نبوده و همیشه ثابت نخواهد بود. مشتریان تغییر می­کنند. در نتیجه نگرش انتقادی مدل­های ذهنی و چهارچوب­های فکری در سازمان شکسته شده و سازمان به سمت و سوی جدیدی پیش می­رود که منجر به یادگیری ۲ حلقه ­ای می­شود.
  4. تفکر راهبردی نوعی تفکر ترکیبی است به این معنا که از انواع داده ­های سخت و نرم استفاده می­کند. این در حالی است که برنامه­ریزی استراتژیک معمولا بر اساس داده ­های سخت است. اما تفکر استراتژیک بر اساس بینش­ها، تمثیل­ها، ایده­ها، و مفاهیم جدید عمل می­کند.
  5. تفکر استراتژیک در جست و جوی مزیت­ها است به این معنا که برای کسب موفقیت در بازار لازم است برتری و امتیاز مشخصی برای سازمان وجود داشته باشد. در غیر این صورت دلیلی ندارد مشتریان آن سازمان را انتخاب کنند. در نتیجه تفکر راهبردی تلاش می­کند از تقلید دوری کرده و به جست­ و ­جوی نهفته­ای می­پردازد.
  6. این تفکر نتیجه گرا است. به این معنا که نه خیلی ایده آل گرا است و نه بدون تجربه و اندیشه وارد کاری می­شود. این نوع تفکر رویکردی تجربی آزمایشی دارد و تلاش می­کند با استفاده از تجربه ­های کوچک به برداشت­های جدید دست یابد.

از دیگر ویژگی­های تفکر استراتژی بر اساس تفکر لیدکا می­توان به نگرش سیستماتیک، تمرکز بر روی اهداف، تفکر در زمان، فرضیه­ سازی و  فرصت جویی هوشمندان اشاره نمود.

ویژگی مدیرانی که تفکر راهبردی دارند

مدیرانی که تفکر راهبردی دارند همواره دارای ویژگی­هایی هستند که پیش از این برای تفکر راهبردی بیان کردیم. این افراد مدام تفکرات جدید را در سازمان به کار گرفته و از تغییر نمی­ترسند. همیشه برای تمام تصمیمات یک دید بلند­مدت داشته و برای تمام امورات سازمان برنامه ریزی قبلی در ذهن دارند. این افراد دارای ویژگی­های منحصر به فردی هستند که موجب موفقیت آن­ها می­شود که از جمله این ویژگی­ها می­توان به موارد زیر اشاره کرد.

  1. مدیرانی که تفکر راهبردی دارند، به پدیده ها و مسائل با ژرف نگری خاصی نگاه می کنند.
  2. این افراد معمولا روحیه بسیار کنجکاوی دارند.
  3. مدیران راهبردی معمولا تفکری منطقی دارند.
  4. این افراد در بیان نظرات خود بسیار جسور هستند.
  5. این افراد از موضوعات جدید لذت می برند و از تغییر بیمی ندارند.
  6. این افراد روزانه تلاش می کنند اطلاعات خود را در مورد کسب و کارشان به روز کنند و به مسائل قدیمی اکتفا نمی کنند.
  7. مدیرانی که تفکر استراتژیک دارند معمولا افرادی با قوه تخیل خلاق هستند.
  8. این افراد معمولا قبل از اقدام تمام جنبه ها را بررسی نموده و سپس اقدام به عمل می کنند.
  9. این مدیران از رقابت و قرار گرفتن در بازار رقابتی بسیار خوشحل می شوند.
  • معمولا افراد پرکار و فعالی هستند.
  • به رشد حرفه ای سازمان بسیار اهمیت می دهند.
  • همواره به وضع موجود قانع نبوده و تلاش می کنند خود را در شرایط بهتری قرار دهند.

چگونه تفکر استراتژیک تقویت می شود؟(روش‌های بهبود تفکر راهبردی چیست)

تفکر استراتژیک قابل ارتقا دادن و تقویت است و مدیران می­توانند با انجام کارهایی این تفکر را در وجود خود تقویت کنند و سبب توسعه فردی در خود بشوند. از جمله ای تغیرات می­توان به تغییر در طرز تفکر مانند گرایش پیدا کردن به خطر پذیری، جهت گیری از نظر زمانی که از گذشته به سمت آینده است و … اشاره کرد.

همچنین با تقویت صلاحیت از طریق ابعادی مانند شخصیت و استعداد مدیران و بهبود آن­ها، افزایش مهارت حل مساله، افزایش آگاهی در مورد محیط پیرامون و … تفکر استراتژیک را در وجود خود تقویت نمود.

سخن پایانی

تفکر استراتژیک به عنوان یک مکمل در کنار برنامه­ ریزی استراتژیک است که برای تصمیم­گیری در یک سازمان ضروری است. مدیرانی که از این نوع تفکر برخودارند افرادی خلاق، نترس و آینده ­نگر هستند که می­توانند با داشتن دیدی بلند­مدت و پیش بینی حوادث آینده به موفقیت­هایی دست یابند. از جمله ویژگی­ های تفکر استراتژیک می­توان به دید نقادانه، خلاقیت، نگرش سیتماتیک و … اشاره کرد.

برخی از سوالات رایج

۱. منظور از تفکر استراتژیک چیست؟

تفکر استراتژیک یکی از اصطلاحاتی است که در دنیای استراتژیک امروز بر سر زبان‌ها افتاده و بر اساس پیش بینی حوادث آینده است که شامل فرصت‌ها و تهدیدها می‌باشد .

۲.ماهیت تفکر راهبردی چیست؟

ماهیت تفکر راهبردی را می‌توان طرح ریزی عملکرد‌ها بر اساس یادگیری‌های جدید دانست که این فرآیندها به صورت مداوم هستند و به جهت رفع ابهام در محیط های پیچیده به کار می روند.

۳.چگونه می توان تفکر استراتژیک را تقویت کرد؟

تفکر استراتژیک قابل ارتقا است و می‌توان با ایجاد تغییر در طرز تفکر مانند گرایش پیدا کردن به خطرپذیری و جهت گیری صحیح زمانی آن را ارتقا داد.




تاریخ: شنبه 11 آذر 1402برچسب:,
ارسال توسط پول دوست