آموزش کسب و کار, کسب درآمد اینترنتی، استخدام، کنکور
آموزش کسب و کار, کسب درآمد اینترنتی، استخدام، کنکور
آموزش کسب و کار, کسب درآمد,کسب درآمد اینترنتی , استخدام، کاریابی، کنکور و دانشگاه

آموزش فن بیان ، تکنیک های بداهه گویی ، تقویت مهارت‌ کلامی و فن بیان

فن بیان و بداهه گویی یکی از مهم‌ترین موضوعات در بحث توسعه فردی است. اگر شما فن بیان خوبی داشته باشید می‌توانید خیلی راحت خواسته‌ها و مشکلات خود را بیان کنید. مهارت‌ کلامی جزییات زیادی دارند و یادگیری آن‌ها در یک زمان محدود امکان‌ پذیر نیست اما با تمرین بداهه گویی مکرر می‌توانید به مهارت‌‌های فن کلام و مهارت‌های کلامی مسلط شوید.

اگر برای شما هم سؤال شده است که مهارت کلامی چیست باید در جواب گفت مهارت‌های کلامی جز موضوعاتی است که در مدرسه به ما آموزش داده نمی‌شود و به همین خاطر است که بیش‌تر افراد در این موضوع ضعف‌های بسیاری دارند. ضعف‌های مربوط به مهارت‌های کلامی به قدری می‌تواند برای شما مشکل درست کند که حتی فکر آن را هم نمی‌کنید.

مدیران و متخصصان زیادی وجود دارند که برای برگزاری جلسات و سخنرانی در همایش‌ها ترس زیادی دارند، ترس آن‌ها از میزان علم آن‌ها در تخصص مربوطه‌ نیست بلکه ترس از نداشتن مهارت‌های کلامی است. حتی در بسیاری از وقت‌ها این اشخاص به جلسات کاری مهم نمی‌روند و یک نماینده از خودشان می‌فرستند.

اکنون که به خوبی می دانید مهارت کلامی چیست باید گفت تمامی مشکلات ذکر شده گوشه‌ای از نداشتن مهارت‌های کلامی است. از طرف دیگر وجود مهارت‌های کلامی می‌تواند شخص را به یک شخص قدرت‌مند در مذاکره تبدیل کند. البته مهارت‌های کلامی در طول زمان تثبیت می‌شوند و این گونه نیست که شما در یک زمان مشخص به یک شخص حرفه‌ای در مذاکره تبدیل شوید.

بداهه‌ گویی چیست؟

حالا شاید برای شما سؤال پیش بیاید که بداهه گویی چیست و دقیقاً چه مفهومی دارد؟ برای پاسخ به این سؤال باید گفت که بداهه گویی حرفه‌ای به روشی اطلاق می‌شود که فرد بتواند در کمترین زمان، بهترین جواب را ارائه دهد. بسیاری از مردم اعتقاد دارند که این روش، بیشتر از اینکه یک فن باشد، یک هنر محسوب می‌شود که تأثیر بسیار زیادی بر زندگی حرفه‌ای افراد دارد. ازاین‌رو، باید یاد بگیریم که چگونه بداهه گویی کنیم تا بتوانیم در حرفه و کسب‌وکار خود موفق شویم.

احتمالاً بارها مشاهده کرده‌اید که در موفقیتی قرار گرفته‌اید که توانایی صحبت کردن به نحو درست را نداشته‌اید. ممکن است کلمات را فراموش کرده باشید، یا از شما سؤالی شده که پاسخ دقیق آن را نمی‌دانید. حتی این احتمال وجود دارد که از شما درباره موضوع خاصی اطلاعات خواسته باشند و شما آمادگی لازم برای پاسخ‌گویی را نداشته باشید. در ادامه، تیم تحقیقاتی دکتر ویز برای شما توضیح می‌دهد که چگونه می‌توانید بداهه گویی حرفه‌ای داشته باشید.

بسیاری از افراد گمان می‌کنند که بداهه‌گویی به این معنی است که فرد همواره درباره همه چیز آمادگی قبلی داشته باشد، درصورتی‌که این تصور کاملاً اشتباه بوده است. فردی که در حوزه کاری خود حرفه‌ای بوده و تسلط کافی داشته باشد، می‌تواند تشخیص دهد که افراد قصد پرسیدن چه مدل سؤالاتی از وی دارند. بدین ترتیب، باید اطلاعات پیش‌زمینه‌ای کافی در حوزه تخصص خود داشته باشد و مدام در حال کسب اطلاعات بیشتر باشد و بهتر است باید ذهن خود را برای هرگونه سؤالاتی آماده کند.

هوش کلامی

قطعاً برای شما هم پیش آمده است که در یک گفت‌وگو، واژه‌ای اشتباه به کار برده‌اید و آن واژه باعث ایجاد ناراحتی و دلخوری شده است. این موضوع فقط در گفت‌وگوهای روزانه صادق نیست و این روزها در چت‌ شبکه‌های اجتماعی و حتی ایمیل‌ها هم دیده می‌شود.

شما باید در نظر داشته باشید که هوش کلامی تمامی ارتباطات شما را شامل می‌شود و اگر مشکلی در آن وجود داشته باشد فقط در موقع صحبت کردن به مشکل نمی‌خورید بلکه در زمان‌های چت کردن در شبکه‌های اجتماعی و دیگر ارتباطات نیز دچار مشکل می‌شوید.

این روزها دوره‌های زیادی در موسسات برگزار می‌شود که برخی از این دوره‌ها واقعا مفید هستند و برخی دیگر نیز سود چندانی ندارد. ملاک تشخیص این دوره‌ها استاد و برگزارکننده این دوره‌ها است. دوره‌های مفید ممکن است هر چند ماه یک بار برگزار شوند اما اثری فوق‌العاده دارند و قطعا شما را به یک نتیجه خوب می‌رسانند.

جادوی بی‌نظیر بداهه‌ گویی

همان‌طور که تاکنون متوجه شدید، بداهه گویی حرفه ای از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است و بیشترین تأثیر را در موفقیت شما می‌گذارد. احتمالاً در موقعیتی قرار گرفته باشید که دیگران از شما انتقادات شدید و نابجایی کرده‌اند اما شما توانایی پاسخ دادن به آن‌ها را نداشته‌اید. در این شرایط، موجب شده است تا حق شما ضایع شود و به آنچه که لایق آن بوده‌اید، نرسید؛ در اینجاست که اهمیت بداهه‌گویی و هوش کلامی نمایان می‌شود.

کاربردهای فن بیان در زندگی روزمره و کسب و کار

شاید این سؤال برای شما هم پیش آمده باشد که یادگیری مهارت‌های فن بیان چه تاثیری در عمل‌کرد روزانه ما دارد و آیا اساساً به زندگی شخصی و کاری ما نفعی می‌رساند یا خیر؟ بعد از برگزاری این دوره‌های فن بیان بیش‌تر شرکت‌کنندگان اعتقاد داشتند که روابط شخصی، دوستانه و شغلی‌شان بهبود فراوانی داشته است و مشکلات صحبت کردن‌شان رفع شده است.

البته صرفاً شرکت در دوره‌های فن بیان نمی‌تواند راه مناسبی برای موفقیت در این زمینه باشد بلکه تمرین بداهه گویی و پشت‌کار شما است که می‌تواند تضمین‌کننده موفقیت در فن بیان شما باشد. در ادامه این مطلب مهم‌ترین راه‌کارهای بهبود فن بیان و مهارت‌های کلامی را بررسی می‌کنیم و توضیحات کاملی در مورد هر قسمت می‌دهیم.

چرا باید به مهارت‌ کلامی توجه ویژه‌ای داشت؟

یادگیری مهارت‌ کلامی نقش بسیاری مهمی در روابط روزمره ما دارد و همه ما می‌دانیم که قسمت اعظمی از زندگی ما را همین روابط روزمره تشکیل می‌دهد. در کشورهای خارجی و تراز اولی مانند سوئد، نروژ، آمریکا، آلمان و … توجه ویژه‌ای به مهارت‌های کلامی شده است به طوری که در تمامی مدارس و دانشگاه این درس به عنوان یک عنوان آکادمیک تدریس می‌شود.

از حدود قرن ۱۹ میلادی در اروپا و آمریکا به مهارت‌ کلامی توجه ویژه‌ای شد و به همین خاطر است که اروپا و آمریکا سخن‌ران‌های بی‌نظیری دارد. البته سخنران‌ شدن تنها کاربرد این مهارت‌های کلامی نیست و مهم‌ترین علت یادگیری این مهارت بهبود روابط در زندگی شخصی و کاری است. در بیش‌تر مراجع روان‌شناسی سه دلیل عمده برای آشنایی هر شخص با مهارت‌های کلامی و فن بیان عنوان شده است.

در ادامه این ۳ عنوان را بررسی می‌کنیم:

  1. همه در طول زندگی در شرایطی قرار می‌گیریم که باید در یک جمع صحبت کنیم یا از عقایدمون دفاع کنیم. برخی اوقات هم باید شخصی را راضی کنیم درست مانند زمانی که قرار است یک معامله صورت دهیم
  2. کارمندان و کارکنان در هر جایگاهی که در یک شرکت هستند باید بتوانند مهارت‌های ارتباطی با مشتریان و سایر افراد برقرار کنند.
  3. قدرت متقاعدکردن می‌تواند دست آوردهای زیادی برای شما در زندگی شخصی و کاری شما خواهد داشت.

در ادامه به سراغ معرفی راهکارهای مهم و اثرگذار در فن بیان و مهارت‌های کلامی در بداهه گویی می‌رویم:

۱ـ‌ شمرده شمرده صحبت کنید

یکی از راه‌های افزایش مهارت کلامی شمرده شمرده و شیوا صحبت کردن است. بسیاری از مشکلات کلامی بدین خاطر است که شمرده صحبت نمی‌کنید. اگر حتی هیچ کاری هم نکنید اما شمرده صحبت کنید به طور خودکار نیمی از مشکلات صحبت شما برطرف می‌شود. شونده باید بتواند تمامی کلمات و عبارات شما را به طور واضح بشنود و هیچ مشکلی برای درک صحبت‌های شما نداشته باشد.

از طرف دیگر باید سعی کنید تا حد ممکن از به کار بردن کلمات سخت و دشوار پرهیز کنید. استفاده از کلمات آسان یکی از بهترین راه‌ها برای جذب مخاطب است. بسیاری از افراد این گونه تصور می‌کنند که اگر در صحبت‌های‌شان از کلمات سخت و یا خارجی استفاده کنند مخاطب لذت می‌برد در صورتی که تجربه نشان داده است مخاطب با کلمات سخت و غیرفارسی نه ‌تنها لذتی نمی‌برد بلکه دچار سردرگمی می‌شود.

پس حتی اگر مخاطب‌تان شخص سطح بالایی است سعی کنید از کلمات و جملات ساده و عامیانه استفاده کنید. نگاهی به برترین سخنران‌های داخلی و خارجی بیاندازید، تمامی این اشخاص از عباراتی آسان و عامیانه استفاده می‌کنند و همین موضوع نقش مهمی در جذب مخاطب دارد.

۲ـ نقش اعتماد به نفس در فن بیان برتر

اگر به راحتی در جمع‌های خانوادگی صحبت می‌کنید و هیچ ترس و واهمه‌ای از صحبت کردن ندارید از اعتماد به نفس مناسبی برخوردار هستید اما این دلیل نمی‌شود که شما یک سخنران خوب هستید. مخاطب در شروع صحبت‌های شما به چیزهای زیادی دقت می‌کند و یکی از این موارد همین اعتماد به نفس است، اگر اعتماد به نفس شما در سطح خوبی قرار داشته باشد مخاطب به سراغ پارامتر‌های دیگری می‌رود و اما اگر اعتماد به نفس شما در سطح مناسبی قرار نداشته باشد مخاطب به حرف‌های شما توجهی نمی‌کند حتی اگر واقعا حرف‌های جدید و مفیدی برای گفتن داشته باشید.

پس به این نتیجه رسیدیم که وجود اعتماد به نفس در فن بیان ضروری است اما کافی نیست. حالا ممکن است که اعتماد به نفس شما پایین باشید و به دنبال راه‌کار برای تقویت آن باشید. گفتاردرمانی، جلسات مشاوره و بسیاری راه‌های دیگر وجود دارد که می‌تواند اعتماد به نفس شما را تقویت کند اما یکی از بهترین و در عین حال آسان‌ترین کارها صحبت کردن در برابر آینه یا دوربین تلفن همراه‌تان است.

اگر بتوانید در طول روز زمانی را به این کار اختصاص دهید می‌توانید در بازه زمانی کوتاهی اعتماد به نفس‌تان را تقویت کنید. البته ممکن است برخی افراد به دلیل مشکلات روحی حتی در برابر آینه هم قادر به صحبت کردن نباشند که در این صورت بهتر است به یک روان‌شناس مراجعه کنید تا به کمک جلسات روان‌کاوی این مشکل حل شود.

۳ـ از حرفی که می‌زنید مطمئن باشید و خودتان عمل‌کننده به آن باشید

 یکی از راه‌های افزایش مهارت کلامی برای بداهه گویی، داشتن صداقت و راستی در صحبت‌هایتان هست زیرا مخاطب باهوش است و دقیقاً متوجه حالات رفتارهای شما می‌شود، اگر مشخص شود که به حرفی که می‌زنید پایبند نیستید اعتماد مخاطب از بین می‌رود. این موضوع وقتی دردسرساز می‌شود که اعتماد جمع زیادی از مخاطبان و کاربران شما از بین برود. صداقت گفتاری فقط در گفتار محاوره‌ای نیست و اگر صاحب یک کسب و کار هستید باید نسبت به مطالب وب‌سایت و دیگر کانال‌های ارتباطی‌تان هم حساس و پیگیر باشید.

پس بهتر است صداقت را در تمامی کارهای روزانه‌تان رعایت کنید تا درگیر مشکلات و تبعات آن نشوید. زمانی که با صداقت از یک موضوعی صحبت می‌کنید حرف و گفتار شما تأثیر بیش‌تری روی مخاطبان دارد. اشتیاق انسان در هنگام صحبت از یک موضوع نشان‌دهنده صادق بودن یا نبودن گفته او است. این موضوع گرچه به صورت صد در صد قابل تشخیص نیست اما در بیش‌تر موارد این گونه است. پس سعی کنید همیشه با صداقت صحبت کنید تا مخاطبان اعتمادشان به شما را از دست ندهند.

۴ـ از خودتان زیاد تعریف نکنید

بسیاری از افراد در هنگام صحبت‌های‌شان به دفعات زیادی از خودشان تعریف می‌کنند که در نظر مخاطب اصلاً کار خوشایندی به حساب نمی‌آید. اگر به هر دلیلی در صحبت‌های‌تان فروتنی را رعایت نمی‌کنید باید بدانید که شنونده‌ها علاقه زیادی به صحبت‌های شما ندارند و اساساً دلیلی برای توجه کردن به حرف‌هایتان ندارند.

یکی از راه‌های افزایش مهارت کلامی و یادگرفتن مهارت‌های بداهه گویی این است که سخنرانی افراد مشهور را مشاهده کنید. فیلم سخنرانی بسیاری از افراد بزرگ مانند استیو جابز و بیل گیتس در فضای وب موجود است و می‌توانید از الگوی سخنرانی آن‌ها استفاده کنید و کمک بگیرید.

در نظر داشته باشید که مخاطب به دنبال تعریف کردن شما از خودتان نیست و بیش‌تر آدم‌ها از این کار متنفر هستند. تواضع و فروتنی شما می‌تواند نظر مخاطبان زیادی را جلب کند. همچنین نقل قول از بزرگان هم در بین صحبت‌های‌تان می‌تواند نتیجه بسیار خوبی داشته باشد.

برای مثال شما در بین صحبت‌های‌تان می‌توانید از نظرات صاحب سبکان حوزه مورد بحث‌تان وام بگیرید. پس بهتر است صحبت‌های‌تان را به دو قسمت تبدیل کنید و در بخشی نظرات و صحبت‌های خودتان را مطرح کنید و بین صبحت‌ها هم از افراد دیگر و صاحب نظران دیگر وام بگیرید.

۵ـ تن صدای‌تان را بیش‌ از حد بالا نبرید

بسیاری از افراد صدای خود را تا حد ممکن بالا می‌برند و این موضوع در نظر مخاطب موضوع چندان جالبی نیست. از طرف دیگر بالا بردن صدا، لرزش زیادی را برای صدا شما به وجود می‌آورد و باعث بروز مشکلاتی در بیان شما می‌شود. مهارت‌های فن بیان و بداهه گویی برخی اوقات به قدری ساده هستند که حتی تصور آن را هم ندارید.

اکنون که به خوبی می دانید مهارت کلامی چیست، پس بهتر است تمامی راه‌های افزایش مهارت کلامی و نکات موجود در این مطلب را روی یک تکه کاغذ یادداشت کنید و قبل از سخنرانی آن‌ها را تمرین کنید. تمرین کردن همین نکات ساده باعث می‌شود به مرور زمان مهارت‌های فن بیان برتر در شما نهادینه شود.

یکی دیگر از کارهایی که می‌توانید برای بهتر صحبت کردن استفاده کنید، نوشیدن آب در هنگام خشکی گلو است، بهترین کار این است که شما قبل از سخنرانی آب بنوشید و یک لیوان آب هم در حین سخنرانی داشته باشید تا بتوانید در صورت نیاز از آن استفاده کنید.

۶ـ دقت به نحوه نشستن، ایستادن و زبان بدن

درست ایستادن و دقت داشتن به نحوه نشستن می‌تواند یکی از بهترین کارهایی باشد که پرستیژ سخنرانی شما را حفظ می‌کند. زمانی که شما صحبت می‌کنید دیگران در کنار صدایی که از شما می‌شوند، شما را هم مشاهده می‌کنند و اگر نتوانید به درستی استایل بدن‌تان را حفظ کنید، مخاطب احساس خوبی نخواهد داشت.

زبان بدن نیز یکی از مهم‌ترین موضوعاتی است که باید به آن توجه کنید. زبان بدن در جلب نظر مخاطب اهمیت ویژه‌ای دارد و شما باید بتوانید با زبان بدن درست و اصولی، نظر مخاطب را جلب کنید. نگاه درست به همه شنوندگان و استفاده درست از دست‌ها و حرکات صورت کمک می‌کند تا صحبت‌های تأثیرگذارتری برای مخاطب داشته باشید.

شاید از خود بپرسید درست نشستن چگونه باعث جلب نظر مخاطب می‌شود که در پاسخ به این سؤال باید بدانید که داشتن یک استایل درست نه تنها نظر مخاطب را جلب می‌کند بلکه تأثیر زیادی هم روی نحوه نفس‌گیری شما دارد. اگر شما به درستی ننشینید برای نفس‌گیری دچار مشکلاتی می‌شوید و دائماً نفس کم‌ می‌آورید. قوز کردن یکی از مصداق‌هایی است که می‌توان برای این موضوع داشت.

در هنگام نشستن زاویه کمر و پاها باید به صورت ۹۰ درجه باشد. البته اگر دفعات اولی است که در یک جمع صحبت می‌کنید باید در نظر داشته باشید که ممکن است دچار مشکلاتی در هنگام نفس‌گیری شوید و این موضوع با تمرین درست می‌شود.

طبق تجربه یکی از بهترین کارهایی که می‌توانید برای نفس‌گیری داشته باشید خواندن یک متن از یک کتاب یا روزنامه با صدای بلند است. در صورت امکان می‌توانید صدای خود را ضبط کنید تا بتوانید اشکالات خود را یادداشت کنید و در تمرین‌های بعدی آن‌ها را رفع کنید.

۷ـ صداهای زیر و بم، پاشنه آشیل بسیاری از سخنران‌ها

تولید صداهای زیر و بم نادرست، ناشی از استرس و عدم اعتماد به نفس کافی است بدین معنی که اگر شما اعتماد به نفس نداشته باشید قطعاً باید منتظر صداهایی با شیب زیاد یا کم در سخنرانی‌تان باشید. بسیاری از وقت‌ها شما در یک همایش و یا سخنرانی نشسته‌اید و حتی حواستان هم نیست اما به ناگهان متوجه خروج صدایی بسیار بلند و ناهنجار از شخص گوینده می‌شوید.

ناتوانی از کنترل صداهای زیر و بم یکی از مهم‌ترین مشکلاتی است که اشخاص بی تجربه دارند. بهتر است برای کنترل صداهای زیر و بم‌تان تمرین کتاب‌خوانی و روزنامه‌خوانی داشته باشید اما تجربه صحبت در جمع هم یکی از مهم‌ترین تمرین‌ها برای کنترل صداهای زیر و بم است.

۸ـ آماده بودن

حتی اگر یک سخنران حرفه‌ای باشید اما قبل از سخنرانی تمرین نکنید ممکن است به مشکل بخورید. مشکلات ناشی از عدم آمادگی در سخنرانی می‌تواند دردسرهای زیادی برای شما به وجود بیاورد. بهتر است قبل از سخنرانی یک برگه آماده کنید و تمامی نکات و موضوعاتی که می‌خواهید از آن صحبت کنید را یادداشت کنید تا بتوانید بدون استرس و نگرانی صحبت کنید. بهتر است تمامی مثال‌ها و نقل قول‌ها را هم یادداشت کنید. یادداشت این موضوعات کمک می‌کند تا نگرانی کمتری بابت صحبت‌های‌تان داشته باشید.

۹ـ ارائه منابع و مستندات در سخنرانی

بسیاری از وقت‌ها در بین صحبت‌ها یک یا چند نقل قول مطرح می‌کنید که شونده از آن‌ها لذت می‌برد اما بهتر است منابع صحبت‌های‌تان را هم مطرح کنید. مطرح کردن منبع صحبت‌ها کمک می‌کند شنونده با اعتماد بیش‌تری به حرف‌ها و صحبت‌های شما توجه کند. البته ممکن است برخی از سخنرانی‌ها به گونه‌ای باشد که نیاز به ارائه مستندات زیادی داشته باشد.

در این صورت بهتر است یک فایل پی‌دی‌اف آماده کنید و منابع‌تان را در آن ذکر کنید. ذکر منابع می‌تواند ارزش و اعتبار صحبت‌های شما را تا چندین برابر افزایش دهد. البته نیازی نیست که برای بدیهیات یا نقل‌قول‌های ساده منبع ذکر کنید. ‌پس ارائه منابع و مستندات هم می‌تواند یکی از مهارت‌های مهم در فن بیان و بداهه گویی باشد.

۱۰ـ بداهه‌ گویی را تمرین کنید

در قسمت‌های قبل گفته شد که هیچ سخنرانی بداهه‌ و بدون تمرینی نداشته باشید اما ممکن است به هر دلیل در شرایطی قرار بگیرید که مجبور به سخنرانی بداهه شوید.آموختن مهارت‌های سخنرانی بداهه گویی می‌تواند باعث درخشش شما در جمع یا کنفرانس‌ها شود. تمرین بداهه گویی یکی از مهم‌ترین موضوعاتی است که برای تقویت فن بیان می‌توانید صورت دهید.

برای تمرین بداهه گویی یک موضوع عجیب مشخص کنید و در همان لحظه در مورد آن با خودتان صحبت کنید. اگر می‌خواهید در مهارت‌های فن بیان برتر و حرفه‌ای شوید باید سعی کنید در هر لحظه قدرت  و مهارت های سخنرانی بداهه را داشته باشید. حتی در جمع‌های خانوادگی و فامیلی نیز می‌توانید تمرین بداهه گویی کنید. قطعا جمع‌های خانوادگی و فامیلی در روزهای عادی ما تشکیل می‌شوند و اگر بخواهید فن بیان‌تان را تقویت کنید می‌توانید از این پتانسیل استفاده کنید.

۱۱ـ شوخی و خوش خنده بودن را فراموش نکنید

شما هم به هیچ عنوان دوست ندارید که پای صحبت‌های یک انسان خشک و عبوس بنشینید. پس سعی کنید شوخی‌ها و مزاح‌های مناسب و متناسبی را برای سخنرانی‌تان مشخص کنید و از آن‌ها استفاده کنید. در شوخی‌ها باید مراقب خط قرمزها باشید. اعتقادات، سلیقه‌های ورزشی، قومیت‌ها و دیگر موضوعات ممیزی را در بین شوخی‌های‌تان استفاده نکنید تا بتوانید بازخورد خوبی بگیرید.

استفاده نابه‌جا از برخی از شوخی‌ها نه تنها بر مخاطب اثر مثبت نمی‌گذارد بلکه می‌تواند موجب ناراحتی جمعی از مخاطبین شود. در بین جمع نیازی نیست که فقط خودتان شوخی کنید و برای عوض کردن فضا می‌توانید از حضار هم استفاده کنید. برای مثال ممکن است شما با یکی از حضار جمع خاطره مشترکی داشته باشید، از او بخواهید آن خاطره مشترک را تعریف کند. این کار باعث ایجاد تعامل در فضا می‌شود و اثرات مثبت زیادی برای کیفیت سخنرانی شما دارد.

۱۲ـ متکلم وحده نباشید

ممکن است در یک جمع از شما درخواست صحبت شود. در این صورت ممکن است متناسب با نیاز شما چند دقیقه یا حتی چند ساعت صحبت کنید. اما آیا چند ساعت یا حتی چند دقیقه صحبت یک طرفه کار درستی است؟

قطعاً خیر. شما به عنوان یک سخنران باید سعی کنید از نظرات و صحبت‌های دیگر افراد جمع هم صحبت کنید. مدیریت این کار کاملا به صلاح دید شما دارد اما باید از پتانسیل‌های جمع حاضر استفاده کنید.

برای مثال می‌توانید بعد از هر نیم ساعت نظرات حضار را در مورد صحبت‌های ارائه شدتان بپرسید یا مثلا پرسشی مطرح کنید و نظرات حضار را جویا شوید. تمامی این کار به ایجاد تعامل ختم می‌شود که می‌تواند اثربخشی صحبت‌های شما را افزایش دهد.

البته در این کار زیاده‌روی نکنید، زیاده‌روی در این کار باعث عدم تمرکز شما می‌شود و ممکن است مخاطب هم از بحث اصلی دور شود و به عبارتی رشته کلام از دست برود. پس مراقب تعادل در این موضوع باشید، اگر تا این قسمت تمامی نکات فن بیان و مهارت‌های کلامی را آموخته‌اید به شما تبریک می‌گوییم چرا که تقریبا با ۹۰ درصد مهارت‌ کلامی و فن بیان آشنا شده‌اید.

۱۳ـ مدیریت زمان

مهارت‌های فن بیان بسیار زیاد هستند و در این مطلب مهم‌ترین مهارت‌ها را بررسی کردیم و راهکارهای به دست آوردن این مهارت‌ها را هم مطرح کردیم. تمامی مهارت‌های کلامی و فن بیان در صورتی اثربخش هستند که مدیریت زمانی خوبی داشته باشید.

اگر ۱۲ مهارت بالا را استفاده کنید اما زمان صحبت و سخنرانی خود را کنترل نکنید، سخنرانی خوبی نداشته‌اید. مدیریت زمان و برنامه ریزی درست به قدری مهم است که حتی برخی از بزرگترین سخنران‌ها هم در آن دچار مشکل هستند، اگر به دوران تحصیل خود فکر کنید قطعاً روزهایی را به یاد می‌آورید که معلم یا استاد به کلاس درس می‌آمد اما وارد بحث‌های حاشیه‌ای می‌شد و مطلب نیمه تمام می‌ماند.

این موضوع نمونه‌ای بارز از عدم مدیریت زمان است. برای مدیریت زمان تمرین زیادی لازم است و این گونه نیست که در یک ماه یا شش ماه به آن مسلط شوید.

۱۳ تکنیک بداهه گویی؛ تقویت مهارت‌های کلامی و فن بیان

  1. راجع به برخی از کلمات ۴ الی ۵ خط سخنرانی کنید

یکی دیگر از تکنیک‌های بداهه گویی که می‌توانیم به آن اشاره داشته باشیم، ترتیب دادن یک سخنرانی راجع به برخی از کلمات است. برای مثال یک کتاب را بردارید و به صورت تصادفی یکی از صفحات آن را باز و از آن صفحه چند کلمه را انتخاب کنید. سپس در رابطه با هر یک از کلمات انتخاب شده ۴ الی ۵ خط سخنرانی کنید.

تقویت این تکنیک از تکنیک های بداهه گویی، به شما کمک می‌کند که دایره لغات خود را افزایش دهید و بتوانید در مواقع اصلی به درستی و با استفاده از بهترین کلمات، تسلط کلامی داشته باشید و صحبت کنید. همچنین می‌توان گفت این شیوه مناسب است، چرا که شما در یک محیط تنها هستید و جایی برای خجالت کشیدن وجود ندارد؛ پس به راحتی به این موضوع بپردازید.

  1. به مطبوعات توجه ویژه داشته باشید

از دیگر تکنیک‌های بداهه گویی که می‌تواند به شما کمک به‌سزایی کند، گوش دادن به اخبار و یا خواندن روزنامه و مجله‌ها است. این شیوه نیز به شما کمک می‌کند که با واژه و کلمات بیشتری آشنایی پیدا کرده و مهارت‌های کلامی خود را تقویت کنید. هر چه شما با تعداد کلمه بیشتری آشنا شوید، می‌توانید راحت‌تر سخنرانی کنید.

توصیه می‌شود کلمات جدیدی که یاد می‌گیرید را به همراه مترادف آن‌ها روی یک کاغذ یادداشت کنید و هر چند وقت یکبار به عنوان یادآوری به آن‌ها نگاهی بیندازید و حتی در صحبت‌های روزانه خود از آن‌ها استفاده کنید تا به خوبی در ذهن شما جای گیرند.

  1. اصوات نامفهوم و تکیه کلمات خود را یادداشت و آن‌ها را برطرف کنید

حذف اصوات نامفهوم و تکیه‌کلام، از دیگر تکنیک های بداهه گویی به حساب می‌آید که توجه به آن‌ها می‌تواند تأثیر مثبتی بر مهارت‌های سخنرانی بداهه شما داشته باشد. برای این کار لازم است در محیط خانه سخنرانی کوتاهی را انجام دهید و صدای خود را با استفاده از گوشی همراه خود ضبط کنید.

سپس به صدای ضبط شده خود به صورت دقیق گوش دهید و کلماتی که به طور مکرر از آن‌ها استفاده کرده‌اید را روی یک کاغذ یادداشت کنید؛ همچنین اصوات نامفهومی که به گوشتان می‌خورد را نیز بنویسید.

پس از این کار و نوشتن تمام موارد، باید تمرینات خود را در جهت یک سخنرانی بدون استفاده از چنین مواردی انجام دهید. از طرفی اگر در زمان صحبت کردن از اصواتی چون عهه، اووم یا … استفاده می‌کنید، باید بدانید که این کار بدترین موردی محسوب می‌شود که می‌توانید در حین صحبت کردن استفاده کنید؛ پس هر چه زودتر نسبت به ترک کردن آن‌ها اقدام کنید.

  1. صدایی رسا داشته باشید

داشتن صدای رسا یکی از مهارت‌های صحبت کردن به حساب می‌آید که باید برای آن به خوبی تمرین کنید. دقت داشته باشید که هر چه صدای شما رسا و بلندتر باشد، تأثیر بهتری را از شنوندگان دریافت خواهید کرد، چرا که مطلب شما می‌تواند تأثیرگذاری بهتری داشته باشد. دقت داشته باشید که اگر صدای شما به اندازه کافی بلند و رسا نباشد، شنونده دیگر علاقه‌ای به گوش دادن صحبت‌های شما نخواهد داشت.

البته باید متذکر شد که منظور از صدای بلند و رسا، داد و فریاد زدن نیست، چرا که اگر صدای شما بیش از حد بلند باشد، می‌تواند موجب آزار و اذیت فرد نیز بشود و او را از گوش سپردن به صحبت‌های شما منصرف کند، همچنین این شیوه از صحبت کردن در بسیاری از مواقع، به درستی حق مطلب را ادا نمی‌کند.

  1. به طور محکم و مطمئن صحبت کنید

محکم و مطمئن صحبت کردن یکی از تکنیک های بداهه گویی به حساب می‌آید. شما باید در لحظه که تصمیم به صحبت کردن می‌گیرید، به طور مطمئن و محکم حرف خود را بزنید. این موضوع باعث می‌شود که طرف مقابل حس بهتری پیدا کند و شما را یک فرد ماهر و حرفه‌ای در زمینه صحبت کردن بداند.

این موضوع در بسیاری دیگر از شرایط نیز صدق می‌کند؛ یعنی شما در هر زمینه‌ای مطمئن و محکم باشید، طرف مقابل را متقاعد می‌سازید که به حرف و رفتار شما اعتماد کند. در سخنرانی و بداهه گویی‌ هایی که انجام می‌دهید مهارت های صحبت کردن را دست کم نگیرید چرا که می‌تواند در بسیاری از مواقع شما را از چالش‌های مختلف نجات دهد.

  1. کتاب و مقاله‌های مرتبط با فن بیان و بداهه گویی را مطالعه کنید

بسیاری از افراد تا به حال برای ارتقا و بهبود بخشیدن مهارت‌های کلامی خود از کتاب و مقاله‌های گوناگون استفاده کرده‌اند و نتیجه مناسبی نیز به دست آورده‌اند. کتاب خواندن یکی از اقداماتی به حساب می‌آید که خود به تنهایی از تکنیک های بداهه گویی است، اما شما می‌توانید در رابطه با این موضوع، کتاب‌های مخصوص و دقیق‌تری را خریداری و مطالعه کنید.

  1. تمرین کنید تا کلمات بی‌ربط را به یکدیگر ربط دهید

شما باید خود را برای بسیاری از شرایط متفاوت آماده کنید که یکی از این شرایط، صحبت کردن در رابطه با موضوعات متفاوت است؛ از همین جهت توصیه می‌شود به تمرین چنین موضوعی بپردازید. برای مثال سه کلمه متفاوت مانند خورشید، قیمه و کفش را انتخاب کنید و در رابطه با آن‌ها یک سخنرانی را ترتیب دهید. شما باید در رابطه با این کلمات به گونه‌ای صحبت کنید که در آخر آن‌ها به یکدیگر مرتبط شوند. این موضوع یکی از تکنیک های تقویت بداهه گویی به حساب می‌آید که فن بیان شما را نیز تقویت می‌کند.

  1. لحن خود را تغییر دهید

یکی از مهارت‌های صحبت کردن، توانایی تغیر لحن است. شما باید امکان انجام چنین کاری را داشته باشید تا بتوانید به خوبی در این زمینه به مهارت برسید. برای مثال در یک متن که کاملا جدی است، جمله‌ای طنز قرار گرفته، بدون شک اگر شما چنین جمله‌ای را با همان لحن قبلی برای شنونده‌ها بیان کنید، هیچکس به آن نخواهد خندید؛ بنابراین شما باید توانایی تغییر لحن را داشته باشید تا به درستی بتوانید منظور خود را به شنونده برسانید. دقت داشته باشید که تغییر لحن یکی از تکنیک های تقویت بداهه گویی است و نباید به سادگی از کنار آن گذشت.

  1. زبان بدن خود را تقویت کنید

زبان بدن یکی از مهارت و تکنیک‌های تقویت بداهه گویی لازمی به حساب می‌آید که شما در راستای تقویت فن بیان باید به آن بپردازید. داشتن این مهارت به شما این امکان را می‌دهد که منظور و هدف خود را به درستی به اطرافیان برسانید.

دقت داشته باشید که اگر چنین مهارتی نداشته باشید، نمی‌توانید به خوبی حق مطلب را برسانید. در رابطه با تقویت این مهارت، نکته‌های بسیاری وجود دارد که می‌توانید به آن‌ها توجه داشته باشید و از آن‌ها استفاده لازم را ببرید.

  1. در آینه مهارت‌های سخنرانی بداهه خود را تقویت کنید

اگر به دنبال تقویت تکنیک‌های تقویت بداهه گویی است، می‌توانید در آینه تمرین کنید. یک موضوع انتخاب کنید و برای سخنرانی آن آماده شوید. سپس روبروی آینه بایستید و با فردی که در آینه است، صحبت کنید.

در این حین به نوع کلمات، لحنی که استفاده می‌کنید، سرعت صحبت کردن و مواردی از این دست توجه داشته باشید؛ حتی می‌توانید در این حین از خودتان فیلم بگیرید و سپس به آنالیز آن بپردازید. نقاط ضعف و نقاط قوت خود را یادداشت و سپس نقاط ضعف را برطرف و نقاط قوت را تقویت کنید. تکرار این کار شما را به مهارت بالایی می‌رساند. پس از انجام چندباره این کار، متوجه تغییری که در این جهت برای شما پیش آمده است، می‌شوید.

  1. تمرین تند گویی کنید

هر چه شما بتوانید با سرعت بیشتری یک متن را بدون غلط و به صورت روان مطالعه کنید، به مهارت بیشتری در صحبت کردن می‌رسید. به نوعی می‌توان گفت تمرین تند گویی یکی از مهارت‌ های کلامی به حساب می‌آید که اگر شما در آن مهارت کافی به دست آورید، می‌توانید به خوبی صحبت کنید.

تند گویی یکی از تکنیک های  تقویت بداهه گویی است، پس نسبت به توسعه و تقویت آن اقدامات لازم را انجام دهید و از کنار آن ساده نگذرید. البته باید متذکر شد که تند گفتن کلمات در زمان سخنرانی، کار درست و توصیه شده‌ای نخواهد بود؛ چرا که این موضوع می‌تواند فرد شنونده را آزار دهد و باعث کلافگی بیش از حد او شود.

  1. اطلاعات خود را افزایش دهید

افزایش و کسب اطلاعات بیشتر، از تکنیک های تقویت بداهه گویی محسوب می‌شود. اگر شما در رابطه با مسائل گوناگون، اطلاعات مناسبی داشته باشید، می‌توانید بهتر سخنرانی کنید و نسبت به صحبت‌های خود مطمئن باشید.

لازم به ذکر است که هر چه شما نسبت به سخنان خود مطمئن‌تر باشید، تأثیر بیشتری بر افراد خواهید داشت؛ بنابراین سعی کنید که از طریق راه‌های گوناگون، اطلاعات خود را افزایش دهید. از جمله مواردی که در این راستا به شما کمک می‌کنند، می‌توان کتاب، فیلم، مستند، اخبار و … را نام برد.

 

  1. در سخنرانی از کلمه من استفاده نکنید

یکی از مشکلاتی که در بسیاری از سخنرانی‌ها دیده می‌شود، استفاده از کلمه «من» است. هر چه شما بیشتر در زمان سخنرانی از کلمه «من» استفاده کنید، حس بدتری را به شنونده القا خواهید کرد؛ چرا که فرد فکر می‌کند شما در حال تعریف کردن از خود و فخرفروشی هستید و قطعاً چنین موضوعی باب میل هیچ‌کس نخواهد بود. توصیه می‌شود به این نکته دقت داشته باشید و اگر از این دست افراد هستید، بهتر است این مشکل را برطرف کنید.

بهترین نمونه بداهه‌ گویی

بعد از اینکه آموزش بداهه گویی را کاملاً درک کردید، وقت آن می‌رسد تا چند نمونه بداهه گویی را مشاهده کنید. در این بخش، بهترین نمونه بداهه گویی حرفه‌ای را مشاهده خواهید کرد. لازم به ذکر است که بهترین روش و نمونه، استفاده از روش PREP است. این روش که توسط بسیاری از متخصصان تأیید شده است، دارای چهاربخش می‌باشد. هر یک از این حروف، معنای خاصی می‎دهند که در ادامه آن‌ها را بررسی خواهیم کرد.

اولین بخش این روش، یعنی P، برای کلمه point بکار می‌رود که به معنی بیان اصل مطلب است. یعنی بهتر است حاشیه رفتن را کنار گذاشته و نکته اصلی موضوع را ارائه دهید. دومی حرف از این روش منحصربه‌فرد، R می‌باشد که اول کلمه Reason است. همان‌طور که می‌دانید، این کلمه به معنای دلیل بوده است. شما باید دلایل کاملاً منطقی برای هر توضیح خود داشته باشید تا بتوانید مخاطب را قانع کنید. توجه داشته باشید که از ارائه دلایل پوچ و بی‌منطق خودداری کنید. زیرا موجب می‌شود که اعتبار شما زیرا سؤال رود.

بخش سوم که حرف E را نشان می‌دهد، مخفف کلمه Example است که به این معنی است که شما باید برای دلایل خود، مثال‌های محکم و مستندی ارائه دهید. این امر در بداهه گویی حرفه‌ای موجب می‌شود که اعتماد گفته‌های شما افزایش یابد. به یاد داشته باشید که باید دلایل شما کاملاً قابل‌درک و ملموس باشند. درنهایت که بخش چهارم حرف P را نشان می‌دهد، مخفف کلمه Point بوده که مجدداً تکرار می‌شود. این بدان معنی است که شما باید موضوع اصلی خود را دوباره تکرار کنید تا اثربخشی آن بیشتر از قبل باشد.

جمع بندی

مهارت‌های فن بیان یکی از مهم‌ترین آموزش‌هایی است که هر انسانی به آن‌ها نیاز دارد. فرقی نمی‌کند که شما چه تحصیلاتی دارید و در چه شاخه‌ای مشغول به فعالیت هستید در هر صورت نیاز است که مهارت‌های فن بیان و صحبت کردن را یاد بگیرید و تسلط کلامی بر صحبت‌هایتان داشته باشید.

در جلسات و آکادمی‌های توسعه فردی معمولا تمرین‌هایی برای این مهارت‌ها داده می‌شود اما ممکن است شما به کمک تمرین‌های شخصی و ارائه شده در همین مطلب مهارت‌های کلامی و بداهه گویی را فرابگیرید. برای تسلط بر مهارت‌ های کلامی بهترین کار تمرین مداوم است، خوشبختانه تمرین‌های فن بیان دشوار نیستند و بامداومت می‌توانید بر آن‌ها تسلط کلامی پیدا کنید. 

برخی از سوالات رایج:

۱.دلیل اهمیت بداهه گویی چیست؟

فن بیان و بداهه گویی یکی از مهم‌ترین موضوعات در بحث توسعه فردی است. اگر شما فن بیان خوبی داشته باشید می‌توانید خیلی راحت خواسته‌ها و مشکلات خود را بیان کنید. مهارت‌های کلامی جزییات زیادی دارند و یادگیری آن‌ها در یک زمان محدود امکان‌ پذیر نیست اما با تمرین مکرر می‌توانید به مهارت‌های فن کلام و مهارت‌ های کلامی مسلط شوید.

۲.چرا باید به مهارت‌‌های کلامی توجه ویژه‌ای داشت؟

یادگیری مهارت‌های کلامی نقش بسیاری مهمی در روابط روزمره ما دارد و همه ما می‌دانیم که قسمت اعظمی از زندگی ما را همین روابط روزمره تشکیل می‌دهد. در کشورهای خارجی و تراز اولی مانند سوئد، نروژ، آمریکا، آلمان و… توجه ویژه‌ای به مهارت‌ های کلامی شده است به طوری که در تمامی مدارس و دانشگاه این درس به عنوان یک عنوان آکادمیک تدریس می‌شود.

۳.راهکارهای مهم و اثرگذار در تقویت فن بیان و مهارت‌ های کلامی کدامند؟

  1. شمرده شمرده صحبت کنید
  2. نقش اعتماد به نفس در فن بیان
  3. از حرفی که می‌زنید مطمئن باشید و خودتان عمل‌کننده به آن باشید
  4. از خودتان زیاد تعریف نکنید
  5. تن صدای‌تان را بیش‌ از حد بالا نبرید
  6. دقت به نحوه نشستن، ایستادن و زبان بدن
  7. صداهای زیر و بم، پاشنه آشیل بسیاری از سخنران‌ها
  8. آماده بودن
  9. ارائه منابع و مستندات در سخنرانی
  10. بداهه‌گویی را تمرین کنید
  11. شوخی و خوش خنده بودن را فراموش نکنید



تاریخ: جمعه 10 آذر 1402برچسب:,
ارسال توسط پول دوست

آموزش انتخاب درست ، نکات مهم در انتخاب راه درست

اگر کمی واقع بین باشیم انتخاب ‌های درست و غلط در زندگی ما باعث می‌شوند که به نتایج خوب یا بد برسیم. این روزها همه افراد به دنبال راهی هستند تا بتوانند در انتخاب‌ های‌شان موفق عمل کنند. انتخاب ‌های درست می‌توانند در طول زمان نتایج فوق‌العاده‌ای برای شما داشته باشند.

بسیاری از افراد این گونه فکر می‌کنند که تصمیم ‌های درست و غلط در همان لحظه اثرگذار است و نتیجه خود را نشان می‌دهد اما نتیجه تحقیقات نشان داده است که نتیجه بعضی از تصمیم‌های غلط تا چندین سال مشخص نمی‌شود.

برای مثال کسانی که سیگار می‌کشند مشخصا در زمان جوانی و نوجوانی به مشکل نمی‌خورند اما بعد از ۶۰ سالگی دچار مشکلات تنفسی و قلبی زیادی می‌شوند که متاثر از همان تصمیم دوران جوانی است.

یکی از مهم‌ترین مراحل تصمیم و انتخاب درست در زندگی شخصی این است که در وهله اول مسئولیت تمام زندگی‌تان را بپذیرید. با افرادی که در زندگی شخصی، کاری و زناشویی موفق نیستند بپرسید که چرا این اتفاقات افتاده است؟! جالب است بیش‌تر آن‌ها این گونه پاسخ می‌دهند که این موضوع تقصیر فلان شخص یا فلان اتفاق است.

برای مثال بیش‌تر افرادی که دارای شغل مناسبی نیستند وضعیت بد جامعه را مقصر می‌دانند در حالی که در همین شرایط بسیاری از افراد با گذراندن سختی‌های متفاوت به خواسته‌شان رسیده‌اند.

فقط خود شما هستید که می‌توانید شرایط زندگی‌تان را تغییر دهید. هیچ کس نمی‌تواند شرایط زندگی شما را بهبود ببخشد جز خود شما. البته در این مسیر سخت کمک گرفتن از افراد موفق و مربی‌های موفقیت، نه تنها اشکالی ندارد بلکه در سریع شدن این روند هم تاثیر مثبتی دارد.

بیش‌تر متخصصان روان‌شناسی هفت گام را برای گرفتن انتخاب درست در زندگی معرفی می‌کنند که در این مقاله می‌خواهیم این ۷ گام را بررسی کنیم. البته ممکن است شما متناسب با نیازتان برخی از گام‌ها را حذف کنید یا حتی مراحلی به آن اضافه کنید.

  • تهیه چک لیستی از راه‌ گزینه‌های موجود

قطعا برای هر مشکلی در زندگی ما راه‌های زیادی وجود دارد که باید از بین این راه‌ها بهترین گزینه را انتخاب کنیم. در برخی از موارد بخاطر احساسات غالب بر افکار نمی‌توانیم راه درست را انتخاب کنیم. در این شرایط بهترین کار این است که تمامی راه‌های موجود را بنویسیم و از بین آن‌ها بهترین را انتخاب کنیم. در نوشتن لیست سعی کنید حتی راه‌های حل‌های دشوار و نشدنی را هم یادداشت کنید. این کار کمک می‌کند در هنگام تصمیم دید بازتری به مسئله و راه حل آن داشته باشید.

  • تعیین زمان برای انتخاب درست یا تصمیم

خب مشخص است که هر انتخاب درست یا تصمیم در یک زمان مشخصی باید اجرا شود. برای مثال زمانی که شما ۱۰ میلیون پول دارید و می‌خواهید آن را سرمایه‌گذاری کنید راه‌های زیادی پیش رو دارید اما ممکن است باتوجه به تورم موجود در کشور یک ضرب‌العجل یک هفته‌ای برای خود مشخص کنید.

البته بسیاری از تصمیم‌ها هم در لحظه اتفاق می‌افتد و امکان اختصاص زمان ندارد. برای مثال زمانی که شما در حال رانندگی هستید و یک خودرو به سمت شما می‌آید، فقط چند ثانیه فرصت دارید تا تصمیم بگیرید فرمان را به چپ هدایت کنید یا راست!

 

البته تست‌های روان‌شناسی زیادی هم وجود دارد که عمل‌کرد زمان تصمیم‌گیری مغز شما را می‌سنجد اما باید در نظر داشته باشید که این تست‌ها فقط زمان پاسخ‌گویی مغز شما را تحلیل می‌کنند و در مورد خوب یا بد تصمیم اتخاذ شده نظری نمی‌دهند. در برخی از موارد ممکن است افزایش زمان تصمیم، کیفیت تصمیم شما را بیش‌تر کند. در چنین شرایطی بهتر است کمی زمان بدهید تا تصمیم درست‌تری بگیرید.

  • مسئولیت‌پذیری انتخاب درست و غلط در زندگی

بهترین راه این است که در هنگام تصمیم نظر افراد مختلف را بشنوید و در انتها خودتان با سبک سنگین کردن، بهترین تصمیم را اتخاذ کنید. بعد از انتخاب شما دیگر نباید کسی را مقصر انتخاب‌تان بدانید، متاسفانه این موضوع به قدری رایج است که حتی علت بسیاری از طلاق‌ها از زبان زوجین، انتخاب همسر توسط خانواده بیان می‌شود.

اگر سعی کنید در زندگی روزمره‌تان، مسئولیت تمام شکست‌ها و موفقیت‌های‌تان را قبول کنید می‌توان مطمئن بود که واقعا به‌دنبال انتخاب درست‌ترین راه‌ها و تصمیم‌ها هستید.

  • جمع آوری اطلاعات پیرامون انتخاب‌

فرض کنید قرار است یک تلفن همراه بخرید و به دنبال بهترین تلفن ممکن با بودجه مورد نظرتان هستید. در این مواقع احتمالا جست‌وجوهایی در سطح اینترنت انجام می‌دهید یا به بازار می‌روید و با فروشندگان مختلف صحبت می‌کنید تا اطلاعاتی پیرامون انتخاب‌تان به دست بیاورید.

این اطلاعات ممکن است از منابع زیادی به شما برسد و هیچ اشکالی هم ندارد که اطلاعات‌تان را از کانال‌های زیادی به دست بیاورید. در هنگام جمع‌آوری اطلاعات سعی کنید از منابع مختلفی استفاده کنید تا اطلاعات شما قابل اطمینان باشند. دقت داشته باشید که اطلاعات به دست آمده، نقش زیادی در انتخاب درست یا غلط شما دارند.

  • به دست آوردن میزان ریسک و خطای هر انتخاب

بعد از جمع آوری اطلاعات احتمالا گزینه‌های زیادی به دست آمده است که حالا در این مرحله هر کدام را از نظر میزان ریسک بررسی می‌کنیم. در برخی انتخاب‌ها مانند خرید یک وسیله خاص، ریسک کار زیاد نیست اما میزان ریسک بعضی از انتخاب‌ها به قدری زیاد است که روی آینده شما و زندگی شما تاثیر می‌گذارد.

برای مثال دانش‌آموزی که کنکور داده است و حالا می‌خواهد انتخاب رشته کند قطعا باید تمامی جوانب را بسنجد تا انتخاب درستی داشته باشد. البته از طرفی ریسک برخی از انتخاب‌های روزمره ما آنقدر ناچیز است که مشاوران و روان‌شناسان توصیه می‌کنند آن‌ها را نادید بگیریم.

برای مثال فرض کنید شما هر روز ۲ مسیر برای رفتن به محل کارتان دارید. در این شرایط خیلی فرقی نمی‌کند که کدام مسیر را انتخاب کنید؛ شاید تفاوت این دو انتخاب نهایتا چند دقیقه دیر و زود رسیدن به محل کار باشد.

  • سنجش مزایا و معایب هر انتخاب

قطعا هر انتخابی مزایا و معایبی دارد که قبل از انجام باید آن‌ها بسنجیم. عدم سنجش مزایا و معایب یک تصمیم می‌تواند عواقب خطرناکی را به همراه داشته باشد.

برای سنجش مزایا و معایب یک انتخاب بهتر است یک جدول رسم کنید و مزایا و معایب را در آن یادداشت کنید. این کار کمک می‌کند دید بهتری نسبت به هر کدام از انتخاب‌های‌تان داشته باشید و در نهایت باعث می‌شود انتخاب درستی بکنید. البته ممکن است برخی از انتخاب‌های روزمره نیازی به رسم چنین جدولی نداشته باشند.

  • مرحله آخر تصمیم‌گیری

در این قسمت شما باید به کمک ۶ مرحله قبل و تفکر استراتژیک ، بهترین تصمیم را اتخاذ کنید. داشتن انتخاب درست فقط به ۶ مرحله قبل بستگی ندارد و این مرحله هم اهمیت زیادی دارد چرا که بسیاری از افراد در این مرحله دچار غلبه احساس بر فکر می‌شوند و نمی‌توانند گزینه درست را انتخاب کنند.

توصیه می‌شود بعد از اتمام ۶ مرحله قبل، کمی صبر کنید؛ البته نمی‌توان زمان خاصی را برای این صبر کردن مشخص کرد اما متناسب با اهمیت آن انتخاب توصیه می‌شود چند روز یا چند ساعتی صبر کنید تا عقل و احساسات شما به حالت کنترل شده‌ای در بیاید. اگر تصمیم یا انتخاب بسیار مهمی پیش رو دارید

چطور “انتخاب درست” داشته باشیم؟ + ۸ نکته انتخاب راه درست

  • مفهوم انتخاب

قطعا همه ما کم‌وبیش با معنی کلمه انتخاب آشنایی داریم و همه ما تا کنون دست به انتخاب‌های بی‌شماری در زندگی خود زده‌ایم. انتخاب یک توانایی ذاتی است که از قدرت اختیار در انسان سرچشمه می‌گیرد. در واقع معنی لغوی انتخاب، برگزیدن یک چیز از بین چندین گزینه موجود است.

انتخاب‌گر شخصی است که دست به انتخاب کردن می‌زند. اگرچه انتخاب کردن یک امر بدیهی است و همه ما انسان‌ها به صورت یک انتخاب‌گر زاده می‌شویم؛ اما با این حال مسئله مهم این است که بتوانیم یک انتخاب‌گر حرفه‌ای باشیم؛ زیرا چه بخواهیم چه نخواهیم لازم است همیشه انتخاب‌هایی انجام دهیم. پس بهتر است انرژی ما صرف انتخاب راه درست شود.

  • عوامل تاثیر‌گذار در داشتن یک انتخاب درست

قطعا فرآیند تصمیم‌گیری و انتخاب، یک روند پیچیده و چند بعدی دارد و عوامل بسیار زیادی روی انتخاب‌های ما در زندگی تاثیر می‌گذارند. اگر بخواهیم چکیده و خلاصه عوامل تاثیر‌گذار بر انتخاب درست را ذکر کنیم باید به موارد زیر اشاره کنیم:

  • خود شخص انتخاب‌گر: شاید بتوان گفت مهم‌ترین و اصلی‌ترین عاملی که روی انتخاب‌های ما تاثیر می‌گذارد، خود ما هستیم. هنگام تصمیم‌گیری برای انتخاب راه درست عوامل فردی مانند؛ میزان خودآگاهی شخص، سطح اطلاعات فردی، هوش کلامی ، هیجانات و احساسات فرد انتخاب‌گر و ارزش‌ها و باورهای او روی انتخاب‌هایش اثر زیادی دارند.
  • نوع مسئله: موضوعی که می‌خواهیم در مورد آن تصمیم‌گیری کنیم هم در نوع انتخاب ما تاثیر به سزایی دارد. زیرا هرچقدر آن موضوع مهم‌تر یا پیچیده‌تر و بزرگتر باشد، آن‌گاه تصمیم‌گیری برای آن حساس‌تر و دشوارتر می‌شود و فرد خود را با چالش بزرگتری روبه‌رو می‌بیند.
  • عوامل خارجی: شاید تاثیر عوامل خارجی کمتر از دو موردی باشد که قبلا ذکر کردیم؛ اما با این حال نمی‌توان تاثیر عوامل خارجی را در انتخاب راه درست در زندگی نادیده گرفت. اما منظور ما از عوامل خارجی چیست؟ عواملی مانند: خانواده، دوستان و اطرافیان، زمان، رسانه‌های اجتماعی، فرهنگ جامعه، دین و مذهب فرد، تبلیغات و…

تصمیم‌گیری و انتخاب را درست در هر زمینه‌ای یکی از مهم‌ترین و دشوارترین کارهایی است که انسان در طول زندگی‌اش انجام می‌دهد. برای این که بتوانیم بهترین تصمیم را در هر زمینه‌ای بگیریم باید نکات زیادی را مورد توجه قرار دهیم. در ادامه مقالات تعدادی از این نکات را ذکر خواهیم کرد.

  • ترفند « ۵ چرا» برای داشتن انتخاب درست

در واقع این ترفند برای بررسی علت رخ دادن یک اشتباه است. به این صورت که اگر کاری را اشتباه انجام دادید از خودتان ۵ علت برای آن اشتباه بخواهید. به عبارتی با آوردن ۵ دلیل برای کار غلطی که مرتکب شده‌اید؛ می‌توانید ابعاد اشتباه‌تان را به دقت مورد بررسی قرار دهید.

این تکنیک نخستین بار توسط بنیان‌گذار شرکت تویوتا ارائه شد و برای انتخاب راه درست در زندگی نیز کاربرد دارد. به این ترتیب که هنگام انتخاب یک راه، ۵ دلیل برای خودتان بیاورید که چرا می‌خواهید این راه را انتخاب کنید. با این کار یک دید جامع از انتخاب‌های خود خواهید داشت.

  • پیروی کردن از غریزه برای دست یابی به یک انتخاب درست

برای داشتن یک انتخاب درست بد نیست که گاهی از غریزه و قدرت ذهن خود کمک بگیرید. در واقع در این جا منظور ما از غریزه همان ضمیر ناخودآگاه انسان است. بدون شک کم و بیش با توانایی‌ها و شگفتی‌های ضمیر ناخودآگاه در انسان آشنایی دارید.

شاید شما هم با خود فکر کنید برای این که دست به یک انتخاب درست بزنید باید خیلی در مورد آن فکر کنید. اما جالب است بدانید که تحقیقات نشان می‌دهد کسانی که هنگام تصمیم‌گیری، بسیار با وسواس و دقت رفتار می‌کنند معمولا تصمیم‌های درست و خوبی نمی‌گیرند.

در مقابل اشخاصی که سریع تصمیم می‌گیرند به مراتب از نتیجه کار راضی‌تر هستند. دلیل این موضوع این است که چنین افرادی اولا با آرامش بیشتری تصمیم می‌گیرند و دوما هنگام تصمیم‌گیری از ضمیر ناخودآگاه خود استفاده می‌کنند. زمانی که شما نیاز دارید از بین چندین گزینه یک انتخاب درست داشته باشید؛ ضمیر ناخودآگاه شما بسیار بهتر و کارآمدتر از ضمیر خودآگاهتان عمل می‌کند.

  • تقویت خودآگاهی برای انتخاب راه درست در زندگی

شاید یکی از بهترین پاسخ‌ها برای پرسش چگونه راه درست را انتخاب کنیم؟ تقویت مهارت خودآگاهی و توسعه فردی باشد. طبیعتا برای داشتن انتخاب درست و آگاهانه شما نیاز دارید که ابتدا خودتان را بشناسید. به این ترتیب شما قادر خواهید بود که علت انتخاب‌های‌تان و سبک‌های انتخابی خودتان را بشناسید.

به علاوه با کسب خودآگاهی، شما می‌توانید هنگام تصمیم‌گیری برای انتخاب راه درست هیجانات خود را کنترل و مدیریت کنید. زیرا گاهی ما مجبور می‌شویم ناگهانی و به سرعت انتخاب کنیم و تصمیم بگیریم. اکثر افراد در چنین لحظاتی دچار سردرگمی می‌شوند؛ زیرا احساسات و هیجانات به آن‌ها غلبه می‌کنند.

در صورتی که خودآگاهی خود را تقویت کنید انتخاب‌ها و تصمیم‌های شما بیشتر از روی تفکر و منطق خواهند بود و احساسات و هیجانات در آن‌ها نقش زیادی ندارند. بنابراین توصیه می‌شود که قبل از تصمیم‌گیری در هر زمینه‌ای ابتدا روی خودتان کار کنید و هیجانات، احساسات و واکنش‌های مثبت و منفی خود را بشناسید.

  • برای انتخاب راه درست در زندگی مشورت بگیرید

اگرچه هر کسی خودش بهتر می‌تواند شرایط زندگی خود را درک کند و دست به یک انتخاب درست برای زندگی‌اش بزند؛ اما با این حال برای همه افراد زمان‌هایی در زندگی پیش می‌آیند که نمی‌توان به تنهایی تصمیم گرفت و انتخاب کرد.

گاهی افراد برای تصمیم‌گیری بین دو یا چند راه مردد می‌شوند و نمی‌توانند دست به انتخاب درستی بزنند. هنگامی که از کسی برای داشتن یک انتخاب درست مشورت می‌گیریم؛ در واقع آن شخص مسئله ما را از یک دیدگاه دیگر و متفاوت با زاویه دید ما بررسی می‌کند.

ممکن است زوایا و نکاتی در تصمیم‌گیری و انتخاب ما نهفته باشد که خود ما از آن آگاهی درستی نداشته باشیم. البته ناگفته پیداست که با هر کسی نباید مشورت کنید و برای نظر سنجی و مشورت، باید به فردی آگاه و دلسوز مراجعه کنید که قابل اطمینان باشد و بتواند به خوبی شما را در انتخاب راه درست کمک کند.

  • قاطعیت درونی خود را تقویت کنید

اگر می‌خواهید بدانید که چگونه راه درست را انتخاب کنیم، باید به شما بگویم که انتخاب کردن فقط کافی نیست؛ بلکه شما باید یاد بگیرید که چگونه قاطعانه و محکم انتخاب کنید. گاهی با افرادی برخورد می‌کنیم که برای انتخاب راه درست در زندگی، مدت زیادی فکر می‌کنند و از افراد زیادی مشورت می‌گیرند؛ اما هنگامی که دست به انتخاب زدند بعد از مدت کوتاهی دچار پشیمانی می‌شوند.

یا از این بدتر اشخاصی هستند که علی‌رقم تفکر بسیار و زمان زیادی که صرف انتخاب کردن می‌کنند باز هم نمی‌توانند تصمیم بگیرند و انتخاب درستی داشته باشند. چنین اشخاصی هنگام تصمیم گیری و انتخاب، یا اسیر هیجانات منفی خود می‌شوند؛ مثلا دچار استرس و اضطراب بیش از حد شده یا دچار حالت انفعال می‌شوند و از تصمیم‌گیری فرار می‌کنند. اگر می‌خواهید به این حالت‌ها دچار نشوید و یک انتخاب درست داشته باشید باید یاد بگیرید که چگونه قاطعانه و محکم انتخاب کنید و تصمیم بگیرید.

  • بررسی خطاهای تصمیم‌گیری

شاید تصور کنید که اگر شخصی تمامی نکات لازم برای داشتن یک انتخاب درست را رعایت کند و با افراد متخصص مشورت کند، به طور قطع دست به یک انتخاب درست می‌زند و امکان ندارد تصمیم‌گیری او با شکست مواجه شود. اما باید بگوییم که حتی در این صورت هم احتمال شکست خوردن در تصمیم‌گیری و دست زدن به یک انتخاب غلط همچنان وجود دارد. در ادامه به بررسی خطاهای تصمیم‌گیری می‌پردازیم؛ تا با شناخت آن‌ها و اجتناب از آن‌ها بتوانید انتخاب مطمئن‌تر و بهتری داشته باشید. این خطاها عبارتند از:

  • بی‌صبری: قبلا اشاره کردیم که اگر شخصی نتواند قاطعانه انتخاب کند و بیش از حد تعلل کرده و وسواس به خرج دهد، دست به انتخاب درستی نمی‌زند. در مقابل این موضوع مبحث عجولانه تصمیم گرفتن و بی‌صبری قرار دارد. در واقع هرچند وسواس بیش از حد مناسب نیست؛ از طرفی اینکه بلافاصله اولین راه‌حل را انتخاب کنیم هم کاملا اشتباه است. در واقع شما باید بیاموزید که بین این دو تعادل برقرار کنید.
  • داشتن تعصب: قطعا تعصبات غلط می‌توانند شما را از یک انتخاب درست فرسنگ‌ها دور کنند. کسی که ذهن بسته‌ای دارد و قدرت انعطاف‌پذیری پایینی دارد قطعا نمی‌تواند از مشورت دیگران بهره بگیرد. گاهی هم افراد از اینکه از منطقه امن خود خارج شوند و جور دیگری به مسائل نگاه کنند می‌ترسند و نمی‌توانند تصمیم درستی بگیرند.
  • با توجه به شرایط بهترین تصمیم ممکن را بگیرید

قطعا برای انتخاب راه درست در زندگی استانداردهای خاصی وجود دارد و مطالعات گسترده‌ای در این زمینه انجام شده است؛ اما گاهی شرایط به نحوی است که شما نیاز دارید بهترین تصمیم ممکن را در آن شرایط خاص بگیرید. پس همیشه داشتن قدری انعطاف‌پذیری ضروری و کمک کننده است.

بهتر است هنگام تصمیم‌گیری و انتخاب راه درست واقع بین باشیم تا بتوانیم با توجه به شرایط موجود بهترین انتخاب را داشته باشیم و بهترین تصمیم ممکن را بگیریم. همچنین گاهی نیاز داریم به سرعت در مورد مسئله‌ای تصمیم‌گیری کنیم و دست به یک انتخاب سریع بزنیم؛ پس باید قبلا و در موقعیت‌های مختلف این موضوع را تمرین کرده و توانمندی داشتن انتخاب درست را در خود تقویت کرده باشیم.

  1. شما مجاز هستید که گاهی اشتباه کنید!

هر چند هنگام تصمیم‌گیری، به خصوص برای مسائل اساسی زندگی مانند ازدواج‌ کردن، شما باید به دقت همه جوانب را بررسی کنید، مراحل لازم برای داشتن انتخاب درست را طی کنید و از افراد مناسبی مشورت بگیرید؛ اما باز هم همه چیز در دنیا تحت کنترل ما قرار ندارد و هر انسانی ممکن است گاهی اشتباهاتی در زندگی خود داشته باشد؛ این موضوع کاملا طبیعی و بدیهی است.

بنابراین اگر علی‌رقم تلاش‌های فراوان باز هم دست به یک انتخاب درست نزدید نباید دلسرد و ناامید شوید؛ زیرا زندگی سراسر تجربه و آزمون است. البته این سخن به این معنی نیست که از تصمیم‌گیری صحیح شانه خالی کنید؛ به خصوص این که گاهی برخی از انتخاب‌های غلط تبعات بسیار بدی برای افراد خواهند داشت و چه بسا قابل جبران هم نباشند. با این حال شما موظف هستید تمامی مراحل لازم برای تصمیم‌گیری و انتخاب درست را طی کنید اما همیشه احتمال شکست را هم در نظر داشته باشید.

جمع‌ بندی

انتخاب درست شامل یک فرآیند ۷ مرحله‌ای است که باید در تمامی مراحل دقت زیادی داشته باشد. اشتباه در هر مرحله می‌تواند شما را به یک انتخاب نادرست هدایت کند. بهترین کار برای گرفتن تصمیم درست سنجش تمامی جوانب است که در تعمیم یافته آن همان مراحل بالا می‌شود.

باید بدانید که گاهی اوقات به تنهایی نمی‌توان بهترین انتخاب را داشت و باید از افراد کاربلد کمک گرفت. البته این افراد همیشه مشاوران و متخصصان نیستند بلکه در برخی از مواقع دوستان‌مان می‌توانند در یک انتخاب درست ما را همراهی کنند.

تشخیص این موضوع برعهده خود ما است و با کمی فکر کردن می‌توانیم بهترین شخص را برای راهنمایی انتخاب کنیم. در بسیاری از موارد کمک گرفتن از اشخاصی که اطلاعی از جزییات گزینه‌های پیش‌روی ما ندارند باعث رخ دادن یک فاجعه در زندگی‌مان می‌شود. اگر برای انتخاب‌های‌تان نیاز به یک شخص دارید بهتر است حتما روی انتخاب آن شخص حساسیت به خرج دهید.

برخی از سوالات رایج:

۱.چطور می‌توانیم یک انتخاب درست داشته باشیم؟

  1. تهیه چک لیستی از راه‌ گزینه‌های موجود
  2. مسئولیت‌پذیری انتخاب درست و غلط در زندگی
  3. جمع آوری اطلاعات پیرامون انتخاب‌
  4. به دست آوردن میزان ریسک و خطای هر انتخاب
  5. تصمیم‌گیری
  6. سنجش مزایا و معایب هر انتخاب

۲.عوامل تاثیر‌گذار در داشتن یک انتخاب درست کدامند؟

قطعا فرآیند تصمیم‌گیری و انتخاب، یک روند پیچیده و چند بعدی دارد و عوامل بسیار زیادی روی انتخاب‌های ما در زندگی تاثیر می‌گذارند. اگر بخواهیم چکیده و خلاصه عوامل تاثیر‌گذار بر انتخاب درست را ذکر کنیم باید به موارد زیر اشاره کنیم:

  1. خود شخص انتخاب‌گر
  2. نوع مسئله
  3. عوامل خارجی

۳.ترفند ۵ چرا چیست و چه کاربردی دارد؟

از ترفند ۵ چرا برای بررسی علت رخ دادن یک اشتباه استفاده میشود. به این صورت است که اگر کاری را اشتباه انجام دادید باید از خودتان ۵ علت برای آن اشتباه بخواهید. به عبارتی با آوردن ۵ دلیل برای کار غلطی که مرتکب شده‌اید؛ می‌توانید ابعاد اشتباه‌تان را به دقت مورد بررسی قرار دهید.




تاریخ: جمعه 10 آذر 1402برچسب:,
ارسال توسط پول دوست

مقاله آموزش مدیریت زمان به بهترین شکل ممکن

امروزه با توجه به حجم ترافیک و شلوغ بودن شهرها بسیار بسیار زمانبندی‌های ما ممکن است به هم ریخته باشد به شکلی که زندگیمان را مختل کرده باشد اگر بتوانیم مدیریت زمان مناسبی داشته باشیم قطعا اتفاقات بسیار سازنده‌ای را میتوانیم در زندگیمان بسازیم.

حال سوال این است که زمان را چطور میتوانیم مدیریت کنیم و چه ابزارهایی برای این قضیه است یکی از راه‌هایی که در مشاوره در جاهای مختلف دائما به شما توصیه میکنند برنامه‌ریزی روزانه یا هفتگی است یعنی برنامه ریزی کنید یا اسکجوالی داشته باشید برای طی هفته‌تان.

یعنی بگویید شنبه میخواهم اینکار را کنم یکشنبه میخواهم اینکار را کنم دوشنبه میخواهم اینکار را کنم میخواهم به شما  بگویم امروزه تقریبا این روش کاملا منسوخ شده که شما برنامه ریزی برای آینده‌تان داشته باشید چرا؟ به خاطر اینکه برنامه ریزی هایی که معمولا برای آینده‌مان داریم بسیار بسیار کلی است و انگار ما صد درصدمان را آنجا گذاشتیم بعضی از افراد به گونه‌ای برنامه ریزی میکنند که قطعا و یقینا غیرقابل اجراست یعنی میگویند هفت تا هفت و ربع اینکار را میکنم هفت و نیم تا هفت و چهل‌و‌پنج دقیقه اینکار را میکنم این روش برنامه ریزی روش برنامه ریزی بسیار غلطی است

پس به شما  توصیه میکنم قبل از اینکه به سمت این نوع برنامه ریزی بروید  نوع دیگری از برنامه ریزی و time management رو باهم بشناسیم  به این شکل که شما لازم است کارهایی که در روز میکنید ساعت بزنید یک ساعت به  دستتان ببندید و هر روز کارهایتان را لیست کنید و میزان زمانی که برای آن کارها صرف کردید را بنویسید و در نهایت مجموع اینها را زیر یک ستون داشته باشید

خیلی جالب است که در اخر هفته خواهید دید که بسیار کمتر از آنچه فکر میکنید کار انجام میدهید پس روشی بهتر نوشتن روزانه‌ی ساعتی است  که کار میکنید انشاءالله در قسمت بعدی درباره اینکه چطور میتوانیم پیشبینی لازم را داشته باشیم و بتوانیم این زمانبندی را مدیریت کنیم با شما گفت و گو خواهیم داشت.

مدیریت زمان به بهترین شکل ممکن

با یادداشت کردن مقدار زمانی که برای انجام هرکار لازم است، دید واضح‌تری نسبت به موضوع «زمان» خواهیم داشت. در واقع برخی از کارهایی که فکر می‌کنیم در عرض ۱۰ دقیقه انجام می‌شوند، ممکن است تا یک ساعت هم طول بکشند و برخی دیگر از کارها که فکر می‌کنیم، تنها به یک ساعت زمان نیاز دارند، ممکن است در حقیقت به سه الی چهار ساعت زمان نیاز داشته باشند.

بنابراین به‌ جای اینکه از پیش زمان انجام کارها را پیش‌بینی کنیم، کارها را انجام می‌دهیم و سپس زمانی که صرف آن‌ها کرده‌ایم را یادداشت می‌کنیم. آن‌گاه می‌دانیم که کارهای ما در طول شبانه‌روز به چه مقدار زمان نیاز دارند. بر این اساس می‌توانیم در برنامه‌ریزی بعدی، زمان معقول‌تری را به انجام هر کار اختصاص دهیم.

این تنها یکی از روش‌های مدیریت زمان بود که می‌توانستید از آن بهره بگیرید، در ادامه، چندین روش دیگر را نیز به شما معرفی خواهیم کرد. همچنین می توانید مقاله ” بهترین روش برای برنامه ریزی ”  را جهت آشنایی بیشتر مطالعه کنید.

۵ روش کاربردی برای مدیریت زمان

قطعاً روش‌های زیادی برای مدیریت زمان وجود دارد که همگی آن‌ها به نوعی کاربردی هستند. اما با توجه به متفاوت بودن شخصیت هر انسان، روش‌هایی که برای یک فرد خاص مؤثر واقع می‌شود، ممکن است برای شخص دیگری، مناسب نباشد.

به همین خاطر در اینجا، به جای یک روش واحد، چند روش برنامه‌ریزی برای مدیریت زمان را مطرح می‌کنیم تا بسته به روحیه خودتان، از یکی یا چند مورد از آن‌ها در راستای استفاده‌ی صحیح از زمانتان، بهره بگیرید. این روش‌ها به قرار زیر هستند:

  • لیست‌بندی

استفاده از لیست، یکی از اصلی‌ترین روش‌هایی است که به ما کمک می‌کند تا از زمانی که در اختیار داریم، برای انجام کارهای مهم خود استفاده کنیم. در این روش، باید لیستی از کارهای قابل انجام را در یک لیست یادداشت کرده و در طول روز بارها با مراجعه به آن لیست، فعالیت‌های خود را یکی از پس از دیگری به انجام ‌برسانید.

این لیست می‌تواند در یک دفترچه دستی یا دفترچه‌ی تلفن گوشی همراهتان یادداشت شود. با داشتن یک لیست، به راحتی می‌توانید کارهایی که در طول روز باید انجام دهید را به موقع انجام داده و از عقب افتادن کارها، رها شوید.

  • اولویت‌بندی

اولویت‌بندی نیز نقش بسزایی در مدیریت زمان دارد. چرا که گاهی تعداد کارهای قابل انجام در لیست ما به چندین مورد می‌رسند که در طول روز نمی‌توانیم همگی آن‌ها را به انجام برسانیم. در چنین مواقعی، بهترین کار، اولویت‌بندی فعالیت‌های روزانه است. در این تکنیک، ۳ الی ۵ مورد از مهم‌ترین فعالیت‌ها را در رأس لیست قرار می‌دهید که حتماً انجام شوند.

دیگر موارد لیست، در صورت انجام نشدن هم مشکلی ایجاد نمی‌کنند. اگر شما نیز از روش لیست‌بندی استفاده کرده‌اید، اما باز هم نرسیده‌اید تا همه‌ی کارهای لیست را انجام دهید، اولویت‌بندی فعالیت‌های مهم‌تر، چاره‌ساز سیستم مدیریت زمان‌تان خواهد بود.

  • استفاده از زمان‌های مرده

همگی ما زمان‌های مُرده بسیاری داریم که هیچ استفاده‌ی مفیدی از آن‌ها نمی‌کنیم. همین که در مطب پزشک، فرودگاه یا هر جای دیگری، روی صندلی‌های انتظار می‌نشینیم، زمانی که در مترو، تاکسی یا اتوبوس می‌نشینیم و کار مفیدی انجام نمی‌دهیم، جزو زمان‌های مُرده محسوب می‌شوند.

برای مدیریت زمان، می‌توانیم از این زمان‌ها نیز بهره‌ی صحیح ببریم. پس بهتر است برخی از فعالیت‌ها مانند مطالعه، پاسخ‌دهی به پیام‌ها و دیگر مواردی که در چنین زمان‌هایی قابل انجام هستند را در زمان انتظار یا در بین مسیرها به انجام برسانیم.گاهی خیلی بیشتر از آن‌چه که فکرش را می‌کردیم، در مسیرها و مکان‌های خاص معطل می‌شویم و از برخی از کارهایمان عقب می‌مانیم.

بنابراین هرگاه متوجه شدیم که در جایی معطل شده‌ایم و زمان‌مان دارد به هدر می‌رود، می‌توانیم به لیست کارهای روزانه یا لیست کارهای عقب افتادمان نگاه کنیم و ببینیم چطور می‌توانیم یکی از آن‌ها را در چنین موقعیتی به انجام برسانیم. شاید عجیب به نظر برسد، اما استفاده صحیح از زمان‌ها مرده، تأثیر بسیاری در مدیریت زمان ما خواهد داشت که موجب توسعه فردی نیز می شود.

  • کاغذهای یادآوری

اگر یادتان می‌رود به لیست داخل دفترچه‌تان نگاه کنید، راه دیگری نیز برای یادآوری فعالیت‌های روزانه و استفاده صحیح از زمان وجود دارد. شما می‌توانید در خانه یا محل کارتان، کاغذهای رنگی یادآوری را به دیوار، میز یا مونیتورتان بچسبانید و روی آن‌ها، کارهایی که قرار است انجام دهید را یادداشت کنید.

با این روش، دیگر کارهای قابل انجام، همیشه پیش رویتان قرار دارند و هربار که به دیوار، میز، مونیتور یا هر جای دیگری که کاغذهای یادآوری را چسبانده‌اید، نگاه می‌کنید، یادتان می‌آید که باید چکار کنید. این روش در بسیاری از مواقع، برای بسیاری از انسان‌ها به خوبی جواب داده و باعث مدیریت زمان ایشان شده است.

  • اپلیکیشن‌های مدیریت زمان

گوشی‌های تلفن همراه اسمارت، جزئی جدانشدنی از زندگی ما هستند. در واقع تنها چیزی که در تمام ساعات شبانه روز در دسترس ما قرار دارد، گوشی‌مان است. به همین خاطر اپلیکیشن‌های مدیریت زمان بسیاری ایجاد شده‌اند که می‌توان از قابلیت‌های متنوع آن‌ها استفاده کرد. از جمله مهم‌ترین و کاربردی‌ترین اپلیکیشن‌های مدیریت زمان در سطح جهان، می‌توان نمونه‌های زیر را نام برد:

  • اپلیکیشن «Any Do» با قابلیت ایجاد لیست‌های روزانه، یادداشت‌برداری، برنامه‌ریزی پروژه‌های گروهی، امکان برقراری تماس تلفنی و متنی با دیگران و ….
  • اپلیکیشن «Google Keep» با قابلیت یادداشت‌برداری سریع در موقعیت‌های ضروری، رونویسی ضبط صدا، ایجاد لیست، اضافه کردن تصویر و بسیاری امکانات دیگر
  • اپلیکیشن «PlanMyDay» با قابلیت اولویت‌بندی فعالیت‌های مهم‌تر، یادداشت کردن زمان اختصاصی برای هر فعالیت، اتصال با سایر اپلیکیشن‌های مدیریت زمان و ….
  • اپلیکیشن «TimeTune Schedule Planner» با قابلیت‌های برنامه‌ریزی، نوتیفیکشن‌های یادآوری کننده فعالیت‌ها، طراحی نمودار برای فعالیت‌های روزانه و ….

شما با نصب این اپلیکیشن‌ها می‌توانید کلیه فعالیت‌های روزانه خود را سازماندهی کنید تا به صورت صحیح از زمانی که در اختیار دارید، بهره بگیرید. قطعاً مدیریت کردن زمان به کمک اپلیکیشن‌ها برای همه افراد لذت‌بخش خواهد بود.

شما می‌توانید در بین اپ‌هایی که در اینجا معرفی کردیم یا دیگر اپلیکیشن‌هایی که امکان برنامه‌ریزی و مدیریت زمان را فراهم می‌کنند، گزینه موردعلاقه خود را پیدا کنید. چراکه ممکن است کارایی یک اپ برای شما کاربردی نباشد، اما امکانات اپ دیگر، دقیقاً با نیازهای شما هماهنگی داشته باشد.

اگر روش‌های نامبرده برای مدیریت زمان، جواب نداد، چکار کنیم؟

بسیاری از انسان‌ها از دست روش‌های غیرکاربردی مدیریت زمان، کلافه هستند. برخی‌ها اظهار می‌کنند که هیچ روش مفیدی برای مدیریت زمان وجود ندارد و هیچ روشی برای آن‌ها مؤثر نبوده است. اگر شما نیز جزو این افراد هستید و فکر می‌کنید که روش اختصاصی برای شما وجود ندارد، پس می‌توانید روش اختصاصی خود را خلق کنید.

شما می‌توانید با الگو گرفتن از روش‌های موجود و سپس توجه به شرایط زندگی خود، یک برنامه مدیریت کردن زمان منحصر به فرد برای خود ایجاد کنید. البته گاهی با ترکیب کردن روش‌های موجود هم می‌توان کارها را مدیریت کرد.

برای مثال، از یک اپلیکیشن برای یاداشت‌بردای و لیست‌بندی و از یک اپلیکشن دیگر نیز برای یادآوری استفاده کنید. همزمان با آن هم از یادداشت برداری‌های دستی کمک بگیرید. تا رسیدن به یک نظم شخصی از امتحان کردن روش‌های مدیریت زمان دست برندارید تا در نهایت روش مخصوص خود را یافته یا شخصاً آن را ایجاد کنید.

سخن نهایی

همگی ما به صورت استاندارد، در طول شبانه‌روز، ۸ ساعت را به خواب و ۱۶ ساعت را نیز به انجام فعالیت‌های روزانه خود اختصاص می‌دهیم. ممکن است ۱۶ ساعت برای رسیدگی به همگی کارهای ما کم باشد، اما اگر یاد بگیریم به شیوه‌ای صحیح برنامه‌ریزی کنیم، از پس تمام کارهایمان برخواهیم آمد.

در قسمت ابتدایی این متن، مدیریت زمان به زبان دکتر پدرام شهدوست را با روش متفاوتی عنوان کردیم که ممکن است برای بسیاری از شما مفید واقع شود. همچنین تعریف مدیریت زمان در کنار انواع شیوه مدیریت زمان عنوان شده، می‌تواند برای عده دیگری از افراد مؤثر واقع شود. بهرحال هرکس باید شیوه مناسب خود را برای برنامه‌ریزی و مدیریت زمان بیابد.

برخی از سوالات رایج:

۱. مدیریت زمان مناسب به چه روشی صورت می گیرد؟

مدیریت زمان مطلوب زمانی صورت می گیرد که افراد درک روشنی از برنامه و اهداف خود داشته باشند و در مراحل بعدی با نوشتن و روشن کردن مسیر برای خود به فعالیت های خود ادامه می دهند.

۲. فعالیت های لازم برای مدیریت زمان چیست؟

۱. لیست بندی
۲. اولویت بندی
۳. استفتده از زمان مرده
۴. کاغذهای یادآوری

۳. افراد روش های یکسانی برای مدیریت زمان دارند؟

یک روش برنامه ریزی و مدیریت زمان برای تمامی افراد مناسب نیست بعضی از افراد با ترکیب روش های مدیریت زمان مختلف به نتیجه مطلوب می رسند. نمیتوان گفت برنامه شخصی افراد برای همه مناسب است.




تاریخ: جمعه 10 آذر 1402برچسب:,
ارسال توسط پول دوست

مقاله کامل گفتگوی درونی ، گام های گفتگوی درونی مثبت

گفتگوی درونی نوای آشنایی است که درون ما، هر روزه و هر لحظه با ما گفت­‌وگو می­کند. صدایی آشنا که فقط خودمان می­‌شنویم و به حرفایش گوش می­‌دهیم و به آنها عمل می­‌کنیم.

در طی این گفت ­‌و گوهای درونی هر روزه و هر لحظه اطلاعات را با سرعت زیادی دریافت و تفسیر می­‌کنیم و ازین تفسیرها احساساتی بر ما می­‌گذرد که بر حال ما نسبت به خودمان و یا حسی که از آن می­‌گیریم و به بیرون از خود انتقال می­‌دهیم اثر می­گذارد.

در این نوشته قصد داریم تا درباره چیستی این صدای آشنای درونی­مان و تاثیرات داشتن گفت­ وگوی درونی مثبت در زندگی و راه­‌هایی برای رسیدن به موفقیت و توسعه فردی توسط این صدا به گفت­ وگو بپردازیم.

گفت ­و گوی درونی چیست؟

گفتار درونی چیست ؟ گفتگوی درونی چیست ؟ گفت­ و­ گوی درونی زبان مشترکی است برای انتقال افکار واحساسات درون ماست. زبانی که صمیمی و خاص خود ماست و نوایی است که فقط  خودمان آن را می­شنویم و درکش می­‌کنیم. ما در برخورد با شرایطی که در آن قرار می­‌گیریم از عمل یا عکس‌­العمل استفاده می‌کنیم.

عمل یا عکس­ العمل ما، فرآیندی است که درون ما اتفاق افتاده است. در یک تعریف ساده می­‌توانیم بگوییم از طریق حواس پنج‌گانه موضوعی را دریافت می­کنیم و ذهن ما ازین اتفاق تفسیری ایجاد می­‌کند و در نتیجه این تفسیر، احساساتی بر ما می­گذرد که در عملکرد ما اثرگذار است. زبانی که این تفسیرها را بازگو می­‌کند زبان درونی ماست و ندایی که آنها را بر ما روشن می­کند همان گفت ­و گوی درونی ماست.

در حقیقت ذهن ما باید به گونه ای با جسمان در ارتباط باشد. تا بتوانیم درک کنیم چه اتفاقی در حال افتادن است و لازم است چه عملکردی داشته باشیم.

گفت­ و گوی درونی چطور بوجود می آید؟

فرایند فکر کردن و نتیجه آن که همان تفسیرهای ماست از طریق حرکت نورون­ها در مسیرهای عصبی اتفاق می­افتد که تعداد این مسیرها و نورون­ها بسیار زیاد است.

 

در واقع ترجمه فعالیت این نورون­ها همان گفت­وگوهای درونی ماست و حتی در حال حاضر که این مطلب را می­خوانیم برای حرکت آنها مسیرهای جدیدی می­سازیم که تفسیرهای جدیدی را درون ما بوجود می آورند. برای دریافت تفسیرهای درست تر از اطراف­مان لازم است به نوع و گفتمان این گفت­وگو های درونی هشیار باشیم.

هوشیاری به گفتگوهای درونی چه اهمیتی دارد؟

مطالعه و پژوهش درباره این موضوعات آغازی برای خودآگاهی است. وقتی به چنین سطحی از دانش دست پیدا می­‌کنیم و متوجه می­‌شویم تفسیرهایی که از اتفاقات داریم، گفت­ و گوهایی هستند که ما در واقع با مهم­ترین شخص زندگی­‌مان«خودمان» داریم.

این گفت­‌وگوها در سراسر وجودمان پخش می‌شود و می‌تواند  این انگیزه را در ما بوجود آورد که بیشتر به لحن، نوع و موضوع این گفت­ و گوها دقت کنیم. این صداها همان تشویق­‌ها و یا سرزنش­‌هایی هستند که مارا به اهدافمان نزدیک و یا برای مدت­ها فلج کرده­‌اند. هوشیاری به نوع تفکرمان بر نگرش ما نسبت به خودمان و زندگی‌مان تاثیر به‌سزایی دارد .

ارتباط گفتگوی درونی و عملکرد

همانطور که گفتیم، ما در مواجهه با حوادث دارای «عمل» هستیم یا دچار «عکس­‌العمل» می­‌شویم. فرایندی که تعیین کننده عمل یا عکس العمل است، چرخه مثلثی حواس پنجگانه، ذهن و احساسات است. وقتی شرایط کمی سخت باشد ممکن است بخش عمده­‌ای از گفت­ وگو های درونی­‌مان از مدیریت ما خارج شوند و از آنجایی که سیستم اتوماتیک تفسیر، در ذهن ما همواره در حال انجام است ممکن است احساساتی را بروز دهیم که ناگهانی باشند یا تصمیم­‌هایی بگیریم که در شرایط مشابه آنها را اتخاذ نمی­‌کردیم.

این نوع عملکرد، «عکس‌­العمل» است و یا در حالت برعکس، ممکن است که این تفسیرها و گفت ­و گوها،  باعث بروز خلاقیت­‌هایی شوند که توسط آنها به پیروزی دست یابیم که به این حالت «عمل» میگوییم. از آنجایی که ذهن دارای سیستم اتوماتیک تفسیر است می­توانیم بگوییم بخش زیادی از این گفت­ وگوهای درونی به صورت خودکار تولید در سراسر وجود ذهن ما پخش می­شود.

گفت­وگوهای درونی تقریبا هیچگاه خاموش نمی­شوند این ما هستیم که تصمیم می گیریم که با بی توجهی به آنها به حالت اتوماتیک تغییرش دهیم و یا با مثبت اندیشی به آن سمت و سویی دیگر بدهیم. این صداهای ذهن ما برای تولید و تفسیر انرژی زیادی را لازم دارند.

سوالی که بوجود می­ آید که آیا با صرف این انرژی زیاد انتظار نتیجه مثبتی داریم یا منفی. پاسخ این سوال در همین لحظه در حال جست­و­جو است. منطقی است که با صرف انرژی زیادی که برای این تحلیل­های مداوم و همیشگی که در ذهنمان اتفاق می­افتد انتظار داریم به نتایج مثبتی برسیم که بتوانیم کیفیت بالاتری از زندگی مان را تجربه کنیم و پتانسیل درونی خود را به انرژی جنبشی برای حرکت به سوی تحقق اهدافمان تبدیل کنیم.

 انواع صداهای ذهن ما

دو نوع نگرش در افراد را در نظر می­گیریم.

دسته اول: افرادی که از نگرش مثبت برخوردارند. این افراد در برخورد با موضوعات یا قرارگرفتن در مسیر اتفاقات، دارای روحیه ای مثبت­گرا هستند. این نوع نگاه در آنها موجب می­شود تا بتوانند شرایط را بهتر مدیریت کنند. به واسطه مثبت­‌اندیشی ای که دارند در اندازه خودشان یا حتی بزرگ‌تر از ظرفیتشان عمل کنند. بدلیل استفاده از حداکثر پتانسیل فردی خود و عبور از محدودیت­ها، می‌توانند تجربه تحقق خواسته و آرامش درونی را لمس کنند.

دسته دوم :افرادی که نگرش منفی دارند.

این افراد در برخورد با دشواری­ها و یا شرایط  چه چیزی را تجربه می­کنند؟

حواس(منظور حواس پنجگانه است) آنها با شنیدن خبری ناراحت کننده یا برخورد با مساله­ای دشوار درگیر می­شود. ذهن آنها سریعا شروع به تفسیر می­‌کند(این کار باعث معناسازی و جان بخشیدن به رویداد پیش آمده می­شود)و در نهایت احساسی در انها تولید می­‌شود که نتیجه آن، عکس‌­العمل نامناسب است.

حتی در مواردی ممکن است این فرایند مکر را تکرار شود و احساس بارها تکرار شود. ممکن است خودمان نیز تجربه گیر کردن در این چرخه را داشته باشیم مثل زمانی که به هر دلیلی اتفاق بدی را از سر گذرانیدیم اما روزها و ساعت های زیادی را با مرور آن حادثه احساسات منفی را پشت هم تکرار کردیم.

دسته اول افرادی هستند که با گفت­و­گوی درونی مثبت به اصطلاح نیمه پر لیوان را می­بینند و از هر اتفاقی یک فرصت می­سازند. دسته دوم با گفت­وگوهای درونی منفی خود را در لحظه اول قرارگیری در چالش­ها بازنده اعلام می­کنند. این نکته را همواره به خاطر داشته باشیم که وقتی صدای درونی مثبت صدای غالب درون وجود ما باشد آغاز کننده و خالق رسیدن­ها هستیم و وقتی صدای درونی منفی پیوسته با ما گفت­وگو می کند پایان دهنده دسته ای از آرزوها و خواسته­هایمان می­شویم.

چرا هوشیاری به صدا های درونی منفی اهمیت دارد؟

زمان­هایی که انرژی پایینی را در خود احساس میکنیم که می­تواند در اثر ناراحتی یا احساسات منفی دیگر باشد، ریشه در گفتگوی درونی منفی دارند.در این زمان ها ممکن است احساس خستگی کنیم و این صداها را به حال خودشان رها کنیم اما این کار تنها آنها را قوی­تر و پایدارتر می­کند‌.در این حالت صدای غالب درون ذهن­مان امواج منفی است که با حداکثر سرعت شروع به تخریب ارزش­ها، خود باوری و عشق ما به خودمان می­کند.در این شرایط رها کردنشان به حال خودشان نابود کننده­است. باید با هوشیاری آنها را مدیریت کنیم پس لازم است آنها را بشناسیم.

صداهای درونی منفی چه صدا هایی هستند؟

این صداها از بلندگوی ذهن ما  پخش می­‌شود و مسئول آن خود ما هستیم و از من درونمان می آید.

  • از منی که خودم را محکوم به شکست می­‌داند.
  • از منی که نسبت به توانایی های خود شک می‌­کند.
  • از منی که منتظر اتفاقات ناخوشایند است.
  • از منی که دشواری ها را بدشانسی می­‌داند.
  • از منی که مهارت حمایت­‌پذیری را در خود پرورش نمی­‌دهد.
  • از منی که همه چیز را غیر ممکن میداند.
  • از منی که هنر قدردانی را بلد نیست.
  • از منی که همه چیز را علیه خود تفسیر میکند.

پیامدهای گفتگوی درونی منفی در زندگی چیست؟

یکی از بارزترین اثرات آن افسردگی است. افسردگی حالتی است که صداهای درونی منفی صدای غالب در ذهن فرد می­‌شود. افرادی که دچار این مسئله می­‌شوند برای گذر از آن نیازمند کمک حرفه­ای هستند.از آثار دیگر آن خستگی بدنی و ناامیدی است.

هنگامی که فردی مدام در حال صرف انرژی برای دریافت احساسات منفی است، دچار خستگی روانی می­شود و اگر هیچ نوری را در ذهن خود نداشته باشد ناامیدی سایه­‌ای تیره­ای بر آرزوهای او می­‌اندازد.

بی‌انگیزگی و عدم مسئولیت‌­پذیری از دیگر پیامد ها هستند که بسیاری از افراد آنها را عامل اصلی عدم تحقق اهدافشان می­دانند. دقتی با نگرش منفی انتقادهای بی رحمانه از خود داشته باشیم و فقط نقاط ضعفمان را ببینیم در نتیجه پس از مدتی انگیزه ای برای استفاده از پتانسیل درونیمان نداریم و شروع به مسئولیت گریزی میکنیم، که نتیجه آن، اضطراب زمان از دست رفته و احساسات منفی فزون یافته می­‌شود.

طلاق ،خود تخریبی، رفتارهای خطرناک، و بسیاری از نمونه های دیگر را می­توان از نتایج این نوع از گفتگوی درونی دانست.

گفتگو درونی مثبت چه صداهایی هستند؟

یکی از کارآمدترین استراتژی ها در کسب موفقیت، توجه به صداهای درونی مثبت است.نقش گفتگوی درونی مثبت، در بالا بردن کیفیت سبک زندگی بسیار پررنگ است. یکی از مولفه‌های اصلی داشتن احساس مثبت، عزت نفس و عشق به خودمان، نگرش مثبت داشتن است و هیچ چیز دیگری مانند صدای درونی مثبت برای خوب کردن حسمان نسبت به خودمان چنین قدرتی ندارد‌. این صداها همان محرک هایی هستند که خود باوری را تبدیل به عملکردی سازنده می‌کنند.

همان تصمیم‌های باثباتی هستند که مدت ها با قدرت پای آنها ایستاده ایم. پرورش گفتگوی درونی مثبت می‌تواند بزرگترین هدیه ای باشد که لایق آن هستیم. دز واقع بزرگترین قدردانی که میتوانیم از خودمان به عمل بیاوریم این است که آهنگ درونمان را با فرکانس موفقیت همسو کنیم،  برای این کار باید اجازه دهیم صدای غالب ذهنمان صدای عشق، ایمان و خودباوری باشد.

اثرات صدای غالب مثبت در ذهن بر زندگی ما

هیچ رویدادی اتفاقی نیست. تمام حوادث، بخشی از زندگی هستند که فرصتهایی را به ما نشان می‌دهند. قربانی اتفاقات بودن، کار انسان­های ضعیف است اما افرادی که مدیریت طنین وجودشان را بر عهده دارند و خود را مسئول موفقیت خود می­دانند از هر اتفاقی فرصتی برای خلق دنیایی بهتر می­سازند. ما مسئول موفقیت خود یا عدم رسیدن به آن هستیم و یکی از ابزارهای رسیدن به موفقیت، ذهن قدرت‌مند ماست.

این ذهن کارش را به خوبی انجام می­‌دهد و هر برنامه ای برایش تعریف کنم را به اجرا در می‌­آورد.با هوشیاری به بخش مثبت صداهای درونی، می­توانیم موفقیتمان را برنامه‌­ریزی کنیم، آنها را بدست بیاوریم و لذت تجربه آنها را لمس کنیم. سر زندگی و شادی از جمله احساسات مثبتی هستند که نتیجه داشتن آوای درونی مثبت است.  احساسات مثبت همه و همه ریشه در نوع نگاه ما نسبت به خودمان دارند.

مدیریت گفتگوی درونی برا خلق موفقیت در زندگی

ذهن ما، توانایی انجام هر فرایندهای برنامه‌­ریزی شده را دارد. ذهن ما  آماده است تا با سرعت بالایی تمام درخواست­ها و نیاز­های ما را تامین کند. باید از ذهنمان بخواهیم همواره در حال مرور افکار مثبت و صداهای خوشایند باشد.

لازم نیست در یک دنیای خیالی زندگی کنیم باید واقع بین بود اما در نظر گرفتن نقاط مثبت منخصر به فرد و ایمان به توانایی­‌هایی که داریم ابزارهای مناسب حل تمام مسائل ما هستند، مسائلی که در مسیر اهدافمان به آنها برمیخورم.

”]

برای ذهن­مان فیلترهایی قرار دهیم، خود انتقادی­های ناعادلانه و غر زدن­های بی‌­ثمر را به سیستم بلندگوی درونمان راه ندهیم‌. برای هوشیاری و مداومت در این مسیر نیازمند تمرین هستیم .در این خصوص برای سرعت بخشیدن به روند مدیریت بر ذهن سه مرحله را در نظر می­گیریم.

۴ مرحله از گفتگوی درونی مثبت تا رسیدن به موفقیت

مرحله اول:

در این مرحله لازم است لحن و زبان گفتگوی درونیمان را کشف کنیم. اندکی در خود عمیق شویم تا واژگان رایج این صداها را بشناسیم. هر کدام از این واژگان انرژی و نیروی خاص خود را دارند . لازم است از واژگان مثبت و پرانگیزه برای صحبت با خودمان استفاده کنیم . همچنین لحن صمیمانه و حمایت­گرانه داشته باشیم.

تمرین :

به مدت یک هفته به صداهای درونی­مان گوش دهیم و واژگان مثبت را بیابم و آنها را بهبود ببخشیم

مرحله دوم:

نسبت به گفتگوی درونی­‌مان هوشیار باشیم. لازم است برای رسیدن به اهدافمان روی خودمان سرمایه­‌گذاری کنیم. می­توانیم با هوشیاری به آنچه بر ما می‌گذرد از محدودیت­های ساختگی ذهنمان مطلع شویم و آنها را به فرصت تبدیل کنیم و از امکانات خلاقانه­‌ای که به ذهنمان می­رسد پل­های جدید بسازیم.

تمرین:

در طی این هفته حداقل یکبار این تمرین را انجام دهیم:

چشمانمان را ببندیم و اتفاق یا تصمیم مهمی که پیش رو داریم را در نظر بگیریم. بپذیریم که مهمترین عامل تحقق پیوستن خواسته­‌مان هستیم. لحظه رسیدن و تحقق هدف را تصور کنیم و  ببینیم  که درآن لحظه، چه مسیری را طی کرده‌­ایم. از خودمان قدردانی کنیم و جمله­ای محبت­‌آمیز به خودمان بگوییم و این جمله را در کل هفته هر روز  و با انرژی به خود بگوییم.

مرحله سوم:

زمانی را در روز برای خلوت کردن با خودمان در نظر بگیریم. داشتن زمانی در کنار خودمان، هر چند کوتاه در جایی که به ما احساس خوبی می­‌دهد، شروع خلاقیت­‌های خاص ماست. لازم است به خودمان عشق بورزیم و این را با صدای بلند از درون و بیرون به خودمان ابراز کنیم .

تمرین:

برای خودمان واژگان جدید خلق کنیم و در طول این هفته حداقل روزی یک واژه، برای انگیزه دادن به خودمان بیابیم و با خود تکرار کنیم.

در نهایت ما همانیم که فکر میکنیم. پس مراقب افکارمان باشیم با مراقبت و هوشیاری و البته تمرین می‌توانیم رسالت زندگیمان را به جا بیاوریم.کنترل صداهای درونیمان را به دست بگیریم و این لحظه، شروع سازندگی است. در این مطلب از تاثیرات گفتگوی درونی مثبت بر موفقیت و چیستی و هستی انواع آن صحبت کردیم. در این مسیر مشاور کسب و کار همواره حامی شما خواهد بود.

با خودت صحبت میکنی؟

وقتی می شنویم مردم با صدای بلند با خود صحبت می کنند ، این را عجیب می دانیم. این البته به بلند بلند حرف زدن با خود اشاره دارد. با این حال ، تقریباً همه افراد گفتگوی درونی خودكار را در ذهن خود انجام می دهند ، كه افراد دیگر عمدتاً از آن بی اطلاع هستند. مردم در ذهن خود سکوت با خود صحبت می کنند. این را عجیب و غریب نمی دانیم بلکه طبیعی می دانیم. علت گفتگوی ذهنی عادت ذهن است که به فکر کردن ادامه می دهد و به مکالمه درونی می پردازد.

آیا گاهی از خود می پرسید ، “آیا او من را دوست دارد؟” ، و سپس شروع به بحث در مورد این موضوع در ذهن خود می کنید؟

آیا شما مدام تعجب می کنید و فکر می کنید ، “آیا من پیشرفت می کنم؟”

آیا بعضی اوقات ، مرتباً خود را با این سوال شکنجه می کنید ، “چرا او این حرف را زد؟ چرا او این کار را انجام داد؟”

فقط به همه دفعاتی فکر کنید که سعی کردید خود را متقاعد کنید یا کاری را انجام ندهید. شما مدام به دنبال دلایل و بهانه هایی در ذهن خود می گردید که چرا باید کاری انجام دهید یا از انجام آن خودداری کنید.

چند بار در مورد موضوعات مختلف در ذهن خود، تجزیه و تحلیل یا اظهار نظر کرده اید؟

همانطور که می بینید ، این یک فعالیت طبیعی و معمول است. یک مکالمه مداوم در ذهن همه جریان دارد.

انرژی ، وقت و توجه زیادی به بحث در مورد موضوعات بی اهمیت هدر می رود. این گفتگو از لحظه بیدار شدن تا خوابیدن ادامه دارد.

اگر کسی به طریقی به شما آسیب برساند یا چیزی را بگوید که دوست ندارید ، چه کاری انجام می دهید؟


شما یک صحنه کاملاً عصبانی را در ذهن خود ایجاد می کنید. شما در ذهن خود متصور می شوید که با عصبانیت صحبت کنید ، فریاد بزنید ، و چیزهای نه چندان زیبا بگویید.

اگر به دنبال کار جدید هستید ، آیا بارها به خود می گویید که این شغل را پیدا نمی کنید یا مهارت کافی ندارید؟ این یک فرآیند دلسرد کننده است که منجر به نگرانی و خستگی غیر ضروری ذهنی می شود.

 

آیا ساعت ها در چنین گفتگوی ­درونی­ منفی و مخرب می گذرانید؟ آیا واقعاً به این نوع گفتگوی درونی احتیاج دارید؟

در واقع ، این به خودی خود اتفاق می افتد. این یک عادت ذهن است ، اما این بدان معنا نیست که ما باید آن را به همین ترتیب رها کنیم و بپذیریم.

تعریف گفتگوی درونی

توضیحات فوق قطعاً روشن کرده است که اصلاح­ گفتگوی­ درونی به چه معناست.

در اینجا چند تعریف کوتاه آورده شده است:

روند پرسش از خود و پاسخ دادن به آنها.

روند تکرار کلمات و افکار در گفتگوی ­درونی­ ذهن

این صدای کوچکی است که در سر شما می گذرد و در مورد زندگی ، شرایط و موقعیت های شما و افراد دیگر اظهار نظر می کند.

ویکی پدیا آن را چنین تعریف می کند: “یک مونولوگ درونی ، که خود گفتاری ، گفتار درونی ، گفتمان درونی یا گفتمان درونی نیز نامیده می شود ، صدای درونی فرد است که یک مونولوگ کلامی روان را در حالی که هوشیار هستند فراهم می کند.”

گاهی اوقات ، این یک گفتگو با خودمان است ، و گاهی فقط یک مونولوگ است.

گفتگوی درونی بدون توقف

گفتگوی درونی در حین کار ، مطالعه ، تماشای تلویزیون ، صحبت کردن ، راه رفتن و غذا خوردن ادامه می یابد.

دائماً قضاوت درمورد افراد ، اظهارنظر درباره آنچه اتفاق می افتد ، برنامه ریزی ، شایعه سازی و انجام مکالمات ذهنی با افرادی که می شناسید یا نمی شناسید وجود دارد.


این صحبت های درونی ، یک اثر گلوله برفی ایجاد می کند. هرچه بیشتر آنها را هدایت کنید ، بیشتر به آنها زنجیر می شوید و نمی توانید جلوی آنها را بگیرید. وقتی احساسات نیز برانگیخته می شوند ، قدرت ، انرژی و دلبستگی بیشتری به آنها اضافه می شود. این، اثر سو بر رفتار ، قضاوت و عملکرد کلی دارد.

در بسیاری از موارد ، گفتگوی درونی منفی است و هرگونه نگرش یا رفتار منفی را تقویت می کند.

اکثر مردم به خود و توانایی های خود ایمان کافی ندارند و به همین دلیل به ذهن آنها اجازه می دهند وارد گفتگوی درونی منفی شود.

روند و تأثیرات این مکالمات درونی مشابه تکرار موارد تأیید است. تفکر مداوم درباره همان موضوع ، بر ضمیر ناخودآگاه تأثیر می گذارد ، که در نتیجه ، این افکار و کلمات را می پذیرد و به آنها عمل می کند.

گفت­ و گوی درونی چطور بوجود می آید؟

فرایند فکر کردن و نتیجه آن که همان تفسیرهای ماست از طریق حرکت نورون­ها در مسیرهای عصبی اتفاق می­افتد که تعداد این مسیرها و نورون­ها بسیار زیاد است.

در واقع ترجمه فعالیت این نورون­ها همان گفت­وگوهای درونی ماست و حتی در حال حاضر که این مطلب را می­خوانیم برای حرکت آنها مسیرهای جدیدی می­سازیم که تفسیرهای جدیدی را درون ما بوجود می آورند. برای دریافت تفسیرهای درست تر از اطراف­مان لازم است به نوع و گفتمان این گفت­وگو های درونی هشیار باشیم.

گفتگو درونی مثبت چه صداهایی هستند؟

یکی از کارآمدترین استراتژی ها در کسب موفقیت، توجه به صداهای درونی مثبت است.نقش گفتگوی درونی مثبت، در بالا بردن کیفیت سبک زندگی بسیار پررنگ است. یکی از مولفه‌های اصلی داشتن احساس مثبت، عزت نفس و عشق به خودمان، نگرش مثبت داشتن است و هیچ چیز دیگری مانند صدای درونی مثبت برای خوب کردن حسمان نسبت به خودمان چنین قدرتی ندارد‌. این صداها همان محرک هایی هستند که خود باوری را تبدیل به عملکردی سازنده می‌کنند.

همان تصمیم‌های باثباتی هستند که مدت ها با قدرت پای آنها ایستاده ایم. پرورش گفتگوی درونی مثبت می‌تواند بزرگترین هدیه ای باشد که لایق آن هستیم. دز واقع بزرگترین قدردانی که میتوانیم از خودمان به عمل بیاوریم این است که آهنگ درونمان را با فرکانس موفقیت همسو کنیم،  برای این کار باید اجازه دهیم صدای غالب ذهنمان صدای عشق، ایمان و خودباوری باشد.

 

گفتگوی ­درونی­ منفی نتایج منفی و گفتگوی­ درونی­ مثبت نتایج مثبت ایجاد می کنند. به همین دلیل است که باید به گفتگوی ­درونی ­مثبت بپردازید.

ساده است. اگر ذهن خود را با گفتگوهای منفی پر کنید ، انتظار نتایج منفی را می گیرید ، انگیزه خود را از دست می دهید و از اقدام جلوگیری می کنید.


از طرف دیگر ، اگر به انجام گفتگوهای مثبت ادامه دهید ، فرد مثبت تری می شوید ، به دنبال فرصت می گردید و اقدام می کنید.

چگونه می توان از مکالمات درونی خود در جهت مثبت استفاده کرد؟

گفتگوی درونی یک فعالیت خودکار است ، چه شما از آن آگاه باشید و چه نباشید. اگر یاد بگیرید از آن آگاه شوید ، توانایی کنترل آن را پیدا می کنید. می توانید آن را به یک گفتگوی­ درونی ­مثبت تبدیل کنید. اگر این کار را بکنید ، می فهمید که قدرت بزرگی در اختیار دارید.

چطوری انجامش بدهم؟ سعی کنید صرفاً از افکار و گفتگوهای درونی خود آگاه باشید.

  1. با خونسردی ، سعی کنید آنچه را در ذهن شما می گذرد را نظارت کنید ، حتی اگر بعد از چند لحظه ممکن است این کار را فراموش کنید.

گفتگوی درونی ادامه می یابد ، حتی اگر از نظر جسمی ، با چیز دیگری درگیر باشید. جدا کردن ذهن خود از افکار و کلماتی که در ذهن جریان دارند کار آسانی نیست.

  1. بارها و بارها سعی کنید توجه خود را به آنچه درون شما می گذرد حفظ کنید و در نهایت می توانید برای مدت زمان طولانی تری از گفتگوی درونی آگاه شوید.

نظارت کردن ذهن و آنچه در درون آن می گذرد باعث جداشدگی می شود و این باعث می شود کنترل ذهن و پچ پچ های بی وقفه آن راحت تر شود.

۳- هر زمان که خود را درگیر گفتگوی بی فایده و بیهوده با خود گرفتید ، آن را متوقف کنید. چگونه گفتگوی درونی را متوقف کنیم؟ آن را به چیزی مفیدتر و معنی دار تر تغییر دهید. موضوع و کلمات را با چیز مثبت دیگری جایگزین کنید. این دقیقاً مانند گوش دادن به یک ضبط است. چرا آن را با ضبط دیگری که دوست دارید جایگزین نکنید؟ چرا اجازه می دهیم این ضبط به خودی خود پخش شود؟

کلمات گفتگوی درونی را به گفتگوی ­­درونی­ مثبت ، درباره سلامتی ، خوشبختی و موفقیت تغییر دهید.


کار دیگری وجود دارد که می توانید انجام دهید ، اما این به درجه خاصی از تمرکز و قدرت اراده نیاز دارد. می توانید یاد بگیرید که این گفتگوی درونی را متوقف کنید ، با نادیده گرفتن آن ، و از تفکراتی که به ذهن شما تعطیل می شود تعطیل کنید.

چرا اجازه نمی دهید ذهن برای مدتی استراحت کند ، و از مکالمه های بی وقفه خود کمی استراحت کنید. وقتی این گفتگو خاموش شود ، خوشبختی و آرامش بیشتری خواهد بود.

اشکالی ندارد که گاهی اوقات یک گفتگوی درونی داشته باشید ، اما بیشتر اوقات ، این فقط یک گفتگوی بی فایده است ، که توجه را از آنچه در حال حاضر انجام می دهید منحرف می کند. با آگاهی از آن ، جایگزینی با افکار مثبت و امتناع از درگیر شدن با آن ، توانایی کنترل آن را پیدا می کنید.

اگر می خواهید در مورد آرام کردن مکالمه درونی و لذت بردن از آرامش درونی بیشتر بدانید ، کتاب “آرام آرام گفتگوی ناپایدار ذهن خود را آرام کنید” بسیار مفید است.

چگونه می توانم گفتگوی درونی خود را بهبود ببخشم؟

۵ راه برای تبدیل گفتگوی منفی خود به گفتگوی درونی سازنده تر. …

  1. افکار منفی خود را بشناسید. …
  2. به دنبال شواهدی باشید که فکر شما واقعی است. …
  3. به دنبال شواهدی باشید که فکر شما درست نیست. …
  4. فکر خود را به چیزی واقع بینانه تر تغییر دهید. …
  5. از خود بپرسید اگر فکر شما درست باشد چقدر بد است.

چگونه گفتگوی درونی را متوقف می کنید؟

موارد زیر لازمه توقف ­گفتگوی­ درونی می باشند.

شناسایی کنید: آوردن آگاهی به آنچه گفتگوی درونی شماست می تواند به شما کمک کند کنترل آن را دوباره بدست آورید. …

نظارت کنید: مراقب کلماتی باشید که انتخاب می کنید. …

جایگزین کنید: وقتی صحبت در مورد خود مضر یا مخل است ، آن را به چالش بکشید.


۴ نوع گفتگوی درونی که باید از آنها اجتناب کنید

همه افراد لحظات دردناک و موقعیتهای منفی غیر منتظره ای را پشت سر می گذارند که باید بر آنها غلبه کنند. با این حال ، این تجربیات می تواند برخی افراد را به سمت ایجاد گفتگوی­ درونی­ منفی سوق دهد. این در هر شرایطی عادی است، اما اگر تهدید شود که به یک عادت دائمی تبدیل می شود ، حتی خطرناک تر است.

هیچ کس از روبرو شدن با مشکلاتی که قادر به حل آن نیستند ، چه به دلیل پیچیدگی بیش از حد ، و چه به دلیل نداشتن ابزار مناسب برای حل آنها ، معاف نیست. در این شرایط ، اگر مسئله را مهم ارزیابی کنید ، بروز اضطراب امری طبیعی است ، زیرا چالش به تهدید تبدیل شده است.

در اختلالاتی از این قبیل ، معمولاً گفتگوهای درونی است که ایده های منفی را تقویت می کند و فرد را به تجربه دردناکی باز می گرداند که هنوز نتوانسته اند بر آن غلبه کنند. بدترین قسمت این است که وقتی با هر تجربه جدیدی روبرو می شوند که آنچه را به آنها یادآوری می کند ، شروع به واکنش منفی می کنند زیرا آن را بالقوه خطرناک می دانند.

 

اضطراب پیش بینی ، مولفه اصلی این نوع الگوی فکری است که مشخص شد. از آن زمان به بعد ، فرد افکار تحریف شده را تکرار می کند که اضطراب اولیه را شدت می بخشد تا زمانی که غیر قابل تحمل شود.گفتگوی درونی بالا می گیرد

وقتی فردی در حالت اضطراب قرار دارد ، تمایل به گفتگوی درونی فاجعه باری دارد. این نگاه به زندگی محصول وضعیت احساسی تغییر یافته و در نتیجه تحریف شده است. خطر این است که اگر آنها به سرعت این گفتگو را اصلاح نکنند ، می تواند تبدیل به یک چرخه معیوب شود که با گذشت زمان بدتر می شود و حتی می تواند منجر به حمله وحشت شود.

علائم حمله وحشت شامل فشار بر قفسه سینه ، ضربان قلب نامنظم ، سرگیجه ، تعریق دست و تپش قلب است. از نظر بیولوژیکی ، این یک واکنش طبیعی پستانداران در برابر تهدید است. فرد رنج کشیده وضعیتی را درک می کند که قادر به کنترل آن نیست و بدون اینکه بدانند گفتگوی درونی وی این ایده های منفی و فاجعه بار را تقویت می کند. بنابراین ، آنها کنترل خود را از دست می دهند و وارد حالت بحران می شوند.

حملات هراس می توانند تشدید شده و به شدت شدید شوند. با این حال ، هنگامی که اقدامات موثر در اولین نشانه علائم انجام می شود ، می توان بحران را متوقف کرد و فرد می تواند چرخه تفکر منفی را ترک کند. این امکان وجود دارد زیرا این الگوهای تفکر منفی آموخته شده و بنابراین می توانند تغییر کنند.

متخصصان در زمینه روانشناسی ۴ نوع گفتگوی درونی را طبقه بندی کرده اند که می توانند اضطراب را تحریک کنند: افکار فاجعه آمیز ، انتقاد از خود ، قربانی کردن و خود خواهی.

افکار فاجعه آمیز: اضطراب زمانی بوجود می آید که فرد بدترین سناریوی ممکن را تصور کند. آنها وقایع خاصی را پیش بینی می کنند (که در واقع اتفاق نمی افتند) و آنها را بزرگ می کنند. این منجر به درک اشتباه می شود ، که می تواند حمله وحشت را ایجاد کند. عبارت اساسی در این نوع گفتگوی درونی این است: “هر چیزی که انتظار نداشته باشید می تواند به یک فاجعه تبدیل شود.”


انتقاد از خود: ویژگی هایی که این نوع گفتگو را متمایز می کنند شامل داوری دائمی و ارزیابی منفی رفتار شخص است. آنها بر محدودیت ها و نقص های خود تأکید می کنند و زندگی خود را غیرقابل کنترل می کنند. آنها تمایل دارند که به دیگران وابسته باشند و خود را با دیگران مقایسه کنند ، این باعث می شود که احساس ضعف کنند.

آنها به کسانی که به اهدافشان می رسند غبطه می خورند و وقتی نمی توانند به اهداف خود برسند ناامید می شوند. عبارات ترجیحی در این نوع گفتگوی درونی عبارتند از: “نمی توانم” ، “من ناتوان هستم” ، “من لیاقت آن را ندارم”.

قربانی کردن: این نوع احساس عدم محافظت و ناامیدی است ، که باعث می شود آنها باور کنند هیچ درمانی ندارند ، هیچ پیشرفت و پیشرفتی ندارند. آنها فکر می کنند که همه چیز همیشه به همین منوال خواهد بود و همیشه موانع غیر قابل عبور بین آنها و خواسته های آنها وجود خواهد داشت.

آنها شیوه کار را دوست ندارند ، اما سعی نمی کنند آنها را تغییر دهند. در نوع قربانی گفتگوی درونی ، مردم تمایل دارند جملاتی مانند “هیچ کس مرا درک نمی کند” ، “هیچ کس برای من ارزش قائل نیست” ، “من رنج می برم و هیچ کس اهمیتی نمی دهد” می گویند.

خود خواهی: افراد این گروه به دلیل کمال گرایی دچار فرسودگی و استرس مزمن می شوند.

آنها نسبت به اشتباهات مدارا نمی كنند و سعی می كنند خود را متقاعد كنند كه تقصیرات آنها به دلایل خارجی است و نه آنها. آنها خود را فرسوده می کنند و فکر می کنند که با وجود دوستانه بودن با همه ، چگونه به دلیل کمبود پول یا وضعیت به اهداف خود نرسیدند. گفتگوی درونی که خود خواهان آن است شامل عباراتی مانند “کافی نیست” ، “عالی نیست” ، “آنطور که می خواستم پیش نرفت” و غیره

مدیریت­ گفتگوی­ درونی(کاهش گفتگوی درونی)

آگاه ساختن خود از این نوع گفتگوهای درونی با خود اولین قدم عالی برای دستیابی به کنترل مجدد و جلوگیری از درک منفی از خود یا محیط اطراف شما است ، که فقط باعث ایجاد اضطراب می شود.

با این حال ، تغییر واقعی شامل تشخیص آن افکار منفی و جایگزینی آنها با تأییدهای مثبت است. مهم است که تنفس خود را کنترل کنید ، آرام باشید و با آرامش روبرو شوید. نگرشهای بدبینانه و خودتخریبی خودپایدار هستند.

تغییر این واکنشها نسبت به مواردی که تهدیدکننده آنهاست آسان نیست ، اما مانند وقتی است که می خواهید یک عادت بد مانند ترک سیگار را تغییر دهید: این نیاز به عزم راسخ و تلاش دارد ، اما در پایان اگر به آن متعهد باشید می توانید به آن برسید.

اهمیت گفتگوی درونی

در واقع گفتگوی درونی شما بروز دهنده افکارتان است و صدایی است که همواره در سر شما وجود دارد و در مورد مسائل مهم زندگی شما اظهار نظر می‌کند، خواه راجع به اتفاقاتی باشد که در اطرافتان می‌گذرد و یا آنچه باشد که تنها در ناخودآگاه شما وجود دارد.

به طور کلی تمامی انسان‌ها با خود به گفتگوی درونی می‌پردازند اما این استثنا وجود دارد که برخی از مردم بیشتر به این صدای درونی توجه کنند و مهارت بیشتری در کنترل آن داشته باشند. همانطور که می‌دانید گفتگوی درونی بخشی از آن چیزی است که ازما انسان می‌سازد و به ما توانایی استدلال و تفکر درباره مسائل مختلف را می‌دهد.

اما گفتگوی درونی از آن جهت اهمیت دارد که مستقیماً بر روی و اعتماد به نفس شما تاثیر می‌گذارد. حال به منظور اینکه بتوانید گفتگوی درونی سالمتر و مفیدتر با خود داشته باشید به مثال‌های زیر توجه کنید:

  • اگر در موقعیتی هستید که به شما اضطراب وارد شده است گفتگوی درونی در این موقعیت ممکن است اضطراب شما را تقویت سازد و نکته جالبتر این است که برخی از عالمان معتقدند که اضطراب نیز می‌تواند گفتگوی درونی شما را به هم بزند و یک چرخه معیوب ایجاد کند.
  • همانطور که لبخند زدن می‌تواند به شما احساس خوشبختی القا کند قرار گرفتن در معرض یک گفتگوی درونی منفی هم می‌تواند بر روی روحیه شما تاثیر منفی بگذارد.
  • توانایی برقراری یک گفتگوی درونی مثبت و مفید می‌تواند به شما کمک کند تا احساس بهتری نسبت به خود داشته باشید و حالات روحی و عزت نفس شما را بهبود بخشد.

تمامی این موارد که برای شما ذکر کردیم بیانگر این مسئله هستند که یادگیری مدیریت گفتگوی درونی ذهن شما به طرز شگفت آوری می‌تواند در به موفقیت رسیدنتان در زندگی تاثیری پررنگ ایفا کند.

چگونه گفتگوهای درونی ام را کنترل کنم؟

با توجه تاثیر شگرف گفتگوی درونی منفی بر روی وضعیت روحی یک انسان مسئله‌ی مدیریت و کنترل گفتگوی درونی اهمیت بالایی پیدا می‌کند. حال با توجه به اهمیت این مسئله ما تصمیم گرفتیم تا در این بخش از مقاله به شما یاد دهیم که چگونه می‌توانید به مدیریت گفتگوی درونی خود بپردازید و از تاثیرات منفی که ممکن است بر روی شما اعمال کند جلوگیری نمایید.

  • آگاه شدن از گفتگوی درونی خود

قبل از اینکه وارد مبحث مدیریت گفتگوی درونی شوید ابتدا لازم است تا بتوانید آگاهی بیشتری نسبت به آن پیدا کنید. گفتگوی درونی برای برخی از ما به صورت حضور مداوم یک صدا در مغز و یا به شکل‌های دیگر ظاهر می‌شود.

با توجه به خلق و خوهای متفاوت هر شخص نسبت به دیگری ممکن است میزان بروز این صدای درونی در برخی انسان‌ها کمتر باشد و بر اساس میزان تأثیری که بر روی شخصیت هر فرد می‌گذارد تنظیم و کنترل آن نیز دشوارتر و راحت‌تر باشد.

به طور کلی باید به شما بگویم که یکی از راه‌های رایج به منظور مدیریت و کنترل گفتگوی درونی انجام مدیتیشن است، زیرا مدیتیشن به شما کمک می‌کند تا بتوانید بر افکار خود تمرکز کنید و گفتگوی درونی مثبت را در خود افزایش دهید.

  • گفتگوی درونی خود را تغییر دهید

هنگامی که توانستید آگاهی بیشتری نسبت به گفتگو و صدای درونی خود پیدا کنید دیگر قادر خواهید بود تا در صورت لزوم آن را تغییر دهید. به منطور انجام هرچه بهتر اینکار ما به شما در ادامه چندین راه معرفی خواهیم کرد:

  1. مثبت فکر کنید، نه منفی

مهم است که بتوانید در گفتگوی درونی که با خود دارید از ورود هرگونه تفکر منفی جلوگیری کنید. یکی از راه‌های متوقف کردن گفتگوی درونی منفی این است که سعی کنید این روند را تغییر دهید و زمانی که ذهن شما تصمیم می‌گیرد تا آگاهانه به چیزهای منفی فکر کند شما سعی کنید مانع آن شوید و تمرکز اصلی خود را بر روی چیزهای مثبت متمرکز سازید، برای مثال به جای اینکه در مورد این فکر کنید که چه اشتباه بزرگی انجام داده‌اید روی این مسئله تمرکز کنید که دفعه بعد به منظور جلوگیری از رخداد چنین اشتباهی باید چه کار کنید.

  1. سعی کنید در زمان حال زندگی کنید

گفتگوهای درونی شما اغلب بر روی گذشته و آینده شما تمرکز می‌کند همین مسئله باعث می‌شود تا به شما استرس وارد شود. به منظور جلوگیری از چنین رخدادی تنها کافی است تا بر روی زمان حال تمرکز کنید تا ذهنتان اندکی آرام گیرد.

  1. به خاطر داشته‌های خود سپاسگزار باشید

یکی از راه‌هایی که به شما کمک می‌کند تا راحتتر بتوانید افکار خود به ویژه افکار منفیتان را کنترل کنید این است که نسبت به داشته‌های خود قدردان باشید زیرا این مسئله به شما کمک خواهد کرد تا گفتگوی درونی خود را به نوع مثبت آن تغییر دهید و به خود ثابت کنید که به دنبال یافتن چیزهای خوب در زندگیتان هستید.

  • کنترل گفتگوی درونی در هر فرد به زمان و تمرین نیاز دارد

مانند یادگیری هر حرفه دیگر یادگیری چگونگی گوش دادن به گفتگوی درونی و سپس کنترل کردن آن نیز مسئله‌ای زمان بر است که نیازمند تمرین و تکرار می‌باشد.

در ابتدای این راه قطعاً به مشکل بر خواهید خورد اما با این وجود هر چه بیشتر در این راه تمرین کنید کنترل این مسئله برای شما راحت و راحتتر خواهد شد. با این حال باز این نکته را فراموش نکنید که در راه یادگیری کنترل گفتگوی درونی خود هیچگاه ناامید نشوید و اجازه ندهید تا افکار منفی بر شما غلبه کنند و شما را از انجام این کار بازدارند.

مهم‌ترین فرد خود شما هستید

گفتگوی ذهنی را بسیاری از افراد به هر دلیلی ممکن است در طول روز با آن سر و کار داشته باشند؛ اما این گفتگو اگر کنترل و مدیریت نشود شاید به شکست‌های پی در پی افراد در زندگی منجر شود. به همین دلیل است، که انسان باید راهی را برای کنترل و مدیریت آن را بشناسد و به آن عمل کند.

تمامی احساس و همچنین افکاری که افراد در ذهن خود با آن درگیر هستند و احساس می‌کنند بین خودشان ممکن است جنگ و تلاطمی سخت را به وجود آورد و این چنین باعث واکنش‌هایی بر رفتار افراد ‌شود. به همین دلیل است که گفتگوی درونی را برخی عاملی برای شکست و برخی عامل موفقیت در زندگی در نظر می‌گیرند. همان‌گونه که می‌دانید هر فردی در زندگی در ابتدای کار باید خود را بشناسد و برای این شناختن عمدتا باید به این نکته دقت داشته باشد که اولین و مهم‌ترین شخص زندگی هر فردی تنها خود اوست. این چنین است که در ذهن افراد همیشه ممکن است نداهای خاصی مدام انسان را آزار دهد. در این شرایط است که باید درمان گفتگوی ذهنی را جدی گرفته تا این آزارها به مرحله حادتری در زندگی شخصی افراد نرسد.

به نگرش و دیدگاه خود دقت کنید

عمدتا درمان گفتگوی ذهنی به انسان کمک می‌کند که با توجه به نوع نگرش خود بتواند این گفتگو را بهتر مدیریت کند. در بسیاری از این گفتگوها آن‌طور که تحقیق شده است این چنین بیان شده که با توجه به نوع دیدگاه و همچنین طرز فکر افراد می‌تواند تاثیرات خوب و یا گاها بدی را روی سبک زندگی انسان بگذارد. به همین دلیل است که توصیه ما به شما این است از همان ابتدای کار روی دیدگاه خود بیشتر از هر چیزی کار کنید؛ چراکه درمان این گفتگو در برخی از شرایط واقعا سخت است. اما شما اگر به دنبال درمان باشید. شاید بتوانید هرچه زودتر ذهن خود را از انواع نشخوار ذهنی دور کنید و این چنین زندگی را به کام خود تلخ نکنید.

بسیاری از تنش‌ها و چالش‌هایی که شما در زندگی با آن روبه‌رو می‌شوید به خاطر انواع گفتگوی ذهنی است که شما با خودتان دارید. البته نباید این موضوع را فراموش کنید که علت گفت و گوی ذهنی برخی اوقات ممکن است به واسطه تنهایی باشد و یا هر چیز دیگری، اما افراد با نوع نگرش خود می‌توانند گفتگوی ذهنی خاصی را به وجود آورند. اگر نگرش شما نگرش نادرستی باشد صددرصد باید به فکر درمان این مسأله خود باشید.

به سلامت ذهن و روح خود اهمیت دهید

دقت کنید که عمدتا این گفتگو اگر اصلاح نشود ممکن است عواقب بدی را به دنبال داشته باشد، که در برخی از شرایط افسردگی یکی از عواقب بسیار وحشتناک گفتگوی ذهنی به حساب می‌آید و به همین دلیل است که شما در ابتدا باید علت گفتگوی ذهنی را پیدا کرده و سپس با مطالعه و توجه به بسیاری از معیارهای دیگر به اصلاح گفتگوی درونی بپردازید. بسیاری از افرادی که امروزه به افسردگی دچار شده‌اند به این دلیل است که به دنبال درمان گفت‌وگوی ذهنی نرفته‌اند و این چنین گفتگوی ذهنی خود را با یک نگرش منفی در ذهن با انواع نشخوار روبرو کرده‌اند.

روح و ذهن شما مانند جسم نیاز به استراحت دارد. همان گونه که اگر شما در طول روز مدام کار کنید، غذا نخورید و استراحت نکنید صددرصد خستگی جسم شما را آزار خواهد داد. همچنین روی ظاهر شما تاثیر خاص خود را خواهد گذاشت. پس سعی کنید ذهن و روح خود را نیز در همین حد مهم در نظر بگیرید؛ چرا که اگر شما همیشه در حال جنگ با درون خود باشید و انواع گفتگوی درونی را با نگرش منفی در ذهن خود مدام تکرار کنید، روان و روح شما خسته می‌شود.

این خستگی و افسردگی به ناامیدی و بسیاری از خصلت‌های این چنینی منجر خواهد شد. عمدتا افرادی که دچار بی‌انگیزگی هستند به این دلیل است که گفتگوی درونی را جدی نگرفته و به هیچ عنوان به دنبال راه درمان گفت‌وگوی ذهنی نرفته‌اند. به این علت که نگرش منفی این قدرت را دارد، که انسان را از پا بیاندازد و مهم‌تر از همه زندگی را برای او به صورت جهنم همانقدر آزار دهنده و نفرت انگیز کند.

گفتگوی درونی همیشه هم بد نیست

اما همیشه زمانی که شما به فکر درمان گفتگوی ذهنی هستید، نباید این گونه تصور کنید که گفت‌وگوی ذهنی می‌تواند تنها مضر و آسیب‌زا باشد؛ چراکه بر عکس اگر شما نگرش مثبتی داشته باشید این صداهای درونی باعث خواهد شد تا سبک زندگی شما به شکل کاملا خاص تغییر کند و بیشتر از همه خود را دوست داشته باشید. به این سبب که  اعتماد به نفس و عزت نفس را به شما هدیه می‌دهد و همیشه به شما یادآوری می‌کند که بهترین هستید و لیاقت این را دارید که به هر آنچه که می‌خواهید برسید.

اگر قدرت ذهن خود باور داشته باشید به راحتی متوجه خواهید شد که ذهن شما تا چه حد می‌تواند روی نگرش مثبت صدای درونی شما تأثیر بگذارد. به همین دلیل است، که اگر قرار است به گفتگوی درونی فکر کنید سعی کنید با یک نگرش مثبت آن را در زندگی مدیریت کنید. اگر به مدیریت و کنترل گفتگوی ذهنی نپردازید باید منتظر اتفاقات بدی باشید؛ پس بهتر است هر چه سریع تر به دنبال درمان این گفتگوی درونی خود باشید.

ذهن شما این قدرت را دارد هر آنچه که می‌خواهید را جذب کند. پس اختیار با شماست که به چه چیزی فکر کنید و صددرصد اگر به موارد آزاردهنده در زندگی فکر کنید تنها باید همیشه غم و غصه را در زندگی خود و عزیزان‌تان مشاهده و احساس کنید و حتی این‌چنین علاوه‌بر خودتان اطرافیان را هم آزار خواهید داد.

اما برعکس اگر ذهن آرامی داشته باشید و گفتگوی درونی شما با یک نگرش مثبت انجام شود صددرصد زندگی بهتری را برای خود و دیگران به صورت آسان‌تر، شیرین‌تر و لذت بخش‌تر ترسیم خواهید کرد. چنانچه به دنبال درمان گفتگوی ذهنی هستید ما این خبر خوش را به شما می‌دهیم که به هیچ عنوان این کار نمی‌تواند سخت باشد؛ چرا که در ابتدا باید خودتان بخواهید که درمان شوید و در نهایت مراحل خاصی وجود دارد که هر کدام از این مراحل می‌تواند باعث شود که شما روند درمانی خود را به بهترین شکل ممکن در نظر بگیرید.

یکی از فواید گفتگوی درونی با نگرش مثبت به این شکل است که شما توانایی‌های خود را می‌بینید و این توانایی‌ها را دقیقا در درون به خودتان یادآوری می‌کنید و این چنین است که شخصیت خود را بیشتر دوست دارید و احساس بهتری را در آن لحظه احساس می‌کنید. در هر شرایط و موقعیت عمدتا افراد گفتگوی خاصی را در ذهن خود سپری می‌کنند که اگر شما به دنبال راه درمان گفتگوی ذهنی باشید، خواهید توانست در هر شرایطی گفتگویی موفقیت‌آمیز را پشت سر بگذارید. حتی اگر در شرایط سختی قرار گرفته‌اید گفتگوی درونی باعث خواهد شد که شما قادر باشید به حالت آرامش خود را دعوت کرده و این چنین دوست شما در وهله اول خود شما خواهید بود.

عواقب گفتگوی درونی با نگرش منفی

اما همانطور که در ابتدای مقاله به آن اشاره شد سعی کنید همیشه گفتگوی درونی منفی را از خود دور کنید و به فکر درمان آن در این شرایط باشید؛ چرا که این گفتگو تنها شما را از توانایی‌ها و استعدادهای واقعی که دارید دور خواهد کرد و به قولی عزت نفس را از شما خواهد گرفت، به همین دلیل است که نباید قدرت ذهن و افکار را به هیچ عنوان نادیده گرفت.

همیشه نتیجه خوب و بد گفتگوی درونی با توجه به نگرش شما حاصل می‌شود که اگر نگرش منفی داشته باشید کاملا طبیعی است که گفتگوی شما همیشه با جنگ، دعوا و تنش در ذهن شما رو به رو خواهد شد. اما برعکس اگر گفتگوی شما با یک نگرش مثبت باشد، شما ذهنی آرامی خواهید داشت که این چنین راحت‌تر خواهید توانست روی هدف‌های خود در زندگی تمرکز کنید. انجام مراحلی که شما می‌توانید به واسطه آن به درمان گفتگوی ذهنی بپردازید.

توجه به این نکته است که تا حد امکان ذهن خود را خونسرد نگه دارید. تنش‌ها و چالش‌هایی که رخ می‌دهد را بعد از چند دقیقه سعی کنید فراموش کنید؛ چرا که ذهن شما قرار نیست همانند یک سطل زباله عمل کند و بهتر است همیشه همه چیز را سریعا از ذهن خود پاک کنید، تا این چنین ذهن شما منبع نشخوارهای ذهنی و فکری نشود.

آن هنگام که احساس می‌کنید گفتگوی درونی شما در حال ضربه زدن به روح و روان شماست سعی کنید موضوع فکر خود را عوض کنید و یا خود را به کاری مشغول نمایید. همچنین تا حد امکان اگر می‌توانید گفتگوی خود را به سمت و سویی مثبت بکشانید. این چنین است که درمان این گفتگو در بسیاری از شرایط آن چنان که فکر می‌کنید سخت نخواهد بود و اگر یاد بگیرید که روی اهداف خود تمرکز کنید دیگر فرصتی برای گفتگوی ذهنی باقی نخواهد ماند.

به شاهدها توجه کنید تا بهتر تصمیم بگیرید

گفتگوی ذهنی و درونی تنها در برخی از شرایط می‌تواند نتیجه مثبت به دنبال داشته باشد و در غیر این صورت تنها شما را در زندگی از مسیر اصلی دور خواهد کرد. به همین دلیل است که باید سعی کنید تا حد امکان از گفتگوی درونی بپرهیزید و چنانچه به آن دچار هستید به فکر درمان گفتگوی ذهنی باشید.

اما در مورد راه‌هایی که می‌توان به درمان گفتگوی ذهنی پرداخت توجه به این نکته است که افکار منفی خود را به هر نحوی که می‌دانید از ذهن خود دور کنید. این دور کردن مستلزم این است که در ابتدا آن‌ها را بشناسید. شناختن افکار‌منفی کار سختی نیست؛ چرا که این افکار باعث می‌شود شما آزار ببینید و این آزار دیدن شما را به شناخت آن آشنا می‌کند. آزاری که شما تاثیرات آن را در زندگی شخصی خود حس می‌کنید. صددرصد این یعنی این که شاهدهای بسیاری دارید که افکار منفی تا چه حد می‌تواند به ذهن و زندگی شما ضربه بزند و زمانی که سعی کنید واقع بینانه فکر کنید کاملا طبیعی است که گفتگوی درونی شما این نکته را تایید خواهد کند که شما با افکار منفی دقیقا تا چه حد زندگی خود را تباه می‌کنید.

از آسیب گفتگوی ذهنی منفی مطلع باشید

چنانچه گفتگوی درونی خود را نظارت کنید خواهید دانست که چه کلماتی را نباید به کار ببرید؛ چرا که این مدیریت به خوبی نشان می‌دهد که هر کلمه‌ای تا چه حد این اختیار را دارد که بتواند به انسان ضربه بزند و یا برعکس او را به شکلی کاملا اصولی در زندگی به فردی موفق تبدیل کند.

سعی کنید هیچ وقت خود را قربانی این گفتگو‌های منفی نکنید. اگر شما به گفت‌وگو ذهنی خود توجهی نداشته باشید و خصوصا بعد از شکست مدام با ذهن خود درگیر شوید شما را به ناامیدی بیشتری فرا خواهد خواند. استعداد، توانایی و پیشرفت خود را نخواهید دید و برخی از اوقات افراد همیشه با ذهن خود بدترین‌ها را ایجاد می‌کنند؛ چرا که اگر قرار باشد شما اتفاقی که هنوز نیفتاده است را مدام در ذهن خود تکرار کنید شاید این اتفاق هیچ گاه تبدیل به حقیقت نشود اما شما قبل از هر چیزی خود را قربانی کرده‌اید.




تاریخ: جمعه 10 آذر 1402برچسب:,
ارسال توسط پول دوست

مفهوم عشق به خود (Self Love)، ضرورت یادگیری عشق و محبت به خود

عشق به خود احساسی است که در درونمان اتفاق می‌افتد. این حس در دسته احساسات مثبت قرار می‌گیرد. به‌طورکلی، عشق، رابطه مستقیم با عاطفه دارد؛ در واقع عشق را می‌توان در رابطه با جنس مکمل (یا همان جنس مخالف)، عشق به خانواده و یا عشق به خودمان تعریف کنیم.

در این مقاله قصد داریم در مورد عشق به خود مان و تأثیرات آن بر کیفیت زندگیمان و همچنین راه‌هایی برای شناخت و کسب این مهارت در وجودمان گفتگو کنیم. چگونه عاشق خودمان باشیم؟ عاشق خود بودن یعنی چه؟

عشق چیست؟

عشق پدیده‌ای ارزشمند است که خالق زیبایی و شگفتی است. شگفتی عشق در این است که هیچ حد و مرزی ندارد، برای همین هرکس می‌تواند تعریف خودش را از عشق داشته باشد.

در این رابطه اریک فروم، روانشناس نامدار می‌گوید:«عشق احساسی شخصی است و هر کس فقط خودش می‌تواند آن را درک کند».

دکتر کاتلین هندریکس در کتاب خود به نام عشق ابدی می‌گوید: «عشق واقعی زمانی است که فرد از یک تعهد ناخودآگاه به سمت خودآگاه می‌رود». این عشق واقعی از درون می‌جوشد نتیجه آن رشد و تعالی است و در این بین داشتن تعهد، ما را با خود واقعیمان آشنا می‌کند. این خود واقعی همان کسی است که همواره باید مورد حمایت ما قرار گیرد. در پی این حمایت می‌توان عشق سازنده را تجربه کرد.

عشق سازنده چیست؟

عشق سازنده، همراه با بلوغ فکری اتفاق می‌افتد. بلوغ فکری زمانی است که هیجانات‌مان را می‌شناسیم و با توجه به قرارگیری در موقعیت‌های مختلف آن‌ها را مدیریت می‌کنیم.

عشق سازنده قرار نیست ما را عوض کند یا انتظار و توقعی بسازد، بلکه قرار است با استفاده از قدرت آن و مثبت اندیشی کیفیت زندگی خود را بالا ببریم و فرصتی ایجاد کنیم تا از سراسر زندگی همراه با تمام اتفاق‌هایش لذت ببریم.

فرانکلین جونز: «عشق باعث چرخش کره زمین نیست بلکه باعث می‌شود تا این چرخش ارزشمند باشد».

عشق ورزیدن مانند تمام هنرهایی که آن‌ها را می‌شناسیم نیازمند کسب مهارت است. اگر چه این نیروی حیات بخش شاکله‌ی خلقت انسان است اما باید با ابعاد مختلف آن آشنا بود و آن را مورد ارزیابی قرار داد.

حتماً این جمله معروف را بارها شنیده‌اید که برای اینکه عشق به دیگری را تجربه کنیم لازم است اول خودمان را دوست داشته باشیم.  با توجه به  اهمیت این موضوع  قصد داریم در مورد عشق به خود گفتگو کنیم.

عشق به خود چیست؟

عشق به خود یا self love چیست؟ عشق به خود یعنی چه؟ عشق نتیجه یک رابطه‌ی کارآمد است که موجب توسعه فردی نیز می‌شود. از این تعریف می‌توانیم بگوییم داشتن احساس عشق نسبت به خود، حاصل رابطه کارآمد فرد با خودش و نتیجه نگاه مثبتی است که فرد به خودش دارد. عشق به خود یعنی داشتن رابطه دوستی با خود و توجه به روحیات و احساساتی که به ما می‌گذرد، سلامت روانی و فیزیکی و همچنین با اهمیت‌شمردن اهداف و خواسته‌ها بسیار مهم است.

پذیرش خود و ترکیب آن با احترام به خود باعث ایجاد حسی در ما می‌شود که افکار مثبتی را در ذهن‌مان نسبت به خودمان ایجاد می‌کند و ما به شایستگی خود پی می‌بریم. این شایستگی بدین معناست که ما لایق احترام  خودمان نسبت به خودمان هستیم.  در این حالت ما از عزت نفس بالایی برخورداریم که می‌تواند عشق ما نسبت به خودمان را افزایش دهد.

 

عشق به خودمان سرمایه‌گذاری روی خودمان است. وقتی به خودمان عشق می‌ورزیم از تلاش کردن برای تحقق خواسته‌هایمان لذت می‌بریم. عشق یکبار اتفاق می‌افتد. به یاد داشته باشید self love یکی از راه های تقویت امید به زندگی است؛ که یکی از شاخص های سنجش سلامت روان و ذهن است.

شفافیت در رابطه عاشقانه ما با خودمان

عشق به خودمان یعنی پذیرش خودمان همان‌گونه که هستیم. این دیدگاه باعث می‌شود رابطه شفافی با خودمان داشته باشیم، یک رابطه کارآمد از نوع عاشقانه‌اش.

در رابطه شفاف با خودمان بیرون و درونمان را به هم نزدیک می‌کنیم تا به خود واقعی‌مان نزدیک شویم. همان بخش زیبای وجودمان که لایق محبت و حمایت بی‌دریغ ماست. نتیجه بارز این نوع از شفافیت این است که می‌توانیم تصویر درستی از خودمان داشته باشیم. با داشتن تصورات نادرست یا مبهم از خودمان ممکن است عشق به خود را لمس نکنیم و یا آن را با عشق به خود کاذب اشتباه بگیریم.

جیمز بالدوین: «عشق نقاب‌هایی که نمی‌توانیم بدون آن‌ها زندگی کنیم و می‌دانیم با آن‌ها هم نمی‌توانیم زندگی کنیم را از بین می‌برد».

عشق به خود کاذب چیست؟

«عشق به خود کاذب» زمانی اتفاق می‌افتد که به‌صورت موقتی و با توجه به شرایط از خودمان لذت ببریم و خود را دوست داشته باشیم. مثلاً کسب یک رتبه خوب در آزمون، ارتقاء شغلی و یا کم کردن چند کیلوگرم وزن می‌تواند در ما ایجاد انگیزه کند و روحیه دستیابی به اهداف دیگر با تلاش منظم را در ما بیافریند، اما نباید این نوع از دستاوردها دلیل دوست داشتن خودمان باشد.

این اتفاقات و مشابه آن‌ها فقط بخشی از زندگی ماست که می‌توانیم در مسیرمان تجربه تحقق یا شکست‌شان را داشته باشیم. اگر به آن‌ها به چشم بهانه‌ای برای عشق ورزیدن به خودمان نگاه کنیم در حقیقت ارزش واقعی وجودمان را از یاد برده‌ایم. هرگاه به  دستاوردی در زندگی دست پیدا کردیم، باید از خودمان قدردان باشیم و با این قدردانی انگیزه حیات را در وجودمان جاری کنیم.

نشانه‌های وجود عشق به خودمان

  • احساس خوبی نسبت به خودمان داریم.
  • به خودمان احترام می‌گذاریم.
  • ویژگی‌های غیر عادی خود را می‌پذیریم.
  • خودمان را با دیگران مقایسه نمی‌کنیم.
  • از فکر کردن به خودمان و تنها ماندن با افکارمان احساس امنیت می‌کنیم.
  • زمانی را به خودمان اختصاص می‌دهیم و برای لذت بردن در اوقات فراغت نیازی به حضور دیگران نداریم.

چرا باید خودمان را دوست داشته باشیم؟

  1. ما باید خودمان را دوست داشته باشیم زیرا ما نمونه‌ای زیبا و استثنائی هستیم. هر کدام از ما یک اثر هنری زیباست که طبیعت خلق کرده است. باید به خودمان افتخار کنیم زیرا در همین لحظه، زیبا و فوق‌العاده هستیم. باید با در آغوش گرفتن خودمان از خود قدردانی کنیم چراکه افکار، اعمال و رفتار ما قابل تحسین است.
  2. عشق ورزیدن سبب بهبود مهارت‌های ارتباطی می‌شود و می‌توانیم از زندگی لذت ببریم و این احساس را با دیگران شریک شویم. افراد معمولاً احساس شادی و خوشی را در کنار انسان‌هایی دارند که خودشان از افکار و رفتارشان لذت می‌برند.
  3. با عشق ورزیدن به خودمان فرد قوی‌تری می‌شویم که در مواجه با سختی‌های مسیر با نیروی انگیزه بخش عشق موانع را به فرصت‌هایی برای پریدن و اوج گرفتن تبدیل می‌کنیم.
  4. شادی را تجربه می‌کنید و امکان شاد زیستن دیگران در کنارمان را هم فراهم می‌کنیم. به یاد داشته باشیم که هیچ کس کامل نیست و در واقع ما شکل کاملی از خودمان هستیم و این به جذابیت شخصیت ما می‌افزاید.
  5. به خودمان عشق می‌ورزیم چون خودمان هستیم. ما مجور به راضی کردن همه اطرافیان خود نیستیم. باید دست از تلاش برای راضی کردن افراد برداشت و روی خود تمرکز کرد. خود واقعی ما از این طریق صدای غالب نداهای در حال نواختن در ذهن ما می‌شود. خود واقعی ما به قدری زیباست که لایق  دوست داشته شدن است.

ریشه و بنیاد تعریف دوست داشتن خود

ما در طول مسیر زندگی از بدو تولد تا زمان اکنون روابط متعددی را تجربه کرده‌ایم و برای بسیاری از آنها تعریف‌هایی داریم و می‌توانیم این تعریف‌ها را اندکی شرح دهیم اما به راستی اگر از ما بخواهند رابطه‌مان با خودمان را تعریف کنیم چه خواهیم گفت؟

  • رابطه‌ای که خودمان با خودمان داریم باید سرشار از عشق، خودباوری، احترام، شناخت و پذیرش باشد.
  • رابطه‌ای باشد که در آن تعریف من از من تعریف شفاف و صادق است.
  • باید بدانیم چیزی که به عنوان من در ذهن ما می‌گذرد همان شخصی است که لحظه به لحظه در زندگی کنار خودمان حسش می‌کنیم.
  • اگر من درونمان را به درستی نشناسیم و یا انکارش کنیم تجربه شناخت خود واقعی و عشق به خودمان را لمس نمی‌کنیم.
  • دوست داشتن خود به طور مستقیم بر کیفیت روابط‌‌مان ، زندگی کاری و خانوادگی و آینده‌مان تأثیر دارد.

چگونه عاشق خودمان باشیم؛ چگونه به خودمان عشق بورزیم؟

  • احساسی که به خودمان داریم ریشه در اولین برخوردهای ما با این دنیا دارد و آن زمانی است که کودک بوده‌ایم و اولین بار در خانواده با مفاهیمی مثل عشق، اعتماد، احترام و شادی آشنا شده‌ایم .
  • تعریف این واژه‌ها در ذهن کودک ریشه در زمان و قرارگیری او در این نظام زبانی دارد اما احساسی که کودک از این واژه‌ها دریافت می‌کند ریشه در برخورد و رفتار خانواده با او دارد . در این بین تأثیرات فرهنگی و جامعه نقش پررنگی در دوران‌های بعدی زندگی دارند .
  • زمانی که جامعه به ما می‌آموزد که نظام ارزش‌گذاری در بطن فرهنگی‌مان است و این نظام فرهنگی در زمینه‌های مختلف مثل تکنولوژی، رابطه جنسی، قدرت، پول و روابط عاشقانه به صورت مستقیم یا غیر مستقیم تأثیر می‌گذارد .
  • وقتی ارزش‌هایمان را بر مبنای بیرونی قرار می‌دهیم هیچگاه نمی‌توانیم خودمان را دوست داشته باشیم.

روش هایی برای نشان دادن محبت به خود

۱ – به احساسات درونیمان آگاه باشیم

برای اینکه گرمای عشق به خودمان را تجربه کنیم و در سایه آن کیفیت و سبک زندگی‌مان را برای رسیدن به خواسته‌هایمان بالا ببریم لازم است خودمان را درک کنیم باید بدانیم که چه احساسی به ما می‌گذرد و احساس قالب خود را بشناسیم و به آن احترام بگذاریم.

ما باید این را بپذیریم که ممکن است گاهی ناراحت و عصبانی شویم و داشتن احساسات منفی دلیل بر افکار منفی ما نسبت به خودمان نیست.

۲ – به گفتگوهای درونیمان توجه کنیم.

زمانی‌که احساسات خود را می‌شناسیم و آنها را در موقعیت‌های مختلف بروز می‌دهیم ممکن است گفتگوهای درونیمان با نواختن افکار متفاوتی در ذهنمان موجب افکار مثبت و سازنده یا منفی و بازدارنده شود. مسئولیت اینکه چه صدایی در ذهنمان با ما گفتگو می‌کند به عهده خودمان است و ما مسئول خلق نمونه‌ی بهتری از خودمان هستیم .

۳ – چیزهایی که ما را متفاوت می کند را بپذیریم و عاشق آنها باشیم.

همه‌ی ما استعدادها و توانایی های متفاوتی داریم و لازم است ویژگی‌های مثبت و سازنده خود را ببینیم و از آنها لیستی تهیه کنیم و هر روزه از آنها در انجام فعالیت‌هایمان استفاده کنیم؛ این کار باعث می‌شود تا احساس کنیم در انجام کارهایمان ماهر هستیم و حس خوشنودی که به همراه دارد همان عشق به خودمان است.

توجه داشته باشیم که انسان می‌تواند همواره در حل پیشرفت باشد پس باید در گسترش و بهبود مهارت‌هایمان تلاش کنیم و اگر لازم است مطالب جدیدتری بیاموزیم. برای انجام این کار برای خودمان جوایزی در نظر بگیریم و این جوایز می‌توانند شرکت در کلاس‌ها یا دوره‌های آموزشی جدید باشد.

۴ – بدون هیچ انتظاری به خود و دیگران عشق بورزید.

دوست داشتن یک معجزه است و در وجود همه ما نهادینه شده، این معجزه خالق و پیش برنده حیات است و همه ما تجربه دوست داشتن را چشیده‌ایم؛ وقتی یک مادر به فرزندش عشق می‌ورزد انتظار هیچ بازگشت محبتی از او ندارد در واقع کاملاً خالصانه و بی‌توقع عاشقی می‌کند و از فرزندش نگهداری می‌کند.

دوست داشتن بی‌توقع نیز چنین معنی دارد وقتی به خودمان و دیگران عشق می‌ورزیم نباید توقع یا انتظاری داشته باشیم بلکه باید با تمام وجود دوست بداریم و این کار را تنها برای تجربه حس عشق انجام دهیم.

۵ – به خودمان باور داشته باشیم.

افراد زیادی هستند که با باورهای سازنده دست به کارهای بزرگی زده‌اند یا در برابر بیماری‌های سخت مقاومت کرده‌اند . این افراد کسانی بوده‌اند که به نیروی باور مثبت ایمان داشتند و به توانایی‌های خود شک نمی‌کنند و اگر با شکست مواجعه شوند خود را سرزنش نمی‌کنند بلکه در صدد تغییر در روش‌ها و مسیرهایشان بر می‌آیند .

آنها با احساس حقارت و افکار منفی بیگانه‌اند و وقتی در دسته این افراد قرار بگیریم به قلبمان اجازه می‌دهیم تا افکار مثبت، اعتماد و پایداری هدایت گرما باشد.

۶ – آدمهای اشتباهی را از زندگیمان حذف کنیم

بسیاری از ما تجربه صرف انرژی زیاد برای افرادی که شایستگی آن را نداشته‌اند در زندگی ما باشند یا کاری که از سطح خواسته‌ها و توانایی‌های ما پایین‌تر بوده را داشته‌ایم با این حال ممکن است برخی از ما همچنان برای آنها انرژی صرف کنیم یا در حذف آدم‌های اشتباه پافشاری کنیم.

 

مثل زمانی که دروغ می‌شنویم و سکوت می‌کنیم یا جایی که باید ترک کنیم اما می‌مانیم باید به روابط مسموم پایان دهیم و این نیرو و زمان را صرف شناسایی خویشتن و عشق ورزیدن به خودمان کنیم. باید با عبور از محدودیت‌ها و هوشیاری به خودباوری زندگی بهتری را برای خودمان ایجاد کنیم. راه موفقیت در زندگی راهی است که از ایجاد تغییرها حاصل می‌شود.

۷ – از جسم خود مراقبت کنیم.

جسم ما تبلور افکار و رابطه ما با خودمان است، وقتی رابطه ما با خودمان کارآمد باشد و عشق به خودمان را تجربه کنیم باید به جسممان هم اهمیت دهیم در این زمینه می‌توانیم ورزش منظم و رژیم غذایی سالم و مقوی داشته باشیم.

۸ – از خودمان تحسین و قدردانی کنیم.

باید ویژگی‌های مثبت خود را ببینیم و بابت پرورش و یا کسب مهارت‌های جدیدمان از خودمان قدردانی کنیم. همه ما کارهای بزرگی انجام داده‌ایم و مسیرهای زیادی را با قدرت به اتمام رسانده‌ایم بدون در نظر گرفتن نتایج باید از خودمان قدردان باشیم که پایدار و مقاوم بوده‌ایم.

۹ – از خودمان انتقاد نکنیم .

وقتی بازخورد کارهایمان را برسی می‌کنیم در صورت مواجهه نشدن با نتیجه دلخواه شروع به انتقاد بی‌رحمانه و ناکارآمد از خودمان نکنیم و توجه داشته باشیم که افکاری که اکنون به ذهنمان می‌آید ممکن است در زمان گذشته لحظه‌ای در فکرمان خطور نکرده باشد .

گذشته را به خودمان ببخشیم و به‌جای انتقاد از تجربیات درس‌هایی بگیریم برای عمل کرد بهتر در آینده .

۱۰ – خودمان را همانگونه که هستیم بپذیریم

همه ما در نهایت خواسته‌ها و اهدافی داریم و با عشق به خود و ابزارهای دیگری که در اختیار داریم تلاش می‌کنیم تا به آرزوهایمان دست پیدا کنیم اما لحظاتی هستند که بنا به تصمیمی که گرفتیم یا عملکردی که داشته‌ایم فرصت‌هایی را از دست داده‌ایم یا باعث رنجش و ناراحتی شده‌ایم .

شاید بارها و بارها این اتفاقات را در ذهن مرور کرده باشیم و زمان زیادی را تلف کرده باشیم. باید توجه داشته باشیم که از دست دادن فرصت‌ها یا تجربه شکست‌هایمان بخشی از زندگی ماست و زمان این اتفاقات در گذشته است ولی اهداف و آرزوهایمان در زمان آینده و در انتظار ماست .

راهکار عملی در پاسخ به سوال چگونه عاشق خودمان باشیم:

چگونه عاشق خود باشیم؟ از همین لحظه باید تلاش را آغاز کنیم و خودمان را آنطور که هستیم بپذیریم . این بدان معنا نیست که نمی‌توانیم بهتر باشیم بلکه به این معناست که باید انرژی خود را صرف بهبود کیفیت و سبک زندگیمان کنیم .

ما همواره در یک مسابقه دو با خودمان هستیم و اگر می‌خواهیم پیروز شویم باید باید به یاد داشته‌ باشیم با نگاهی به عقب نمی‌توانیم با سرعت به  جلو حرکت کنیم و ازخودمان حمایت کنیم. اغلب ما برای حمایت کردن از دیگران پیش قدم می‌شویم اما زمانی که خودمان نیاز به حمایت داریم کمتر آن را ابراز می‌کنیم .

حمایت گرفتن یک هنر است و حمایت‌پذیری توانایی ارزشمندی است که باید در وجودمان پرورش دهیم. برای دوست داشتن خود می‌توانیم از دوستان و خانواده کمک بگیریم. مثلاً از شخصی که دوستش داریم بخواهیم برایمان از شایستگی‌هایمان بگوید در این زمینه می‌توانید از کمک مشاوران و همراهی آنها نیز بهره‌مند شوید .

در این مقاله در مورد عشق به خودمان و تعریف از عشق سازنده و همچینین راه‌های کسب و اثرات آن بر زندگی گفتگو کردیم. همچنین در زمینه مشاوره کسب و کار می‌توانید بر روی ما حساب باز کنید.

روش هایی برای نشان دادن محبت به خود

وقتی به آینه نگاه می‌کنم نقص‌های صورتم فوراً توجه‌ام را جلب می‌کند. با دیدن لکه‌های صورت، موهای نامرتب، گونه‌های برآمده و … باعث تغییر در افکارم می‌شود. « آرزو می‌کنم پوست بهتری داشته باشم» ، یا «من باید بیشتر کار کنم».

این هم وقتی اتفاق می‌افتد که به شرایط فعلی خود فکر می‌کنم. فکر می‌کنم که با کار کردن می‌توانم پول بیشتری پس‌انداز کنم، با گذراندن وقت کم‌تر درگیر پیدا کردن و جست‌وجوی عیوب در ظاهر خودم هستم و با آداب و معاشرت، دانشگاه و سرکار رفتن شرایطم بهتر و شادتر خواهد شد.

حتماً شما نیز برایتان پیش آماده که هر چند وقت یکبار به خود نگاه می‌کنید و فکر می‌کنید واقعاً زیبا هستید؟ یا اینکه از جایگاه خود در زندگی خوشحال هستید؟ اگر پاسخ شما «هرگز!» یا «بندرت» ، لطفاً بدانید که تنها نیستید! افراد زیادی هستند که افکار یکسانی دارند. این را هم بدانید که ابزاری وجود دارد که به شما در غلبه بر این افکار کمک می‌کند: عشق به خود.


عشق به خود چیست؟

عشق به خود به ویژه در رسانه‌های اجتماعی در حال حاضر موضوعی داغ در بین هزاران نفر است. این چیزی است که درک آن دشوار است و بیشتر مردم فقط تصویری مبهم از معنای واقعی آن دارند و این تصور را دارند که عشق به خود، خودشیفتگی و خود مختاری است در صورتی‌که اینگونه نیست عشق به خود یعنی اهمیت دادن به سعادت و خوشبختی خود.

توجه به علایق خود و اینکه احساس می‌کنید که چه چیزی باعث می‌شود احساس بهتری داشته باشید و هیچ دو نفر وقتی صحبت از آنچه آنها را خوشحال می‌کند، دقیقاً یکسان نیستند.
ما می‌خواهیم به‌این نکته اشاره کنیم که هر فرد مستحق عشق است و این توانایی را دارد که بیش از آنچه که احساس می‌کند، خود را دوست بدارد. مهم نیست که شرایط شما چیست، هیچ‌کس نمی‌تواند این مسئله را از شما دور کند یا فکر کند که ارزش عشق ورزی ندارید.

از کسانی که باعث می‌شوند شما در موقعیت‌هایی قرار بگیرید که احساس بی ارزشی کنید دوری کنید و راه خود را ادامه دهید. عشق به خود ابزاری است که می‌تواند بدون توجه به اتفاقات پیرامون شما، به شما در تغییر طرز فکر کمک کند.

چرا عشق به خود مهم است؟

هر روزه ما با فشار و مسئولیت کاری زیاد بمباران می‌شویم. نظرات دیگران در گوش ما می‌پیچد و به‌ندرت وقت داریم که با خودمان خلوت کنیم و فقط بنشینیم و فکر کنیم. ما در آینه نگاه می‌کنیم و آنچه را می‌بینیم دوست نداریم. به همین دلیل است که عشق به خود بسیار مهم است.

تنها فردی که تمام روز کنار شماست، با شما حرف میزند، با شما عصبانی می‌شود و… کسی نیست جز خودتان. شما تمام افکار و احساسات خود را می‌شناسید. بنابراین شما تنها کسی هستید که می‌توانید شرایط را جوری برای خود فراهم کنید که با قرار گرفتن در هر محیط به خودتان امیدواری دهید و اعتماد به نفس داشته باشید و به حرفای دیگران و چیزهایی که در مورد شما می‌گویند اهمیت ندهید.

باید به شما بگوییم که چقدر مهم است که با خود خوب رفتار کنید! اگر شخصی در زندگی شما وجود داشت که با گفتن اینکه شما به اندازه کافی خوب نیستید، ناراحت می‌شوید؛ کنار گذاشتن آن شخص و نادیده گرفتن حرفش بدون هیچ بحثی بهتر است از جنگیدن و بهم ریختن اعصابتان! اگر چنین شخصی در زندگی شما وجود دارد و این رفتارش را به‌طور مداوم ادامه می‌دهد، لازم است که آن شخص را از زندگی خود بیرون کنید و برای خودتان ارزش قائل شوید و اجازه ندهید کسی با شما این رفتار را داشته باشد.

عشق به خود در اصل باعث می‌شود خودتان بزرگترین هوادار خود شوید. این نقشی است که هیچ‌کس دیگری قادر به انجام آن نیست (اگرچه مطمئناً داشتن خانواده و دوستانی که از شما حمایت می‌کنند بسیار شگفت‌انگیز است).

حقیقت این است که حتی اگر همه افراد به شما ریشه می‌دهند ، اگر خودتان را باور نکنید، موفقیت بسیار دشوار خواهد بود. چگونه عشق به خود را تمرین می‌کنید؟ عشق به نفس یک عمل عالی است که نیازی به وقت و هزینه اضافی ندارد. من می‌خواهم روی شیوه‌های عشق به خود تمرکز کنم که فقط شما را ملزم به جایگزین کردن چیزی در زندگی روزانه خود می‌کند ، نه چیزی اضافه کردن.

 هدف در اینجا کمک به شما است برای ایجاد یک گفتگوی داخلی، بهتر است بتوانید با جایگزین کردن افکار منفی با موارد مثبت، خود را در سطح عمیق‌تری قدردانی کنید و همه این پیشنهادات رایگان هستند!

کلمات محبت آمیز را بیان کن

راه‌های زیادی برای مهربانی با خود وجود دارد. از نظر جسمی می‌توانیم سالم بخوریم، ورزش کنیم و استراحت کنیم. از نظر اجتماعی می‌توانیم افرادی را پیدا کنیم که باعث می‌شوند لبخند بزنند و از ما حمایت کنند و از نظر ذهنی، ما می‌توانیم سخنان محبت آمیز با خودمان بگوییم! این عمل برای جایگزین کردن تمام موارد منفی است که در طول راه در مورد خودمان فکر می‌کنیم.

ما تمایل داریم که صحبت‌های منفی خود را که بر نحوه عملکردمان تأثیرگذار است کنار بگذاریم. به عنوان مثال، اگر چیزی به درستی پیش نرود، فوراً فکر می‌کنیم به این دلیل است که من کار اشتباهی کردیم، بی کفایت هستیم یا به اندازه کافی هوشمند نیستیم که بتوانیم با اوضاع روبرو شویم.

آیا متوجه شدید که این موضوع چقدر به ضررتان است زیرا باعث می‌شود تا خودمان جلوی موفقیت‌هایمان را بگیریم. اگر حرف‌های محبت آمیز و انگیزشی را با خودمان بگوییم  اوضاع بسیار بهتر خواهد شد زیرا «این یک وضعیت دشوار است، اما تو توانایی رسیدن به آن را داری».

سپاسگزار باش

داشتن نگرش قدردانی راهی شگفت‌انگیز برای تمرین عشق به خود است! افراد زیادی هستند که عشق ورزیدن به خود را شروع کرده‌اند و با افکار و تفکرات منفی و تنش‌آور خداحافظی کرده‌اند. آنها قادر خواهند بود با احساس مثبت و امید به آینده، خود را به زندگی برگردانند، زیرا تفکرات منفی و نا امیدی زمان لازم را برای ثبت چیزهایی که واقعاً مهم هستند، می‌گیرند. برای رسیدن به اهداف باید به بخشی از قدردانی بپردازیم که به‌هیچ وجه کاری ندارد.

عادتي كه سپاسگزاري بايد جايگزين آن شود شكايت است. شکایت‌کردن روی همه موارد منفی در زندگی شما متمرکز است. وقتی شکایت می‌کنید، اساساً همه اتفاقات خوبی که در اطرافتان اتفاق می‌افتد را نادیده می‌گیرید! سپاسگزار بودن ممکن است در ابتدا سخت‌ باشد، زیرا شکایت چیزی است که در زندگی روزمره همه‌ی ما کم و بیش هست، اما مزایای ترک این عادت نادرست و جایگزین کردن آن با سپاسگزار بودن ارزش آن را دارد. برای تمرین عشق به خود ، سعی کنید در مورد خصوصیات شخصی خود که از آنها سپاسگزار هستید، بیاندیشید.

مثبت اندیش بودن را انتخاب کن

همه ما بارها شنیده‌ایم که می‌گویند، «فقط مثبت باش!»؛ این حرف را شاید بیش از یک میلیارد بار شنیده‌ایم و هروقت که می‌شنویم باید فریاد بزنیم، «این کار آسان نیست!» زیرا بقیه تصوری ندارند که در زندگی شما چه می‌گذرد. گرچه ممکن است این گفته‌ها درست باشد، اما مثبت بودن برای عشق به خود ضروری است.

مثبت بودن بدان معنا نیست که زندگی باید همیشه آفتاب باشد و باران بنبارد، زیرا این واقع بینانه نیست. مثبت بودن این درک را دارد که اگر فقط به کار خود ادامه دهید و تلاش خود را انجام دهید، همه‌چیز به روشی که قرار است انجام شود ، نتیجه خواهد گرفت. به خاطر داشته باشید که «همیشه همه چیزها مثل گذشته نیستند و شرایط همینطور نمی‌ماند، پس شما فقط ادامه دهید.»

 

درست که شاید دورانی را بگذرانیم که بسیار دشوار است، اما همچنین امید داشته باشید که بهتر خواهد شد! عیبی ندارد که گاهی احساس غم، دیوانگی یا ناامیدی کنید یا اصلاً احساس ناراحتی کنید؛ مشکل اینجا است که وقتی اجازه می‌دهید آن احساسات جلوی پیشرفت شما را بگیرد خواسته یا ناخواسته خودتان را از بدست آوردن آنچه می‌توانید محدود می‌کنید.

خودتان را باور داشته باشید

خودتان را باور داشته باشید و به توانایی‌ها و استعدادهای خود اعتماد داشته باشید. اعتماد به خود باعث می‌شود که بتوانیم تغییرات اساسی و بزرگ در زندگی خود ایجاد کنیم و هر روز به رویاهایی که تجسم می‌کردیم نزدیک‌تر شویم.

خودتان را ببخشید

اگر مرتکب اشتباهی شدید یا در گذشته کاری اشتباه انجام داده‌اید بجای سرزنش کردن، خودتان را ببخشید. زیرا در بسیاری از اشتباهات شما مقصر نیستید و همه‌ی افراد در زندگی خود اشتباه می‌کنند.

با خودتان صادق باشید

با خود درونیتان صادق باشید، اگر خوشحالید احساس خود را همان‌طور که هست بروز دهید، فریاد بکشید، بلند بخندید یا اگر ناراحت هستید گریه کنید و تمام احساسات خود را بروز دهید زیرا سرکوب کردن احساسات درونی یکی از دلایل افسردگی و عشق نورزیدن به خود است.

تمرین مثبت اندیشی

هر روز جلوی آینه بروید و از خودتان بپرسید من کیستم؟ باید هر روز کارهایی انجام دهید تا وقتی فردای روز بعد به جلوی آینه می‌روید و این سؤال را از خود می‌پرسید سردرگم نباشید و هر روز جوابی تازه داشته باشید و فراموش نکنید که جلوی آینه خود واقعیتان را تحسین کنید و بگویید من خودم را همان‌گونه که هستم دوست دارم و در طول روز نیز همین جمله را با خود تکرار کنید تا آن را کاملاً باور کنید و دیگر در مقابل حرف‌ها و افکار منفی دیگران شکست‌پذیر نباشید.

آرزوهای خود را به واقعیت تبدیل کنید تا عشق به خود را درک کنید

هیچ‌گاه خودتان را محدود نکنید و بخاطر حرفای دیگران آرزوهایتان را سرکوب نکنید بلکه به آرزوهای خود بال و پر دهید و در صدد رسیدن به آن‌ها برآیید. زیرا ۲۰ سال بعد بیشتر به‌خاطر کارهایی که نکرده‌اید پشیمان خواهید شد تا کارهایی که کرده‌اید. «پرواز کن تا آرزو، زنجیر را باور نکن».

استراحت کنید

تایمی را به استراحت کردن خود اختصاص دهید. به طورمثال مسافرت بروید، تفریح و گردش کنید، به موسیقی مورد علاقه خود گوش دهید، فیلمی که مدت‌ها بود می‌خواستید ببینید را تماشا کنید و … فراموش نکنید که شما برای سرحال و پرانرژی بودن در محیط کار یا دانشگاه یا حتی منزل گاهی نیاز به استراحت و تنها بودن با خود دارید.

زندگی هیجان انگیز

زندگی خود را از حالت یکنواخت خارج کنید و تایمی را به خوش گذرانی و کارهایی که انرژیتان را افزایش می دهد و حالتان را خوب می‌کند اختصاص دهید.

رژیم غذایی خوب

یک رژیم غذایی سالم و مقوی برای خود در کنار ورزش کردن در نظر بگیرید و به‌ سلامت فیزیکی خود اهمیت دهید. بسیاری از افراد به دلیل چاقی یا اضافه وزن خودشان را دوست ندارند. ورزش و رژیم غذایی صحیح به شما کمک می‌کند که علاوه بر زیبایی ظاهری دیدتان نیز به زندگی مثبت شده و به خودتان عشق بورزید.

زیباتر نگاه کن

زیبایی‌های اطرافتان را با دقت بیشتری نگاه کنید و سعی کنید آن‌ها را لمس کنید به عنوان مثال گل‌ها را ببویید، جور دیگری به غروب آفتاب نگاه کنید، برگ گیاهان را نوازش کنید و… . وقتی که بتوانید زیبایی‌هایی که در اطرافتان است را ببینید خواه یا ناخواه دیدتان نسبت به خودتان مثبت شده و می‌توانید زیبایی‌های درونی و ظاهری خود را  ببینید و شکرگزار باشید.

۴ تمرین ساده برای عشق ورزیدن به خود

در این بخش ما به شما تمریناتی را معرفی می‌کنیم که با استفاده از آن‌ها می‌توانید بیشتر به خود عشق بورزید. برای بسیاری از افراد نشان دادن عشق وذعلاقه خود به دیگران کار بسیار آسانی است اما وقتی صحبت از خودشان می‌شود داستان کاملاً متفاوت است. یکی از مهم‌ترین عواملی که باعث می‌شود که یک زندگی خوب و شاد داشته باشید موضوع عاشق خود بودن است.

احتمالاً تا به‌حال زیاد عباراتی مانند «اگر نمی‌توانید خودتان را دوست داشته باشید چگونه دیگران را دوست دارید؟» و یا اینکه «اگر خودتان را دوست ندارید چگونه شخص دیگری باید شما را دوست داشته باشد؟ را شنیده‌اید.

البته به معنای ضمنی این عبارات نمی‌توانند کاملاً درست باشد اما این موضوع یک حقیقت محض است که اگر نتوانید رابطه سالمی با خود برقرار کنید قطعاً با دیگران نیز نخواهید توانست. پس اگر با مسئله عشق به خود مشکل دارید تمریناتی که ما در زیر برای شما ذکر کرده‌ایم می‌توانند روحیه عشق به خود را در شما تقویت کنند.

پس ابتدا ذهن خود را آزاد نگه دارید و این تمرینات را امتحان کنید، زیرا ممکن است بتواند در بازه زمانی کوتاه تأثیری عمیق و شگفت در رابطه شما با خود و دیگران داشته باشد.

  1. شخصیت اصلی و غیر اصلی خود را از یکدیگر متمایز سازید

اولین گام در جهت تقویت عشق‌ورزی به خود شناخت شخصیت اصلی‌تان است. این موضوع از اهمیت بالایی برخوردار است که بتوانید درک کنید که خودتان واقعاً چه چیزهایی می‌خواهید و چه شیوه‌ای از زندگی را می‌پسندید. به منظور درک بهتر شخصیت اصلی خود بهتر است که یک دفتر یادداشت بردارید و در وسط صفحه یک نقاشی از خودتان بکشید و سپس چندین حباب فکری که نشان دهنده تفکرات شما راجع به زندگی است را نیز بکشید.

حال در این حباب‌های نقاشی شده بزرگترین افکار منفیتان نسبت به خودتان را بنویسید، البته این مسئله ممکن است کمی دردناک باشد اما سعی کنید تا این کار را به درستی انجام دهید. هنگامی که تمامی حباب‌ها را توسط افکار منفی خود پر کردید چند دقیقه به خودتان وقت دهید تا بتوانید تشخیص دهید که این افکار منفی از شخصیت اصلی شما منشأ می‌گیرد و یا شخصیت متظاهر کننده‌ای که به منظور راضی کردن دیگران از خود نشان می‌دهید.

سپس صفحه را ورق بزنید و دوباره این تمرین را تکرار کنید. هر زمان که افکار منفی شما شروع به تبدیل شدن به افکار مثبت کرد می‌توانید صفحاتی که نقاشی کرده‌اید را با یکدیگر مقایسه کنید. پس از این مقایسه متوجه خواهید شد که کدام افکار شما حقیقی است و کدام از شخصیت غیر واقعی شما ریشه می‌گیرد.

  1. تمرینات گروهی مثبت نگری را فراموش نکنید

دومین تمرینی که به منظور عشق ورزیدن به خود، شاید دشوارترین تمرین موجود در این لیست باشد زیرا شما برای انجام دادن آن مجبورید تا تعدادی از دوستان و آشنایان خود را نیز به این تمرین دعوت کنید. از دوستان و آشنایان خود بخواهید که چیزی حدود یک ساعت برای شما وقت بگذارد و در مکانی خصوصی و راحت مانند اتاق نشیمن دور هم جمع شوید.

شخصی را انتخاب کنید که به عنوان نفر اول برای این تمرین داوطلب شود، سپس باقی افراد در مورد نقاط قوت، مهارتها، استعداد و سایر ویژگی‌های برجسته او نظرات مثبتی بگویند. کار سختی نیست تنها کافی است تا هر چیز خوبی که در مورد شخص داوطلب شده می‌دانید را به او بگویید، زیرا این کار باعث می‌شود تا اگر اعتماد به نفس پایینی دارید و نمی‌توانید به اندازه کافی به خود عشق بورزید سعی کنید تا نقاط قوت خود را از دید دیگران ببینید و آن‌ها را باور کنید.

  1. برای خود متن‌ های عاشقانه بنویسید

ممکن است که قبلاً برای دوست داشتن خود اقدام به نوشتن جملاتی در این راستا کرده باشید، اما بهتر است تا به منظور تقویت عشق به خود بیایید و متن‌های نوشته شده خود را آپدیت کنید تا بتوانید بیشتر از آن‌ها نتیجه بگیرید. سعی کنید جملاتی که برای خودتان می‌نویسید به زبان حال باشد و برروی پذیرفتن خود همان‌گونه که هستید تمرکز کنید. سعی کنید در نوشته‌هایتان از دیدگاه اول شخص استفاده کنید و جملاتی راجع به خودتان ننویسید که گویی انگار شخصی دیگر آن‌ها را نوشته است. در زیر مثالی از آن‌چه که باید در دفترچه خود یادداشت کنید برایتان آورده‌ایم:

  • من آدم خوبی هستم
  • من شایسته عشق و احترام هستم
  • من خودم را همانطور که هستم می‌پذیرم و دوست دارم.

اظهارات خود را حداقل روزی یک بار تکرار کنید و تعیین وقت برای انجام دادن این کار باعث می‌شود که مطمئن شوید همیشه قرار است این کار را تکرار کنید. همچنین هر لحظه از طول روز که احساس کردید که میزان عشقتان نسبت به خودتان کمتر شده است می‌توانید این روند را دوباره تکرار کنید و نگران این مسئله نباشید که در انجام این کار زیاده‌روی کرده‌اید زیرا عشق‌ورزی به خود قرار نیست به هیچ‌کس آسیب برساند.

  1. به اصل برابری پایبند باشید

اگر کسی از شما بپرسد که آیا به این مسئله اعتقاد دارید که تمام مردم دنیا با یکدیگر برابر هستند به او چه می‌گویید؟

احتمالاً در پاسخ به این فرد می‌گوید که بله درست است تمامی مردم دنیا با یکدیگر برابر هستند. حال سؤالی که پیش می‌آید این است که اگر شما به این اصل باور دارید چگونه در مورد خود افکار منفی دارید و گاهی تنها به این دلیل خود را سرزنش می‌کنید که «من به اندازه او خوب نیستم» یا«آن‌ها خیلی از من بهتر هستند»؟؟

به منظور خنثی کردن این افکار منفی و به‌منظور یادگیری دوست داشتن خود باید از صمیم قلب به اصل برابری پایبند باشید. این اصل تأکید دارد که همه ما به یک اندازه انسان هستیم و لیاقت لذت، عشق و خوشبختی را داریم. پس اگر در آینده روزی شدیداً احساس ضعف کردید و وسوسه شدید که برای خود یک استثنا قائل شوید این مسئله را به یاد بیاورید که اصل برابری هیچ استثنایی ندارد و همه لیاقت عشق و خوشبختی را دارند حتی شما.

سخن آخر!

در نهایت وقت گرانبهای خود را در تلاش برای تغییر چیزهایی که نیازی به تغییر ندارند، هدر ندهید. درعوض، روی افزایش توانایی‌ها و ویژگی‌هایی که شما را منحصر به فرد می‌کند، تمرکز کنید. با استفاده از این روش‌ها برای تمرین عشق به خود ، امیدواریم که دفعه بعد که در آینه نگاه می‌کنید خود را بهتر ببینید.




تاریخ: پنج شنبه 9 آذر 1402برچسب:,
ارسال توسط پول دوست

آیا در مدت زمان محدود میتوان در دانشگاه و آزمون موفق شد؟

قبولی در آزمون های دوره ای و کنکور همیشه بخشی از زندگی ما و یا فرزندانمان را تشکیل داده است.

به همین دلیل هشیاری و توجه به روشهای بنیادین و اصول اساسی قبولی در این آزمون ها، نقش بسیار پر رنگی در رسیدن به موفقیت خودمان و خانواده مان را میتواند ایفا کند.

در این مقاله قصد داریم که شرح مختصری از این اصول را در حوزه ذهنی و روانشناسانه بررسی کنیم.

نقش زمان در قبولی در آزمون ها

دو فرد و دانش آموز مشابه با مدت زمان مشابه برای خواندن میتوانند نتایج مختلفی را بگیرند، دلیل این تفاوت چیست؟
چرا بعضی ها با خواندن بسیار کمتر نتایج خارق العاده تری را میگیرند؟
در زیر تعدادی از روشهایی که میتوانید با استفاده از آنها در مدت زمان کمتر نتایج بهتری را بدست آورید توضیح داده ایم.

الف- هشیاری به نمودار فراموشی

سوالی که معمولا اکثر افراد دارند این است که این مطالب را مطالعه کرده بودیم و یا در کلاس آموخته بودیم ولی هر چی که فکر میکنیم در سر جلسه این مسائل به خاطرمان نمیاید و یا اینکه من این مطلب را چندین بار خوانده ام پس چرا اینقدر زود فراموش میکنم آیا به این دلیل است که من حافظه خوبی ندارم و فراموش میکنم؟

راه حل:

در پاسخ به این افراد ذکر این نکته ضروری است که شما به دلیل عدم هشیاری به نمودارهای فراموشی مطالعه خود را انجام میدهید، هشیاری به این نمودار میتواند رشد محسوسی را در به خاطر سپردن داشته باشید.

ب- برنامه ریزی ذهنی

نقش برنامه ریزی ذهنی در قبولی در آزمون ها بسیار مهم است، عموما اتفاقی که به صورت کلی برای دانش آموزان میفتد این است که دارای نظم ذهنی منظم برای خواندن نیستند .

به این معنی که ممکن است زمان زیادی را صرف خواندن درس کند ولی به دلیل مشغله و دغدغه های ذهنی این خواندن بسیار غیر مفید باشد به این معنی که بعضی ها ۵۰ صفحه میخوانند.

ولی یک کلمه از آن را متوجه نشده اند و برخی ۱ صفحه را به مدت ۶ یا ۷ ساعت ورق نمیزنند هر دو این اتفاقات نشان از عدم برنامه ریزی ذهنی درست برای این نوع خواندن است.

راه حل

قدم اول:

برای حل این مسئله توصیه اکید میشود که قبل از شروع هر بخش از خواندن حتما هدف گذاری کنید مثلا به خود بگویید ۲۰ صفحه را در مدت زمان ۲ ساعت میخوانم و در این مدت زمان تلاش کنید که به این هدف دست پیدا کنید، اوایل ممکن است انجام این روش کار آسانی نباشد ولی قطعا به مرور زمان در این قسمت خبره و حرفه ای خواهید شد.

قدم دوم:

از بین بردن و کم کردن مواردی است که حواس شما را پرت میکند، مانند تلفن همراه و یا آهنگ های با صدای بلند و یا همزمان انجام دادن کار دیگری بجز مطالعه کردن این موارد را لازم است به حداقل برسانید تا کیفیت شما افزایش پیدا کند.

قدم سوم:

تلاش کنید دغدغه های ذهنی که از قبل دارید قبل از مطالعه به کناری گذاشته و تمام تمرکز خود را بر روی خواندن متمرکز کنید.




تاریخ: پنج شنبه 9 آذر 1402برچسب:,
ارسال توسط پول دوست